تاریخچه فلسطین و چگونگى تسلط اسراییل غاصب بر آن
فلسطین به لحاظ تاریخى، سرزمین اعراب فلسطین است. قبایل عرب کنعانى، بیش از هفت هزار سال قبل از میلاد، از منطقه مجاور (شبه جزیره العرب) به این سرزمین آمده و در آن سکنى گزیدند. پیش از آنکه قبایل دریاى مدیترانه (Palest) به این منطقه بیایند و با کنعانى ها هم زیستى کنند و نام «فلسطینى» بر اهالى آن غالب گردد، قبایل عربى ـ نظیر یبوسى ها و فینیقى ها ـ در این سرزمین مى زیسته اند.موقعیت جغرافیایى فلسطین:
مساحت فلسطین ـ که در اشغال دشمن صهیونیستى است ـ 27027 کیلومتر مربع است. فلسطین بخشى از بلاد شام (سوریه، اردن و لبنان) به شمار مى رود که از طرف شرق به اردن، از غرب به دریاى مدیترانه، از شمال و شمال شرقى به لبنان و سوریه و از جنوب به خلیج عقبه و صحراى سیناى مصر محدود مى شود.در فلسطین سه منطقه کوهستانى، دشتى و ساحلى وجود دارد که زمین هاى حاصل خیز کشاورزى را تشکیل مى دهد. صحراى نقب در بخش جنوبى واقع شده و یک سوم مساحت فلسطین را تشکیل مى دهد.
فلسطین فعلى به سه بخش تقسیم مى شود:
1. سرزمین اشغالى 1948 که یک میلیون و یکصد هزار فلسطینى را در خود جاى داده است.
2. کرانه باخترى که مساحتى بالغ بر 5650 کیلومتر مربع داشته و شهر قدس را در برمى گیرد؛ جمعیت فلسطینى آن قریب به یک میلیون و پانصدهزار نفر است.
3. نوار غزه با مساحتى بیش از 350 کیلومتر مربع که جمعیت فلسطینى آن حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر است.
نزدیک به 4ـ5 میلیون فلسطینى نیز پس از اشغال فلسطین به دست صهیونیست ها آواره شده و در کشورهاى اردن، سوریه و لبنان زندگى مى کنند.
فلسطین به لحاظ جایگاه ممتاز جغرافیایى، حاصلخیزى زمین و قداستى که از آن برخوردار است، در طول تاریخ عرصه کشمکش ها و درگیرى امپراتورى ها بوده و مردم این دیار پیوسته و در حد توان خود، به پایدارى و مقاومت در برابر مهاجمان پرداخته اند. از طرفى اشغالگران نیز بر سر تصاحب زمین فلسطین و از صحنه به در کردن رقیبان خویش، گاهى با هم درگیر شده اند.
حضور یهود در فلسطین:
حضرت ابراهیم علیه السلام حوالى 1900 سال ق.م به همراه برادرزاده اش (لوط) از عراق هجرت کرد و در فلسطین رحل اقامت گزید و مردمان این سامان را به توحید فراخواند. پس از آن عبرانى ها (یهودیان راستین)، در قالب عشایر دامپرور و در جست وجوى آب و غذا، به این منطقه آمده و در میان مردمان این دیار ـ که از روى نوع دوستى و مهمان نوازى آنها را پذیرفته بودند ـ اقامت گزیدند. اما وقتى تعدادشان فزونى یافت، شروع به درگیرى با میزبان کرده، کوشیدند بر پاره اى از مناطق و اماکن مقدس چیره شوند.اوج اقتدار یهود در دوران حکومت حضرت سلیمان بود که بخش هاى وسیعى از سرزمین هاى آباد آن روز را تصرف خود داشتند. اما خلق و خوى متکبّرانه یهودیان و اختلافى که بین آنان پیش آمد، آنها را از هم متفرق کرد و باعث شد حکومت آنان، چند سالى بیش دوام نیاورد و پس از مرگ سلیمان، به دست بخت النصر بابلى از میان برود. در این زمان بیشتر آنها به اسیرى گرفته شدند؛ گرچه بعدها جمعى از آنان به وسیله کوروش به فلسطین بازگردانیده شدند.
در تورات از نبردهاى بسیارى که فلسطینى ها در رویارویى با یهودیان غاصب داشته اند، سخن به میان رفته است. در مقطعى دیگر رومیان با پذیرش مسیحیت، با یهودیان درگیر شده، شمار کثیرى از آنها را کشتند. بدین سان حضور یهودیان پایان یافت و آنان در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند.
معراج نبى اکرم صلّى الله علیه و آله از مسجد الاقصی:
ده سال پس از مبعث رسول اکرم صلّى الله علیه و آله، پروردگار یکتا، پیامبر خود را شبانه به مسجدالاقصى در فلسطین برد و از آنجا به آسمان عروج داد. علاوه بر اینکه قدس نخستین قبله گاه مسلمانان بود. در سال 16ه.ق مسلمانان فلسطین را فتح کردند و اغلب مردم این دیار اسلام آورده و در فتوحات اسلامى در شام، مصر و مغرب شرکت جستند.اصالت عربى و فتوحات مسلمانان، اثر به سزایى در سازگارى مردم این دیار با اسلام داشت. در زمان فتح قدس، هیچ یهودى اى در شهر وجود نداشت؛ چرا که به وسیله مسیحیان از ورود به آن منع شده بودند و از سویى آنان با مسلمانان شرط کرده بودند که از ورود آنها (یهودیان) به قدس جلوگیرى کنند.
بدین ترتیب مسجدالاقصى، سومین حرم شریف گشت و فلسطین، به استثناى دوره اشغال به وسیله صلیبى هاى قرون وسطى (1099 م.) ـ که سرانجام به دست صلاح الدین ایوبى(1187 م.) آزاد شد ـ پیوسته بخشى از خلافت اسلامى بود. فلسطین و قدس دگر بار و به دنبال اشغال فرانسوى ها، به رهبرى ناپلئون ـ که توانسته بود براى مدتى کوتاه چند شهر فلسطینى را به اشغال درآورد ـ به آغوش مسلمانان بازگشت.
احمد پاشا الجزار، فرمانده شهر عکا و نیروهاى [فلسطینى] تحت امر او، توانستند در سال 1799 م. ناپلئون را شکست داده و او را وادار به فرار کنند. ناپلئون در زمان خروج از فلسطین، این جمله را بر زبان راند:
"آرزوهایم (برپایى امپراتورى در این منطقه عربى) را پاى دیوارهاى عکا به خاک سپردم!"
گفتنى است ناپلئون از یهودیان جهان و بقایاى آنها در فلسطین خواسته بود، در کنارش بجنگند و در مقابل برایشان دولتى در فلسطین دایر کند که حامى منافع فرانسه در منطقه باشد.
صهیونیسم و فلسطین:
از آنجایى که بریتانیا، قصد سیطره و چنگ اندازى بر منطقه عربى اطراف کانال سوئز را داشت، مصر را اشغال و یهودیان را ترغیب کرد تا ادعاى بى اساس خود را مبنى بر داشتن حق بازگشت، به کوه کذایى «صهیون» در قدس و برپایى دولت در فلسطین، مجددا مطرح کنند؛ دولتى که حامى منافع بریتانیا در منطقه بوده و از کمک هاى همه جانبه این کشور برخوردار باشد.بریتانیا در همین زمینه، مشوق تئودور هرتسل (خبرنگار یهودى تبار اتریشى) در امر دعوت از یهودیان جهان، براى تأسیس دولت صهیونیستى در فلسطین بود و عملاً نخستین کنگره صهیونیستى در شهر پازل سوئیس (1897م.) با حضور صدها تن از شخصیت هاى یهودى سراسر جهان برگزار شد.
در این اجلاس شرکت کنندگان موافقت کردند براى بازگرداندن یهودیان جهان به فلسطین و برپایى دولت صهیونیستى، علیه ملت و صاحبان راستین آن، تلاش کنند و در همین راستا مؤسسات مالى چندى، براى تحقق این هدف شوم دایر کردند. هرتسل هم به نوبه خود کوشید سلطان عثمانى (عبدالحمید دوم)، در مقابل پرداخت چند میلیون سکه طلا، با تسلیم فلسطین به یهودیان موافقت کند. سلطان عبدالحمید این پیشنهاد را رد کرد و تأکید نمود که سرزمین فلسطین، متعلق به مسلمانان بوده و حتى با پول همه یهودیان آن را نخواهد فروخت. بدین جهت یهودیان وى را در سال 1908 م. سرنگون ساختند.
هرتسل که از این نیرنگ طرفى نبسته بود، راهى آلمان، ایتالیا و روسیه شد تا آنها، یهودیان را در اشغال فلسطین یارى رساند! امّا آنها از این کار سر باز زدند؛ زیرا فلسطین سرزمینى است که مردم خودش را داشته و تحت حاکمیت امپراتورى عثمانى بود. او که دست خالى از این کشورها بازگشته بود، به مشوق اصلى و مروّج ایده صهیونیستى (بریتانیا) روى آورد و این کشور تعهد داد از طرح تشکیل رژیم صهیونیستى حمایت کند.
به دنبال شروع جنگ اول جهانى، بریتانیا در سال 1917 م. با موافقت فرانسه، آمریکا و دیگر کشورهاى غربى، بیانیه اى را صادر کرد و به وسیله بالفور (وزیر خارجه وقت این کشور) به روچیلد (سرمایه دار یهودى) قول داد: وطن قومى براى یهودیان در فلسطین ایجاد کند.
این وعده به «بیانیه بالفور» موسوم شد. در سال 1918م. (هم زمان با شکست ترکیه و اشغال فلسطین به وسیله بریتانیا)، کشورهاى یادشده تلاش کردند زمینه برپایى دولت یهودى را در فلسطین مهیا سازند. در همین رابطه جامعه ملل با قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، به منظور برپایى دولت یهودى در آن موافقت کرد.
بریتانیا نیز نماینده اى یهودى تبار (هربرت صاموئیل) را در سال 1920 م. به فلسطین گسیل داشت تا مقدمات کوچ یهودیان سراسر جهان را به آنجا فراهم آورد. بریتانیاى استعمارگر به موازات این اقدام، به تجهیز و آموزش نظامى یهودیان پرداخت و زمین هاى وسیعى را در اختیار آنان قرار داد تا شهرک هایى را احداث کنند.
ایستادگى فلسطینیان:
فلسطینیان از همان ابتدا در برابر قیمومیت بریتانیا و باندهاى صهیونیستى، پایدارى و مقاومت کردند و براى دفاع از زمین و پاسدارى از مقدسات، گروه هاى جهادى تشکیل داده، تظاهرات و اعتصاب هاى عمومى به راه انداختند. قیام هاى 1920، 1923 و 1929 (معروف به انقلاب براق) از آن جمله است. انگلیسى ها قیام هاى فلسطینیان را سرکوب و هزاران تن را کشتند یا به زندان انداختند تا از این رهگذر، خدمتى به باندهاى صهیونیستى انجام داده باشند.شیخ عزالدین قسام با تشکیل گروه هاى اسلامى ـ جهادى، به نبرد با انگلیسى ها و صهیونیست ها پرداخت و سرانجام در سال 1935 م. به شهادت رسید. در پى شهادت وى، فلسطین به رهبرى حاج امین حسینى (مفتى اعظم قدس)، یکپارچه قیام شد و حسن سلامه، عبدالرحیم الحاج محمد و عبدالرحیم مسعود و ... از شاگردان قسام، عملیات متعددى را بر ضد ارتش انگلیس و صهیونیست ها انجام دادند؛ به طورى که بریتانیا براى سرکوب انقلاب مردم فلسطین، ژنرال مونت کورى جنایتکار را فراخواند. نامبرده در سرکوب مردم مبارز فلسطین، نهایت قساوت را به کار برد؛ به گونه اى که زندان ها مملو از زندانیان، خانه ها ویران، زمین هاى بسیارى مصادره و معیشت مردم بسیار سخت گردید.
قیام هاى مردم فلسطین، تداوم داشت و به موازات آن، کوچ یهودیان سراسر جهان با هدف اشغال فلسطین نیز ادامه یافت تا اینکه پس از پایان جنگ دوم جهانى (1945 م.)، بریتانیا و آمریکا توانستند در سال 1947م. از طریق سازمان ملل متحد قطعنامه تقسیم فلسطین را صادر کنند.
به موجب این قطعنامه جائرانه، فلسطین بین فلسطینیان و یهودیان اشغالگر ـ که تعدادشان از 15 درصد جمعیت ساکن آنجا فراتر نمى رفت و تنها 7 درصد از سرزمین فلسطین به آنان اعطا شده بود ـ تقسیم گردید. البته فلسطینیان، اعراب و مسلمانان با تقسیم فلسطین مخالفت کردند. فلسطینیان به جهاد و مبارزه خویش ادامه دادند و عبدالقادر الحسینى (رهبر مجاهدان)، سرانجام در سال 1948 م. در جریان نبرد (القسطل) به شهادت رسید.
غصب فلسطین (سال 1948 م.):
بریتانیا پس از اطمینان از توان باندهاى صهیونیستى در فلسطین و حمایت و پشتیبانى آمریکا و جهان غرب و شوروى از برپایى کشورى براى یهودیان، اعلام داشت که از فلسطین بیرون خواهد رفت و چنین نیز شد.ارتش انگلیس در 1948م. پس از واگذارى مراکز و تسلیحات نظامى خود به باندهاى صهیونیستى و ابقاى برخى از فرماندهان در خدمت اهداف یهودیان، خاک فلسطین را ترک کرد. بن گوریون رهبر باندهاى صهیونیستى، از این وضعیت سوء استفاده کرد و تأسیس کشور «اسراییل غاصب » در سرزمین هاى اشغالى 1948 م. را اعلام نمود. مدتى بعد آمریکا، دولت صهیونیستى را به رسمیت شناخت و به دنبال آن اتحاد جماهیر شوروى هم چنین کرد. کشورهاى اروپایى یکى پس از دیگرى و بعد سازمان ملل متحد، این دولت غاصب را به رسمیت شناختند.
فلسطینیان این ستم و ناروایى را نپذیرفته، به نبرد با صهیونیست ها پرداختند. در این نبردها، نیروهایى از ارتش کشورهاى مصر، اردن، سوریه، لبنان، عراق و ... و نیروهاى داوطلب اخوان المسلمین شرکت جستند؛ لیکن به دلیل ضعف تدارکاتى و تسلیحاتى و حضور استعمارى بریتانیا و فرانسه در اغلب کشورهاى منطقه و خیانت برخى از رهبران، منجر به شکست این نیروها و آوارگى صدها هزار فلسطینى گشت. به دنبال این جنگ، کرانه باخترى، قدس و نوار غزه همچنان در دست فلسطینیان و به دور از اشغالگرى صهیونیست ها باقى ماند؛ لیکن کرانه باخترى و قدس تابع اردن و نوار غزه تابع مصر گشت.
پس از جنگ 1948 م. کشورهاى آمریکا، فرانسه و انگلیس دولت غاصب صهیونیستى را به سلاح هاى پیشرفته (هسته اى، میکروبى و شیمیایى) مجهز ساختند. به رغم ناکامى، فلسطینیان، آنان دست از مقاومت و پایدارى برنداشته و گروه هاى چریکى تشکیل دادند. این نیروها حمله به شهرها و شهرک هاى صهیونیستى را در دستور کار خود قرار دادند.
تجاوز سه جانبه (سال 1956 م.):
در سال 1956 م. انگلیس، فرانسه و اسراییل غاصب ، در توطئه اى مشترک، تجاوز سه جانبه اى را علیه مصر تدارک دیدند و صهیونیست ها نوار غزه و بخشى از سینا را اشغال کردند. اما بر اثر فشارهاى جهانى و عملیات مقاومت، ناگزیر از این مناطق خارج شدند.در سال 1963 م. سازمان آزادى بخش فلسطین به رهبرى احمد شقیرى، شکل گرفت و صاحب سپاهى در نوار غزه شد. همچنین جنبش هاى چریکى نظیر جنبش فتح، جبهه خلق و... تشکیل شدند و توانستند عملیات چریکى بسیارى را از خاک سوریه علیه صهیونیست ها به مورد اجرا بگذارند و تلفات و ضایعات قابل توجهى به آنان وارد سازند.
اسراییل غاصب در سال 1967 م. با حمایت آمریکا، جنگى را علیه مصر و سوریه به راه انداخت و سیناى مصر و ارتفاعات جولان سوریه را ـ علاوه بر سایر بخش هاى فلسطینى ـ به اشغال خود درآورد. اما ملت فلسطین همچنان به مقاومت خود در برابر اشغالگرى صهیونیستى ادامه داد. پس از شکست 1967 م.
عملیات نظامى ـ چریکى فلسطینى، از خاک اردن علیه صهیونیست ها گسترش یافت و خطر و تهدیدى بالقوه براى یهودیان غاصب گردید. به دنبال این تحولات آمریکا و صهیونیست ها، اردن را تحت فشار قرار دادند و این کشور در سپتامبر 1970 م. فعالیت چریکى فلسطینیان را درهم کوبید. کارهاى چریکى از این پس، به سوریه و لبنان انتقال یافت.
در سال 1973 م. سوریه و مصر توافق کردند براى آزادسازى خاک اشغال شده خویش، با صهیونیست ها بجنگند و اگر دخالت مستقیم آمریکا در جنگ نبود، شکست کامل صهیونیست ها رقم مى خورد. در پى این حوادث، مذاکرات آتش بس میان مصر و رژیم صهیونیستى زیر نظر آمریکا آغاز و کار به جایى رسید که انور سادات (رئیس جمهور وقت مصر)، در سال 1987. به طور یک جانبه و در کمپ دیوید آمریکا، صلحى را با صهیونیست ها امضا کرد.
مصر با امضاى این قرارداد، عملاً از گردونه درگیرى با دشمن صهیونیستى خارج شد؛ لیکن خداوند سبحان خروج مصر را به واسطه پیروزى انقلاب اسلامى در ایران به رهبرى امام خمینى رحمه الله جبران کرد.
رهبر عظیم الشأن ایران سفارت اسراییل غاصب را تعطیل و سفارت فلسطین را به جاى آن دایر فرمود و اعلام داشت: «اسراییل غاصب غدّه اى سرطانى است و باید ریشه کن شود».
همچنین روز جهانى قدس را اعلام و سپاه قدس را تأسیس کرد. این خط مشى و سیاست حکیمانه و حمایت از مبارزات بحق مردم مسلمان فلسطین، به وسیله جانشین شایسته ایشان مقام معظم رهبرى و مسئولان نظام اسلامى، با همان قوت ادامه دارد.
تجاوز به لبنان:
عملیات چریکى فلسطینیان ـ که از لبنان بر ضد اسراییل غاصب شدت یافته و کیان غاصب آنها را به خطر انداخته بود ـ صهیونیست ها، آمریکائیان و فالانژیست هاى مسیحى لبنان را به تدارک توطئه اى مشترک علیه فعالیت چریکى آنان واداشت؛ به طورى که در سال 1982 م. ارتش صهیونیستى به فرماندهى شارون جنایت پیشه و با حمایت آمریکا و اروپا، به خاک لبنان تجاوز و بیروت را اشغال کرد. در این تجاوز هزاران چریک و غیرنظامى فلسطینى به قتل رسیدند و رزمندگان فلسطینى مجبور به ترک لبنان شدند.رژیم صهیونیستى در سال 1978 م. با مصر قرارداد صلح امضا کرد. در سال 1987 م. مردم فلسطین در کرانه غربى و نوار غزه، علیه صهیونیست ها یکپارچه قیام کردند و نیروهاى جنبش مقاومت اسلامى فلسطین (حماس) فعالانه در انتفاضه شرکت جستند و تلفات فراوانى بر صهیونیست ها وارد کردند. همین امر آمریکا را بر آن داشت تا در سال 1991 م. با هدف تحمیل صلح در منطقه، کنفرانسى را در مادرید برگزار کند. نتیجه این کنفرانس توافق ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) با صهیونیست ها و امضاى موافقت نامه اسلو (1993 م.) بود.
ساف، دولت غاصب (اسراییل غاصب ) را به رسمیت شناخت تا در مقابل، صهیونیست ها نیز این سازمان (ساف) را به رسمیت بشناسند. پس از آن، مذاکرات بدون هیچ ثمرى آغاز گشت و به موازات آن مقاومت مردم فلسطین ادامه یافت. در سال 1994 م. اردن نیز در منطقه «وادى عربا» موافقت نامه اى با رژیم صهیونیستى به امضا رساند. ملت فلسطین به مقاومت خود ادامه دادند تا اینکه انتفاضه اقصى در سال 2000 م. شروع شد و صدها کشته و هزاران زخمى بر دشمن صهیونیستى تحمیل کرد.
آیا فلسطینیان زمین هایشان را به یهودیان فروخته اند؟
هر چند اصل مسأله خرید بعضى از زمین هاى فلسطین از سوى یهودیان صحّت دارد؛ اما باید به عواملى از قبیل: «مقدار آن»، «زمان خرید»، «اهداف پشت پرده آن» و بالاخره «رابطه آن با مشروعیت نظام سیاسى حاکم» توجه داشت.سیاستگذاران صهیونیسم، در آغاز ورود مهاجران یهودى و در زمانى که هنوز نیات شوم آنان (تسلط بر سرزمین فلسطین)، براى مردم آنجا مشخص نبود؛ جهت قانونى جلوه دادن اقدامات خود و پنهان کردن اهداف و نیات دراز مدت خویش، تعداد محدودى از زمین هاى زراعى و یا مسکونى را از فئودال هاى مالک (افندى ها) خریدارى کردند.1
پس از محکم کردن جاى پاى خود، با روش هایى نظیر ایجاد رعب و وحشت، ترور و کشتار دسته جمعى فلسطینیان (مانند قتل عام دیر یاسین، صبرا، شتیلا و ...)، ویران کردن منازل و روستاهاى عرب نشین2 و سپس مصادره زمین هاى مهاجران، سیاست هاى شوم خود را در مورد جمعیت و سرزمین هاى اعراب عملى کردند. بر این اساس دو سوم سرزمین هاى اعراب مصادره شد.3
پس از اخراج یک و نیم میلیون فلسطینى، «زمین متعلق به یهودیان» ـ آن گونه که مسئولان «صندوق ملى یهود» مى گویند ـ در زمان اعلامیه بالفور (1917) سه و نیم درصد و در 1947م. شش و نیم درصد بود. اما امروزه بیش از 93 درصد اراضى فلسطین، به صورت کاملاً غیرقانونى و غاصبانه در مالکیت یهودیان است.4
این در حالى است که در سال 1948م. فلسطینى ها مالک 97 درصد از اراضى این کشور بودند. بر این اساس درصد زمین هاى خریدارى شده، بسیار ناچیز و غیرقابل اعتنا است.
نکته دیگر آنکه، به فرض یهودیان به صورت کاملاً قانونى و بدون هیچ گونه فریب و نیرنگى، درصد زیادى از زمین هاى فلسطینیان را خریدارى مى کردند؛ اما داشتن املاک زیاد باعث مشروعیت آن رژیم نمى شد؛ زیرا:
اولا، یهودیان فلسطینى نسبت به سایر سکنه فلسطین در اقلیت هستند.
ثانیا، مردم فلسطین ـ حتى عده کمى هم که زمین به یهودیان فروختند ـ هرگز حق تعیین سرنوشت خویش را به یهودیان نسپردند.
ثالثا، از نظر حقوقى، اساسا حق تعیین سرنوشت ـ که حق حاکمیت ناشى از آن است ـ قابل واگذارى و معامله پذیر نیست. بر این اساس است که از حکومت اسراییل غاصب ، به عنوان رژیم غاصب نام برده مى شود.5
وظیفه ما و دولت در مورد دفاع از فلسطین
یکم. قرآن مجید در آیات متعددى به حمایت از حقوق بشر اهتمام ورزیده است که به چند مورد آن اشاره مى شود:1ـ1. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ الله عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ یقُولُوا رَبُّنَا الله وَ لَوْلا دَفْعُ الله النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْکرُ فِیهَا اسْمُ الله کثِیراً وَ لَینْصُرَنَّ الله مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ الله لَقَوِی عَزِیزٌ»6؛
«به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت [جهاد] داده شده است؛ چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند، و البته خدا بر پیروزى آنان سخت توانا است. همان کسانى که به ناحق از خانه هایشان بیرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى گفتند: «پروردگار ما خدا است» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى کرد، صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مساجدى که نام خدا در آنهابسیار برده مى شود، سخت ویران مى شد، و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى کند، یارى مى دهد؛ چرا که خدا سخت نیرومند شکست ناپذیر است».
در این آیه علت اذن در جهاد، مورد ظلم قرار گرفتن و اخراج از کاشانه و آواره شدن مؤمنان از وطن خود از سوى ستمگران دانسته شده است.
1ـ2. «وَ ما لَکمْ لا تُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ الله وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک نَصِیراً»7؛
«چرا در راه خدا و براى رهایى مردان و زنان و کودکانى که [ به دست ستمگران تضعیف شده اند ]پیکار نمى کنید؟! همان افراد [ ستمدیده اى] که مى گویند: پروردگارا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر، و از طرف خود براى ما سرپرستى قرار ده واز جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما».
در سنت نبوى صلّى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام نیز سفارش زیادى به این امر شده است؛ چه اینکه در اسلام، مسئولیت مقابله با تهدید و ارعاب دشمن، وظیفه اى همگانى است که باید همه یکپارچه، در برابر عوامل تهدید و ارعاب بایستند و از مظلوم دفاع کنند و خصم ظالم باشند.
دستور نورانى امیرمؤمنان علیه السلام مبنى بر اینکه «همواره خصم ظالم و یار و یاور مظلوم باشید»8، همواره بر تارک عالم مى درخشد و بیانگر تعالى اصول حقوقى اسلام و حقانیت این نظام حقوقى است.
پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله نیز فرمود: «هر کس فریاد دادخواهى هر مظلومى ـ اعم از مسلمان یا غیر مسلمان ـ را بشنود که مسلمین را به یارى مى طلبد، اما به کمک او نشتابد، مسلمان نیست»9 و در روایت دیگر فرمود: «یارى کردن ضعیفان، بهترین و با فضیلت ترین صدقه ها است»10.
بر اساس بعضى از روایات دیگر، مسلمانان باید به حل معضلات و گره گشایى یکدیگر اهتمام ورزند و در این راستا تلاش کنند؛ و گرنه از زمره مسلمان واقعى خارج هستند11.
در صحیح بخارى از آن حضرت روایت شده است: «همه مسلمانان برادر یکدیگرند، به همدیگر ظلم نمى کنند و در مقابل دشمنان همدیگر را رها نمى سازند و به خود وا نمى گذارند»12.
و نیز از آن حضرت روایت شده است: «هر کس که نزد او مؤمنى خوار شود؛ ولى او را یارى نکند ـ در حالى که قادر بر نصرت او باشد ـ خداوند عزوجل، روز قیامت نزد تمام خلایق او را خوار خواهد ساخت»13.
مؤلف فتح البارى در شرح حدیث نبوى در دفاع از مظلوم مى نویسد: «کسى که قدرت برنجات مظلوم دارد، بر او لازم است که به هر طریق ممکن، ستم را از او دفع کند. قصد او در دفاع، کشتن ظالم نیست؛ بلکه مقصود، دفع است و در صورتى که دفاع کند، خون ستمگر هدر است و فرقى نمى کند که دفاع از خویش باشد یا از دیگرى».
علاوه بر آن سنت عملى رسول خدا صلّى الله علیه و آله، در انعقاد پیمان هاى دفاعى به عنوان یارى ستمدیدگان ـ آن چنان که در «حلف الفضول» صورت گرفت ـ و یا به عنوان اعلام همبستگى و حمایت متقابل ـ آن چنان که در پیمان با «بنى ضمرة» و «خزاعه» انجام شد ـ گواه این امر است.
در پیمان جوانمردان (حلف الفضول) افراد شرکت کننده ـ از جمله حضرت رسول صلّى الله علیه و آله ـ سوگند یاد کردند که در یارى مظلوم و مقابله با ستمگر «ید واحده» باشند تا آنکه ظالم حق ستمدیده را بپردازد و این پیمان مادامى که دریا کنار ساحل خود را مرطوب کند (یعنى براى همیشه تاریخ) استوار است.
دوم. از جهت دیگر نیز باید به چند نکته اساسى توجه کرد:
2ـ1. بر اساس اصول و مبانى اسلام، جامعه اسلامى پیکره واحدى است و مسلمین نمى توانند در قبال سایر مسلمانان بى تفاوت باشند. پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله مى فرماید:
«من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»؛ «من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛ «مثل المؤمنین فى توادّهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد، اذا اشتکى بعضهم تداعى سائرهم بالسهر و الحمى»14؛
«حکایت مؤمنان در دوستى و مهربانى، چون اعضاى یک پیکر است؛ وقتى یکى از آنها رنجور شود، دیگران به مراقبت و حمایت از او هم داستان مى شوند».
این همبستگى عمیق، تعاون اسلامى را نیز به همراه دارد؛ بدین معنا که مسلمانان در کلیه امور و شئون مشترک اجتماعى، اقتصادى و سیاسى خود، موظّف به همکارى و همیارى یکدیگرند. تعالیم مذکور در چارچوب عقیده و ایمان، بسیار کارساز است و مجموعه امت اسلامى را ـ از مشرق تا مغرب عالم ـ همچون دانه هاى تسبیح به یکدیگر پیوند مى دهد.
2ـ2. اصول و قوانین نظام و انقلاب اسلامى، ناشى از آموزه هاى دین مبین اسلام است؛ لذا از آغاز شکل گیرى تاکنون، اهداف خود را منحصر به برپایى حکومت اسلامى در ایران نکرده است؛ بلکه خود را موظّف به آزادى و بیدارى سایر ملل مظلوم جهان و حمایت از حقوق آنان مى داند. بر اساس تحقق عملى حاکمیت ملّى، دولت به نمایندگى از تمام افراد، موظّف به ایفاى «تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان» است. به همین جهت، ضمن آنکه «موظّف است سیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد»، در اعمال سیاست خارجى «دفاع از همه مسلمانان» را باید وجهه همت خود سازد.15
بر این اساس جمهورى اسلامى ایران، حمایت هاى بى دریغ مادى و معنوى خود را ـ در حد امکانات و شرایط بین المللى ـ از ملت هاى مظلوم به عمل آورده است؛ مانند حمایت از مردم ستمدیده آفریقاى جنوبى و مسلمانان بوسنى ـ هرزگوین، افغانستان، قفقاز، لبنان، فلسطین و ... .
2ـ3. از آنجا که مشکل اسراییل غاصب مربوط به همه جهان اسلام است و تمامى مسلمانان مورد تهدید هستند، نجات ملت فلسطین و طرد و نابودى اسراییل غاصب ، پیوسته مورد اهتمام مسئولان، مردم و نظام جمهورى اسلامى ایران بوده است و در این جهت، تدابیر قانونى و انواع حمایت هاى مالى، معنوى، تبلیغاتى و ... صورت گرفته است.
قانون حمایت از انقلاب اسلامى مردم فلسطین (مصوب 19/2/69 مجلس شوراى اسلامى)، خطوط اصلى سیاست حمایت از مردم فلسطین را چنین مقرر داشته است:
1. اعتقاد بر تعلّق فلسطین به ملّت آن و غاصب بودن اسراییل غاصب و حمایت از مردم ستمدیده، آواره و مبارز فلسطین تا رسیدن به حقوق حقّه خویش، به هر نحو ممکن (ماده 1)؛
2. تشکیل صندوق کمک هاى انسانى، جهت حمایت از مردم فلسطین، آوارگان و مبارزان فلسطینى؛
3. حمایت معنوى و مادّى از خانواده شهیدان، جانبازان، اسیران و مفقودان سرزمین هاى اشغالى به وسیله بنیاد شهید؛
4. اعطاى بورس تحصیلى دانشگاهى به داوطلبان فلسطینى؛
5. تشکیل کمیته دائم نظارت بر اجرا، پیگیرى و هماهنگى هاى لازم نسبت به امور فلسطینیان و ارائه گزارش به مجلس شوراى اسلامى؛
6. حمایت هاى تبلیغاتى مؤثر برون مرزى از سوى سازمان هاى مربوط (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى و سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى)؛
7. تعیین و پیشنهاد رسمیت «بیت المقدس» به عنوان موطن و مرکز دولت اسلامى در تبعید فلسطین به کشورهاى اسلامى؛
8. تحریم رابطه اقتصادى نسبت به تمام مؤسات و شرکت هاى وابسته به صهیونیست ها در سطح جهان.
این مواضع فرهنگى، سیاسى و اقتصادى، حداکثر حمایتى است که در حال حاضر جمهورى اسلامى ایران، از فلسطینیان آواره و اخراج شده از کشورشان به عمل مى آورد.16
در پایان گفتنى است، تمام این حمایت ها، علاوه بر وظیفه انسانى و اسلامى، در راستاى منافع ملى نیز مى باشد و در حقیقت حمایت از فلسطین و حزب الله لبنان، کمک به خط مقدم جبهه در برابر دشمن مشترک است.
مشروعیت عملیات استشهادى فلسطینیان از نظر اسلام و حقوق بشر
در یک تحلیل واقع بینانه و با درک شرایط تاریخى و وضعیت کنونى فلسطینیان، مى توان گفت ملّتى که سرزمین آبا و اجدادى اش به وسیله بیگانگان غصب و از کلیه حقوق مادى و معنوى خویش محروم گردیده و نتیجه اى جز ضرر و عقب نشینى از راه هاى طى شده ندیده اند، نمى توانند نظاره گر نابودى تدریجى خویش و سرزمینشان باشند.در چنین شرایطى که رژیم صهیونیستى زبانى به جز خشونت و زور نمى فهمد و با تمامى قوا و به پشتیبانى دولت هاى استکبارى و با استفاده از سکوت و بى تفاوتى مجامع بین المللى، به نسل کشى ملت فلسطین پرداخته است، راهى جز دفاع و مقابله به مثل باقى نمانده است.
از نظر دینى، اکثریت قریب به اتفاق بزرگان اهل سنت و مراجع شیعه، بر مشروع بودن عملیات استشهادى فلسطینیان صحه مى گذارند. مفتى مصر، «قرضاوى» به عنوان یک عالم متفکر اهل سنت، علامه فضل الله به عنوان مرجع تقلید شیعه و حتى مراجع شیعى ایرانى، چون حضرت آیه الله فاضل لنکرانى و ... عملیات و حرکت استشهادى را در شرایط کنونى فلسطینیان، تأیید مى کنند.17
به علاوه از نظر تاریخى چنین حرکتى، اختصاص به ملّت مظلوم فلسطین ندارد؛ بلکه در همه انقلاب هاى بزرگ دنیا و در مواردى که خاک یک سرزمین به اشغال در مى آید و ... چنین اقداماتى دیده شده و از جایگاه بالایى برخوردار است. به عنوان نمونه موقعى که آلمان ها، خاک فرانسه را اشغال کردند، چنین اقداماتى در عملیات هاى پارتیزانى در فرانسه، صورت مى گرفت. وقتى یک نفر براى آزادى سرزمین خود، جانش را فدا مى کند، نه تنها ضد ارزش نیست؛ بلکه ارزشمند و ستودنى است.18
در برخى جوامع اسلامى در قرن 18 ـ که بخش هایى از هندوستان امروزى محسوب مى شوند ـ براى بیرون راندن استعمارگران اروپایى، به عملیات هاى انتحارى متوسل مى شدند.
«کامیکازه» ـ که در فرهنگ سیاسى دنیا در زمینه عملیات هاى انتحارى شهرت یافته است ـ نام یک خلبان ژاپنى بود که در خلال جنگ جهانى دوم، هواپیماى نظامى خود را به قلب ناوهاى نظامى آمریکا کوبید. این اقدام از آن به بعد، به یک استراتژى مهم ژاپنى ها علیه آمریکا تبدیل شد و امروزه نیز، کامیکازه براى ژاپنى ها مورد تقدیر و تحسین است.19
حضرت امام رحمه الله در تقدیر و تأیید عملیات استشهادى شهید حسین فهمیده، از او به عنوان «رهبر» نام برد. به هر حال اگر این حرکات از زاویه دینى و انقلابى و نیز شرایط کنونى نگریسته نشود، طبیعى است که نمى توان در داورى منصف و جامع عمل کرد20.
[از سوى دیگر مجموعه عملیات هاى استشهادى فلسطینیان، آثار و نتایج بسیار مطلوبى در برداشته و به اسراییل غاصب و تمامى پشتیبانان آن فهمانده است که ملّت فلسطین، زنده و بیدار است و هرگز تسلیم نابودى و نقشه هاى شوم آنان نمى شود] و همچنین باعث شده تا مهم ترین مسأله اسراییل غاصب (تأمین امنیت) را ـ که براى آن هزینه هاى بسیار زیادى متحمل شده اند ـ با چالش هاى جدّى مواجه کند و خواب راحت را از دیدگان آنان برباید.
در اسلام هدف از جنگ دفاعى، رفع حمله، سرکوب پیمان شکنان و تجاوزگران بیگانه، بیرون راندن آنان از سرزمین هاى اشغالى، آزادسازى آن مناطق، دفاع از جان و مال مسلمانان و عقیده و مرام اسلامى است. انجام دادن این نوع جهاد ـ که در زمره واجبات عینى است ـ بر تمامى مسلمانان، اعم از زن و مرد، در کلیه قرون و اعصار و مادام العمر لازم الاجرا است.21
آیات متعددى از قرآن کریم مسلمانان را به جهاد دفاعى ترغیب مى کند:
«وَ قاتِلُوا فِى سَبِیلِ الله الَّذِینَ یقاتِلُونَکمْ»22؛
«و در راه خدا جهاد کنید با کسانى که با شما مى جنگند»
و «اُقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیثُ أَخْرَجُوکمْ ...»23؛
«هر جا مشرکان را یافتید بکشید و از شهر و دیارشان برانید، چنان که آنان شما را از وطن آواره کردند».
از دیدگاه حقوق بین الملل نیز، طبق ماده 51 منشور، حق دفاع براى ملت مظلوم فلسطین وجود دارد و این حق طبیعى براى آنان به رسمیت شناخته شده است. آنان مى توانند براى جلوگیرى از تجاوز و یا گسترش آن، اقدامات لازم را انجام داده و همه گونه آمادگى دفاعى و رزمى را براى خود فراهم آورند و عملاً براى سرکوب خصم از آن استفاده کنند.24
اولین شرط دفاع مشروع از دیدگاه حقوق بین الملل، مقابله با تجاوز مسلحانه است که بر اساس تعریف مجمع عمومى ملل متحد از تجاوز، دولت اسراییل غاصب متجاوز محسوب مى شود. بر اساس ماده اول قطعنامه، تجاوز عبارت است از: «کاربرد نیروى مسلح به وسیله یک دولت، علیه حاکمیت، تمامیت ارضى و یا استقلال سیاسى دولتى دیگر؛ یا کاربرد نیروى مسلح در راه هایى مغایر منشور ملل متحد»25.
مسلما دولت نامشروع و غاصب اسراییل غاصب مصداق واقعى متجاوز است و حق دفاع و مقابله به مثل براى فلسطینیان، کاملاً مشروع است. البته چه بسا رژیم صهیونیستى نیز از این مواد قانونى سوء استفاده نموده، مبارزان فلسطینى را به عنوان تروریسم معرفى کند! اما آنچه مهم است، آشنایى افکار عمومى با مبانى اسلامى و اصول حقوق بشر است که با استناد به آن، بتوان از مقاومت و مبارزه مشروع فلسطینیان دفاع کرد و نزد وجدان عمومى جهانیان، احقاق حق فلسطینیان را به رسمیت شناساند.
عملیات استشهادى، جوانه هاى امید به پیروزى را در قلب ملّت مظلوم فلسطین، رویانیده و انتفاضه مردمى فلسطین را به حرکتى زنده، پویا و پرتوان، تبدیل کرده است. در هر صورت عملیات استشهادى ملّت فلسطین در شرایط کنونى، از مصادیق جهاد دفاعى است که از نظر اسلام و حکم عقل و حقوق بین الملل، امرى کاملاً مشروع است.
دلیل کمک به فلسطین با توجه به نابسامانی اوضاع اقتصادى کشور
وجود پاره اى از مشکلات و معضلات اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و ... در سطح کشور، امرى واقعى و غیرقابل انکار است که براى برون رفت از این وضعیت و دستیابى به موقعیتى مطلوب تر، تلاش هاى مضاعفى لازم است.در کنار این حقیقت، باید واقعیتى دیگر را نیز در نظر گرفت و آن توجه به سایر مسئولیت هاى دینى و ملى دولت و نظام اسلامى است. به عبارت دیگر حیطه و گستره وظایف و مسئولیت هاى دولت ها، فقط در درون مرزهاى آن کشور محدود نمى شود؛ بلکه آنها جهت دستیابى به اهداف خود، در سطح داخلى و بین المللى (از قبیل تأمین امنیت و منافع ملى و تحقق آرمان هاى ایدئولوژیک)، ناچارند عملکرد و اقدامات خود را به بیرون از مرزهاى بین المللى، گسترش دهند و در عرصه معادلات و رقابت هاى بین الملل شرکت فعّال داشته باشند.
امروزه به دلیل گسترش ارتباطات و تکنولوژى، جهانى شدن اقتصاد و... ـ که مرزهاى ملى کشورها را درنوردیده است ـ دیگر نمى توان عملکرد و وظایف دولت ها را تنها در محدوده مرزهاى آن کشور، تعریف کرد؛ بلکه دولتى از توانایى بیشتر در سامان دادن به مسائل داخلى و تأمین امنیت و رفاه در سطح جامعه و تعقیب آرمان هاى ایدئولوژیک خود، بهره مندتر است که به صورت فعّال، در مناسبات، معادلات و رقابت هاى بین المللى حضور داشته باشد و در چارچوب اصول سیاست خارجى خویش، نقش مؤثرى را در تأثیرگذارى بر تحولات منطقه اى و بین المللى ایفا کند و از موقعیت ها و فرصت هاى جهانى، به بهترین نحو جهت پیشبرد اهداف سیاست خارجى خود، بهره جوید.
عوامل متعددى در شکل گیرى سیاست خارجى کشورها، مؤثر است که مهم ترین آنها عبارت است از26:
1. ارزش ها و اعتقادات، 2. زمینه هاى تاریخى و فرهنگى، 3. ساختار نظام بین الملل، 4. مشکلات و نیازهاى داخلى.
دولت ها جهت تحقّق اهداف سیاست خارجى خود، از ابزارها و تکنیک هاى گوناگونى بهره مى جویند؛ ابزارهایى نظیر دیپلماسى، حربه هاى اقتصادى، نظامى و فرهنگى. استفاده صحیح و به موقع از این تکنیک ها، در میزان موفقیت واحدهاى سیاسى بسیار مؤثر است.27
در سطح بین الملل، سیاست خارجى کشورى موفق تر و از توانایى بیشترى در پیشبرد اهداف بین المللى و تأمین منافع ملى خود، برخوردار است که از توانایى بیشترى در کاربرد تمامى این ابزارها، برخوردار باشد و در موقع نیاز جهت دسترسى به اهداف خود، از آنها بهره گیرد.
به عنوان نمونه امروز، با استفاده از ابزار اقتصادى (نظیر اعطاى وام، مشارکت در سرمایه گذارى یا بازسازى کشور)، مى توان زمینه هاى مناسبى را جهت تأثیرگذارى در تحولات داخلى آن کشور، فراهم کرد و بازارى براى عرضه کالاهاى تولیدى در خارج و ... به وجود آورد. در نتیجه، بخشى از اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت سیاسى خارجى خویش را تحقّق بخشید.
براساس مطالب یادشده، در خصوص کمک ایران به مسلمانان فلسطین گفتنى است:
یکم. بخشى از این کمک ها (مانند مواد غذایى، دارو، پوشاک و..) در شرایط کنونى، حیاتى بوده و از مسئولیت هاى فرا ملّى دولت اسلامى محسوب مى شود.
دوم. با توجه به نیازهاى ضرورى و حیاتى مردم فلسطین و امکانات نسبتا خوب کشورمان، کمک ها محدود بوده و تأثیرى منفى در روند آبادانى و حل مشکلات اقتصادى و معیشتى ما بر جاى نمى گذارد. به علاوه نتایج مثبتى را در کوتاه مدت و طولانى مدت، در سطح منطقه اى و بین الملل، براى کشور ما به ارمغان مى آورد.
میزان کمک ها وقتى در سطح افراد نگریسته شود، زیاد به چشم مى آید (مثلاً صد کامیون). اما همین میزان در سطح کلان بسیار اندک است؛ یعنى، ارزش مادى آن کمک ها براى آحاد ملت، رقم بزرگى است؛ ولى در سطح یک کشور یک رقم جزئى است که اگر بخواهند همان میزان کمک را در داخل بین همه مردم آن کشور تقسیم کنند، بسیار ناچیز است.
سوم. فشارها و مشکلات جامعه هراندازه زیاد باشد، در برابر وضعیت پیش آمده براى برادران و خواهران آواره فلسطینى و ... اصلاً قابل مقایسه نیست.
چهارم. مسلمین امت واحده و داراى سرنوشت مشترکى اند. استعمارگران همواره درپى جداسازى و تفرقه میان ملت هاى مسلمانند تا از این رهگذر، سلطه خود را بر جهان اسلام بیشتر استوار سازند. بنابراین اگر ما دست از یارى برادران ستمدیده مسلمان خود برداریم، در واقع به جداسازى امت اسلامى ـ که هدف دشمنان است ـ کمک کرده ایم.
پنجم. همان طور که کمک هاى فردى موجب افزایش نعمت و برکات الهى است، کمک هاى اجتماعى نیز چنین است.
ششم. امروزه در تمام جهان، سرمایه هایى براى کمک به جوامع محروم اختصاص داده مى شود و دراین حرکت انسان دوستانه، مسلمانان و جمهورى اسلامى، باید جلودار باشند.
هفتم. ارائه حمایت هاى اقتصادى، سیاسى و تبلیغاتى در حد توان به ملت هاى مسلمان دیگر ـ به خصوص فلسطین ـ نه تنها با منافع ملى ما تعارض ندارد؛ بلکه در راستاى تأمین منافع ملى ایران به حساب مى آید؛ زیرا منافع ملى یک کشور، فقط در مرزهاى جغرافیایى آن محدود نمى شود. لذا دولت ها به میزان هزینه هایى که در کشورهاى دیگر صرف مى کنند، از توان و قدرت تصمیم گیرى و تأثیرگذارى بیشترى نیز در آینده آن کشور و معادلات منطقه اى برخوردار مى باشند.
علاوه بر این حفظ موجودیت، استقلال و تمامیت ارضى و امنیت ملى کشور ـ که از عناصر کلیدى و حیاتى تشکیل دهنده منافع ملى است ـ نیازمند صرف چنین هزینه ها و کمک به ملت هایى است که در خط اول مبارزه با دشمنان ما قرار دارند. واقعیت آن است که مردم مظلوم و مبارز فلسطین، از ما نیز دفاع مى کنند و ما کمترین وظیفه خود (تدارکات و پشتیبانى) را انجام مى دهیم.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى فرمودند:
«اگر صهیونیست هاى افزون طلب، گرفتار انتفاضه نبودند، بدون تردید براى سیطره بر مصر و سوریه و لبنان و دیگر کشورهاى خاورمیانه وارد عمل مى شدند».
هسته هاى مقاومت و نهضت هاى آزادى بخش در سراسر جهان اسلام، به عنوان یکى از مهم ترین اهرم هاى قدرت براى جمهورى اسلامى است که ابر قدرت ها را ترسانده و موجب بازدارندگى آنها، از عملى کردن نیات امپریالیستى مى گردد و کمک به این مردم مبارز، به معناى استحکام بخشیدن به سنگرهاى دفاعى خود است.
آینده نگرى و تأمین منافع بلندمدت، خود بهترین دلیل بر انجام چنین اقداماتى است؛ زیرا آرمان ها و اهداف توسعه طلبانه رژیم صهیونیستى، هرگز به فلسطین محدود نیست؛ بلکه آنان آرزوى سیطره بر جهان اسلام ـ به خصوص ام القراى آن جمهورى اسلامى ایران ـ را در سر مى پروراند.
هشتم. این کمک ها یکپارچگى ما را بهتر حفظ مى کند و قدرت جمعى ما را بر دشمنان افزون مى سازد و براى مصونیت خود ما از خطرات دشمن مفید است.
نهم. ارسال این قبیل کمک ها مختص ایران نیست؛ بلکه کشورهاى بزرگ جهان، (مانند آمریکا) به رغم وجود مشکلات داخلى، باز هم در جهت اهداف و منافع نامشروع خود، کمک هاى بسیار زیادى را به اسراییل غاصب ـ که در واقع هیچ بهره اى براى ملت آمریکا ندارد ـ ارسال مى کنند. حال آیا روا است که کشورهاى اسلامى، از انجام کمترین وظایف دینى و انسانى خود ـ در قبال مشکلات مردم فلسطین و جهان اسلام ـ دریغ ورزند؟
از طرف دیگر با توجّه به واقعیاتى چند ـ از قبیل وجود مرزبندى هاى بین المللى، حفظ و تقویت نظام جمهورى اسلامى ایران، ارائه الگویى نمونه بر اساس اصول و ارزش هاى اسلامى و ... ـ توجه به نیازهاى داخلى نیز حائز اهمیت است. حال اگر زمانى بین نیازهاى داخلى و خارجى، تزاحم به وجود آمد؛ رعایت اصول اهم و مهم، ضرورى مى نماید.
براى مثال اگر در کشورهاى دیگر، مسلمانانى نیازمند به ضرورى ترین نیازهاى حیاتى (از قبیل غذا، دارو، پوشاک و ...) باشند؛ بدون شک نمى توان نیازمندى هاى غیرحیاتى و کم اهمیت تر داخلى را اولویت داد؛ زیرا در اینجا مسأله زندگى و حفظ جان مسلمانان در میان است.
به بیان دیگر، حاکم اسلامى با کمک گرفتن از متخصصان و کارشناسان و با درک شرایط و مقتضیات زمانى و مکانى، باید مشخص کند که اولویت با رفع نیازهاى داخلى است یا نیازهاى خارجى و یا اینکه نسبت به هر یک، چه مقدار باید اهتمام ورزید و براى آن سرمایه گذارى کرد.
از دیگر سو مردم ما ـ که با واقعیات و الزامات جهانى، روش هاى پیشبرد اهداف سیاست خارجى و تأمین امنیت و منافع ملى و ... آشنا هستند و وفادارى عمیقى به تعهدات دینى دارند ـ درستى اعطاى چنین کمک ها و سرمایه گذارى ها را تصدیق مى کنند و در این زمینه همکارى و مساعدت جدى با دولت به عمل مى آورند.
بنابراین در ضمن تلاش جدى براى رفع مشکلات داخلى، باید دانست این قبیل مشکلات و معضلات، نمى تواند توجیه کننده بى توجهى ایران، از وضعیت نابسامان سایر مسلمانان و اهداف سیاست خارجى خود باشد؛ بلکه همراه با انجام وظیفه برون مرزى خود، باید به حل مشکلات درون نیز پرداخت.
دلایل قداست و اهمیت بیت المقدس براى مسلمانان
بیت المقدس به دلایل متعددى، براى مسلمانان و جهان اسلام از قداست و اهمیت ویژه اى برخوردار است:یکم. فلسطین، سرزمینى است که در آن اولین قبله مسلمین، دومین مسجد اسلام، سومین حرم شریف (بعد از مکه و مدینه) قرار دارد و بنا به فرموده امام على علیه السلام یکى از چهار قصر بهشتى در دنیا (مسجدالحرام، مسجد النبى صلّى الله علیه و آله، مسجد بیت المقدس و مسجد کوفه) است. این شهر به طور یکسان براى پیروان هر سه دین ابراهیمى، مقدس است و قبله امت هاى پیشین نیز بوده است.28
در سیزده سال اول بعثت ـ که پیامبر صلّى الله علیه و آله در مکه زندگى مى کرد ـ و نیز تا هفده ماه بعد از هجرت به مدینه، آن حضرت و مسلمانان به سوى مسجدالاقصى نماز مى گزاردند.
دوم. مسجدالاقصى از جهت دیگرى هم براى مسلمانان حائز اهمیت است و آن، قداست و اهمیت معراج پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله است که از مسجدالحرام به قصد مسجدالاقصى و از آنجا به آسمان ها صورت پذیرفت.
قرآن کریم در این باره مى فرماید:
«سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِى بارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ »29؛
«پاک و منزه است خدایى که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ـ که گرداگردش را پربرکت ساختیم ـ برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم ...».
جمله «بارَکنا حَوْلَهُ» بیانگر این مطلب است که مسجدالاقصى، علاوه بر اینکه خود سرزمین مقدسى است، اطراف آن نیز سرزمین مبارک و پربرکتى از نظر مادى و معنوى است. این سرزمین مقدس در طول تاریخ، کانون پیامبران بزرگ خدا و خاستگاه نور توحید و خداپرستى بوده است.30
از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
«مسجدالاقصى یکى از مهم ترین مساجد اسلام است و عبادت در آن فضیلت بسیار دارد».31
سوم. در شهر بیت المقدس، علاوه بر مسجدالاقصى، 36 مسجد دیگر وجود دارد که 29 مسجد در داخل شهر و 7 مسجد نیز در خارج از بافت قدیمى و در حومه شهر قرار دارد. علاوه بر آن، مقبره ها و زیارتگاه هاى بسیارى از رهبران بزرگ اسلام و اصحاب پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله در این شهر واقع است.32
چهارم. افزون بر مسأله قداست و پایگاه ممتاز بیت المقدس و این سرزمین در منابع اصیل اسلامى، آنچه که در شرایط کنونى مسأله فلسطین را براى جهان اسلام، از اهمیت ویژه اى برخوردار نموده، موضوع اشغال آن به وسیله صهیونیسم و استکبار جهانى و رویارویى غرب با جهان اسلام است. به گونه اى که اشغال فلسطین، هرگز اشغال یک سرزمین و یک کشور نیست؛ بلکه ایجاد یک کانون استعمارى ضداسلامى، در جهت نابودى جهان اسلام و جلوگیرى از شکل گیرى مجدد تمدن اسلامى است.
از این رو قضیه فلسطین، علاوه بر بعد دینى، با استقلال، امنیت و منافع ملى سایر کشورهاى اسلامى نیز به شدّت در ارتباط است. این واقعیتى است که هم از آرمان ها، اصول و برنامه هاى نژادپرستانه و توسعه طلبانه رژیم صهیونیستى (شعار گسترش اسراییل غاصب از نیل تا فرات و ادعاى تصاحب بسیارى از اماکن اسلامى) و هم از نظر تاریخى و عملکرد آن رژیم در قبال مردم فلسطین و کشورهاى همجوار آن، به خوبى قابل اثبات است.
بنابراین اسراییل غاصب براى کشورهاى منطقه و جهان اسلام، تهدیدى بسیار جدّى است. مهم ترین این تهدیدها عبارت است از:
1. تهدیدهاى ناشى از فعالیت هاى نظامى؛
2. تهدیدهاى ناشى از حضور سیاسى؛
3. نقش عملکرد اقتصادى اسراییل غاصب در منطقه؛
4. انرژى و مسائل مترتب بر آن؛
5. محیط زیست و منابع طبیعى.33
اسراییل غاصب تاکنون خود را مقید به هیچ یک از معاهدات بین المللى ـ که درباره منع تولید و استفاده از سلاح هاى هسته اى و کشتار جمعى، منعقد شده ـ نکرده است. اسراییل غاصب ششمین قدرت هسته اى جهان است و برابر بعضى گزارش ها، این کشور حدود 180 تا 200 کلاهک هسته اى در اختیار دارد. تسلیحات تهاجمى و اتمى اسراییل غاصب ، با توجه به شمار جمعیتش، 150 برابر تسلیحات دفاعى اعراب است.
غرب به شدّت اسراییل غاصب را پایگاه خط مقدم و حامى منافع مختلف خود مى داند و برترى و تسلط اسراییل غاصب را بر منطقه و جهان اسلام خواستار است.
استاد شهید آیت الله دکتر مرتضی مطهرى رحمه الله در مورد اهمیت قضیه فلسطین مى گوید:
«اگر پیغمبر اسلام صلّى الله علیه و آله زنده مى بود، امروز چه مى کرد؟ درباره چه مسأله اى مى اندیشید؟ والله و بالله! قسم مى خورم که پیغمبر اکرم صلّى الله علیه و آله در قبر مقدسش امروز از یهود مى لرزد ... این یهودیانى که شما امروز اسمشان را مى شنوید ـ موشه دایان، زلى اشکول، گلدامایر ـ آخر ببینید از کجاى دنیا آمده اند؟
مدعى هستند که این سرزمین، سرزمین ما است ... هدف مگر تنها همین است که یک دولت کوچک در آنجا تشکیل شود؟ ... او مى داند که یک دولت کوچک بالاخره نمى تواند آنجا زندگى کند؛ یک اسراییل غاصب بزرگ که دامنه اش از این طرف ـ شاید ایران خودمان هم ـ کشیده شود.
به قول عبدالرحمن فرامرزى: این اسراییل غاصب که من مى شناسم، فردا ادعاى شیراز را هم مى کند و مى گوید: شاعرهاى خود شما همیشه در اشعارشان، اسم شیراز را گذاشته اند: «ملک سلیمان». هر چه بگویى آقا! آن تشبیه است، مى گوید: سند از این هم بهتر مى خواهید؟ مگر ادعاى خیبر را که نزدیک مدینه است، ندارند؟ مگر «روزولت» (رئیس جمهور آمریکا) به پادشاه وقت عربستان سعودى پیشنهاد نداد که شما بیایید این شهر را به اینها بفروشید؟
مگر اینها ادعاى عراق و سرزمین هاى مقدس شما را ندارند؟ والله بالله! ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم! مسئولیت داریم ... والله! قضیه اى که دل پیغمبر اکرم صلّى الله علیه و آله را امروز خون کرده است، این قضیه است ... [امروز] اگر [امام] حسین بن على علیه السلام بود، مى گفت: اگر مى خواهى براى من عزادارى کنى، براى من سینه و زنجیر بزنى؛ شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر هزار و سیصد سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس ...34.
علاوه بر این از دیدگاه مقام معظم رهبرى مدظله العالی:
«مسأله فلسطین، تنها یک مسأله اسلامى نیست؛ بلکه مسأله اى انسانى و بشرى است و هر کس مى تواند با تکیه بر ارزش ها و مبانى انسانى، در مورد فاجعه فلسطین قضاوت کند و واکنش نشان دهد»35.
دلیل و چگونگی پایه گذارى روز قدس
در اولین ماه رمضان، پس از پیروزى انقلاب، حضرت امام خمینى رحمه الله ـ که از ابتداى قیام، علیه رژیم پهلوى و آمریکا از آزادى فلسطین و مردمش دفاع مى کرد ـ آخرین جمعه ماه رمضان را به عنوان روز قدس اعلام کرد تا مسلمانان، آزادگان و مستضعفان جهان، در این روز، نداى آزادى قدس را علیه مستکبران سر دهند و با تظاهرات و راهپیمایى و هر گونه اقدام ممکن، به جهاد برخیزند.این اقدام مهم و تاریخى حضرت امام خمینی رحمه الله براى زنده نگه داشتن مسأله فلسطین و جلب توجه مسلمین و دولت هاى اسلامى به خطر صهیونیسم بود. همچنین عکس العمل ناشى از بصیرت و غیرت اسلامى، در برابر خیانت هاى سازشکارانه برخى دولت هاى عربى مانند انور سادات بود.
حضرت امام خمینی رحمه الله در 16 مرداد 1358 در پیام مهمى براى اعلام روز قدس، فرمودند:
«من در طى سالیان دراز، خطر اسراییل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود، به برادران و خواهران فلسطینى شدت بخشیده است و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطینى، پیاپى خانه و کاشانه ایشان را بمباران مى کند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولت هاى اسلامى، مى خواهم که براى کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آنان، به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را ـ که از ایام قدر است و مى تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد ـ به عنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى، همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند پیروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم».36
حضرت امام خمینی رحمه الله در پیام دیگرى نیز فرمودند:
«روز قدس یک روز جهانى است، روزى نیست که فقط اختصاصى به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله ملت هایى است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیرآمریکا بودند ... روزى است که باید مستضعفین مجهز بشوند، در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند ... روز قدس روز اسلام است.
روز قدس، روزى است که اسلام را باید احیا کرد و احیا بکنیم و قوانین اسلام در ممالک اسلامى اجرا بشود.
روز قدس روزى است که باید به همه ابرقدرت ها هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحت سیطره شما ـ به واسطه عمال خبیث شما ـ واقع نخواهد شد.
روز قدس، روز حیات اسلام است. باید مسلمین به هوش بیایند، باید بفهمند قدرتى را که مسلمین دارند، قدرت هاى مادى، قدرت هاى معنوى مسلمین ـ که یک میلیارد جمعیت هستند و پشتوانه خدایى دارند و اسلام پشتوانه آنها است و ایمان پشتوانه آنها است ـ از چه باید بترسند؟ ... اسلام دین خدا است و باید در همه اقطار، اسلام پیشروى کند. روز قدس، اعلام یک همچو مطلبى است. اعلام این مطلب است که مسلمین به پیش؛ براى پیشرفت در همه اقطار عالم.
روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است، روز حکومت اسلامى است. روزى است که باید جمهورى اسلامى در سرتاسر کشورها، بیرقش افراشته شود. روزى است که باید به ابرقدرت ها فهماند که دیگر آنها نمى توانند در ممالک اسلامى، پیشروى کنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم مى دانم. روزى است که باید ما، تمام قواى خودمان را مجهّز کنیم و مسلمین از آن انزوایى که آنها را کشانده بودند، خارج شوند و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند ...»37.
دستاوردهای اعلام روز جهانى قدس
اعلام روز جهانى قدس از سوى حضرت امام خمینی رحمه الله و گسترش آن به سایر کشورهاى اسلامى، فلسطین را از مسأله داخلى بودن، خارج نموده و آن را به عنوان یکى از مهم ترین مسائل جهان اسلام، تبدیل کرده است.این امر باعث آگاهى، بیدارى و اتحاد جهان اسلام، در مقابل اهداف شوم آمریکا و صهیونیسم بین الملل شد و افکار عمومى جهان اسلام را به کانون این توطئه ها، سوق داد.
این موضوع و اهتمام حضرت امام خمینی رحمه الله به موضوع فلسطین، در داخل آن کشور نیز داراى تأثیرات بسیار ارزنده اى بود؛ پس از دهه هاى 50 تا 70 ـ که اسلام از صحنه فلسطین خارج بود ـ مجددا به مرکزیت نهضت اسلامى معاصر منتقل شد و با این پشتوانه جدید، به مقابله با پدیده اسراییل غاصب رفت. 38
از این به بعد جهاد، شهادت و فداکارى در راه هدف ـ که نمادهاى شعارهاى انقلاب اسلامى ایران بود ـ به عنوان اصول اساسى جهاد اسلامى فلسطین مطرح شد. شیخ عبدالعزیز عوده مى گوید:
«انقلاب خمینى رحمه الله مهم ترین و جدیدترین تلاش در بیدارسازى اسلامى، براى اتحاد ملت هاى مسلمان بود... ایران تنها کشورى بود که واقعا بر روى مسأله فلسطین متمرکز شد».39
جهاد اسلامى فلسطین اعلام کرد:
«مسأله فلسطین، یک مسأله اسلامى است، نه یک مسأله ملى که تنها مربوط به فلسطینیان باشد و یا یک مسأله عربى که فقط به اعراب ارتباط داشته باشد. این مسأله، مسأله جهان اسلام است».40احیاى اسلام اصیل و اقبال مردم فلسطین به آن، شکل گیرى گروه هاى مبارز فلسطین با تکیه بر آموزه هاى اصیل اسلامى، گسترش روز افزون انتفاضه و در پى آن ایجاد وحشت و ناامنى براى اشغالگران متجاوز، به چالش کشاندن سیاست هاى رژیم صهیونیستى و ... از دیگر نتایج این موضوع مهم است.
پینوشتها:
1. روژه گارودى، تاریخ یک ارتداد، ترجمه مجید شریف، موسسه خدمات فرهنگى رسا، چاپ دوم، 1377، صص 194ـ198.
2. به عنوان نمونه، اتحادیه حقوق بشر اسراییل غاصب فاش مى کند که از 11 ژوئن 1967 تا 15 نوامبر 1969 بیش از 20000 خانه متعلق به اعراب، در اسراییل غاصب و در کرانه غربى رود اردن با دینامیت ویران شده اند و در سال 1949 نیز دولت اشغالگر اسراییل غاصب حدود 400 شهر و روستاى عرب نشین فلسطین را تخریب و به جاى آنها جنگل مصنوعى ایجاد کرد.
3. ر.ک: اسدالله رضایى، بررسى سیر تحول دولت در سرزمین فلسطین، نشر گنج معرفت، ص 31.
4. همان، ص 33.
5. براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. سیاست و حکومت رژیم صهیونیستى، موسسه مطالعات فلسطینى، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1377؛
ب. عبد معروف، دولت فلسطین و شهرک هاى یهودى نشین، ترجمه فرزاد ممدوحى، نشر اطلاعات؛
پ. آلفرد. م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستى، ترجمه: سید ابوالقاسم حسینى، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1379.
6. حج 22، آیه 40 و 39.
7. نساء 4، آیه، 75.
8. بحار، ج 97، ص 90.
9. کافى، ج 2، ص 164.
10. تحف العقول، ص 414.
11. کافى، ج 2، ص 163.
12. کافى، ج 2، ص 167.
13. الامالى، شیخ صدوق، ص 574.
14. نهج الفصاحة، ش 2712.
15. قانون اساسى، اصول 6، 11، 56، 153.
16. براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. جهان اسلام از دیدگاه امام خمینى، (موسسه نشر آثار امام خمینى)؛
ب. فلسطین از دیدگاه امام خمینى، (موسسه نشر آثار امام خمینى).
17. ر.ک: فصلنامه حضور، ویژه فلسطین، بهار 1381، ش 40، صص 24ـ31.
18. همان.
19. ناصرپور، حسن، عملیات استشهادى در فلسطین، ص 70.
20. همان.
21. محمدرضا ضیائى بیگدلى، اسلام و حقوق بین الملل، تهران، ص 128.
22. بقره 2، آیه 190.
23. همان، آیه 191.
24. اسلام و حقوق بین الملل عمومى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، ص 26.
25. به نقل از: نشریه «مرکز مطالعات عالى بین الملل» اسفند 1365، مقاله «مفهوم تجاوز در حقوق بین الملل».
26. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: عبدالعلى، قوام، اصول سیاست خارجى و سیاست بین الملل، ص 135.
27. همان، ص 206.
28. دایرة المعارف تشیع، ج 3، ص 558.
29. اسراء 17، آیه 1.
30. تفسیر نمونه، ج 12، ص 10.
31. ر.ک: فصلنامه حضور، ش 40، بهار 1381، ص 111.
32. همان، ص 112.
33. ر.ک، سیدحسین موسوى، تهدیدهاى جدید امنیتى اسراییل غاصب در منطقه خاورمیانه، مجله مطالعات منطقه اى، ش 8.
34. شهید مطهرى، حماسه حسینى، ج 1، سخنرانى استاد در عاشوراى 1390 1348 شمسى.
35. بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه دوم نماز جمعه 16/1/81.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
الف. امین مصطفى، دیپلماسى پنهان اسراییل غاصب در کشورهاى عربى، ترجمه محمدجعفر سعدیان؛
ب. آلفرد.م.لیلیانتال، ارتباط صهیونیستى، ترجمه سیدابوالقاسم حسینى ژرفا، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، چاپ اول، پاییز 1379.
36. صحیفه نور، ج 8، ص 229.
37. همان، ج 5، ص 286.
38. شقاقى، فتحى ابراهیم، انتفاضه و طرح اسلامى معاصر، تهران، انتشارات بین المللى الهدى، 1371، ص 4.
39. جمیله، کدیور، رویارویى انقلاب اسلامى ایران و آمریکا، انتشارات اطلاعات، 1374، ص 114.
40. همان.
منبع:
پرسش ها و پاسخ هاى برگزیده ویژه ماه مبارک رمضان، گروه محققان، دفتر نشر معارف، چاپ دهم، پاییز 89.