گلبن عيش ميدمد ساقي گلعذار کو
شاعر : حافظ
باد بهار ميوزد باده خوشگوار کو |
|
گلبن عيش ميدمد ساقي گلعذار کو |
گوش سخن شنو کجا ديده اعتبار کو |
|
هر گل نو ز گلرخي ياد هميکند ولي |
اي دم صبح خوش نفس نافه زلف يار کو |
|
مجلس بزم عيش را غاليه مراد نيست |
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو |
|
حسن فروشي گلم نيست تحمل اي صبا |
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو |
|
شمع سحرگهي اگر لاف ز عارض تو زد |
مردم از اين هوس ولي قدرت و اختيار کو |
|
گفت مگر ز لعل من بوسه نداري آرزو |
از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو |
|
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است |
|