نيروهاي شرور و شهرهاي ما
نویسنده : اسماعيل شفيعي سروستاني
گفتاري در باب معماري مدرن و فراماسونري
سخن امروزم براي بسياري از گوشها غريبه و احتمالاً قابل انكار مينمايد و اگر برخي آن را حاصل توهّم توطئه فرض نكنند دستِ كم سودا و ماليخوليا را در آن بيتأثير نميشناسند و البتّه خودم به صاحبان اين گونه آراء حق ميدهم. سالهاست كه ميخواهند كه ما با سادهلوحي، بيخيالي و بيوضعي از كنار همه چيز بگذريم.
همه چيز و همة آمد و شدها و ساخت و سازها را حاصل اتّفاق و حادثه بشناسيم. آن هم در عصر و زماني كه نظام پيچيده، تو در تو، كنترل شده و البتّه مدرن رخصت از كنترل خارج شدن هيچ يك از مناسبات و معاملات را نميدهد. چه، در اين صورت، مدرنيته، فرهنگ و اقتصاد و سياست مبتني بر مدرنيته و از همه مهمتر "سيستم سازان " همة معني و هويّت خود را از دست داده و مجال طيّ مراتب تا آخرين مرحله را كه چيزي جز جهان تك حكومتي نيست از دست خواهند داد.
زماني نه چندان دور، چرچيل، نخست وزير انگلستان گفته بود: "ما شهرها را ميسازيم و شهرها نيز ما را ميسازند. " در عبارتي ساده، اين سخن بدين معناست كه، شهرها، پرورشگاه مردم مطابق طبع و ارادة شهرسازاناند، اين شهرها هستند كه در سكوت، ارادة معماران و شهرسازان را در تربيت و ساخت جماعت انسانها به هر نوع و گونه كه مطلوب بشناسيد كافي است كه بناي شهر را بر مداري استوار كنيد كه خودجوش و خودكار در خود و با خود انسانها را آن گونه كه شما ميخواهيد پرورش دهند.
شهرسازي، كاملترين عنصر تمدّني در همة ادوار تاريخ، مطابق ساختار فرهنگي و اعتقادي اقوام بوده و هست. در گذشتههاي نه چندان دور، هر يك از اقوام، متناسب و همنوا با دريافتهاي كلّي و فرهنگ مطلوب خود، شهرهاي خود را به گونهاي ميساختند كه در آن مردم نه تنها هماره از گستره و حوزة فرهنگي مقبول و مطرح در آن حوزه سير و سفر ميكردند، بلكه خود را هم افق با بافت آن شهر بر ميكشيدند. چنان كه نسل در نسل شهر و انسان صورت و سيرتي هماهنگ را بارز ميساختند.
اين نكتة ظريف از نگاه تيزبين هيچ يك از حكيمان و مشاوران و امينان اهل حكمت كه گرداگرد حاكمان را داشتند دور نبوده است. هيهات كه اين سنّت و اين دورانديشي طيّ سيصد و اندي سال گذشته و به تدريج از ميانة شرق اسلامي رفت و در واقع، در طيّ اين قرون، به دست اين اقوام "شهري " متناسب با خاستگاه فكري، اعتقادي و فرهنگي شرقي و اسلامي ساخته نشده است. به عكس، معماران تمدّن غربي شهرها را ساختند و به تبع آن، انسانها را. انسانهايي هم افق با شهرها، معماران اين شهرها و خاستگاهها و ايدئولوژيهايشان.
از روي همين غفلت است كه ما نيز، نه تنها دستي در شهرهامان نبرديم بلكه، شهرهاي ويران شده طيّ سالهاي دفاع مقدّس را هم بر شالودههاي قبلي بر كشيديم و با نصب تابلوها و پلاكاردهايي مزيّن به جملات مذهبي و شعاير ديني به حاصل دست خود باليديم و خود را شهرساز شناختيم.
آيا هيچ گاه به اين موضوع انديشيدهايد كه گذشتگان ما، مساجد را در ميانة شهر ميساختند و همة اجزا و اركان شهر را در پيوند با مساجد مركزي تعريف كرده و اجازه نميدادند كه هيچ بنايي نسبت به مسجد ارتفاع و بلندي پيدا كند؟
در حوزة تمدّن اسلامي و شهر اسلامي، پيوند ناگسستني بين زندگي مادّي و معنوي وجود داشت. پيوندي كه امكان جدا افتادگي ميان انسانها، مذهب و تمدّن و شهر را نميداد. از اين رو، مساجد با گنبد و منارههايش، در خطّ آسمان و نقشهاي هندسياش در بافت شهر و قرارگيرياش در مهمترين مفصل شهري، نه تنها تعادل شهر را برقرار ميكردند، بلكه امكان پيوند انسانها با عوالم ماورايي و نيروهاي مثبت و معنوي منتشر را فراهم ميآوردند و مجال انتقال و تبادل اين نيروهاي معنوي و انرژيهاي مثبت را براي انسانهاي ساكن در شهر فراهم ميساختند.
در واقع، مساجد و ساختار ويژة معماري آنها، تمام شهر و ساكنانش را زير چتري از نيروهاي معنوي و آسماني قرار داده و به آنها در برابر نيروها و موجودات منفي و شرور منتشر، مصونيت ميبخشيدند.
عالم مملو از موجودات پيدا و نهان شيطاني و رحماني است كه پيرامون انسانها را گرفتهاند و هر يك به نحوي و از طريقي خواست مثبت يا منفي خود را در صورتهاي مختلف بر حيات فردي و جمعي انسانها مستولي ميكنند. نيروهاي شرير شيطاني و جنّي به عنوان مزاحم و باز دارنده و نيروهاي رحماني و روحاني به عنوان تقويت كننده و مصونيتبخش جوامع انساني را در سير و سفر درازش همراهي ميكنند.
همة دستورات و اوامر و نواهي در خورد و خوراك و خور و خواب و سفر و حضر و بالأخره ادعيه و اذكار هر كدام به گونهاي ناظر بر وجود اين نيروها و نحوة مصون ماندن يا آسيبپذيري انسان در قبال اين نيروها هستند. در حالي كه، انسانها به رغم گذشتگان سنّتگرا، نه تنها از اين همه غفلت ميورزند بلكه، نادانسته خود را در معرض تشعشعات و ميدان عمل و حضور نيروهاي شيطاني قرار ميدهند.
امّا، در همين نزديكيها، درست در سرزميني كه ما آن را نماد پيشرفتهترين نوع از حيات تكنولوژيك ميشناسيم و ساكنان آن را منكر همة گفتوگوهاي معنوي، ارتباط با عوالم غيبي، سحر و جادو ميشناسيم. مرداني پنهان، با آگاهي از همة آنچه كه در دايرة تصوّر ما هم نميآيد دستاندر كار حركتي ظريف و موذيانهاند تا نه تنها انسانها از ارتباط معنوي و انرژيهاي روحاني محروم بمانند در وعض، ار هر نوع حيله در ميدان تشعشع نيروهاي شرور و اهريمني، مقهور آن نيروها و در خدمت آن نيروها درآيند.
هيچ به تخريب تدريجي معماري و بافتهاي سنّتي شرقي و اسلامي و جايگزين معماري مدرن با اشكال هندسي مدرن انديشه كردهايد؟
ميان اشكال هندسي مقدّس، انرژيها و نيروهاي معنوي و روحاني و معماري رابطة ويژهاي وجود دارد. در هماهنگي ميان انسانها، معماريهاي خاص و نيروهاي معنوي و تقاطع آنها، انسانها در زير باراني از نيروهاي معنوي ميبالند و از دسترس نيروهاي شرور در امان ميمانند و به عكس، در ميان اشكال هندسي نامقدّس و تقاطع آنها با نيروهاي شرور شيطاني، انسانها نه تنها همة نيروهاي مثبت و روحاني را از دست ميدهند، بلكه در رگبار وسوسهها، الهامات و آزارهاي نيروهاي اهريمني مستعدّ گناه، اهل گناه، ترديد دربارة مقدّسات، نفي باورها و قبول بندگي شيطان و خدمت به نيروهاي اهريمني ميشوند.
چگونه است كه همة ما در صحن و سراي مساجد و زيارتگاهها و طبيعت احساس آرامش، امنيت و برخورداري معنوي ميكنيم؟
چرا 99ي همة مساجد، زيارتگاهها و معابد مذهبي شكلي يكسان، گنبدي و بر كشيده شده بر پايه هاي هشت وجهي ساخته شدهاند؟
اين امر هيچ ربطي به شرايط اقليمي و آب و هوايي ندارد.
آيا بروز نوعي خشم و عصبانيت، جدال و مرافعه، ميل به گناه، حيله و دسيسه در سطح كوچه و خيابان و شهر و در ميان پير و جوان و زن و مرد كه ديگر به معموليترين عادت و شيوة جاري در ميان مردم ما شده شما را نميآزارد؟
آيا آسيبپذيري شديد جوانان در شهرهاي بزرگ در برابر وسوسهها شما را به انديشه وا نميدارد؟
اين واقعه را چگونه تحليل ميكنيد؟ آيا نميتوان در كنار اين همه تحليل بيپاية اجتماعي، سياسي و اقتصادي رويكردي ديگرگون نيز داشت؟
بيآنكه بدانيم يا بخواهيم، نيروهايي مرموز و ناديدني، در كار و بار ما وارد شدهاند.
خود را بر فضاي عمومي كوچهها، خيابانها و شهرهاي ما حاكم ساختهاند و ما از آنها هيچ نميدانيم. نه تنها ما، معماران و شهرسازان ما هم از آن بيخبرند چه، آنها همچون ما از رابطة ميان اشكال هندسي، معماري، نيروهاي رحماني و شيطاني و حيات فردي و اجتماعي انسانها و حركات و سكناتشان بياطّلاعاند.
آنها همة حيات را در گسترة اشيا و مصالح صرفاً مادّي محدود و منحصر ميشناسند. عموم خانوادههاي سنّتي و مذهبي از اينكه فرزندان محصول نان حلال و مراقبت خود را در چهارراه ترديد و گاه لااباليگري سرگردان ميمانند از تحليل شرايط در ميمانند.
اين همه را تنها به كم رنگ شدن آداب و مناسك مذهبي و رفت و آمد به اماكن مذهبي و حتّي نان و خورش نميتوان مربوط دانست.
مرداني پنهان و مأمور، با حيله و دسيسه، فضاي پيراموني و حيات ما را از طرق مختلف آلوده ساخته و ما را در محاصرة نيروهاي شيطاني قرار دادهاند و ما از آن بيخبريم و به تدريج نيز حلقههاي محاصره را تنگ و تنگتر ميسازند.
آنها گونههاي خاصّي از احجام و معماري را در گوشه گوشههاي شهر و ديار ما بركشيدهاند. احجامي خاص كه نه تنها محيط پيراموني ما را از انرژيها و نيروهاي معنوي تهي ميسازند در مقابل از نيروهاي شيطاني و اهريمني نيز آكنده ميسازند.
همان طور كه اديان براي هدايت انسانها در مسير وحدت و رحمانيت برنامهريزي كرده و با پيشبيني لازم همة امكان فرهنگي و مادّي را فراهم آوردهاند. ائمة كفر، ساحران، جادوگران و شيطانپرستان نيز به بيكار ننشسته و براي تأثيرگذاري بر انسانها و ارسال پيامهاي شيطاني برنامهريزي كردهاند.
شهرسازي، معماري و احجام خاصّ هندسي مورد نظر آنها، ابزاري هستند براي اين تأثيرگذاري.
با اين مقدّمة طولاني هيچ پرسيدهايد كه چرا و از كجا طي هشت و نه سال اخير و به بهانة ساخت و سازهاي مدرن، بخش عمدهاي از مراكز تجاري و اداري شهرهاي بزرگ و كوچك، شكلي "هرمي " به خود گرفتهاند؟
چرا اماكن مذهبي، در سايه و زير اين اماكن تجاري فرو غلتيده و در انزوا رفتهاند؟ چرا در نقاطي خاص بناهايي خاص و جملگي هرمي شكل و البتّه مشرف بر شهرها بر كشيده شدهاند؟
شمال، غرب و مركز تهران و اكثر شهرهاي بزرگ مثل مشهد و شيراز در محاصرة اين بناهاي هرمي شكلاند.
اين همه، حادثه و واقعهاي پيشبيني شده نيست.
به پشت اسكناس يك دلاري آمريكا كه توسط فراماسونرها طرّاحي شده بنگريد تا به راز اهرام مصر، ساختمانهاي هرمي شكل اطراف مشهد امام هشتم، هتل بزرگ شهر شيراز مشرف به تمامي قبور امام زادگان اين شهر مذهبي، ساختمانهاي بزرگ دروازهاي شكل برخي از وزارتخانههاي مهم، برجهاي سه قلو و دوقلوي شمال و غرب تهران و ساختمانهاي هرمي شكل پيرامون مصلّاي بزرگ تهران، پي ببريد.
حجمهاي هرمي، ستارة شش گوشه، چشمي در ميانة يك مثلث، در زمرة قويترين علامات شيطانپرستي هستند كه در كنار بسياري از اعمال و مناسك ماسوني و شيطانپرستي، جاذب نيروهاي شرور شيطاني و غلبة آنها بر حالات و احوال مردم ميشوند.
در اوج غفلت ما، كساني دست در كار آوردند تا در سكوت و خفا، جان مردم شهر را در معرض انرژيها و تشعشعات نيروهاي اهريمني بيمار و آسيبپذير كنند. اين نيروها در شرايطي عمل ميكنند كه همة ما حيران و مات سر در پي شناسايي علل بسياري از ناهنجاريهاي اخلاقي رايج در ميان مردم ميگرديم.
اين واقعه در عموم نقاط جهان اسلام رخ داده است.
همة كساني كه به دبي و حتّي عربستان سفر كردهاند اين سخن را تأييد ميكنند. مجتمع بزرگ تجاري وافي در دبي، دو برج شيطاني در دست ساخت مشرف به صحن بزرگ مسجد الحرام، تنها نمونههايي از اين واقعهاند.
پيشتر از نقش و تأثير نمادهاي شيطاني در جان و روح كساني كه با آن نمادها و در كنار آنها به سر ميبرند سخن گفتهام. اين بار نيز ميتوانيد با نگاه روشنفكرانة جاري و ساري كه طي سالهاي دراز بر جان من و شما جاري ساختهاند اين همه را حاصل ذهن و زباني سودايي و ماليخوليايي مبتلا به سندرم توهّم توطئه فرض كنيد يا از سوي ديگر ميتوانيد به مطالعة جدّي دربارة اين موضوع مشغول شويد و آنگاه به قضاوت بنشينيد. دستي پنهان جان ما را آماج تيرهاي شيطان قرار داده است و ما بيخبر از همه جا از تماشاي اين همه برج در اقصانقاط شهر خود در عجب ميمانيم و بر سازندهاش درود ميفرستيم.
بايد پرسيد چرا اين برجها را مشرف بر اماكن مذهبي مسلمانان ساختهاند؟ چرا مسجد الحرام، چرا مشهد امام رضا(ع)، چرا بر فراز شهر زيارتي شيراز؟ چرا مصلّاي بزرگ تهران و چرا بر بلندي حرم امام خميني(ره)، چرا مشرف به مسجد جامع اروميه و صدها چراي بيپاسخ ديگر در اين شهرهاي بزرگ و بيدروازه... .
گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار!
منبع:راديو معارف 1389/3/21
/ن