جنگ و صلح در احادیث (4)

داشتن روحیه تهاجمی سربازان حتی در شرایط سخت و شکست یکی از روش‏های موفق نظامی است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از این تاکتیک رزمی که باعث ترس و وحشت مشرکان قریش شد در جنگ احد استفاده نمود و ابوسفیان...
دوشنبه، 11 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنگ و صلح در احادیث (4)
جنگ و صلح در احادیث (4)
جنگ و صلح در احادیث (4)

نویسنده : ابوالفضل سلطان محمدی




2 - 1 - 9. تاکتیک نظامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ احد

داشتن روحیه تهاجمی سربازان حتی در شرایط سخت و شکست یکی از روش‏های موفق نظامی است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از این تاکتیک رزمی که باعث ترس و وحشت مشرکان قریش شد در جنگ احد استفاده نمود و ابوسفیان سرکرده مشرکان عرب را که چه بسا قصد تهاجم دوباره و محو و نابودی اسلام را در سر داشت منصرف نمود.
حدیث اول:
ما روی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی اصناف القرآن و انواعها و تفسیر بعض آیاتها بروایة النعمانی... وقوله سبحانه «الذین قال لهم الناس، إنّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً وقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل»(65) نزلت هذه الآیة فی نعیم بن مسعود الأشجعی وذلک أنّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) لمّا رجع من غزاة اُحد، وقد قتل عمّه حمزة، قتل من المسلمین من قتل، وجرح من جرح، وانهزم من انهزم ولم ینله القتل والجرح، أوصی اللَّه تعالی إلی رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) أن أخرج فی وقتک هنا لطلب قریش، ولا تُخرج معک من اصحابک إلّا کلّ من کانت به جراحة، فأعلمهم بذلک، فخرجوا معه علی ما کان بهم من الجراح حتّی نزلوا منزلاً یقال له: حمراء الأسد، وکانت قریش قد جدّت السیر فرقاً، فلمّا بلغهم خروج رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) فی طلبهم، خافوا فاستقبلهم رجل من أشجع یقال له: نعیم بن مسعود یرید المدینة، فقال له ابوسفیان صخر بن حرب: یا نعیم هل لک أن أضمن لک عشر قلائص وتجعل طریقک علی حمراء الأسد فتخبر محمداً أنّه قد جاء مدد کثیر من حلفائنا من العرب؛ کنانة و عشیرتهم، والأحابیش، وتهوِّل علیهم ما استطعت، فلعلّهم یرجعون عنّا، فأجابه إلی ذلک وقصد حمراء الأسد فأخبر رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) بذلک، وأنّ قریشاً یصبحون بجمعهم الذی لا قوام لکم به، فاقبلوا نصیحتی وارجعوا، فقال اصحاب رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) : حسبنا اللَّه ونعم الوکیل، اعلم إنّا لا نبالی بهم، فانزل اللَّه سبحانه علی رسوله «الذین استجابوا للّه والرسول من بعد ما أصابهم القرح للذین أحسنوا منهم واتّقوا أجر عظیم الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً وقالوا حسبنا اللَّه ونعم الوکیل»(66) وانّما کان القائل لهم نعیم بن مسعود... .(67)

3 - 1 - 9. نظام خدمت سربازی در اسلام: «تشکیل ارتش ملّی»

جهاد فی سبیل اللَّه هر چند از لحاظ زمانی، محدودیتی برای مؤمنان ندارد و هر کس در هر زمان که جهاد باشد، می‏تواند در جبهه‏ها حضور یابد و نیاز جبهه‏ها را به صورت داوطلبانه تأمین نماید، لکن جهاد بر همه مسلمانان واجب بوده و همگان موظف‏اند در جهاد مشارکت نمایند. البته نحوه مشارکت و حضور در جبهه باید به صورت مشارکت نوبتی باشد، در واقع مشارکت نوبتی در جنگ، همان تشکیل ارتش ملی را تداعی می‏کند که در تاریخ معاصر مرسوم است. نظریه توزیع زمان حضور مکلفان در جبهه‏ها و تشکیل ارتش ملی و اسلامی را می‏توان از حدیث ذیل که در منابع شیعه و سنّی آمده برداشت کرد.
عن طلحة بن زید، عن أبی عبداللَّه، عن ابیه علیهما السلام قال: قرأت فی کتاب لعلیٍّ(علیه السلام) إنّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) کتب کتاباً بین المهاجرین والأنصار، ومن لحق بهم من اهل یثرب:
«إنّ کل غازیة غزت بما [معنا] یعقب بعضها بعضاً بالمعروف والقسط بین المسلمین...»(68)؛... والمراد بقوله: «یعقب بعضهم بعضاً، ان یکون الغزو بینهم نوباً، فأذا خرجت طائفة ثم عادت لم تکلّف أن تعود ثانیة حتی تعقبها اُخری غیرها.(69)

2 - 9. سیره نظامی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

برخی از روش‏ها و تاکتیک‏های نظامی امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تناسب موضوع، یعنی عام و کلی بودن آن در بحث از آیین جهاد بیان گردیده، ولی برخی از روش‏ها و شیوه‏های نظامی امیرالمؤمنین(علیه السلام) که در روایات آمده از خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که در این جا به ذکر آنها می‏پردازیم.

1 - 2 - 9. تفاوت سیره علی(علیه السلام) در جنگ جمل و صفین‏

چنانچه می‏دانیم جنگ با اهل قبله تفاوت‏هایی با جنگ با کفار دارد، سیره حضرت علی(علیه السلام) در جنگ‏های سه‏گانه جمل، صفّین و نهروان که با پیش‏بینی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس تأویل قرآن توسط وصی پیامبر حضرت امیرالمؤمنین صورت گرفت می‏تواند به منزله الگوی رفتار نظامی حاکمان در جنگ با اهل قبله قرار گیرد. حضرت در این سه جنگ از گرفتن اسیر و غنائم جنگی خودداری کرد، به علاوه سیره آن حضرت در دو جنگ جمل و صفین در میدان نبرد نیز متفاوت بود، بدین ترتیب که حضرت در جنگ جمل از تعقیب فراریان و کشتن مجروحان خودداری کرد، ولی در جنگ صفّین بر اساس این سیره رفتار نکرد، علت این امر در احادیث ذیل بیان شده است.
... عن عبداللَّه بن شریک عن أبیه قال: لمّا هزم الناس یوم الجمل، قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) لا تتبعوا مولّیاً، ولا تجهزوا علی جریح، ومن أغلق بابه فهو آمن.
فلمّا کان یوم صفّین قتل المقبل والمدبر، وأجاز [أجهز] علی الجریح، فقال أبان بن تغلب لعبداللَّه بن شریک: هذه سیرتان مختلفتان فقال: إنّ اهل الجمل قتل طلحة والزبیر، وإنّ معاویة کان قائماً بعینه وکان قائدهم.(70)

2 - 2 - 9. تعیین حقوق برای سربازان‏

بهره‏مندی از غنائم و عطایا و حقوق مادی در زمان جنگ و اختصاص سهم ویژه برای آنان امری ضروری است و نقش آن در روحیه سربازان امری پوشیده نبوده و چه بسا تأمین منافع مادی ایشان، اراده آنان را در دفاع از اسلام و بلاد اسلامی مصمم‏تر سازد و منافاتی هم با مسئله اخلاص در جهاد ندارد، زیرا تأمین منافع مادی شخصی از باب داعی بر داعی شمرده می‏شود. این مسئله در صدر اسلام سابقه داشته است، چنان چه سیره نظامی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ‏های خود دادن عطا به سربازان و جنگ‏جویان بوده، بر خلاف معاویه که مستقیماً به سربازان حقوقی پرداخت نمی‏کرد، بلکه سران قبایل را می‏خرید و سران قبایل و طوایف شام نیز بر حسب مبالغی که از معاویه می‏گرفتند سرباز و جنگ‏جو در اختیار او می‏گذاشتند، و اندکی از عطایای معاویه را هم به سربازان می‏دادند.
با این که شیوه امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر اساس عدالت و حمایت مالی از لشکریان بود، ولی مردم کوفه در حمایت از علی(علیه السلام) و مقاومت در برابر دشمنان آن حضرت سهل‏انگاری می‏کردند و این مسئله مایه تأسف و شگفتی آن حضرت می‏گشت. حضرت در یک خطاب عتاب‏آمیز نسبت به لشکریان خود می‏فرماید:
ومن کلام له(ع) فی ذمّ العصاة من اصحابه:... للّه أنتم! أما دین یجمعکم، ولا محمیة تشحذکم، أو لیس عجباً أنّ معاویة یدعو الجفاة الطغام فیتّبعونه علی غیر معونة ولا عطاء، اَنَا ادعوکم - وانتم تریکة الأسلام وبقیّة الناس - الی المعونة أو طائفة من العطاء، فتفرقون عنّی وتختلفون علیّ! إنّه لا یخرج الیکم من أمری رضیً فترضونه، ولا سخط فتجتمعون علیه، وإنّ أحبّ ما أَنَا لاقٍ إلیّ الموت... .(71)

10. جنگ روانی‏

تضعیف روحیه دشمن از راه تبلیغات و ایجاد وحشت در دل فرماندهان و سربازان دشمن یکی از شیوه‏های جنگ روانی است که شکست دشمن را تسهیل می‏کند و چه بسا شکست دشمن از این راه بسیار آسان‏تر از شکست و تسلیم نظامی باشد. احادیثی که در خصوص پیروزی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ‏های خود از راه رعب و وحشت حاکم بر دشمنان اسلام هر چند به عنوان ویژگی آن حضرت نقل شده است، لکن این امر قانونی تعمیم‏پذیر است.
... عن عطاء بن السائب، عن الباقر(علیه السلام) عن آبائه(علیهم السلام) عن النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) قال: اُعطیت خمساً لم یعطهنّ نبیٌّ کان قبلی: «... ونُصِرت بالرعب...»؛(72) ونصره بالرعب مع قلّة العِدّة والعُدّة، وکثرة الأعداء، وشدّة بأسهم، والرعب الفزع والخوف، فکان اللَّه تعالی یلقی رعبه فی قلوب الأعداء حتّی إذا کان بینه وبینهم مسیرة شهر هابوه، وفزعوا منه.(73)

11. اخلاق در جنگ‏

بر خلاف نظریه کسانی که سیاست بدون اخلاق را توصیه می‏کنند، و اخلاق را امری مطلق ندانسته بلکه آن را امری فردی و نسبی تلقی کرده و زمانی که حفظ و بقای دولت جز با توسل به امور غیر اخلاقی از قبیل دروغ و خدعه و حیله، خلف وعده، پیمان‏شکنی و کشت و کشتار بی‏منطق ممکن نباشد، این امور از دید آنان نه تنها شر نبوده، بلکه به باور ایشان دولت‏مردان در شرایط اضطراری موظف‏اند فراتر از امور اخلاقی رفتار نمایند و دولت نیز در زمان جنگ باید تمام ارزش‏ها و مبادی اخلاقی را کنار نهاده و در زیر چکمه‏های سنگین سربازان خود لگدمال کند و به میدان جنگ برود.(74) در مقابل این تفکر ماکیاولیستی، آموزه‏های نظامی اسلام، فرماندهان و سپاهیان را توصیه به اخلاق و رعایت عواطف و احساسات لطیف بشری نموده، و در شرایط سخت جنگْ سربازان را از انجام رفتارهای غیر اخلاقی باز می‏دارد. در احادیث مربوط به آیین جنگ مطالب بسیار جالب توجهی به چشم می‏خورد که نشان دهنده نمادهای اخلاق و فضیلت انسانی در جنگ است. به برخی از این
احادیث اشاره می‏کنیم:

1 - 11. خودداری از دشنام و ناسزاگویی به دشمن‏

روی نصر، عن عبداللَّه بن شریک، قال: خرج حجر بن عدیّ وعمرو بن الحمق یظهران البرائة من أهل الشام، فأرسل علی(علیه السلام) الیهما أَن کفّا عمّا یبلغنی عنکما فأتیاه فقالا: یا امیرالمؤمنین ألسنا محقّین؟ قال: بلی. قالا فلم منعتنا من شتمهم؟ قال: کرهت لکم أن تکونوا لعّانین شتّامین، تشتمون وتبرؤن ولکن لو وصفتم مساوئ اعمالهم فقلتم: من سیرتهم کذا و کذا، ومن أعمالهم کذا وکذا ، کان أصوب فی القول و أبلغ فی العذر ، ولو قلتم مکان لعنکم ایّاهم وبرائتکم منهم:
اللهم احقن دماءَهم ودماءَنا، واصلح ذات بینهم وبیننا، واهدهم من ضلالتهم حتّی یعرف الحق منهم من جهله ویرعوی عن الغیّ والعدوان منهم من لجّ به، لکان احبّ إلیّ وخیراً لکم، فقالا: یا امیرالمؤمنین نقبل عظتک ونتأدّب بأدبک.(75)
این روایت به صورت دیگر نیز نقل شده است:
ومن کلام له [علی‏](علیه السلام) و قد سمع قوماً من اصحابه یسبّون أهل الشام ایّام حربهم بصفّین:
إنی اکره لکم ان تکونوا سبّابین، و لکنّکم لو وصفتم أعمالهم وذکرتم حالهم، کان أصوب فی القول، وابلغ فی العذر فقلتم مکان سبّکم ایّاهم: اللهم احقن دماءنا و دماءهم ، واصلح ذات بیننا و بینهم و اهدهم من ضلالتهم حتّی یعرف الحقّ من جهله، ویرعوی عن الغیّ والعدوان من لهج به.(76)

2 - 11. نهی از قتل سفیر و گروگان‏

ابو البختری، عن الصادق(علیه السلام) قال: قال رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) : لا یقتل الرسل ولا الرهن.(77)
... قال علی(علیه السلام) : اعتمّ أبو دجانة الأنصاری، وأرخی عذبة العمامة من خلفه بین کتفیه، ثم جعل یتبختر بین الصفّین، فقال رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) : إنّ هذه لمشیة یبغضها اللَّه تعالی إلّا عند القتال.(78)

12. آیین جنگ

استراتژی نظامی اسلام، پیروزی حق بر باطل است، لکن این پیروزی را به هر قیمتی ولو با کشتار وسیع و فجیع انسان‏ها طالب نیست، بلکه به دنبال دست‏یابی به پیروزی با حداقل کشتار در طرفین جنگ است. این استراتژی نظامی اسلام را می‏توان با استناد به آداب جهاد که از آموزه‏های حیات‏بخش اسلام سرچشمه می‏گیرد اثبات کرد. در این جا به برخی از آداب جهاد از دیدگاه احادیث اشاره می‏کنیم.

1 - 12. تقدّم دعوت بر جنگ‏

از آن جا که هدف از جنگ در اسلام دعوت به توحید و رشد و کمال و سعادت‏مندی انسان در دنیا و آخرت است، لذا سعی شارع بر این است که این هدف با دعوت و گفت و گوی صلح‏آمیز تأمین شود و از جنگ و خونریزی پرهیز گردد. از این رو اصل دعوت بر جهاد تقدم دارد و از مهم‏ترین اصول سیاست خارجی اسلام و از احکام منصوصه و ضروری دین به شمار می‏آید. دعوت به مفهوم درخواست پذیرش توحید و اسلام در مورد کافر و دعوت به صلح و سازش و حکمیت بر اساس کتاب الهی در مورد مسلمانان است. در تاریخ سیاسی اسلام، سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی(علیه السلام) و نیز امام حسین(علیه السلام) ، تقدم دعوت بر جنگ بوده است. اکنون نصوص حدیثی مربوط به اصل دعوت را ملاحظه می‏کنیم.

حدیث اول:

عن ابی عبداللَّه(علیه السلام) قال:... إنّ علیّاً یوم البصرة لمّا صفّ الخیول قال لأصحابه: لا تعجلوا علی القوم حتّی أعذر فیما بینی وبین اللَّه وبینهم فقام الیهم فقال... .(79)

حدیث دوم:

... عن حبّة العرنی... قال: فلمّا کان یوم الجمل وبرز الناس بعضهم لبعض، نادی منادی امیرالمؤمنین(علیه السلام) لا یبدأنّ احدکم منکم بقتال حتّی آمرکم، قال: فرموا فینا، فقلنا: یا امیرالمؤمنین قد رمینا، فقال: کفّوا ثمّ رمونا فقتلوا منّا، قلنا یا امیرالمؤمنین قد قتلونا، فقال: احملوا علی برکة اللَّه... .(80)

حدیث سوم:

در جنگ صفّین نیز حضرت علی(علیه السلام) از شروع جنگ توسط اصحاب خود ممانعت کرد و ابتدا اهل شام را به صلح و حکم خدا دعوت کرد، وقتی آنان نپذیرفتند و جنگ را آغاز کردند، حضرت دستور حمله را صادر فرمود.
... فجدّ الناس فی القتال فنهاهم امیرالمؤمنین(علیه السلام) و قال: اللهم إنّی أعذرت وأنذرت فکن لی علیهم من الشاهدین. ثم أخذ المصحف وطلب من یقرأه علیهم «وإن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا، فاصلحوا بینهما»(81) الآیة، فقال المسلم المجاشعی، ها اَنَا ذا، فخوّفه بقطع یمینه وشماله و قتله. فقال: لا علیک یا امیرالمؤمنین فهذا قلیل فی ذات اللَّه، فأخذه ودعاهم الی اللَّه فقطعت یده الیمنی فأخذه بیده الیسری، فقطعت فأخذه بأسنانه فقتل... فقال(علیه السلام) الآن طاب الضراب... .(82)

پي نوشت :

50) بحارالانوار، ج 32، ص 324، ح 298؛ قرب الاسناد، ص 45.
51) بحارالانوار، ج 32، ص 354 - 353، ح 336؛ در سلب ایمان از خوارج و این که آیا مؤمن بر ایشان اطلاق می‏شود یا خیر؟ علامه مجلسی بحث مفصلی را از مرحوم صدوق نقل کرده است که نتیجه آن عدم اطلاق مؤمن بر باغی است. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به: بحارالانوار، ج 44، ص 38 - 37، ح 1.
52) بحارالانوار، ج 33، ص 429، ح 636؛ علل الشرایع، ج 2، ص 603.
53) بحارالانوار، ج 32، ص 330، بیان.
54) بحارالانوار، ج 32، ص 330 - 327، بیان.
55) بحارالانوار، ج 33، ص 443 - 442، ح 653؛ علل الشرایع، ج 1، ص 154.
56) بحارالانوار، ج 69، ص 109 - 108، بیان.
57) بحارالانوار، ج 27، ص 250، بیان.
58) بحارالانوار، ج 78، ص 376، ح 26.
59) بحارالانوار، ج 40، ص 194 - 193، ح 79؛ نهج البلاغة (عبده)، ج 1، ص 283؛ بحارالانوار، ج 40، ص 255 - 254؛ ارشاد مفید، ص 101 - 99.
60) بحارالانوار، ج 42، ص 173، ح 34؛ نهج البلاغة، (عبده)، ج 2، ص 249.
61) فرقان (25)، آیه 77.
62) بحارالانوار، ج 72، ص 356 - 355، ح 70.
63) بحارالانوار، ج 21، ص 55، ح 8؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 65 - 64؛ بحارالانوار، ج 21، ص 59 - 58؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 47 - 42.
64) بحارالانوار، ج 97، ص 35، ح 25؛ نوادر الراوندی، ص 33.
65) آل عمران (3)، آیه 17.
66) آل عمران (3)، آیه 172.
67) بحارالانوار، ج 90، ص 25 - 24.
68) بحارالانوار، ج 19، ص 167، ح 15.
69) بحارالانوار، ج 19، ص 168، بیان.
70) بحارالانوار، ج 33، ص 446 - 445، ح 657؛ کافی، ج 5، ص 33؛ بحارالانوار، ج 97، ص 27، ح 34؛ رجال الکشی، ص 190؛ بحارالانوار، ج 32، ص 214 - 213، ح 169؛ الکافی، ج 5، ص 12. بخش اوّل حدیث در احادیث دیگر نیز با اندکی تفاوت در عبارات آمده است: از جمله بحارالانوار، ج 32، ص 253 - 252، ح 198، همان، ص 269، ح 209.
71) بحارالانوار، ج 34، ص 86 - 85، ح 939؛ نهج البلاغه، خطبه 178؛ علامه مجلسی در بیان علّت تعجب امیرالمؤمنین(ع) از رفتار لشکریان خود سه احتمال را مطرح کرده که احتمال سوم مربوط به عطا و معونه لشکریان است: «... ثالثها: أنّ اصحاب معاویة یتّبعونه علی غیر معونة ولا عطاء، واصحابه(ع) لا یجیبونه إلی المعونة والعطاء، فأنّ معاویة انّما کان یعطی رؤساء القبایل الأموال الجلیلة، ولا یعطی الجند علی وجه العطاء والمعونة شیئاً، وهم کانوا یطیعون الرؤساء للحمیّة او العطایا من هؤلاء لهم»؛ بحارالانوار، ج 34، ص 88 - 87، بیان.
72) بحارالانوار، ج 89، ص 15 - 14، ح 7؛ أمالی‏الطوسی، ج 2، ص 98؛ بحارالانوار، ج 16، ص 313، ح 1؛ بحارالانوار، ج 65، ص 317، ح 1؛ المحاسن، ص 287، بحارالانوار، ج 80، ص 276، ح 1؛ معانی الأخبار، ص 51؛ علل الشرایع، ج 1، ص 122؛ بحارالانوار، ج 97، ص 55، ح 5؛ الخصال، ج 1، ص 225.
73) بحارالانوار، ج 65، ص 324، بیان.
74) الاخلاق والسیاسة، ص 262 - 258.
75) بحارالانوار، ج 32، ص 399، ح 369؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 171.
76) بحارالانوار، ج 32، ص 561، ح 466؛ نهج البلاغة، مختار، 206.
77) بحارالانوار، ج 97، ص 31، ح 2؛ قرب الاسناد، ص 62.
78) بحارالانوار، ج 97، ص 34، ح 18؛ نوادر الراوندی، ص 20.
79) بحارالانوار، ج 32، ص 185، ح 133، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 107.
80) بحارالانوار، ج 32، ص 186، ح 136؛ امالی شیخ مفید، مجلس 7، ص 59؛ بحارالانوار، ج 32، ص 188، ح 140؛ همان، ص 193، ح 142.
81) حجرات (49)، آیه 9.
82) بحارالانوار، ج 32، ص 174، ح 132؛ مناقب آل ابی‏طالب، ج 2، ص 339.

منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 34




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط