اَلْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلى عَبدِهِ وَ رَسُولِهِ وَ صَفِیِّهِ وَ حَبیبِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ.
در آمد
شهر خوی یکی از شهرهای فرهنگی مهم ایران زمین است در این شهر واقفان خیر خواه برای تقویت فرهنگ دینی حوزه های علمیهء متعددی را وقف و تاسیس نموده اند.یکی از این مدارس دینی کهن شهر خوی مدرسه نمازى است این مدرسه در طى بیش از دو قرن و نیم فعالیت علمى و فرهنگى خود دانشمندان زیادى را پرورش و به جامعه علمى تحویل داده است.
در کنار تدریس و تحصیل علوم در این مدرسه ، کتابخانه ای توسط عالمان شهر در سال 1365 ق به صورت وقفی تاسیس گردید که تاکنون بیش از نیم قرن در این شهر دائر بوده و مورد استفاده دانشمندان و دانش پژوهان قرار گرفته است .
با تاسیس و شکوفایی کتابخانهء مدرسه نمازی عالمان مهم شهر کتابخانه های خود را که حاوی کتابهای مهم خطی و چاپی بوده به این کتابخانه وقف نمودند که از این رهگذر گنجینه ای نفیس از متون کهن و آثار نایاب و کمیاب در این کتابخانه فراهم گردید.
در این مقاله کتابخانهء شیخ الاسلام خویی که یکی از کتابخانه های مهم وقف شده بر مدرسه نمازی خوی معرفی می باشد ، در سه بخش معرفی می گردد .
بخش نخست : این بخش شامل چند مطلب است : معرفی مدرسه نمازى خوی ، آیت الله شیخ محمد نمازی واقف و موسس مدرسه نمازی و خاندان علمی وی ، شیخ الاسلام خویی و عالمان خاندان او ؛ بخش دوم : معرفی کتابخانهء شیخ الاسلام خویی و گزارشی از 68 کتاب باقیمانده از کتابخانهء وی به ترتیب الفبا از الف تا طاء ؛
بخش سوم : معرفی 45 اثر دیگر باقیمانده از کتابخانه شیخ الاسلام به ترتیب الفبا از حرف عین تا یا.
به عنایت حضرت باری دیگر کتابخانه های وقفی بر مدرسهء نمازی خوی – که تعداد آنها از ده کتابخانه متجاوز است – در مقالات دیگر معرفی خواهد شد.
1. شهر خوى
شهر خوى ملقب به دارالصفا در عرض 38 درجه شمالى و طول 45 درجه شرقى در غرب سرزمین پهناور ایران اسلامى واقع شده و از شهرهاى بنام آذربایجان به شمار مىرود. این شهر که اکثر قریب به اتفاق آن پیرو مذهب حقّه شیعه اثناعشرى مىباشند خاستگاه بزرگان و اندیشمندان زیادى بوده است.و در این راستا از قرن سیزدهم به بعد حوزههاى علمیه چندى در این شهر تأسیس شده و وقف شده ، که عبارتند از:
الف: حوزه علمیه نمازى، تأسیس درحدود 1200 ه’ .ق.
ب: مدرسه خان، تأسیس حسینقلىخان دنبلى در سال 1208 ه’ .ق.
ج: مدرسه حاج آقاحسین امام جمعه، تأسیس در 1250 ه’ .ق.
د: مدرسه شفیعیه، تأسیس حاج شفیع خویى در سال 1266 ه’ .ق.
از چهار حوزه علمیه ذکرشده امروزه مدرسه نمازى پابرجا و دایر مىباشد و مدرسه خان که در صحن مسجد خان فعلى بوده تخریب شده و در محل آن اداره نظمیه (سابق) ایجاد شده است.
و مدرسه حاج آقاحسین امام جمعه که جنب مسجد ملاحسن واقع بوده ازبین رفته و مدرسه شفیعیه که جنب مسجد شفیعیه فعلى واقع بوده به صورت مخروبه درآمده و قسمتى از محوطه آن نیز توسط بعضى ادارات تصرف شده است.
1/1) تاسیس و وقف حوزه علمیه نمازى
همانطور که ذکر شد قدیمترین حوزه علمیه شهرستان خوى، حوزه علمیه نمازى است. این مدرسه در زمان حاکمیت دنبلیها در خوى درحدود سال 1200 ق. به وسیله حاج محمّد، داماد آیت الله شیخمحمّد نمازى براى محل تدریس وى در جنب منزلش احداث شده است.بناى اوّلیه مدرسه یکطبقه و چوبپوش بوده و تقریباً ده حجره مسکونى داشته که بعداً در تاریخ 1296ق به همت مرحوم حاجابراهیمبن زینالعابدین مشهور به نواده بیتالله در دو طبقه تحتانى و فوقانى، با طاقبند آجرى تجدید بنا شده که داراى سى حجره مسکونى بود.
سنگ نوشتهء این بازسازی که تاکنون باقى مانده و در زیر زمین مدرسه نصب شده چنین است:
«هو. تباعاً لمرضاة الله و رجاءً لما هو خیر عنده که فرموده و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا این زمان فیروزنشان عهد خدیو دوران... ناصرالدین شاه قاجار دامت دولته، بنده فقیر ابن المرحوم آقا زینالعابدین الحاج ابراهیم الشهیر بنواده بیتالله از بناى مدرسه پرداخت سنه 1296».
پس از آن این مدرسه با اعانت مرحوم حاج یحیى سلماسى - بانى مسجد سلماسى در محله یخچال قاضى قم - و مباشرت آیتالله حاج سیدعلى اصغر صادقى و مرحوم حجتالاسلام حاج شیخعلى مجتهدى مرمّت و تعمیر گردید.
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، به امر حضرت امام خمینى - قدس سره - و کمک و مساعدت علماى محل، این مدرسه دوباره تجدید بنا گردید و در سال 1363ش. برابر با 1408ق. بناى آن اتمام یافت.
این بنا داراى پنج طبقه و حدود چهل حجره مسکونى و داراى تجهیزات کامل مىباشد سالانه حدود صد تا صد و پنجاه نفر طلبه، تحصیلات مقدماتى را تا اتمام لمعتین در این مدرسه طى کرده تا جهت ادامه تحصیلات عالى روانه حوزه علمیه قم شوند.
بزرگان زیادى در این مدرسه تحصیل نموده و درجات عالیه علم و عمل را پیمودهاند از جمله: حضرت آیت الله العظمى حاج سید ابوالقاسم خویى (قدس سره)، شهید آیت الله حاج میرزا ابراهیم دنبلى خویى، حکیم و فیلسوف مشهور ملاعبدالله زنوزى، علامه میرزا محمد حسن زنوزى، علامه حاج میرزا حبیبالله هاشمى خوئى صاحب شرح نهجالبلاغه و آیت اللَّه سید ابراهیم علوى - شاگرد فلسفى امام خمینى - و عالمان مبرز دیگر، که ذکر آنها از حوصله این مقال خارج است.
1/2) مسجد آیت الله نمازى
پس از تاسیس مدرسه نمازى، حسین خان بیات ماکوئى در سال 1238ق مسجدى جهت اقامه نماز توسط آیت الله نمازى، در جنب مدرسه نمازى احداث و وقف نمود که الان هم به نام مسجد شیخ معروف و دائر است.دانشمند و شاعر معروف، سید عبدالرسول بن محمد حسن زنوزى متخلص به فنا (م 1369ق) در تاریخ بناى مسجد شیخ قطعهاى سروده، که ماده تاریخ ساخت آن است و بر سر در ورودى این مسجد بر روى سنگ حک شده است. فنا مىگوید:
در زمان جلوس جمجاهى
که بود زیب تخت خاقانى
ماه برج شرف سپهر جلال
مهر شاهى و ظلّ یزدانى
شاه عباس خسرو قاجار
بانى کشور جهانبانى
یکى از چاکران درگاهش
که مزیّن به نام او خانى
فخر ایل بیات ماکوئى
هادم کفر و شرع را بانى
مسجدى ساخت تا شود برپا
پایه کعبه مسلمانى
گفت تاریخ این مقام «فنا»
کرد معمور کعبه ثانى
(مواد التواریخ، حسین نخجوانى: ص 54. مصرع «کرد معمور کعبه ثانى» به حساب ابجد برابر با 1238 است که تاریخ بناى مسجد شیخ است).
3. آیت الله شیخ محمد نمازى
آیت الله شیخ محمد نمازى خویی عالمى بود عامل، فاضل و زاهد، و چون دائماً مشغول نماز بود بدین جهت وى را نمازى لقب دادند. از محل تحصیل و استادان وی اطلاعی در دست نیست و یاد او به وسیله مدرسه نمازی (که محل تدریسش بوده) و مسجد شیخ (که محل برگزاری نماز او بوده) و بازماندگان دانشمندش ماندگار گردیده است.آخوند نمازى در مسجد و مدرسهء یاد شده مزبور انجام وظیفه مىکرد تا اینکه در حدود سال 1250ق در خوى، دارفانى را وداع گفت.
1/3. دانشمندان خانوادهء آیت الله نمازی
پس از آیت الله نمازی خاندانش در خوى مشلعدار علم و معرفت دینى بودهاند. دانشمندانى از این خاندان که پس از آخوند مصدر خدمات فرهنگى و دینى در خوى بوده و مدرسه نمازى را بر پا نگه داشتهاند عبارتند از:2/3. شیخ محمد جعفر نمازى
وى فرزند شیخ محمد نمازى است و در مسجد شیخ در جایگاه پدرش اقامه جماعت مىنمود و نماز جماعتش به اندازهاى مورد علاقه مردم بود که براى نماز صبحش از یک فرسخى شهر مىآمدند. شیخ جعفر نمازی در وعظ و ارشاد بی نظیر بود به طوری که او را با عالم معاصرش خطیب شهیر شیخ جعفر شوشتری مماثل می دانستند.از ملا محمد جعفر نمازى اثرى به نام حدائق الاشارات در احوال پنج تن آل عبا علیهم السلام، در پنج جلد، بر جاى مانده که نشانگر قدرت وى در بیان عقائد و تسلط به اخبار و احادیث است. این کتاب سر نوشت عجیبى دارد.
سه مجلد آن تاکنون مفقود گردیده و نسخهاى از آن شناسایى نشده است. مجلد امیر المؤمنین آن نیز تا چند سال قبل نسخه منحصر آن در نزد یکى از عالمان شهر خوى بوده ولى هم اکنون آن نیز ناپدید شده است.
خوشبختانه از مجلد مربوط به حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام، تاکنون چهار نسخه باقى مانده است. ولى در هیچ کدام از نسخههاى خطى نامى از مؤلف برده نشده است.
ملا محمد جعفر نمازى تا آخر عمر در خوى مشغول افادات و افاضات بوده و تاریخ فوت وى را میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویى در خاطراتش، سال 1296ق، در شهر خوى، ضبط نموده است.
3/3. شیخ عبدالوهاب نمازى
وى فرزند ملا محمد جعفر نمازى است. براى تحصیل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در نجف از شاگردان مرحوم سید کاظم یزدى و خواص اصحاب وى بود.بعد از مراجعتش به خوى در مسجد خانوادگى شان (مسجد شیخ) امامت جماعت و تدریس مىنمود. ملا عبد الوهاب نمازى قریحه شعرى هم داشت و منظومهاى به عربى در ارث و نکاح، از وى باقى مانده است.
وفات وى در سن هشتاد و هشت سالگى در سال 1358ق در خوى اتفاق افتاد و در کنار قبر آخوند ملا زین العابدین نوائى مدفون گردید.
4/3. ملا محمدرضا پیشنماز
وى یکى دیگر از فرزندان ملا محمد نمازى مىباشد. تحصیلاتش در نجف و کربلا صورت گرفته است. از آثار او تحریر کتاب قوانین الاصول میرزاى قمى در کاشان در سال 1225ق (موجود به شماره 134 در کتابخانه خطى مدرسه نمازى خوى) و تحریر مجموعه رسایل وحید بهبهانى در کربلا در سال 1223ق (موجود در کتابخانه مزار سید یعقوب مقبره در خوى) در دست است.همچنین دستخطى از وى در آخر نسخه ش 186 مدرسه نمازى و تملکى در آغاز نسخه ش 186 و 66 مدرسه نمازى وجود دارد.
5/3. ملا محمد بن محمد رضا نمازى
وى نوه ملا محمدنمازى بانى مدرسه نمازى مىباشد. تألیفاتى در فقه و اصول از وى باقى مانده که عبارتند از:الف) الدروس الحائرئیة، که تقریرات درس استادش سید ابراهیم قزوینى که در کربلا نوشته است. نسخه منحصر آن در ضمن کتابهاى مرحوم آیت الله سید ابراهیم علوى در کتابخانه سید یعقوب مقبره در خوى نگهدارى مىشود.
2) حاشیه قواعد الاحکام، که آن را در سال 1285ق در مدرسه صالحیه قزوین تالیف نموده و نسخه آن به شماره 186 در مدرسه نمازى خوى نگهدارى مىشود.
4. کتابخانه مدرسه نمازى خوى
کتابخانه مدرسه نمازى در سال 1370ق در مدرسه نمازى خوى ایجاد گردید. و اکثر کتب آن از طرف علما و افراد خیّر محل وقف شده است. هم اکنون این کتابخانه داراى سه مخزن مىباشد:الف) مخزن کتب چاپى جدید که متجاوز از بیست هزار عنوان کتاب در موضوعات مختلف علوم اسلامى، تفسیر، حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان و کلام و... را شامل است.
ب) مخزن کتاب چاپ سنگى، که متجاوز از دو هزار کتاب نفیس چاپ سنگى است..
ج) مخزن نسخههاى خطى، که شامل هزار نسخه خطى در بیش از دو هزار عنوان است. کتابخانه مدرسه نمازى با داشتن این نسخهها یکى از نفیسترین کتابخانههاى خطى آذربایجان و ایران به شمار مىآید.
5. آقا ابراهیم شیخ الاسلام خوی
شیخ الاسلام آقا ابراهیم بن فتح الله شریف حسینى خویى (م 1233ق) از عالمان برجسته و عارف مسلک شهر خوى است.شیخ الاسلام نقش مهمی در تاریخ فرهنگی و سیاسی خوی داشتهو و متاسفانه تاکنون پژوهی جدی در بارهء وی و بازماندگانش که قریب به صد سال شیخ الاسلام شهر خوی بدانها مفوض بوده، انجام نشده است.
1/5. پدر شیخ الاسلام (شهید فتح اللَّه شریف حسینى)
اولین شخصى که از خاندان شیخ الاسلام در خوى مىشناسیم ملا فتح الله بن عبداللَّه خویى است. در این مورد آگاهى ما مرهون نگارشِ عالمانه علامه محمد حسن فانى زنوزى هستیم.زنوزى در کتاب ارزشمند بحرالعلوم (این کتاب تاکنون به چاپ نرسیده، و ما از نسخه خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى استفاده نمودهایم) در ذکر جمعى از عالمان معاصر خود، اولین نفر ملا فتح را ذکر نموده و مىنویسد:
«المولى الجلیل فتح اللَّه بن عبد اللَّه الخویى، فهو عالم فاضل نبیل جلیل، ماهر فى العقلیات، قرء فى الاصبهان على الفضلاء، و تأهّل هناک، ثمّ رجع مع الاهل و العیال الى المحروسة و اقام بها وکان ظریفاً لطیفاً، مائلاً الى المطائبة و المزاح، متواظعاً لأرباب الفقر و الصلاح و ساعیاً فى جوائجهم بالغدو و الرواح کثیر البکاء و العویل فى تعزیة سید الشهداء علیه و على آبائه افضل الصلوات الملک الجلیل. سافر الى زیارت بیت اللَّه الحرام فى العام السادس و الثمانین بعد المائة و الالف من الهجرة و استهشد فى تلک السنة بایدى السرّاق فى الطریق قبل الوصول الى البیت العتیق رحمة اللَّه و نجّاه عن النار الحریق». (1)
بدین ترتیب آقا فتح اللَّه در راه مکه به دست دزدان طریق، در سال 1186ق، شربت شهادت نوشید.
آقا فتح سه پسر داشت به نامهاى فتحعلى و ابراهیم و اسماعیل و دخترى نیز داشت که دو فرزند اهل علم داشت به نامهاى آقا على نقى و آقا احمد که همه از عالمان و دانشمندان به نام عصر خود بودند.
2/5. شیخ الاسلام خویى
آقا ابراهیم فرزند شهید فتح الله فرزند عبد اللَّه شریف حسینى خویى مشهور به شیخ الاسلام خویى. او معروفترین شخص خاندان خود بوده و در کتابهاى تراجم از وى یاد شده است.آقا ابراهیم کوچکتر از برادرش فتحعلى و بزرگتر از برادر دیگرش اسماعیل بوده است. وى مقدمات علوم را در خوى فرا گرفت.
سپس براى ادامه تحصیل به همراه برادرش اسماعیل، مدتى به اصفهان رفته و از علماى معروف آن دیار خصوصاً مرحوم ملا على نورى فیلسوف بزرگ استفاده کرد و براى ادامه تحصیل راهى عتبات عالیات شد و بعد از چند سالى به خوى برگشت. آقا ابراهیم خویى بعد از درگذشت ملا حسن شیخ الاسلام (بانى مسجد ملا حسن در خوى)، مقام شیخ الاسلامى شهر خوى را به عهده گرفت.
علامه محمد حسن زنوزى -که معاصر شیخ الاسلام خویى بوده- در کتابش بحرالعلوم، در باره وى چنین نوشته است:
«المولى ابراهیم و المولى اسماعیل ابنا المولى فتح اللَّه الخویى، عالمان فاضلان صالحان عابدان عارفان کاملان، قرءا اولاً على فضلاء المحروسة ثمّ سافرا بعد مسافرة اخیهما الاکبر المولى فتحعلى الى اصبهان، ثمّ الى العراق، ثمّ الى الطوس، فقرءا فى تلک البلاد و استکملا فى العلقلیات و النقلیات، الّا انّهما مایلان کثیراً الى العرفان، ثمّ رجعا الى المحروسة فتصدیا بأمر الوعظ و النصیحة و الارشاد. و لهما قریحة عجیبة و سلیقة غریبة. اطال اللَّه بقاهما».
{P . بحر العلوم، علامه محمد حسن زنوزى. (نسخه عکسى نگارنده). P}
دیوان بیگى نیز در باره وى چنین مىنویسد:
«صاحب علم و فضل و زهد و تقوى، در کربلاى معلى تحصیل علوم ظاهر کرده و خدمت مرحوم نور على شاه رسیده، از جانب ایشان مأمور به ارشاد ظاهر و باطن شده،
ولى در بدو امر خیلى زحمت کشیده، چنانچه نزد آقا محمد شاه از او سعایت کردند و به تهرانش طبیده چوبش زد و امر کرد تا در حوض آبش انداخته چوب بزنند. دو ساعت از زیر آب بیرون ننموده بر تغیّرش افزوده، گفت حوض را خالى کنند.
در آن حال طفلى از فتحعلى شاه از بام افتاده، سبب تنبیه آقا محمد خان شده دست از او بداشت. بعد از آن که نجات یافت بر سر کار خود رفت و به ملاحظه آن صدمه، تا تواند خود و فقرا را حفظ کند، تکیه به سلطنت ظاهرى داده رتبه شیخ الاسلامى تبریز یافت.
سفرى هم به سفارت روم رفت و در آن جا خیلى محترم بود. در سال هزار و دویست و سى و اند در تبریز بدرود جهان نموده است».
{P . حدیقة الشعراء، سید احمد دیوان بیگى، ج 2، ص 1049. P}
امین الشرع خویى که معاصر نوه آقا ابراهیم خوى (آقا محمد رضا شیخ الاسلام است) در خاطراتش در شرح حال شیخ الاسلام خویى چنین مىنویسد:
«از جمله خلد مقام مولانا آقا ابراهیم خویى - قدس سره - از علماى عاملین و اتقیاى کاملین بوده و از علمایى است که مابین علم و عمل را جمع کرده و حاوى علوم شریعت و طریقت و حقیقت و صاحب مقامات عالیه و کرامات باهره بوده است.
و پوشیده نماند مقصود مصنف از ارباب طریقت و حقیقت العیاذ بالله نه بعضى از دراویش و متصوفه است که به طریق لاقیدى و بى مبالاتى رفتار کرده و پشت پا بر احکام شریعت مقدسه مىزنند و به ریاضات غیر مشروعه و شهیق و نهیق و رقص کردن عبادت مىنمایند.
حاشا لله تعالى، بلکه مقصود ما اشخاصى است که به ریاضات شرعیه و عبادات موظفه و زهد و تکلف و مجاهدات نفسانیه خود را به مقام بصیرت قلبیه و کشف سرائر باطنیه رسانیده و عارف بالله گردیدهاند. کما لا یخفى. و این الثرى من الثریا و ما لتراب و ربّ الارباب. فتدبّر جیّداً.
بالجمله آقا ابراهیم مرحوم در طریقت مرید و فرزند مرحوم نور على شاه بوده، گویا اوقاتى که آن مرحوم در نجف اشرف مشغول به تحصیل و تکمیل ظاهر بوده به خدمت نور على شاه رسیده و مرید وى گردیده و شخصى حکایت کرد که مىفرموده است: »
نور على شاه در آن اوقات بتصرف ولایتى دیده بصیرت مرا با چند نفر از رفقایم باز کرده و حلقههاى ارواح مومنین و مجامع ایشان را در وادى السلام نجف اشرف عیناً به ماها ارائه نمود».
در سلطنت فتحعلى شاه به واسطه پارهاى حوادث و تهمت، شاه بر وى غصب کرده و به طهران احضار مىنماید.
روزى که مولانا به خدمت پادشاه مىرسند به سبب افساد مفسدین شاه را به غایت درجه غضبناک یافته پس با آن جناب بناى اهانت و تعریض گذاشته مىگوید:
آقا ابراهیم مىگویند تو صوفى هستى. مولانا مىفرماید: من نمىدانم مقصود شما از صوفى کیست و چیست. مىگوید: اگر صوفى نیستى به نور على شاه لعنت بکن. در جواب مىفرماید: »
نور از اسماء الله است آن را لعنت نتوان کرد و على هم اسم مبارک شاه اولیا است و او را هم ناسزا نتوان گفت لیکن به شاهش هزار لعنت باد« شاه مغرور جاهل بىباک مانند تنوره آتش مشتعل گردیده حکم مىکند که سر مولانا را به حوض آبى فرو آویخته و تا سینه در میان آب برده و بپاهایش چوب بسیار مىزنند.
یک ساعت نجومى چندانکه یقین مىکند که دیگر مولانا در آب خفه گردید آن وقت مىگوید: بکشید بیرون. چون سرش را از آب خارج مىنمایند صیحه »یا على« بى اختیار از باطنش در غایت رعوبى و وحشتناکى سر مىزند که بدن منحوس شاه از آن صیحه به لرزه درآید.
آن وقت مىگوید: آقا ابراهیم راست بگو این چه بوالعجبى بود که در ظرف یک ساعت نجومى هنوز خفه نشدى مولانا مىفرماید: بلى مرشد من سى سال قبل بر این مرا بحبس نفس امر کرده و آموخته بود حالا معلوم کردم که به جهت چنین روزى بوده است.
پس شاه رو به محمد خان قراگوزلوى مرحوم که با مولانا هم طریقت بودهاند، کرده مىگوید: محمد خان حالا بیا و مرشد خود را بردار ببر. محمد خان در کمال جسارت مىگوید:
قربان مرشدم نیست ولى برادر طریق و مهمان من است البته مىبرم و به جان منّت قبول مىکنم پس وى را بر پشت خود سوار کرده و به منزل مىآورد. و از این گفته محمد خان نیز قدرى بر دلتنگى شاه مىافزاید.
بعد از چند وقتى روزى از محمد خان از مولانا احوال پرسى کرده و مىگوید: برو از قول من به آقا ابراهیم بگو که اگر مىخواهد من او را مرخص و آزاد کنم مدت یک سال است به طهران بارش نیآمده و خشکسالى است و از این جهت مردم به غایت وحشت و دهشت دارند اگر او مرد خداست از خداى خود بارش طلب کند محمد خان آمده به مولانا ابلاغ مىنماید مىفرماید
برو بگو به چشم من متعهد شدم که بارش آمده و رحمت حق به طهران نازل شود. محمد خان گفته مولانا را به شاه مىرساند مجدداً مىگوید: چون محتمل است که اتفاقاً بارش بوده، باید وقت را تعیین بنماید تا دل من مطمئن گردد. محمد خان گوید: من دو مرتبه به مولانا گفتم:
که شاه چنین گفته مختصر تأملى کرده گفت: بگو روز جمعه اول زوال وعدهگاه من است. محمد خان گوید: من تنگ حوصله شده از غایت دلتنگى گفتم:
«آقا ابراهیم چوخ یالان اولمسون» یعنى مگر شما را با خدا قرابت و خویشاوندى هست در مقابل پادشاه قهارى که بهانه جوئى مىکند و مقصودش اتلاف نفس تو است به این جسارت تعیین وقت مىکنى بلکه بارش نیآمد در جواب چه خواهى گفت. مولانا مىفرماید: همانا تو خداوند خود را نشناختهاى برو و آنچه را که گفتم به شاه برسان.
بالجمله محمد خان کیت و کیت مطلب را به شاه مىگوید و شاه منتظر بوده است تا روز موعد برسد. راوى گوید که من در انتظار تمام بودم که روز وعده برسد تا چه پیش آید از این جهت غالباً ملتفت به حال مولانا بودم ببینم وى چه مىکند.
به گمان این که دعائى یا ندبهاى و گریه و خصوع و خشوعى اظهار کرده مثلاً دعاى کمیلابنزیادى یا صحیفه سجادیهاى خواهد خواند و گریه و ناله خواهد کرد و به چه جور به خداى خود متوسل خواهد شد.
دیدم ابداً چنین کارى از وى سر نزده و در کار نیست بلکه به همان قرار مرسوم مشغول صحبت و انس با احباب است چندآنکه روز وعده رسید و از قضا آن روز را چند نفر مهمان عزیز و محترم بر مولانا وارد گردید.
و وى مشغول محابه و موادّه و پذیرایى بود و من مکرر خیال مىکردم که رفته وى را متذکر شوم گویا این مرد فراموش گفته که امروز روز موعد شاه است. طاقت نیاورده عاقبت اظهار کردم که آقا امروز جمعه و موعد ما است فرمود:
مىدانم على الله. باز با رفقا و مهمانان بناى صحبت و عشرت گذاشته چندانکه قریب به ظهر مهمانها برفتند و منزل خالى گردید. آنگاه مولانا تجدید وضویى فرمود به نمازگاه خود که پستویى بود برفت و به من فرمود که شما ابداً به توجه و حالت من متعرض نشده و با من گفتگویى نکنید که خیال و توجهات مرا به باطن آشفته ننماید.
همین قدر که از بیرون منتظر باشید هر وقت هوا ابر شد به من مژده بدهید پس مرحوم داخل خلوت گردیده و من در بیرون با نهایت پریشانى و انتظار نشسته بودم و یقین داشتم که اگر بارش نیاید و موعد بگذرد شاه این مرد به جهتى هلاک خواهد کرد.
و هوا به غایت صاف و گرم و روشن بود و ابداً آثار بارندگى دیده نمىشد تا اذان ظهر گذشت و ربعى هم زیاد بگذشت ناگاه بیرون شده به هوا نگاه کردم دیدم قطعه ابرى از جانب شمیران به هوا بلند گردیده و از یک طرف افق طهران نمودار شد آمده گفتم:
آقا بشارت باد که قطعه ابرى از افق پیدا شده و از پنجره نگاه کردم ببینم وى بچه مشغول است دیدم مربع به هر دو زانو نشسته و سر به زانو نهاده و متوجه عالم غیب و غریق بحر توجه به باطن است و گاهى سر بر آورده به زبان خود مىگوید:
«جانم یاغ گوزوم یاغ» یعنى جان من ببار و چشم من ببار باز متوجه مىشود. محمد خان گوید قسم به خداى یگانه که هنوز ربعى از آن نگذشته بود که دیدم قطعه ابر سیاهى به فوریت تمامى افق را فرو گرفت و چندى نگذشت که بناى باریدن گذاشت:
آن وقت فریاد کردم آقا مژده ات باد بارش آمد و دریاى فیض الهى چنان در حرکت و جنبش آمد که سه روز و شب بارندگى شدیدى بود و بعضى خانهها که در ممرّ سیل واقع شده بود خراب گردید آن وقت فرمود: برادر حالا دیدى که تو خداى خود را هنوز نشناختهاى!
جهان را صاحبى باشد خدا نام
کزو شوریده دریا گردد آرام
مؤلف تاریخ گوید: این قضیه اگر چه به طریق اجمال در میان مردم خوى مشهور و معروف بوده و من آن را از افواه رجال شنیده بودم لیکن به این تفصیل که ذکر شد آن را از خلد مقام آقا فتح الله شیخ الاسلام نوه همین آقا ابراهیم مرحوم شنیدم.
و وى نیز روایت مىکرد که در زمان مرحوم علاء الدوله امیر نظام در چمن درشک در سلماس اردو زده بودند و من به جهت مهمى و شکایتى به اردو برفتم و در آنجا با مرحوم اعتضاد السلطنه قراگوزلوى همدانى اتفاق ملاقات افتاده بعد از آنکه مرا معرفى کردند معلوم گردید
که اعتضاد السلطنه نوه همان محمد خان قراگوزلو بوده پس از حصول معرفت و آشنایى از طرفین اعتضاد السلطنه همین تفصیل را به قرارى که مشروحاً ذکر شد از جدّ خود محمد خان قراگوزلو - رحمة الله علیه - تفصیلاً به مرحوم آقا فتح الله شیخ الاسلام روایت کرده بود. و آن مرحوم نیز بر این بنده حکایت نمودند
و بعد از ظهور این کرامت عظمى دیگر فتحعلى شاه با مولانا بناى مهربانى گذاشته و تبدیل به محبت و ملاطفت مىنماید.
و آن مرحوم پسر ملا فتح الله ایروانى است که بعد از استیلاى روس به ایروان مهاجرت کرده به خوى اقامت مىنمایند و در اواخر از جانب فتحعلى شاه به عنوان رسالت و سفارت به اسلامبول تشریف مىبرند».
{P . خاطرات امین الشرع خویى، ابوالقاسم بن اسد اللَّه امام جمعه خویى ملقب به امین الشرع. (نسخه عکسى نگارنده). P}
از شیخ الاسلام هم اکنون چند اثر باقیمانده است، بدین ترتیب:
الف) نسخهاى از جلد اوّل شرح توحید صدوق قاضى سعید قمى است که شیخ با خط نستعلیق بسیار زیبا، در ربیعالاول 1202ق در قمشه اصفهان آن را تحریر نموده است. این نسخه به ش (309) در کتابخانه مدرسه نمازى خوى نگهدارى میشود.
در هامش این نسخه حاشیههایى از آقا فتح اللَّه فرزندآقا ابراهیم و آقا محمد رضا فرزند آقا فتح اللَّه مذکور و آقا فتح اللَّه فرزند آقا محمد رضاى مذکور که هر سه شیخ الاسلام خوى بودند به چشم مىخورد.
ب) نسخههاى خطى باقیمانده از کتابخانه وى است که در اول همه آنها وقفنامه به خط وى موجود است. در این مورد در کتابخانه شیخ الاسلام سخن خواهیم گفت.
ج) مسجدى که هم اکنون به نام وى به نام مسجد آقا ابراهیم در خوى دائر و در خیابان محله در پشت حسینه میرزا ابراهیم واقع شده است.
این مسجد را شیخ الاسلام خوى آقاابراهیم شریف حسینى خویى در سال 1230ق بنا نهاده و بعد از وى تجدید بنا شده است. باید توجه داشت که بانى حسینه آیة الله شهید حاج میرزا ابراهیم دنبلى خویى (شهادت در سال 1325ق) است و بناید وى را با آقا ابراهیم شیخ الاسلام اشتباه گرفت.
یکى از وقایع مهمى که در زندگى آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویى اتفاق افتاده، سفارت وى به درگاه سلاطین عثمانى است. در تمامى مصادر شرح حال وى به این مسئله تصریح شده و اولین مصدر در این زمینه روضة الصفا (ج 9، ص 347 و 440) مى باشد و در مصادر دیگر به نقل از آن یاد شده است.
{P . در باره ماموریت شیخ الاسلام خویى در این سفارت به مقاله «شیخ الاسلام خویى سفیر فتحعلى شاه قاجار» (منتشر شده در فصلنامه پیام بهارستان، نشریه کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ش 4، تابستان 1388ش) مراجعه شود. P}
1/2/5. وفات شیخ الاسلام
در گذشت شیخ الاسلام در کتابها به درستى ثبت نشده است. در اغلب مصادر نوشتهاند که وى بعد از سال 1230 در تبریز در گذشته است.
ولى وقف نامهاى از شیخ الاسلام در دست است که در آن در جمادى الثانى 1233ق، نسخهاى از درر النجفیه مرحوم بحرانى را وقف نموده است.
نوه شیخ الاسلام خویى (آقا محمد رضا بن فتح اللَّه بن آقا ابراهیم)، در نسخهاى از مثنوى معنوى وفات جدّش آقا ابراهیم را در سال 1233 ق، ثبت نموده و ماده تاریخى هم برایش ساخته، بدین عبارت:
«1233 بموت العالم مات العالم، تاریخ وفات رضوان آرامگاه آقاابراهیم طابثراه است. راقمها الداعى لترویح روحه المطهر محمدرضا بن آقا فتح الله طاب ثراه. تاریخ التحریر 24 جمادىالثانى من شهور 1266».
{P . مثنوى معنوى، نسخه خطى ش 390 مدرسه نمازى. P}
ولى اخیراً تصویرى از کتاب آداب المسافرین نوشته محمد تقى خویى (خواهر زاده شیخ الاسلام خویى)، به عنایت دانشمندِ گرانمایه منوچهر صدوقى سها زید عزّه العالى، به دست نگارنده رسید که در آن شیخ الاسلام خویى را در سال 1235ق در قید حیات دانسته است. و گویا وفاتش قریب به این سال اتفاق افتاد است.
3/5. مولى فتح على بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویى
ملى فتحعلى که فرزند بزرگ پدر بود بعد از شهادت پدرش در سال 1186ق، راهى اصفهان و عراق گردید و بعد از تکمیل تحصیلات به خوى باز گشته دوبار سفرحج گزارد و در خوى به قضاوت و اجراى احکام مشغول گردید و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.نسخهاى از شوارق الالهام مولى عبدالرزاق فیاض لاهیجى (م 1051ق) در دست است که در 27 صفر 1200 براى همین آقا فتحعلى نوشته شده و در چند جا حاشیه هایى از وى براین کتاب موجود است. (شوارق الالهام، نسخه خطى ش 192 مدرسه نمازى خوى)
متوفاى 10 ربیع الاول 1254ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینى
4/5. مولى اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویى
مولى اسماعیل که کوچکترین فرزند شهید عبداللَّه خویى بوده، همراه با برادر خود ولى ابراهیم راهى اصفهان و عراق و مشهد گردیده و تحصیل خود را در علوم عقلى و نقلى تکیمل نموده و به خوى برگشت. علاقه زیادى به عرفان داشت و در خوى به وعظ و ارشاد مشغول بود. از تاریخ فوت وى اطلاعى در دست نیست و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.
متوفاى 1252ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینى
5/5. فتحعلى بن اسماعیل خویى
آقا فتحعلى بن اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویى، او در سال 1214ق در خوى متولد شده و از فیلسوفان و متکلمان خوى است که در اصفهان نزد مولى محمد رضا تبریزى شاگرد ملا محمد اسماعیل واحد العین تحصیل کلام و فلسفه نموده است.
او در اصفهان طبق یادداشتى که خود قلمى نموده، یازده نسخه خطى را به دست خود تحریر نموده که دو نسخه از آن در دست است.
اولى نسخه اى از شوارق الالهام فى شرح تجرید الکلام مولى عبدالرزاق بن علىبن حسین فیاض لاهیجى (1051) است که شامل مقصد اوّل (امور عامه) از کتاب مذکور است. این نسخه را عموى وى که هم نامش بوده (فتحعلى بن فتح اللَّه) در 27 صفر 1200ق براى خود نویسانیده است.
پس از آن فتحعلى بن اسماعیل در حالى که سى ویک سال بیشتر نداشته حاشیههاى آن را تحریر نموده و در روز چهار شنبه 1 رمضان 1245ق در حاشیه آن تحریر نموده است. (شوارق الالهام، نسخه خطى ش 192 مدرسه نمازى خوى)
او در حاشیه این نسخه حاشیههاى استادش محمدرضا و محمدعلى نورى، عبدالرزاق لاهیجى (شارح) و استاد الاستادش محمد اسماعیل خواجویى را به طور دقیق و با خط زیبا تحریر نموده و در پایان چنین مرقوم نموده است:
«قد فرغت من تسوید الحواشى و استنساخها من خط الاستاد ادامالله بقائه ناقلاً من خط استاده یوم الاربعاء 14 رمضان 1245 و کنتُ ابن احد و ثلثین و کان هذا فى ایام الاشتغال بتعلم المشاعر و تدرسه عند الاستاد دامظله و انا الذلیل ابن اسماعیل فتحعلى».
او در شوال 1243ق به خواندن این کتاب نزد استادش مشغول گردیده و در ربیع الاول 1247ق به مباحثه همین کتاب مشغول شده است.
استاد وى آقا محمد رضا تبریزى است که خود شاگرد محمد اسماعیل اصفهانى مشهور به واحد العین بوده است. تبریزى ساکن اصفهان و در سال 1247ق در قید حیات بوده و مشاعر ملاصدرا و شوارق الالهام تدریس مىکرده است.
آقا فتحعلى در 33 سالگى نسخه دیگرى از شوارق (از اوّل مقصد ثانى جواهر و اعراض تا اول مقصد ثالث) را در 19 رجب 1247ق در اصفهان شروع به تحریر نموده و در 7 رمضان 1247ق به پایان رسانده، و آن را مقابله و تصحیح نموده.
کتابش را بر اولادش وقف نموده است. (شوارق الالهام نسخه ش 550 مدرسه نمازى خوى، این نسخه در 174 برگ، 24 سطر، به اندازه 12*23 سانتىمتر، واقع شده است.
6/5. مولى على نقى خویى
او خواهرزاده شهید ملا فتح الله خویى است. زنورى در بحرالعلوم در شرح حال وى مىنویسد:«على نقى الخویى، کان فاضلاً صالحاً تقیّاً نقیّاً حسن الخلق و الخصال رضى الحال و الفعال، سافر الى العراق فزار الائمة (ع) و قرأ على العلماء و استکمل فرجع الى المحروسة و سکن بها الى اخر العمر. توفى رحمة اللَّه فجأةً فى سنة التسعة و التسعین بعد المأة و الالف. و قد قیل فى تاریخه بالعجیمة:
خوشا بر حال آن صاحب سعادت
که تاریخش خوشا بر حال آن شد»
7/5. مولى محمد خویى
او خواهرزاده دیگر شهید ملا فتح الله خویى است. زنورى در بحرالعلوم در شرح حال وى مىنویسد:«المولى الجلیل محمد الخویى اخو المولى على نقى و ابن اخت المولى فتح اللَّه، علام فاضل سالک گامل حکیم عارف ادیب جامع شاعر منشىء مورّخ ماهر فى اکثر العلوم و له حظّ فى الخط لطیف ظریف شریف کزیم الخصال، رضى الفعال ملیح الاقوال و هم من افاضل الخلان الوفا و اماثل اخوان الصفا بین وبینه صداقة صادقة و رفاقة خالصة. سافر الى اصفهان ثمّ الى العراق و قرء على الفضلاء و استکمل فى العلوم و الاخلاق فرجع الى المحروسة ثمّ سافر الى الحج ثمّ الى العتبات و بعد الرجوع اقام بها و تصدى بامره و له بالفارسیة اشعار. اطال اللَّه بقاه».
8/5. محمد تقى خویى
محمد تقى بن محمد خویى منصور علیشاه (متولد 1204ق در خوى و متوفاى 1274ق) خواهر زاده شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویى است و لقب طریقتى وى منصور علیشاه است.کتابى در عرفان و تاریخ تصوف نگاشته به نام آداب المسافرین که در روز پنجشنبه 28 صفر 1256ق تألیف آن را به پایان رسانده و نسخه اصل به خط وى در دانشگاه تهران به شماره 2409 (فهرست نسخ خطى دانشگاه تهران ،ج 9، ص 1034) در 258 برگ، 15 سطرى، در اندازه 21*15/5 سانتى متر، نگهدارى مىشود.
وى در نزد دایى خود آقا ابراهیم و فرزند وى آقا فتح اللَّه تحصیل کرد و به مجذوبعلى شده همدانى دست ارادت داد. عاقبت در سال 1274ق بدرود حیات گفت.
وى کتاب تعقیبات و اعمال هفته به عربى از مؤلف ناشناخته (نسخه ش 357 مدرسه نمازى خوى) را به اولاد ذکور فتح الله بن ابراهیم وقف نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانى بیگمجان خانم زوجه مرحوم فتحالله واگذار نموده است.
چند حاشیه از محمدتقى خویى در حاشیه کتاب مذکور دیده مىشود.وى را برادرى بود به نام عبدالکریم که او نیز از اهل علم بود و بعداً به تصوف گرائید.
9/5. على نقى بن ابراهیم خوئى
على نقى ملقب به حاجى پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویى است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وى و پسر دیگرش فتح اللَّه معروف به آقا و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است.10/5. فتح الله بن ابراهیم شریف حسینى خوئى
فتح اللَّه ملقب به آقا پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویى است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وى و پسر دیگرش على نقى معروف به حاجى و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است.آقا فتح اللَّه جانشین پدر در مقام شیخ الاسلامى و ارشاد بود و مدتى را از سال 1336 تا 1339 در تبریز به سر برده است.
او بر کتابهاى متعددى حاشیه نوشته که نشانگر فضل و دانش اوست و در سال 1252ق دار فانی را وداع کرد .
آقا فتح اللَّه چند نسخه را بر اولادش وقف نموده و مهرش به شکل مربعى با سجع «الواثق بالله الغنى فتحالله شریف حسینى» در اول آنها به چشم مىخورد، این کتابها عبارتند از:
1. مجموعه ش 347 مدرسه نمازى، شامل: 1- الاسلام والایمان و 2- فیما ورد فى صدر هذه الامة هر دو از: ملاحیدر على شیروانى (قرن 12)، وقف در سال 1227؛
2. مجموعه ش 326 مدرسه نمازى، شامل: 1- معالمالدین و ملاذالمجتهدین از: شیخ حسنبن زینالدین عاملى (1011) و 2- زبدةالاصول از: شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملى (1031)، وقف در سال 1238ق، آقا فتح الله طى یادداشتى مرقوم نموده که معالم را از اول تا آخر با احمد بن على اکبر مباحثه نموده، و در 12 صفر 1244 به پایان رسانده است او همچنین حاشیههایى بر معالم نوشته است ؛
3. نسخه ش 197 مدرسه نمازى، شرح الالفیة شهید اول از: شیخ حسینبن عبدالصمد عاملى (984)، در سال 1240ق؛
4. نسخه ش 198 مدرسه نمازى، الفوائد الملیة بشرح الرسالة النفلیة از: شهید دوم زینالدینبن على عاملى (966)، در سال 1240ق؛
5. نسخه ش 88 مدرسه نمازى، الصافى فى تفسیرالقرآناز: ملا محسن فیض کاشانى (1091) با تولیت پسرش محمدرضا در سال 1250ق وقف نموده است.
همسر وى نیز اهل علم بوده و محمد تقى شریف حسینى خویى نسخه ش 357 مدرسه نمازى خوى در تعقیبات و اعمال هفته به عربى از مؤلف ناشناخته را وقف اولاد ذکور فتحاللهبن ابراهیم نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانى بیگمجان خانم زوجه مرحوم فتحالله واگذار نموده است.
11/5. احمد خویى
او خواهر زاده آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویى است که آقا ابراهیم کتابهایش را بر وى و دو فرزندش على نقى و فتح اللَّه وقف نموده است.12/5. آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شریف حسینى خویى
او نوه آقاابراهیم شیخ الاسلام است. و خود پس از پدر مقام شیخ الاسلامى خوى را و به همین دلیل به آقا محمدرضا شیخ الاسلام معروف بود. در سال 1296 قمرى جهان فانى را وداع و به دارفانى خرامید.آقا محمد رضا داراى ذوق شعرى عالى بود و به »رضا« تخلص مىکرد و اشعار عرفانى عالى انشاء کرده که نمونههایى از آن چنین است:
چشمى نه چشم آنکه به یارى نظر نکرد
دستى نه دست آنکه دعایى به بر نکرد
عاشق نه آنکه تیر چو آید ز شصت دوست
مژگان به هم فرو زد و جان را سپر نکرد
از ما بریده دوست به دیگر نهاده دل
بىچاره این دلم سر یارى دگر نکرد
گفتم مگر دمى ز وصالش خبر دهد
عمرم به آخر آمد و روزى خبر نکرد
ز آه «رضا» خبر به تو باد صبا نداد
یا داد خود در آن دل سنگت اثر نکرد
و همچنین از غزلیات اوست:
آن دل کیست که آشفته آن کامل نیست
خود مگر سنگ شود کآن به حقیقت دل نیست
بهر توحید خود آن صورت حق بینا بس
کآیتى در حق توحید چنین نازل نیست
موشکافان همه انگشت تعجب خایان
در میان تو کسى نیست که آن جاهل نیست
عین عقل است که مجنون توام مىخوانند
کآنکه مجنون نشد از عشق رخت عاقل نیست
بر همه سال بیا بر سر خاکم نظرى
بین که بار غمت از رستخیزم زایل نیست
تا دلم میل به آن صورت حق بین انداخت
دگر از هر دو جهان بر دگرى مایل نیست
آفرین بر نفس دلکش موزون «رضا»
سِحرى نیکو نه مسحره بابل نیست
آقا محمد رضا نسخهاى از الفوائد الصمدیة شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملى (1031) را در سال 1257ق در کربلا براى برادرش محمد حسن تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازى خوى)
13/5. آقا محمد حسن شریف حسینى
آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینى، برادر کوچکتر آقا محمد رضاست و آفا محمد رضا فوائد الصمدیه شیخ بهایى را در سال 1247ق در کربلا به جهت وى تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازى خوى)14/5. آقا محسن شریف حسینى
آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینى، اطلاع ما از وى مرهون دو یادداشت از ملا حسنعلى ایروانى است او در دو نسخه از نسخههاى کتابخانه شیخ الاسلام چنین نوشته است:«این کتاب از جناب آقامحسن خلف مرحوم فتحالله پیش حسن على ایروانى امانت است». (Placeholder2)(2)
اطلاع دیگرى از وى در دست نیست.
15/5. آقا فتح الله شریف حسینى معروف به شیخ الاسلام
آقا فتح اللَّه بن محمد رضا بن فتح اللَّه بن ابراهیم بن فتح اللَّه بن عبداللَّه شریف حسینى خویى معروف به آقا فتح اللَّه شیخ الاسلام، او تا سال 1336ق در قید حیات بوده ولى پس از آن اطلاعى از وى به دست نیآمده است.آقا فتح الله ذوق شعرى عالى داشت، نمونهاى از اشعارش مثنوى زیر است:
شنیدم که روزى رسول مجید
حبیب خداوند فرد وحید
به تمکین و عزت به منبر نشست
فقیرى پریشان دلى پاى جست
به پیغمبر پاک دل در سؤال
برون کرد در سر عنان مقال
بفرمود شاهنشه انس و جان
که باشد که او را به بَرد زبان
عطا دیده برخواست یعنى عمر
میان بسته امر نبى را کمر
برون برد و گفتش که اینک در آر
زبان را، فقیرش بنالید زار
على آن شاهنشاه ملک کرم
به الهام بارى بیرون زد قدم
بفرمود شاهنشه ملک و دین
که با اینت اینک چه کار و چه کین
بگفتا که هادى راه رشاد
به قطع زبانش کنون حکم داد
بخندید شه گفت هین دست دار
نه این است فرمان آن شهریار
که با تیغ احسان بفرمود شه
بریدش زبان اى خطا کرده ره
هزار آفرین گفتش و مرحبا
که تو در صوابى من اندر خطا
و لولا على هلک العمر
حدیثى است معروف از آن بى شمر
ز فتح اللهت اى شه دادگر
به روز قیامت مگردان نظر
که امید واریش بردار تست
بحبّ تو و حبّ اولاد تست
این رباعى هم از اوست که در سال 1296ق سروده است:
دل اوست که غیر دوست آنجا نبود
در وى به جز از محبتش، جا نبود
آن دل که به غیر دوست کاشانه بود
از بودن او چه سود کاشا نبود
آقا فتح الله وقتى با پدرش به روستاى قره قوش از روستاهاى خوى رفته بود. ولى در آنجا حالش گرفته شده و هواى شهر گریبانگیرش مىشود. به ناچاز نامهاى منظوم به پدر نوشته و اجازه مرخصى مىگیرد. خود او این مطلب را تحریر نموده بدین عبارت:
»در خدمت آقا سلمه الله تعالى به قره قوش رفته بودم و از فرقت یاران و دورى دوستان دلتنگ گشته، با این چند بیت که به حضور آقا فرستاده، تقاضاى رخصت مراجعت کرده و وى هم اذن فرموده، و ابیات این است :
امروز دو روز است که اندر قره قوشم
در آتش هجرت چو خم باده به جوشم
هر ساعتم از هجر تو بر دیده چو سالیست
یا آنکه فراق از رخ خدمت شده دوشم
دل گویدم هر دم که شوم باز به کویت
در خوف پدر لیک زبان بسته خموشم
از حال دل خسته شده چند بگویم
دانى که چه آید به سر اندر قره قوشم
بیدار مرا دیده خونبار چو پروین
از کیک بود تا به سحر جوش و خروشم
از بوى قغ و کرمه دماغم شده ناخوش
از صوت خر و گاو و کچى کر شده گوشم
یا کُرک پر از کیک به یک گوشهء خانه
از تیر تو گه شاد و گه از هجر تروشم
چاى سحرم چون متعفن شده آبى
ناهار یکى داسّز دوسّز کله دوشم
گر بخت مساعد شد و زین دهکده رفتم
زین پس رخ من خاک در باده فروشم(3)
آقا محمد رضا حواشى و یادداشت هایى بر نسخههاى خطى کتابخانه جدش نگاشته است. از جمله حاشیه هایى بر کتاب انس المنقطعین الى عبادة ربالعالمین از: جمالالدین ابىعبدالله محمدبن اسماعیلبن حسن معافى موصلى (630)، که در سال 1336 به آن اشتغال داشته است. (نسخه 430 مدرسه نمازى خوى)
در نسخه ش 543 همان مدرسه نیز یادداشتى است بدین عبارت:
«ولادت منور صبیه آقا فتح الله شیخالاسلام 5 رمضان 1313».
تصویر ش 1: نمونهاى از وقفنامههاى معروف به »موقوفات رمضانیه 1230ق« به خط و مهر شیخ الاسلام خویى، در ظَهر نسخه خطى ش (1 مدرسه نمازى)، تفسیر غرائبالقرآن و رغائبالفرقان نظامالدین حسنبن محمد قمى نیشابورى (م 738)
پی نوشت ها :
1- بحرالعلوم، محمد حسن بن عبد الرسول زنوزى، مخطوط.
2- نسخه خطى ش 193 و ش 230 کتابخانه مدرسه نمازى خوى.
3- عائده 316 از مجمع الفوائد و مخزن العوائد نگارنده. (مخطوط).
منبع:
فصلنامه وقف میراث جاویدان ش 69
نویسنده:على صدرایى خویى
* این مقاله در تاریه 1402/10/24 بروز رسانی شده است