برای زندگی، حدیث سحرگاهان امام موسی صدر

امام موسی صدر معتقد است که قرآن و به طور کلی دین برای خدمت به انسان و بهبود بخشیدن به زندگی او آمده است. این نگاه امام موسی صدر باعث شد تا تفاسیر وی از قرآن، دارای ویژگی خاصی باشد و نگاه او به آیات قرآن سرشار از مفاهیم راهگشا و کاربردی برای زندگی بهتر انسان بر زمین باشد.
چهارشنبه، 30 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برای زندگی، حدیث سحرگاهان امام موسی صدر

شناسنامه تفسیر

نام معروف: برای زندگی؛ گفتارهای زندگی حدیث سحرگاهان: گفتارهای تفسیری امام موسی صدر
مؤلف: موسی صدر
تولد: ۱۳۰۷ ش
مذهب: شیعه اثنی عشری
زبان: فارسی و اصل متن عربی
تعداد مجلدات: ۲ جلد
مشخصات نشر: این کتاب های: «برای زندگی» و حدیث سحرگاهان در اصل به عربی و با نام: دراسات الحیاة و احادیث السحر: ناشر: مرکز الامام موسى الصدر للابحاث و الدراسات، نوبت چاپ: دوم، ۱۴۲۲ق، 2011م، بیروت، ترجمه فارسی کتاب برای زندگی»: دربردارنده تفسیر سورهای کوتاه (قصار) مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، تهران با ترجمه مهدی فرخیان، سال ۱۳۹۰ ش، نشر یافته است و عربی کتاب: دراسات للحیاه، مرکز الامام موسى الصدر للابحاث و الدراسات، به کوشش علیرضا محمودی و مهدی موسوی نژاد، و چاپ اول: ۱۹۹۹م بیروت منتشر شده است.
 

معرفی مفسر و تفسیر

«حدیث سحرگاهان» دومین جلد از مجموعه گفتارهای تفسیری امام موسی صدر است که برای نخستین بار به فارسی منتشر می شود و شامل دو بخش است، نخست تفسیر آیات برگزیده ای از سوره های بلند قرآن کریم است که ناشر آنها را با عناوین مستقل و به صورت موضوعی تقسیم کرده و تمام آنها متناسب با موقعیت بیان آن در سحرگاهان ماه رمضان در رادیو لبنان ادا شده و بخش دوم مانند کتاب اول به جز مباحثی از احکام درباره مفهوم قصه و علم و تفسیر سوره اسرا و شب قدر و توصیف نعمت های خداوندی نام گذاری شده است. با توجه به این که این سخنرانی ها در آخرین سال های حضور امام موسی صدر در لبنان عنوان شده اند، این تفاسیر کوتاه تر، فشرده تر و عمومی تر و برخی از آنها تفسیر همان سوره ها در کتاب زندگی هستند. زیرا برای رسانه طراحی شده بودند. مقدمه این کتاب درباره قرآن و معجزه جاودان و تناسب با ماه بهار قرآن و توصیف جایگاه این کتاب و ویژگی های این کتاب است.
 
امام سید موسی صدر، مرجع دینی و سیاسی بلامنازع شیعیان در دهه های ۵۰-۴۰، در لبنان یکی از تأثیرگذارترین شخصیت های عالمان شیعی دوره معاصر و از نواندیشان دینی بود که همواره دغدغه چگونگی بهتر عرضه شدن دین را داشت. او وقتی به لبنان رفت که در سن میانسالی و تقریبا سی سالگی بود، زیرا در روز ۱۴ خرداد سال ۱۳۰۷ هجری شمسی، در محله چهارمردان شهر قم به دنیا آمده بود. پدر او سید صدرالدین صدر، جانشین شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود و مادرش صفیه طباطبایی قمی فرزند حاج آقا سید حسین طباطبایی قمی بود. او درس های ابتدایی را در دبستان حیات قم گذراند و پس از آن وارد دبیرستان سنایی شهر قم شد و همزمان با دورة دبیرستان، به تحصیل علوم اسلامی در حوزه علمیه قم مشغول شد. خاندان صدر از بزرگ ترین خانواده های شیعی در دو سده اخیرند که در ایران، عراق و لبنان زیسته اند. جد پدری وی، سید اسماعیل صدر، جانشین میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و نیای مادری اش حاج آقا حسین قمی، جانشین سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام علیه رضاشاه بود. از دیگر مشاهیر و بزرگان این خاندان می توان از سید صالح شرف الدین، سید صدرالدین صدر موسوی عاملی و سید ابوجعفر خادم الشریعة نام برد.
 
موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال ۱۳۲۲ش رسما به حوزه علمیه قم وارد شد. استادان فقه و اصول او در قم آیات: سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، حسینعلی منتظری، سید جلال الدین طاهری، سید حسین طباطبایی بروجردی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی،، محمد حجت کوه کمری، سید محمد حجت، سید احمد خوانساری و سید محمد محقق داماد بودند و فلسفه را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی و برادرش سید رضا صدر فرا گرفت. از دوستان اصلی و هم بحث صدر در قم، می توان سید موسی شبیری زنجانی، سید محمد بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و ناصر مکارم شیرازی را نام برد.
 
ان پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه تهران، سید موسی صدر برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف می رود و تا سال ۱۳۳۷ش در آنجا می ماند. او در این سال ها، نزد سید محسن حکیم، شیخ مرتضی آل یاسین، سید عبدالهادی شیرازی و شیخ حسین حتى فقه می آموزد و از درس اصول سید ابوالقاسم خویی بهره می برد و فلسفه را نیز نزد صدرا بادکوبه ای فرا می گیرد. صدر در نجف، با سید محمدباقر صدر دوست و هم بحث بود. صدر قبل از عزیمت به نجف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی هم زمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امنای جمعیت «منتدى النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تأسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهم ترین اقدامات او در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت. صدر در اواخر سال ۱۳۳۸ و به دنبال توصیه های افرادی همچون آیات عظام بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را پاسخ گفت و به عنوان جانشین وی، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک کرد. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیت های منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره واقعی شیعیان به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این سفر را تشکیل میداد. صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیت های خود را در سه حوزه موازی سازماندهی نمود.
 
هدف استراتژیک موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای ورود به لبنان در زمستان سال ۱۳۳۸ش، با طرح شعار«گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه و همکاری صمیمانه ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود که صدر در آن شرکت نجوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال ۱۳۴۱ش در شهر صور، که به فتوای صریح وی مبنی بر طهارت اهل کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان ۱۳۴۱ش مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال ۱۳۴۱ش حضور گسترده موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانی های تاریخی صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، و کلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سال های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ش، تأثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.
 
او در میان شیعیان به امام موسی صدر» مشهور است. او در ۹ شهریور ۱۳۵۷ش، طی سفری رسمی به لیبی به دعوت معمر قذافی، ناپدید شد. در حالی که بسیاری گزارش ها حاکی از قتل او در همان زمان توسط قذافی است، برخی گزارش ها حاکی از وجود او در زندان های لیبی بوده است. احمد رمضان یکی از نزدیکان معمر قذافی روز چهارشنبه 1390/8/18 طی مصاحبه ای با یک شبکه خبری در دبی بازگو کرد؛ وی معتقد است که امام موسی صدر در سفرش به لیبی در سال ۱۳۵۷ش بعد از ملاقاتش با قذافی به دستور قذافی کشته شده است. آخرین خبر از وضعیت وی را وزیر اطلاعات قذافی در شهریورماه ۱۳۹۱ش مبنی بر کشته شدن او بلافاصله پس از مشاجره اش با قذافی و دفن او در حومه پایتخت یا جایی دیگر به صورت مبهم ارائه داد.
 

آثار تفسیری صدر

گفتارهای تفسیری امام موسی صدر که در دو جلد در قطع پالتویی، در دو کتاب متفاوت با سبک و ادبیات و شیوه بحث شده اند، و در اصل به عربی بوده است. کتاب «برای زندگی» دربردارندة تفسیر سوره های کوتاه (قصار) است و درس گفتارهای امام موسی صدر برای کادرهای جنبش امل در دهه پنجاه بوده و برخلاف کتاب «حدیث سحرگاهان» که شکل عمومی و از رادیو لبنان در ایام ماه رمضان ادا شده است، تبع آن کتاب اول مخاطب و اهداف تعلیمی و تربیتی خاص داشته و به صورت علمی و فنی بحث شده و به زبان سلیس و گویا بیان و به نثر فارسی ترجمه شده است. در صورتی که کتاب حدیث سحرگاهان مطالب ساده و عمومی و اهداف تربیتی و شکل تطبیقی با مباحث روز داشته است.
 
در کتاب برای زندگی که آن نیز در ایام ماه رمضان و برخی از سوره های آخر آن به مناسبت شب های قدر تفسیر شده اند، مجموعه جلد نخست تفسیر این دسته از سوره های کوتاه از: «ناس»، «فلق»، «اخلاص»، «نصر»، «کوثر»، «ماعون»، «فیل»، «قریش»، «همزه»، «عصر»، «تکاثر»، «عادیات»، «زلزله»، «بینه»، «قدر»، «علق» و آیاتی از سوره دخان است و انتخاب سوره دخان به خاطر آیات مربوط به نزول قرآن و شب قدر و هدف از طرح آن آشنایی مخاطبان با آموزه های اسلام در بعد اجتماعی این شب ها و حتی تطبیق با شرایط جنگی و مصیبت بار کشور لبنان بوده است.
 
کتاب «درس زندگی» دارای حجم کم، اما حاوی نکات بسیار حائز اهمیت برای زندگی و شناخت درست اسلام و اندیشه عقلانی اسلام است. از جهتی می توان گفت که در این کتاب نگاه اجتماعی آن پررنگ تر و ابعاد تربیتی و هدایتی و فرامذهبی آن روشن است و به نوعی عصاره اندیشه و فکر امام موسی صدر در زمینه های مختلف و انعکاس و خلاصه معرفت وجودی وی شناخته می شود.
 
امام موسی صدر در تفسیر آیات کلام الله مجید و فهمی که از قرآن کریم ارائه می کند، بینشی زندگی محور و گرایش هدایتی و تربیتی و برای مخاطب خود جنبه اقناعی و ترویجی دارد. او همچنان که از این جمله مشهور او پیداست: «دین پیش از آنکه توشه ای برای آخرت باشد، والاترین وسیله برای زندگی است». او معتقد است که قرآن و به طور کلی دین برای خدمت به انسان و بهبود بخشیدن به زندگی او آمده است. این نگاه امام موسی صدر باعث شد تا تفاسیر وی از قرآن کریم، دارای ویژگی خاصی باشد و نگاه او به آیات قرآن سرشار از مفاهیم راهگشا و کاربردی برای زندگی بهتر انسان بر زمین باشد.
 
امام موسی صدر معتقد است فهم و تفسیر قرآن منحصر به مفسران نخستین رضوان الله علیهم نیست و می گوید: «ما نیز این حق را داریم که قرآن را به یاری اطلاعات بیشتر و تجارب افزون تر در زمینه های مختلف، ژرف تر و با آگاهی روزآمدتری دریابیم. این فهم بیشتر هنگامی اتفاق می افتد که به اصطلاحات قرآن پایبند باشیم و متشابهات را به محکمات ارجاع دهیم و بر کلمات قرآن معانی بی ارتباط حمل نکنیم.
 
از سوی دیگر، تأمل و تعمق در قرآن کریم و مطالعه نو به نوی آن، در برابر انسان مسلمان معانی بدیع و درستی قرار میدهد که با تفاسیر گذشته و آنچه از آن تفاسیر استنباط شده، متفاوت است و هیچ مانعی برای استناد و عمل به این معنای نو وجود ندارد، و هیچ تناقضی میان آنها و معانی پیشین مفسران نیست، زیرا که متکلم خداوند است و فهم همه این معنای از قرآن ممکن است.
 
صدر برای قرآن وجوه دوگانه قائل است. به این معنا که اگر چیزهایی را احاله به آخرت داده، معنای دیگرش بیان آن در همین دنیا است و قرآن را بدین جهت دو وجهی میداند و معتقد است که فرجام کار و نتایج عمل در همین عالم هم هست. به عنوان نمونه بیشتر مفسران برآنند که در روز قیامت، آن گاه که انسان پاداش اعمال خود را بی هیچ ستم و محرومیت یا اشتباه و سهوی در محاسبه می بیند، پاداش انفاق نیز به او داده خواهد شد. این معنی قرآن درست است و با دیگر آیات همخوان، اما می توانیم با عنایت به دانش و تجارب اجتماعی خود آیه را به صورتی دیگر نیز تفسیر کنیم. (1).
 
او در نخستین کلمات مقدمه تفسیر خود یادآور می شود، که روایات و تعالیم مأثور از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به طرز شگفتی بر توجه و لزوم اهتمام ما به قرآن تأکید می کند. و در اهمیت این کتاب او همه پایه های دین مانند خود خدا، پیامبر، پایگاه اسلام و خواستگاه مسلمانان را منوط به قرآن میداند و از نظر رتبه اهمیت پس از شناخت خدا قرآن می داند. «ما پیامبر را از طریق قرآن می شناسیم. نیز ایمان و کعبه را از طریق قرآن می شناسیم. قرآن خاستگاه مسلمانان و پایگاه اسلام است. بنابراین، پس از بحث از خدا و شناخت خدا باید قرآن را بشناسیم». باز این نکته را یادآور می شود که قرآن معجزه جاودان رسول الله است. ما معجزاتی را که از رسول خدا در ایام حیات ایشان صادر شده، ندیده ایم و از آنها فاصله داریم، اما قرآن معجزه باقی و مستمر در دستان ماست. (2).
 
بحث و بررسی درباره مبانی مفسر دست کم این فایده را دارد که ما بهتر بتوانیم از منظر مفسران گوناگون به جهت گیری آنان در استخراج پیام واقعی کلام شناخت پیدا کنیم؛ زیرا شناخت آن به رعایت قواعد فهم و رفع موانع آن نیاز دارد. بدون شک، یکی از عوامل تأثیر گذار مبانی مفسر است که با آنها اعلام نمی کند. او بر پایه دانسته ها و باورهای ذهنی خود به سراغ متن می رود و این گاه بدون آن است که بداند کدام یک از آنها عقلانی و منطقی و مبتنی بر اصول پذیرفته شده و کدام از آنها تنقیح نشده است. به هر حال با نگاهی به مجموعه ای از تفاسیر مذاهب و نحله ها، تأثیر این پیش فرض ها آشکار می گردد. این واقعیت، گرچه در کل موجب تکامل دانش تفسیر و تعمیق فهم قرآن شده؛ اما در جاهایی، مایه انحراف و کوفهمی شده است. نفس این آگاهی به ما کمک میکند که بدانیم باید در چه راهی گام برداریم و چه عواملی را در فهم دخیل بدانیم و چه چیزهایی را نقد کنیم. درباره شخصیت مورد نظر این سخن به گونه ای دیگر صادق است، و آن دلایل گرایش به جهت گیری خاص و توجه به موضوعات معین است.
 
صدر معتقد است سبب اختلاف مفسران و فهم های گوناگون در قرآن، برخاسته از دانش متفاوت افراد از قرآن است. پس هر چه علم و بینش و معرفت ما افزون و وضعیت اندیشة ما بهتر و تجربة ما بیشتر شود، از قرآن چیز جدیدی در می یابیم غیر از آنچه تاکنون دریافته ایم. البته کسانی از گذشته به این مبنا توجه نشان داده اند، مثل راغب اصفهانی که در مقدمه هفتم کتاب جامع التفاسیر خود اصلی را مطرح میکند و می گوید: ان الانسان بقدر ما یکتسب من قوته فی العلم تتزاید معرفته بغوامض معانیه. انسان به اندازه آموخته ها و توانایی هایی که در علم پیدا میکند شناخت او در پیچیدگی های معانی قرآن افزایش پیدا میکند. این قاعده به این بیان آمده است: کل من کان حظه فی العلوم اوفر، کان نصیبه من علم القرآن اکثر؛ هر کسی بهره او در علوم فراوان تر باشد، بهره او از علم قرآن بیشتر است.
 
برای زندگی، حدیث سحرگاهان امام موسی صدر
 

ذومراتب بودن قرآن

قرآن چون دریاست، انسانی که اندکی درک و بینش دارد، یک متر در آن فرو می رود و کسی که درک و بینش بیشتری دارد، دو متر و آن کس که بینش بیشتر و بیشتری دارد، به عمق پنجاه متری می رسد. هر چه بیشتر غور کنی چیز جدیدی خواهی یافت. قرآن این گونه است؛ هر چه بیشتر غور کنی، چیز جدیدی مییایی. بنابراین، قرآن راه جاودانگی اسلام است.
 

خردگرایی در تفسیر

عقل گرایی این که قرآن پایه آن است و از این رو مبارزه با خرافات در صدر برنامه تفسیری او قرار می گیرد.
 
یکی از مسائل دغدغه برانگیز مصلحان اجتماعی، رواج خرافات در جوامع است. در تاریخ تفسیر قرآن کریم، یکی از فراز فرودهای اساسی آن، وجود روایات اسرائیلی و ثبت برخی تفسیرهای غیر عقلی است که در بخش خلقت جهان و انسان (السماء و العالم) و تفسیر حوادث و رفتارهای غیر طبیعی انسان ها و حرکات مذهبی غیر مستند به دین در حل مشکلات شخصی، مانند بیماری ها و فشارها و آداب و رسوم به ظاهر مذهبی تشکیل میدهد که گاه از این راه وسیله تحریک احساسات و بهره برداری های سیاسی و مذهبی نیز می گردد. در نهضت اصلاحی این مبارزه جلوه دیگری پیدا میکند و در محور مبارزات اجتماعی مصلحان قرار می گیرد. شاخصه اندیشه سنتی و اصلاحی حساسیت در مبارزه با خرافات است.
 
صدر به خردگرایی بسیار تأکید می کنند و در جای جای تفسیر این تحلیل عقلی دیده میشود. از گذشته های دور مسئله استفاده از عقل، همواره در میان مفسران جنجال برانگیز بوده، گروهی با آن مخالفت کرده و گروهی بر ضرورت بهره گیری از خرد تأکید نموده اند، و حتى قائل به جواز تخصیص عموم قرآن به دلیل عقل یا جواز تأویل ظواهر قرآن به وسیله عقل قطعی شده اند(3)، حتی در برابر شبهه تفسیر به رأی، این گونه پاسخ داده اند که اگر مفسر عقل و نظر خود را در فهم آیه به کار گرفت، می داند این به کار گرفتن اخلالی در لفظ و لغت به وجود نمی آورد، دیگر این علم، تفسیر به رأی نیست، کشف حقیقی معنا است. همچنین اگر مفسر جایی تأویل کرد، در آنجایی که لفظ و ظاهر بر تشبیه حق به انسان دلالت دارد، یا بر تعطیل و جبر و تفویض، زیرا بر حق خداوند روا نیست که آیه به گونه ای معنا شود که مفاد آن تشبیه و تجسیم باشد.(4) زیرا خداوند مجرد است و موجود مجرد دست و پا و مکان ندارد و این عقل و برهان است که از لفظ این گونه امور را تشخیص می دهد. این معنا از جهات مختلف در تفسیر دیده شده است، یکی از استفاده از براهین عقلی و علوم حقیقی و در فهم عقاید، و دیگری در تحلیل مباحث علمی و در نهایت در برخورد با احادیث تفسیری.
 

معنا شمولی قرآن

مطلبی که دوست دارم بگویم این است که شیوه تفسیر قرآن در گذشته ناظر به تفسیر در سیاقی خاص بود. قرآن را در پیوند با مجازات تفسیر می کردند و جزا هم احساس به قیامت و آخرت را زنده نگه می داشت. فی المثل آیات «لَیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ وَ مَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأ َنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»(5) و «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»(6) را که وعده جزای احسان میدهد، چگونه تفسیر می کردند؟ می گفتند که این آیات درباره سعادت اخروی و به بهشت رسیدن انسان است و پاداش آخرت نیکوتر است. این آیات را ناظر به آخرت تفسیر می کردند. اما چه مانعی هست که مفهوم جزا دادن را وسیع تر از مفهوم آخرت بگیریم؟ یعنی به شکلی تفسیر کنیم که هم شامل آخرت باشد و هم دنیا. به طور مثال آیه «... وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»(7) را به این ترتیب تفسیر کنیم که افزون بر پاداش حسنات و ثوابی که خداوند به ازای نیکی های بندگان در نظر گرفته است، انسان نیکوکار پاداش عمل خود را در این دنیا هم می بیند.
 

بازگشت به قرآن

اندیشه بازگشت به قرآن به این معنا که ریشه عقب ماندگی مسلمانان در اثر بی توجهی به قرآن است و تنها راه رهایی و مشکل عقب ماندگی برگشتن به عوامل ایجاد عزت است. این خودآگاهی و نهضت بیداری جهان اسلام در سده چهاردهم قمری، با طرح بازگشت به قرآن از سوى مصلحانی چون سید جمال الدین اسد آبادی از این منطقه آغاز شد. صدر با این نظریه به سراغ تفسیر می رود و از این منظر که باید قرآن را دستورالعملی برای زندگی قرار داد، تفسیر میکند. محورهای مهم اندیشه او از موضع اصلاحی و دگرگون کردن نگرش جامعه به قرآن و آموزه های آن است که از سویی هویت بخشی دیگری به جامعه اسلامی بدهد، و از سویی سطح آگاهی جامعه را به وظایف دینی افزایش دهد. لازمه این مبنا آن است که مسائل قرآنی را عینی کند، ارزش ها، با آموزه های قرآنی تطابق پیدا کند و با ظرفیت اجتماعی و نیازهای انسان معاصر سنجیده شود. از نکات مهم این نظریه، اهتمام به وحدت و همبستگی، و نقد اختلاف امت اسلامی و تلاش برای تقریب میان مسلمانان و تقویت بنیه شیعه برای هویت بخشی به آنان در کنار طوایف اسلامی است. تبیین وظایف و مسئولیت های اجتماعی، تعیین نظام های سیاسی، اقتصادی و اخلاقی و نقد نظام سیاسی و پی آمدهای پذیرش نظام های استبدادی، توجه به دشمنان همچون اسرائیل، یکی دیگر از خواسته های او است. و از سوی دیگر او تنها به دنبال عرضه معارف و بیان احکام نیست، بخشی از نگاه های اجتماعی او معطوف به اجرا پذیر کردن آموزه های قرآن در سطح جامعه و بیان انجام آن در شکل کلی است.
 
امروزه، در پرتو اطلاعات جدید خود، قرآن را بیش از گذشته میفهمیم. بنابراین، قرآن در هر عصر و هر زمانی راهنمای ماست، هر قدر هم که پیشرفت ها زیاد شود. معنای حدیثی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «قرآن ظاهر و باطنی دارد و باطن آن نیز باطنی دارد تا هفتاد بطن» این است که هر قدر در قرآن تعمق کنیم، عجایب آن پایان نمی پذیرد و به همه ژرفاها و اعماق آن نمی رسیم. قرآن چون دریاست، انسانی که اندکی درک و بینش دارد، یک متر در آن فرو می رود و کسی که درک و بینش بیشتری دارد، دو متر و آن کس که بینش بیشتر و بیشتری دارد، به عمق پنجاه متری می رسد. هر چه بیشتر غور کنی چیز جدیدی خواهی یافت. قرآن این گونه است؛ هر چه بیشتر غور کنی، چیز جدیدی می یابی. بنابراین، قرآن راه جاودانگی اسلام است.
 
برای زندگی، حدیث سحرگاهان امام موسی صدر
 

روش تفسیری

کشف و پرده برداری از معنای لفظ در نظر مفسر متوقف بر دو چیز است، یکی، آنکه مفسر برای خود اصول و مبانی را بپذیرد و بر اساس آن مبانی شیوه و روش استنباط از کلام را برگزیند. و دیگر، روش استفاده از این علوم و مبانی و گرایشی که مفسر به مسائل دارد. همچنین چگونه علوم و ابزارهایی را در اختیار گیرد که بر اساس آنها به سراغ تفسیر برود.
 
از نظر کلی روش صدر، تفسیر یک به یک کلمات و جمله ها نیست. او انتخابگر از میان کلمات و واژه ها است. چنانکه گاه یک فراز از آیه را تفسیر نکرده است. صدر در جایی به صراحت می گوید که تفسیری که می گویم، همه تفسیر آیات نیست. (8) از سوی دیگر او اذعان دارد که هر جمله دارای احتمالات بسیار و معانی لایه به لایه است. اما لزومی ندارد که این معانی در یک زمان کشف شود، بلکه چه بسا ما پاره ای از معانی آن را در نمی یابیم. قرآن معانی ژرفی دارد که در آتیه برای بشر روشن خواهد شد. (9)
 
از سوی دیگر از نظر صدر معانی قرآن پایان ناپذیر است، قرآن خاتم کتب است، اما تفاسیر نهایی نداریم، زیرا وقتی قرآن تفسیر می شود، نمی گوییم که تفسیر، همان قرآن است. تفسیر چیزی است و قرآن چیز دیگر. تفسیر سخن مفسر است، و نه کلام خدا. در حالی که قرآن کلام خداست نه سخن محمد (صلی الله علیه و آله وسلم). بدین سبب است که قرآن در همة اعصار حضور دارد و همه نسل ها را راهنمایی و تمام قرنها را متحول می کند و جمله تمدن ها را بنا می نهد و همه فرهنگ ها را تأسیس و هر مشکلی را حل می کند و بر هر بزرگ و کوچکی برای همیشه احاطه دارد. این نظریه کاملا به عصریت در تفسیر قائل است؛ لذا می گوید اگر بعدها نکته تفسیری نوشته شود، انکار نمی کنم. (10). او کمتر از اقوال مفسران استفاده می برد؛ زیرا سبک بیان شفاهی و آموزشی بیشتر از این اقتضا ندارد. لذا در برخی تعبیرها آمده، یکی از مفسران می گوید، بدون آنکه نامی ببرد. (11).
 
الف: تفسیر قرآن به قرآن
یکی از روش های تفسیری صدر استناد به آیات دیگر در تفسیر آیات است. جدا از روش عامه مفسران، او شاگرد علامه طباطبایی و متأثر از روش خاص علامه در تفسیر المیزان است. به این معنا که او خود قرآن را منبع اصلی تفسیر می داند. اما روش او برخلاف علامه انکشافی نیست، یعنی بخواهد با آیه دیگر کلمه و جمله را معنا کند و در میان وجوه و احتمالات با مراجعه به آیه دیگر روشن کند، او به دنبال تحلیل کلام است. به این معنا که جایگاه موضوع را شناسایی کند و آثار و نتایج آن را به دست آورد و به مخاطب خود اهمیت مسئله را شرح و تفصیل دهد(12)
 
نمونه دیگر در تفسیر سوره توحید است که به استناد آیه «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ» (13) و از آنچه شما را در استفاده از آن، جانشین دیگران کرده، انفاق کنید. استفاده میکنند که آنچه آدمی در زندگی در تملک دارد، امانت خداوند در نزد اوست. ثروت یا مقام و تجربه ای که به دست می آورد، امانت خداوند است و ما جانشین خداوند برای تصرف در این امور هستیم. و باز نتیجه می گیرد که آدمی مکلف است در زندگی به اراده خداوند در خلقت تحقق بخشد. انسان امکانات و توانمندی هایی دارد که می تواند با آنها مقاصد و خواسته ها و اهداف الهی را در خلقت محقق سازد. و اگر در راه درست و صراط مستقیم گام بر می دارد، اراده خداوند را در زمین اجرا میکند. از همین رو، انسان نماینده و خلیفه خداوند است، و به تبع آن این کارها را با «بسم الله» انجام می دهد.
 
ب: استفاده از روایات
ک اقرا صدر هرچند در مقام تفسیر عموما به جنبه های ظاهری کلام توجه دارد و از آیات برای فهم و یا تثبیت معنایی استفاده میکند، اما گاهی به روایات رسیده در موضوع آیه توجه دارد. بخشی از مأثورات مورد توجه او روایات اسباب نزول است، اما در آنجا که به روایات استناد می کند، دارای صورت های زیر است:
 
یکم: نقل و تحلیل
به مناسبت بحث سرشت انسانی که برخی فلاسفه می گویند فطرت آدمی بر شر است و اصالتا مجرم است. ایشان با بیان مقدماتی توجه داده که قرآن فطرت آدمی را بر خیر می داند. و روایات نیز این حقیقت را تأکید می کنند که انسان نیکوکار و مستعد برای نیل به کمال آفریده شده است. آدمی از روز نخست بالقوه نیکوکار و خیرخواه بوده است. انسان بالقوه نیکوکار است. یعنی استعدادهایی دارد که می تواند در همه ابعاد خیر باشد؛ در علم، در فرهنگ، در قدرت، در ورزش و در هر کاری کودک قابلیت صالح بودن را دارد. کودک قابلیت پاستور بودن را دارد (تفسیر دوم سوره عصر از کتاب برای زندگی)
 
دوم: تحلیل و تفصیل مباحث
بسیاری از تفاسیر از روایات استفاده می کنند، اما در استفاده از روایات مفسران یگانه عمل نکردهاند، بسیاری از مفسران با روش استنادی در تأیید معنا برخورد کرده و برخی به صورت معاضدی و برخی استشهادی و برخی جنبه تحلیلی دارند. اما از موارد جالب توجه روش ایشان تحلیل و تفصیل مباحث تفسیر بر اساس استناد به روایات است. به عنوان نمونه در بحث فضیلت سوره فلق و اهمیت قرائت آن به حدیثی اشاره کرده آمده که پیامبر هر شب در ابتدای شب این دو سوره را قرائت می کرد، و به یارانش، کسانی که از این شرور بسیار رنج می بردند، خواندن این دو سوره و تفکر در آنها را توصیه می کرد. آن گاه ایشان نتیجه گیری میکند که اگر این دو سوره را با قلب و عقل و زبان بخوانیم، آرامش می یابیم و بنابر تفسیر یکی از مفسران بزرگ در پناه خدا احساس آرامش می کنیم، زیرا با آرامش در سایه سار پروردگار سپیده دم و پروردگار مردم خواهیم بود و هیچ دستی بالاتر از دست خداوند نیست. و موارد بسیار دیگر که در کتاب برای زندگی مطرح شده است. (14).
 
سوم: تاویل روایات
به عنوان نمونه در تفسیر آیه « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ » (15) که ایشان در آغاز به روال ظاهر آیه موضوع آن را سؤال از نعمت ها می داند که امری طبیعی است، زیرا هنگامی که خداوند به آدمی نعمت می دهد، فرض بر این است که او شایسته این نعمت است و آن را در مورد مناسب خود مصرف خواهد کرد. آن گاه به روایاتی اشاره میکند که «نعیم» را به نعمت های دنیوی از جمله آب سرد و گرما و سایه و نان، و غیر این ها تفسیر می کنند. در حالی که روایاتی در تفاسیر شیعه وارد شده است که تأکید دارد مقصود از «نعیم» نعمت های دنیوی مانند آب سرد و گوشت و نان جو نیست، بلکه منظور از نعیم و نعمت «ولایت امام» است: حاشا که خداوند سبحان و متعال انعام و اطعام کند و در این دنیا به بندگانش روزی دهد و سپس آنان را به سبب این روزی مورد بازخواست قرار دهد. مثلا امام می گوید: اگر مهمانی برای تو بیاید و تو به او آب و غذا دهی، آیا بعدها به این سبب او را مورد سؤال و بازخواست قرار می دهی؟ ممکن نیست! پس چگونه این مسئله را به خدا نسبت می دهید؟ در این بخش به توجیه و تأویل روایات می پردازد: که «ولم یناد بشیء کما نودى بالولایة»(16) بنابر آن موجودات و اشیا و گیاهان به ولایت ایمان دارند. این اعتقاد به ولایت سبب می شود که ما مسئلة ولایت را بیش از یک واجب دینی عادی در نظر آوریم. و چنین به ذهن ما القا می کند که ولایت امری تکوینی و دامنه دارتر از تکلیفی شرعی است. آن گاه در جهت توجیه روایات مسئله را به شکلی تأویل می برد که فهمی و جمعی میان معنای آیه و روایات متفاوت انجام گیرد. (17)
 
ج: استفاده از لغت و روش خاص صدر
امام صدر در استخراج معانی و تحلیل لغوی آن روش خاصی را برگزیده است. مثل آنچه در ص ۳۱ بیان کرده است یا در تفسیر تاریخی در این کتاب بیان می کند. زیرا هر تفسیری همواره به زمان خود تعلق دارد و بر مبنای دیدگاهی که مفسر به اقتضای شرایط تاریخی خود پیدا کرده، به سراغ متن می رود. چنان چه در دورهای تحولات علمی و فرهنگی بسیار سریع و گسترده باشد، موضوعات منعکس شده، در تفسیر هم گسترده خواهد بود و اگر آهنگ این تحولات، کند و طولانی باشد، موضوعات محدودتری در تفسیر آن دوره انعکاس می یابد. اگر این موضوعات شکل تاریخی داشته باشد، و ابعاد تربیتی پیدا کند، جلوه آشکار خود را نشان میدهد. یکی از روش های امام موسی بهره گیری از قضایای تاریخی برای فهم آیه و یا نزول سوره و بستر تاریخی آن است، تا جایی که در برخی از سوره ها با توجه به منهج تفسیری گرایش تاریخی است، تا گرایشی ادبی و بیان. به عنوان نمونه در تفسیر سوره نصر و شرایط فتح مکه، ص ۷۰، ۷۹ (معنای کوثر).
 
گرایشات تفسیری: با نگاهی به مجموعه ای از تفاسیر مذاهب و نحله ها، ماشاهد گرایش های مختلف تفسیری در ابعاد مختلف اجتماعی، کلامی، تاریخی مبتنی بر این پیش فرض ها هستیم. بررسی این پیش فرض ها در شیوه تفسیر آشکار می گردد. این واقعیت، گرچه در کل موجب تکامل دانش تفسیر و تعمیق فهم قرآن شده؛ اما در جاهایی، مایه انحراف و کژفهمی شده است.
 
نگرش اجتماعی: او اعتقادی به افسونگری و طلسم، دعانویسی و مانند آن ندارد و گویی آنان را خرافه می داند. اما نکته مهم سخن شیوه طرح این مسئله در تفسیر و استفاده آن در مباحث اجتماعی است. قرآن کریم نیز به این عادت اشاره می کند، به افسونگرانی که در گره ها میدمند و مشکلاتی خیالی و غیر واقعی و تلقینی برای مردم ایجاد میکنند. قرآن می گوید:«بگو: پناه می آورم به پروردگار پگاه» تا از تلقینات و مشکلات شان رها شوی. این افراد مشکلات بسیاری ایجاد می کنند. من خود در میان مراجعانی که دارم، با کسان بسیاری روبه رو شده ام که بدبختی هایی از این دست داشته اند. خانواده ای را دیدم که زندگی و روابط بسیار خوبی داشتند، اما در اثر سخن ساحران و نوشته طلسم کنندگان، زندگی شان از هم پاشید و حتی به مرگ مرد خانواده انجامید. مصیبت این خانواده را هیچ گاه فراموش نمی کنم و چه بسیارند چنین مصیبت ها و سختی هایی. شک نداشته باشید که این مسئله تلقین است و ریشه و اصلی ندارد و هرگاه ترس داشتید، سوره ناس و فلق را بخوانید و مطمئن باشید که اگر به پروردگار پگاه پناه می آورید، نمی توانند بر شما چیره شوند. انسان باید در ناتوانی هاو بیماری ها به متخصص مسئله که همان پزشک است مراجعه کند.
 
محمد عبده در توضیح این مسئله می گوید در زمان جاهلیت برای حل پارهای مسائل رمالان به طناب گرهی میزدند، سپس وردها و طلسم هایی بر آن می خواندند و به گره می دمیدند، دوباره آن را می گشودند و می گفتند این عقده و رشته از بین رفت و مشکل پایان یافت. آنان به این شکل به آن شخص القا می کردند که گره کارش باز شده است، اما در واقع گرهی در کار نبوده است، بلکه ترس و گره و ضعف اعصابی بوده است که با تلقین ایجاد شده بود و با تلقین هم از بین می رفت.
 
برای زندگی، حدیث سحرگاهان امام موسی صدر
 

تکیه بر ابعاد تربیتی تفسیر

 پیش از این کار مفسران، پرده برداری از آیات با نگاهی فردگرایانه بود و اگر دستورات و قوانین شریعت را از قرآن استخراج می کردند، فقط از این منظر می دیدند که وظیفه فرد چیست و چه باید بیاندیشد و عمل کند، اما در س طح مسائل جامعه و مباحث حیات اجتماعی و آثار و پیامدهای آن، چیزی نبود که در تفسیرهای گذشته منعکس شده باشد. مقوله هایی چون موضوعات روابط اجتماعی، عدالت اجتماعی، نظر اسلام درباره مالکیت عمومی، قانونمندی جامعه، سنت های اجتماعی و نهادهای اجتماعی، مانند خانواده، طبقات و حتی جایگاه رهبری دینی، رابطه فرد و جامعه، نظام حقوق زن و مسائل بسیار دیگری که جنبه اجتماعی دارد؛ مقوله هایی بودند که در دو قرن اخیر به تفسیر راه یافتند.
 
نمود گرایش اجتماعی در روش تفسیری مفسران آشکار می شود. روش صدر به مناسبت مباحثی چون خانواده، مباحث اقتصادی، چون ربا، انفاق، مسائل اخلاق اجتماعی، سرایت دادن آن از صورت فردی به صورت جمعی و تحلیل ابعاد آن در جامعه در مجموعه این دو جلد و آثار موضوعی ایشان نمایان است. نکته تربیتی مهم دیگری درباره «إذا حسد» وجود دارد که خواهش میکنم به آن توجه کنید. بسیاری از ما و، چه بسا بنا به طبیعت خود، حسد می ورزیم و جای ملامت هم نیست، زیرا خلقت آدمی این گونه است. برخی ارادهای ضعیف دارند، برخی دیدشان ضعیف است، برخی خوب حرف نمی زنند، برخی صدایشان آهسته است و برخی نیز به سبب وراثت یا محیط یا تربیت حسودند و در قلبشان حسادت هست. گناه چنین کسی که این گونه آفریده شده است، چیست؟ باید خود را درمان کند، اما چگونه؟ باید حسادت را سرکوب کرد.
 
اگر کسی حسادت ورزید اما حسادت را نادیده گرفت و به مقتضیات حسدش عمل نکرد، در این صورت، حسد کم رنگ و کم رنگ تر می شود تا اینکه بمیرد. حسد آدمی را وامی دارد تا بر ضد کسی سخن بگوید، توطئه بچیند و مشکلاتی برایش ایجاد کند، اما اگر حسادت را نادیده بگیریم و از آن پیروی نکنیم، آهسته آهسته حسد کمتر می شود تا این که از میان می رود. حسادت با سرکوب کردنش از میان می رود، برخلاف دیگر امیال آدمی. فی المثل، اگر فطرت یا غریزه جنسی یا غریزه مدنیت در آدمی سرکوب شود، از بین نخواهد رفت، بلکه به عقل باطن راه می یابد و مشکلات و دشواری های دیگری می آفریند. این مسئله در مورد اموری است که از طبیعت آدمی نشئت می گیرد، اما آنچه خارج از طبیعت آدمی است، این گونه نیست. اگر بیماری هایی مثل حسد و ترس و بخل و وسواس را که مرضی در فطرت آدمی هستند، سرکوب کنیم، از میان می روند و پایان می یابند. از همین روست که در حدیث شریف رفع(18) نیز از حسد یاد شده است، یعنی کسی که در قلبش حسادت دارد تا هنگامی که سخنی نگفته باشد و توطئه ای نچیده باشد و کاری بر ضد کسی که به او حسادت می ورزد، انجام نداده باشد، حسادتش کم رنگ و کم رنگ تر می شود، تا این که از میان می رود. چنین کسی به سبب حسادتش عقابی ندارد و بی شک خداوند او را می بخشاید و درمانش می کند. قرآن کریم نیز با عبارت «و من شر حاسد إذا حسد» به همین مسائل اشاره دارد. اگر کسی حسادت نورزد، شری برایش نیست. این مسئله به طور طبیعی بدین معناست که حسادت شر و فساد و فتنه است و اگر حسود حسادت خود را عملی کند، باید از شر او به خدا پناه ببریم. اما اگر حسود کاری نکرد، بدین معناست که شری ندارد.
 
گرایش عقلی: از ویژگی های گرایش صدر، تحلیل عقلی است. منظور از این گرایش کندوکاو در امور برهانی و استناد به برهان و یا قضایای عقلی است. در این روش، مفسران و تأویل گران عقلی، به جای محدود شدن در کندوکاو در الفاظ و عبارات قرآن و کشف دلالت ظاهری آن، به تحلیل اموری می پردازند که گاه با دلالت ظاهر منطبق نیست و بر خلاف سیاق و سبق ذهنی مفسران نص گرا است. تفسیر عقلی، امعان نظر کردن، یعنی فهم متن و منظور حرکت تحلیلی و از اصول علمی تبعیت کردن، قواعد فهم را به کار گرفتن، معنا می دهد. گاهی به معنای فهم صحیح، منطقی، قابل استدلال، روشی که از خطا پیشگیری کند و تمییز حق از باطل باشد. کلام الهی را در شأن خودش و مناسب با مقام وحی در خطاب به انسان تفسیر کند. طبعا عقل در تفسیر، انطباق آن به موضوعات مصلحت و مفسده است و تا آن جایی که می تواند، حتی فارغ از ظاهر الفاظ شرع، فهم گوهری از دستور الهی و ملاکات آن داشته باشد و شخص را به مصلحت همراه با شیء، یا مفسده نهفته در آن راهنمایی کند، بلکه بر این اساس، با کاوش های عقل به نشانه های زبانی و غیرزبانی به فهم متن کتاب مدد برساند و نصوص دینی را در جهت شناخت اهداف و ملاکات و روح کلام یاری کند. نمونه این گرایش در تفسیر صدر بسیار فراوان است. از نمونه های جالب توجه که نوعی مخالفت با فکر عامه و مفسران آن است، درباره حقیقت سحر است.
 
به اعتقاد ما، سحر، چیره شدن بر احساس و شعور آدمیان است، چنانکه قرآن در داستان موسای نبی و ساحرانی که در مقابل او هستند، می گوید: «قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى» (19) یعنی به خیال مردم آمد که طناب ها و عصاهایی که ساحران آماده کرده بودند، حرکت میکنند، اما واقعا حرکتی نداشتند. از این رو، می گویند سحر چیره شدن بر اعصاب مسحور و مردم است. گویی که به اتفاقی واقعی می نگرند، در حالی که اصلا اتفاقی نیفتاده است. در بسیاری از اوقات ساحر از تلقین استفاده میکند.
 
برای زندگی، حدیث سحرگاهان امام موسی صدر
 

آرا و نظریات علوم قرآنی صدر

صدر در همین تفاسیر کوتاه در میان آرای چندگانه حوزه علوم قرآنی دیدگاه های خود بیان میکند، هرچند این مباحث بسیار هستند، اما افزون بر این که آرای او در تفسیر تأثیرگذار بوده است، اما به صورت مستقل قابل ارزیابی و بررسی است، که به مواردی چند اشاره می گردد.
 
نزول دفعی و تدریجی: مثلا درباره کیفیت نزول مانند استاد خود علامه طباطبایی و به تبع ایشان قائل به دو نزول دفعی و تدریجی متکی به برخی روایات است و می گوید که قرآن بر حسب ظاهر آیات دو بار نازل شده؛ بار اول یکباره و مرتبه دوم به تدریج در بیست و سه سال. قرآن نزول اول را «إنزال» می نامد: «إنا أنزلناه فی لیلة القدر» إنزال یعنی نزول یکباره. اما نزول به معنای دوم نزول تدریجی است که در بیست و سه سال صورت پذیرفت و قرآن آن را«تنزیل» می نامد. لذا به صراحت می گوید که از استادان بزرگ ما، علامه طباطبایی (رحمه الله)، در تفسیر المیزان از این مسئله پرده برداشته و تفاوت میان «إنزال» و «تنزیل» را بیان کرده و برای اثبات آن به برخی مسائل استناد می کند: در پاره ای از روایات آمده است که قرآن در شب قدر به «بیت المعمور» نازل شده است؛ به آسمان دنیا نازل شده؛ به جایی نازل شده است. عبارت روایت مبهم است. اما نزول تدریجی برای مردم صورت می گرفت و برای مردم توضیح داده می شد. در حالی که در مقابل این نظریه، کسانی به شدت منکر نزول دفعی قرآن هستند و تفاوت کلمه انزال و تنزیل را قبول ندارند و مواردی که تنزیل برای نزول دفعی هم آمده را که شاهد آورده، جای نقد جدی دارد. این که ایشان گفته اند، می دانیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در پاره ای از وقایع آیات را می دانست، اما مأمور به بیان و القای آن به مردم نبود. با سیاق آیه سازگار نیست. مثلا قرآن کریم اشاره می کند: «فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا»(20) و «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ»(21).
 
این آیه روشن می سازد که پیامبر این آیات را می دانسته، اما خداوند او را از تعجیل بازداشته و از تعبیر و تبیین آیات، پیش از آنکه به او امر شود، نهی کرده است. گویی قرآن در سینه پیامبر و در قلب و عقل ایشان بوده است، اما پیامبر مکلف به بیان و القا نبوده است. از این آیه و آیات معروف دیگر به روشنی مشخص می شود که پیامبر پیش از دستور به تبلیغ آیات قرآن را می دانسته، یا محکمات آیات قرآن را می دانسته است. در تلقی ایشان از وحی این بوده که در مرحله نزول تدریجی گویی پیامبر از سوی خدا مکلف به قرائت آیات به صورت تفصیلی می شد، نه اینکه در طی حیات رسالی خود این آیات بر او القا می گردید.
 
جمع قرآن: از نظر ایشان جمع قرآن در عصر پیامبر انجام گرفته و چینش آن توقیفی است، زیرا در مقدمه حدیث سحرگاهان می گوید: «اما چگونه این آیات را جمع می کردند؟ آیا جمع کردن آیات به طور تصادفی بود؟ نه از برخی روایات در می یابیم که جبرئیل، امین وحی، هنگامی که وحی را به پیامبر می رساند، به ایشان می گفت: این آیه را پس از فلان آیه و قبل از آیه فلان بگذار و محل آیه را معین می کرد. از همین رو، ما معتقدیم که به قرآن کریم نه یک کلمه اضافه و نه از آن یک کلمه کاسته شده و نه حتی ترتیب آن تغییری کرده، یعنی همین ترتیب قرآن صحیح است.
 
صیانت از تحریف: درباره صیانت کتاب مانند اجماع محققان شیعه قائل است که اصلا تحریف کتاب ممکن نیست، لذا می نویسد: تغییر و تبدیل قرآن امر سهل و ساده ای نبود و امکان نداشت در حضور اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امام علی (علیه السلام) تحریف و تبدیلی صورت بگیرد. در تاریخ میخوانیم که روزی خلیفه، عمر بن خطاب، بر روی منبر آیه کریمه «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(22) را خواند. او این آیه را با جا انداختن تنها یک «واو» قرائت کرد. یک نفر عرب بدوی از میان مردم بلند شد و پس از قرائت صحیح آیه به او گفت: غلط خود را تصحیح کن. خلیفه آیه را درست خواند.
 
اما آن مرد خلیفه را رها نکرد، خنجر خود را در آورد و گفت: «اقم و إلا أقمناک بهذا المعوج »(درستش کن وگرنه با این خنجر درستت می کنیم) نمی توان با قرآن بازی کرد، حتی با کم و زیاد کردن یک «واو» باید از قرآن پاسداری کرد و این گونه از قرآن پاسداری کرده اند.
 
در نقد روایات تحریف که کسانی مانند حاجی نوری در فصل الخطاب به آن استشهاد کرده، به دسته بندی آن می پردازد و معتقد است، روایاتی که نقل کرده اند که از قرآن چیزی کاسته یا به آن افزوده شده، همه این موارد محل مناقشه و بر دو نوع هستند. نوعی از آنها، به تعبیر فقهای ما، اسرائیلیات است؛ یعنی کسانی که بخل و حسد می ورزیدند و بر ضد اسلام توطئه می کردند، در نتیجه در کتب حدیث ما روایاتی گنجانده اند که مدعی تحریف قرآن و کاستی آن است. اما نوع دیگری از احادیث داریم که می گوید عبارت «در حق علی (علیه السلام) است» بعد از «بلغ ما أنزل إلیک» در قرآن نیست، بلکه تفسیر قرآن یا شأن نزول و توضیح و شرح قرآن است.
 
نظریه اعجاز: از مباحث دیگر امام صدر، توجه به بحث اعجاز از قبیل اعجاز بیانی و بلاغی آن است، که مانند آرای مشهور توضیح می دهد که اولا قرآن سند صداقت نفی و معجزه باقی است. ثانیة، جنبه اعجازی آن در شیوه بیان و موقعیت تاریخی نزول کتاب قابل تفسیر و تبیین است، زیرا قرآن هنگامی نازل شد که پیامبر در میان مردمی فصیح و بلیغ بود و آن مردم به فصاحت و بلاغت خود افتخار میکردند و آداب و دستور فصاحت و بلاغت را به دقت تمام میدانستند و بدان اهتمام فراوان داشتند. آنان اشعار فاخر و ممتاز را بر دیوارهای کعبه می آویختند و بازاری به نام عکاظ داشتند که به هنگام داد و ستد در آن، استماع شعر میکردند. فصحای عرب نزد مردم مشهور و معروف بودند. خصوصیت عرب پیش از اسلام این بود که هر فردی از ایشان منتقد شعر و ادب بود و فصاحت خصیصه این امت بود. قرآن که آمد، بی شک صدای جدیدی بود. آنان نگران و ناراحت بودند، بنابراین از در ستیز وارد شدند و مشکلاتی ایجاد کردند و به معارضه پرداختند. در آغاز اسلام بزرگان عرب راضی به اسلام آوردن نبودند، چون به نظر آنها اسلام آرزوهای آنها را بی ارزش می شمرد و به خدایان آنها توهین می کرد و مذهب آنها را تغییر می داد و میان آنها جدایی می انداخت، لذا نه اسلام را قبول داشتند و نه معجزه پیامبر را و در صدد مقابله برآمدند. وقتی پیامبر با قرآن آمد، تقریبا همة اعراب در برابر او به معارضه برخاستند. پیامبر آنان را به مبارزه طلبید؛ گفت اگر مرا باور نمی کنید، مانند آن را بیاورید؛ قرآنی مثل قرآن من بیاورید و پاسخ مرا بدهید؛ دشنام و بد و بیراه نگویید و توطئه نکنید. بی آنکه خود را به زحمتی چنین بیندازید، من به شما می گویم این کتاب خداست و اگر مرا باور ندارید، کتابی مثل آن بیاورید.
 
مراحل تحدی را بیان میکند و گویی این تحدی را در امر فصاحت و بلاغت میداند که می گوید، شما افرادی فصیح و بلیغ هستید، در میان شما افراد فاضل و شاعر وجود دارد، پس مثل این قرآن را بیاورید. از این بالاتر، فرمود: ده سوره بیاورید. لازم نیست همه قرآن را بیاورید و اگر تنها ده سوره مثل آن بیاورید، من میپذیرم و از گفته خود باز می گردم. باز هم فراتر رفت و گفت: یک سوره مثل قرآن بیاورید و خود را از دست من خلاص کنید. اگر بتوانید یک سوره چون سوره های قرآن بیاورید، من از سخن خود باز می گردم و از آن دست میکشم و شما بر من پیروز می شوید.
 
بنابراین، او مسئله تحدی را با امتناع طبیعی آنان تفسیر می کند و نیاوردن آنان را که در آن زمان از ادیبان عصر خود بوده اند، شاهد بر معجزه بودن آن می داند و می گوید، این مبارزه طلبی نشان میدهد که اگر می توانستند، یک آیه می آوردند. قضیه بی حساب و کتاب هم نبود، چرا که اگر آیه ای می آوردند و می خواندند، مردم قضاوت می کردند. از همین رو، برخی کوشیدند آیاتی بسازند. اما تا آیات ساختگی را می خواندند، مردم به آنان می خندیدند و مسخره شان می کردند و خودشان عقب نشینی می کردند. بنابراین، مبارزه طلبی و عجز عرب از آوردن کتابی مثل قرآن دلیل بر این است که این کلام مثل سایر سخنان نیست؛ کلام خداست.
 
از نکات دیگر بحث اعجاز او، تداوم تحدی برای مخاطبان بعدی قرآن از عرب و غیر عرب است. امروز پس از دوره پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در میان اعراب، فصیحان و ادبا و بلیغان وجود ندارند؟ و آیا همه اعراب مسلمان هستند؟ خیر. انواع و اقسام ادیان و مذاهب در میان عرب وجود دارد و مبارزه طلبی قرآن همچنان ادامه دارد. قرآن کریم می گوید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»(23) ای فصیحان و ای شعرا! ای بلیغان مسلمان و غیر مسلمان! اگر می خواهید اسلام را تکذیب کنید، اگر می خواهید قرآن را تکذیب کنید، خود را به زحمت نیندازید، یک سوره بیاورید؛ همین کافی است اما چنین چیزی نمی یابیم. این دلیل بر آن است که این کتاب از جنس دیگر است و منحصر به فرد است و مثل آن چیزی نیست و کسی نمی تواند مانند آن بیاورد.
 
حروف مقطعه: درباره حروف مقطعه نظریات بسیاری مطرح شده که برخی از قرآن پژوهان آرای آن را تا ۱۸ رأی شمرده اند. شاید رایج ترین آنها رمزی بودن این حروف بوده است. اما در میان معاصران از آن جمله علامه طباطبایی این نظریه را قبول ندارد، صدر نیز اعتقادی ندارد که این کلمات رمز و حساب ابجد و حساب جمل است یا اسرار و ابهام و از این قبیل مسائل. او در استدلال به این نظریه چنین می گوید که پیامبر در برابر خود دشمنانی داشت، دشمنان باهوش و ادیب و سخنور و تقادی که مترصد یک خطا بودند. همه چیز را می فهمیدند، خصوصا پس از آن مبارزه طلبی و تحریک. اگر در کلام پیامبر خطا یا پیچیدگی و ابهامی مییافتند، از آن بر ضد او استفاده می کردند. در دوره نزول قرآن و در دوره تاریخ سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هیچ پیش نیامد که کسی بگوید: ای محمد، منظور تو از «الم» یا «حم» یا «عسق» چیست؟ یا بگوید اینها رموز و معما هستند، تو درباره کتاب تربیت سخن میگویی یا چیستان؟ هیچ کسی چنین چیزی نگفت. این نشان میدهد که عرب صدر اسلام این کلمات را می فهمیده و هضم می کرده و قانع میشده. چگونه میفهمیده؟ معنای این کلمات و حروف چیست؟ معنای آن مبالغه در مبارزه طلبی است، یعنی به آنان می گوید: ای قوم عرب، اگر می توانید مثل قرآن بیاورید، حتی اگر جن و انس جمع شوید، نمی توانید ده سوره بیاورید. یک سوره هم نمی توانید بیاورید، هرگز نمی توانید، حتی اگر همه یاور و پشتیبان یکدیگر باشید.(24)
 
سپس از سر مبالغه در مبارزه طلبی می گوید: ای جماعت، من کلماتی غیر از همین حروف نمی گویم. من از همین حروف شما استفاده میکنم: الف، لام، میم. همین کلماتی که نزد شماست نزد من هم هست: «حم عسق» اینها کلماتی است که شما و من استفاده میکنیم. همه ما این حروف را می شناسیم، اما من قرآن می آورم و شما نمی توانید مانند آن را بیاورید. این تأکید بر عجز آنان و تأکید بر اعجاز قرآن است. بنابراین «لم» و «حم عسق» و «هیعص» و امثال آن همگی تعبیراتی است از همین حروف الفبا.
 
مقصود پیامبر این بود که بگوید: ای مردم، من از حروف الفبا استفاده و آنها را جمع میکنم، یا خدای سبحان و تعالی آنها را جمع و به من وحی میکند و من برای شما بیان میکنم و این حروف در اختیار شما نیز هست، اما نمی توانید آنها را ترکیب کنید و چیزی بیاورید. از همین روست که پاره ای از مفسران گفته اند که حروف مقطعه متناسب با سوره است، یعنی مثلا در سوره بقره از حروف «الف» و «لام» و «میم» زیاد استفاده شده یا در سوره مریم بیشتر از حروف «کاف» و «ها» و «یا» و «عین» و «صاد» استفاده شده یا در سوره دخان از «حا» و «میم». هر سوره قرآن از همین حروف است. بدین جهت می توان گفت اگر حروف مقطعه رمز بوده باشد با ادعای مبین بودن سازگاری ندارد. فصاحت و بلاغت آن زیر سؤال میرود و عرب صدر اسلام در برابر این کلمات باید تعجب میکردند و پیامبر را متهم نمی کردند که با طلسم و معما سخن می گوید.
 

منابع تفسیر

نقل از تفاسیر
هر چند شیوه صدر به طور کلی عدم توجه به آرای مفسران و عدم ذکر وجوه و احتمالات تفسیری است، اما گاهی برای ارائه معنای جدید به کلامی از مفسران اشاره دارد، مانند نقل از کلام عبده (ص ۳۴) اما همین استناد هم کم است و در آنجا که نقل می کند، می گوید: برخی از مفسران بزرگ: ص ۵۷، ۵۸، ۸۰، البته نکات دیگری در استفاده از روایات، در نقد و تحلیل معنای آیه و استدلال برای وجوه تفسیری: مثل ص ۲۲، یا: تبیین خصوصیات و جزئیات و تفصیل موضوعات: ص ۴۰، ۵۲، ۵۵ آمده است.
 
شیوه استفاده از منابع
امام صدر به روش القایی از منابع گوناگونی استفاده برده که اتفاقا متنوع و فراوان است. آن جا که سخن از روایات است، منبع آن تقریبا روشن است، هر چند گاه این منبع را مشخص نکرده است؛ اما نکات بسیار دیگری در حوزه تفسیر و تاریخ آمده که منبع آن معین نشده است، مثلا آنچه درباره کلمه عزیر نقل می کند، باید از منبع تفسیری و تاریخی استفاده شده باشد، که گفته نشده از کجا نقل شده است. این معنا در نقل لغت و یا مباحث علوم و حتی نظریات علوم قرآنی صادق است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- برای زندگی صص ۱۱- ۱۲
2- مقدمه تفسیر سحرگاهان
3- ر.ک: آمدی، علی بن ابی علی (م ۶۳۱) الأحکام فی أصول الاحکام، ج ۲، ص ۲۹۳
4- شهرستانی، عبدالکریم، تفسیر مصابیح الانوار، ج ۱، ص ۶۸
5- و هر چه انفاق کنید پاداش آن به شما می رسد و بر شما ستم نخواهد شد. سوره بقره ، آیه ۲۷۲
6- کیست که به خدا قرض الحسنه دهد، تا خدا بر آن چند برابر بیفزاید. سوره بقره ، آیه ۲۴۵
7- سوره بقره، آیه 272
8- برای زندگی، ص ۳۴
9- حدیث سحرگاهان، همان
10- همان
11- همان، ص ۴۱
12- همان، ص ۹۳
13- سوره حدید، آیه ۷
14- برای زندگی، صص ۴۰ - ۷۵
15- سوره تکاثر، ایه 8
16- آن قدر که به ولایت دعوت شده است به چیز دیگری دعوت نشده است. کلینی، محمد بن یعقوب
17- برای زندگی، ص ۸۳
18- حدیث رفع از احادیث مشهور و حائز اهمیت در بعضی از مباحث اصول فقه. ترجمه حدیث چنین است: «امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: نه چیز از من برداشته شده است: خطا و فراموشی، و آنچه بر آن وادار شوند و آنچه توان انجام دادنش را ندارند، و آنچه ندارند، و آن چه ندانند و آنچه به ناچار تن دهند و حسد و طیره (فال بد) و اندیشیدن در وسوسه در آفرینش تا وقتی که آن را به زبان نیاورند.» دایره المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۶۷
19- ناگهان از جادویی که کردند چنان در نظرش آمد که آن رسن ها و عصاها به هر سو میدوند. سوره طه، آیه ۶۶
20- و پیش از آن که وحی به پایان رسد در خواندن قرآن شتاب مکن. سوره طه، آیه ۱۱۴
21- که گرد آوردن و خواندنش به عهده ماست. چون خواندیمش، تو آن خواندن را پیروی کن. سپس بیان آن بر عهده ماست. سوره قیامت، آیه های ۱۷-۱۹
22- از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیش قدم شدند و آنان که به نیکی از پیشان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. سوره توبه، آیه ۱۰۰
23- اگر جن و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند نمی توانند همانند آن را بیاورند. سوره اسراء، آیه ۸۸
24- اشاره به آیه «وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»، سوره اسراء، آیه ۸۸
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 149-123


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط