انتقادي كه نيستان را « غيرقابل چاپ » كرد

دختر دست بلند مي‎كند و مي‎گويد: پارك دانشجو؛ ماشين نگه مي‎دارد و دختر سوار مي‎شود. با رد و بدل شدن چند جمله بين راننده و مسافر معلوم مي‎شود دخترخانم دانشجو است، آن هم از نوع دانشگاه آزادي‎اش و اصلا قصد رفتن به پارك دانشجو را نداشته، و اين‎كه آقاي راننده كاملا راننده است، آن هم از نوع پرتش!
دوشنبه، 14 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتقادي كه نيستان را « غيرقابل چاپ » كرد
انتقادي كه نيستان را « غيرقابل چاپ » كرد
انتقادي كه نيستان را « غيرقابل چاپ » كرد

نویسنده : سمانه توحيدي




دختر دست بلند مي‎كند و مي‎گويد: پارك دانشجو؛ ماشين نگه مي‎دارد و دختر سوار مي‎شود. با رد و بدل شدن چند جمله بين راننده و مسافر معلوم مي‎شود دخترخانم دانشجو است، آن هم از نوع دانشگاه آزادي‎اش و اصلا قصد رفتن به پارك دانشجو را نداشته، و اين‎كه آقاي راننده كاملا راننده است، آن هم از نوع پرتش!
در ادامه چيز‎هاي ديگر هم روشن مي‎شود مثل اين‎كه چون مخارج دانشگاه آزاد زياد است، خانم دانشجو منبع در‎آمد نه چندان شرافتمندانه‎اي براي خودش دست و پا كرده و طوري از اين منبع درآمد حرف مي‎زند كه انگار حداقل ميان درصدي از دانشجو‎هاي اين دانشگاه عادي و بديهي است. دختر دانشجو مي‎گويد: «شهريه گرونه، يا بايد روي پول خوابيده باشي يا چاره ديگه‎اي نيست.»
سيد مهدي شجاعي اين چند جمله را البته با كمي طول و تفصيل به‎عنوان يك داستان كوتاه در مجله نيستان چاپ كرد. نيستان ماهنامه اي فرهنگي، هنري، اجتماعي بود كه از 1374 تا 1377 به سردبيري شجاعي در كشور منتشر مي‎شد. « تلاش نيستان اين بود كه در خط مستقيم حركت كند، به كسي باج ندهد ، زير بار حرف زور نرود ، معامله نكند ، زبان به تملق و چاپلوسي كسي نگشايد و حقايق و واقعيات را اگر چه تلخ و تند به مثابه دارويي براي بهبود وضع فرهنگي جامعه طرح كند.»
و از قضا در فضايي كه داعيه ورود به آن را داشت خوب هم گرفته بود و جماعتي به طور خيلي رسمي خواننده‎اش بودند ؛ آن هم پروپاقرص . « پارك دانشجو » را همه خواننده هاي نيستان خواندند و بعد از آن سيل تشكر و حمايت مردم از هشدار شجاعي بود كه با نامه و تلفن و گفت‎وگو‎هاي حضوري به نيستان سرازير شد. مردم در حرف‎هاي‎شان غير از تشكر، از نمونه‎‎هاي مشابهي هم كه پيش از اين ديده و شنيده بودند، صحبت مي كردند. يكي از اين نمونه‎‎ها را شجاعي در گفت‎وگويي كه همان سال‎‎ها با ماهنامه عاشورا كرد، اين‎طور تعريف مي‎كند؛ «در نزديكي محل سكونت ما بانكي بود كه من براي كار‎هاي شخصي‎ام به آن‎جا مراجعه مي‎كردم. ربطي به حساب و كتاب و كار مجله نداشت و من مؤكدا اصرار داشتم كه ناشناس بمانم. يك روز، در همان بحبوحه شكايت پارك دانشجو و دادگاه، جواني كه پشت باجه مي‎نشست و من فكر مي‎كردم كه سرش فقط در حساب و كتاب بانك است، بدون مقدمه به من گفت: به شاكي كار نداشته باش، يك روز بعدازظهر دست قاضي و هيئت منصفه را بگير و بياور همين‎جا جلوي تلفن عمومي سر تقاطع تا من نشان‎شان بدهم كه اوضاع از چه قرار است و هر روز چند نفر در همين‎جا توسط نيروي انتظامي گير مي‎افتند و چند نفر ديگر نمي‎افتند و چند نفر كارت دانشجويي‎شان ضبط مي‎شود و...»
اما پارك دانشجو يك نفر را هم عصباني كرد. عبدالله جاسبي، رييس دانشگاه آزاد. او قصه پارك دانشجو را توهين به دانشگاه آزاد و دانشجويانش دانست و از نويسنده آن به دادگاه شكايت كرد.
ماجراي شاكي و دادگاه و هيئت منصفه‎اي كه كارمند بانك در حرف‎هايش با شجاعي به آن اشاره كرده بود، از همين شكايت جاسبي شروع شد. آن زمان انتقاد كردن از دانشگاه آزاد خيلي باب نشده بود و نقد‎هاي جسته و گريخته كيهان هوايي هم زياد جدي گرفته نمي‎شد.
پس سيد مهدي شجاعي به جرم طرح مسئله‎اي كه كم‎كم داشت به يك معضل فرهنگي در جامعه منجر مي‎شد، دادگاهي شد تا اسم او در صدر فهرست بلند‎بالاي كساني كه دانشگاه آزاد را شاكي كرده بودند، و كارشان به دادگاه كشيده بود نوشته شود.
البته شجاعي از موضع خود عقب‎نشيني نكرد و با زبان طنز كه آن روز‎ها زبان شيرين انتقاد در نيستان بود، بازهم حرف‎‎هايي را كه به حق بودنش باور داشت، بازگو كرد. در شماره 26 نيستان شجاعي ستون طنز « عرض شود كه » را با حاشيه‎اي بر يكي از مصاحبه‎‎هاي رييس دانشگاه آزاد باز كرد و در همان شماره هم در توضيح ادعاي جاسبي درباره اذعان شجاعي به اشتباه بودن نگارش « پارك دانشجو » گفت: « آقاي جاسبي رياست محترم دانشگاه آزاد اسلامي در گفت‎وگو با مجله ايران جوان در مورد اينجانب و قصه پارك دانشجو اظهارات كذب‎آلوده‎اي فرموده‎اند. از آن‎جا كه اثبات خلاف بودن بقيه فرمايشات ايشان درباره دانشگاه آزاد، نياز به ارائه اسناد و مدارك دارد و من هم اين روز‎ها اصلا فرصت دادگاه رفتن ندارم، اظهارنظري پيرامون آن‎‎ها نمي‎كنم، اما آن‎چه مربوط به بنده و قصه پارك دانشجو مي‎شود، اين است كه فرموده‎اند: « خود ايشان هم قبول كرد كه اين كار يعني - نوشتن قصه پارك دانشجو - اشتباه بوده است و سعي كرد در مقاله‎اي ديگر آن را جبران كند، منتها ديگر نشد.»
فرمايش آقاي جاسبي، دروغ محض است. ايشان يا بايد اين مطلب را با ارائه اسناد و مدارك اثبات كند و يا اين‎كه... اثبات نكند. راه سومي وجود ندارد.
بنده از چاپ داستان پارك دانشجو نه تنها اظهار پشيماني نكرده‎ام كه به عكس تلاش كرده‎ام زنگ خطر و هشدار موجود در آن داستان را در مقالات و داستان‎‎هاي ديگر و با الحان و زبان‎‎هاي ديگر، تكرار و تبيين كنم تا با هوشياري بيشتر مردم، آفات كمتري متوجه نسل جوان‎مان شود.
دفاعيه‎ام در دادگاه - مندرج در شماره 19 نيستان - نيز مبين همين معنا و گواه همين مدعاست.
دفاع و حمايت طيف وسيعي از دانشجويان از اين داستان، نشان داد كه دانشجويان به روشني دريافته‎اند كه قصد اهانتي به ساحت آنان نبوده، بلكه سياست و مديريت دانشگاه آزاد مورد نقد و تأمل قرار گرفته است.
بنده از اين‎كه ديدم رياست دانشگاه كه علي‎القاعده بايد نمونه اخلاق و صداقت باشد به اين راحتي مي‎تواند دروغ بگويد، شگفت‎زده شدم. و اين چند سطر، پيش از آن‎كه پاسخي به اظهارات ايشان باشد، فقط يك اظهار شگفتي است. همين.»
منبع:هفته نامه پنجره




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط