سرآمد پيوند شعر و هنر در عصر تيموري (1)

عصرتيموري را «دوره ي رستاخيز هنر ايراني »بر شمرده اند و به روايت تاريخ در اين عصر «هنرمندان -بسيار-قدر ديدند و بر صدر نشستند .»و عطر و آوازه ي هنر ،کوچه ي باغ هاي خيال انگيز فرهنگ شهر تيموريان -هرات -را معطر کرده بود ؛عطري که بعداً در انسجام و هويت «مکتب هنري هرات »رخ نمود و آثار فراواني را برجاي نهاد .
شنبه، 6 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سرآمد پيوند شعر و هنر در عصر تيموري (1)

سرآمد پيوند شعر و هنر در عصر تيموري (1
سرآمد پيوند شعر و هنر در عصر تيموري (1)


 

نويسنده:*دکترحسن نصيري جامي




 

چکيده :
 

عصرتيموري را «دوره ي رستاخيز هنر ايراني »بر شمرده اند و به روايت تاريخ در اين عصر «هنرمندان -بسيار-قدر ديدند و بر صدر نشستند .»و عطر و آوازه ي هنر ،کوچه ي باغ هاي خيال انگيز فرهنگ شهر تيموريان -هرات -را معطر کرده بود ؛عطري که بعداً در انسجام و هويت «مکتب هنري هرات »رخ نمود و آثار فراواني را برجاي نهاد .
باري هنر -به مفهوم عام -مهمترين پسند اجتماعي و فرهنگي عصر بود و اين پسند به عنوان يک «حادثه (رويکرد )ادبي »بر شعر اين عصر تأثير نهاد .
فزوني کاربرد اصطلاحات و تعابير هنري از مهمترين ويژگي هاي شعر اين دوره به شمار مي آيد و اين نوشتار نيز به مقوله ي پيوند شعر و هنر در ذهن و زبان شاعر سرآمد عصر تيموري -عبدالرحمان جامي -پرداخته است.

واژه هاي کليدي :
 

شعر و هنر ،خوش نويسي (کتابت )،نگارگري ،تذهيب ،معماري ،کتابه ،موسيقي -اصطلاحات و سارها -.
دردلم داعيه ي کسب هنر تازه شود .(جامي ،ديوان ،2/553)
بي گمان ،عبدالرحمان جامي يکي از شاعران سرآمد عصر تيموري -و بلکه فاضل ترين و اصطلاحاً «ملا»ترين شاعر اين عصر -به شمار مي رود .گستره ي فضل و شخصيت فرهنگي و ادبي وي داراي اضلاع متعددي است که ضلعي شاخص از فضل و ذوق وي مربوط به هنر و شناخت وي از اين مقوله است .
اين درست است که مقام و مشغله هاي شيخيت و جايگاه اجتماعي و نقش وي در پسندهاي تصوف عصر، او را از فعاليت و حضور در بسياري از محافل گرم هنرورزي و ذوق محور عصر ، دور مي داشته است ،(1)اما کاربرد اصطلاحات ،تعبيرات و فنون هنري در شعر وي به خوبي گواه استادي و صاحب نظري وي در عرصه ي هنر و دغدغه هاي هنري عصرش است .
بخشي از جلوه هاي هنري در شعر وي -به تفکيک هنرهاي رايج عصر -عبارتند از :
هنر خوش نويسي (کتابت )
-مؤانست جامي با کاتبان و نسخه برداري و کتاب سازي ؛
مسلماً شعر ارزنده ي جامي و شهرت و جايگاه فرهنگي و اجتماعي وي سبب ساز استقبال بسيار ازآثارش بوده به گونه اي که آثارش از سوي تيموري به عنوان تحفه و نشان ارجمندي مودت ،به ديگر دربارها اهدا مي گرديده است .(2)
طبعاً نسخ برداري و کتابت زيباي آثار جامي از دغدغه هاي هنرمندانه ي عصر بوده است .بخصوص آنکه شيخ جام با نگاهي دقيق و سراسر ظرافت بر اين نسخه ها نظر و نظارت داشته است. اين نکته از لابلاي اين گلايه ها و طعنه هاي جامي به کاتبان آثارش به خوبي پيداست :
خوش نويسي چو عارض خوبان
سخنم را به خط خوب آراست
ليک در هر غزل به سهو قلم
گاه چيزي فزود و گاهي کاست
کردم اصلاح آن ،من از خط خويش
گرچه نامد چنانچه دل مي خواست
هر چه او کرده بود با سخنم
با خط او قصور کردم راست (3)
(2/401)
به کلک فلان خوش نويس ،شعر مرا
نزد رقم که نه هر بيت شد به زخمي خاص
کنون من از پي اصلاح شعر بر خط او
قلمتراش کشيدم که «الجروح قصاص »(4)
و همچنين در ديوان جامي اشعاري را مي بينيم دلالت بر شناخت و رضايت و تعريف جامي از نوع نسخه و کتاب سازي است :
اين نسخه کز و عهد کهن شد تازه
و افتاده به هر مقام ازو آوازه
جلدش باد ازاديم فيروزه چرخ
وز تافته رشته هاي خور ،شيرازه
(2/418)
و رباعي ديگر که نشانگر تذهيب نسخ نيز هست -با ايهامي ظريف و زيبا در واژه ي «ريحان »
اين نسخه که نزهتگه عقل و جان است
در خوبي او چشم خرد حيران است
خرم چمنيست از گل و ريحان پر
اوراق گل و خطوط او ريحان است (2/418)
-آشنايي با فنون خوش نويسي و کاربرد اصطلاحات
جامي را غزلي زيباست با مضموني غنايي و در بردارنده ي اصطلاحات خوش نويسي :
دي تجربه ي المداد کردم
وصف خط تو سواد کردم
شاگرد شدم خط لبت را
نسخ خط اوستاد کردم
هر نقطه که بر ورق نهادم
از خال و رخ تو ياد کردم
هر دال و الف که نقش بستم
زلف و قدت اعتقاد کردم ...
(2/296)
که دراين ابيات به زيبايي مضمون جويي شاعر در عرصه ي هنر و پيوند آن با اصطلاحات خوش نويسي مشهود است .
در غزلي ديگرازخط نويسي و کتابت خود اظهار ملال مي نمايد :
شراب لعل بده ساقيا که يک دو سه دم
رهم زشغل سيه کاري دوات و قلم
به دل که چون ورق نانوشته پاکيزه ست
چرا کشم زخيال دروغ و راست رقم ...(2/612)
-کاربرد ادوات کتابت و خوش نويسي
هر چند در ابيات ياد شده بسامد واژگان مربوط به کتابت و خوش نويسي بسيار و آشکاراست ؛اما جالب آنکه جامي غزلي دارد که در آن واژه ي «کاغذ »را رديف ساخته و طبعاً اين رديف کاربرد بعضي از اصطلاحات کتابت و خوش نويسي را اقتضا مي نمايد ومطلع و مقطع اين غزل-به جهت رعايت اختصار-اين گونه است :
چون به شرح غم تو خامه نهم بر کاغذ
گردد ازاشک من و خامه به هم تر کاغذ ...
کرد جامي صفت خط سياه تو سواد
شد معنبرقلم او را و معطر کاغذ
(1/464)
و نيز غزلي ديگر در همين مضمون با مطلع زير:
عاشقان از خطت چو ياد کنند
از سويداي دل مداد کنند
(2/560)
-مضمون سازي و استفاده از آرايه هاي ادبي با بهره از هنرکتابت و خوش نويسي
مژه خواهد که کند قصه ي هجران تحرير
کين همه جدول خونين به رخ زرد کشيد (1/415)
اين بيت به «جدول کشيدن «در هنر کتابت و خوش نويسي اشاره دارد که اين فن در حقيقت پايبندي به ظرافتي است که سبب مي شده در هنگام کتابت مصراع ها منظم و مرتب -و اصطلاحاً در «کادر »-قرار گيرد .
معمولاً جدول ها با رنگي ديگر -قرمز -رسم مي شده تا علاوه برزيبايي ،از خلط با نوشته و غلط خواني نيز پرهيز گردد .
کاتب چو شعرجامي جدول کشد به سرخي
در دفتر زهر سو سيلاب خون روان بين (2/332)
بهرجدول زر دهد خورشيد گردون لا جورد
چون کند جاي سواد از بهر تو ديوان خويش (2/591)
و نيزمضمون چهره ي زرد (=به زردي کاغذ کتابت )چکيدن (تحرير)اشک بر روي :
زشرح دل ورقي بيش نيست چهره ي زرد
که خامه ي مژه تحرير آن ورق کرده (1/748)

مضمون نوع خط:
 

دعا مي گويمش اما نه زان سان
که باشد مقتصر بر خط عاجل (2/63)
(خط عاجل :خطي که با عجله و کوتاه نوشته شده باشد .)
ايهام دراصطلاحات خط :
زهي به نسخ گل آورده خط بنا گوشت
دميده سبزه ترگرد چشمه ي نوشت (2/128)
تشبيه و خيال آفريني :
در لباس خط و کاغذ گفته ي جامي بود
نو عروسي جامه مشکين کرده و چادر سفيد (2/195)
داني چگونه گردد خط منتهي به نقطه
خط لبش چو ديدي آن نقطه دهان بين (2/332)
استاد خط آمد لب او ،کي شود
جامي چو خيال خط استاد ببندد
(2/557)

نگارگري و تذهيب
 

جامي اصطلاحات اين هنر را معمولاً به همراهي با واژگان و اصطلاحات هنر کتابت و کتاب سازي (نسخه نويسي و جلد سازي )آورده است .مانند :
صورت ريختن :طرح نقاشي ريختن ،پيرنگ .
صدهزاران صورت اندر قالب حسن و جمال
ريختند اما ز تو مطبوع تر کم ريختند ...
نقشبندان گاه تصويرلب و دندان تو
در دهان غنچه اي تر،عقد شبنم ريختند (1/453)

-تذهيب دفتر شعر :
 

جامي چو نيست معني رنگين حسود را
تذهيب شعر خود به زر و لاجورد کرد (1/367)
جامي سواد شعر تو کامد زبور عشق
مستغني از تکلف تذهيب و جدول است (1/274)
دو جوي خون زد و چشم به صفحه ي رخ زرد
چو جدوليست شني کشيده از شنجرف (2/258)

پي نوشت:
 

1-مثلاً رف:مقامات جامي ،150.
2-رف :تاريخ ايران /تيموريان ،402.
3-ابيات بر مبناي ديوان جامي نقل مي گردد -عدد سمت چپ ،شماره ي جلد و عدد سمت راست ،شماره ي صفحه است .
4-همانجا ،ضمناً چند قطعه ي ديگر نيز در همين مضمون وجود دارد .
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تربت جام *-
 

منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره ي 12



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط