توصیه هایى اخلاقی از آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله)

در این نوشتار به برخی از توصیه های اخلاقی و عرفانی حضرت آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله) اشاره می شود.
جمعه، 7 ارديبهشت 1403
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله)

طرح مسأله و ضروت بحث

یکی از سنت های علمای ربانی، دستورالعمل نگاری اخلاقی و عرفانی است. دستورالعمل ها، توصیه ها و اندرزها، راهکارهایی است در باب سیر و سلوک و طی طریقت از شریعت به حقیقت و سنتی است که از عصر خود پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رواج داشته است. بخشی از سخنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام)، جنبه دستورالعمل دارد و بیشتر دستورالعمل های عالمان دین اثر پذیرفته از آموزه های قرآن و سنت نبوی و علوی است. 

پندهای نبی گرامی (صلّی الله علیه و آله) و اندرزهای امام علی (علیه السلام) به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و دستورالعمل های امام صادق (علیه السلام) و پیشوایان دیگر الهام بخش دستورالعمل نویسی در میان عارفان و عالمان بوده است. حاصل یک عمر سیر و سلوک عملی و کندوکاو معنوی است که به صورت های کوتاه، یا بلند در اختیار سالک گذاشته می شد.
در حقیقت، دستورالعمل های عالمان و عارفان، راهنمای رهیافته ها و روحیات و اخلاق فرزانگانی است که به درخواست شاگردان اختصاصی خود، آنها را می نگاشتند، تا اسباب ارتقای معنوی آنان فراهم شود و از کژی و اعوجاج رهایی یابند. وجه مشترک همه دستورالعمل های اخلاقی بیان این نکته است که دام هایی پیدا و ناپیدا، در فراروی سالک وجود دارد و سالک لازم است خار انکار از صحرای دل برکند و لوح خاطر از نقش غیر فرو شوید و پیوسته پاسبانی دل کند.

براساس داده های این دستورالعمل ها، رسیدن به مقام جان جهان، جز با دوری از پستی ها، تیرگی ها و حجاب های ماده و جلب صفات کمال از راه عمل، به دستور شرع انور امکان ندارد. پس از عمل به دستورهای الهی است که راه مستقیم انسانیّت روشن شده و باب های برکت و هدایت به روی سالک گشوده می شود و شناسایی حقیقی و وصال به حق، به حقیقت می پیوندد. میان ماده های مورد نظر این دستورالعمل های اخلاقی علمای عامل، هیچ ناسازگاری روشنی به چشم نمی خورد، گویا همه آنها از یک نفر و یک منبع سرچشمه گرفته اند.
در این نوشتار به برخی از توصیه های اخلاقی و عرفانی حضرت آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله) اشاره می شود.
 

پرده هوى و هوس

حجاب ها و پرده ها مانع از شنوایى و دیدن حق است، مانع از فهم و ادارک حقایق و معارف و لذت بردن از آن ها است. این پرده ها انسان را محاصره کرده اند. این پرده ها باید پاره شوند. این پرده ها، پرده هوى و هوس است. پرده دلخواهى است. اگر انسان دلخواهى و هوس خود را کنار بزند و دور بیندازد، همه کارهاى او درست مى شود... اجتماع، محله، دوست، شرق و غرب بهانه است. این ها موانع اصلى نیستند، انسان خود مانع و مانع تراش است.1
 

کلید نورانى

اگر مى خواهى خداى تعالى به تو کمک کند و از برکات خدا کمال استفاده را بکنى، با حرف نمى شود؛ در خلوت و جلوت باید مُحرّمات الهى را ترک کرد. باید توطئه ها، دروغگوئى ها، تهمت ها، کم فروشى ها، کلاه گذارى ها، و شیطنت ها را ـ که اسمش را عقل گذاشته ایم ـ کنار بگذاریم. 
عقل آن است که تو را از آتش نجات دهد، خداى تعالى شما را با بصیرت عقلى نورانى کند؛ همان نورى که قرآن مى فرماید: «الله وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»2. این نور را خاموش نکنید. 

کلید این نور در دست شما است. اگر این نور خاموش شود، بى نور هستید. کلید این نور این است که معصیت خدا نکنید. توطئه نکنید. این زرنگى ها را کنار بگذارید. این ها نازرنگى است. اگر زرنگ هستید، در دستگاه خدا زرنگ باشید3.
 

اصلاح خرابى ها

مکتب اسلام و معارفش، همه براى این است که تو ساخته شوى. اگر تو ساخته شوى، همه چیز ساخته مى شود. اگر تو خراب باشى، همه چیز خراب مى شود. کارى کنید که خرابى ها را اصلاح کنید، نمى خواهد آباد کنید. جلوى خرابى هاى خود را بگیرید.4
 

خدا را یارى کنید تا خدا هم شما را یارى کند

تمام وفاى به عهدها و وعد و وعیدهاى خداوند، جنبه جزایى دارد. مثلاً خداوند به مؤمنین و کسانى که عمل صالح انجام داده اند، وعده مغفرت و اجر عظیم داده است: «وَعَدَ الله الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ»5 یعنى اول شما باید ایمان بیاورید و عمل صالح بکنید، تا به وعده الهى، که مغفرت و اجر عظیم است، نائل شوید. عذاب الیم هم مال طبقه کفار است: «إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یومِنُونَ خَتَمَ الله عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»6 همه اینها جنبه چزایى دارد، یعنى شما تا حرکت نکنید، جزایى نیست. شما اگر نصرت خدا را بخواهید، جز این که رو به خدا بروید، خبرى نیست. یقین بدانید.7

نصرت خدا هم مراتب دارد.گاهى به جمیع جهات خدا را نصرت مى کنید، خدا هم به جمیع جهات شما را یارى مى کند. این که بگویید: خدایا ما را یارى کن! بعد هم کارهاى خود را بکنیم، مى گوید: خبرى نیست. تو باید خدا رانصرت کنى، تا خدا هم تو را یارى کند.8

این طور نیست که کلاه سر خدا برود. بگویى: شما ما را یارى کن تا ما بعداً تو را یارى کنیم.
خدا به اندازه اى که شما یارى کردى کمک مى کند: «إِنْ تَنْصُرُوا الله ینْصُرْکمْ»9. دردستگاه خدا نمى توان حقه بازى کرد. حقه بازى، مال بازار است. باید ابراهیم آماده براى آتش شود تا خدا آتش را «برد و سلام» کند. اگر به مخلوق التماس کند، به زید التماس کند، از «برد و سلام» خبرى نیست. کسى که همه یارى ها را از خدا دید، قهراً مؤمن به خدا مى شود.10

پیامبر خدا یک روز گرفتار اهل مکه بود. اهل مکه مى گفتند: نباید در مکه صداى پیامبر بلند شود. ولى صداى پیامبر خدا در تمام جهان بلند شد. این کار را چه کسى غیر از دستگاه خدا کرد: «وَ رَفَعْنا لَک ذِکرَک»مراتب ایمان هم از این جا استفاده مى شود. کسى که به حسب دست و زبان و قلب و اقتصاد و همه امور، خدا را نصرت کند، ایمانش غیر ایمان کسى است که در یک جهت خدا را یارى کرده است.

شما مى گویید: ما که نفهمیدیم! نکرده اید که بفهمید. تا نصرت خدا نکنید، فایده اى ندارد. اگر در اقتصاد گرفتار هستى، با دعا کار اصلاح نمى شود. براى خدا قدم بردار، اگر یارى خدا را ندیدى، آن وقت اشکال کن. با تنبلى، خدا انسان را یارى نمى کند. اگر براى خدا کارى کردى، جزا هم دارد.11

توصیه هایى اخلاقی از آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله)
 

به عهد خود وفا کنید تا خدا نیز به عهدش وفا کند

وفاى به عهد و وفاى وعده و وعیدهاى خداوند، همه جنبه جزایى دارد. البته این غیر از رحمت عمومى خداوند است. خداوند یک رحمت عام نسبت به همه موجودات دارد و همه موجودات از آن بهره مند هستند و مقید به قیدى نیست. ولى این ها در صورتى است که شما قدم بردارید. قدم بر نداشته اگر هزار سال هم در محراب داد بکشى، مى گویند: خبرى نیست. باید حرکت کرد، از خدا هم یارى خواست و خدا هم تحقیقاً یارى مى کند. ولى با نشستن در خانه و تسبیح دست گرفتن که: خدایا کارهاى ما را اصلاح کن، کار اصلاح نمى شود. یک قدم بردار، دست کم چها تا فقیر را در شب اداره کن، اقتصاد شما آباد مى شود. تا وفا نکنید خبرى نیست: «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ».12
 

با خدا باش!

حضرت آیت الله بهاء الدینى(قدس سره) به جویندگان آب حیات، جمله کوتاهى را سفارش مى کرد که عصاره و چکیده و جان تمام اذکار و اوراد است و آن این که: «با خدا باش!» هر گاه ذکرى از او طلب مى کردند مى فرمود: «با خدا باش!» و آنگاه که بر اِصرار خود مى افزودند، با نگاهى پر معنا به آن ها نگریسته مى فرمود: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ الله لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»13. آن کس که در محدوده بندگى ما بکوشد راه ارتقا و صعود را بدو بنمایانیم.14
 

ذکر زبانى و قلبى

روزى از محضر آقا درباره اذکار و اوراد پرسیدند؛ فرمود: «محصول و نتایج آن مادامى» است، یعنى تا وقتى انسان مشغول است بهره مند است، ولى ذکر، ذکر قلبى است که نتایج آن همیشگى است. باید قلب و دل به ذکر، ربط داشته باشد. چه بسیار ذکرها که نتیجه مادامى هم ندارد و انسان را از مذکور حقیقى باز مى دارد و به خود مشغول مى کند. در جاى دیگر فرمودند: «به تسبیح و ذکر و ورد گول نخورید، ممکن است چیزى عادت انسان شود، وقتى عادت شد، ترک آن وحشت آور است، و منشأ اثر هم نیست. انسان گاهى مثل ضبط صوت مى شود، مى گوید و مى خواند و هیچ متوجه نیست، لذا چیزى عاید او نمى شود.»15
 

نفس اماره، مزاحم عقل

نفوس غیر الهى و منقطع از خداى تعالى، تمام جرائم را کمال خود مى دانند. مى گویند: ما این چنین قدرتى داریم که مى توانیم جهان را آتش بزنیم. باید گفت: اگر دنیا را آباد کردید افتخار دارد. نفس از موجودات نارى است و دشمنى آن با انسان، از شرق و غرب هم بیشتر است. ولى ما نمى توانیم این مطلب را باور کنیم، چگونه مى توانیم باور کنیم که خودمان دشمن خودمان هستیم. اگر خدا به تو عقل عطا کرد و مورد موهبت الهى واقع شدى و عاقل شدى آن وقت مى فهمى که خودت از همه جاهل تر و از همه نادان تر هستى و آتش تو از همه بیش تر است. 

در آن وقت نمى گویى هر کارى دلم بخواهد مى کنم. چون این مظاهر شیطانى است بلکه مى گویى هر چه خداى تعالى بخواهد، عظمت من در آن است. باید عقل را به کار انداخت و مزاحم آن را از میان برداشت. مزاحم عقل، نفس اماره است. هر اندازه انسان این نفس را تزکیه و تهذیب کند و آن را از قدرت سبعى بیندازد و تضعیفش کند، حکومت و حاکمیت عقل تقویت مى شود.16
 

لطیف ترین آیه قرآن

حضرت آیت الله بهاء الدینى مى فرمودند: ما از همه گفتار حکما و عرفا و فلاسفه و آنان که در سیر و سلوک عمرى را سپرى کرده اند، این جمله قرآن را با روح تر و با واقعیت تر مى نگریم که مى فرماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا»17 و ما این را لمس مى کنیم.18
 

مالک نَفْسَتْ باش

اگر نفس، حالت ناریت داشته باشد، نتیجه اش همین شرارت هایى است که از ابتداى خلقت بوده است. شرارت، مال انسان است، بزرگش مال امریکا و شرق و غرب است و کوچکش مال ماهاست. ما هم از آتش دور نیستیم. اگر بخواهید چشم و گوش و زبان و دست اصلاح شود، باید این مبدأ نار، که نفس انسان است، اصلاح شود. اگر این مبدأ فرماندهى اصلاح شد، دیگر فرمان شرّ از او صادر نمى شود. چشم و گوش انسان، صَرف اطاعت حق مى شود. مبدأ تمام عوارضى که اعضا و جوارح انسان به آن مبتلا هستند، خرابى نفس است. 

اگر نفس خراب نباشد، اعضا و جوارح، کار بد انجام نمى دهند و تا این نفس اصلاح نشود، کار چشم و گوش و دست و زبان قابل اصلاح نیست. لذا حضرت على علیه السلام در سفارش هاى خود به مالک مى فرمایند: «اَمْلِک هَویک»19؛ معنایش این است که تو بر نفس مالک باش، نه این که نفس، مالک تو باشد. باید آتش نفس را خاموش کرد وگرنه این آتش، دائم مشغول کار است، شاید بسیارى از اعمال صالح انسان را هم خراب کند.20
 

باید با مردم مدارا کرد

برخى شبها توفیق زیارت و اقتداى نماز به آقا نصیبم مى شد و از این توفیق بسیار شادمان و خرسند بودم.
یکى از روزها نزدیک مغرب تصمیم گرفتم به حسینیه معظم له رفته،در آنجا نماز جماعت بخوانم. اول خیابان، منتظر تاکسى شدم. ناگهان ماشینى از کنارم عبور کرد و مقدارى آب گل آلود که در گودالى جمع شده بود به عباى من ریخت. ناراحت شدم و با عصبانیت به راننده آن گفتم: مگر چشم ندارى؟ شعورت کجاست؟! 

او رفت و قضیه تمام شد و چندین دقیقه بعد خدمت آقا رسیدم. پس از اقامه نماز مغرب و عشا، اطراف ایشان حلقه زدیم تا از انبوه معرفت و دانش معظم له توشه اى برگیریم. ایشان شروع به صحبت کردند، اما ناگهان در بین سخنان خویش فرمودند:
«براى طلبه اى که نان امام زمان را مى خورد، زشت است که فحش بدهد. گیرم تاکسى، اشتباهى کرد و لباس شما هم کثیف شد، به او جسارت کنیم؟ باید با مردم مدارا کرد!» من فهمیدم که مخاطب ایشان من هستم.21
 

براى رهایى از مشکلات

ما تجربه زیادى به دست آورده ایم و وجدان نموده ایم که براى رهایى از مشکلات راههایى است که بهترین آنها که خود ما حس کرده ایم و به کمک آنها به حاجتهایمان رسیده ایم، چهار چیز است: نذر کردن گوسفند براى فقرا، خواندن حدیث کساء به طور پى در پى، پرداختن صدقه و ختم صلوات.22
 

اگر چشمت یک نگاه بد بکند 

اگر چشمت یک نگاه بد بکند توى سرت مى خورد، خیال نکن! الان نمى فهمى. این ها الان این آثار را دارد. گمان نکن زرنگى کرده اى و به محرمات الهى نگاه مى کنى و فردا خبرى نیست. این کار از تو یک شیطان تربیت مى کند که فردا سوسمار هم مى خورى.23
 

نماز مقبول

اگر مى خواهید بدانید نماز شما مورد قبول است یا نه از این جا تجربه کنید. اگر دیدید نماز شما جلو دروغ و فساد و منکرات را مى گیرد، بدانید نماز شما مقبول است. کار نماز این است همان طور که آتش مى سوزاند و آب خاموش مى کند نماز هم انسان را از منکرات نجات مى دهد. آن زمانى که انسان به فکر منکر افتاد اگر دید نمازش مانع دروغ گفتن اوست؛ به او گفت: تو که نماز مى خوانى و عبادت خدا را مى کنى. این کار را نکن! و او این کار را نکرد. بداند نمازش مورد قبول است. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ»25.24
 

نماز اول وقت 

اگر این دو کار را انجام دهید خیلى پیشروى کرده اید: یکى این که نماز را اول وقت بخوانید، دیگر اینکه دروغ نگویید. و آن وقت اگراین کارها را کردید فهم شما هم عوض مى شود یعنى درک دیگرى پیدا مى کنید. الان شما نمى توانید این مطالب را از ما قبول کنید ولى وقتى خودتان به آن رسیدید قبول مى کنید.26
 

آمادگى انسان براى خودسازى 

از نظر طبیعى تا انسان حیات دارد فرصت خودسازى را از دست نداده و هیچ گاه نباید خود را فراموش کند. در لحظه لحظه عمر، انسان باید به فکر خود باشد. البته ایام جوانى غنیمتى است که نباید از آن غافل شد و به سادگى آن را از دست داد. چون در این ایام نفس براى ساخته شدن مستعدتر است و قواى انسان کامل است.27
 

ذکر حقیقى

یاد خدا سبحان الله و الحمد الله گفتن نیست، بلکه یاد خدا آن است که واجبات را انجام دهیم و اگر به محرمات الهى رسیدیم از آن دورى کنیم. اگر حرکت لب و دهن با این عمل همراه بود آن الحمدلله و سبحان الله و... جنبه ذکرى دارد و گرنه، لقلقه زبان است. ائمه دین فرموده اند: «کونُوا دُعاةَ الناسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ»
ما نمى خواهیم بگوییم اذکار و اوراد، خداى ناکرده نباشد، مردم به مستحبات نپردازند، بلکه مقصود این است که همه این ها براى دست یابى به یاد و ذکر خدا و متذکر بودن است.28

بازى گرى را کنار بگذارید، همه چیز درست مى شود
یکى از بزرگان میفرمود: یک روز به ایشان عرض کردم: آقا بالاخره آدم استاد مى خواهد. فرمود: استاد پیامبر خدا چه کسى بود؟ گفتم: بالاخره آدم انس مى خواهد. فرمود: شما بازیگرى را کنار بگذارید همه چیز درست مى شود.29
 

نیاز به استاد، آرى یا نه؟!

حضرت آیت الله بهاء الدینى (رحمه الله) براى ورود به وادى سیر و سلوک و عرفان مى فرمود: «اگر انسان ذوقیات خوبى داشته باشد استاد لازم نیست، سیره و روش ائمه علیه السلام بهترین استاد است». بزرگان دیگر و از جمله آیت الله حاج سید عبدالکریم کشمیرى (رحمه الله) (متوفاى 1378 ش) مى فرمایند: بدون استاد نمى شود. این دو فرموده با هم تضادى ندارد. چون آقاى بهاء الدینى مى فرمایند: «خود ائمه بهترین استادند، اگر انسان ذوقیات خوبى داشته باشد تنها با روش ائمه مى تواند به مدارج عالیه و عرفان برسد واحتیاج به معلم و مربى دیگرى ندارد» و بزرگوارانى که مى فرمایند: بدون استاد نمى شود آنانى را مى فرمایند که ذوقیات خوبى ندارند یا ذوقیات عرفانى را در سیر و سلوک به طور کم رنگ دارند.30

چیزى که امروز بازارش رواج دارد دروغ است و با دروغ نمى توان به خدا رسید. مردان با حقیقتى را من دیدم که نفرین آنها مستجاب بود. با نفرین آنها موافق نبودم و کسانى را دیدم که اگر مى خواستى دو سال حقه بازى یادش بدهى یاد نمى گرفت. بساط اسلام دروغ نیست. و این علم استاد نمى خواهد. استاد، تزکیه و تهذیب است. با تزکیه و تهذیب، نفس آماده مى شود، در صورتى که صد سال هم درس بخوانیم نائل نمى شویم، اگر تزکیه و تهذیب داشته باشیم خودش مى آید.31
 

جمع بندی و نتیجه گیری 

در این مطلب، پاره ای از دستورالعمل های اخلاقی و عرفانی حضرت آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله) بیان گردید تا چراغ راه پویندگان راه حقیقت با عمل به این نصایح، از کژی و اعوجاج رهایی یابند و اسباب ارتقای معنوی‌ و رسیدن به مقام والای انسانی برای آنها فراهم شود.

پی‌نوشت‌ها: 
1. اکبر اسدى: نردبان آسمان، ص 29 و ص30.
2. بقره 2: 257.
3. نردبان آسمان، ص 181، ص 182 و ص 183. با تلخیص. 
4. همان، ص 239. 
5. سوره فتح 48: آیه 29
6. سوره بقره 2: آیه 6 - 7
7. اکبر اسدى: سلوک معنوى، ص ص 44 ـ 43.
8. سلوک معنوى، ص 44.
9. سوره محمد47: آیه 7
10. سلوک معنوى، ص 45.
11. همان، ص 45.
12. همان، ص 48.
13. سوره عنکبوت 29: آیه69.
14. حسین حیدرى کاشانى: سیرى در آفاق، زندگى نامه حضرت آیت الله بهاء الدینى، ص 159.
15. همان، ص 181.
16. سیرى در آفاق، ص 257.
17. سوره عنکبوت 29: آیه 69.
18. سیرى در آفاق، ص 303.
19. نهج البلاغه، نامه 53.
20. سلوک معنوى، ص 53.
21. آیت بصیرت، ص 60 - 61.
22. آیت بصیرت، ص 68.
23. سلوک معنوى، ص 50.
24. سوره عنکبوت 29. آیه 45.
25. سلوک معنوى، ص 124.
26. همان، ص 132.
27. همان، ص 152.
28. سیرى در آفاق، ص 146.
29. همان، ص 153.
30. همان، ص 163.
31. همان، ص 192.

منبع:
بوى باران (گلچینى از توصیه هاى اخلاقى ـ عرفانى)، حسن قدوسى زاده، دفتر نشر معارف، چاپ دهم، تابستان 1390.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما