امپریالیسم ( Imperialism )

کلمه امپریالیسم در لغت از ریشه امپراتوری مشتق شده است؛ یعنی تشکیل امپراتوری دادن. ولی در اصطلاح به هر نوع گسترش و توسعه ارضی و سلطه قوی بر ضعیف را در برمی‌گیرد. بدیهی است این نوع امپریالیسم در طول تاریخ همیشه وجود داشته است: امپراتوری ایران، روم، عثمانی و غیره. امپریالیسم در معنای جدید به گسترش سیطره کشورهای پیشرفته اروپایی بر بقیه جهان در 500 سال اخیر گفته می‌شود.
پنجشنبه، 13 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امپریالیسم ( Imperialism )
امپریالیسم ( Imperialism )
امپریالیسم ( Imperialism )

تهیه کننده : راسخون




کلمه امپریالیسم در لغت از ریشه امپراتوری مشتق شده است؛ یعنی تشکیل امپراتوری دادن. ولی در اصطلاح به هر نوع گسترش و توسعه ارضی و سلطه قوی بر ضعیف را در برمی‌گیرد. بدیهی است این نوع امپریالیسم در طول تاریخ همیشه وجود داشته است: امپراتوری ایران، روم، عثمانی و غیره. امپریالیسم در معنای جدید به گسترش سیطره کشورهای پیشرفته اروپایی بر بقیه جهان در 500 سال اخیر گفته می‌شود.
در زمان ویلیام اول (قرن 19) ، پادشاه انگلستان ، بین او و پاپ هفتم در مورد قلمرو آمریت و اعطای مناصب ، کشمکش و برخورد سختی صورت گرفت. نتیجه آن شد که از آن پس دو جمعیت یا دو حزب بسیار مقتدر و در عین حال مخالف یکدیگر در انگلستان مشکل گرفت که یکی در جهت طرفداری از پاپ و کلیسا فعالیت می‌کرد و اعضای آن را با پالیست‌ها می‌نامیدند و دیگری حزبی بود که طرفدار امپراطور و نفوذ قدرت دنیوی امپراطور در مسائل اخروی بود که به امپریالیست‌ها مشهور شدند.
نظریه امپریالیسم نخستین بار توسط مورخ انگلیسی‌ هابسن مطرح شد و بوسیله لینن رهبر شوروی خود تحت تأثیر اندیشه‌های مارکس بود ، أخذ گشت. اثرهایش در اوائل دهه 1900 در زمان تلاش ملل غربی برای دست یافتن بر آمریکا منتشر گردید. هابسن تلاش برای استیلا یافتن بر اقوام دیگر و تحت انقیاد درآوردن آنها را امپریالیسم می‌نامد. این فرآیند از نظر او هم به توسعه اقتصادی کشورهای غربی کمک می‌کرد و هم بسیاری از مناطق دیگر جهان را به فقر می‌کشاند.[1]

انواع امپریالیسم

جوهره امپریالیسم ، بهره‌کشی و استثمار ملتها و سرزمینهای دیگر است که هم‌اکنون نیز از راه حفظ وابستگی‌های اقتصادی و مالی ادامه یافته است که به آن امپریالیسم نو می‌گویند.[2] عده‌ای امپریالیسم را نتیجه طبیعی سرمایه‌داری و نه ضرورتی برای انباشت سرمایه می‌دانند؛ یعنی سرمایه‌داری پیشرفته بدون امپریالیسم هم می‌تواند به زندگی خود ادامه داده و روند انباشت سرمایه را تداوم دهد.[3] از این واژه برای بیان کشاکشهای قدرتهای اروپایی رقیب برای به دست آوردن مستعمره و حوزه‌ی نفوذ در آفریقا و دیگر قاره‌ها هم استفاده می‌شود. این کشاکش‌ها که از دهه 1914 – 1880 بر سیاست بین‌المللی حاکم بود، سبب شد که این دوره عصر امپریالیسم نامیده شود. هم انگلیس‌ها و هم امپریالیستهای اروپایی ادعا می‌کردند که هدفشان گسترش تمدن و رساندن دستاوردهای آن به مردمان دارای نژاد و فرهنگ پست‌تر است ولی در بنیاد این احساس رسالت برای تمامی بشریت ایمان بر برتری نژادی ، مادی و فرهنگ نژادهای سفید وجود داشت.
پس از جنگ اول ایدئولوژی امپریالیسم در ایدئوژیهای فاشیم و نازیسم به کمال خود رسید. امپریالیسم نو که ذکر آن گذشت به معنای وضعیتی است که در آن کشوری با داشتن استقلال سیاسی، از دست اندازی و دخالت کشور دیگر و یا عوامل آن آسیب ببیند ، مثل آمریکای لاتین که در این صورت به آن امپریالیسم اقتصادی یا امپریالیسم دلار نیز می‌گویند. و همین‌طور اگر قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندگی ارزش‌ها و عادت‌های فرهنگ متعلق به آن قدرت در میان مردمی دیگر و به زبان فرهنگ آن مردم صورت گیرد امپریالیسم فرهنگی می‌گویند مثل فیلمهای آمریکایی.[4]
تدوین تئوری مربوط به امپریالیسم و تجزیه و تحلیل پنج وجه مشخصه اساسی آن میگوید:
1 ـ تمرکز و تراکم تولید و سرمایه موجب ایجاد انحصارها (مونوپول ها) شد. انحصارها دراین مرحله نقش قاطع را در حیات اقتصادی بازی می کنند.
2 ـ ترکیب سرمایه بانکی و سرمایه صنعتی به پیدایش سرمایه مالی و الیگارشی مالی منجر گردید.
3 ـ صدور سرمایه به جای صدور کالا اهمیت ویژه ای کسب می کند.
4 ـ ایجاد اتحادیه ها و کنسول های انحصاری سرمایه داران، این اتحادیه ها به صورت کارتل ها، تراست ها و کنسرسیوم ها جهان را از نظر اقتصادی بین خود تقسیم می کنند.
5 ـ پایان تقسیم منطقه ای سرزمین های جهان بین بزرگ ترین و ثروتمندترین دول سرمایه داری و آغاز تجدید تقسیم آن ها.
اساس اقتصادی و خصلت ویژه امپریالیسم عبارتست از تسلط انحصارها، انحصارها در رشته های مختلف کاملاً و همه جانبه اقتصاد و سیاست بزرگ ترین کشورهای سرمایه داری را در حیطه اقتدار و زیر سیطره خود می گیرند و رقابت آزاد از بین می رود. سلطه انحصارها در حیات اقتصادی با نفوذ و قدرت روز افزون آن ها در زمینه سیاسی همراه است که دستگاه دولتی را زیر فرمان خود می کشند و تحت الشعاع منافع خود می سازند. در این مرحله سرمایه داری، انحصارها امپراتوران قدر قدرتی در همه شئون هستند. خود لغت امپریالیسم نیز از ریشه لاتینی ایمپریو (imperiu) به معنای امپراتوری مشتق می شود. در این مرحله اشاعه کم و بیش دوران سرمایه داری در سراسر کره زمین جای خود را به تکامل جهشی و فلاکت آور داد. این امر موجب شدت وحدت بی سابقه کلیه تضادهای سرمایه داری یعنی تضادهای اقتصادی، سیاسی، طبقاتی و ملی گردید. مبارزه دول امپریالیستی بر سربازار فروش و عرصه های سرمایه گذاری و بدست آوردن مواد خام و نیروی کار ارزان و احراز تسلط جهانی، حدت بی سابقه ای یافت که در دوران تسلط بلامنازع امپریالیسم، امپریالیسم ناگزیر کار را به جنگ های ویرانی آور می کشاند.
امپریالیسم در عین حال مرحله تلاشی سرمایه داری، مرحله پوسیدگی و احتضار آنست. در این مرحله در مجموع سیستم جهانی سرمایه داری، شرایط برای انقلاب اجتماعی نضج پیدا می کند. تضاد بین دول امپریالیستی و کشورهای وابسته و مستعمره ، تضاد بین خود دول امپریالیستی هرچه بیشتر شدید تر می شود. واضح است که تشدید تضادها و پوسیدگی ماهوی امپریالیسم به معنای رکود و جمود مطلق سرمایه داری نیست.
تضادهای امپریالیسم موجب تسریع پروسه تبدیل سرمایه داری انحصاری به سرمایه داری انحصاری دولتی گردیده است. این شکل در حالی که سلطه انحصارها را بر زندگی مردم تقویت می کند نیروی انحصارها را با نیروی دولت در دستگاه واحدی متحد می سازد تا حداکثر سود برای بورژوازی تامین شود و نظام سرمایه داری حفظ گردد. ولی نه این شکل نه نظامی کردن حیات اجتماعی و اقتصادی کشور و نه انتگراسیون ( یعنی در هم آمیختگی و ادغام و تشکیل سازمان های جدید مافوق ملی، سیاسی و اقتصادی به منظور پیوستگی دول و انحصارات سرمایه داری) نمی تواند پایه های سرمایه داری را نجات دهد. رشد تولید در برخی کشورهای سرمایه داری هرگز نتوانسته است جلوی حدت یافتن تضادهای ملی و بین المللی سرمایه داری را بگیرد.
در حالی که سود و مافوق انحصارها افزایش می یابد، اتوماسیون ( استفاده از وسائل خودکار در تولید) در شرایط سرمایه داری مصائب جدیدی برای زحمتکشان به بار می آورد.
سلطه انحصارها نه فقط علیه کارگران و دهقانان و دیگر زحمتکشان متوجه است بلکه بر منافع قشرهای بورژوازی کوچک و متوسط زیان وارد می سازد. واقعیات پوچ بودن تئوری هایی نظیر سرمایه داری خلقی و دولت بهروزی همگانی را ثابت کرده است .
وجدان بشریت و خرد وی نمی تواند با بزهکاری های امپریالیسم آشتی کند. گناه دو جنگ جهانی که در آن ها ده ها میلیون انسان به هلاکت رسیدند بر عهده امپریالیسم است. امپریالیسم ماشین جنگی بی سابقه ای ساخته که منابع عظیم انسانی و مادی را می بلعد، با تازاندن مسابقات تسلیحاتی برای ده ها سال آینده برنامه های تولید تسلیحات نوینی را تدوین می کند، حامل خطر جنگ جهانی هسته ای است که در صورت انفجار در آتش آن صدها میلیون انسان نابود و کشورهایی به کلی منهدم خواهند شد.
فاشیسم این رژیم ترور سیاسی و اردوگاه های مرگ، مولود امپریالیسم به سود امپریالیسم هر جا که بتواند بر حقوق و آزادی های دموکراتیک یورش می برد، شایستگی انسان را لگد مال می کند، نژاد پرستی می پروراند.
امپریالیسم مسئول محرومیت ها و مصائب صدها میلیون انسان است، مسبب اصلی پیدایش این وضع است که توده های عظیمی در کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین مجبورند در شرایط فقر ، بیماری، بیسوادی ، مناسبات اجتماعی عهد عتیق زیست کنند و توده های عظیمی به مرگ تدریجی و نابودی محکوم شوند.
سیر تکامل اجتماعی نشان می دهد که امپریالیسم با منافع حیاتی زحمتکشان یدی و فکری ، اقشار اجتماعی گوناگون، ملت ها و کشورها تصادم می یابد. علیه امپریالیسم توده های همواره عظیم تر و جنبش های اجتماعی، یک جا به مبارزه بر می خیزند.
اضمحلال امپریالیسم در سراسر جهان هم زمان انجام نمی گیرد. ناموزونی تکامل اقتصادی و سیاسی کشورهای سرمایه داری در دوران امپریالیسم موجب می شود که اضمحلال در کشورهای مختلف در زمان های مختلف صورت گیرد.
اینک بزرگ‌ترین دولت امپریالیستی جهان امپریالیسم آمریکاست. این تکامل یافته ترین کشور صنعتی سرمایه داری دارای نابهنجار ترین اقتصاد نظامی شده است. امپریالیسم امریکا بیش از کلیه کشورهای سرمایه داری دیگر ثروت کشورهای آسیا و امریکای لاتین و افریقا را می رباید و با سیاست توطئه کودتاسازی پیمان های نظامی کمک و قرضه، مسابقه تسلیحاتی، مداخله نظامی، کانکستریسم سیاسی و غیره سعی می کند دول دیگر را مطیع خویش سازد و حق حاکمیت سایر دول رشد یافته سرمایه داری را نقض کند. امپریالیسم امریکا اینک بزرگ ترین استثمار گر بین المللی، تکیه گاه عمده ارتجاع جهانی و ژاندارم بین المللی است.

پی نوشت ها :

[1]. گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، صبوری، تهران، نی، 1378، پنجم، ص 569.
[2]. مگراف، هاری و کمپ، تام؛ امپریالیسم، ترجمه مقتدر، تهران، کویر 1376، سوم، ص21.
[3]. ساعی، احمد؛ نظریه‌های امپریالیسم، تهران، قومس، 1378، دوم، 225.
[4]. آشوری؛ داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، سهروردی، 1366، اول، ص 42.

منابع تحقیق :
پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام)
اندیشکده سیاست و روابط بین الملل
ویکی پدیا




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط