انقراض سرنوشت محتوم ماست

درباره پديده هاي مختلفي که در حال تخريب محيط زيست هستند و نيز راه هاي جلوگيري يا توقف آنها، بسيار سخن گفته شده است. اما در مباحث زيست محيطي کمتر به موضوع کنترل جمعيت، به مثابه مسئله اي مرتبط با حفظ محيط زيست توجه مي شود. به ادعاي اين مقاله و به استناد اشاراتي که به مطالعات صورت گرفته در اين زمينه ارائه
سه‌شنبه، 11 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقراض سرنوشت محتوم ماست

انقراض سرنوشت محتوم ماست
انقراض سرنوشت محتوم ماست


 

نويسنده:**کريس هجز




 

چکيده:
 

درباره پديده هاي مختلفي که در حال تخريب محيط زيست هستند و نيز راه هاي جلوگيري يا توقف آنها، بسيار سخن گفته شده است. اما در مباحث زيست محيطي کمتر به موضوع کنترل جمعيت، به مثابه مسئله اي مرتبط با حفظ محيط زيست توجه مي شود. به ادعاي اين مقاله و به استناد اشاراتي که به مطالعات صورت گرفته در اين زمينه ارائه مي دهد، کليه اقداماتي که در راستاي جلوگيري از نابودي زيست بوم هاي زمين انجام مي شود، بدون توجه و اقدامي عاجل جهت کنترل رشد جمعيت زمين، عقيم خواهند ماند. اين مسئله از چنان اهميتي برخودار است که حتي در برخي موارد مي توان آن را در صدر موضوعاتي نشاند که بشتر در ارتباط با حفظ محيط زيست، در دستور خود مي گنجاند.
چنانچه از ميزان رشد جمعيت خود نکاهيم، کليه موازين براي جلوگيري از گسترش نابودي اکوسيستم هايمان بي فايده خواهند بود. طبق پيش بيني هاي اخير سازمان ملل اگر ما همچنان به ازد و ولد با نرخ کنوني ادامه دهيم، جمعيت کره زمين تا سال 2050 به هشت تا ده ميليارد نفر خواهد رسيد. اين ميزان افزايشي پنجاه درصدي است. با اين حال بازنگري هاي انجام شده تحت نظارت دولت ها، نظير گزارش اشترن در بريتانيا، به کلمه «جمعيت» اشاره اي نمي کنند. کتاب ها و مدارکي که به موضوع بحران آب و هوايي مي پردازند، از جمله کتاب «حقيقت ناراحت کننده» ال گور، از بحث پيرامون خطر رشد جمعيت قصور مي ورزند. از قلم انداختن اين موضوع بسيار عجيب است، با توجه به اينکه وقوع افزايش دو برابري در ميزان جمعيت جهان، حتي اگر ما استفاده از سوخت هاي فسيلي را کاهش دهيم، کليه نيروهاي برق مان را با ذغال سنگ کار مي کنند تعطيل کنيم و توربين هاي بادي و آبي احداث کنيم، ما را به يک دوران انقراض و تخريبي فلاک بار خواهد راند.
ما در حال تجربه کردن يک دوران امحاء اشکال حيات بر روي زمين به شکلي تسريع شده هستيم ـ به طور ميانگين هر ساله هشت هزار و هفتصد و شصت گونه از جانداران زنده از بين مي روند ـ به اين دليل ساده که جمعيت انسان ها بر روي زمين بسيار بيشتر از ظرفيت آن است. بيشتر از انقراض ها نتيجه مستقيم افزايش نياز ما به انرژي، مسکن، غذا و ساير منابع است. دلفين روخانه يانگ تسه، نهنگ آبي آتلانتيک، کرگدن سياه آفريقايي، گوزن مرياما، خرس گريزلي کاليفرنيا، ماهي قزل آلاي رودخانه اي، اردک ماهي آبي و پرستوي دريايي همگي قربانيان جمعيت بيش از اندازه انسان ها هستند. آن طور که اي.او.ويليسون مي گويد رشد جمعيت «هيولاي روي زمين است.» گونه هاي گياهي و جانوري با نرخ يک صد تا هزار بار سريع تر از زمان پيدايش انسان بر روي زمين در حال از بين رفتن هستند. چنانچه نرخ کنوني انقراض تداوم يابد، گونه هاي انساني، تنها معدود اشکال حيات باقي مانده روي زمين خواهند بود و اعضاي آنها به خاطر آب، غذا، سوخت هاي فسيلي و شايد هوا به سختي در ميان خود به نزاع بر خواهند خاست تا زماني که خود آنها نيز منقرض شوند. ويلسون مي گويد انسان در حال ترک سنوزائيک يعني دوران ماموت ها و ورود به ارموزائيک ـ يعني دوران تنهايي ـ است. تا وقتي زمين ملک شخصي نژاد انسان قلمداد مي شود ـ باوري که همگان، از نو مسيحيان تا مارکسيست ها و اقتصاددانان بازار آزاد آن را پذيرفته اند ـ سرنوشت محتوم ما اين است که به زودي ساکن برهوتي بيولوژيک شويم.
جميعت کشور هاي صنعتي به شيوه زندگي فعلي خود ادامه مي دهند، به اين دليل که آنها قدرت نظامي و اقتصادي لازم براي مصرف سهمي بي تناسب از منابع جهان را دارا هستند. ايالات متحده به تنهايي حدود بيست و پنج درصد از نفت توليدي جهان در هر سال را مي بلعد. اين کشورها نرخ زاد و ولد ثابت يا حتي صفر خود را کافي مي بيند. اين وظيفه بر عهده کشورهاي در حال توسعه گذاشته شده است که بر بحران رشد جمعيت خود مقابله کنند، هند، مصر، آفريقاي جنوبي، ايران، اندونزي، کوبا و چين که سياست تک فرزندي آنها مانع از افزايش چهار صد ميليون نفري در تعداد جمعيت جهان شده است، همگي کوشيده اند تا تمهيدات کنترل جمعيت را وضع کنند. اما در بخش بزرگي از کره زمين رشد جمعيت به حد انفجار آميزي رسيده است. سازمان ملل برآورد مي کند که دويست ميليون زن در سراسر جهان به لوازم جلوگيري از بارداري دسترسي نداشته باشند. جمعيت کشورهاي خليج فارس به همراه اراضي اشغالي توسط اسرائيل، ظرف دو دهه دو برابر خواهد شد، افزايشي که در حالت خوش بينانه با دوران تنزل اوج نفتي همزمان خواهد بود.
مناطق پر جمعيت کره زمين، محيط زيست محلي خود را از بين مي برند، از ميزان جنگل هاي باراني و معدود مناطق حيات وحش باقيمانده خود در تلاشي مأيوسانه براي کاشت و توليد مواد غذايي مي کاهند، استفاده مفرط و نابودي منابع نيز نهايتاً به ايجاد مشکل پرجمعيتي در کشورهاي صنعتي نيز خواهد انجاميد. به دست آوردن و حفظ منابعي که کشورهاي صنعتي حق موروثي خود قلمداد مي کنند، دشوارتر و گران تر خواهد شد. بالا آمدن سطح آب در مناطق ساحلي که ممکن است. به زير آب رفتن کشورهاي ساحلي نظير بنگلادش منجر شود، کشاورزي را مختل خواهد کرد و به بي جا شدن ميليون ها نفري خواهد انجاميد که مي کوشند به مناطقي بگريزند که زندگي همچنان در آنها امکان پذير است. افزايش دما و قحطي ها از هم اکنون شروع به نابود کردن غلات در آفريقا، استراليا، تگزاس و کاليفرنيا کرده است. تأثيرات اين نابودي ابتدا در نقاطي مانند بنگلادش احساس خواهد شد، اما خيلي زود به درون مرزهاي ما کشيده خواهد شد. اطلاعات به دست آمده از اثرات اين پديده ها حاکي از آن هستند که بر اساس شيوه زندگي کنوني، جمعيت پايدار بريتانيا ـ تعداد جمعيتي که يک کشور بتواند آنها را سير کند، سوخت آنها را تامين کند و از ظرفيت بيولوژيک خودش بهره بگيرد ـ حدود هجده ميليون نفر است. اين بدان معناست که در عصر کميابي مفرط حدود چهل و سه ميليون نفر در بريتانيا قادر به ادامه حيات نخواهند بود. پر جمعيتي به تهديدي جدي براي توانايي بسياري از کشورهاي صنعتي به دسترسي ارزان به منابع جهان تبديل خواهد شد. اين لحظه ممکن است نزديک تر از آن باشد که مي انديشيم.
جهاني که در آن هشت تا ده ميليارد نفر در حال رقابت بر سر منابع تحليل رونده باشند، جهان صلح آميزي نخواهد بود. کشورهاي صنعتي همچنان که ما در عراق انجام داده ايم، براي تضمين تأمين پايدار سوخت هاي فسيلي، مواد معدني و ساير منابع تجديدناپذير، در تلاشي بي ثمر براي حفظ شيوه زندگي خود که نهايتاً غير قابل دوام خواهد بود، به ارتش هاي خود رو خواهند آورد. فروپاشي کشاورزي صنعتي که تنها با نفت ارزان امکان پذير است به افزايش قطحي، بيماري و گرسنگي خواهد انجاميد. و واکنش کساني که در طبقات پايين تر قرار دارند تاکتيکي خواهد بود که به فن آوري پيشرفته نياز ندارد، يعني تروريسم و جنگ. شايد هياهو هرج و مرج و خونريزي آن قدر گسترده و شديد باشد که پر جمعيتي از طريق خشونت حل شود، اما اين انديشه به هيچ وجه نمي تواند موجبات آرامش خاطر او را فراهم کند.
جيمز لاولاک، دانشمند مستقل بريتانيايي که بيتشر زندگي شغلي اش را صرف جلوگيري از رشد جمعيت کرده است، چندين دهه قبل هشدار داد که مختل کردن توازن ظريف زمين که با عنوان يک بدنه زنده از آن ياد مي کند، شکلي از خودکشي دسته جمعي خواهد بود. او اشاره مي کند که جو زمين - بيست و يک درصد اکسيژن و هفتاد و نه درصد نيتروژن ـ در ميان سيارات ديگر، مانند ندارد. اين گازها در سطحي مساوي براي روند هاي حياط توسط خود ارگانيسم هاي زنده توليد و حفظ مي کنند. اگر بيوسفر از بين برود، اکسيژن و نيتروژن هم از بين خواهند رفت. نتيجه اين امر داشتن جوي از گازهاي گلخانه اي خواهد بود، مشابه جو زهره، سياره اي که در نتيجه برخورداري از چنين جوي صدها درجه گرم تر از زمين است. لاولاک مي گويد که جو زمين، اقيانوس ها، سنگ ها و خاک موجوديت هايي زنده هستند. او مي گويد که آنها يک سيستم خود تنظيم کننده را تشکيل مي دهند. لاولاک در حمايت از اين فرضيه به چرخه اي اشاره مي کند که جلبک ها در اقيانوس ها ترکيبات سولفور ناپديداري را توليئد مي کنند. اين ترکيبات به عنوان بذرهايي براي شکل دادن ابرهاي اقيانوسي عمل مي کنند. بدون اين «بذرهاي» سولفيد ديمتيل، ابرهاي اقيانوسي خنک کننده از دست خواهند رفت. اين سيستم خود تنظيم کننده بسيار حائز اهميت است، چرا که شرايط مطلوبي را براي زندگي انسان به وجود مي آورد. نابودي آن به معناي مرگ اين سياره است. به معناي مرگ اشکال حياست نيست بلکه به معناي مرگ گونه هاي انساني است. لاولاک از انرژي هسته اي و نيروي خورشيدي حرارتي حمايت مي کند. او مي گويد که انرژي خورشيدي را مي توان با نصب آينه هاي بسيار بزرگ در صحراهايي همچون صحراهاي آريزونا و ساهارا توليد کرد. او پيشنهاد مي کند که دي اکسيد کربن اتمسفر را با سيلندرهاي پلاستيکي بزرگي که به طور افقي در درون اقيانوس قرار داده مي شوند مي توان کاهش داد. او مي گويد اين سيلندرها مي توانند آب هاي پايين تر را که از مواد غذايي غني تر هستند به سطح آورند و موجب شکوفايي جلبک ها شوند که پوشش ابر اقيانوسي را افزايش مي دهند. ولي او هشدار مي دهد که اگر رشد جمعيت را کاهش ندهيم اين گام ها، ناکارآمد خواهند بود. به اعتقاد او جمعيت زمين هفت بار بيشتر از ظرفيت آن است.
لاولاک در «انتقام گايا» مي نويسد که اگر ما بي درنگ و به ميزاني قابل توجه انتشار گازهاي گلخانه اي را کاهش ندهيم ، شايد نژاد انسان از بين نرود، اما به «معدودي جفت پرورشي» تنزل خواهد يافت. چنانچه ما رشد جمعيت را به ميزاني بسيار زياد کاهش ندهيم، هيچ کدام از تلاش هايي که براي از بين بردن اثرات تغييرات آب و هوايي در دست انجام است به نتيجه نمي رسد. جمعيت بيش از اندازه در دوران سختي به همان اندازه در کشورهاي صنعتي زيان به بار خواهد آورد که در زاغه هاي محروم اطراف و اکناف جهان به بار مي آورد، يعني جاهايي که انسان با کمتر از دو دلار در هر روز در حال دست و پنجه نرم کردن با زندگي هستند. بسياري از فعالان حوزه محيط زيست به موضوع افزايش جمعيت زياد پرداخته اند و حتي گاه آن را در مقام دومين مسئله حائز اهميت قرار داده اند، اما اين امر نيز درست به اندازه موضوع کاهش انتشار گازهايي که در حال ذوب کردن يخچال هاي قطبي هستند، اهميت دارد.
(Chris Hedges، نويسنده و منتقد برجسته آمريکايي)**
منبع:سياحت غرب، ش77



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط