با هيستري آشنا شویم
نويسنده:دکتر پرويز مظاهري
يک اختلال تبديلي که قديمها هيستري ناميده ميشد ، يک اختلال نسبتا شايع روانپزشکي است که بازتابي از تعارضات ناخودآگاه بوده و در عين حال که وجود يک اختلال طبي ديگر را به ذهن ميآورد ، ناشي از عوامل روان شناختي است.
حدود يکسوم مردم دنيا در طول عمر دچار بعضي از علايم اين اختلال ميشوند ولي لزوما بيمار هيستريک نيستند. حدود 5 تا 15 درصد مشاورههاي روانپزشکي در بيمارستانهاي عمومي را شامل ميشود. زنان حداقل دو برابر و گاهي تا 10 برابر مردان مبتلا ميشوند و علايمي که نشان ميدهند سمت چپ بيشتر از سمت راست بدن است. اين اختلال در تمام سنين يعني از کودکي تا کهنسالي ديده ميشود ولي شروع آن قبل از 10 سالگي و پس از 35 سالگي نادر است.
همچنين اين اختلال در افراد کمسواد و طبقات اقتصادي پايين و روستاييان و همچنين افراد نظامي که موقعيتهاي جنگي را تجربه کردهاند بيشتر ديده ميشود. اين بيماري در افراد خانواده بيماران مبتلا بيشتر ديده ميشود که تا حدودي ناشي از يادگيري فرزندان از والدين است.
اختلالات جسمي و خصوصا بيماريهاي عصبي شيوع قابلملاحظهاي در ميان اين مبتلايان دارند و از ميان اختلالات روانپزشکي، افسردگي و اختلالات اضطرابي، با اختلال تبديلي در زنان ارتباط دارند. اختلالات شخصيت نيز به کرات همراه با اختلال تبديلي مشاهده ميشوند، خصوصا اختلال شخصيت نمايشگر در زنان و اختلال شخصيت ضداجتماعي در مردان. اختلال تبديلي در اثر واپس زدن تعارضات ناخودآگاه و تبديل اضطراب به يک علامت جسمي ايجاد ميشود. علايم اين اختلال بيمار را قادر ميسازد به ديگران چنين القا کند که وي نياز به توجه ويژه و درمان به خصوص دارد و همچنين يک ابزار غيرکلامي براي کنترل کردن يا بازي دادن ديگران ميباشد. با تصويربرداري از مغز، مشخص شده است که در اين بيماران، متابوليسم نيمکره غالب کاهش و متابوليسم نميکره غير غالب افزايش مييابد.
اين اختلال زماني تشخيص داده ميشود که درمانگر، ارتباطي ضروري و اساسي بين علت علايم عصبي و عوامل روانشناختي پيدا کند و اين نشانهها نبايد نتيجه تمارض و يا اختلال ساختگي (که در آن فرد علايم يک بيماري را آگاهانه تقليد ميکند) باشند. در اختلال تبديلي، بيحسي و مورمور شدن در اندامها، کري، کوري، حرف نزدن و فلج عمومي بدن ديده ميشود. علايم حرکتي نيز شامل حرکات غيرطبيعي، اختلال در راه رفتن، ضعف عمومي، فلج، لرزش تيک و حرکات پرتابي ميباشد. تشنجهاي کاذب علامت ديگري در اختلال تبديلي است و تفکيک آنها از تشنجهاي واقعي گاهي سخت است. بيمار مبتلا به اختلال تبديلي با کنار زدن تعارضهاي دروني و همچنين جلب توجه ديگران به منافع خود ميرسد و همين موضوع موجب تکرار اين رفتار ميشود. علايم ايجاد شده مدت کوتاهي طول ميکشند و معمولا خود به خود برطرف ميشوند. رواندرماني حمايتي درمان را تسهيل ميکند. مهمترين ويژگي درمان، برقراري ارتباط درمانگر با بيمار است. نبايد به بيمار گفت که تو مشکلي نداري و يا اينکه علايم خيالي هستند زيرا بيماري وي شديدتر ميشود. ميتوان از داروهاي ضداضطراب و همچنين آرامسازي عضلاني (ريلاکسيشن) استفاده کرد.
اولين مورد گزارش شده از هيستري جمعي در ايران در سال 1365 در يک مدرسه دخترانه در استان کرمان بوده است، به طوري که افراد مبتلا به صورت حاد دچار اضطراب و نگراني شده بودند. در سال 1371 و بعد از واکسيناسيون کزاز نمونهگيري از هيستري جمعي در 21 دختر دانشآموز در يک روستا از استان کرمان گزارش شد. بعد از تزريق واکسن علايمي به صورت غش و صرع کاذب، لرزش، اختلال ديد، سردرد، تعريق و سوزش دست در يکي از دانشآموزان بروز کرد و به دنبال آن 9 دانشآموز ديگر نيز علايم مشابهي را تجربه کردند.
اصول درمان اين اختلال عبارت است از: حفظ خونسردي و آرامش، جدا کردن افراد مبتلا از غيرمبتلا، خالي کردن محل بروز براي بررسي دقيق. بهطور مثال تعطيل کردن مدرسه، بررسي دقيق تمام علتهاي احتمالي، بهرهگيري از تکنيکهاي کاهش اضطراب و...
منبع:www.salamat.com
/ن
حدود يکسوم مردم دنيا در طول عمر دچار بعضي از علايم اين اختلال ميشوند ولي لزوما بيمار هيستريک نيستند. حدود 5 تا 15 درصد مشاورههاي روانپزشکي در بيمارستانهاي عمومي را شامل ميشود. زنان حداقل دو برابر و گاهي تا 10 برابر مردان مبتلا ميشوند و علايمي که نشان ميدهند سمت چپ بيشتر از سمت راست بدن است. اين اختلال در تمام سنين يعني از کودکي تا کهنسالي ديده ميشود ولي شروع آن قبل از 10 سالگي و پس از 35 سالگي نادر است.
همچنين اين اختلال در افراد کمسواد و طبقات اقتصادي پايين و روستاييان و همچنين افراد نظامي که موقعيتهاي جنگي را تجربه کردهاند بيشتر ديده ميشود. اين بيماري در افراد خانواده بيماران مبتلا بيشتر ديده ميشود که تا حدودي ناشي از يادگيري فرزندان از والدين است.
اختلالات جسمي و خصوصا بيماريهاي عصبي شيوع قابلملاحظهاي در ميان اين مبتلايان دارند و از ميان اختلالات روانپزشکي، افسردگي و اختلالات اضطرابي، با اختلال تبديلي در زنان ارتباط دارند. اختلالات شخصيت نيز به کرات همراه با اختلال تبديلي مشاهده ميشوند، خصوصا اختلال شخصيت نمايشگر در زنان و اختلال شخصيت ضداجتماعي در مردان. اختلال تبديلي در اثر واپس زدن تعارضات ناخودآگاه و تبديل اضطراب به يک علامت جسمي ايجاد ميشود. علايم اين اختلال بيمار را قادر ميسازد به ديگران چنين القا کند که وي نياز به توجه ويژه و درمان به خصوص دارد و همچنين يک ابزار غيرکلامي براي کنترل کردن يا بازي دادن ديگران ميباشد. با تصويربرداري از مغز، مشخص شده است که در اين بيماران، متابوليسم نيمکره غالب کاهش و متابوليسم نميکره غير غالب افزايش مييابد.
اين اختلال زماني تشخيص داده ميشود که درمانگر، ارتباطي ضروري و اساسي بين علت علايم عصبي و عوامل روانشناختي پيدا کند و اين نشانهها نبايد نتيجه تمارض و يا اختلال ساختگي (که در آن فرد علايم يک بيماري را آگاهانه تقليد ميکند) باشند. در اختلال تبديلي، بيحسي و مورمور شدن در اندامها، کري، کوري، حرف نزدن و فلج عمومي بدن ديده ميشود. علايم حرکتي نيز شامل حرکات غيرطبيعي، اختلال در راه رفتن، ضعف عمومي، فلج، لرزش تيک و حرکات پرتابي ميباشد. تشنجهاي کاذب علامت ديگري در اختلال تبديلي است و تفکيک آنها از تشنجهاي واقعي گاهي سخت است. بيمار مبتلا به اختلال تبديلي با کنار زدن تعارضهاي دروني و همچنين جلب توجه ديگران به منافع خود ميرسد و همين موضوع موجب تکرار اين رفتار ميشود. علايم ايجاد شده مدت کوتاهي طول ميکشند و معمولا خود به خود برطرف ميشوند. رواندرماني حمايتي درمان را تسهيل ميکند. مهمترين ويژگي درمان، برقراري ارتباط درمانگر با بيمار است. نبايد به بيمار گفت که تو مشکلي نداري و يا اينکه علايم خيالي هستند زيرا بيماري وي شديدتر ميشود. ميتوان از داروهاي ضداضطراب و همچنين آرامسازي عضلاني (ريلاکسيشن) استفاده کرد.
هيستري جمعي:
اولين مورد گزارش شده از هيستري جمعي در ايران در سال 1365 در يک مدرسه دخترانه در استان کرمان بوده است، به طوري که افراد مبتلا به صورت حاد دچار اضطراب و نگراني شده بودند. در سال 1371 و بعد از واکسيناسيون کزاز نمونهگيري از هيستري جمعي در 21 دختر دانشآموز در يک روستا از استان کرمان گزارش شد. بعد از تزريق واکسن علايمي به صورت غش و صرع کاذب، لرزش، اختلال ديد، سردرد، تعريق و سوزش دست در يکي از دانشآموزان بروز کرد و به دنبال آن 9 دانشآموز ديگر نيز علايم مشابهي را تجربه کردند.
اصول درمان اين اختلال عبارت است از: حفظ خونسردي و آرامش، جدا کردن افراد مبتلا از غيرمبتلا، خالي کردن محل بروز براي بررسي دقيق. بهطور مثال تعطيل کردن مدرسه، بررسي دقيق تمام علتهاي احتمالي، بهرهگيري از تکنيکهاي کاهش اضطراب و...
منبع:www.salamat.com
/ن