عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت (4)
بازخواني عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت و گرايش مردم به آنان
عوامل شتابزا
1. نمونهسازي بر اساس نشانههاي مهدي موعود
فراواني رواياتي كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره غيبت مهدي عليه السلام نقل شده بود و آگاهيهايي كه از سوي امامان عليهم السلام صورت گرفته بود، سبب شد كه غيبت به صورت يك باور عمومي و واقعهاي مسلم و حتمي در آيد و همين امر، زمينة بهرهبرداريهاي منفي بسياري از فرقهها را فراهم كرد؛ از جمله عباسيان و اسماعيليه پيش از ظهور علني و فراگير شدن خود دهها سال به دعوت مخفيانه مردم و حركتهاي پنهاني روي آوردند. عباسيان نيز علاوه بر مخفي نگاه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز يا دو ماه ابوالعباس سفاح را كه لقب و صفات مهدي به او داده شده بود، در كوفه پنهان كردند و پس از بيعت با او گفتند: ما اين نهضت را به دست عيسي بن مريم خواهيم داد (طبري، بيتا: ج7، ص423). اسماعيليه معتقد بودند امامانشان مستورند و بعد از آنان، مهدي ظهور خواهد كرد (همان: ص428).
مهمترين فرقهاي كه بيشترين سوء استفاده را از روايات غيبت كرد، «واقفيه» بودند. آنان ادعا كردند كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام همان مهدي است و در غيبت به سر ميبرد و گزارش شهادت آن حضرت را توجيه كردند. جالب آنكه اولين كتابها در موضوع «غيبت» به وسيله برخي از سران واقفيه و به منظور اثبات مدعاي خود درباره غايب شدن امام هفتم عليه السلام نوشته شد كه در آن، ضمن بيان روايات منقول از امامان، به طرح مسأله غيبت پرداختند. علي بن حسن طائي (13) معروف به طاطري و ابن سماعه (14) هر دو از سران واقفيه ميباشند كه اولين كتابهاي غيبت را نگاشتند. اين كتابها در فاصله پنجاه سال پيش از آغاز غيبت امام دوازدهم عليه السلام نوشته شد.
از مواردي كه مدل سازي بر اساس نشانههاي مهدي موعود را بستري مناسب براي پيشبرد قيام خود قرار دادند ميتوان به «حارث بن سريج» اشاره كرد كه در سال 116 ق همراه جهم بن صفوان بر ضد بني اميه قيام كرد. او سياه ميپوشيد و پرچمهايش سياه بود. حارث، ميان پيروان خود اين گونه اشاعه داد كه او همان صاحب «رايات سود» است كه زمينه را براي حكومت آل محمد فراهم ميكند (ابراهيم حسن، 1967: ج2، ص5).
منصور دوانيقي نيز فرزندش، محمد را مهدي لقب داد به اين گمان كه او همان مهدي موعود باشد (مسعودي، 1409: ج1، ص330) او از روايت «اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي» (15) سوء استفاده كرد.
«ابن تومرت» از مدعيان مهدويت براي خود نسب نامهاي علوي ساخت، تا «مهدي» بودن وي با روايتي كه فرموده «مهدي از عترت من است يا از اولاد من است» (16) هماهنگ باشد.
«محمد بن عبدالله نوربخش» نيز همانندي نامش با نام پيغمبر، سبب كمك به وي در ادعاي مهدويت شد. وي كه اصرار داشت اين مطابقت اسمي با پيغمبر هرچه شاملتر باشد، پسر خود را قاسم ناميد تا نام كاملش چنين شود: ابوالقاسم، محمد بن عبدالله (الشيبي، 1385: ص313).
طرفداران مهدي سوداني، وجود خال بر گونه او را نشانه مهدويت وي ميدانستند (محمد حسن، 1373: ص233).
علي محمد باب نيز كه شنيده بود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از مكه با شمشير ظهور ميكند و در جاي ديگر سخن از درفشهاي سياهي ميرفت كه از خراسان بيرون ميآيد، براي آنكه خويش را با حديثهاي ذكر شده هماهنگ كند، ملاحسين بشرويهاي را به خراسان ميفرستد تا به جمع آوري عدهاي مشغول شود و سپس با پرچمهاي سياه به سوي شيراز حركت كنند. علي محمد هم با چنين استنباطي عازم مكه شد تا با شمشير ظاهر گردد. البته چنين به نظرمي رسد كه علي محمد، به جاي مكه به بوشهر رفته است (افراسيابي، 1382: ص14).
2. عوامل روان شناختي
در سادهترين تعريف، روان شناسي، به مثابه دانشي معرفي شده است كه ما را به دقايق كردار و كنه رفتار آدمي و هر موجود زندهاي رهنمون ميسازد (پارسا، 1366: ص2). به هر ترتيب، در علت يابي و شناسايي زمينههاي پيدايش مدعيان دروغين، به عنوان يك وسيله براي دستيابي به اهداف مورد نظر، ميتوان بر دانش روان شناسي تأكيد ورزيد. برخي عوامل روانشناختي پيدايش اين گونه ادّعاها عبارتند از:
2-1. ناكامي
تأمل در ادعاهاي هر يك از مدعيان دروغين در عصر حاضر كه صرفاً در راستاي سودجوييهاي مالي و اخلاقي مطرح ميشوند، نشان ميدهد بسياري از اين ادعاها از ناكاميهايي در زندگي نشأت ميگيرد.
2-2. احساس محروميت
ميان مدعيان مهدويت، فاطميان از اين موضوع بيشترين بهره را بردند. در طول چندين سال، مبلغان فاطمي با بهره گيري از ابزارهاي تبليغاتي، تلاش مضاعفي را براي گسترش احساس محروميت قوم بربر با هدف پيشبرد قيام، به زعامت اسماعيليان، به انجام رساندند. طرح هميشگي محروميتهاي فرهنگي و سياسي قوم بربر در شمال آفريقا از راههاي گوناگون، در تحريك قوم بربر و اعتقاد آنان به مهدويت عبيدالله المهدي بسيار مؤثر و كارساز بود.
2-3. پيشداوريهاي ذهني
پيشداوري ذهني هر گروه در آموزه مهدويت، نحوه برخورد آنان با اين آموزه را نشان ميدهد؛ براي نمونه اين پيشداوري يا تصور قالبي كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هنگام ظهور با خشونت هرچه تمامتر با ديگران مقابله ميكند، از پيشداوريهاي ذهني در اين زمينه است.
پيشداوريهاي ذهني مردم فقير و ستم كشيده شمال آفريقا، به پيشبرد ادعاي مهدويت عبيدالله المهدي كمك شاياني ميكرد. ابوعبدالله شيعي به اقوام بربر افريقيه ميگفت: مهدي موعود، زنده است و بين آنها زندگي ميكند (قاضي نعمان، بيتا: ص73). آنان نيز مهدي موعود را بين خود جست و جو ميكردند. نقل رواياتي با اين مضمون كه مهدي موعود از سرزمين مغرب طلوع خواهد كرد نيز بر پيشداوري ذهني مردم ستم كشيده آفريقا افزود.
3. عوام فريبي
در عوام فريبي مطلب، چنان به فرد القا ميشود كه ميپندارد همة اطرافيان آن را پذيرفتهاند و نپذيرفتن آن، جا ماندن از كاروان است (خندان، 1380: ص75). از مصاديق عوام فريبي ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
3-1. زهد فروشي
قاضي نعمان در دعائم الاسلام مينويسد:
شيوه و روش همراه زهد، تواضع، وقار و وفاي به عهد و امانت ابوعبدالله شيعي موجب خوشنامي و تخريب هرچه بيشتر شخصيت والي افريقا شد و زمينه را براي پذيرش و گرايش مردم به مهدويت «عبيدالله المهدي» مهيا ساخت (قاضي نعمان، 1963: ص154).
كشي رحمت الله عليه معتقد است وفاداري مردم به «احمد بن هلال عبرتايي» كه در غيبت صغرا ادعاي نيابت كرد، عمدتاً از اعتقاد روحاني و دروني منشعب نميشده؛ بلكه ناشي از رياكاريهاي عرفاني او بوده است (طوسي، 1348: ش1020).
ابن خلدون نيز معتقد است زهد فروشي و رياكاريهاي عرفاني «محمد بن تومرت» تأثير بسزايي در گرايش مردم به وي داشته است. ابن خلدون مينويسد. «وي، هيچ گاه زن نگرفت و جامه وي عبايي خشن بود» (ابن خلدون، همان: ج5، ص240).
محمد بن فلاح حركت خود را با اقدامات صوفيانهاي آغاز كرد. يك بار به مدت يك سال تمام در مسجد جامع كوفه اعتكاف كرد. غذايش اندكي آرد جو بود كه با آن ميزيست. سپس با هيأتي صوفيانه دعاوي خود را آشكار كرد (هالت و دالي، 1366: ص287).
دربارة مهدي سوداني نيز در سودان شايع شد كه وي عابد و متصوف و صاحب رؤياها و شنونده صداهاي ويژهاي است. عدم توجه به ظواهر ديني و بخشش هدايايي كه براي او ميآوردند، در چشم فقرا و عموم مردم، چهرهاي زاهدانه و بياعتنا به دنيا براي او ميساخت؛ به خصوص كه وي مردم را به اسلام اصيل فرا ميخواند (همان: ص100).
3-2. ادعاهاي واهي
از موارد عوام فريبي، ادعاهاي واهي و غير قابل اثبات است. دربارة «مهدي سوداني» نقل شده است كه ميگفت:
در بيداري به حضور حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم رسيدم. همراه حضرت، خلفاي راشد و پيامبران گذشته چون خضر نبي حاضر بودند. حضرت دستم را گرفته و بر صندلي مخصوص خود نشاند و به من فرمود: «تو مهدي منتظَر هستي». (17)
نتيجه
ادعاهاي دروغين مهدويّت به يك باره رخ نمينمايند؛ بلكه زمينههاي فكري، سياسي، اجتماعي، اخلاقي و اقتصادي در پيدايي آنها اثرگذارند. چالش ها، نزاعها و كشمكشهاي سياسي، قبيلهاي، عقيدتي و فكري، فقر اقتصادي و فرهنگي، سرخوردگي مردم و نبود انسانهاي روشنگر و راهنما زمينه را براي اينكه هر روز كسي سربرآورد، بانگي سر دهد و بدعتي ساز كند، آماده ميسازد. مذهبها و مسلكهاي انحرافي، در مرداب ميرويند. وقتي مردماني به سبب فقر فرهنگي و دور افتادن از آيين ناب و فقر اقتصادي و برق تازيههاي استبداد، از پويايي باز ايستند و زمينگير شوند، كم كم به مرداب تبديل ميشوند. و در اين مرداب است كه گياهان تلخ، سمي و كشنده ميرويند.
پی نوشت ها :
13. وي از اصحاب امام هفتم عليه السلام بود كه بعدها از سران واقفيه شد. وي داراي تأليفات بسياري بود كه شيخ طوسي آنها را بيش از سي كتاب دانسته است (ر.ك: نجاشي: ص254؛ طوسي، 1417: ص272).
14. وي از شاگردان علي بن حسن طائي بود. گويا به سبب وثاقت و فقاهتش و تصنيفات خوبي كه داشت، علماي اماميه برخي روايات وي را كه مبتني بر اصول مذهب واقفيه و مخالف با مباني اماميه نبود، در كتابهاي خود ذكر كرده اند (ر.ك: نجاشي، همان: ص41).
15. عن رسول الله صلي الله عليه و آله «لا تذهب الدنيا حتي يبعث الله رجلاًمن أهل بيتي، يواطئ اسْمُه اسمي، و اسم أبيه اسم أبي» (ر.ك: ابن ابي شيبه، 1408: ج15، ص198، ح19493؛ ابن منادي، 1418: ص176، ح114؛ ج10، ص163، ح10213؛ ص53، باب 2؛ ج3، ص594، باب 141، ح92؛ ابن طاووس، بيتا: ص313، ح443).
16. عن رسول الله صلي الله عليه و آله: «لتملأنَّ الأرض ظلماً و عدواناً، ثمّ ليخرجنَّ من أهل بيتي ـ أو قال من عترتي ـ من يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً»، (حر عاملي، بيتا: ج3، ص594، باب 32،ح29).
17. «جائني النبي صلي الله عليه و آله في اليقظه و معه الخلفاء الراشدون و الأقطاب و الخضر عليه السلام! و أمسك بيدي صلي الله عليه و آله و أجلسني علي كرسيه و قال لي: انت المهدي المنتظر و أنَّ الترك كفار و هم أشدّ الناس كفراً» (محمد حسن، 1373: ص213).
1. آدميت، فريدون، امير كبير و ايران، تهران، شركت سهامي انتشارات خوارزمي، 1355ش.
2. ابراهيم حسن، حسن، تاريخ الاسلام، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1967م.
3. ابن اثير جزري، ابوالحسن علي بن ابي الكرم محمد، الكامل في التاريخ، بيروت، دارالكتب العلميه، 1407ق.
4. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، العبر: (تاريخ ابن خلدون)، ترجمه: عبدالمحمد آيتي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1363ش.
5. ابن خلدون،عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروين گنابادي، تهران، شركت انتشارات علمي فرهنگي، 1366ش.
6. اشراق خاوري، عبدالحميد، گنجينة حدود و احكام، مؤسسه ملّي مطبوعات امري، 128بديع.
7. اشعري قمي، سعد بن عبدالله بن ابي خلف، المقالات و الفرق، تصحيح: محمدجواد مشكور، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1361ش.
8. اشعري، ابوالحسن، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، تصحيح هلموت ريتر، )بي جا(، دار النشر، 1400ق.
9. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضيحات و مقالات به قلم عبدالحسين نوايي، تهران، انتشارات بابك، 1362ش.
10. افراسيابي، بهرام، تاريخ جامع بهائيت، تهران، نشر مهر فام، 1382ش.
11. انصاري، فرشته، فتنه باب در زنجان، تهران، نيكان كتاب، 1382ش.
12. بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زركار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق.
13. بهشتي، مجاهد علي، «نقش استعمار در پيدايش فرقه قاديانيه»، فصلنامه مشرق موعود، ش1، بهار 1386ش.
14. پارسا، محمد، زمينه روان شناسي (روان شناسي عمومي)، تهران، انتشارات پيوند، 1366ش.
15. جمعي از نويسندگان، بهائيت آن گونه كه هست، تهران، جام جم، 1386ش.
16. جوان آراسته، امير، اسماعيليه (مجموعه مقالات)، مقاله: قاضي نعمان و مذهب او، قم، دانشگاه اديان و مذاهب، 1381ش.
17. چلونگر، محمدعلي، زمينههاي پيدايش خلافت فاطميان، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1381ش.
18. حرعاملي، محمد بن حسن، اثبات الهداة، قم، المطبعة العلمية، بيتا.
19. حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ترجمه سيد محمدتقي آيت اللهي، تهران، اميركبير، 1367ش.
20. خندان، علي اصغر، مغالطات، قم، بوستان كتاب، 1380ش.
21. خويي، ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، قم، مركز نشر آثار الشيعه، 1410ق.
22. رائين اسماعيل، حقوق بگيران انگليس در ايران، تهران، نشر جاويدان، 1362ش.
23. زاهداني، سعيد، بهائيت در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1384ش.
24. ساساني، خان ملك، دست پنهان سياست انگليس در ايران، تهران، انتشارات بابك با همكاري انتشارات هدايت، بيتا.
25. سعد، محمدحسن، المهديه في الاسلام (منذ اقدام العصور حتي اليوم)، قاهره، دار الكتاب العربي، 1373ق.
26. سلطان نژاد، رضا، سيري در كتابهاي بهائيان، يزد، 1353ش.
27. سيد رضي، نهجالبلاغه، بيجا، بيتا.
28. شفيعيفر، محمد، «مدخلي بر انقلاب اسلامي و ريشههاي آن»، تأملات سياسي در تاريخ تفكر اسلامي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، 1377 ش.
29. شهبازي، عبدالله، «جستارهايي از تاريخ بهاييگري در ايران»، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، سال هفتم، شماره 27، پاييز 1382ش.
30. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم بن ابي بكر احمد، الملل و النحل، بيروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، 1402ق.
31. الشيبي، كامل مصطفي، تشيّع و تصوف (تا آغاز سده دوازدهم هجري)، ترجمه: عليرضا ذكاوتي، تهران، اميركبير، 1385ش.
32. صدوق، محمد بن علي، كمال الدين و تمام النعمه، قم، دفتر نشر اسلامي، 1405ق.
33. صفري فروشاني، نعمت ا لله، غاليان (كاوشي در جريانها و برآيندها)، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، آستان قدس رضوي، 1378ش.
34. الضهاجي،ابي عبدالله محمد، تاريخ فاطميان، ترجمه: حجت الله جودكي، تهران، اميركبير، 1378ش.
35. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك (تاريخ طبري)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث العربي، )بي تا(.
36. طوسي، محمد بن حسن، اختيار معرفه الرجال، (رجال الكشي)، مشهد، دانشكده الهيات، 1348ش.
37. طوسي، محمد بن حسن، الفهرست، تحقيق جواد القيومي، )بي جا(، مؤسسه نشر الفقاهه، 1417ق.
38. طوسي، محمد بن حسن، كتاب الغيبه، تحقيق عباد الله طهراني و علي احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1417ق.
39. عبداللهي، عبدالكريم، انديشه و مبناي مبارزات روحانيت شيعه، تهران، نشر نيك، 1371ش.
40. عمر موسي، عزّالدين، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمه: صادق خورشا، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه،1377ش.
41. فاني و خرمشاهي، كامران و بهاء الدين، دايرة المعارف تشيع، جلد سوم، تهران، نشر شهيد سعيد محبّي، 1386ش.
42. فرمانيان، مهدي، «قاديانيه»، فصلنامة هفت آسمان، ش هفدهم، 1382ش.
43. قاضي نعمان، ابي حنيفه نعمان بن محمد، افتتاح الدعوة، تحقيق فرحات الدشراوي، تونس، الشركة التونسية، بيتا.
44. قاضي نعمان، ابي حنيفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الاحكام من اهل بيت رسول الله عليه و عليهم افضل السلام، تحقيق: آصف بن علي اصغر فيضي، قاهره، دار المعارف، 1963م.
45. كاتوزيان، محمدعلي (همايون)، اقتصاد سياسي ايران، ترجمه: محمدرضا نفيسي و كامبيز عزيزي، تهران، نشر مركز، 1373ش.
46. كسروي، احمد، بهاييگري، تهران، چاپخانه پيمان، 1350ش.
47. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تحقيق علي اكبر غفّاري، بيروت، دارالاضواء، 1405ق.
48. كوچك زاده، عبدالله، حوزههاي علميه و مبارزه با انحرافات، تهران، نشر مهر، 1387ش.
49. كوراني، علي، معجم احاديث المهدي عليه السلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1411ق.
50. كوك، ژوزف ام، مسلمانان آفريقا، ترجمه: سيد اسدالله علوي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1373ش.
51. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
52. محمود، محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن19، تهران، انتشارات اقبال، 1361ش.
53. مدرسي چهاردهي، مرتضي، شيخي گري، بابي گري، تهران، كتابفروشي فروغي، 1345ش.
54. مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: محمد محيي الدين عبدالحميد، بيروت، دارالفكر، 1409ق.
55. مغربي، قاضي نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، تحقيق سيد محمدحسين الجلالي، قم، جامعه مدرسين، )بي تا(.
56. موثقي، احمد، جنبشهاي اسلامي معاصر، قم، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها، 1374ش.
57. موسوي بجنوردي، سيد كاظم، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 1383ش.
58. نجاشي، أحمد بن علي، رجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1427ق.
59. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبه، قم، منشورات انوار الهدي، 1422ق.
60. نفيسي، اكبر، عقايد صوفيه، تهران، انتشارات مهر، 1373ش.
61. نوبختي، حسن بن موسي، فرق الشيعه، بيروت، دار الاضواء، 1404ق.
62. هالت، پي ام دالي، ام دبليو، تاريخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمدتقي اكبري، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1366ش.
منبع:www.entizar.ir
/ن