نگاهي به زندگي و مرگ کاشف ميکروبها
لويي پاستور ، شايد تنها دانشمندي باشد كه روزانه بارها و بارها نامش را با اندك تغييري ميشنويم و يا به زبان ميآوريم: پاستوريزاسيون، محصولات پاستوريزه و حتي آدم پاستوريزه! با اين حال، ذهن كمتر كسي با شنيدن اين كلمات، به شيميدان و زيستشناس مشهور فرانسوي، لويي پاستور، معطوف ميشود؛ دانشمندي كه در 27 دسامبر 1822 ميلادي به دنيا آمد و در تاريخ 28 سپتامبر 1895 ميلادي در حوالي پاريس درگذشت و عمل پاستوريزاسيون مأخوذ از نام اوست. در این مقاله نگاهي داشتهايم به او، بيمارياش و اکتشاف بشردوستانهاش.
لويي پاستور شهرتش را مديون شناخت نقش باكتريها در بروز بيماري و كشف واكسن ضدهاري است. البته پاستور به موفقيتهاي زيادي نايل شده است. او واكسن سياه زخم را براي علاج قطعي بيماري گوسفندان كشف کرد و همچنين وجود جهان موجودات بسيار ريز را كه ميكروب نام دارند ثابت كرد و اعلام کرد كه عامل بسياري امراض همين موجودات ذرهبيني هستند و با اين اكتشاف، بزرگترين خدمت را به بشريت كرد. پاستور فرضيهاي را كه لاوازيه پيش از او طرح كرده بود با پايههاي علمي محكمي به اثبات رساند؛ موضوع چرخه حيات به اين معنا كه هر چيز كه نابود ميشود، باز به وجود ميآيد. وي اظهار داشت که بعد از مرگ، موجودات ذرهبيني که روي نعش قرار دارند، از فقدان هوا استفاده کرده و به زاد و ولد ميپردازند و جسد را تجزيه کرده و متعفن ميسازند. آنگاه مواد حاصل از تجزيه جسم مرده، به مصرف تغذيه حيوانات و نباتات ديگر ميرسد و به اين طريق به حيات ادامه ميدهند.
پاستور تا آخرين لحظات زندگياش نيز در حال تحقيق و بررسي بود. او در حالي که در مورد کرم ابريشم مطالعه ميکرد، ناگهان دچار خونريزي مغزي گشت و سمت چپ بدنش فلج شد. او پس از درمان تا حدي بهبود يافت، اما سکته مغزي ديگري باعث شد تا تکلم و تحرکاش مختل شود. او در هنگام مرگ به کلي فلج شده بود. لويي پاستور در سال 1895در پاريس در 73 سالگي و بر اثر سکته مغزي درگذشت. مقبره او در زيرزمين انستيتوپاستور است. پاستور با وجود اينكه در خانوادهاي كمابيش فقير به دنيا آمده بود، توانست تحصيلات خود را با موفقيت به پايان برساند. او در 26 سالگي بعد از اخذ مدرك دكترا به سمت استاد شيمي دانشگاه استراسبورگ پذيرفته شد و با دختر رييس همين دانشگاه ازدواج کرد. همسر لويي پاستور حامي فعاليتهاي علمي شوهرش شد و مسووليت كارهاي اداري و دفتري او را به عهده گرفت. اين زوج صاحب سه دختر شدند که هرسه قبل از رسيدن به سن بلوغ از دنيا رفتند. دختر چهارم و پسري بنام ژان باتيست از آنها بزرگ شدند که اين پسر بعدها سياستمدار شد. ژان باتيست در کودکي بهوسيله پدرش از مرگ نجات يافت ولي ?? سال بعد در سال ???? که آلمانها به فرانسه تاختند و خواستند به سردابي که مقبره پاستور بود و پسرش نگهباني آن را بهعهده داشت به زور وارد شوند، با مقاومت روبهرو او شدند و در اين برخورد، ژان باتيست جانش را از دست داد.
بخشي از وصيتنامه پاستور
«در هر حرفهاي كه هستيد، نه اجازه بدهيد به بدبينيهاي بيحاصل آلوده شويد و نه بگذاريد بعضي لحظات تاسفبار كه براي مدتي پيش ميآيد، شما را به ياس و نااميدي بكشاند. در آرامش حاكم بر آزمايشگاهها و كتابخانههايتان زندگي كنيد. نخست از خود بپرسيد براي يادگيري و خودآموزي چه كردهام؟ سپس همچنان كه پيش ميرويد، بپرسيد: من براي كشورم چه كردهام؟ و اين پرسش را آنقدر ادامه دهيد تا به اين احساس شاديبخش و هيجانانگيز برسيد كه شايد سهم كوچكي در پيشرفت و اعتلاي بشريت داشتهايد اما هر پاداشي كه زندگي به تلاشهايتان بدهد يا ندهد، هنگامي كه به پايان تلاشهايمان نزديك ميشويم هر كدام از ما بايد حق آن را داشته باشيم كه با صداي بلند بگوييم: من آنچه را درتوان داشتهام، انجام دادهام و ديگر هيچ!»
منبع:www.salamat.com
/ج
لويي پاستور شهرتش را مديون شناخت نقش باكتريها در بروز بيماري و كشف واكسن ضدهاري است. البته پاستور به موفقيتهاي زيادي نايل شده است. او واكسن سياه زخم را براي علاج قطعي بيماري گوسفندان كشف کرد و همچنين وجود جهان موجودات بسيار ريز را كه ميكروب نام دارند ثابت كرد و اعلام کرد كه عامل بسياري امراض همين موجودات ذرهبيني هستند و با اين اكتشاف، بزرگترين خدمت را به بشريت كرد. پاستور فرضيهاي را كه لاوازيه پيش از او طرح كرده بود با پايههاي علمي محكمي به اثبات رساند؛ موضوع چرخه حيات به اين معنا كه هر چيز كه نابود ميشود، باز به وجود ميآيد. وي اظهار داشت که بعد از مرگ، موجودات ذرهبيني که روي نعش قرار دارند، از فقدان هوا استفاده کرده و به زاد و ولد ميپردازند و جسد را تجزيه کرده و متعفن ميسازند. آنگاه مواد حاصل از تجزيه جسم مرده، به مصرف تغذيه حيوانات و نباتات ديگر ميرسد و به اين طريق به حيات ادامه ميدهند.
پاستور تا آخرين لحظات زندگياش نيز در حال تحقيق و بررسي بود. او در حالي که در مورد کرم ابريشم مطالعه ميکرد، ناگهان دچار خونريزي مغزي گشت و سمت چپ بدنش فلج شد. او پس از درمان تا حدي بهبود يافت، اما سکته مغزي ديگري باعث شد تا تکلم و تحرکاش مختل شود. او در هنگام مرگ به کلي فلج شده بود. لويي پاستور در سال 1895در پاريس در 73 سالگي و بر اثر سکته مغزي درگذشت. مقبره او در زيرزمين انستيتوپاستور است. پاستور با وجود اينكه در خانوادهاي كمابيش فقير به دنيا آمده بود، توانست تحصيلات خود را با موفقيت به پايان برساند. او در 26 سالگي بعد از اخذ مدرك دكترا به سمت استاد شيمي دانشگاه استراسبورگ پذيرفته شد و با دختر رييس همين دانشگاه ازدواج کرد. همسر لويي پاستور حامي فعاليتهاي علمي شوهرش شد و مسووليت كارهاي اداري و دفتري او را به عهده گرفت. اين زوج صاحب سه دختر شدند که هرسه قبل از رسيدن به سن بلوغ از دنيا رفتند. دختر چهارم و پسري بنام ژان باتيست از آنها بزرگ شدند که اين پسر بعدها سياستمدار شد. ژان باتيست در کودکي بهوسيله پدرش از مرگ نجات يافت ولي ?? سال بعد در سال ???? که آلمانها به فرانسه تاختند و خواستند به سردابي که مقبره پاستور بود و پسرش نگهباني آن را بهعهده داشت به زور وارد شوند، با مقاومت روبهرو او شدند و در اين برخورد، ژان باتيست جانش را از دست داد.
بخشي از وصيتنامه پاستور
«در هر حرفهاي كه هستيد، نه اجازه بدهيد به بدبينيهاي بيحاصل آلوده شويد و نه بگذاريد بعضي لحظات تاسفبار كه براي مدتي پيش ميآيد، شما را به ياس و نااميدي بكشاند. در آرامش حاكم بر آزمايشگاهها و كتابخانههايتان زندگي كنيد. نخست از خود بپرسيد براي يادگيري و خودآموزي چه كردهام؟ سپس همچنان كه پيش ميرويد، بپرسيد: من براي كشورم چه كردهام؟ و اين پرسش را آنقدر ادامه دهيد تا به اين احساس شاديبخش و هيجانانگيز برسيد كه شايد سهم كوچكي در پيشرفت و اعتلاي بشريت داشتهايد اما هر پاداشي كه زندگي به تلاشهايتان بدهد يا ندهد، هنگامي كه به پايان تلاشهايمان نزديك ميشويم هر كدام از ما بايد حق آن را داشته باشيم كه با صداي بلند بگوييم: من آنچه را درتوان داشتهام، انجام دادهام و ديگر هيچ!»
منبع:www.salamat.com
/ج