چه عواملي در موفقيت من تاثير دارند؟
يکي از رازهاي موفقيت در زندگي، داشتن ديد و ذهني مثبت نسبت به اطرافيان و رويدادهايي است که برايمان اتفاق ميافتد اما اينکه چهطور بتوانيم ذهني مثبت و زندگي موفقي داشته باشيم، مهارتي است که به دست آوردن آن خيلي هم مشکل نيست و اگر اين مهارت از دوران کودکي آموزش داده شود، ميتواند شانس موفقيت در دوران بزرگسالي را افزايش دهد.
خانم کارول دوک، يکي از روانشناسان دانشگاه استنفورد، بيش از 40 سال است که مشغول مطالعه در مورد اين موضوع است که مردم چگونه بامشکلات و شکستهايشان مقابله ميکنند. نتيجه مطالعات و تحقيقات او نشان داده که مردم 2 نوع عکسالعمل نسبت به رويدادهاي اطرافشان دارند و بنابر اين نتيجه او افراد را به 2 گروه تقسيم کرده است:
گروهي که معتقدند موفقها ذاتا موفقند
آنها افرادي هستند با ذهن ثابت و افکار تغيير ناپذير. اين گروه اعتقاد دارند که استعداد و ذات هر کسي هنگام تولد بااو متولد ميشود.
براي مثال، ذات بازيگري يا نقاشي هنگام تولد با يک بازيگر يا نقاش متولد شده است و اگر ذات و استعداد کاري هر کسي ديده نشده باشد، آن فرد هر چه قدر هم که تلاش کند در رشتهاي که دوست دارد، نميتواند موفق باشد. آنها معتقدند که ذات موفقيت در يک فرد موفق وجود دارد و به اين وسيله موفق نبودن، خطرنکردن و تلاش ننمودنشان توجيه ميکنند.
گروهي که معتقدند خواستن توانستن است
آنها افرادي هستند با ذهن مثبت و افکار تغييرپذير که اعتقاد دارند خواستن، توانستن است. به گفته اين افراد هيچ کاري در دنيا وجود ندارد که انسان بخواهد آن را انجام دهد و در راستاي رسيدن به هدفش تلاش کند و به آن نرسد. آنها معتقدند که بزرگترين توهين به يک فرد آن است که به او بگويند: «تو موفق نشدي، چون استعداد اين کار را نداشتي!» مبارزه، جنگيدن و تلاش دوباره و دوباره شعار اين گروه است و در حقيقت اين است راز موفقيت و پيشرفت انسانها.
بعد از اعلام نتايج مطالعات مختلف، خانم دوک، دسته دوم را جزو افراد موفق جامعه برشمرده است. او ميگويد: «همه ما با ذهني روبه رشد متولد ميشويم واگر روند پرورش ذهنمان به خوبي صورت گيرد تک تکمان ميتوانيم از جمله موفقترين افراد دنيا به شمار آييم.» او همچنين تصريح ميکند که نقش معلمان، مربيان و به خصوص والدين در پرورش صحيح افکار افراد از دوران کودکي بسيار پررنگتر از بقيه است. به نظر اين نويسنده و روانشناس موفق، کارهاي کوچک اما موثري درزندگي وجود دارند که با انجام دادن آنها شما ميتوانيد کودکان، نوجوانان و حتي خودتان را از منجلاب شکست يا خطاهاي پيش پا افتاده نجات دهيد.
برخي از اين کارها به شرح زير است :
موفقيت بچهها در مدرسه:
به عنوان يک مربي يا معلم، هيچگاه براي تشويق و تحسين بچهها از اين جملهها استفاده نکنيد: «تو خيلي تيزي!»، «آفرين، خيلي خوب ميگيري!» به جاي اين جملات ميتوانيد از اين قبيل جملهها استفاده کنيد: «من به تلاش و پافشاري تو در فهم اين مطلب افتخار ميکنم.» يا «تو خيلي باهوش بودي که توانستي اين مساله را حل کني.»
قدرت و تاثير کلمات و جملاتي که هوش بچهها را مورد تحسين قرار ميدهند بسيار شکفتانگيز است و انگيزه آنها را براي ادامه تلاششان دو چندان ميکند.
موفقيت در ورزش:
وقتي که فرزند يا شاگرد شما نتوانست حرکتي را درست انجام دهد، به جاي اينکه به او بگوييد: «تو اصلا استعداد اين کار را نداري»؛ با گفتن «تمرين وتکرار باعث ميشود که بهتر بتواني اين کار را انجام دهي» دلگرمش کنيد. همچنين بعد از يک مسابقه ورزشي به جاي اينکه از او بپرسيد: «برنده شدي؟» بهتر است از او بپرسيد: «تمام تلاشت را کردي؟» خانم دوک اعتقاد دارد که استعداد در ژنهاي ما نهفته نيست بلکه در افکارمان پنهان است.
موفقيت و برنامهريزي براي آينده:
فقط در مورد اهداف فرزندتان از او سوال نکنيد بلکه از او بخواهيد تا در مورد راههاي رسيدن به هدفهايش هم با شما صحبت کند تا از اين طريق بهتر بتوانيد راهنمايياش کنيد.
موفقيت در مواجهه با ناکاميها:
هرگز به فرزندتان اجازه ندهيد که خودش را زشت، بياستعداد، احمق يا بازنده بپندارد. به گفته خانم دوک، هيچگاه نبايد بگذاريد نتيجه يک فعاليت نااميدکننده و به سرانجام نرسيده در هويت و شخصيت فرزندتان خدشهاي وارد کند. به فرزندانتان برچسب نچسبانيد حتي اگر در راستاي تشويق او باشد: «تو مثل ماشين کار ميکني، تو يک هنرمندي، تو هيچ وقت آدم نميشوي» و امثال اينها، مخربترين جملات براي يک کودک است، مخصوصا اگر در مقايسه با فرد ديگري آنها را بشنود. به هيچ عنوان فراموش نکنيد که هر انساني با افکار قوي و تلاش فراوان قدرت تبديل شدن به بهترينها را دارد.
در شک و ترديد:
اگر ديديد فرزندتان در مورد مسالهاي شک دارد يا چيزي را فراموش کرده، ابتدا اين آرامش را به او بدهد که همه ممکن است چيزهايي را فراموش کنند تا او فکر نکند که حواس پرت يا خنگ است، سپس از او بخواهيد تا سعي کند آخرين مکان، آخرين حرف يا آخرين زمان را در مورد مسالهاي که دربارهاش شک دارد يا به فراموشي سپرده به ياد بياورد، حالا وقتش رسيده که به او کمک کنيد تا ذهنش را متمرکز کند و يافتههايش را به درستي کنار هم بچيند.
موفقيت خانوادگي:
سرزنش کردن خود يا طرف مقابل هرگز به عنوان يک راهحل محسوب نميشود. سرزنش کردن پس از به وجود آمدن مشکلات تنها از افرادي سر ميزند که دچار تحجر شدهاند و فکر ميکنند بعد از هر دعوا يا مشکل با بد و بيراه گفتن به خود يا طرف مقابل و مقصر دانستن طرف تقصير و شماتت ميتوانند از سنگيني بار مساله بکاهند. در حالي که به عقيده خانم دوک يک فرد موفق که هيچگاه نميخواهد روابطش با طرف مقابل به چالش کشيده شود و در نتيجه آرامش زندگياش را از دست دهد، بعد از به وجود آمدن هر نوع مشکلي بايد ابتدا تمام نکات و شرايط دروني و بيروني طرف مقابل و خودش را بسنجد، سپس ابتدا خود و بعد طرف مقابل را ترغيب به مذاکره فقط در مورد مشکل به وجود آمده و نه حاشيهها کند، در يک بحث خانوادگي، پرداختن به حاشيهها و مشکلات قديمي و سرزنش و تحقير خود و اطرافيان يکي از بزرگترين مسايلي است که باعث از بين رفتن حرمت بين افراد و منفيبافي در مورد فرد مقابل ميگردد.
تو ميتواني اگر بخواهي
افراد افسردهاي که در کار، روابط خانوادگي، زندگي اجتماعي و درس دچار مشکل شدهاند، معمولا حس ناکامي و شکست و عدم موفقيت آنقدر بر روحشان غلبه کرده که ديگر نميتوانند با واقعيات کنار بيايند و فکر ميکنند دنيا براي آنها به پايان رسيده است اما اگر همه افراد از کودکي ياد بگيرند که تمام اهداف در کوتاهمدت قابل دستيابي نيستند و آزمون و خطا و از دست دادن برخي چيزهاي مطلوب براي رسيدن به هدف لازمه دستيابي به آن است، هيچگاه بعد از شکست مأيوس نميشوند و از تلاش دست برنميدارند. اکثر ما اين طور عادت کردهايم يا بهتر است بگوييم اين طور بزرگ شدهايم و ياد گرفتهايم که بايد هميشه در اوج باشيم. البته اين يک واقعيت شيرين و فکر مثبت و مطلوب است اما اگر از کودکي اين را هم به ما ياد ميدادند که هر فرازي، فرودي دارد و انسان جايزالخطاست، ديگر از شکستهاي کوچک نميترسيديم و در برابر مشکلات کمر خم نميکرديم. به گفته خانم دوک، اين جمله طلايي ميتواند حلال بسياري از مشکلات در زندگي باشد: «همه چيز قابل تغيير است و همه ميتوانند موثر باشند؛ البته اگر بخواهند.»
منبع: http://salamatiran.com/خ