معرفی التفسیر الصوفی الفلسفی

التفسیر الصوفی الفلسفی، تفسیری است تأویلی، کامل بر مذاق خاص با گرایش عرفانی که پایه فلسفی هم دارد.
دوشنبه، 11 مرداد 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی التفسیر الصوفی الفلسفی

شناسنامه تفسیر

نام معروف: تفسیر الصوفی الفلسفی للقرآن الکریم
مؤلف: محمد غازی عرابی
زبان: عربی
تعداد مجلدات: ۲ جلد
مشخصات نشر: دمشق، دار البشائر للطباعة والنشر و التوزیع. الطبعة الأولى، ۱۴۲۶ ق، ۲۰۰۶م.
 

معرفی مفسر و تفسیر

در شرح زندگی او چیزی نمی دانیم، جز این که او نویسنده آثار عرفانی مانند فتح الوجود و الانسان الکامل در فضای اهل سنت است. (1). این تفسیر شبیه تفسیر دیگری از سید عبدالتواب عبدالهادی است: فی التفسیر الصوفی للقرآن الکریم (قاهره: الهیئة العامة لقصور الثقافة).
 
تفسیری است تأویلی، کامل بر مذاق خاص با گرایش عرفانی که پایه فلسفی هم دارد. این تفسیر به صورت موجز و فشرده و براساس نکات باطنی در دو مجلد تدارک شده است. او در مقدمه، دلیل نگارش تفسیری با این گرایش را به صورت کوتاه باز می گوید و با این جمله آغاز میکند که قوم بر عقل اسم موسی اطلاق می کنند چون میان این دو مناسبتی است و آن تنظیم ملک و سیاست و تدبیر و روابط و پیوندهایی که میان آنان است. و این گونه تأویل بردن اسامی و معانی بیشتر به گوهر و حقیقت و فحوای پیام آنان باز می گردد تا ظاهر سخنان آنان. زیرا اهتمام به عقل اساس دعوت آنان را تشکیل می دهد: «و لهذا فانا ترمز الى ظاهر الشرع بموسی، ثم نستعیر هذه الاسم للعقل للمناسبة التی ذکرناها.. »
 
آن گاه عرابی به بیان اصطلاحات قوم می پردازد: هرگاه این جماعت این الفاظ را به کار می گیرند، از آنان نباید توقع کلمات صریح را داشته باشیم، آنان به زبان استعاره سخن می گویند و لاغیر. در صورتی که مردم از نام موسی استعاره از عقل نمیدانند یا علم ظاهر و اسم خضر برای روح و علم باطن و یا فرعون اسم برای نفس. این از خطای فهم و اعتقاد است که چنین تصوری در حق آنان بشود. البته قرآن برای ما قصه می گوید و نباید چنین تأویلی انجام گیرد.
 
روش عرابی تحلیل عرفانی آیات بدون وارد شدن در معانی ظاهری و یا به سبک تفاسیر بیانی موجود و یا ذکر استدلال از قبیل تفسیر سهل تستری و تأویلات ملاعبدالرزاق کاشانی به اسم تفسیر ابن عربی است. به عنوان نمونه وقتی آیه: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» (2) را تفسیر می کند، می نویسد: الایمان بالغیب ایمان فطری بدهی زرع زرعا فی الروح، و لهذا کان اصحاب الروح مقیمی الصلاة لأنهم موصولون اصلا و من صلاتهم الموصولون ینفقون ما لدیهم من علوم التوحید. در تفسیر حروف مقطعه قرآن عنایت ویژه ای دارد که هر حرف را نماینده معنایی بداند. مثل این که در الم الف را قوه فاعله در وجود ذرات و لام را انبساط وجود بعد از ظهور و میم را خروج اسم علیم از وجود می داند. بدون آنکه بر این معانی شاهدی بیاورد و از ارتکازات عقلا در نشانه شناسی معانی شاهدی داشته باشد.
 
از منابع سخن او ابن عربی و یا عبدالکریم جیلی (3) است و سبک طرح مباحث او البته نوشته های فتوحات و رحمة من الرحمن است. بدین جهت هیچ تشابهی با نوشته های تفسیری ندارد. به عنوان نمونه وقتی سخن از تفسیر آیه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ...». (4) می شود، می نویسد: فضل الله الرجال على النساء باعتبار أن الفاعل فوق المفتعل، و قوله: «و بما انفقوا من أموالهم» یعنی ما للروح من صفات یظهرها فی النفس سمیت فی الفلسفة مقولات، و سمیت بالمصطلح الفلسفی الحدس. فللروح عند النفس ید بیضاء، بل ایاد و الید العلیا، ای العطا خیر من الید السفلی، ای الأخذ. (5)
معرفی التفسیر الصوفی الفلسفی
 
نویسنده گاه برای بیان معانی عرفانی از فیلسوفان و شاعران غرب شاهد می آورد، مثل این که به اشعار گونه استشهاد میکند: در تفسیر آیه: «وَ یَا قَوْمِ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ» (6) سخن از تحذیر از عاقبت غفلت از حضور الهی میکند. بعد از توضیح این معنا می گوید نقاد در فاوست برای شاعر گوته گفته: لا ملکیة ولا القوة و السلطان ولا المتعة الحسیة تستطیع أن تشبع شوق الانسان الى المعنى حیاته و مضمونها. (7).
 
او پایبند به سیر و سلوک و تهذیب به روش صوفیانه و خلوت گزینی به روش متشرعانه است. در تفسیر: (ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ» (8) می نویسد: راه هدایت اقتضای خلوت میکند که شعار آن در اسلام غار حرا برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است که اعتکاف کرد تا جایی که وحی بر او نازل شد. پس علم توحید بدون گذار از این مرحله ممکن نیست که خلوت گزینی داشته باشد و حواس خود را در این غار حبس کند. زیرا وارد شدن در سر سوزن که سر توحید است بدون آن ممکن نیست. (9). گاه به برخی مکاشفات اشاره میکند و یا برای آن به مکاشفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره میکنند. یا از احادیثی یاد میکند که تنها در منابع تفاسیر عرفانی یافت میشود. (10). یا به شبهات در دایره عرفان پاسخ می دهد، مثل اینکه چرا پیامبر همسر گزید و عیسی ازدواج نکرد. (11). یا با علم تجربی مخالفتی ندارد. (12). و این خلاف روش متعارف در متون فلسفی و عرفانی است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- الفسیر الصوفی، ج۱، صص۲۹۵- ۳۵۶
2- سوره بقره، آیه ۳
3- الفسیر الصوفی، ج۱ص ۵۶۶
4- سوره نساء، آیه ۳۴
5- الفسیر الصوفی، ص ۱۲۶
6- سوره هود، آیه ۸۹
7- الفسیر الصوفی، ص۳۷۳
8- سوره یوسف، آیه ۳۵
9- الفسیر الصوفی، ص ۳۸۶
10- همان، ص ۳۵۶
11- همان، ص ۴۱۴
12- همان، ص ۴۸۵
 
منبع:
شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 385-383


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط