ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش

بيرون کشيد بايد از اين ورطه رخت خويش ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خويش از بس که دست مي‌گزم و آه مي‌کشم
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش

شاعر : حافظ

بيرون کشيد بايد از اين ورطه رخت خويش ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خويش از بس که دست مي‌گزم و آه مي‌کشم
گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خويش دوشم ز بلبلي چه خوش آمد که مي‌سرود
بسيار تندروي نشيند ز بخت خويش کاي دل تو شاد باش که آن يار تندخو
بگذر ز عهد سست و سخن‌هاي سخت خويش خواهي که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
آتش درافکنم به همه رخت و پخت خويش وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
جمشيد نيز دور نماندي ز تخت خويش اي حافظ ار مراد ميسر شدي مدام


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط