عکس روي تو چو در آينه جام افتاد

عکس روي تو چو در آينه جام افتاد عارف از خنده مي در طمع خام افتاد حسن روي تو به يک جلوه که در آينه کرد اين همه نقش در آيينه اوهام افتاد
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عکس روي تو چو در آينه جام افتاد
عکس روي تو چو در آينه جام افتاد
عکس روي تو چو در آينه جام افتاد

شاعر : حافظ

عارف از خنده مي در طمع خام افتاد عکس روي تو چو در آينه جام افتاد
اين همه نقش در آيينه اوهام افتاد حسن روي تو به يک جلوه که در آينه کرد
يک فروغ رخ ساقيست که در جام افتاد اين همه عکس مي و نقش نگارين که نمود
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد غيرت عشق زبان همه خاصان ببريد
اينم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
هر که در دايره گردش ايام افتاد چه کند کز پي دوران نرود چون پرگار
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد در خم زلف تو آويخت دل از چاه زنخ
کار ما با رخ ساقي و لب جام افتاد آن شد اي خواجه که در صومعه بازم بيني
کان که شد کشته او نيک سرانجام افتاد زير شمشير غمش رقص کنان بايد رفت
اين گدا بين که چه شايسته انعام افتاد هر دمش با من دلسوخته لطفي دگر است
زين ميان حافظ دلسوخته بدنام افتاد صوفيان جمله حريفند و نظرباز ولي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط