معرفی تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان

سید احمدخان، همان طور که از مقدمه تفسیرش پیداست، نگران تعارض دین و علم و افول ارزش های معنوی در جامعه اسلامی است. او چاره این خطر را نه در نفی دین می داند و نه سکوت در این وادی را جایز می شمرد، بلکه معتقد به بازسازی اندیشه دینی و انطباق دادن مداوم حقایق دین با یافته های علم و عقل است.
چهارشنبه، 13 مرداد 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان

شناسنامه تفسیر

نام معروف: تفسیر سید احمدخان هندی، تفسیر القرآن و هو الهدى والفرقان
مؤلف: سید احمدخان، متقی خان معروف به هندی
تولد: 1232 ق
وفات: ۱۳۱۵ ق
مذهب: سنی
زبان: عربی
تعداد مجلدات: ۶ جلد
مشخصات نشر: آنچه از مشخصات نشر میدانیم درباره ترجمه فارسی آن، این که توسط سید محمد تقی فخر داعی گیلانی در تاریخ ۱۳۳۲ش در دو جلد بدون نام ناشر منتشر گردیده است و بعدها همان افست شده است.
 

معرفی مفسر و تفسیر

سید احمد خان، فرزند محمد تقی خان، از دانشمندان و مصلحان هندی است که در سال ۱۸۲۷م / ۱۲۳۲ ق در دهلی به دنیا آمد. در محیط سنتی آن دیار رشد و تحصیل کرد. نا آگاه از اتفاقات و حوادث اطراف خود نبود، و عقب ماندگی مسلمانان او را رنج می داد. در کشمکش های فرهنگی و سیاسی مسلمانان با استعمار انگلیس، به دلایل خاص خود جانب قدرت حاکم را در پیش گرفته و دلیل آن را لزوم تقویت بنیه های فرهنگی و علمی مسلمانان در برابر هندوها و عقب ماندگی ملل اسلامی از کشورهای پیشرفته دانسته است. یک چندی به عنوان بایگان در دادگاه جنایی وابسته به حکومت استعمار انگلیس در هند، به خدمت مشغول شد. در خاموش کردن مسالمت آمیز در یک شورش انقلابی که هندیان در طی آن، به جان انگلیسی ها افتادند، به نفع انگلیسی ها کوشید. به پاس این خدمات و تلقی محترمانه ای که از انگلیسی ها داشت، به اخذ مقرری سالانه و سپس دریافت لقب «سر» (شوالیه: ۱۲۸۲) از دولت انگلیس نایل آمد. در پنجاه و دو سالگی که دو فرزندش را برای ادامه تحصیلات به انگلستان برد، دیدن ترقیات شگرفت اروپایی ها از نزدیک، اندیشه اش را در مهم شمردن تعلیم و تربیت به سبک جدید و با الهام از فرهنگ غربی، ریشه دار تر کرد. در بازگشت، انجمنی علمی - ادبی به سبک دانشگاه های اروپایی در علیگره تاسیس کرد که بر محور آن دانشگاه و فارغ التحصیلان آن، گرایش فکری پیشتازی پدید آمد.
 
برای شناخت این تفسیر باید به فضای ذهنی و موقعیت تاریخی سید احمدخان رفت و دید که چرا او این تفسیر را نوشت و به چه دلیل سنت شکنی کرد. نکته دیگر در گرایش های فکری و تفسیری سید احمدخان است که بدون شک، ضعف و انحطاط فوق العاده مسلمانان هند و تقابل با اکثریت هندوها و نزاع های قومی در شیوه مبارزه او مؤثر بوده است. وی با مهم شمردن تعلیم و تربیت و برگزاری جلسات سالانه در جهت همیاری و همفکری بین مسلمانان، مسائل سیاسی و مبارزاتی با استعمار انگلیس را تحت الشعاع قرار می داد. به این دلیل، نه تنها از در مماشات با دولت استعماری بیرون می آمده، بلکه همکاری در جهت فضای تنش و ضدیت را وجه همت خود می ساخت.
 
از این انتقاد که بگذریم، از حق نباید گذشت که انتقادات سید احمدخان ناظر به محیط هند و حجم فوق العاده خرافات و دغدغه خاطر به خاطر عقب ماندگی مسلمانان از جامعه بوده و لذا نباید برخی از انتقادات او از درک معارف اسلامی را نادیده گرفت. البته انتقاد به مشی سیاسی وی خارج از بحث این نوشته است.
 
سید با مشاهده عقب ماندگی نسبی هندوها، تصمیم گرفت برای بهبود اوضاع مسلمانان اقدامی فرهنگی کند. دانشگاه علیگره را بنا نهاد؛ در نشر علم و فرهنگ کوشید با سخنرانی ها و نگارش کتاب با عقاید سخیف مبارزه کند، به همین دلیل با خرافات و عقاید تسلیم گرایانه مبارزه کرد و علل عقب ماندگی مسلمانان را برشمرد. در این میان، سخت شیفته فرهنگ و تمدن غرب شد و ناخودآگاه تحلیل هایی ارائه داد که مبتنی بر دانش های اروپایی و مخالف برداشت های اسلامی بود. و شاید بزرگترین انحراف وی هم همین جهت بود.
 
روش سر سید احمدخان در برخورد با استعمار انگلیس، گرچه محافظه کارانه بود اما در اندیشه های اجتماعی و اعتقادی، شیوهای تهاجمی داشت. او معقتد به نوعی بازسازی جامعه دینی و تأویل و تفسیر عقاید غیبی بود. در این راستا، مسلمانان و علمای هند را بر علیه خود شوراند. علامه اقبال و سید جمال الدین اسد آبادی - که در آن زمان به هند آمده بود از قوی ترین مخالفان وی در آن دوران به شمار می رفتند. سید جمال، کتاب و مقالاتی در نقد افکار طبیعت گرایانه وی به نگارش در آورده بود. همچنین همگامان اقبال، نامه ای به دفاع از اقبال و در نقد افکار سیاسی سید احمد خان مینوشتند.
 
البته او هندسه کاملی از مباحث اجتماعی و طرحی جامع نداشت و او متناسب با آن عصر، گرایش و نگرش سیاسی و بسیار محافظه کارانه داشت و بلکه می توان گفت روش سید احمدخان متناقض و بیانسجام بود. از یک سو، با عزمی جزم از کشیده شدن به عرصه سیاست پرهیز داشت و شعار او «آموزش، آموزش» بود - که این عزم او به کناره گرفتن از نهضت های سیاسی، غالبا مورد سوء ظن و تمسخر واقع شده است. توصیه سیاسی مهم او همین بود که مسلمانان باید با تمسک به ذیل عنایت اسلام، خود یک ملت مستقل و واحدی باشند. اما این تمسک به ذیل اسلام، در عمل، توسل به ذیل عنایت دولت علیه بریتانیا شد. و دور نیست که چنین نقشی را ناخود آگاهانه در پیش گرفته باشد و مراد اصلی او تنش زدایی و ایجاد ائتلاف و تأمین آرامش اجتماعی برای با فرهنگ تر شدن مسلمانان و جبران عقب ماندگی آنان باشد.
 
یکی از نویسندگان معاصر درباره او چنین می نویسد: چنان که شیوه رایج است ابتدا کوشیدند تا حصاری نامرئی پیرامون او بکشند و او را در یک جو کنترل شده و قرنطینه نامحسوس بگیرند تا بتوانند شرایط ذهنی خاصی را که میخواهند برایش به وجود آورند و بر گردش هاله ای بکشند تا همه چیز را از ورای آن ببیند و کم کم استحاله شود و زمینه روحی برای استخدام «ناآگاهانه» و سپس «نیمه آگاهانه» و سرانجام «آگاهانه اش فراهم گردد.
 
در شکل بدبینانه آن گفته شده که مأموران مخفی کمپانی انگلیسی، در چهره مسلمانان و ارادتمندان جدیدش بر گرد او حلقه زدند و به نام پرداخت وجوه مذهبی و کمک های مالی بر امور اسلامی و اداره مؤسسات علمی و تأسیس مدرسه دینی علیگره و جز آن، او را تقویت کردند و سپس به نام مشاور و استاد و متخصص فنی و کمک کننده به اداره مدرسه علیگره و سپس در چهره های بی نقاب، اما به عنوان حمایت انگلستان از مسلمین هند و علاقه نایب السلطنه، به پیشرفت امور اجتماعی و فرهنگی مسلمانان و تقویت آنان در برابر هندوها، او را یکسره در اختیار گرفتند تا جایی که سید احمدخان رسما همدستی با نایب السلطنه را برای حفظ «بیضه اسلام» و حمایت از حوزه های علمی مسلمین لازم شمرد و اعلام کرد که باید ما خواستار حکومت نایب السلطنه انگلیسی و ابقای نظام آنان باشیم تا بدین وسیله بتوانیم استقلال، هویت و ملیت اسلامی خود را حفظ و شکوفا سازیم !! یعنی در زیر سایه بزرگ ترین دشمن اسلام و مسلمین، دولت بریتانیا !!
 
تفسیر وی در حال و هوایی چنین و گویای اندیشه ها و عقاید دغدغه گرا و در عین حال سخت و شکننده در عصر خود تکروانه و تفسیرهای عقل گرایانه وی است.
 
سید احمدخان، همان طور که از مقدمه تفسیرش پیداست، نگران تعارض دین و علم و افول ارزش های معنوی در جامعه اسلامی است. او چاره این خطر را نه در نفی دین می داند و نه سکوت در این وادی را جایز می شمرد، بلکه معتقد به بازسازی اندیشه دینی و انطباق دادن مداوم حقایق دین با یافته های علم و عقل است.

معرفی تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان
 

تحریر فی اصول التفسیر

سید احمدخان در آغاز تفسیر، مقدمه ای دارد با عنوان تحریر فی اصول التفسیر. در این مقدمه، ضمن انتقاد از شیوه مفسران گذشته و برشمردن مشکلات تفسیر، به ویژه آلوده شدن آنها به روایات ضعیف و مجعول و حکایات بنی اسرائیل، ضرورت تفسیر قرآن به قرآن را مطرح می کند و بهترین شیوه را همین روش میداند که قرآن به مفاد آفتاب آمد دلیل آفتاب، به کمک فهم قرآن آید.
 
همچنین در زمینه آیات متشابه به ویژه در مسائلی چون جبر و اختیار و دیگر مسائل کلامی مورد نزاع، با شیوه ای مخصوص برخورد کرده و سعی می کند اظهارنظر قاطعی نکند و خود را درگیر این مسائل نماید.
 
به هر روی، تفسیر سید احمدخان در بررسی فرهنگ و تاریخ مسلمانان هند و گرایش های عقلانی آنان قابل توجه و بررسی است، و نمی توان این تفسیر را در گرایش های دینی معاصر نادیده گرفت.
 
وی در همین مقدمه در انگیزه نگارش تفسیر، ناخشنودی خود را نسبت به تفاسیر رایج اهل سنت ابراز می دارد و آنها را آکنده از افسانه های موهوم و روایات ضعیف و قصه های بی اساس و سرچشمه گرفته از یهود می داند.
 
در بخش توضیح و تفسیر و استنباط پیام آیه نیز از قواعد تفسیر خرده می گیرد و بحث های متعلق به الفاظ و بیان و اختلاف تفاسیر به ویژه در مورد مکی و مدنی، صیفی و شتایی و یومی و لیلی بودن آیات و حروف و کلمات آن با بحث از مجاز و مانند آن را کارساز در تفسیر نمی شمرد. بر این مبنا، در مقدمه تفسیر خود به اصول و قواعدی اشاره میکند که اتفاقا تازگی ندارد و پیش از وی بارها و بارها در علوم قرآن گفته شده است.
 
آراء و عقاید بدیع و غالبا جنجال برانگیز وی در تأویل وحی، معجزه، دعا، ملائکه و شیطان و هر حقیقت غیبی است. این نوع مباحث برای نشان دادن اندیشه عرفی و عقلانی در مسائل دینی است. وی مانند ابومسلم اصفهانی و برخی از علمای شیعه، منکر نسخ است. تفسیر او از وحی، شباهت های بسیاری با مسأله وحی در حکمت متعالیه دارد. به نظر می رسد سید احمدخان با فلسفه اسلامی آشنایی کامل داشته است.
 
بدین جهت ویژگی مهم این تفسیر و برجستگی تحلیل های وی، در ارائه بینش طبیعی و عقل گرا از عالم غیب است. وی امکان معجزه و تأثیر دعا را انکار میکند و استجابت دعا را به عنوان نقض قوانین طبیعت می داند. درباره دعا می گوید: دعا قوانین طبیعت را تغییر نمی دهد، بلکه تأثیر آن، همان اثر روحی است که بر اشخاص وارد شده و رنج آنها را تخفیف میدهد. ملائکه و شیطان را از همین زاویه می نگرد و آنان را موجود خارجی نمی پندارد. تحلیل و قضاوت سید جمال الدین اسد آبادی از این تفسیر این است که وی به جای تنویر عقول و تطهیر نفوس و بیان دستورات هدایتی و ارشادات اخلاقی و راهنمایی کردن مسلمانان به عادات حسنه، تنها در ابتدای تفسیر چند سخن در معنای سوره و آیه گفته و پس از آن، همه همت خود را بر این گماشته تا هر آیه ای که در آن، ذکری از ملک و یا جن و یا روح الامین و یا وحی و یا جنت و نار و یا معجزه ای از معجزات انبیا می رود آن آیه را از ظاهر خود خارج کرده و به تأویلات ساده تأویل نماید. (1)
 
از سوی دیگر نخستین تفسیری بود که راه تأویل اجتماعی و تفکر نقد علمی به شیوه عصری را در تبیین مفاهیم قرآن گشود. احمدخان به گمان خود، آنچه را پیشینیان گفته بودند و با علم و عقل سازش نداشت، فرو ریخت و از نو بنیادی متناسب با فهم روز فراهم ساخت.
 
درباره پاره ای از عقاید و افکار سید احمد خان می توان گفت: نگرش سید احمد خان شباهت تام و تمامی به روشنفکران دین دار عصر عقل گرایی قرن هجدهم اروپا داشت که با ایمانی که تابع عقل بود نه وحی و دین، قائل به وجود خدا بودند. به تعبیر دیگر، او معتقد به اصالت عقل و اصالت طبیعت بود. سید احمدخان که اوج گرفتن کار و با علم و حضیض گرفتن کار و بار دین را در اروپای معاصر خود از دور و نزدیک دیده و شنیده و خوانده بود، گویی به این نتیجه رسیده بود که چاره از دو حالت بیرون نیست: یا باید دست از دین شست، یا باید عقل گرا و علم گرا شد و حتی المقدور برای تبیین و توجیه اصول و فروع شریعت، از عقل و علم بهره جست و هرچه را در پیمانه این دو نمی گنجد، انکار و اگر ممکن باشد، تأویل کرد. می توان گفت سید احمدخان معتقد و مطمئن بود که حقیقت و حقانیت دین اسلام ابدی است؛ ولی این حقانیت و ابدیت فقط به شرط تعبیر روز پسند و تفسیر عصری از دین و انطباق مداوم حقایق دین با دقایق علم و عقل، قابل حصول است. او به شرط این انطباق، تعارض و تضادی میان عقل و وحی یا علم و دین نمی دید. در واقع همه تعارض ها را به نفع علم و عقل و به زبان دین و وحی، حل کرد و همان روشی را دنبال کرد که روشنفکران دین دار غربی پیموده بودند.

معرفی تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان
 

نبوت ملکه طبیعی خاصی

به عقیده سید احمد خان، نبوت ملکه طبیعی خاصی نظیر سایر قوای بشری است که به هنگام اقتضای وقت و محیط، شکوفا می شود؛ چنان که میوه و گل به موقع خویش می شکنند و می رسند و در این راه، انبیا و دیگر مصلحان بزرگ جهان، تفاوتی ندارند.
 
به عقیده او هیچ میانجی ای بین خداوند و پیامبر نیست و وحی چیزی نیست که از بیرون به پیامبر برسد؛ بلکه همانا فعالیت عقل الوهی در نفس و عقل بشری او است. در واقع، وحی بازتاب ژرفنای درون انسانی است به هنگام تماس با حق و حقیقتی است که با آن می زید، می جنبد و به کمک آن موجودیت می یابد.
 
این امکان را می توانید از سید احمدخان در نتیجه همین بینش (خداشناسانه طبیعی اش از ذات خداوند و ارتباط او با جهان، امکان وقوع معجزه و تأثیر دعا را انکار می کند. او معجزه را به عنوان نقض یا خرق قوانین طبیعت نمی پذیرد؛ با این استدلال که به قول و قرار و وعده عملی خداوند است که این قوانین آن چنان که هست رخ میدهد و هیچ یک از آنها تخلف پذیر نیست و اگر بگوییم پدیده یا حادثه ای به نحو دیگری رخ داد، خداوند را به خلف وعده متهم کرده ایم. او می گوید: من معجزات را از آن جهت که خلاف عقل است انکار نمی کنم؛ بلکه انکار من از این جهت است که قرآن، وقوع حوادث یا واقعه هایی را که برخلاف قوانین و نوامیس طبیعت یا جریان عادی امور و اشیا باشند، تأیید نمی کند.
 
سید احمدخان با همین شیوه، تأثیر دعا را نیز به آن صورت که عرف مومنان است رد میکند. به نظر او قوانین طبیعت تخطی ناپذیر است و هیچ چیز نمی تواند آنها را تغییر دهد؛ حتى خداوند هم نمی تواند بر خلاف آنها کاری صورت بدهد. تنها تأثیر دعا همان اثر روحی است که بر دعاکننده وارد می شود و رنج و اضطراب های ناشی از وقایع ناگوار زندگی را تخفیف میدهد.
 
سید احمد خان کوشیده است تا ظهور انسان را بر روی کره خاکی، به عنوان یک حادثه ویژه در طی یک روند تکامل طولانی و سخت کوشانه توجیه کند؛ اگر چه خداوند را که کلمه خلاقه «کن» را ادا کرده است سلسله جنبان این روند می داند. کلمه ملک (فرشته) به نظر او بیانگر قدرت بی منتهای خداوند و قوای طبیعی نظیر آب و باد و ابر است. آشکارا می گوید: صلابت کوهها، روانی آب، نیروی رشد گیاهان، قوه جذب و دفع الکتریسیته و همه نیروهایی که ما در اشیای گوناگون جهان جلوه گر می یابیم، با کلمه ملک بیان شده است. به همین ترتیب شیطان به نظر او موجودی نیست که وجود خارجی و موجودیتی بیرون از ما داشته باشد، بلکه نشانگر قوای شر موجود در جهان است.
 
سید احمدخان وجود روح را باور دارد و آن را جاوید می داند و به معاد جسمانی - روحانی معتقد است؛ اما بهشت و دوزخ را که در قرآن با تعابیر محسوس و مادی بیان شده اند، صرفا استعاره و تمثل از احوال روحی در حیات اخروی می داند. به نظر او، محال است حقیقت چیزهای ماورای حس با کلمات بیان شود، حتی اگر آن کلمات، جزو کلام الهی باشد. سخن اخیر وی با اندکی تعدیل، امروزه مورد قبول همه مفسران عقل گرا است؛ از جمله صاحب « تفسیر المیزان» که بر این امر تأکید دارد.
 
تأویلات وی درباره معجزات، نقطه دیگر تفاوت این تفسیر با تفاسیر رایج است، مانند شکافته شدن دریا برای حضرت موسی را به عنوان جزر و مد تعبیر کرده است؛ جاری شدن آب از ضرب عصای موسی را به پیدا کردن چشمه سارها از بالای کوهستان تفسیر نموده است؛ معنای ضرب را ضرب فی الارض «راه پیمودن در زمین برای یافتن آب» و حجر را به معنای کوهستان گرفته است. او گاهی برخلاف صراحت قرآن تأویلاتی بیان می کند که هرگز قابل توجیه نیست؛ مثلا، درباره حضرت عیسی نیز منکر ولادت وی بدون پدر شده و بر این باور است، چنان که در انجیل متی و لوقا آمده است، حضرت مریم در عقد شرعی یوسف نجار بوده، و قول مریم: «قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» ناظر به پیش از در آمیختن یوسف با وی بوده است. او، سخن گفتن عیسی در گهواره، نزول مائده آسمانی بر او، شفای بیماران و احیای موتی، آفرینش پرنده از گل و عروج آن حضرت و زنده ماندنش را انکار میکند و پذیرفتن آنها را از سوی علمای اسلام متأثر از اخبار یهودیان و مسیحیان می داند و سرانجام معجزات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) از جمله یاری رساندن فرشتگان به او را در جنگ ها مورد انکار قرار میدهد. حاصل آن که می گوید: «معجزه اگر هم وقوع پیدا کند هیچ وقت در آن، چنین وضوحی برای حق و واقعی بودن و نیز از طرف خدا بودن آن یافت نمی شود.

معرفی تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان
 

نظر سید جمال الدین درباره تفسیر سید احمدخان

مقاله سید جمال الدین درباره تفسیر سید احمدخان؛ نمونه ای از نقدهایی است که در دوران او نوشته شده است. در این مقاله سید جمال الدین اسدآبادی، با سخنان و مقالات سید احمدخان آشنا شد و به نظر او این خود نوعی دهری گری یا اصالت طبیعی بودن او بود و به قول بسیاری از صاحب نظران، رساله «نیچریه» را در رد او و همفکرانش نوشت. البته بعدها مقاله ویژه ای با عنوان «تفسیر و مفسر» دارد که در آن آمده است: «شنیدم که شخصی در حالت کبر سن و کثرت تجربیات و سیاحت ممالک فرنگ، پس از کد و جهد، به جهت اصلاح جامعه اسلامی تفسیری بر قرآن نوشته است. و گمان بردم که گمشده خود را یافته ام، ولی چون تفسیر به نظرم گذشت دیدم به هیچ وجه در راه یاد شده قدم نگذارده، تنها همت خود را بر آن گماشته که هر آیه ای که در آن ذکری از ملک و یا جن و یا روح الامین و یا وحی و یا جنت و نار و یا معجزه ای از معجزات انبیا (علیهم السلام) می رود، آن آیه را از ظاهر خود خارج کرده و به تأویلات ساده نماید.
 
فرق همین است که زنادقه سلف دانشمندانی بوده اند و این مفسر بیچاره بسیار عوام است؛ لهذا نمی تواند اقوال ایشان را هم به خوبی فراگیرد... و عجیب تر آن است که این مفسر، رتبه مقدسه الهیه نبوت را تنزل داده، به پایه «رفارمر» فرود آورده و انبیا (علیهم السلام) را چون «واشنگتن» و «ناپلئون» و... گمان کرده است. البته شاید گفته شود که روا نبود تا این اندازه - درباره شناسایی افکار و عقاید سید احمدخان - سخن به درازا کشیده شود. ولی باید توجه داشت که در واقع، از شخص سید احمد خان سخن نمی گوییم ؛ بلکه سخن از یک جریان علمگرا و تأویل گرا است که در جهان اسلام که در دوره اخیر دانسش صنعتی و تجربی سعی دارد که عالم ماورای ماده را به قیاس این عالم تفسیر کند و شاید دغدغه دینی دارد و برای توجیه مخاطبان به این روش روی آورده، ولی مشکل این است که هر چه تلاش شود، تجربه باطنی و عالم غیبی از سنخ ماده نیست که این تأویلات را لازم باشد.
 
نظیر این گونه تأویلات را، محمد حسین ذهبی از یکی از نویسندگان معاصر خویش یعنی درباره تفسیر الهدایة و العرفان دمنهوری گزارش می کند: وی درباره مصائب وارد بر حضرت ایوب می گوید: این مصیبت ها، مصیبت نافرمانی قوم وی بوده است که تمامی انبیا به آن گرفتار بوده اند و مقصود از: «ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ». (2) همان سعی و کوشش و جدیت در امر تبلیغ است که سرانجام آن «هذا مغتسل بارد و شراب»: پاکی درون ها و نوشیدن آب گوارای موفقیت و دستیابی به هدف است و مقصود از «وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ» (3) ایمان آوردن کسان و دیگران به او و پیروی کردن آنان از اوست.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- تفسیر و تفاسیر جدید، بهاء الدین خرمشاهی، ص73
2- سوره ص،آیه ۴۲
3- سوره ص، آیه ۴۳
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 476-467


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما