روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (2)
نويسنده:مسعود کوهستاني نژاد
در 25خرداد، نوبت «جوانان مجاهد» بغداد بود که نامه اي به آيت الله کاشاني بنويسند:« عموم ملت عراق با اختلاف طبقات، مندرجات عرايضي را که از کشورهاي عربي و اسلامي داير به قطع روابط بين دولت مسلمان ايران و دولت موهوم اسرائيل تقديم حضور مبارک گرديده، تأييد مي نمايند. امروزه ايران مرکز خطرناکي براي جاسوسي عليه دولت هاي عربي شده است و حال آن که دولت هاي مزبور اسرائيل را محاصره اقتصادي نموده تا بدين وسيله آن را فقير و بالاخره از پاي در آوردند. شناسايي دولت دستجات يهود از طرف دولت مسلمان ايران (صرف نظر از علل اين شناسايي) ضربه ي مهلکي برپيکر دولت اسلامي و عربي مي باشد، زيرا يهود از دير زمان دشمنان حقيقي ما هستند و امروزه مي خواهند «حجرالاسود» را به دريا افکنند و مرقد جدتان، پيغمبر (ص) را ويران سازند. بدين وسيله استدعا داريم نفوذ مذهبي و سياسي خود را در نزد ميهن پرستِ غيرتمند، دکتر مصدق، به کار ببنديد تا هر گونه ارتباطي را بين ملت مسلمان ايران و بين يهود قطع نمايند. ملت عراق با کمال بي صبري در انتظار اعمال درخشان شما مي باشد، اقدام فرمايند و خودداري نکنيد. خداوند شما را در جهاد مقدس آزادي ايران مسلمان و رفاه آن موفق فرمايند».(25)
چند روز بعد کاردار سفارت ايران در برن( ميکده) در سي ام خرداد 1330در گزارشي به وزارت خارجه از اعتراضش به سفارت مصر در برن در مورد چاپ مطالب موهن نسبت به ايران در پولتن آن سفارت، گزارش داد:«چون در شماره ي چهار مورخ 1951/6/10(20خرداد 1330) نشريه ي رسمي سفارت مصر در برن به نام اخبار مصر ، تحت عنوان «آيا ايران شناسايي خود را نسبت به اسرائيل پس خواهد گرفت؟» مطالب زننده اي نسبت به حکومت ايران درج شده و اعلام داشته اند که اعضاء حکومت ايران براي شناسايي دولت اسرائيل رشوه گرفته اند.
در برابر اين عبارت موهن بلافاصله يادداشتي رسماً به سفارت مصر در برن نوشته و اعتراض به عمل آوردم و تقاضا کردم که وسايل جبران چنين عمل خلاف حقيقت و دوستي را فراهم آورند. وزير مختار مصر شفاهاً از اين پيشامد نامطلوب عذر خواست و وابسته مطبوعاتي او نيز رسماً طلب اعتذار کرد و گفت: مطلقا سوء نيتي در بين نبوده و اين خبر در جرايد مصر منتشر شده بود و آنها نيز به اتکاء به اظهار يکي از نمايندگان مجلس شوراي ملي نموده اند. به ايشان گفتم: مقامات غير مسؤول و جرايد اگر چيزي مي نويسند مربوط به نشريه ي رسمي سفارت دولتي دوست نيست و بايد اين مطلب تکذيب شود».(26)
در همان زمان در شماره ي 1710روزنامه ي «الشرق» بيروت مورخ 1951/6/24(سوم تير 1330) گزارشي از فعاليت سياسي ايران در بين ملل عرب براي يافتن همکاري در مبارزه با انگليس چاپ شد. براساس اين گزارش«دولت ايران يادداشتي به دبيرخانه ي «ليک عرب»[جامعه عرب] و نيز به حکومت هاي جامعه ي عرب جداگانه ارسال نموده است و راجع به موقعيت خودشان در حال وخيم شدن وضعيت بين ايران و انگلستان سؤال نموده اند که آيا اين دول به دولت انگليس اجازه خواهند داد که اراضي و موقعيت هاي سوق الجيشي خود را در حال قيام دولت انگليس به عمليات نظامي بر ضد ايران، بعد از اينکه مؤسسات نفتي شرکت انگليسي در آبادان ضبط گرديده است . دولت ايران اعتقاد دارد که از واجبات دولت شرقي است که همديگر را براي تأمين مصالح، پشتيباني و کمک نمايند و از دست زورگويان و مستعمرين نجات گيرند.
دواير صلاحيت دار عرب با جديت و اهتمام زياد مشغول مطالعه ي يادداشت ايران هستند. اخبار وارده از مصر،عراق و اردن هاشمي حاکي است که قواي نظامي انگليس در ممالک نامبرده دو برابر شده و در صورتي که مطابق پيمان هاي معقوده فيما بين، حق ندارند بيش از مقدار معين قشون علاوه نمايند. نيز دواير مطلعه ي عرب مخفي نمي نمايد پريشاني خود را از اينکه هدف انگليسي ها براي دو منظور است :1.ايستادگي در مقابل آزادي ملي در کشورهاي عرب2.تقويت قشون خود براي فشار به ايران.
انچه تا به حال مفهوم شده از پاسخ آقاي «نوري سعيد» به اين يادداشت، اظهارات علني نخست وزير عراق است که کليه ي فرودگاه هاي عراق را تحت تصرف انگليس گذاشته است و وعده نموده اند کليه ي مساعدت ها و تسهيلات لازمه را در موقع ضرورت براي آنها به عمل آورند.
در همين اثناء هم تماس هاي زيادي بين تجار بيروت و ايران براي داشتن وضع حقيقي در اين ممالک شرقي به عمل آمده است. يکي از لبناني ها نامه اي ازآيت الله کاشاني داشته که در آن به او نوشته است :« ملت ايران متحد هستند و راه خود را عليه دزدان براي ملي نمودن نفت علي رغم کليه ي مساعي که انگليس و آمريکا به خرج مي دهند، خواهند پيمود. در همين نامه آيت الله اشاره نموده است به اينکه به مريدان خود در عراق پيامي فرستاده و اشاره نموده است که مساعدت به ايران در حال حاضر يکي از ضروريات مي باشد. مطلعين مي گويند که آيت الله هواخواهان زيادي در عراق دارند و محافل ملي عراق از واجبات خود مي دانند که با ايران همواره متحد و متفق باشند».(27)
چندي بعد در روزنامه ي «الهدي» سوريه مورخ 51/7/16نيز گزارشي از ارسال نامه از سوي آيت الله کاشاني به افرادي در سوريه، چاپ شد. در ابتداي اين گزارش از اقدام ايران در قطع رابطه با اسرائيل سپاسگزاري شده و سپس در مورد نامه کاشاني آمده است :«به عون الله موفق شده و چاه هاي نفت را تصرف کرده ايم. وقتي روح ملتي چنين وضعي را پيدا کند، ديگر پس نمي نشيند و شايسته است که ما از چنين روحيه اي پيروي کنيم و دست هايي را که گلوي ما را مي فشارند، دور سازيم و شرائين حياتي خود را در اختيار بگيريم».آقاي کاشاني در پايان نامه از مردم سوريه تشکر کرده اند . بايد بگوئيم که اي آقاي کاشاني! زياد حسن ظن نداشته باشيد و از کساني که شايسته سپاسگزاري نيستند، تشکر نکن، زيرا ما هنوز در زير چنگال استعمار ناله مي کنيم و اگر شما لکه هاي ننگ و بدبختي و مذلت را زدوده ايد ما هنوز به اينها آلوده ايم و آن روز شايسته ي تشکر شما هستيم که دول عربي نيز صداي خود را در مقابل کساني که حق او را برده اند و اسرائيل را آفريده اند ، قيام کنند و چنانکه پيداست چنين، روزي بسيار دور است ».(28)
دو روز پس از انتشار مقاله ي فوق،«محمد امين الحسيني » مفتي فلسطين ، در نامه اي به دکتر مصدق ضمن اعلام تهنيت به مناسبت پيروزي عظيمي که به دست دکتر مصدق به انجام رسيده است نوشت:«هيأت هاي اسلامي به پا خواسته ي «رجال الازهر شريف»،«شبان المسلمين»،«اخوان المسلمين»،«هدايت اسلاميه»،«جماعت شباب محمد» و «اتحاد گروه هاي اسلامي»، شما را در مبارزه نيکوي خود، تأئيد مي کنند». و مصدق نيز پاسخ داد:«ملت ايران در اين قدم خطيري که برداشته است، خيلي احتياج به ادعيه ي عموم مسلمانان و مخصوصاً به دعاي آن جناب دارد».(29)
حدود يک هفته بعد در شماره ي مورخ سوم ژوئيه 1951(12تير)روزنامه ي عراقي «النصر» خبري با اين عنوان چاپ شد:«آيا ايران نماينده ي خود را از تل آويو خواهد خواست؟» و در ادامه ي آن نوشته شده بود:«از منبع موثقي خبر يافته ايم که دولت ايران در نظر دارد آقاي صفي نيا، نماينده ي سياسي خود در تل آويو را که پس از شناسايي اسرائيل به آنجا فرستاده بود ، فراخواند تا روابط ميان ايران و دولت هاي اسلامي و عرب محکمتر شود و در موقعي که دولت ايران ناچار از مراجعه به شوراي امنيت[درباره ي اختلاف با دولت انگليس به خاطر ملي شدن نفت] باشد، موافقين بيشتري به دست آورد. از قرار معلوم دولت ايران در نظر دارد از دولت عراق[نيز]به شوراي امنيت شکايت کند، به اين عنوان که دولت عراق در بحران نفت، اراضي خود را در اختيار نيروهاي انگليسي گذاشته است . همين منبع مي گويد که دولت دکتر مصدق از ابتداي زمامداري خود براي اجراي برنامه ي جبهه ي ملي، سعي داشته است روابط دوستي ميان ايران و ممالک اسلامي را تقويت کند».(30) در همان روز خبرنگار مخصوص «رويتر» و «الاهرام» از تهران گزارش داد:« به قراري که از محافل سياسي اينجا آگاهي يافته ايم انتظار مي رود ايران شناسايي خود را نسبت به اسرائيل ملغي نمايد تا چنانچه دولت ايران بخواهد در باب[نفت]به شوراي امنيت مراجعه نمايد، از تأييد دول عربي اطمينان داشته باشد. در محافل نامبرده اظهار مي شود که انتظار مي رود آقاي «کاظمي»وزير امور خارجه، لايحه قانوني راجع به الغاي شناسايي اسرائيل را تقديم مجلس شوراي ملي نمايد.
اخيراً اخباري انتشار يافته بود داير به اينکه عده اي از دول اسلامي به ايران اشعار داشته بودند که در صورت الغاي شناسايي اسرائيل، نظر ايران را در سازمان ملل متحد تأييد خواهند کرد. يکي از منابع مطلع ايران اظهار نموده است که دولت ايران قريباً آقاي رضا صفي نيا، نماينده خود در اسرائيل را احضار خواهد کرد و اين نخستين قدمي است که دولت ايران در راه الغاي شناسايي اسرائيل خواهد برداشت و بدين وسيله احساسات نيکوي خود را نسبت به دول عربي ثابت خواهد کرد.
به قرار معلوم دولت ايران پس از احضار نماينده ي سياسي خود در اسرائيل، وزير مختار خود در اردن را مأمور حفظ حقوق اتباع ايران در اسرائيل خواهد نمود که عده ي آنها اکنون بيش از 300نفر نيست».(31)
در سيزدهم تير، کاشاني در پاسخ به پرسش تلگرافي خبرنگار روزنامه ي المصري قاهره گفت:«پس گرفتن شناسايي اسرائيل از طرف ايران که رسميت قانوني کافي هم نداشت، قطعي است». کاشاني در تلگراف خود از دعاوي استقلال طلبانه ي ملت مصر نيز پشتيباني نموده و بر وحدت مصر و سودان تأکيد ورزيد.(32)
تا اينکه سرانجام در صبح روز شانزدهم تير در جلسه ي مجلس شوراي ملي،«باقر کاظمي» وزير امور خارجه، اعلام کرد:«عرض کنم به جهت اينکه دولت ايران ديروز تصميم خودش را اجرا کرد و ژنرال کنسولگري که دربيت المقدس بود را منحل کرده و رسيدگي به کار آنها را به سفارت [ايران در امان] محول کرد، از اين طرف هم دولت مصمم نيست راجع به شناسايي رسمي دولت اسرائيل اقدام ديگري بکند و نماينده اي هم از اسرائيل در ايران قبول نکرده و نخواهد کرد».(33) اما براساس اعلاميه ي رسمي دولت ايران، تصميم به انحلال کنسولگري ايران در بيت المقدس، به دليل مشکلات مالي اتخاذ شده بود ، زيرا وزارت امور خارجه به دليل کاهش منابع اساسي عايدات ايران همچون نفت و به منظور صرفه جويي ارزي و اقتصادي، به انحلال پاره اي از سفارتخانه ها و نمايندگي هاي سياسي ايران در خارج مبادرت ورزيد.(34) گزارش همان روز رويتر(شانزدهم تير) نيز حاکي است :«دولت ايران خبر لغو شناسايي اسرائيل را رسماً تکذيب کرده و اعلام داشته است که اين موضوع مطلقاً در هيأت وزيران مطرح نشده و نماينده ي دولت ايران در اسرائيل به علل خاصي احضار شده است ».(35)
در ساعت چهار بعداز ظهر همان روز، دستور تلگرافي انحلال کنسولگري، به بيت المقدس ارسال شد و کارمند کنسولگري به سرعت سرکنسولي را تعطيل و روز بعد هم به مراجعان و خبرنگاران جرايد و نماينده ي وزارت خارجه ي اسرائيل موضوع گفته شد.(36) در روز هفدهم تير، رويتر از تهران گزارش داد:«سخنگوي وزارت امور خارجه ي ايران امروز اعلام داشته که به کنسول ايران در اسرائيل دستور داده شده است کنسولگري ايران در آنجا را منحل نمايد . ناظرين سياسي معتقدند که اين اقدام، قدم اولي است که دولت ايران در راه الغاي شناسايي دفاکتو اسرائيل برداشته و بعد از آن در نظر دارد راجع به اختلاف مربوط به نفت به سازمان ملل شکايت نمايد . ناظرين در تهران معتقدند که الغاي شناسايي اسرائيل براي جلب تأييد دول عربي بوده است ».(37)
در همان زمان «محسن المومن» خبرنگار روزنامه ي المصري، مصاحبه ي مفصلي با آيت الله کاشاني نمود. در بخشي از اين مصاحبه، کاشاني در پاسخ به سؤالي راجع به خطرناک بودن وجود اسرائيل براي ايران و عالم اسلام، گفت:« به نظر من خطر سياسي و جنگي براي ايران ندارد ولي نسبت به کشورهاي اسلامي - عربي خطر زيادي دارد و وجود اين دولت پوشالي به منزله ي زخم هايي است که روي دول اسلامي را زشت کرده و جز با عمل جراحي نمي توان آثار اين زخم ها را از بين برد».(38)
خبر تعطيل شدن سرکنسولگري ايران در بيت المقدس، بازتاب زيادي در جهان عرب داشت؛ از جمله در سوريه که اين خبر مورد استقبال مقامات سياسي و مطبوعات آن کشور قرار گرفت.
منبع:پايگاه نور 33
/ن
چند روز بعد کاردار سفارت ايران در برن( ميکده) در سي ام خرداد 1330در گزارشي به وزارت خارجه از اعتراضش به سفارت مصر در برن در مورد چاپ مطالب موهن نسبت به ايران در پولتن آن سفارت، گزارش داد:«چون در شماره ي چهار مورخ 1951/6/10(20خرداد 1330) نشريه ي رسمي سفارت مصر در برن به نام اخبار مصر ، تحت عنوان «آيا ايران شناسايي خود را نسبت به اسرائيل پس خواهد گرفت؟» مطالب زننده اي نسبت به حکومت ايران درج شده و اعلام داشته اند که اعضاء حکومت ايران براي شناسايي دولت اسرائيل رشوه گرفته اند.
در برابر اين عبارت موهن بلافاصله يادداشتي رسماً به سفارت مصر در برن نوشته و اعتراض به عمل آوردم و تقاضا کردم که وسايل جبران چنين عمل خلاف حقيقت و دوستي را فراهم آورند. وزير مختار مصر شفاهاً از اين پيشامد نامطلوب عذر خواست و وابسته مطبوعاتي او نيز رسماً طلب اعتذار کرد و گفت: مطلقا سوء نيتي در بين نبوده و اين خبر در جرايد مصر منتشر شده بود و آنها نيز به اتکاء به اظهار يکي از نمايندگان مجلس شوراي ملي نموده اند. به ايشان گفتم: مقامات غير مسؤول و جرايد اگر چيزي مي نويسند مربوط به نشريه ي رسمي سفارت دولتي دوست نيست و بايد اين مطلب تکذيب شود».(26)
در همان زمان در شماره ي 1710روزنامه ي «الشرق» بيروت مورخ 1951/6/24(سوم تير 1330) گزارشي از فعاليت سياسي ايران در بين ملل عرب براي يافتن همکاري در مبارزه با انگليس چاپ شد. براساس اين گزارش«دولت ايران يادداشتي به دبيرخانه ي «ليک عرب»[جامعه عرب] و نيز به حکومت هاي جامعه ي عرب جداگانه ارسال نموده است و راجع به موقعيت خودشان در حال وخيم شدن وضعيت بين ايران و انگلستان سؤال نموده اند که آيا اين دول به دولت انگليس اجازه خواهند داد که اراضي و موقعيت هاي سوق الجيشي خود را در حال قيام دولت انگليس به عمليات نظامي بر ضد ايران، بعد از اينکه مؤسسات نفتي شرکت انگليسي در آبادان ضبط گرديده است . دولت ايران اعتقاد دارد که از واجبات دولت شرقي است که همديگر را براي تأمين مصالح، پشتيباني و کمک نمايند و از دست زورگويان و مستعمرين نجات گيرند.
دواير صلاحيت دار عرب با جديت و اهتمام زياد مشغول مطالعه ي يادداشت ايران هستند. اخبار وارده از مصر،عراق و اردن هاشمي حاکي است که قواي نظامي انگليس در ممالک نامبرده دو برابر شده و در صورتي که مطابق پيمان هاي معقوده فيما بين، حق ندارند بيش از مقدار معين قشون علاوه نمايند. نيز دواير مطلعه ي عرب مخفي نمي نمايد پريشاني خود را از اينکه هدف انگليسي ها براي دو منظور است :1.ايستادگي در مقابل آزادي ملي در کشورهاي عرب2.تقويت قشون خود براي فشار به ايران.
انچه تا به حال مفهوم شده از پاسخ آقاي «نوري سعيد» به اين يادداشت، اظهارات علني نخست وزير عراق است که کليه ي فرودگاه هاي عراق را تحت تصرف انگليس گذاشته است و وعده نموده اند کليه ي مساعدت ها و تسهيلات لازمه را در موقع ضرورت براي آنها به عمل آورند.
در همين اثناء هم تماس هاي زيادي بين تجار بيروت و ايران براي داشتن وضع حقيقي در اين ممالک شرقي به عمل آمده است. يکي از لبناني ها نامه اي ازآيت الله کاشاني داشته که در آن به او نوشته است :« ملت ايران متحد هستند و راه خود را عليه دزدان براي ملي نمودن نفت علي رغم کليه ي مساعي که انگليس و آمريکا به خرج مي دهند، خواهند پيمود. در همين نامه آيت الله اشاره نموده است به اينکه به مريدان خود در عراق پيامي فرستاده و اشاره نموده است که مساعدت به ايران در حال حاضر يکي از ضروريات مي باشد. مطلعين مي گويند که آيت الله هواخواهان زيادي در عراق دارند و محافل ملي عراق از واجبات خود مي دانند که با ايران همواره متحد و متفق باشند».(27)
چندي بعد در روزنامه ي «الهدي» سوريه مورخ 51/7/16نيز گزارشي از ارسال نامه از سوي آيت الله کاشاني به افرادي در سوريه، چاپ شد. در ابتداي اين گزارش از اقدام ايران در قطع رابطه با اسرائيل سپاسگزاري شده و سپس در مورد نامه کاشاني آمده است :«به عون الله موفق شده و چاه هاي نفت را تصرف کرده ايم. وقتي روح ملتي چنين وضعي را پيدا کند، ديگر پس نمي نشيند و شايسته است که ما از چنين روحيه اي پيروي کنيم و دست هايي را که گلوي ما را مي فشارند، دور سازيم و شرائين حياتي خود را در اختيار بگيريم».آقاي کاشاني در پايان نامه از مردم سوريه تشکر کرده اند . بايد بگوئيم که اي آقاي کاشاني! زياد حسن ظن نداشته باشيد و از کساني که شايسته سپاسگزاري نيستند، تشکر نکن، زيرا ما هنوز در زير چنگال استعمار ناله مي کنيم و اگر شما لکه هاي ننگ و بدبختي و مذلت را زدوده ايد ما هنوز به اينها آلوده ايم و آن روز شايسته ي تشکر شما هستيم که دول عربي نيز صداي خود را در مقابل کساني که حق او را برده اند و اسرائيل را آفريده اند ، قيام کنند و چنانکه پيداست چنين، روزي بسيار دور است ».(28)
دو روز پس از انتشار مقاله ي فوق،«محمد امين الحسيني » مفتي فلسطين ، در نامه اي به دکتر مصدق ضمن اعلام تهنيت به مناسبت پيروزي عظيمي که به دست دکتر مصدق به انجام رسيده است نوشت:«هيأت هاي اسلامي به پا خواسته ي «رجال الازهر شريف»،«شبان المسلمين»،«اخوان المسلمين»،«هدايت اسلاميه»،«جماعت شباب محمد» و «اتحاد گروه هاي اسلامي»، شما را در مبارزه نيکوي خود، تأئيد مي کنند». و مصدق نيز پاسخ داد:«ملت ايران در اين قدم خطيري که برداشته است، خيلي احتياج به ادعيه ي عموم مسلمانان و مخصوصاً به دعاي آن جناب دارد».(29)
حدود يک هفته بعد در شماره ي مورخ سوم ژوئيه 1951(12تير)روزنامه ي عراقي «النصر» خبري با اين عنوان چاپ شد:«آيا ايران نماينده ي خود را از تل آويو خواهد خواست؟» و در ادامه ي آن نوشته شده بود:«از منبع موثقي خبر يافته ايم که دولت ايران در نظر دارد آقاي صفي نيا، نماينده ي سياسي خود در تل آويو را که پس از شناسايي اسرائيل به آنجا فرستاده بود ، فراخواند تا روابط ميان ايران و دولت هاي اسلامي و عرب محکمتر شود و در موقعي که دولت ايران ناچار از مراجعه به شوراي امنيت[درباره ي اختلاف با دولت انگليس به خاطر ملي شدن نفت] باشد، موافقين بيشتري به دست آورد. از قرار معلوم دولت ايران در نظر دارد از دولت عراق[نيز]به شوراي امنيت شکايت کند، به اين عنوان که دولت عراق در بحران نفت، اراضي خود را در اختيار نيروهاي انگليسي گذاشته است . همين منبع مي گويد که دولت دکتر مصدق از ابتداي زمامداري خود براي اجراي برنامه ي جبهه ي ملي، سعي داشته است روابط دوستي ميان ايران و ممالک اسلامي را تقويت کند».(30) در همان روز خبرنگار مخصوص «رويتر» و «الاهرام» از تهران گزارش داد:« به قراري که از محافل سياسي اينجا آگاهي يافته ايم انتظار مي رود ايران شناسايي خود را نسبت به اسرائيل ملغي نمايد تا چنانچه دولت ايران بخواهد در باب[نفت]به شوراي امنيت مراجعه نمايد، از تأييد دول عربي اطمينان داشته باشد. در محافل نامبرده اظهار مي شود که انتظار مي رود آقاي «کاظمي»وزير امور خارجه، لايحه قانوني راجع به الغاي شناسايي اسرائيل را تقديم مجلس شوراي ملي نمايد.
اخيراً اخباري انتشار يافته بود داير به اينکه عده اي از دول اسلامي به ايران اشعار داشته بودند که در صورت الغاي شناسايي اسرائيل، نظر ايران را در سازمان ملل متحد تأييد خواهند کرد. يکي از منابع مطلع ايران اظهار نموده است که دولت ايران قريباً آقاي رضا صفي نيا، نماينده خود در اسرائيل را احضار خواهد کرد و اين نخستين قدمي است که دولت ايران در راه الغاي شناسايي اسرائيل خواهد برداشت و بدين وسيله احساسات نيکوي خود را نسبت به دول عربي ثابت خواهد کرد.
به قرار معلوم دولت ايران پس از احضار نماينده ي سياسي خود در اسرائيل، وزير مختار خود در اردن را مأمور حفظ حقوق اتباع ايران در اسرائيل خواهد نمود که عده ي آنها اکنون بيش از 300نفر نيست».(31)
در سيزدهم تير، کاشاني در پاسخ به پرسش تلگرافي خبرنگار روزنامه ي المصري قاهره گفت:«پس گرفتن شناسايي اسرائيل از طرف ايران که رسميت قانوني کافي هم نداشت، قطعي است». کاشاني در تلگراف خود از دعاوي استقلال طلبانه ي ملت مصر نيز پشتيباني نموده و بر وحدت مصر و سودان تأکيد ورزيد.(32)
تا اينکه سرانجام در صبح روز شانزدهم تير در جلسه ي مجلس شوراي ملي،«باقر کاظمي» وزير امور خارجه، اعلام کرد:«عرض کنم به جهت اينکه دولت ايران ديروز تصميم خودش را اجرا کرد و ژنرال کنسولگري که دربيت المقدس بود را منحل کرده و رسيدگي به کار آنها را به سفارت [ايران در امان] محول کرد، از اين طرف هم دولت مصمم نيست راجع به شناسايي رسمي دولت اسرائيل اقدام ديگري بکند و نماينده اي هم از اسرائيل در ايران قبول نکرده و نخواهد کرد».(33) اما براساس اعلاميه ي رسمي دولت ايران، تصميم به انحلال کنسولگري ايران در بيت المقدس، به دليل مشکلات مالي اتخاذ شده بود ، زيرا وزارت امور خارجه به دليل کاهش منابع اساسي عايدات ايران همچون نفت و به منظور صرفه جويي ارزي و اقتصادي، به انحلال پاره اي از سفارتخانه ها و نمايندگي هاي سياسي ايران در خارج مبادرت ورزيد.(34) گزارش همان روز رويتر(شانزدهم تير) نيز حاکي است :«دولت ايران خبر لغو شناسايي اسرائيل را رسماً تکذيب کرده و اعلام داشته است که اين موضوع مطلقاً در هيأت وزيران مطرح نشده و نماينده ي دولت ايران در اسرائيل به علل خاصي احضار شده است ».(35)
در ساعت چهار بعداز ظهر همان روز، دستور تلگرافي انحلال کنسولگري، به بيت المقدس ارسال شد و کارمند کنسولگري به سرعت سرکنسولي را تعطيل و روز بعد هم به مراجعان و خبرنگاران جرايد و نماينده ي وزارت خارجه ي اسرائيل موضوع گفته شد.(36) در روز هفدهم تير، رويتر از تهران گزارش داد:«سخنگوي وزارت امور خارجه ي ايران امروز اعلام داشته که به کنسول ايران در اسرائيل دستور داده شده است کنسولگري ايران در آنجا را منحل نمايد . ناظرين سياسي معتقدند که اين اقدام، قدم اولي است که دولت ايران در راه الغاي شناسايي دفاکتو اسرائيل برداشته و بعد از آن در نظر دارد راجع به اختلاف مربوط به نفت به سازمان ملل شکايت نمايد . ناظرين در تهران معتقدند که الغاي شناسايي اسرائيل براي جلب تأييد دول عربي بوده است ».(37)
در همان زمان «محسن المومن» خبرنگار روزنامه ي المصري، مصاحبه ي مفصلي با آيت الله کاشاني نمود. در بخشي از اين مصاحبه، کاشاني در پاسخ به سؤالي راجع به خطرناک بودن وجود اسرائيل براي ايران و عالم اسلام، گفت:« به نظر من خطر سياسي و جنگي براي ايران ندارد ولي نسبت به کشورهاي اسلامي - عربي خطر زيادي دارد و وجود اين دولت پوشالي به منزله ي زخم هايي است که روي دول اسلامي را زشت کرده و جز با عمل جراحي نمي توان آثار اين زخم ها را از بين برد».(38)
خبر تعطيل شدن سرکنسولگري ايران در بيت المقدس، بازتاب زيادي در جهان عرب داشت؛ از جمله در سوريه که اين خبر مورد استقبال مقامات سياسي و مطبوعات آن کشور قرار گرفت.
منبع:پايگاه نور 33
/ن