لنين ، مردي كه انقلاب را نابود كرد (1)
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : راسخون
منبع : راسخون
مهره های سوخته در تاریخ زیادند؛ راه های رفته و به ثمر نرسیده نیز بسیارند. در این راستا افراد خوب و بد بسیاری بوده اند که هر کدام رد پایی از خود در تاریخ به جا گذاشته اند. البته این مساله موجب خلق لکه های ننگینی در تاریخ شده است. داستان زندگانی لنین و انقلاب اكتبر یكی از این راه هاست، عظیم ترین انشعابی كه سر راه تاریخ مدرن باز شد، میلیون ها عالم و عامی را سمت خود كشید و اما به هر حال مراد كه حاصل نشد هیچ، خروارها خرابی هم بر جای ماند.
نیكلای پترویچ گفت: «اجازه بدهید یادآور شوم كه وقتی شما همه چیز را نفی میكنید، یا برای آنكه دقیقتر گفته باشم، وقتی شما همه چیز را ویران میسازید، پس بایست درباره بازسازی هم چیزی بدانید.»
بازارف به او پاسخ داد: «این دیگر به ما مربوط نیست، نخست وظیفه ما پاك كردن زمین است.»
ولادیمیر ایلیچ لنین برخاسته از نسل انقلابیون روس بود كه شعار نفی و ویرانی میدادند. سوسیالیستی كه شانه به شانه آنارشیسم رشد كرد و سرانجام بر دامن توتالیتاریسم آرام گرفت. ماركسیستی كه روایتی نو بر ماركسیسم نوشت و «دیكتاتوری بر پرولتاریا» را به جای «دیكتاتوری پرولتاریا» به صحنه آورد.
انقلابیای كه یادآوری هزار باره انقلاب فرانسه شادمانش میكرد و تكرار شعارهای آن انقلاب البته ناخوشنودش میساخت؛ چه آنكه او نقش روبسپیر را در آن انقلاب بیشتر میپسندید كه اگر چنین نبود شاید رقیب و رفیق او، تروتسكی هیچگاه آمال لنین را اینگونه توصیف نمیكرد، آن هم سالها قبل از قدرت یافتن او: «لنین فردی مستبد است كه میخواهد كمیته مركزی حزب را به «كمیته امنیت عمومی» انقلاب فرانسه تبدیل كرده و خود او نقش روبسپیر را ایفا كند، اگر لنین به قدرت برسد یك دادگاه انقلابی میتواند تمام جنبش بینالمللی پرولتاریا را در معرض اتهام قرار دهد و كله كارل ماركس كه به بزرگی كله شیر است، نخستین سری خواهد بود كه به زیر گیوتین خواهد رفت.»
لنین به قدرت رسید و در حكومت آرمانی او هم البته سرهای زیادی طعمه گیوتین شد. لنین سیاستمردی بود كه اندیشه ماركسیسم را با انگارههای آنارشیسم آمیخت و شیوه حكومتی نو برساخت؛ حكومتی كه البته به گاه استقرار، هم از ماركسیسم فاصله گرفت و هم از آنارشیسم. لنین همان انقلابی تبعیدی بود كه وقتی در 1917 پای در پتروگراد گذاشت، كرنسكی- رئیس شورای انقلاب و دوست دوران نوجوانی او- دربارهاش گفت كه: «این مرد انقلاب را نابود خواهد كرد.» ولادیمیر لنین اما كه بود و چه مطلوبی در ذهن داشت كه زمانی در میان دوستانش محبوب بود و زمانی دیگر مغضوب؟
لنین در این سالها بود كه هم «كاتشیسم انقلابی» نچایف- آنارشیست روس كه به اتهام ترور تزار اعدام شد- را خواند و هم «كاپیتال» كارل ماركس را. سهم نچایف در شكلگیری تفكر انقلابی لنین اما بیشتر بود. لنین هم به تأسی از نچایف، دلبستگی به نابودی داشت تا خلق دنیایی نو. او این تفكر را از نچایف وام گرفت كه قدرت دولت باید توسط گروهی از انقلابیون متعهد و حرفهای در اختیار كارگران قرار گیرد و كلیه طبقات دیگر اجتماع منسوخ گردد.
اینچنین بود كه كاتشیسم انقلابی نچایف با آموختههای لنین از فلسفه ماركسیسم، آمیخته شد و طرحی نو شكل گرفت؛ طرحی كه قدم به قدم لنین را پیش میبرد تا پیشبینی نویسنده بزرگ روس- داستایوسكی– صورت واقعیت به خود گیرد؛ آنجایی كه یكی از شخصیتهای رمان «تسخیرشدگان» از عمل «همسطح كردن تپهها» به وجد میآید؛ چه آنكه نچایف موجز و روشن نشان داد كه چگونه عمل همسطح كردن میتواند انجام گیرد و لنین بعدها این كار را انجام داد.
لنین اما از این زاویه در مقابل پلخانف قرار داشت چه آنكه او در قالب مبارزی سیاسی، آنگاهی كه در مبارزه مانعی در مقابل میدید، دست به قلم و نگارش میبرد تا بدینوسیله شیوه عمل سیاسی مطلوب خویش را مكتوب كرده باشد. در آن اولین دیدار بود كه پلخانف در سیمای لنین توان رهبری حزب سوسیال دموكراتها در روسیه را یافت، او را مردی دید آتشینمزاج و توانمند كه این قدرت را داشت تا اعتصابات كارگری را به یك پیكار انقلابی علیه استبداد تزاری تبدیل كند.
پلخانف تصویر اولین دیدار از لنین را همواره با خود داشت و اگر زمانی ایدههای انقلابی لنین با آموزهها و باورهای ماركسیستی او تزاحم داشت این پلخانف بود كه در مخالفت با شاگرد جوانتر خویش بردباری به خرج میداد. پلخانف، لنین را به اكسلرود- دیگر نظریهپرداز ماركسیسم روسی- هم معرفی كرد- دیداری كه پس از آن اكسلرود را واداشت تا درباره لنین بگوید: «جنبش ماركسیستی روسیه هیچكس را نداشت كه بتواند برداشت تئوریك ماركسیسم را با سازماندهی درهم آمیزد. حالا ما آن مرد را پیدا كردهایم، او اولیانف (لنین) است.» و اینچنین بود كه لنین گام به گام به عملی كردن اندیشه انقلابی خویش نزدیك میشد.
پس از دیدار روحیهبخش با پلخانف و اكسلرود، لنین جانب پاریس گرفت و با پل لافارگو، داماد كارل ماركس هم دیدار كرد. لنین كه در این دیدار در پنهان ساختن هیجان خویش ناتوان بود، ساعتها با لافارگو درباره آینده انقلاب صحبت كرد و به او گفت كه كارگران در روسیه كتابهای ماركس را مطالعه میكنند. لافارگو ناباورانه از لنین پرسید: «منظورتان این است كه كارگران ماركس را میخوانند و نوشتههایش را درك میكنند؟» و لنین هم به سرعت پاسخ گفت كه: «بله! میخوانند و درك میكنند.» لافارگو اما به مهربانی به لنین پاسخ داد: «به نظرم شما در اشتباهید، آنان هیچ نمیفهمند، اینجا در فرانسه و پس از 20 سال تبلیغات سوسیالیستی هنوز هیچكس نوشتههای ماركس را كاملا درك نمیكند!»
لنین در این ناحیه بسیار سرد و نزدیک به آب و هوای قطبی ، کتاب فلسفه و طرز عمل تردید یونیونیسم را که از آثار فابیانهای سوسیالیست انگلیس بود به زبان روسی ترجمه نمود و نام آن را به دموکراسی صنعتی تغییر داد.
او همچنین در سال 1899 کتاب " نمو کاپیتالیسم یعنی چگونگی رشد و توسعه نظام سرمایه داری را پدید آورد.
در همین دهكده بود كه ولادیمیر اولیانف نام «لنین» را از رودخانه «لنا» وام گرفت و در پایان دوران تبعید 3 ساله به لنین شهرت یافت. در همین دوران بود كه لنین تكمله خویش بر ایده دیكتاتوری پرولتاریا را نگاشت و به این اعتقاد رسید كه پرولتاریا نیاز به یك گروه ممتاز انقلابی برای هدایت روند انقلاب دارد. در همین دوران بود كه ایده مركزیتگرایی حزب در ذهن او شكل گرفت و به این ترتیب اگر سالها پیش از او داستایوسكی و دیگران روزهای تبعید در سیبری را با هر لحظه تصور مرگ میگذراندند اما سالها بعد یك انقلابی خواهان نابودی نظام، میتوانست انتظار داشته باشد كه با او همچون یك روشنفكر رفتار شود و اینچنین بود كه تبعید به بسیاری از انقلابیون آسایش لازم برای تفكر درباره برنامههای انقلاب را ارزانی میكرد. تبعید برای لنین هم به واقع نوعی رحمت بود و نه زحمت. او در این دوران به فلسفه انقلابی خویش شكل داد و پس از سه سال آماده بود تا تئوری خود را شكل عملی ببخشد.
در دوران تبعید بود كه طرح انتشار روزنامه انقلابی «ایسكرا» (به معني اخگر يا جرقه) در ذهن لنین شكل گرفت. اینچنین بود كه او باز هم جانب غرب پیش گرفت تا در ژنو و تحت حمایت پلخانف زمینههای انتشار روزنامه را فراهم كند. دسامبر 1900 بود كه روزنامه ایسكرا آغاز به انتشار كرد. روزنامهای كه البته دیری نگذشت كه در قالب یكی از سرچشمههای جنبش سوسیالدموكرات روسیه ایفای نقش كرد. در مقالات لنین به راحتی میشد ردپای اعتقاد او به تاسیس یك حزب با تشكیلات قوی و رهبری متمركز را دید. موقعیتی كه لنین در ایسكرا به دست آورد، پلخانف را آزرده ساخت و اما لنین اكنون چشمانداز روشنی برای پیروزی در مقابل ترسیم كرده بود.
منشویک ها ، به عمل ملایم و دوری از تندروی و حرکت های خشونت آمیز اعتقاد داشتند . خصوصا اینکه می گفتند باید جامعه را به مرور ، اصلاح کنیم و تغییر بدهیم تا تأثیراتی که مورد نظر نظام مارکسیستی است ، در آن اعمال شود .
اما در مقابل بلشویک ها ، معتقد به عملکرد تند و اصلاحات سریع و اساسی بودند و می گفتند که باید شالوده جامعه را به سرعت تغییر داد و نظام مالکیت و نحوه تولیدات را اصلاح نمود .
رهبران انقلاب 1905 جمعی مشروطهخواه بودند كه تزار را به تاسیس مجلس مردمی روسیه (دوما) واداشتند. مجلسی كه البته لنین چندان رویی خوش به آن نشان نداد و آن را تنها نیرنگی برای خاموش كردن شعلههای انقلاب دانست. اینچنین بود كه لنین در توافقی نانوشته با تزار نیكلای دوم مبارزه با دوما را آغاز كرد و سرانجام هفتاد روز پس از تشكیل دوما، تزار دستور انحلال دوما را صادر كرد تا لبخندی نیز بر گوشه لبهای لنین بنشیند.
از این زمان بود كه لنین دو وظیفه را در دستور كار قرار داد. اول و مهمتر مقابله با سوسیالیستهای مخالف خویش و دوم تدارك انقلاب. شیوههای لنین برای تدارك انقلاب اما اختلافات را میان او و دیگر رفقای سوسیالیست افزون میكرد. جوخههای مصادره سازمان بلشویكها برای تامین مالی خود سرقتهای مسلحانه را در دستور كار قرار دادند و البته به جعل اسكناسهای روبل روسیه پرداختند. رویكردی كه بسیاری از چهرههای سرشناس ماركسیسم روسی را در مقابل لنین قرار داد.
سالهای جنگ جهانی، سالهای انزوای لنین بود. در ژانویه 1917 نام لنین، یك نام فراموش شده بود و تنها انقلابیون حرفهای او را میشناختند. از نظر سوسیالیستهای دیگر لنین یك فرد با اندیشههای بزرگ و پیروان اندك بود. اما زمانی كوتاه لازم بود كه این بار نهتنها در جامعه سوسیالیستها كه نام لنین آوازهای جهانی یابد. قحطی و اعتصاب كارگران رژیم تزاری را آنچنان ضعیف كرد كه آخرین تزار- نیكلای دوم- را چارهای جز كنارهگیری از قدرت باقی نماند. سلطنت ملغی شد و یك دولت موقت به جای آن نشست. كرنسكی به ریاست دولت موقت رسید. زمانی كه خبر كنارهگیری تزار را به لنین دادند او باور نكرد و زمانی كه خبر را در صدر اخبار روزنامههای زوریخ دید تنها یك هموغم داشت: بازگشت هر چه زودتر به روسیه.
نظریهای مبتنی بر این امر كه «باید یك جنگ داخلی تمامعیار شكل گیرد تا از میان آن طبقه كارگر زمام قدرت را به دست گیرد.» لنین با طرح این نظریه آنچنان به افكار آنارشیستها نزدیك شد كه یك سوسیالیست قدیمی دربارهاش گفت: «مسند آنارشیست بزرگ، باكونین كه سالها بود هیچ جانشین شایستهای نداشت، اینك به وسیله لنین اشغال شده است. عقیده لنین اینك نفی تمامی آیین سوسیال دموكراسی و تمامی تئوریهای ماركسیستی است.»
در این زمان بود كه لنین از نظام شوراها به جای حكومت موقت دفاع كرد و پیشنهاد تغییر نام حزب سوسیال دموكراسی به حزب كمونیست را نیز مطرح كرد. بلشویكها دست به كار تشكیل شورای پتروگراد در مقابل حكومت موقت شدند و اینچنین شد كه در اولین كنگره سراسری شوراها مناظرهای ماندگار میان كرنسكی و لنین در گرفت. در این كنگره لنین شورا را به عنوان همتای نوین كنوانسیون در انقلاب فرانسه به شمار آورد و خواستار آن شد كه شورا بیدرنگ و از طریق توسل به زور تمام قدرت را از چنگ حكومت موقت بیرون آورد.
كرنسكی اما به شنوندگان سخن لنین هشدار داد كه توصیه لنین به پایان آزادیهای به دست آمده و تجزیه روسیه خواهد انجامید: «وقتی كه شما با ارتجاع متحد شوید و قدرت را نابود كنید، آنگاه یك دیكتاتور واقعی خواهید شد. این وظیفه ماست، وظیفه دموكراسی روسیه تا بگوید كه خطاهای تاریخی گذشته را تكرار نكنید.» بهرغم هشدارهای كرنسكی اما لنین با حمایت بلشویكها از هیچ تلاشی برای ساقط ساختن حكومت موقت فروگذار نمیكند.
لنین با همراهی استالین، تروتسكی- كه اكنون به او پیوسته بود- و دیگر حامیان خویش قیامی را علیه حكومت موقت سامان داد. قیامی كه در شب 24 اكتبر به ثمر نشست و از دل آن شورای كمیسرهای خلق به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین به جای دولت موقت ظهور كرد. بسیاری از بلشویكهای قدیمی، حتی پس از پیروزی همچنان مخالف كودتای اكتبر بودند، چهرههایی نظیر بوگدانوف، كراسین، ماكسیم گوركی و… كه قبضه قدرت به وسیله بلشویكها را یك «ماجراجویی نابخردانه» میدانستند و عاملان آن را دچار نوعی «جنون سیاسی» توصیف میكردند.
انقلاب اما پیروز شده بود و لنین در مصدر قدرت رویای تشكیل یك دولت سوسیالیستی را در سر میپروراند. برای این هدف، مصادره اموال شدت گرفت، مطبوعات مخالف توقیف شد و با مخالفان پرولتاریا برخورد شد. سهماه بعد، در كنگره چهارم شوراها، در برابر فریادهای اعتراض سوسیالیستها كه میگفتند «روزنامههای ما تعطیل شدهاند»، لنین پاسخ داد كه: «البته كه تعطیل شدهاند، ولی متاسفانه نه تمام آنها! بهزودی همه آنها تعطیل خواهند شد…»
انحلال مجلس موسسان به وسیله حكومت شوراها به معنای نابودی كامل و آشكار اندیشه دموكراسی توسط اندیشه دیكتاتوری است.» سالهای بعد از انقلاب اكتبر، سالهای تثبیت اندیشه حكومتداری لنین است. سالهایی كه به قول تروتسكی «لنین از هر فرصتی استفاده میكرد تا در كله ما فرو كند كه ایجاد ارعاب و وحشت یك امر اجتنابناپذیر است.» در این سالها بود كه سازمان اطلاعاتی «چكا» برای سركوب و كشتارمخالفان تاسیس شد. به این ترتیب بر شوروی یك حزب حكومت میكرد، حزبی كه عزم جزم كرده بود تا دیكتاتوری بر پرولتاریا را به بهترین شكل به ظهور برساند.
اینچنین بود كه لنین در روز اول ماه مه 1918 كنار دیوار كرملین، همان جایی كه ناپلئون ایستاد و با لبخند سوختن مسكو را تماشا كرد، ایستاد و با لبخندی بر لب به تظاهرات روز جهانی كارگر در میدان سرخ چشم دوخت. اعتراضها و مخالفتها به شدت سركوب میشد تا رژیم شورایی مطلوب لنین تحت فرماندهی حزب كمونیست هر چه بهتر بر امور مسلط شود.
در مارس 1921 سیاست جدید اقتصادی لنین به عنوان رئیس شورای کمیسرهای مردم اعلام گشت و در 29 نوامبر 1920 همه کارخانههائی که از 10 نفر (گاه 5 نفر) بیشتر کارگر داشت کمونیزه گردید .
کمونیزه کردن بدان معنا بود که آنها را از مالکان خصوصی شان می گرفتند و در اختیار شورای کارگران و مهندسان و دولت قرار می دادند تا به هر نحوی که صلاح همه آنها و کل کشور است ، اداره اش کنند . این بدان جهت بود که معتقد بودند کارخانه ها ، اصلی ترین عامل کسب سود و ثروت در جامعه آن روز است و نمی توان اختیار آن را تنها در دست سرمایه داری که آن را اداره می کند ، قرار داد. بلکه این ثروت عمومی است و خصوصا کارگران هستندکه با زحمات خود ، امکان تولید این ثروت را فراهم می کنند و به همین جهت باید در اداره آن نقش داشته باشند .
زارعان و دهقانانی که روستاها را رها کرده بسوی شهرها برای کار آمده بودند؛ به مزارع باز گشتند، و لنین به اجرای طرحهای عمرانی و ساختن سد و تولید برق و غیره پرداخت.
با این همه اما لنین در سیاستهای فرهنگی و سركوبهای سیاسی نیازی به تجدیدنظرطلبی احساس نمیكرد.
اما در مقابل ، او و همراهانش ، اجازه ندادند که هیچ یک از کشورهایی که توسط حکومت های تزاری تصرف شده بودند و به روسیه ملحق شده بودند ، مستقل گردند .
به همین جهت همه جمهوری های مستقلی را که در اثر ، فروپاشی قدرت مرکزی تزارها در روسیه به وجود آمده بود ، با سرکوب بسیار سنگین نظامی ، مجبور به پذیرش حکومت جدید کمونیستی نمودند .
در اثر انقلاب در روسیه ، تزار ها و حامیانشان ، قدرت خود را در مناطق حاشیه ای ، نظیر آسیای مرکزی و قفقاز و مناطقی نظیر آذربایجان شوروی ، از دست دادند و مدتی طول کشید تا کمونیست های همراه لنین ، بتوانند با سرکوب مقاومت های محلی ، این مناطق را مجبور به پذیرش حاکمیت جدید کنند .
به عقیده مورخان غربی لنین از زمان مسیح و ژول سزار تا کنون متنفذترین و مؤثرترین مرد در تاریخ بشریت بوده و او را چکش انقلاب جهانی میخوانند . چکشی که بر زنگ انقلاب فرود آمد و این کار را بوسیله ایجاد جنگ بین فقیر و غنی، انجام داد و با طنین عظیم خود، انقلاب را آغاز کرده است .
جسد لنین را پس از مرگ مومیائی کرده در زیر بقعه موسوم به قبر سرخ در خارج کاخ کرملین گذاشتند و همه روزه زیارتگاه مورد احترام هزاران نفر از معتقدان و پیروان وی میگشت . نقش صورت وی به ضمیمه نقش صورت مارکس و انگلس نیز بر روی هزاران هزار پرچم (شبیه سه گانه مقدس در مسیح ) به عنوان “یک سه گانه غیر قابل اعتراض نوین رستگاری“ درآمده بود .
البته بعد از فروپاشی ، به جهت نفرتی که بسیاری از مردم نسبت به حکومت 70 ساله شوروی داشتند ، بسیاری از مجسمه و نماد های لنین ، رها شد و یا با بی حرمتی ، به دور افکنده شد .
منابع تحقیق :
لنین و لنینیسم، دیوید شوب، ترجمه محمد رفیعیمهرآبادی، انتشارات خجسته
زندگی و مرگ لنین، رابرت پاین، ترجمه عبدالرحمن صدریه، نشر آبی
لنین در تبعید و مهاجرت، و. والتینوف، ترجمه فتحالله دیدهبان، انتشارات امیركبیر
بزرگان قرن بیستم، [از مجله] تایم، ترجمه مریم احمدی (تهران: نشر موج، 1379)، ص 15-17
روژه كارانتینو فرانسوا كاراتین، دایرهالمعارف تاریخ عمومی جهان، ترجمه محمود بهفروزی، تهران: نشر قطره، 1382
باقرعاقلی، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 1(تهران: نشر گفتار، 1372)
« آزادمنشی ایرانیان؛ نامه میرزا كوچك خان به لنین»، اطلاعات، آذر 1383؛ ص 6 .
جام جم آنلاین
هفته نامه - خردنامه همشهری - 1384 - شماره 87
سایت باشگاه اندیشه
/ن
نیكلای پترویچ گفت: «اجازه بدهید یادآور شوم كه وقتی شما همه چیز را نفی میكنید، یا برای آنكه دقیقتر گفته باشم، وقتی شما همه چیز را ویران میسازید، پس بایست درباره بازسازی هم چیزی بدانید.»
بازارف به او پاسخ داد: «این دیگر به ما مربوط نیست، نخست وظیفه ما پاك كردن زمین است.»
ولادیمیر ایلیچ لنین برخاسته از نسل انقلابیون روس بود كه شعار نفی و ویرانی میدادند. سوسیالیستی كه شانه به شانه آنارشیسم رشد كرد و سرانجام بر دامن توتالیتاریسم آرام گرفت. ماركسیستی كه روایتی نو بر ماركسیسم نوشت و «دیكتاتوری بر پرولتاریا» را به جای «دیكتاتوری پرولتاریا» به صحنه آورد.
انقلابیای كه یادآوری هزار باره انقلاب فرانسه شادمانش میكرد و تكرار شعارهای آن انقلاب البته ناخوشنودش میساخت؛ چه آنكه او نقش روبسپیر را در آن انقلاب بیشتر میپسندید كه اگر چنین نبود شاید رقیب و رفیق او، تروتسكی هیچگاه آمال لنین را اینگونه توصیف نمیكرد، آن هم سالها قبل از قدرت یافتن او: «لنین فردی مستبد است كه میخواهد كمیته مركزی حزب را به «كمیته امنیت عمومی» انقلاب فرانسه تبدیل كرده و خود او نقش روبسپیر را ایفا كند، اگر لنین به قدرت برسد یك دادگاه انقلابی میتواند تمام جنبش بینالمللی پرولتاریا را در معرض اتهام قرار دهد و كله كارل ماركس كه به بزرگی كله شیر است، نخستین سری خواهد بود كه به زیر گیوتین خواهد رفت.»
لنین به قدرت رسید و در حكومت آرمانی او هم البته سرهای زیادی طعمه گیوتین شد. لنین سیاستمردی بود كه اندیشه ماركسیسم را با انگارههای آنارشیسم آمیخت و شیوه حكومتی نو برساخت؛ حكومتی كه البته به گاه استقرار، هم از ماركسیسم فاصله گرفت و هم از آنارشیسم. لنین همان انقلابی تبعیدی بود كه وقتی در 1917 پای در پتروگراد گذاشت، كرنسكی- رئیس شورای انقلاب و دوست دوران نوجوانی او- دربارهاش گفت كه: «این مرد انقلاب را نابود خواهد كرد.» ولادیمیر لنین اما كه بود و چه مطلوبی در ذهن داشت كه زمانی در میان دوستانش محبوب بود و زمانی دیگر مغضوب؟
تولد
لنین در این سالها بود كه هم «كاتشیسم انقلابی» نچایف- آنارشیست روس كه به اتهام ترور تزار اعدام شد- را خواند و هم «كاپیتال» كارل ماركس را. سهم نچایف در شكلگیری تفكر انقلابی لنین اما بیشتر بود. لنین هم به تأسی از نچایف، دلبستگی به نابودی داشت تا خلق دنیایی نو. او این تفكر را از نچایف وام گرفت كه قدرت دولت باید توسط گروهی از انقلابیون متعهد و حرفهای در اختیار كارگران قرار گیرد و كلیه طبقات دیگر اجتماع منسوخ گردد.
اینچنین بود كه كاتشیسم انقلابی نچایف با آموختههای لنین از فلسفه ماركسیسم، آمیخته شد و طرحی نو شكل گرفت؛ طرحی كه قدم به قدم لنین را پیش میبرد تا پیشبینی نویسنده بزرگ روس- داستایوسكی– صورت واقعیت به خود گیرد؛ آنجایی كه یكی از شخصیتهای رمان «تسخیرشدگان» از عمل «همسطح كردن تپهها» به وجد میآید؛ چه آنكه نچایف موجز و روشن نشان داد كه چگونه عمل همسطح كردن میتواند انجام گیرد و لنین بعدها این كار را انجام داد.
ديدار با پلخانف و اكسلرود و لافارگو
لنین اما از این زاویه در مقابل پلخانف قرار داشت چه آنكه او در قالب مبارزی سیاسی، آنگاهی كه در مبارزه مانعی در مقابل میدید، دست به قلم و نگارش میبرد تا بدینوسیله شیوه عمل سیاسی مطلوب خویش را مكتوب كرده باشد. در آن اولین دیدار بود كه پلخانف در سیمای لنین توان رهبری حزب سوسیال دموكراتها در روسیه را یافت، او را مردی دید آتشینمزاج و توانمند كه این قدرت را داشت تا اعتصابات كارگری را به یك پیكار انقلابی علیه استبداد تزاری تبدیل كند.
پلخانف تصویر اولین دیدار از لنین را همواره با خود داشت و اگر زمانی ایدههای انقلابی لنین با آموزهها و باورهای ماركسیستی او تزاحم داشت این پلخانف بود كه در مخالفت با شاگرد جوانتر خویش بردباری به خرج میداد. پلخانف، لنین را به اكسلرود- دیگر نظریهپرداز ماركسیسم روسی- هم معرفی كرد- دیداری كه پس از آن اكسلرود را واداشت تا درباره لنین بگوید: «جنبش ماركسیستی روسیه هیچكس را نداشت كه بتواند برداشت تئوریك ماركسیسم را با سازماندهی درهم آمیزد. حالا ما آن مرد را پیدا كردهایم، او اولیانف (لنین) است.» و اینچنین بود كه لنین گام به گام به عملی كردن اندیشه انقلابی خویش نزدیك میشد.
پس از دیدار روحیهبخش با پلخانف و اكسلرود، لنین جانب پاریس گرفت و با پل لافارگو، داماد كارل ماركس هم دیدار كرد. لنین كه در این دیدار در پنهان ساختن هیجان خویش ناتوان بود، ساعتها با لافارگو درباره آینده انقلاب صحبت كرد و به او گفت كه كارگران در روسیه كتابهای ماركس را مطالعه میكنند. لافارگو ناباورانه از لنین پرسید: «منظورتان این است كه كارگران ماركس را میخوانند و نوشتههایش را درك میكنند؟» و لنین هم به سرعت پاسخ گفت كه: «بله! میخوانند و درك میكنند.» لافارگو اما به مهربانی به لنین پاسخ داد: «به نظرم شما در اشتباهید، آنان هیچ نمیفهمند، اینجا در فرانسه و پس از 20 سال تبلیغات سوسیالیستی هنوز هیچكس نوشتههای ماركس را كاملا درك نمیكند!»
تبعيد به سيبري
لنین در این ناحیه بسیار سرد و نزدیک به آب و هوای قطبی ، کتاب فلسفه و طرز عمل تردید یونیونیسم را که از آثار فابیانهای سوسیالیست انگلیس بود به زبان روسی ترجمه نمود و نام آن را به دموکراسی صنعتی تغییر داد.
او همچنین در سال 1899 کتاب " نمو کاپیتالیسم یعنی چگونگی رشد و توسعه نظام سرمایه داری را پدید آورد.
در همین دهكده بود كه ولادیمیر اولیانف نام «لنین» را از رودخانه «لنا» وام گرفت و در پایان دوران تبعید 3 ساله به لنین شهرت یافت. در همین دوران بود كه لنین تكمله خویش بر ایده دیكتاتوری پرولتاریا را نگاشت و به این اعتقاد رسید كه پرولتاریا نیاز به یك گروه ممتاز انقلابی برای هدایت روند انقلاب دارد. در همین دوران بود كه ایده مركزیتگرایی حزب در ذهن او شكل گرفت و به این ترتیب اگر سالها پیش از او داستایوسكی و دیگران روزهای تبعید در سیبری را با هر لحظه تصور مرگ میگذراندند اما سالها بعد یك انقلابی خواهان نابودی نظام، میتوانست انتظار داشته باشد كه با او همچون یك روشنفكر رفتار شود و اینچنین بود كه تبعید به بسیاری از انقلابیون آسایش لازم برای تفكر درباره برنامههای انقلاب را ارزانی میكرد. تبعید برای لنین هم به واقع نوعی رحمت بود و نه زحمت. او در این دوران به فلسفه انقلابی خویش شكل داد و پس از سه سال آماده بود تا تئوری خود را شكل عملی ببخشد.
در دوران تبعید بود كه طرح انتشار روزنامه انقلابی «ایسكرا» (به معني اخگر يا جرقه) در ذهن لنین شكل گرفت. اینچنین بود كه او باز هم جانب غرب پیش گرفت تا در ژنو و تحت حمایت پلخانف زمینههای انتشار روزنامه را فراهم كند. دسامبر 1900 بود كه روزنامه ایسكرا آغاز به انتشار كرد. روزنامهای كه البته دیری نگذشت كه در قالب یكی از سرچشمههای جنبش سوسیالدموكرات روسیه ایفای نقش كرد. در مقالات لنین به راحتی میشد ردپای اعتقاد او به تاسیس یك حزب با تشكیلات قوی و رهبری متمركز را دید. موقعیتی كه لنین در ایسكرا به دست آورد، پلخانف را آزرده ساخت و اما لنین اكنون چشمانداز روشنی برای پیروزی در مقابل ترسیم كرده بود.
آشنايي با تروتسكي
منشویک ها و بلشویک ها
منشویک ها ، به عمل ملایم و دوری از تندروی و حرکت های خشونت آمیز اعتقاد داشتند . خصوصا اینکه می گفتند باید جامعه را به مرور ، اصلاح کنیم و تغییر بدهیم تا تأثیراتی که مورد نظر نظام مارکسیستی است ، در آن اعمال شود .
اما در مقابل بلشویک ها ، معتقد به عملکرد تند و اصلاحات سریع و اساسی بودند و می گفتند که باید شالوده جامعه را به سرعت تغییر داد و نظام مالکیت و نحوه تولیدات را اصلاح نمود .
جنگ با ژاپن
رهبران انقلاب 1905 جمعی مشروطهخواه بودند كه تزار را به تاسیس مجلس مردمی روسیه (دوما) واداشتند. مجلسی كه البته لنین چندان رویی خوش به آن نشان نداد و آن را تنها نیرنگی برای خاموش كردن شعلههای انقلاب دانست. اینچنین بود كه لنین در توافقی نانوشته با تزار نیكلای دوم مبارزه با دوما را آغاز كرد و سرانجام هفتاد روز پس از تشكیل دوما، تزار دستور انحلال دوما را صادر كرد تا لبخندی نیز بر گوشه لبهای لنین بنشیند.
از این زمان بود كه لنین دو وظیفه را در دستور كار قرار داد. اول و مهمتر مقابله با سوسیالیستهای مخالف خویش و دوم تدارك انقلاب. شیوههای لنین برای تدارك انقلاب اما اختلافات را میان او و دیگر رفقای سوسیالیست افزون میكرد. جوخههای مصادره سازمان بلشویكها برای تامین مالی خود سرقتهای مسلحانه را در دستور كار قرار دادند و البته به جعل اسكناسهای روبل روسیه پرداختند. رویكردی كه بسیاری از چهرههای سرشناس ماركسیسم روسی را در مقابل لنین قرار داد.
لنين و جنگ جهاني اول
سالهای جنگ جهانی، سالهای انزوای لنین بود. در ژانویه 1917 نام لنین، یك نام فراموش شده بود و تنها انقلابیون حرفهای او را میشناختند. از نظر سوسیالیستهای دیگر لنین یك فرد با اندیشههای بزرگ و پیروان اندك بود. اما زمانی كوتاه لازم بود كه این بار نهتنها در جامعه سوسیالیستها كه نام لنین آوازهای جهانی یابد. قحطی و اعتصاب كارگران رژیم تزاری را آنچنان ضعیف كرد كه آخرین تزار- نیكلای دوم- را چارهای جز كنارهگیری از قدرت باقی نماند. سلطنت ملغی شد و یك دولت موقت به جای آن نشست. كرنسكی به ریاست دولت موقت رسید. زمانی كه خبر كنارهگیری تزار را به لنین دادند او باور نكرد و زمانی كه خبر را در صدر اخبار روزنامههای زوریخ دید تنها یك هموغم داشت: بازگشت هر چه زودتر به روسیه.
بازگشت به روسيه
نظریهای مبتنی بر این امر كه «باید یك جنگ داخلی تمامعیار شكل گیرد تا از میان آن طبقه كارگر زمام قدرت را به دست گیرد.» لنین با طرح این نظریه آنچنان به افكار آنارشیستها نزدیك شد كه یك سوسیالیست قدیمی دربارهاش گفت: «مسند آنارشیست بزرگ، باكونین كه سالها بود هیچ جانشین شایستهای نداشت، اینك به وسیله لنین اشغال شده است. عقیده لنین اینك نفی تمامی آیین سوسیال دموكراسی و تمامی تئوریهای ماركسیستی است.»
در این زمان بود كه لنین از نظام شوراها به جای حكومت موقت دفاع كرد و پیشنهاد تغییر نام حزب سوسیال دموكراسی به حزب كمونیست را نیز مطرح كرد. بلشویكها دست به كار تشكیل شورای پتروگراد در مقابل حكومت موقت شدند و اینچنین شد كه در اولین كنگره سراسری شوراها مناظرهای ماندگار میان كرنسكی و لنین در گرفت. در این كنگره لنین شورا را به عنوان همتای نوین كنوانسیون در انقلاب فرانسه به شمار آورد و خواستار آن شد كه شورا بیدرنگ و از طریق توسل به زور تمام قدرت را از چنگ حكومت موقت بیرون آورد.
كرنسكی اما به شنوندگان سخن لنین هشدار داد كه توصیه لنین به پایان آزادیهای به دست آمده و تجزیه روسیه خواهد انجامید: «وقتی كه شما با ارتجاع متحد شوید و قدرت را نابود كنید، آنگاه یك دیكتاتور واقعی خواهید شد. این وظیفه ماست، وظیفه دموكراسی روسیه تا بگوید كه خطاهای تاریخی گذشته را تكرار نكنید.» بهرغم هشدارهای كرنسكی اما لنین با حمایت بلشویكها از هیچ تلاشی برای ساقط ساختن حكومت موقت فروگذار نمیكند.
لنین با همراهی استالین، تروتسكی- كه اكنون به او پیوسته بود- و دیگر حامیان خویش قیامی را علیه حكومت موقت سامان داد. قیامی كه در شب 24 اكتبر به ثمر نشست و از دل آن شورای كمیسرهای خلق به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین به جای دولت موقت ظهور كرد. بسیاری از بلشویكهای قدیمی، حتی پس از پیروزی همچنان مخالف كودتای اكتبر بودند، چهرههایی نظیر بوگدانوف، كراسین، ماكسیم گوركی و… كه قبضه قدرت به وسیله بلشویكها را یك «ماجراجویی نابخردانه» میدانستند و عاملان آن را دچار نوعی «جنون سیاسی» توصیف میكردند.
انقلاب اما پیروز شده بود و لنین در مصدر قدرت رویای تشكیل یك دولت سوسیالیستی را در سر میپروراند. برای این هدف، مصادره اموال شدت گرفت، مطبوعات مخالف توقیف شد و با مخالفان پرولتاریا برخورد شد. سهماه بعد، در كنگره چهارم شوراها، در برابر فریادهای اعتراض سوسیالیستها كه میگفتند «روزنامههای ما تعطیل شدهاند»، لنین پاسخ داد كه: «البته كه تعطیل شدهاند، ولی متاسفانه نه تمام آنها! بهزودی همه آنها تعطیل خواهند شد…»
تشكيل مجلس موسسان
انحلال مجلس موسسان به وسیله حكومت شوراها به معنای نابودی كامل و آشكار اندیشه دموكراسی توسط اندیشه دیكتاتوری است.» سالهای بعد از انقلاب اكتبر، سالهای تثبیت اندیشه حكومتداری لنین است. سالهایی كه به قول تروتسكی «لنین از هر فرصتی استفاده میكرد تا در كله ما فرو كند كه ایجاد ارعاب و وحشت یك امر اجتنابناپذیر است.» در این سالها بود كه سازمان اطلاعاتی «چكا» برای سركوب و كشتارمخالفان تاسیس شد. به این ترتیب بر شوروی یك حزب حكومت میكرد، حزبی كه عزم جزم كرده بود تا دیكتاتوری بر پرولتاریا را به بهترین شكل به ظهور برساند.
اینچنین بود كه لنین در روز اول ماه مه 1918 كنار دیوار كرملین، همان جایی كه ناپلئون ایستاد و با لبخند سوختن مسكو را تماشا كرد، ایستاد و با لبخندی بر لب به تظاهرات روز جهانی كارگر در میدان سرخ چشم دوخت. اعتراضها و مخالفتها به شدت سركوب میشد تا رژیم شورایی مطلوب لنین تحت فرماندهی حزب كمونیست هر چه بهتر بر امور مسلط شود.
كمينترن
تجدیدنظر در مواضع اقتصادی
در مارس 1921 سیاست جدید اقتصادی لنین به عنوان رئیس شورای کمیسرهای مردم اعلام گشت و در 29 نوامبر 1920 همه کارخانههائی که از 10 نفر (گاه 5 نفر) بیشتر کارگر داشت کمونیزه گردید .
کمونیزه کردن بدان معنا بود که آنها را از مالکان خصوصی شان می گرفتند و در اختیار شورای کارگران و مهندسان و دولت قرار می دادند تا به هر نحوی که صلاح همه آنها و کل کشور است ، اداره اش کنند . این بدان جهت بود که معتقد بودند کارخانه ها ، اصلی ترین عامل کسب سود و ثروت در جامعه آن روز است و نمی توان اختیار آن را تنها در دست سرمایه داری که آن را اداره می کند ، قرار داد. بلکه این ثروت عمومی است و خصوصا کارگران هستندکه با زحمات خود ، امکان تولید این ثروت را فراهم می کنند و به همین جهت باید در اداره آن نقش داشته باشند .
زارعان و دهقانانی که روستاها را رها کرده بسوی شهرها برای کار آمده بودند؛ به مزارع باز گشتند، و لنین به اجرای طرحهای عمرانی و ساختن سد و تولید برق و غیره پرداخت.
با این همه اما لنین در سیاستهای فرهنگی و سركوبهای سیاسی نیازی به تجدیدنظرطلبی احساس نمیكرد.
سیاست خارجی و برخورد با مناطق داخلی :
اما در مقابل ، او و همراهانش ، اجازه ندادند که هیچ یک از کشورهایی که توسط حکومت های تزاری تصرف شده بودند و به روسیه ملحق شده بودند ، مستقل گردند .
به همین جهت همه جمهوری های مستقلی را که در اثر ، فروپاشی قدرت مرکزی تزارها در روسیه به وجود آمده بود ، با سرکوب بسیار سنگین نظامی ، مجبور به پذیرش حکومت جدید کمونیستی نمودند .
در اثر انقلاب در روسیه ، تزار ها و حامیانشان ، قدرت خود را در مناطق حاشیه ای ، نظیر آسیای مرکزی و قفقاز و مناطقی نظیر آذربایجان شوروی ، از دست دادند و مدتی طول کشید تا کمونیست های همراه لنین ، بتوانند با سرکوب مقاومت های محلی ، این مناطق را مجبور به پذیرش حاکمیت جدید کنند .
توصیف شخصی لنین :
به عقیده مورخان غربی لنین از زمان مسیح و ژول سزار تا کنون متنفذترین و مؤثرترین مرد در تاریخ بشریت بوده و او را چکش انقلاب جهانی میخوانند . چکشی که بر زنگ انقلاب فرود آمد و این کار را بوسیله ایجاد جنگ بین فقیر و غنی، انجام داد و با طنین عظیم خود، انقلاب را آغاز کرده است .
مرگ لنين
جسد لنین را پس از مرگ مومیائی کرده در زیر بقعه موسوم به قبر سرخ در خارج کاخ کرملین گذاشتند و همه روزه زیارتگاه مورد احترام هزاران نفر از معتقدان و پیروان وی میگشت . نقش صورت وی به ضمیمه نقش صورت مارکس و انگلس نیز بر روی هزاران هزار پرچم (شبیه سه گانه مقدس در مسیح ) به عنوان “یک سه گانه غیر قابل اعتراض نوین رستگاری“ درآمده بود .
البته بعد از فروپاشی ، به جهت نفرتی که بسیاری از مردم نسبت به حکومت 70 ساله شوروی داشتند ، بسیاری از مجسمه و نماد های لنین ، رها شد و یا با بی حرمتی ، به دور افکنده شد .
منابع تحقیق :
لنین و لنینیسم، دیوید شوب، ترجمه محمد رفیعیمهرآبادی، انتشارات خجسته
زندگی و مرگ لنین، رابرت پاین، ترجمه عبدالرحمن صدریه، نشر آبی
لنین در تبعید و مهاجرت، و. والتینوف، ترجمه فتحالله دیدهبان، انتشارات امیركبیر
بزرگان قرن بیستم، [از مجله] تایم، ترجمه مریم احمدی (تهران: نشر موج، 1379)، ص 15-17
روژه كارانتینو فرانسوا كاراتین، دایرهالمعارف تاریخ عمومی جهان، ترجمه محمود بهفروزی، تهران: نشر قطره، 1382
باقرعاقلی، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 1(تهران: نشر گفتار، 1372)
« آزادمنشی ایرانیان؛ نامه میرزا كوچك خان به لنین»، اطلاعات، آذر 1383؛ ص 6 .
جام جم آنلاین
هفته نامه - خردنامه همشهری - 1384 - شماره 87
سایت باشگاه اندیشه
/ن