ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد

ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد
ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد
ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد

شاعر : حافظ

دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد
خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست
حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد کس نمي‌گويد که ياري داشت حق دوستي
تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد لعلي از کان مروت برنيامد سال‌هاست
مهرباني کي سر آمد شهرياران را چه شد شهر ياران بود و خاک مهربانان اين ديار
کس به ميدان در نمي‌آيد سواران را چه شد گوي توفيق و کرامت در ميان افکنده‌اند
عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغي برنخاست
کس ندارد ذوق مستي ميگساران را چه شد زهره سازي خوش نمي‌سازد مگر عودش بسوخت
از که مي‌پرسي که دور روزگاران را چه شد حافظ اسرار الهي کس نمي‌داند خموش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط