درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن (6)

بررسی اسلوبها و سبکهای رایج تفاسیر نگاشته شده بر مبنای ساختار سوره نشان می دهد که این نظریه به شش روش، قابل ارائه و نمایش است که درقسمت قبل به سه سبک نمودار محتوایی، گزارش محتوایی و نمودار درختی پرداخییم و در ادامه به موارد دیگر اشاره می کنیم.
يکشنبه، 17 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن (6)
درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن (6)
درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن (6)


 

نويسنده:محمد خامه گر




 
بررسی اسلوبها و سبکهای رایج تفاسیر نگاشته شده بر مبنای ساختار سوره نشان می دهد که این نظریه به شش روش، قابل ارائه و نمایش است که درقسمت قبل به سه سبک نمودار محتوایی، گزارش محتوایی و نمودار درختی پرداخییم و در ادامه به موارد دیگر اشاره می کنیم.

چهار. سبک استدلالی
 

یکی از روشهای نمایش ساختار سوره ها سبک استدلالی است. در سبک استدلالی به دلائل کشف غرض اصلی سوره توجه وافری شده است و علت گزینش یک غرض به عنوان غرض اصلی و موضوع محوری سوره به تفصیل بیان می شود.
در سایر سبکهای نمایش ساختار ـ به جز سبک تفصیلی ـ به فرآیند کشف غرض اصلی سوره توجه چندانی نمی شود و مفسران با مطالعه اجمالی سیاق کلی آیات و یا حداکثر با توجه به آیات آغازین و پایانی سوره به غرض کلی سوره می رسند، و آن گاه همت خود را در کشف روابط آیات با این غرض مصروف می دارند، در حالی که تشخیص درست غرض اصلی سوره نقش مهم و کلیدی را در یافتن ارتباط آیات و ترسیم نمودار نهایی ساختار سوره به عهده دارد و به عبارت دیگر سنگ بنا و شالوده اصلی همه فعالیتهای بعدی است و اگر از آغاز بدون دقت کافی انتخاب شده باشد، خانه را از پای بست ویران می کند. و شاید یکی از دلائل اصلی اختلاف مفسران در تعیین غرض اصلی سوره نیز به همین کم توجهی به مبانی فرآیند کشف موضوع باز گردد.
نویسنده کتاب «نظم قرآن» که طی چهار جلد به بررسی اهداف و مقاصد سوره های قرآن کریم پرداخته برای نشان دادن چگونگی ارتباط آیات با غرض سوره از سبک استدلالی استفاده نموده است. وی در مقدمه کتاب به ابزارها و روشهای کشف غرض سوره اشاره نموده و اموری همچون ارتباط سوره های مجاور، تشابه سوره ها، فراوانی اسماء الحسنی، کلمات کلیدی، آغاز و انجام سوره، تقسیمات سوره، آهنگ انتهایی آیات، حروف مقطعه را از شواهد و نشانه های اصلی دست یابی به موضوع اصلی سوره می داند. در بررسی سوره ها نیز به تناسب از این ابزار و روشها استفاده بهینه کرده است.
آنچه در سبک استدلال حائز اهمیت است، تلاش و دقتی است که مؤلف برای کشف غرض سوره مبذول می دارد و از همه ابزارهای ممکن برای رسیدن به این هدف سود می جوید. کلمات کلیدی سوره را شمرده و آن را با سوره های دیگر مقایسه می کند، سوره قبلی و بعدی را مطالعه نموده و از اهداف و مقاصد آنها برای کشف غرض سوره مورد نظر بهره می برد. به نوع اسماء الحسنی و تعداد آنها و فراوانی معنی دار یک اسم در سوره توجه می کند. ابتدا و انتهای سوره را با هم مقایسه کرده و اگر بتواند از آن برای تعیین غرض سوره یاری می جوید. حتی سیاق آیات و ارتباط آنها با یکدیگر را جدا از فضای کلی کار خود بررسی نمی کند؛ بلکه تلاش دارد تا از سیاق آیات و سیر کلی حرکت آنها نیز نشانه هایی بر موضوع اصلی سوره بیابد و به عبارت دیگر ارتباط آیات نیز در خدمت کشف غرض اصلی سوره است نه به عکس.
پس از آن که غرض سوره تبیین شد، گزارش اجمالی از مضامین و محتوای سوره همچنین ویژگیهای آن ارائه می شود و خواننده با امتیازات سوره آشنا شده به سبک گزارش محتوایی نزدیک می گردد. اما پس از بیان هر نکته بازگشتی به موضوع اصلی سوره دارد تا اسلوب ویژه خود را حفظ کرده باشد.
مهم ترین نقطه قوت سبک استدلالی آن است که فرایند کشف موضوع سوره ها را ضابطه مند و سازوار کرده است وتا حدّ زیادی راه را بر اعمال سلیقه و برداشت سطحی از موضوعات اصلی سوره ها بسته است. افزون بر اینکه با ارائه گزارشی از محتوای سوره و تقسیم بندی مطالب آن، خواننده را با فضای کلی سوره آشنا نموده است.
اما از کاستی های آن می توان به آسان نبودن درک ارتباط آیات اشاره نمود. در این سبک خواننده برای آن که با غرض سوره و ارتباط آیات آشنا آن شود باید تمام توضیحات و مطالب نگاشته شده ذیل یک سوره را بخواند تا با دقت در این رابطه پی ببرد. پراکندگی دلائل تعیین غرض و نبود یک رویه ثابت در بررسی همه سوره ها نیز بر سردرگمی و حیرت خواننده می افزاید. بلی اگر سبک استدلالی با ترسیم نموداری از محتوای سوره پایان می یافت شاید در ردیف بهترین سبکهای موجود قرار می گرفت.

پنج. سبک گزارش اجمالی
 

علامه طباطبایی یکی از طرفداران ساختار سوره هاست و اصولاً حکمت سوره سوره شدن آیات قرآن را در وحدت غرضی می داند که بین چند آیه وجود دارد. وی برای نمایش دادن وحدت غرض در سوره ها از روش گزارش اجمالی استفاده می کند. بر پایه این روش در ابتدای هر سوره ذیل عنوان «بیان» غرض سوره را با دلائل مربوطه بیان می کند، آن گاه آیات را در دسته های مختلف از یکدیگر جدا می سازد. معیار علامه در دسته بندی آیات، هماهنگی آنها در یک موضوع فرعی است. وی مجموعه آیاتی را که حول یک محور می چرخند با یکدیگر ذکر کرده و در ابتدای آنها نیز عنوان «بیان» را گشوده و نحوه ارتباط آنها را با هم و با غرض اصلی سوره ذکر می کند. بدین ترتیب در ابتدای سوره گزارشی اجمالی از غرض سوره و در ابتدای هر دسته از آیات گزارشی اجمالی از غرض آن آیات و گاه چگونگی ارتباط آنها با غرض اصلی سوره را بیان می کند. پس از آن که گزارش اجمالی به پایان رسید، بخش تفسیر آیات آغاز می شود و با ذکر یک یک آیات، نکات تفسیری آنها را مطرح کرده و به طور کامل مفاهیم و مطالب مرتبط با آیه را بیان می دارد. گاهی نیز به کیفیت ارتباط آیه با آیات قبل و بعد اشاره می کند.
این سبک ـ که ما آن را سبک گزارش اجمالی نامیده ایم ـ نیز از نقاط قوت و ضعفی برخوردار است. هر چند علامه از این روش به عنوان مقدمه ای در تفسیر آیات سود جسته است. ولی از آنجا که غرض سوره ها در آن بررسی می شود، می توان از آن به عنوان سبکی در عرضه و نمایش ساختار سوره ها یاد کرد و به بررسی و نقادی آن پرداخت.
بارزترین نقطه قوت این روش، توضیحات تفسیری سوره است که خواننده را تا ژرفای معانی و مفاهیم هر آیه پیش می برد واززوایای پنهان و رموز آیات پرده برمی دارد.
از سوی دیگر علامه در بسیاری از موارد موضوعات و اهداف استنباطی خود را با دلایلی روشن و مبرهن می سازد و از این جهت تا اندازه ای سبک استدلالی را در گزارشهای خود رعایت می کند. همین امر موجب می گردد تا خواننده با اطمینان قلبی بیشتری با اغراض سوره ها ارتباط برقرار نماید.
اما این سبک با کاستیهایی نیز همراه است؛ از جمله اینکه خواننده را فقط با غرض سوره و نمای کلی مباحث آن آشنا می نماید و ارتباط تفصیلی آیات را به او نشان نمی دهد. از این رو تنها در صورتی می توان به روابط آیات دست یافت که کلیه مباحث تفسیری را مطالعه کنیم و با زحمت بسیار آنها را به هم مرتبط سازیم. بگذریم از مواردی که اصولاً کشف ارتباط آیات، آن گونه که مورد نظر علامه بوده ناممکن است. به همین دلیل در این سبک امکان آن که با یک نگاه، یا حتی با یک بررسی اجمالی، به روابط آیات دست یابیم وجود ندارد.
نکته دیگر آن که گرچه علامه در آغاز سوره ها زیر عنوان «بیان» غرض سوره را بررسی و کشف نموده است، اما در آغاز مجموعه آیات بعدی تنها به مضامینی کلی و محتوای آن دسته از آیات توجه نموده است و جز در موارد اندکی ارتباط آنها را با غرض اصلی سوره بیان نکرده است. در این موارد نیزکشف ارتباط غرض یک مجموعه از آیات با غرض اصلی نیز نیازمند دقت و تأمّل بسیار است.

شش. سبک تفصیلی
 

سبکها و اسلوبهایی که تاکنون برای نمایش ساختار سوره ها معرفی کردیم هر یک دارای مزایا و کاستی هایی بود. امتیازات و ویژگیهای هر سبکی آن را برای شرایط و موقعیت خاصی مفید و کارامد نمود. اما اگر بخواهیم به همه فوائد و نتایج مثبت ترسیم ساختار سوره ها دست یابیم به ناچار باید از سبک و اسلوبی پیروی کنیم که بیشترین مزایا و کمترین نقص را داراست؛ چنین سبکی باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
1. غرض اصلی سوره را با استناد به روشهای علمی استخراج و اثبات نماید.
2. ارتباط آیات و روابط آنها با یکدیگر و با غرض سوره را در نموداری گویا و روشن ترسیم نماید؛ به گونه ای که در کمترین فرصت بتوان به ساختار کلی سوره دست یافت و مقاصد اصلی آن را درک کرد.
3. چگونگی ارتباط آیات را با دلایل قانع کننده اثبات و از اعمال سلیقه و به کاربردن حدس و گمان در روابط آیات پرهیز نماید.
4. نکات مهم و آیات مشکل را با ذکر نکات تفسیری و توضیحات ضروری تبیین کرده و امکان فهم و درک مفاهیم و مقاصد سوره را برای خواننده فراهم آورد.
5. از نظم و سیاق واحدی برخوردار بوده از پریدن از شاخه ای به شاخه دیگر پرهیز نماید و سیر خاصی برای بررسی همه سوره ها برگزیند.
6. از فزون گویی ملال آور و گزیده سازی ابهام آفرین بپرهیزد و از توضیح واضحات و غفلت از مهمات دوری گزیند، نه طالب معارف قرآن را به وادی مباحث لغوی و صرفی و نکات ضروری تفسیری بکشاند و نه او را از بیان نکات عمیق و لطیف قرآنی محروم گرداند.
8. فصل بندی و ارتباط آنها با یکدیگر و با غرض اصلی آن چنان واضح و روشن باشد که بتوان از آنها در آموزش و طرح معارف قرآنی بهره جست.
به منظور طراحی چنین اسلوبی پس از بررسی سبکهای رایج، سبک تفصیلی طراحی و ابداع شده است. در این سبک ابتدا به معرفی سوره و بیان ویژگیهای آن از جمله، مکی یا مدنی بودن، فضای نزول و فضائل و خواص سوره پرداخته، سپس غرض سوره را با استناد به روشها و ابزارهای ذکر شده در فصل سوم کشف می نماییم. و سعی می کنیم تا در تمام مراحل بدان وفادار بمانیم.
از آنجا که فرایند کشف غرض سوره از حساسیت ویژه ای برخوردار است سعی شده که با توجه به همه نشانه ها و شواهد موجود در یک سوره ـ از ابتدا تا انتهای آن ـ غرضی را که بیشترین تناسب را با سیاق سوره و ویژگی های ممتاز آن دارد برگزینیم و سپس آن را در یک جمله کوتاه ارائه نماییم.
پس از آن که غرض اصلی سوره با دقت تمام تعیین شد، گزارشی از محتوای سوره را بر اساس فصل بندی های مشخص و مرتبط آغاز می نماییم و فصلها بر اساس جداسازی مجموعه آیاتی که همگی یک موضوع و مقصد کاملاً مشخص را دنبال می نمایند انتخاب شده است و مجموعه فصلها در یک ترتیب منطقی غرض سوره را پوشش داده و ابعاد مختلف آن را محقق می کنند. در آغاز هر فصل، عنوان کلی و آیات مرتبط با آن ذکر شده است و ذیل آن به روند و سیر حرکت سوره در آن موضوع اشاره و روابط آیات با یکدیگر و با عنوان فصل تبیین شده است. این امر موجب می شود تا خواننده گام به گام با سوره حرکت نماید و با اهداف و مقاصد آن ارتباط برقرار کند و تا حدودی با دلائل و مستندات ارتباط آشنا شود.
آن گاه مطالب ذکر شده در گزارش محتوایی به همراه ترجمه تفسیری آیات در یک نمودار محتوایی گنجانده می شوند تا ساختار سوره در یک نماپردازی کامل مشخص گردد. در نمودار محتوایی سوره نه تنها غرض سوره و عناوین فصلها ذکر می گردد، بلکه به طور کامل عناوین فرعی و جزئی سوره نیز مشخص می شود و ذیل هر عنوان ترجمه آیات مربوطه با اندکی توضیح و تفسیر آورده می شود و در کنار هر آیه شماره آن و در صورت لزوم متن عربی آیه نیز ذکر می گردد. و به عبارتی نمودار محتوایی بازنویسی دوباره سوره بر اساس روابط آیات و تفسیر اجمالی آن می باشد. از این رو در صورتی که این سبک تمام سوره های قرآن را در بر گیرد در انتها تفسیری مختصر و گویا برای نسل جوان فراهم می آید.
از آنجا که نمودار محتوایی بر اساس اصل اختصار و اجمال تنظیم شده است در مواردی که نیاز به توضیح بیشتر احساس می شود با قراردادن علامتی آن را به بخش توضیحات تفسیری ارجاع داده می شود و نکات تفسیری مربوط به آن از تفاسیر معتبر به ویژه المیزان آورده می شود.
در بخش توضیحات تفسیری، هر نکته ضروری که به درک مفاهیم آیات و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر کمک می رساند ذکر شده است؛ اما همه نکات به گونه ای انتخاب شده اند که به اصل اختصار و چکیده گویی لطمه ای نزند.
به عنوان حُسن ختام این جزوه، اهداف و مقاصد سوره مبارکه قلم را بر اساس «سبک تفصیلی» استخراج و تقدیم می نماییم. از آنجا که هدف اصلی این سوره «ناکامی مشرکان و مخالفان پیامبر(ص)» است آن را به فال نیک می گیریم. به امید آن که با اجرای این سبک در تمام قرآن، بسیاری از شبهه افکنی ها و غرض ورزی های بداندیشان و بهانه جویان پاسخ داده شود و تلاشهای بدخواهانه آنان نقش بر آب گردد.

معرفی سوره قلم
 

سوره قلم که شصت و هشتمین سوره در ترتیب مصحف است از سوره هایی است که در سالهای نخستین دعوت پیامبر در مکه نازل شده است. گرچه برخی از مفسران با استناد به روایات ترتیب مصاحف خواسته اند آن را دومین سوره پس از علق بدانند، اما این ادعا با سیاق آیات و شواهد موجود در سوره سازگار نیست؛ از جمله آن که در آیه 15 از قول مشرکان نقل می کند که آنها آیات قرآن را داستانهای پیشینیان (اساطیرالاولین) می نامیده اند و طبیعی است که این سخن زمانی مصداق می یابد که دست کم در سخنان قبلی پیامبر یکی از سرگذشتهای و نقلهای تاریخی امتهای گذشته نقل شده باشد.
سوره قلم در شرایطی نازل شد که پیامبر دعوت خود را علنی کرده بود و همگان از محتوای رسالت وی آگاه شده بودند. از این رو مشرکان همه تلاش خود را برای سرکوب کردن دعوت و به سازش کشاندن پیامبر(ص) به کار گرفته بودند از جمله انبوهی از تهمتها و شایعات را علیه وی سامان دادند که از بارزترین آنها تهمت جنون و تأثیرپذیری پیامبر از جنّیان بود.
خداوند پیامبر را در این سوره به صبر دعوت کرده روش مقابله با اقدامات کینه توزانه برخاسته از حقد و کینه را به پیامبر می آموزد.

غرض سوره
 

این سوره رسول خدا را به دنبال تهمتهای ناروایی که مشرکان به وی زده بودند و او را دیوانه خوانده بودند تسلیت داده و ضمن دعوت او به صبر، برناکامی و شکست مشرکان در دنیا و خواری و ذلت آنها در آخرت تأکید می کند. و در یک جمله «بیان ناکامی تهمت زنندگان به پیامبر» محور اصلی و مرکز ثقل سوره مبارکه قلم است. که از این طریق پیروزی نهایی حق بر باطل نشان داده شود.

تفسیر سوره قلم
 

سوره مبارکه «قلم» به منظور نشان دادن ناکامی و سرافکندگی دشمنان پیامبر مطالب خود را در چند فصل بیان می کند، و در هر فصل با گشودن بابی جدید چهره تازه ای از فلاکت و گمراهی مشرکان را به تصویر کشیده به این وسیله پیامبر و مؤمنان را تسلیت و دلداری می دهد.

٭ فصل اول: دلایل نفی جنون از پیامبر(آیات 1 تا 9)
 

آیات نخستین سوره به بررسی اتهام جنون و اثبات بی پایگی آن اختصاص دارد. ابتدا با سوگند به قلمهایی که حقایق را می نویسند بر مبرّا بودن پیامبر ازهر گونه عیب و نقصی تأکید می کند، و سپس چهار دلیل قاطع بر ردّ این اتهام ناجوانمردانه اقامه می کند.
دلیل اول و دوم: مقام نبوت و اخلاق حسنه پیامبر است که اساساً با خصلتها و ویژگیهای یک فرد مجنون ناسازگارند.
دلیل سوم: گواهی تاریخ است، بزودی آیندگان قضاوت خواهند کرد که رفتار چه کسانی شبیه به دیوانگان است، مشرکان شکست خورده؛ یا پیامبری که با اعتماد به نصرت الهی راه حق و عدالت را در پیش گرفته است.
چهارمین دلیل: ناشایستگی کفار برای تشخیص جنون و گمراهی است، زیرا اصولاً کسی می تواند گمراه را از هدایت شده تشخیص دهد که راه هدایت را شناخته و با همه ابعاد آن آشنا باشد. اما کسی که خود در گرداب گمراهی غوطه ور است چگونه می تواند حق را از باطل تشخیص داده و دیگران را متهم به گمراهی نماید. بلکه تشخیص گمراه از هدایت شده کار خداوند است که بیش از هر کس دیگر به روحیات و خصلتهای انسان آگاه است و خود معیار حق و باطل است.
پس از اقامه دلایل چهارگانه مزبور و نفی اتهام جنون، آیات 8 و9 که به مثابه نتیجه گیری از مطالب این فصل است، پیامبر را به روی گرداندن از تکذیب کنندگان فرا خوانده و به وی و سایر مسلمانان گوشزد می کند که هدف اصلی آنان از این گونه حرکات مذبوحانه تنها به سازش کشاندن پیامبر و منحرف کردن وی از مسیر دعوت است، و گرنه آنان با آشنایی که با پیامبر دارند بیشتر از هر کس دیگر می دانند که ایشان نه تنها مجنون نیست بلکه از بالاترین درجه کمال عقلی برخوردار است.

٭ فصل دوم: ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی تهمت زنندگان (آیات 10 تا 15)
 

در فصل بعدی سوره خصلتهای ناپسند و رفتارهای زشت مخالفان پیامبر به تصویر کشیده می شود تا همگان با چهره واقعی و مخدوش آنان آشنا شوند و این فصل که با عبارت (ولاتطع کلّ حلاف مهین) آغاز می گردد به مثابه بیان حکمت و دلیل حکمی است که خداوند در آیه 8 به پیامبر نموده است و وی را از پیروی مشرکان نهی و به اعراض از آنها دعوت کرده است. این آیات می رسانند که اصولاً افرادی که دارای چنین خصلتهای زشتی هستند نباید مورد توجه و تبعیت واقع شوند، که موافقت و مخالفت آنها هیچ لطمه ای به اصالت و حقانیت نهضت دینی نمی زند.
در این فصل مخالفان و تهمت زنندگان پیامبر با خصلتهایی مانند: بسیار قسم خورنده، حقیر و پست، عیب جو، سخن چین، مانع کار خیر، تجاوزگر، کینه توز و بی اصل و نسب، خوانده می شوند و اوج حقارت آنها به نمایش گذارده می شود.

٭ فصل سوم: عاقبت شوم تهمت زنندگان (آیات 16 تا 34)
 

غرور و خود برتربینی کافران مانع از آن می شود که به نتایج سوء کارهای نادرست خویش بیندیشند، بلکه سرمست از باده قدرت، خود را پیروز و برتر می دیدند. اما خداوند در آیات (16 تا 34) این سوره با استفاده از تمثیلی رسا و داستانی گویا ناکامی دنیوی و عذاب اخروی آنها را بیان و برپندار نادرست آنها خط بطلان می کشد.
در آیه 16 با عبارتی تحقیرآمیز می فرماید: «ما بر خرطوم آنها علامت می زنیم». این تعبیر در فرهنگ عرب تحکم آمیزترین عبارتی است که بر ذلت و ناکامی یک شخص دلالت می کند. آن گاه برای نشان دادن چگونگی به ذلت کشاندن آنها از اوج قدرت و مکنت، به داستان باغ داران ثروتمندانی اشاره می کند که قصد داشتند میوه باغ را از مستمندان دریغ نمایند؛ در لحظه ای که همه چیز وفق مرادشان بود و خود را پیروز مطلق و بی منازع می دانستند به یکباره همه چیز فرو ریخت و وقتی صبح هنگام با باغ سوخته روبرو شدند تازه فهمیدند که چه اندازه ضعیف و ناتوانند و تا چه حدّ در اشتباه بوده اند، و فهمیدند که تا آن لحظه خداوند چگونه با آنها مدارا کرده و این مدارا زمینه گستاخی آنان را فراهم آورده است. و خداوند از سنت املاء و استدراج درباره آنان استفاده کرده است. از این رو همگی پشیمان شده و به نکوهش خویش پرداختند.
علامه طباطبایی وجه تشابه بین تهمت زنندگان و «اصحاب الجنة» را در چند نکته می داند: هر دو گروه به جمع مال دنیوی و اعتماد به آن پرداختند و بر اسباب ظاهری تکیه کردند؛ بدون آن که خداوند را بر این همه نعمت شکرگزار باشند. نیز هر دو گروه به ناگاه خود را ناکام و شکست خورده یافتند و عذاب دنیا و آخرت را چشیدند.
آیات 29 تا 31 که نتیجه گیری از یک رخداد واقعی است نیز تعبیر ما را تأیید می کند؛ زیرا افرادی که در ابتدا به خود مغرور بودند در انتها خود را ظالم و طاغی نامیده و به اشتباه خود اعتراف کردند. چکیده داستان اصحاب «الجنة» چنین است:
مرد صالح و با سخاوتی در یمن، باغی بزرگ و پرمیوه داشت. پس از مرگ او فرزندان ناخلفش تصمیم گرفتند که صبحگاه میوه اش را بچینند تا فقیران آگاه نشوند و هیچ میوه ای را هم استثنا نکردند. بدین سان همان شب هنوز به خواب بودند که از جانب خدا عذابی نازل شد و بامدادان نخلهای آن بستان چون خاکستری سیاه گردید. صبحگاه یکدیگر را صدا کردند که برخیزید اگر می خواهید میوه بستان را بچینید به آنجا برویم. آنها سوی بستان روان شده آهسته می گفتند که امروز مواظب باشید فقیری وارد نشود، و صبحدم با شوق و عزم به باغ رفتند. چون باغ را به آن حال دیدند (از فرط غم) با خود گفتند: «باغ ما نه این است» ما به یقین راه را گم کرده ایم، یا بلکه باغ همان است و ما به قهر خدا از میوه اش محروم شده ایم. یکی از آنها از دیگران عادل تر بود به آنها گفت: آیا من به شما نگفتم چرا شکر نعمت و تسبیح و ستایش خدا را به جا نیاورید؟ آنان همه گفتند: خدای ما از ظلم منزه است؛ آری ما خود در حق خویش ستم کردیم. پس رو به یکدیگر نموده و به ملامت و نکوهش هم پرداختند و با توبه و انابه گفتند: ای وای بر ما که سخت سرکش و گمراه بودیم. اینک به درگاه خدا توبه کرده و امیدواریم که پروردگار ما به جای آن، بستان بهتری از لطف به ما عطا کند که از این پس ما همیشه به خدای خود معتقد و مشتاقیم. این گونه است عذاب دنیا ،و البته عذاب آخرت بسیار سخت تر است؛ اگر مردم بدانند.
پس از آن که عذاب دنیوی و اخروی مشرکان را به تفصیل ذکر نموده با اشاره به وضعیت متقین به مقایسه بین وضعیت کافران و مؤمنان پرداخته تا تابلوی دیگر از ناکامی و خسران مشرکان را در برابر آنان به نمایش بگذارد.

حتمیت عذاب مشرکان (نابرابری مؤمن و غیرمؤمن در قیامت)
 

از آنجا که ممکن است برخی از مشرکان پس از ذکر عذاب دنیوی و اخروی آنها شروع به بهانه جویی و تشکیک نمایند و ادعا کنند که وضعیت آنان در آخرت هیچ گونه تفاوتی با مؤمنان نداشته و بلکه بهتر از آنان است، قرآن کریم به تفصیل در آیات 34 تا 47 این سوره مبانی اعتقادی و بنیانهای فکری مشرکان را مورد هجوم قرار داده و با دلایل عقلی و نقلی سستی پندارهای باطل آنها را نشان داده است و بر حتمیت عذاب آنان و تفاوتشان با مؤمنان تأکید می کند.
در این آیات، با عباراتی کوتاه و پرمغز از زوایای گوناگون به بررسی این اندیشه باطل پرداخته و انگیزه های فکری، روانی و اجتماعی گرایش بدان را نقد می کند.
ابتدا به حکم بدیهی عقل اشاره کرده و هر گونه اعتقاد به برابری مجرم و غیرمجرم (مسلمان) را خلاف عقل سلیم می داند و با انتخاب صفت مجرم به جای کافر به مناط و معیار صدور حکم عقلی نیز اشاره می فرماید و می گوید آنها نه تنها به امر باطلی اعتقاد دارند، بلکه با تکیه بر همین عقاید نادرست جنایات و فسادهای زیادی مرتکب شده اند. همین جا است که عقل به صراحت آنها را محکوم کرده و بر ضرورت مجازات آنان تأکید می کند.
سپس با طرح این سؤال که «آیا شما کتاب یا مدرک معتبری دارید که عقاید شما را تأیید نماید، به نبود دلایل نقلی معتبر نزد آنان اشاره می نماید. آن گاه از آنان می پرسد که حال که شما دلیل عقلی یا نقلی پذیرفتنی برای دفع عذاب از خود ندارید آیا تعهد یا پیمانی ازخداوند گرفته اید که از عموم حکم عذاب مستثنی شوید؟! (أم لکم أیمان علینا بالغة إلی یوم القیامة) یا اگر خداوند تعهدی نکرده آیا کسی از شما قدرت جلوگیری از عذاب حتمی را دارد؟ (سلهم أیهم بذلک زعیم) اگر هیچ یک از آنان قدرت دفع عذاب را ندارند آیا به قدرت خدایان و بتهایی که آنها را شریک خدا قرار داده اند مغرور شده اند و فکر می کنند آنها می توانند مانع عذاب حتمی اخروی شوند؟ اگر چنین شرکایی وجود دارد آنها را معرفی نمایند. (أم لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم إن کانوا صادقین) آن گاه برای آن که خیال آنها را از بابت معبودان خیالی و بتهای پوشالی راحت کند صحنه ای از عذاب دردناک و ذلت ابدی آنها را به تصویر می کشد و به آنان یادآور می شود که در آن لحظات حساس و نفس گیر تنها چیزی که به درد شما خواهد خورد خضوع و بندگی در برابر خداست و از آنجا که شما در دنیا به جای خدا به بتان تکیه کردید و بندگی آنها را نمودید. در آن هنگام هیچ کس به کمک شما نخواهد آمد و ناتوانی و ضعف خدایان تان بر شما معلوم می گردد.
سپس برای آن که قدرت تامه الهی و مشیت نافذه وی را در اداره جهان هستی نشان دهد و بار دیگر ضعف و ناتوانی مشرکان و معبودان خیالی شان را به رخ بکشد، از آنان روی برگردانده و خطاب به پیامبرش می فرماید:
«به آنان بگو که تصور نکنند که من آنها را به حال خود رها کرده و از آنان غفلت نموده ام تا هر کاری که می خواهند انجام دهند، بلکه این مهلت دادن ها و صبرکردن ها نیز بخشی از عذاب آنهاست که بنابر سنت استدراج و املاء برآنها واقع می شود. و بدین ترتیب با دادن فرصت برای گناه بیشتر، گام به گام آنها را به سوی هلاکت می کشانم؛ بدون آن که بفهمند چگونه و از کجا عذاب الهی بر آنها فرود آمده است.»
پس از آن که در آیات 41 تا 45 به طور کامل ناتوانی معبودان خیالی مشرکان را ثابت کرد، در آیه 46 و 47 دوباره به طرح سایر دلایلی که اندیشه برابری مؤمن و غیرمؤمن را در جهان آخرت، ابطال می کند می پردازد و با تحلیلی روانی علت اساسی سنگ اندازی ها و کینه توزی های آنان را با پیامبر بیان کرده و می فرماید: همه این حرفها برای فرار از ایمان و پذیرش مسؤولیت بندگی خداست و جز این نیست که آن را بر خود سنگین می بینید، اما این تصور شما نیز باطل است؛ مگر کسی بابت ایمان آوردن از شما مبلغی یا چیزی درخواست کرده است که این چنین از آن سرباز می زنید؟ (أم تسئلهم أجراً فهم من مغرم مثقلون).
در پایان از آنها می پرسد که آیا به راستی شما از غیب ـ جایی که چند و چون هر امری در آنجا تعیین می گردد ـ آگاه هستید و قدرت تغییر سنتها و قوانین الهی را دارید تا بتوانید سنت عذاب را تغییر داده و وضعیت خود را بهبود ببخشید؟! اکنون که خود بهتر از هر کسی می دانید که چنین قدرتی ندارید پس بهتر است یا به خدای بزرگ ایمان بیاورید و یا خود را برای عذاب دردناک آماده سازید. با طرح این سؤال، فصل دیگری از سوره به پایان می رسد و با تغییر لحن کلام به بیان وظایف پیامبر در برابر آنان می پردازد.

٭ فصل چهارم: وظیفه پیامبر در برابر مشرکان و تهمتهای آنان (آیات 48 ـ 50)
 

سوره مبارکه «قلم» که در اوج فشارهای جسمی و روانی مشرکان بر پیامبر(ص) نازل شده است، در آیات پایانی خود پس از بیان ناکامی مشرکان و عذاب دنیوی و اخروی آنان، رو به پیامبر گردانیده و وظیفه پیامبر را در برابر آنها یادآوری می نماید. سوره مبارکه «قلم» دو وظیفه اصلی را برای پیامبر(ص) بر می شمارد؛ اول: پیروی نکردن از آیین مشرکان و تسلیم نشدن در برابر خواسته های نامشروع آنان. دوم: صبر کردن در درخواست عذاب برای آنان و شتاب نکردن در نفرین آنان.
به عبارت دیگر خداوند در سوره «قلم» برنامه و راهکار رویارویی پیامبر را در برابر مشرکان تبیین می نماید و از وی می خواهد با تسلیم نشدن و مقاومت ورزیدن زمینه را برای شکست تدریجی مشرکان آماده سازد و با صبر و حوصله مراحل دعوت را گام به گام به پیش ببرد و همان گونه که خداوند ازسنت استدراج و املاء برای عذاب آنها استفاده می کند پیامبر نیز با شتاب نکردن در نفرین و عذاب آنها خود را با این سنت الهی هماهنگ سازد.
آن گاه خداوند برای آن که نمونه ای از شتاب ورزی پیامبران در تقاضای عذاب را به پیامبر اسلام نشان دهد و بی فایده بودن عذاب پیش از موعد مقرر را به رسول گرامی خویش گوشزد نماید به سرگذشت حضرت یونس اشاره نموده و عاقبت بی صبری او را بیان می کند. خداوند در این آیات خطاب به پیامبر می فرماید:
«مانند یونس نباش؛ زیرا آنچه موجب شد تا یونس در تقاضای عذاب برای قومش شتاب کند غم و اندوه فرو خورده ای بود که سینه اش را تنگ کرده بود (و هو مکظوم) اما تو این مصیبتها و اندوه ها را در دل تحمل کن، و اگر خداوند یونس را در نمی یافت و توبه او را نمی پذیرفت تا ابد در صحرای بی آب و علف رها می شد و به خاطر آنچه کرده بود مذمّت می شد».

٭ نتیجه گیری: تهمت جنون؛ اوج درماندگی مشرکان (آیات 51 ـ 52)
 

دو آیه پایانی این سوره به مثابه نتیجه گیری از محتوای سوره و جمع بندی مضامین آن است. در این آیات می بینیم که پس از آن که سوره به دامنه خود نزدیک می شد و اندک اندک فرود می آمد به یکباره لحن کلام اوج گرفته و دوباره به قله سخن باز می گردد و در همان جا به پایان می رسد.
فرجام سوره مبارک «قلم» چونان آغاز آن، مشتمل بر آیاتی است که اوج درماندگی و واماندگی مشرکان را ترسیم می کند و اعلام می نماید که مشرکان هنگامی که آهنگ تلاوت قرآن را از تو می شنوند با نگاهی پر از کینه و عداوت به تو می نگرند، گویی می خواهند با نگاهشان تو را بکشند و چون از رویارویی با تو احساس درماندگی می کنند به تو تهمت جنون می زنند.
خداوند با این عبارات به مسلمانان نشان می دهد که خاستگاه اصلی شایعه پراکنی و ناسزاگویی مشرکان، نه استدلال عقلی یا شبهه علمی، بلکه اندوه و کینه ای است که از رشد روزافزون اسلام بر جان و دل آنها چنگ زده است. بدین گونه همه توطئه ها و حیله های آنها را نقش بر آب می نماید.
در پایان به الهی بودن و معجزه بودن قرآن اشاره کرده و آن را مشتمل بر پندهای حکمت آمیز برای جهانیان می شناساند و به زبان دیگر مصلحت مشرکان را نیز در ایمان آوردن به خدا و کتابش می داند.
منبع: www.fahim12.com



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط