مقام امن و مي بي‌غش و رفيق شفيق

گرت مدام ميسر شود زهي توفيق مقام امن و مي بي‌غش و رفيق شفيق هزار بار من اين نکته کرده‌ام تحقيق جهان و کار جهان جمله هيچ بر هيچ است
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقام امن و مي بي‌غش و رفيق شفيق
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
مقام امن و مي بي‌غش و رفيق شفيق

شاعر : حافظ

گرت مدام ميسر شود زهي توفيق مقام امن و مي بي‌غش و رفيق شفيق
هزار بار من اين نکته کرده‌ام تحقيق جهان و کار جهان جمله هيچ بر هيچ است
که کيمياي سعادت رفيق بود رفيق دريغ و درد که تا اين زمان ندانستم
که در کمينگه عمرند قاطعان طريق به ممني رو و فرصت شمر غنيمت وقت
حکايتيست که عقلش نمي‌کند تصديق بيا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
خوش است خاطرم از فکر اين خيال دقيق اگر چه موي ميانت به چون مني نرسد
به کنه آن نرسد صد هزار فکر عميق حلاوتي که تو را در چه زنخدان است
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقيق اگر به رنگ عقيقي شد اشک من چه عجب
ببين که تا به چه حدم همي‌کند تحميق به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما