شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام

در این نوشتار، شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام که غالبا مورد بازدید و زیارت زائران آن حضرت قرار مى گیرند به اختصار بیان می گردد.
16 ساعت و 52 دقیقه پیش
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام

طرح مسأله و ضروت بحث

در صحن مطهر حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و در رواق هاى داخل حرم، علماء، بزرگان و شخصیت هاى علمى، دینى و عرفانى فراوانى مدفون هستند. در این نوشتار شرح حال و زندگینامه بزرگانى که مشهور هستند و غالبا مورد بازدید و زیارت زائران حضرت فاطمه معصومه علیها السلام قرار مى گیرند به طور بسیار مختصر ذکر مى گردد که از مجموعه هایى چون گلشن ابرار، ستارگان حرم و... جمع آورى، تنظیم و تلخیص گردیده است و در ذکر آنها نیز ترتیب نزدیکى قبور به یکدیگر لحاظ گشته است.
 

علمای مدفون در صحن بزرگ حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام

1. قطب الدین راوندى قدس سره
در صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام مقابل حوض بزرگ به سمت قبله فقط یک قبر به چشم مى خورد که حدود یک متر از کف صحن بلندتر مى باشد، با توجه به اینکه در زمان سابق تمام اطراف مضجع منوّر حضرت معصومه قبرستان بوده و جهت توسعه حرم و ساختن صحن چاره اى جز مسطح نمودن آن نبوده به هنگام عملیات صحن سازى ناگاه چشم مردم به پیکرى پاک و نورانى مى افتد که بعد از گذشت هشت قرن هنوز سالم و با طراوت باقى مانده و آن پیکر عالم ربّانى قطب الدین راوندى است، او از علماى قرن ششم هجرى قمرى است که در تاریخ 573 ه. ق وفات یافته، و از شاگردان برجسته امین الدین طبرسى صاحب تفسیر ارزشمند مجمع البیان است و به یک واسطه از شیخ طوسى روایات را نقل مى کند و در واقع استادان او شاگردان شیخ طوسى بوده اند.

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 

قطب الدین راوندى در زمره مردان بزرگى است که با دانش فراوان خود پس از بهره مندى از علوم مختلف و تبحر در آنها حلقه زرّینى در سلسله حافظان وراویان معارف اسلامى گردید و در بیشتر رشته هاى علوم اسلامى تبحر و تخصّص خود را به نمایش گذاشت از جمله:
تفسیر کتاب هاى 1. «ام القرآن»، 2. «تفسیر القرآن» در دو جلد، 3. خلاصة التفاسیر در ده جلد، 4. شرح آیات المشکلة فى التنزیه، 5. اللباب فى فضل آیه الکرسى، 6. الناسخ و المنسوخ من القرآن.
شرح نهج البلاغه
کتاب منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه در دو جلد را به رشته تحریر در آورد.
 
کلام و اعتقادات
1. الخرایج و الجرایح، 2. امّ المعجزات، 3. الاختلافات، 4. تهافت الفلاسفة، 5. جواهر الکلام فى شرح مقدمه الکلام.
 
فقه
1. آیات الاحکام، 2. احکام الاحکام، 3. الانجاز، 4. حل المعقود فى الجمل و العقود، 5. الخمس، 6. رسالة الفقهاء، 7. مشکلات النهایة، 8. المنتهى فى شرح النهایة، 9. الرائع فى الشرایع، 10. فقه القرآن و بسیارى کتب فقهى دیگر.
 
حدیث
1. تحفة العلیل، 2. رسالة فى صحة احادیث اصحابنا، 3. ضیاء الشهاب، 4. لباب الاخبار، 5. مزار، 6. المجالس فى الحدیث، 7. دعوات.
 
تاریخ
1. جنى الجنتین، 2. قصص الأنبیاء.
 
شعر و ادب
1. التغریب فى التعریب، 2. الاغراب فى الاعراب، 3. شرح العوامل المأة، 4. غریب النهایة، 5. نفثة المصدور (دیوان شعر).
 
اصول فقه
المستقصى، و تألیفات و کتب مختلف دیگرى که ذکر آن در این مختصر نمى گنجد.
علماى اهل سنت نیز در مقابل او سر تعظیم فرود آوردند، ابن حجر عسقلانى درباره راوندى نوشته است: «او در جمیع علوم فاضل است و در هر نوعى از علوم صاحب تصنیفات بى شمار بوده است1 و دانشمند بزرگ شیعه علامه امینى قدس سرهدرباره راوندى مى گوید: «راوندى یکى از پیشوایان علماى شیعه، برگزیده این طایفه و از اساتید بى نظیر فقه و حدیث و از نوابغ علم و ادب است، هیچ گونه عیبى در آثار فراوانش و تیرگى در فضایل و تلاش ها و خدمات دینى و اعمال نیکو و کتب ارزنده اش وجود ندارد»2.

حضرت آیت الله مرعشى نجفى قدس سره به پاس خدمات او سنگ قبرى بلند و به یاد ماندنى را بر فرازش به یادگار نهاد تا زائران حضرت فاطمه معصومه در ابتداى ورود و خروج از صحن مبارکش چمشانشان به قبر این فرزانه بزرگ روشن شود.

«خداوند مزارش را نورانى و دل مؤمنین را به زیارتش منور گرداند»

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
2. شهید شیخ فضل الله نورى قدس سره
شیخ فضل الله  در سال 1259 قمرى در یکى از روستاهاى شهرستان نور مازندران دیده به جهان گشود ـ تحصیلات ابتدایى را در مرکز منطقه نور آغاز کرد سپس به تهران مهاجرت و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آنجا ادامه داد ـ سپس براى تکمیل دانش خویش به نجف اشرف هجرت نمود و از شاگردان برجسته میرزا حبیب الله  رشتى و میرزاى شیرازى بزرگ گشت. به حقیقت باید او را وارث علم میرزاى رشتى و سیاست و مدیریت میرزاى شیرازى دانست.

او در سال 1303 ه. ق که دوران سلطنت قاجار بود براى هدایت و پیشوایى جامعه ایران روانه تهران شد ـ و کرسى درس خویش را در فقه و اصول و سایر علوم اسلامى برپا ساخت. علماء و مجتهدان بسیارى در حوزه درس او حاضر مى شدند و اغلب علماى تهران از افادات علمى او بهره مى بردند. از جمله شاگردان برجسته او حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه قم و آیت الله سید محمود مرعشى (پدر آیت الله سید شهاب الدین مرعشى) و... بودند. مقام علمى شیخ فضل الله  مورد توافق دوست و دشمن بود و به مقتضیات زمان و مسائل جامعه آگاه بود حتى احمد کسروى مى نویسد: حاجى شیخ فضل الله  نورى از مجتهدان بنام و با شکوه تهران شمرده مى شد و یپرم خان ارمنى که خود مجرى حکم اعدام شیخ شد در یادداشت هاى خصوصى خود نوشته است «شیخ فضل الله  نورى روحانى عالى قدرى بود و گفته او براى توده خلق وحى مُنزل محسوب مى شد».

بیش از دوازده تألیف و اثر ارزشمند از شیخ به جا مانده، او در نهضت تنباکو که نخستین قیام فراگیر به رهبرى روحانیت بود نقش فعّالى داشت و به عنوان نماینده میرزاى شیرازى در تهران مورد توجّه مردم و روحانیان بود.
در آستانه مشروطیت

بعد از قتل ناصرالدین شاه و در زمان سلطنت مظفرالدین شاه آیت الله طباطبایى و آیت الله بهبهانى رهبرى نهضت عدالت طلبى را به عهده گرفتند و با توجه به قدرت و نفوذ شیخ فضل الله  از او درخواست همکارى نمودند، شیخ نیز براى همراهى و حمایت از نهضت عدالت خانه به مبارزان پیوست.
نهضت عدالتخانه که ریشه مکتبى و اسلامى داشت بعد از تحصن برخى از مبارزان در سفارت خانه انگلیس، رنگ غربى به خود گرفت و کم کم زمزمه حکومت مشروطه بر سر زبانها افتاد و با نفوذ فراماسونهاى وابسته به غرب، ماهیت نهضت تغییر کرد و نام آن نیز به نهضت مشروطیت تغییر یافت و با وجودى که فرمان مشروطیت و دستور تشکیل مجلس شوراى اسلامى به وسیله مظفرالدین شاه صادر شده بود، امّا متحصنین در سفارت خواهان تغییر مجلس شوراى اسلامى به مجلس شوراى ملّى شدند. یکى از کارهاى مجلس تدوین قانون اساسى بود. شیخ فضل الله  در مورد قانون اساسى پیشنهادهایى به مجلس داد، ذکر مذهب جعفرى به عنوان مذهب رسمى کشور و اصل نظارت فقهاء بر قوانین مجلس شوراى ملّى از جمله این پیشنهادها بود.
 
مخالفت با مشروطه
شیخ فضل الله  قدس سره با حکومت مشروطه و محدود بودن سلطنت مخالفتى نداشت، بحث او در کیفیت این نوع از حکومت در جامعه اسلامى ایران بود که قانون اساسى و دیگر قوانین حقوقى و جزایى باید مطابق قوانین اسلام باشد و به همین دلیل پیشنهاد کرد تا عنوان حکومت، مشروطه مشروعه باشد ولى تبلیغات مشروطه طلبان چنان قوى و گمراه کننده بود که جو سیاسى و اجتماعى به طور کامل موافق مشروطه خواهان بود و همین موجب شد تا جمعى خواهان تبعید شیخ شوند و گروهى حمله به منزل او را طرح ریزى کنند، از این رو با جعل تلگرامهایى از طرف علماى نجف، شیخ را مخلّ آسایش و مفسد معرفى کردند و توطئه قتل شیخ طرح ریزى شد و شیخ فضل الله  مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و مجروح شد، بعد از مرگ مظفرالدین شاه، محمد على شاه به سلطنت رسید و اوضاع کشور به شدت رو به وخامت گذاشت، سعدالدوله براى شیخ پیام فرستاد که با وزیر مختار روس و انگلیس گفتگو کردم و براى شما جاى مناسبى در سفارتخانه تهیه کرده ام تا از خطر محفوظ باشید، یا اجازه بدهید پرچم هلند را که کشور بى طرفى است بر بام خانه نصب کنیم تا در امان باشید، شیخ با تبسمى استهزاء گونه فرمودند: باید پرچم ما را روى سفارتخانه بیگانه نصب کنند چطور ممکن است که صاحب شریعت به من که از مبلغین احکام اسلام هستم اجازه فرماید پناهنده به خارج از شریعت شوم، آیا روا است که من پس از هفتاد سال که محاسنم را براى اسلام سفید کرده ام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم؟! این در حالى بود که شخص محمد على شاه براى حفظ جان خود به سفارت روس پناهنده شده بود، سرانجام مشروطه طلبان براى انتقام از شیخ فضل الله  به منزل وى حمله کردند و شیخ را به شهربانى برده و براى محاکمه او را به عمارت گلستان بردند، «مدیر نظام نوابى» مأمور شیخ در محاکمه مى گوید: من در آن وقت از آقا قدرت و شجاعتى دیدم که در تمام عمر ندیده بودم.

بالاخره، بساط دار و مقدمات اعدام در میدان توپخانه فراهم شد. میدان توپخانه از جمعیت موج مى زد، نیروهاى دولتى مردم را کنار مى زدند آقا را روى چهار پایه قرار دادند. وى خطاب به جمعیت تماشاچى فرمود: خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم مى گویم که مؤسسان این اساس بى دین هستند و مردم را فریب داده اند، این اساس مخالف اسلام است... او در پاى دار چنان شجاع بود که گویى دار از هیبت و عظمت او مى لرزید، قبل از اینکه ریسمان دار به گردن وى بیندازند یکى از مشروطه خواهان براى او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود ار از کشتن رها سازید! شیخ فضل الله  گفت: من دیشب پیامبر را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب میهمان من هستى و من چنین امضایى نخواهم کرد.

بعد از چند لحظه طناب دار را به گردن او انداختند و چهار پایه را زیر پاى وى عقب راندند گردش طناب روى شیخ را به طرف قبله چرخانید و با مختصر حرکت قبض روح شد.
 
پس از شهادت
پس از اعدام، جسد شیخ شهید را به حیات شهربانى منتقل کردند و در وسط حیات بر روى یک نیمکت قرار دادند، مشروطه طلبان و دیگر افرادى که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد حمله کردند، نیروهاى مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد و... به طورى که خونابه از جسد سرازیر شد، و یپرم خان ارمنى رئیس نظمیه قصد سوزاندن آن را داشت ولى خانواده شیخ شهید با تلاش بسیار جنازه پاک او را تحویل گرفتند مشروط به اینکه شبانه دفن کنند و هیچ گونه صدا و عزادارى نباشد، خانواده ایشان مراسم غسل و کفن را در خانه انجام دادند و در قبرستان صورت قبرى براى او درست کردند ولى نعش شیخ شهید را در خانه در یک اتاق کوچک دفن کردند ـ مردم کم کم فهمیدند که جنازه شیخ شهید در خانه او است لذا از صبح تا شب فوج فوج مى آمدند پشت دیوار خانه فاتحه مى خواندند و مى رفتند و این جریان که به گوش بدخواهان و مأمورین رسید سر و صدا بلند شد که این چه وضعى است؟ امامزاده درست کرده اند؟ از این جهت تصمیم گرفتند که نعش شیخ شهید را به قم انتقال بدهند پس از دو ماه که قبر را شکافتند با اینکه در اطاق در بسته و هواى گرم تابستان مدفون بود تازه تازه بود و هیچ تغییرى نیافته و بوى ناراحت کننده اى نیز در آن به وجود نیامده بود.

شیخ شهید پیش از شهادت در مقبره اى از صحن حضرت معصومه علیها السلام براى خود قبرى تهیه کرده بود و گفته بود: این زمین ناشناس روزى معروف خواهد شد، و سپس آن نعش مطهر را در آنجا به خاک سپردند و اکنون در صحن حضرت معصومه علیها السلام معروفترین مقبره ها ـ مقبره شیخ فضل الله  نورى است.
«سلام علیه یوم وُلِد و یوم قُتِل و یوم یبعَث حیا»
 

علمای مدفون در داخل حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
1. آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى(مؤسّس حوزه علمیه قم)
ایشان در سال 1267 ه. ق در روستاى مهرجرد یزد دیده به جهان گشود ـ در کودکى سالها در مدرسه بزرگ محمد تقى خان یزد به تحصیل علوم دینى پرداخت و در سن 18 سالگى به سرزمین عراق مهاجرت نمود.
عبدالکریم ابتدا چند سالى در حوزه علمیه کربلا در محضر آیت الله فاضل اردکانى بود و با نامه ایشان به محضر میرزاى بزرگ شیرازى شتافت، مى گویند میرزا وقتى نامه فاضل اردکانى را خواند رو به عبدالکریم کرد و فرمود «من به شما اخلاص پیدا کردم» از همین رو آن طلبه جوان و پرتلاش را در منزل خود جاى داد.
عبدالکریم بعدها در خاطرات خود نقل مى کند که:
سرداب خانه میرزاى شیرازى هم محلّ مطالعه ام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارک رمضان سحرى را نیز در آنجا مى خوردم اما براى افطار به خانه میرزا باز نمى گشتم بلکه به علت گرماى طاقت فرساى هوا به سوى فرات رفته آب مفصلى مى خوردم و شنا مى کردم».

او دوازده سال در سامرّا در محضر میرزاى شیرازى و آیت الله سید محمد فشارکى و آیت الله محمد تقى شیرازى و آیت الله شیخ فضل الله  نورى به تحصیل علم پرداخت و بعد از رحلت میرزاى شیرازى راهى نجف گردید و در آنجا رحل اقامت افکند اما به زودى دریافت که حوزه علمیه کربلا اکنون به وجود او نیاز بیشتر دارد؛ زیرا حوزه علمیه کربلا رونق خود را از دست داده بود و هیچ جنب و جوشى در مدرسه هاى علیمه به چشم نمى خورد، لذا این شهر را انتخاب کرد و اینجا بود که او لقب حائرى را براى خود برگزید (زمین کربلا را حائر مى خوانند)، آیت الله حائرى به مدت هشت سال در این حوزه بر مسند تدریس تکیه زد و در کنار مسئولیت سنگین مرجعیت از پرورش و شکوفایى استعدادهاى طلاب جوان نیز لحظه اى غافل نبود و علماى فراوانى را در دامان پر مهر و محبّت پدرانه خود پرورش داد، ولى او دریافت قم که محل تأسیس حوزه هاى علمیه توسط محدثان و روات خاندان اشعرى بود و شخصیت هاى بزرگى چون کلینى و صدوق را در خود پرورش داده بود خالى از عالمان شده و از قرن ششم هجرى تا دوران صفویه دیگر رونق ندارد و بر حجره هاى مدارس آن گرد غربت و تنهایى نشسته است ـ گرچه در اوایل قرن 11 ه. ق چند سالى شخصیت هاى بزرگى چون صدرالدین شیرازى، فیاض لاهیجى و فیض کاشانى و بعدها میرزاى قمى در مدارس این شهر به بحث و اشاعه علوم اسلامى پرداخته بودند اما اینک حجره هاى مدرسه فیضیة خالى از محصلان علوم دینى شده و بر قفسه هاى کتاب گرد فراموشى نشسته است ـ مدرسه بزرگ دارالشفا محلّ اسکان فقراى شهر یا زائران شده است و بعضا کسبه اطراف حرم از حجره هایش به عنوان انبار اجناس استفاده مى کردند.

او با دیدن این وضع بسیار افسرده شد و بارها از او شنیدند که مى گفت: «چه مى شد اگر حوزه علمیه قم سر و سامان مى گرفت» او در این زمان به اداره حوزه علیمه اراک مشغول بود ولى به همراه فرزند بزرگش حاج شیخ مرتضى حائرى و آیت الله محمد تقى خوانسارى به شهر قم سفر نمود و با تشکیل جلساتى از علماء و بازاریان قم تصمیم گرفت حوزه علیمه قم را مجددا احیاء کند. وى بعد از نماز صبح در حرم حضرت معصومه علیها السلام به دعا و نیایش ایستاد و به قرآن روى آورد و خود را به مشیت الهى سپرد که آیه اى زیبا و مناسب حالش «وَ أْتُونِی بِأَهْلِکمْ أَجْمَعِینَ»3؛ «پدر و همه کسان خود را به نزد من بیاورید»؛ خط مشى آینده او را ترسیم نمود لذا شاگردان خود را از اراک به قم فراخواند مدارس علیمه را تعمیر نمود و در راه رواج علم و تقوا گام هاى بلندى برداشت، و امروزه که بیش از هفتاد سال از آن تلاش مى گذرد حوزه علمیه قم بزرگترین دانشگاه علوم اسلامى است.

مرحوم حاج شیخ توانست شخصیت هاى بارزى را به جهان اسلام تقدیم دارد که از میان آنان مى توان از امام خمینى، آیت الله العظمى گلپایگانى، آیت الله العظمى اراکى و آیت الله العظمى مرعشى نجفى نام بُرد. او خدمات فراوانى نیز به اهالى شهر مقدس قم نمود از قبیل تأسیس چند بیمارستان، تعطیل کردن قبرستان گرد حرم مطهر و انتقال قبرستان به قبرستان نو در آن سوى رودخانه و تأسیس خانه فقرا و چندین خدمت دیگر.

زهد و ساده زیستى و دلسوزى و مهربانى مرحوم حاج شیخ از خصوصیاتى بود که زبان زد خاص و عام بود.

گاهى در دمادم سحر براى سرکشى و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز راهى مدارس علمیه مى شد و در رفع مشکلات مالى و رفاهى آنان همواره تلاش مى کرد. بارها مى شد که به صاحبان مغازه هاى اطراف حرم مراجعه مى کرد و بدهى طلابّى را که از آنها اجناس نسیه برده بودند ادا مى نمود.

فراموش نشود که خدمات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى مصادف با روى کار آمدن رضاخان پهلوى و به دنبال آن ماجراى کشف حجاب و تحت فشار قرار دادن طلاب علوم دینى و علماى اسلام بود، او با صبر و بردبارى در آن زمان خطیر حوزه علمیه را حفظ نمود و معروف است که پس از ماجراى کشف حجاب و کشتار مسجد گوهر شاد ایشان هیچ گاه حال و روز خوشى نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
بالاخره این شخصیت علمى و الهى در 81 سالگى در سال 1315 ه. ش به دیار ابدى شتافت و در جوار مرقد قدسى حضرت معصومه علیها السلام به آغوش خاک سپرده شد.

دعاى خیرش بدرغه همه حوزه هاى علمیه و مجامع علمى و فرهنگى و دانشگاهى کشور باد.
 
2. آیت الله سید محمد تقى خوانسارى قدس سره
او در سال 1267 ه. ق در شهر خوانسار دیده به جهان گشود، تبار سید همگى از علماى برجسته زمان خویش بودند، بعد از تحصیل علوم مقدماتى به نجف اشرف مهاجرت نمود و طولى نکشید که از شاگردان برجسته آخوند خراسانى و سید محمد کاظم یزدى و میرزاى نائینى و آقا ضیاء عراقى محسوب گردید.

در جنگ جهانى اول که بصره به تصرّف قواى انگلیسى درآمد آقاى خوانسارى کرسى درس و تحقیق را رها کرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت و با اشغال بغداد که مقارن با پیروزى هاى دیگر متفقین بود پایان جهاد فرا رسید، از آن سو اشغالگران در تعقیب نیروهاى مقاومت برآمدند، دستگیرى هاى وسیعى آغاز گشت و سرانجام آقاى خوانسارى جوان هم که در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود دستیگر شد.
 
انگلیسى ها اسرا را در بندر بصره جمع نموده آنها را با کشتى هایى به اسارتگاه هاى خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاى خوانسارى و قریب چهارصد تن دیگر از اسراء به جزیره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول کشید تا کشتى آنان در آن سرزمین پهلو گرفت، در سنگاپور اسراء در زندانى صحرایى قرار داده شدند ولى این سید مجاهد و عالم در مدت چهار سال اسارتش در آن دیار غریب و روزگار سخت به فعالیت علمى پرداخت و علاوه بر تدریس منطق و حکمت، خود نیز به آموختن زبان انگلیسى از یک شخص هندى پرداخت.

بعد از آزادى از اسارت به زادگاهش خوانسار سپس به حوزه علمیه سلطان آباد اراک مهاجرت کرد و به احترام آیت الله حائرى در درس ایشان شرکت جست و خود نیز جداگانه به تدریس فقه، اصول و حکمت پرداخت. پس از آن در هیأت استفتاء آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى قرار گرفت به طورى که بعد از رحلت آیت الله حائرى ـ مؤسس حوزه علمیه قم ـ سه تن مورد توجه مردم قرار گرفتند، آیت الله صدر و آیت الله حجت و آیت الله خوانسارى. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى در نجف احتیاطات خویش را به ایشان ارجاع داد، البته او و دو یار دیگرش با مطرح نمودن آیت الله بروجردى مسئولیت مرجعیت و ریاست حوزه را به ایشان واگذار نمودند.

یکى از شاگردان برجسته آیت الله خوانسارى آیت الله محمد على اراکى قدس سره بود.

نماز باران

یکى از حوداث مهم که از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى است نماز بارانى مى باشد که وى اقامه نمود.

در شهریور 1320 که متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند موجى از قحطى و نابسامانى در کشور به راه افتاد و با گذشت دو ماه بهارى در سال 1323 هیچ بارانى در شهر نباریده بود و خشکسالى موقعیت بحرانى به وجود آورده بود.
 
مردم از آیت الله سید محمد تقى خوانسارى تقاضاى نماز باران نمودند، ایشان قبول نمود و اطلاعیه اى در سطح شهر نصب گردید که آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقاء خواهد خواند. همزمان تبلیغات بدى توسط بهائیان و نیروهاى متفقین که در قم بودند شروع شد، به گونه اى که آنان همه چیز را به استهزاء مى گرفتند.

افزون بر بیست هزار نفر در نماز باران آن روز شرکت نمودند اما اثرى از اجابت دیده نشد. فرداى آن روز مرحوم آیت الله خوانسارى بعد از پایان درس از شاگردانش خواست این بار فقط آنها وى را همراهى کنند و نماز باران دیگرى بخوانند. روز یکشنبه نماز خوانده شد و غروب همان روز بعد از نماز مغرب و عشاء باران مفصّلى آمد این باران چنان گسترده و بى امان بود که تا آن وقت چنین بارشى را کسى سراغ نداشت. خبر این حادثه شگفت توسط نیروهاى متفقین به جهان مخابره شد و در مدتى کوتاه پس از تأیید آن از طرف مقام هاى رسمى لندن و آمریکا، از طریق رادیو انعکاس جهانى یافت.

آیت الله خوانسارى در هفتم ذى حجه 1371 ه. ق نداى حق را در سفرى که به شهر همدان داشت لبیک گفت و به سراى جانان شتافت و بعد از آوردن پیکر پاکش به قم هم آغوش استادش آیت الله حائرى قدس سره مدفون گردید و بدین ترتیب رؤیاى آیت الله بروجردى نیز تعبیر گشت که در رؤیایى در همان شب هاى قبل از وفات آن فقیه نامدار دیده بود که سید مرتضى4 رحلت کرده و او را به شهر قم مى آورند. باران رحمت دعاى خیرش همیشه شامل امت اسلامى باد.
 
شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
3. آیت الله سید صدرالدین صدر قدس سره
ایشان فرزند آیت الله حاج سید اسماعیل صدر بودند که در سال 1299 ه. ق در کاظمین متولد شدند و با 30 پشت به امام هفتم مى رسند. همه خاندان آنها مردان علم و کمال و زهد و تقوا بوده اند. وى پس از خاتمه تحصیلات به مشهد مقدس هجرت و به تدریس و ارشاد مشغول و بزرگترین مقام روحانیت خراسان را حائز شد و در سال 1354 ه. ق به قم هجرت و سالیانى دراز در بحرانى ترین اوقات، حوزه علیمه را سرپرستى نمود.
 
مخصوصا بعد از رحلت یگانه مرجع شیعیان جهان در آن زمان یعنى حضرت آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى، آیات ثلاث (صدر، حجت و خوانسارى) در تعلیم و تربیت فضلا کوشش بسیار کردند و تحولى شگفت در علم و تدریس و فتوى در عصر خود به وجود آورده و جهان اسلام را به خوبى رهبرى نمودند.
 
این مرد بزرگ در فنون اسلام استاد نمونه و کامل بود، داراى حسن خلق و قلبى پاک و بى آلایش بود و آثار خیر فراوانى در نقاط مختلف از وى به یادگار ماند که بیش از 30 کتاب در علوم مختلف از جمله آنها است. علاوه اینکه در فن بیان و نظم و نثر به زبان عربى و فارسى بسیار توانا بود به طورى که سخنانش مانند ضرب المثل به عنوان گواه مورد استشهاد قرار مى گرفت. آیت الله صدر بالاخره در سال 1372 ه. ق این جهان را بدرود گفت تا به ملاقات یگانه معبود خود نائل آید. انشاءالله

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
4. آیت الله سید محمدرضا گلپایگانى قدس سره
ایشان در سال 1316 ه. ق در بخش «گوگد» گلپایگان دیده به جهان گشود، پدر آیت الله گلپایگانى آقا سید محمد باقر امام، عالمى معروف به زهد و تقوا و پاى بند به مستحبات دینى و کوشا در امر به معروف و نهى از منکر بود، محمدرضا درسه سالگى مادر و در نه سالگى پدرش را از دست داد و دوران کودکى را با مشکلات و سختى هاى فراوان سپرى کرد و تحصیلات ابتدایى را در مکتب خانه گذراند.در نوجوانى نزد آیت الله سید محمد حسن خوانسارى برادر آیت الله العظمى سید احمد خوانسارى زانوى ادب به زمین زد و ادبیات و بخشى از سطوح را نزد وى آموخت.

نوزده ساله بود که به سوى حوزه علمیه اراک رفت و در مدرسه آقا سید ضیاءالدین به تکمیل سطوح عالیه پرداخت سپس افتخار حضور در درس خارج فقه و اصول حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى را پیدا نمود و در بیست و چهار سالگى در پى مهاجرت استادش آیت الله حائرى به قم و تأسیس حوزه علمیه در این شهر مقدس به قم آمد و در مدرسه فیضیه سکونت گزید و با آیت الله سید احمد خوانسارى درسها را به مباحثه نشست. استاد با مشاهده استعداد و فهم شاگرد سخت کوش خود به او بسیار علاقه مند شد و او را در شمار اصحاب خاص و هیأت استفتاء خود قرار داد و تصحیح «کتاب الصلاة» خود را به او و آیت الله اراکى واگذار نمود.

از دیگر استادان ایشان مى توان به آیات عظام شیخ محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى، حاج شیخ ابوالقاسم کبیر، آیت الله بروجردى، آقا ضیاء عراقى و شیخ محمد حسین غروى اصفهانى نام برد. وى از آیت الله حائرى اجازه اجتهاد
دریافت نمود. خدمات علمى این مرد علم و عمل به حوزه علمیه قم بیش از آن است که در چند سطر بتوان بدان اشاره نمود همین مقدار بس که کمتر عالمى از معاصرین را مى توان یافت که از محضر درس این فقیه سترگ بهره مند نشده باشد. از جمله شاگردان او مى توان به شهید مطهرى، شهید بهشتى، شهید مفتح، على مشکینى، ناصر مکارم شیرازى، جعفر سبحانى، حسن زاده آملى، رضا استادى، سید محسن خرازى و على پناه اشتهاردى و... نام برد.

ایشان در طول 32 سال مرجعیت یکى از ارکان فقاهت در حوزه علمیه بود که ده ها تألیف فقهى و اصولى از وى به یادگار مانده است.

آیت الله العظمى گلپایگانى از بدو حرکت شجاعانه روحانیت به رهبرى امام راحل به مبارزات پیگیر و بى امان خویش با دیو استبداد پرداخت و نخستین اعلامیه اعتراض به لایحه ننگین «انجمن هاى ایالتى و ولایتى» در مهر ماه 1341 ه. ش از سوى ایشان صادر شد و به دنبال آن بود که پیام ها و بیانیه هاى ایشان تا سقوط رژیم پهلوى ادامه یافت، همیشه از ملاقات با شاه و نخست وزیران و فرستادگان دربار سرباز زد و به مخالفت صریح با حزب رستاخیز پرداخت. امام راحل به ایشان فرموده بودند: «اعلامیه هایى که حضرت عالى به تنهایى صادر مى کنید نقش بسزایى در پیشبرد مبارزات ملت مسلمان دارد».

مزدوران رژیم پهلوى دوبار در مدرسه فیضیه به ایشان حمله ور شدند و قصد ضرب و جرح آن مرجع بزرگ را داشتند، پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همواره در جهت تأیید مواضع امام راحل و حمایت مادى و معنوى از رزمندگان اسلام در طول جنگ تحمیلى تلاش مى نمود.

این مرجع بزرگ شیعه علاوه بر تدریس و تربیت عالمان دین، تألیف، فتوا و روشنگرى جامعه شیعه، به بنیان نهادن ده ها مؤسسه فرهنگى و دینى در گوشه و کنار جهان و آبادانى صدها مسجد و مدرسه و بیمارستان در سراسر کشور اقدام نمود که دارالقرآن الکریم ـ اولین مؤسسه قرآنى کشور ـ یکى از آن نمونه ها است که در سال 1352 تأسیس گردید.

سرانجام آن عبدصالح خدا پس از عمرى سرشار از توفیق در سن 96 سالگى در سال 1372 ه. ش نداى حق را لبیک گفت و در جوار تربت استادش مؤسس حوزه علمیه قم در مسجد بالاسر مرقد مطهر حضرت معصومه به خاک سپرده شد.

رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت الله خامنه اى در بخشى از پیام خویش به مناسبت رحلت ایشان چنین فرمودند:
این شخصیت والاى کهنسال در میان مراجع عظام تقلید یکى از موفق ترین و سعادتمندترین ها بودند، 32 سال مرجع تقلید، حدود 70 سال مدرّسى حوزه علمیه قم و حدود 85 سال سرگرم فراگرفتن و آموختن فقه آل محمد صلى الله علیه و آله بودند. اولین مدرسه علوم دینى به سبک جدید را ایشان در قم تأسیس نمودند، اولین مؤسسه بزرگ قرآن را ایشان در قم بنیان نهادند، اولین فهرست بزرگ فقهى و حدیثى با استفاده از دانش و اختراعات جدید بشرى را پدید آوردند... و بالاتر از همه با منش و رفتار پرهیزکارانه و با طهارت و تقوایى که مى توانست براى علما و فقها الگویى زنده و ملموس باشد، عمرى پر برکت را به نزاهت کامل گذرانید، آن بزرگوار یکى از استوانه هاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى ایران به شمار مى آمد و در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سال هاى تبعید امام خمینى قدس سره مواردى پیش آمد که صداى این مرد بزرگ تنها صداى تهدید کننده اى بود که از حوزه علمیه قم برخاست و به نهضت شور و توان بخشید... فقدان این بقیه السلف اعاظم و این ملجأ و مرجع مؤمنان ثلمه اى بزرگ و ضایعه اى جبران ناپذیر است».

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
5. آیت الله سید رضا بهاءالدینى قدس سره
سید رضا بهاءالدینى در سال 1287 ه. ش در شهر مقدس قم به دنیا آمد، نسب نیاکان ارجمند وى به امام سجاد علیه السلام  مى رسد و اجداد و پدران والامقام او هر یک بسان گوهر تابناکى در دوران ظلمت درخشش خاصى داشتند، برخى از آنان عهده دار تولیت حرم فاطمه معصومه علیها السلامبودند، مادر سید رضا فاطمه سلطان معروف به زن آقا بانویى مخلص و مؤمن بود. وى از نوادگان ملاصدراى شیرازى بوده است. اوان کودکى سیدرضا همراه با نشانه هایى چون حافظه فوق العاده، استعداد بسیار و درک جهان اطراف بوده است به طورى که خود درباره آن دوران این چنین مى فرماید:
«یک ساله که بودم افراد پاک طینت و نیکو سرشت را دوست داشتم... خیر و شرّ را مى فهمیدم...»
 
چون به دو سالگى رسید به مکتب خانه پاى گذاشت و در شش سالگى دوران مکتب تمام شد، خبر موفقیت هاى او به گوش آیت الله سید ابوالقاسم قمى قدس سره رسید و ایشان با تشویق هاى پى در پى در صدد تربیت این نونهال استثنایى برآمد به طورى که بیش از دوازده سال نداشت که آمادگى خود را براى امتحان نزد حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه قم اعلام کرد و موفقیت تحسین برانگیز وى در مقابل حاج شیخ شروعى خجسته براى ارتباط صمیمى با ایشان گردید. او بیش از 16 ساعت در روز به تلاش علمى مى پرداخت به طورى که از دوره مقدمات تا عالى ترین سطوح را تدریس نمود، وقتى با اصرار دوستان براى پذیرفتن مرجعیت مواجه مى شد مى فرمود:
«بالاتر از اینها فکر کنید گیرم نام بنده بر سر زبان ها افتاد وقتى پیش خدا دستم خالى است آن شهرت براى من چه سودى دارد؟ نام بنده موضوعیت ندارد» رسیدگى به محرومان را سرلوحه خدمات اجتماعى خویش قرار داد و همواره مى فرمود: «کمک ها را شب انجام دهید رعایت آبروى افراد را بکنید، به گونه اى کمک کنید که شما را نشناسند مبادا فردا شما را ببینند و خجالت زده گردند».

همچنین مى فرمودند: «ما تجربه زیادى به دست آورده ایم و وجدان نموده ایم که براى رهایى از مشکلات راه هایى هست که بهترین آنها را خود حس کرده ایم و به کمک آنها به حاجت هایمان رسیده ایم، نذر کردن گوسفند براى فقرا، خواندن حدیث کساء به طور پى در پى، پرداخت صدقه و ختم صلوات».
روزى صحبت از شعر و شاعرى به میان آمد، با جمله اى کوتاه فرمودند:
«بنده اشعار زیادى درباره اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت على علیه السلام شنیده ام ولى براى من هیچ شعرى همچون اشعار شهریار تبریزى جذابیت نداشته است، به همین جهت او را دعا کردم بعدا دیدم برزخ را از وى برداشته اند».

روزى فرمودند: «راضى ام که رزق و روزى خود را به عهده خداوند متعال گذاشتم و از فکر شغل دوم و توسعه زندگى بیرون آمدم، بسیار خوشحالم که تنها و تنها به تحقیق جذب شدم و امور مادى نتوانست مرا به طرف خود جذب کند، آنچه رزق ما بود خدا رسانده است».

و همچنین فرمودند: «بنده قبل از سال 42 درس خارج فقه داشتم ـ یک سال هنگام شروع احساس کردم ساعت درس بنده با درس آقا روح الله  (امام خمینى قدس سره) همزمان است، به خاطر تقویت درس ایشان و احترام به آن بزرگوار درس خود را تعطیل کردم، پس از پیروزى انقلاب چون در دادگاه هاى کشور به نظر آقا روح الله  عمل مى شد بنده درس خارج قضا را تعطیل کردم، مبادا نتیجه بحث ما مخالف با نظرهاى ایشان تلقى شود و موجب اختلاف و یا تضعیف نظام گردد... رهبرى را در آقاى خامنه اى مى دیدم چرا که ایشان ذخیره الهى براى بعد از امام بوده است باید او را در اهدافش یارى کنیم، باید توجه داشت که مخالفت با ولایت فقیه کار ساده اى نیست... بعد از امام اگر بشود به کسى اعتماد کرد به این سید (آیت الله خامنه اى) است ایشان از همه افراد به امام نزدیکتر است باید به او کمک کرد که تنها نباشد...».

وجود آن پیر طریقت روشن بخش دل همه طالبان معنویت، طلاب و فضلاء و اهل ذکر بود، دیدار او قوّت بخش کسانى بود که مى خواستند کسى را ببینند که با دیدن او به یاد خدا افتند و دمى چند از دغدغه هاى مادى آسایش یابند و به فکر ساختن آخرتى آباد و سراسر نور باشند.

ولى دریغ اینکه هر آفتابى را غروبى است و آفتاب حوزه علمیه ما نیز از این قاعده مستثنا نبود و عاقبت غم و اندوه فراق او بر دل شیفتگان عرفان و معنویت نشست.
«یادش گرامى و راهش پر رهرو باد».
شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
6. آیت الله شیخ محمد على اراکى قدس سره
او در سال 1312 ه. ق در اراک دیده به جهان گشود، پدرش حجه الاسلام حاج احمد آقا از علماى مشهور آن سامان بود مادرش نیز از نوادگان امامزاده سید حسن واقف است، وى پس از یادگیرى خواندن و نوشتن در نوجوانى وارد حوزه علمیه اراک شد. دروس سطح حوزه را نزد آیت الله العظمى سید محمد تقى خوانسارى به خوبى پشت سر گذاشت و سال ها در درس آیت الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى یزدى شرکت کرد و از دانش و تقواى آن مرجع بزرگ بهره‌ها برد.
 
به دنبال هجرت آیت الله العظمى حائرى یزدى به قم وارد حوزه علمیه قم شد، آیت الله اراکى در این سال ها با امام خمینى آشنا شد و علاقه خاصى به امام داشت و هماره از فعالیت هاى سیاسى ایشان علیه رژیم پهلوى پشتیبانى مى نمود. عکاسى هُما عکسى از امام در خیابان ارم زده بود، آیت الله اراکى که از فیضیه برمى گشتند وقتى نگاهشان به آن عکس افتاد فرموده بودند: قسم مى خورم که صاحب این عکس اگر در کربلا مى بود در رکاب امام حسین علیه السلام  به شهادت مى رسید.
 
آیت الله اراکى در طول بیش از 35 سال تدریس در حوزه علمیه قم پیچیده ترین مباحث علمى را با گفتارى شیوا و بیانى رسا مطرح مى کرد و بیش از 12 اثر فقهى و اصولى از وى به یادگار مانده که تقریرات فقه و اصول مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، مؤسس حوزه علمیه از آن جمله است.

یکى از باصفاترین و پر معنویت ترین نمازهاى جماعت، نماز جماعت ایشان در مدرسه فیضیه بود که تا سال هاى آخر عمر با برکت آن مرد الهى ادامه داشت و مایه دل گرمى و قوّت روحیه طلاب علوم دینى و فضلا و علماى حوزه علمیه بود و نصایح واندرزهاى اخلاقى او همیشه جان تازه اى به کالبد محصلین علوم دینى مى بخشید.

او علاوه بر اقامه جماعت مدرسه فیضیه نماز جمعه را نیز در مدرسه فیضیه برپا نمود و این سنت رسول خدا را از مهجور بودن در آورد. بعدها در اثر استقبال فراوان مردم قم برگزارى نماز جمعه به مسجد بزرگ امام حسن عسکرى علیه السلام  انتقال یافت.

در اخلاص و صفاى باطن کم نظیر بود، واقعا مجسمه تقوا و بندگى خدا بود و با وجودى که هیچ قدمى براى شهرت خویش برنداشت در دل آحاد مسلمین و شیعیان و علما جاى داشت تا اینکه روح بلند آن فقیه وارسته در سال 1373 ه. ش به ملکوت پیوست و دار فانى را وداع گفت و پیکرش با تشییع با شکوه مردم قم در حرم حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.
«رضوان و رحمت خدا بر او باد».
شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
7. حاج شیخ محمدتقى بافقى یزدى قدس سره
ایشان یکى از علماى تراز اول زمان مؤسس حوزه علمیه قم حاج شیخ عبدالکریم حائرى بودند که در دوران اختناق رضا خان در اوضاع بحرانى کشف حجاب و فشار بر مردم جهت تعطیلى مجالس روضه خوانى و برداشتن عمامه از سر روحانیون زندگى مى کردند اما در هر یک از این برنامه هاى ضد اسلامى با آنکه نهایت اختناق و فساد بر سراسر مملکت ایران حاکم بود مقاومت هاى شورانگیز و سرشار از حماسه و مبارزه نیز صورت مى گرفت که آنها هر یک سند افتخار این ملّت و نمایانگر روح اسلامى است که یکى از آنها برخورد عالم ربّانى و مجاهد شجاع حاج شیخ محمدتقى بافقى با رضا خان است.

ایشان 17 سال دوران تحصیل خود را در نجف اشرف سپرى نمود و در این مدت هر صبح پنجشنبه پیاده فاصله 16 فرسخى نجف تا کربلا را طى مى کرد و شب جمعه را در حرم مطهر سید الشهداء احیاء مى داشت و تا به صبح به عبادت مى پرداخت و صبح روز جمعه دوباره بى آنکه هیچ خوابیده باشد پیاده راه مى افتاد و غروب به نجف مى رسید، علاوه بر اینکه دو بار نیز از نجف به مدینه و مکه مسافرت نمود و هفت سفر نیز پیاده از نجف به مشهد مقدس مشرّف شد.
اما خروش او در جریان کشف حجاب رضاخان از این قرار است:
روز جمعه 27 رمضان 1346 ه. ق مطابق 1306 ه. ش ساعاتى پس از تحویل سال 1307 ه. ش زوّار بسیارى از نقاط مختلف به شهر قم روى آورده بودند تا هنگام تحویل سال در کنار مرقد مطّهر کریمه اهل بیت حضرت معصومه باشند. اعضاى خانواده رضا خان از جمله همسرش (مادر محمدرضا) به قم آمده و در غرفه بالاى ایوان آئینه بدون حجاب نشسته بودند و این موضوع به طورى جلب نظر مى کرد که صداى اعتراض مردم از هر سو بلند شد و بسیارى مى گفتند: اگر از مردم شرم نمى کنند دست کم از حضرت معصومه شرم کنند و بالاخره صداى اعتراض مردم کم کم اوج گرفت و عده اى خود را به سید ناظم واعظ که از شاگردان حاج شیخ محمدتقى بافقى بود و براى اداى مراسم تحویل سال در بالاى منبر نشسته و دقایقى قبل از تحویل سال مشغول دعا بود رساندند، او بالاى منبر چنین گفت: ... در خانه دختر پیامبر صلى الله علیه و آله در خانه خواهر امام رضا در خانه پاره جگر موسى بن جعفر در خانه فاطمه معصومه علیها السلام یک مشت عیاش بى دین و از خدا بى خبر با سر و صورت بزک کرده و روى باز نشسته اند، در این آستانه که محلّ رفت و آمد فرشتگان الهى است شاه و گدا در یک ردیف اند بلکه گداى باتقوا هزار بار بر شاه بى تقوا شرف دارد... .

عده اى نیز نزد حاج شیخ محمدتقى بافقى شتافتند او در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام مشغول خواندن دعاى ندبه بود، یک نفر جلو رفت و گفت: جناب آقاى حاج شیخ، زن شاه آمده و با یک عدّه زنهاى همراهش توى رواق بالاى ایوان آیینه حرم نشسته و حجاب ندارند ما از حضرت معصومه علیها السلام خجالت مى کشیم چه امر مى فرمائید؟ تکلیف ما چیست؟ حاج شیخ ابتدا سید ناظم را براى امر به معروف و نهى از منکر فرستاد ولى از آنجا که آنان اعتنایى نکردند شیخ خود به سوى ایوان آیینه راه افتاد و با تمام قدرت فریاد کشید: آهاى خانم ها حجاب ضرورى اسلام است، رفع حجاب در اسلام حرام است مخصوصا در حرم دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله، اگر مسلمانید حجاب را رعایت کنید و اگر هم مسلمان نیستید به احترام حضرت معصومه علیها السلام این کار را بکنید!

مردم خشمگین نیز با فریادهاى کوبنده صلوات و مشت هاى گره کرده فرمایشات شیخ را تأیید مى کردند.

زن شاه وقتى این خروش را دید برخاست و همراه ندیمه هایش از غرفه بیرون رفت و از انظار ناپدید شد، ولى به رضا خان تلفن زدند و گفتند که به ملکه توهین شده. تقریبا سه ساعت از تلفن زن شاه مى گذشت که افراد دولتى رئیس شهربانى، افسران، تولیت و پلیس مسلح تا حدود یکصد مترى صحن نو به صف ایستادند و اتومبیل هاى شاه و همراهانش در صحن آستانه ایستاد، شاه بسیار عصبانى از ماشین بیرون آمد و رئیس شهربانى را خواست و گفت آن سید و آن شیخ کجا هستند؟
رئیس شهربانى گفتند قربان! شیخ را دستگیر کرده ایم ولى سید متأسفانه فرار کرده.
 
شاه با چوب تعلیمى که در دست داشت محکم به دهان رئیس شهربانى کوبید به طورى که دندانهاى او شکست و خون از دهانش راه افتاد سپس به یکى از افسران عالى رتبه فرمان داد: درجه این توله سگ بى عُرضه را بکن بفرستش تهران، بعد حاج شیخ را آوردند، او با قدم هایى محکم و دلى سرشار از اطمینان و اخلاص به طرف آن جلاّد رفت و بدون هیچ تشویش و هراس روبروى شاه ایستاد ـ این صحنه یاد آور ایستادن میثم تمّار در برابر ابن زیاد بود ـ شاه گفت چرا به ملکه ایران توهین کردى؟
 
شیخ فرمود توهین نبود امر به معروف بود من گفتم بى حجابى در اسلام حرام است خاصه در حرم مطهر دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله هنوز هم همین را مى گویم». رضاخان با چوب تعلیمى و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او شیخ محمدتقى را دَمَر خوابانیدند و شاه با عصاى ضخیم خود بر پشت او مى زد و شیخ تنها مى گفت یا امام زمان یا امام زمان.

سپس او را به تهران بردند و مدت 6 ماه تحت سخت ترین شکنجه هاى جسمى و روحى در زندان نگه داشتند سپس شاه از بازگشت وى به قم جلوگیرى نموده و او را به شهر رى تبعید کرد و او با ساده زیستى و زهد تا پایان عمر در شهر رى به تبلیغ معارف دینى اشتغال داشت.

بعد از رحلت نیز پیکر نورانى وى را به مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام آورده و دفن نمودند که امروزه در نزدیکى قبور آیات عظام گلپایگانى و حاج شیخ عبدالکریم به سمت درب ورودى به مسجد اعظم واقع شده است. مبارزات و شجاعت آن مرد الهى انسان را به یاد ابوذر غفارى یار خالص و شجاع امیرالمؤمنین مى اندازد.
«روحش شاد و با ابوذر قرین باد»

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
8. آیت الله سید حسین بروجردى قدس سره
ایشان در سال 1292 ه. ق در بروجرد دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتى را در مدرسه نوربخش وطن خود به پایان رسانید و براى ادامه تحصیلات خویش به حوزه علمیه اصفهان سفر نمود و در حجره پسر عموى خود آقا نوح الدین در مدرسه صدر اقامت گزید و نه سال تمام از محضر اساتیدى چون آقا سید محمدباقر دُرچه اى،ملاّمحمد کاشى، ابوالمعالى کلباسى، سید محمدتقى مدرس و میرزا جهانگیر قشقایى بهره ها برد؛ استادان گرانمایه اى که هر یک به گونه اى سید حسین را از عنایت خویش بهره مند ساختند و در شکل گیرى شخصیت و گوهر گران بهاى خاندان طباطبایى دخالت داشتند.

او در 22 سالگى به امر پدر بزرگوار خویش ازدواج کرد و براى تکمیل اندوخته هاى خود در حالى که مجتهدى جوان شمرده مى شد در 28 سالگى عازم حوزه علمیه نجف اشرف گشت و خود را در برابر تابش مستقیم آفتاب دانش مرجع وارسته آیت الله العظمى محمدکاظم آخوند خراسانى قرار داد.

به زودى نظرهاى بجا و قابل تأمل او توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب کرد و میان آنها پیوندى ناگسستنى پدید آورد.
آن بزرگمرد 8 سال در حریم حضرت امیر علیه السلام  اقامت گزید و علاوه بر آخوند خراسانى از بزرگانى چون شیخ الشریعه اصفهانى و سید محمدکاظم یزدى بهره کافى برد و در سال 1329 ه. ق با استقبال پرشور مردم به زادگاهش گام نهاد و در بروجرد بساط تدریس و ارشاد مردم را گسترد.
 
همزمان با اوج گیرى اعتراض هاى مؤمنان علیه رضاخان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان کشور به قم، او به یارى روحانیت شتافت و با بلند شمردن شأن مؤسس حوزه علمیه قم آیت الله العظمى حائرى قدس سره همه جا او را مطرح نمود و به دولتیان گفت: شما با ایشان تماس بگیرید من هم اگر کارى داشتم از طریق آن جناب با شما در میان مى نهم. با ورود حاج آقا حسین قمى به تهران و امر به معروف و نهى منکر ایشان نسبت به کردار دولت، به تهران تلگراف زد که: اگر دولت سخن آیت الله قمى را نپذیرد به پایتخت خواهد رفت و مسئولیت فرجام چنین اقدامى تنها به عهده دولت است.

در سال 1363 ه. ق بیمار شد و هفتاد روز در بیمارستان فیروز آبادى تهران بسترى گردید، چون او از بند بیمارى رهایى یافت با دو پیشنهاد روبرو شد از یک سو نمایندگان بروجرد براى باز گرداندنش پیاپى به تهران مى شتافتند و از سوى دیگر دانشوران ساکن قم او را به زندگى در حریم حضرت معصومه فرا مى خواندند که سرانجام آفتاب رخشان فقاهت در چهاردهم محرم 1364 ه. ق از افق قم برآمد و جهان را از نور دانش و گرماى معنویت خود سرشار ساخت. با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى مرجعیت گوهر یگانه بروجرد فراگیر شد و مؤمنان از هر سو به آن فقیه وارسته مراجعه کردند.

بدون شک این مرد الهى و مجتهد بزرگ زیر باران پیوسته امدادها و عنایت هاى فرا مادى قرار داشت. براى مثال حضرت آیت الله حاج شیخ على اکبر نهاوندى که خود از بزرگان روحانیت شیعه به شمار مى آمد پس از واگذار نمودن محراب خویش به آیت الله بروجردى به نجف شتافت، مرجع شیعیان جهان حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى که از بیمارى رنج مى برد به ناگاه جناب نهاوندى را به جاى خود براى اقامه جماعت فرستاد شیخ نهاوندى مى گوید: شب اوّلى که به جاى ایشان براى خواندن نماز جماعت رفتم وقتى بر سجاده قرار گرفتم آوایى شنیدم که فرمود: «عظَّمْت وَلَدى عظمتُک» فرزندم را بزرگ داشتى من نیز تو را بزرگ داشتم، برگشتم به همه سو نگاه کردم مردم در صفهاى جماعت نشسته بودند کسى جز من پیام غیبى را در نیافته بود.

آیت الله بروجردى خدمات فراوانى به مسلمانان سراسر جهان نمود که تأسیس بیش از هزار مسجد، مدرسه، بیمارستان، کتابخانه، گرمابه در ایران، عراق، لبنان، آفریقا و اروپا از آن جمله شمرده مى شود.

او مرجع شیعیان جهان گشته بود و حتى بزرگترین عالمان حوزه هاى علمیه مخصوصاً حوزه علمیه قم که در رأس آنها آیت الله سید محمدتقى خوانسارى وسید صدرالدین صدر و آیت الله حجت بودند امور را به ایشان واگذار نموده بودند.
شاهان شیعه و سنى برایش هدیه مى فرستادند. به عنوان مثال زمانى ملک سعود پادشاه حجاز یک چمدان بزرگ حاوى پانزده نسخه قرآن کریم، قطعاتى از پرده خانه خدا و چیزهاى گران بهاى دیگر نزد آن دانشمند وارسته گسیل داشت، سرور فقیهان شیعه تنها قرآن ها و پرده کعبه را پذیرفت و باقى را همراه نامه اى به ملک سعود بازگرداند و گفت چون هدیه نمى پذیرم این را نیز نمى توانم قبول کنم ولى ناگزیر قرآن و پرده کعبه را مى پذیرم و باقى را به رسم هدیه به شما باز مى گردانم تا هنگام دعا به یادم باشید.

بیش از 19 اثر علمى ارزشمند از آیت الله بروجردى به جاى مانده که کتاب گران سنگ «جامع احادیث شیعه» در 20 جلد یکى از آنها است.

خدمات علمى آن عالم بزرگ به حدّى بود که به جرأت مى توان گفت اکثر علماء و مراجع تقلید این زمان از خرمن علم او خوشه چینى کرده اند، آیت الله العظمى اراکى، گلپایگانى و امام خمینى قدس سره از آن جمله اند. سرانجام آن مرد سراسر نور و معنویت در سن 93 سالگى در سیزدهم شوّال 1380 ه. ق برابر با دهم فروردین 1340 ه. ش براى همیشه چشم از جهان فرو بست و در مسجد اعظم قم که خود بنیاد نهاده بود در جوار بارگاه ملکوتى حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد. تا قبرش مزار ملائکه رحمت و مؤمنین باشد.

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
9. آیت الله سید احمد خوانسارى قدس سره
او در سال 1309 ه. ق در شهر خوانسار متولد گردید و در سه سالگى پدر بزرگوار خود سید یوسف را از دست داد و تحت سرپرستى برادر گرانقدرش سید محمّدحسن قرار گرفت. تا پایان دوره سطح را در خوانسار گذراند و سپس به حوزه علمیه اصفهان مهاجرت نمود و با گذشت چهار سال به حوزه پُر برکت نجف اشرف رفت و شش سال را نیز در آنجا به تحصیل علوم دینى پرداخت و از شاگردان پارساى آخوند خراسانى و سید محمدکاظم یزدى و مرحوم نائینى و آقا ضیاءالدین عراقى محسوب مى گشت.

آیت الله شهید مطهرى و امام موسى صدر از شاگردان آیت الله سید احمد خوانسارى محسوب مى شدند. از تألیفات مهم وى مى توان به جامع المدارک در شرح کتاب مختصر النافع محقق حلّى در 6 جلد نام برد.

سید احمد خوانسارى در زهد و ساده زیستى زبان زد همه کسانى بود که او را مى شناختند. با وجودى که مبالغ فراوانى از مخارج حوزه هاى علمیه را به عهده داشت ولى تا آخر عمر در منزل استیجارى زندگى کرد، همیشه در مجلس دو زانو مى نشست و از تکیه زدن خوددارى مى نمود تا ادب و تواضع را در محضر حضار به نحو تمام رعایت کرده باشد.

از کرامات او این بود که وقتى نیاز به عمل جراحى پیدا کرد، اجازه نداد او را بیهوش کنند و قرائت سوره اى از قرآن را شروع کرد تا سوره اش تمام شد عمل جراحى نیز پایان یافت بدون آنکه نشانه اى از احساس درد در سیماى ملکوتى اش نمایان شود.

آیت الله العظمى حائرى درباره اش مى گفت «اجتهاد را به هر معنى تفسیر کنیم آیت الله خوانسارى مجتهد بود و عدالت را به هر گونه معنى کنیم او عادل بود».

آیت الله بروجردى او را به تهران فرستاد تا در مسجد سید عزیزالله  اقامه جماعت نماید و به تبیین معارف دین بپردازد، او مسجد سید عزیزالله  را به پایگاه مبارزه علیه طاغوت تبدیل کرد و اطلاعیه هاى متعددى در امر به معروف و نهى از منکر دولت طاغوت صادر نمود.

سرانجام این ستاره تابناک در 96 سالگى بعد از طى عمرى پُر برکت غروب نمود و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیها السلامبه خاک سپرده شد.

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
10. علامه سید محمد حسین طباطبایى قدس سره
سید محمدحسین طباطبایى در سال 1321 ه. ق در تبریز در خانواده اى اصیل متولد شد. در پنج سالگى مادر مهربان و با فضیلت خود را از دست داد و اندوه بى مادرى او را رها نکرده بود که گرد یتیمى بر وجودش سنگینى کرد و از دیدن روى پدر محروم شد. بعد از دوران طفولیت و گذارندن دروس مکتب به درس هاى حوزوى نزد مرحوم شیخ محمدعلى سرابى مشغول شد و بعد از آن با گامى بلند و همّتى فراتر سطوح عالى در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه فرا گرفت، و خوشنویسى را از آقا میرزا على نقى فرا گرفت. علامه از روزگار تحصیل خود چنین بازگو مى کند:

«در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادى به ادامه تحصیل نداشتم و از این روى هر چه مى خواندم نمى فهمیدم... پس از آن یک بار عنایت خدایى دامن گیرم شده عوضم کرد، در خود یک نوع شیفتگى و بى تابى نسبت به تحصیل کمال حسّ نمودم به طورى که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریبا هیجده سال کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگى و دلسردى نکردم و زشت و زیباى جهان را فراموش کردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگى به حداقل ضرورى قناعت نموده، باقى را به مطالعه مى پرداختم، بسیار مى شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مى گذراندم...».

سید محمدحسین براى ادامه تحصیل راهى نجف اشراف شد و در همان روزهاى اول شخصیت وارسته اى چون حاج میرزاعلى آقا قاضى قدس سره به سراغ وى آمده و خطاب به او این گونه مى گوید: «کسى که به قصد تحصیل به نجف مى آید خوب است علاوه بر تحصیل از فکر تهذیب خود غافل نماند».

کیمیاى وجود مرحوم قاضى روح و روان او را دگرگون کرد و برنامه اى روشن و نورانى براى آینده او ترسیم نمود.
علامه مدت یازده سال در کنار مرقد نور آفرین امیرالمؤمنین علیه السلام کسب علم کرد، و از محضر بزرگانى چون آیت الله نائینى، سید ابوالحسن اصفهانى، سید حسین بادکوبه اى، سید ابوالقاسم خوانسارى، حجّت، حاج میرزاعلى ایروانى و میرزاعلى اصغر ملکى کسب فیض نمود ولى سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضى بود.

علامه در سال 1314 ه. ش به زادگاهش تبریز مهاجرت کرد و مدت 7 سال در آنجا به تدریس و تألیف پرداخت. سپس به قم رفت تا فرصت طلایى تألیف تفسیر شریف المیزان فراهم آید، این کتاب ثمره اى کم نظیر از 20 سال تلاش شبانه روزى علامه است. شهید مطهرى آینده را زمان درک عمق و ارزش این کتاب مى داند.

آثار ارزشمند دیگرى از این مرد علم و عمل به یادگار مانده که بدایة الحکمه، نهایة الحکمة، اصول فلسفه و روش رئالیسم، حاشیه بر اسفار، دیوان شعر فارسى و ده ها اثر دیگر از آن جمله است. علاوه اینکه ده ها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونى حوزه علمیه از جمله شاگردان علامه مى باشند که به تنى چند از آنان اشاره مى شود، 1. شهید مطهرى 2. شهید بهشتى 3. امام موسى صدر 4. شهید مفتح 5. مکارم شیرازى 6. مصباح یزدى 7. ابراهیم امینى 8. یحیى انصارى 9. حسین نورى همدانى 10. حسن زاده آملى، 11. عبدالله  جوادى آملى 12. سید مهدى روحانى 13. مرحوم على احمدى میانجى و...

علامه طباطبایى ارادت شگفتى به اهل بیت علیهم السلام داشت. او حداقل هفته اى یک بار به حرم حضرت معصومه مشرف مى شد و تابستان ها که غالبا به مشهد مقدس مى رفتند شبها به حرم امام رضا رفته، در بالاى سر مى نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت مى پرداخت و براى مصائب اهل بیت، شدید اشک مى ریخت. علامه در ماه مبارک رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدّس حضرت معصومه علیها السلام افطار مى کرد، ابتدا به حرم مشرّف مى شد، ضریح مقدس را مى بوسید سپس به خانه مى رفت.

ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسّلات مى دانست، طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود، بسیارى از شبها را تا صبح به عبادت و بیتوته مى پرداخت، در ماه رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجّد و ذکر مشغول بود.

سرانجام بعد از 81 سال عمر با برکت و زندگى پر تلاش، روح پاک و الهى آن حکیم عارف و مفسّر وارسته به دیار قدس و ملکوت رهسپار شد و پیکرش در جوار حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.
«رحمت و رضوان الهى بر او باد»

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
11. شهید آیت الله مرتضى مطهرى قدس سره
شهید مطهرى در سال 1298 ه. ش در استان خراسان دیده به جهان گشود، در دوازده سالگى وارد حوزه علمیه مشهد شد و چنان پرتلاش و منظم به تحصیل مشغول شد که باعث شگفتى اهل بصیرت گردید.

در سال 1316 ه. ش در زمانى که حکومت سیاه رضاخان بیداد مى کرد و ظلمت همه جا را فرا گرفته بود به دنبال نور و فضیلت راهى حوزه علمیه قم شد تا روح تشنه اش را از کوثر قرآن و زمزم عترت سیراب کند.

آن شخصیت فرهیخته از محضر استادانى چون امام خمینى، سید صدرالدین صدر، آیت الله گلپایگانى، سید احمد خوانسارى، سید محمدتقى خوانسارى، سید محمد حجّت، سید محمد محقق یزدى معروف به داماد و میرزا مهدى آشتیانى و آیت الله مرعشى نجفى در علوم گوناگون بهره مند شد. مطهرى تحصیل رسمى علوم عقلى و فلسفى را در سال 1323 ه. ش آغاز کرد، شرح منظومه حکیم سبزوارى و مبحث نفس از اسفار اربعه صدرالمتألهین شیرازى را در محضر حضرت امام خمینى آموخت و در درس فقه و اصول آیت الله بروجردى شرکت کرد.

در سال 1329 ه. ش در محضر درس استاد علامه سید محمدحسین طباطبایى حاضر شد.

او بسیارى از کتاب هاى دروس عالى حوزه را تدریس نمود و در سال 1331 ه. ش در حالى که مدرسى مشهور بود به تهران هجرت کرد. حضور مطهرى در تهران و در جمع دانشگاهیان و روشنفکران، سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت شد. سخنرانى هاى روشنگر و مفید استاد همزمان با تدریس در مدرسه مروى در تهران آغاز شد او توجه بسیارى به حلّ شبهات و پاسخگویى به سؤال هاى موجود درباره معارف اسلامى داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، تلاش و اخلاص در این راه موفق شد. در سال 1333 تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد، استاد در دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامى) آن دانشگاه بیش از بیست سال به مبارزه عالمانه با جهل مادیگرى و غربزدگى پرداخت و دوره هاى لیسانس و دکتراى کلیات علوم اسلامى و فلسفه را تدریس مى کرد.

استاد مرتضى مطهرى بعد از حدود سى سال که از زمزم قرآن و کوثر عترت سیراب شد و دم مسیحایى تقوا به او زندگى جدیدى بخشید قدم در سنگر نویسندگى گذارد و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان حماسه جاوید شد و در سال 1336 به همت جمعى از دانشمندان حوزه علمیه قم در نشریه مکتب تشیع شروع به فعالیت نمود و مقالات بسیار مفیدى از وى به چاپ مى رسید. با تأسیس انجمن اسلامى پزشکان در سال 1337 استاد مطهرى چراغ آن انجمن شد، و در سال 51 تا 57 بنابر توصیه حضرت امام خمینى هفته اى دو روز به قم رفته و در حوزه علمیه به تدریس مباحث مهم معرفتى و فلسفى پرداختند.

آثار منتشر شده استاد بیش از 50 کتاب است که هر یک در سطح خود خدمت بزرگى به طالبان علم و حقیقت است. امام خمینى در پیام تسلیت خود به مناسبت شهادت استاد فرمودند: «آثار قلم و زبان او بى استثنا آموزنده و روانبخش است».
یکى از عالمانى که در هدایت و راهنمایى مردم در قیام 15 خرداد نقش اساسى و سازنده داشت استاد مطهرى بود. او در سخنرانى آتشین و انقلابى خود در شب عاشورا خطاب به روحانیت گفت: «باید واقعیت را بگوئید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتارى بایستید» بعد خطبه امام حسین علیه السلام  (... مَن رأى سلطانا جائرا...) را مطرح کرد و به طور صریح و قاطع به محمدرضا پهلوى حمله کرد.

استاد مطهرى یکى از اعضاى شوراى رهبرى حزب سیاسى اسلامى و نظامى هیأت هاى مؤتلفه اسلامى بود که توانست بعد از تبعید امام خمینى به ترور حسنعلى منصور نخست وزیر وقت اقدام نماید. علاوه بر اینکه همفکر و یار و یاور سازمان انقلابى و اسلامى فدائیان اسلام بود.

استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى در تاریخ 12 اردیبهشت 58 به دست یکى از اعضاى گروهک فرقان به آرزوى دیرینه خویش که شهادت بود نائل آمد گرچه محافل علمى و انقلابى و عموم امت مسلمان در غم فراغش همواره بى تابند.
«راهش پُر رهرو باد»

علمای مدفون در قبرستان شیخان

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
1. ذکریا بن آدم القمّى قدس سره
شهر مقدس قم هماره پایگاهى مهم براى تشیع و پیروان و دوست داران اهل بیت عصمت و طهارت بوده است، این شهر گرچه در طول تاریخ شرائط یکسان و همگون از نظر علمى و فرهنگى و مذهبى نداشته ولى هیچ گاه از حامیان مذهب و عالمان دین پژوه و راویان حدیث خالى نبوده است و به همین جهت نقش ارزشمندى را در پیشبرد فرهنگ شیعى ایفا نموده است.

تا به جایى که امام صادق علیه السلام  فرمودند: قم پایگاه آل محمد است، از جمله اشخاص بزرگى که در این مسئله مهم سهم بسزایى دارند زکریابن آدم قمّى است. او از اصحاب امام رضا علیه السلام  و راویان بزرگ و مورد اعتماد و از خاندان اشعرى قمى است.

رجالى بزرگ مرحوم نجاشى در حق وى فرموده است: زکریابن آدم ثقه اى جلیل القدر است که مقام و منزلت بالایى نزد امام رضا علیه السلام داشته و داراى کتاب روایت است. عبدالله  بن صلت قمى مى گوید: خدمت امام جواد رسیدم در حالى که حضرت روزهاى پایان عمر شریف خود را مى گذراند، از ایشان شنیدم که فرمودند خداوند به صفوان بن یحیى و محمدبن سنان و ذکریابن آدم به خاطر خدمتشان به من جزاى خیر دهد آنان به عهد خود با امام خویش وفا کردند.

زکریابن آدم مى گوید: به امام رضا علیه السلام  عرض کردم من مى خواهم از خاندان خویش دورى گزینم؛ زیرا بسیارى از آنان نادان مى باشند، حضرت رضا به من فرمودند این کار را مکن؛ زیرا خاندانت به وسیله تو از نادانان و نادانى نجات مى یابند همان گونه که اهل بغداد به وسیله امام کاظم علیه السلام  از نادانى نجات پیدا کردند.

و مهمتر از همه کلامى است که على بن مسیب در مقام و منزلت زکریابن آدم از امام رضا علیه السلام  نقل کرده است.
او مى گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم محل زندگى من ـ قم ـ از شما دور است و امکان اینکه در هر وقت خدمت شما برسم و معارف دینم را بپرسم وجود ندارد، در چنین مواقعى از چه کسى علوم دین خود را بپرسم؟ حضرت فرمودند: از زکریابن آدم قمّى. او امانت دار دین و دنیاى شما است، على بن مسیب مى گوید هنگامى که به قم برگشتم به حضور زکریابن آدم رسیدم و هر آنچه را که نیاز داشتم از او پرسیدم.

برخى از بزرگان قم بعد از وفات زکریابن آدم در مسیر تشرّف به حج نامه اى از معصوم دریافت کردند که در آن نوشته شده بود:
من از خبر قضاى الهى راجع به وفات زکریابن آدم اطلاع دارم، خدا او را رحمت کند روزى که دنیا آمد و روزى که قبض روح شد و روزى که مبعوث مى شود. به درستى که او در زمان زندگیش عارف به حق و قائل به حق بود، اهل صبر و حفظ حق بود و همیشه سعى داشت آنچه را که خدا و رسولش دوست دارند اجرا کند، او در حالى از دنیا رفت که هیچ گاه عهد شکنى نکرد و احکام خدا را تغییر نداد خداوند جزاى خیرش دهد و بهترین آرزوهایش را برآورده کند...».

این مرد بزرگ و یار با وفاى اهل بیت علیهم السلام سرانجام بعد از رحلت در قبرستانى نزدیک حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد که امروزه به قبرستان شیخان معروف است و مورد توجه و زیارت اهل علم و معرفت مى باشد.

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
2. میرزا ابوالقاسم قمّى قدس سره
نام وى ابوالقاسم و از بزرگان فقه و اصول قرن 12 ه. ق مى باشد تا آنجا که به وى لقب احیاگر علم اصول را داده اند. وى در سال 1150 ه. ق متولد و در سال 1231 ه. ق وفات یافت و در قبرسان شیخان قم مقابل مقبره زکریا بن آدم به خاک سپرده شد و از آنجا که تعداد بزرگترین اشخاص مدفون در این مزار به دو شیخ بزرگوار رسید از آن پس آن قبرستان به نام شیخان مشهور گردید. البته برخلاف آنچه مشهور است میرزا ابوالقاسم، قمى نیست؛ بلکه متولد استان لرستان بود5.

البته پدر بزرگوار او میرزا آخوند ملا محمّد حسن از اهالى شفت گیلان بود که در آغاز جوانى براى تحصیل و فرا گرفتن علوم اسلامى گیلان را به قصد اصفهان ترک گفته و سپس همراه استاد به جاپلق مهاجرت نمود. میرزا در جاپلق و روستاى قلعه بابو همچنان به ترویج مسائل دین و تدریس فقه و اصول مشغول بود ولى از طرفى چون در آنجا طالب علم و محصل چندانى وجود نداشت به ناچار به قم مهاجرت کرد و آن سرزمین مقدس را براى سکونت برگزید و از برکت حضرت فاطمه معصومه علیها السلامدر مدت زمان اندک شهرت عالم گیر یافت و ریاست و مرجعیت شیعه به وى رسید.

او پس از آن به کار تألیف و تصنیف، تدریس و صدور فتوا و تبلیغ و ترویج دین پرداخت و مسجد جامع شهر را براى اقامه نماز جمعه و جماعت برگزید و بدین گونه رفته رفته آن شهر علم و دین رونق پیشین خود را باز یافت و در شمار مراکز مهم علمى شیعه در آمد و توجه مسلمانان را به خویش جلب کرد و به میرزاى قمّى شهرت یافت.

آن عالم فرهیخته داراى تألیفات متعدّدى است که از جمله مهمترین آن مى توان به کتاب قوانین الأصول در علم اصول و مناهج الاحکام در فقه و مطالع الانوار (شرح شرایع) اشاره نمود ضمن اینکه به صاحب ذوق شعر و هنر خوش نویسى شناخته مى شد، امر به معروف و نهى از منکرهاى میرزاى قمى نسبت به اعمال فتحعلى شاه قاجار مشهور است تا حدّى که مانع تزویج دختر شاه به پسر خویش گشت.
«روحش شاد و اجرش وافر باد»
شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
3. آیت الله میرزا جواد آقا ملکى تبریزى (استاد عرفان امام خمینى قدس سره)
این عارف فرزانه و عالم وارسته از جمله انسان هاى هوشمندى بود که سرمایه عمر خویش را با خداى خود سودا نمود و بر لحظه لحظه آن دیده بصیرت آمیز و ژرف نگر گشود، مدتى به تحصیل پرداخت و زمانى تدریس را پیشه خود ساخت و عمرى را به تهذیب خود و دیگران گذراند و سرانجام با نفس مسیحایى خویش روح الله  پرورید.

او علم صرف و نحو، منطق، معانى بیان و دروس مقدماتى دیگر را در تبریز فراگرفت و دوره سطح حوزه را به پایان رسانید سپس به نجف اشرف هجرت نمود و از اساتیدى چون میرزاحسین نورى و حاج آقا رضا همدانى و آخوند خراسانى بهره جُست و در سال 1270 ه. ش به زادگاهش تبریز بازگشت و حدود هفت سال در آنجا اقامت نمود و در زمان مشروطه به تهران سپس به قم هجرت نمود و شهر قم را وطن دوم خویش قرار داد. او در قم به تدریس فقه و اخلاق و عرفان پرداخت و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلاماقامه نماز جماعت مى کرد که امام خمینى و آیت الله بهاءالدینى از جمله افرادى بودند که در نماز حاج میرزاجواد آقا شرکت مى کردند.

او سه ماه رجب و شعبان و رمضان را پى در پى روزه مى گرفت و کتابهایى ارزشمند تألیف نمود که از آن جمله مى توان به «اسرارالصلاة» «المراقبات» «رساله لقاء الله » اشاره نمود. مرحوم میرزا عبدالله  شالچى از شاگردان برجسته میرزا جواد آقا گفته بود: «الآن مرقد میرزا در قبرستان شیخان قم محل حوایج است من هر وقت حاجتى داشته باشم بر سر قبر ایشان مى روم» حاج آقا حسین فاطمى از شاگردان برجسته ایشان و استاد اخلاق آن زمان حوزه علمیه شرح حال رحلت میرزا جواد آقا را چنین بیان مى کند:
«روز پنجشنبه، عید قربان بود، صبح مسجد جمکران رفتم و قبل از ظهر به منزل برگشتم چون وارد شدم خبر دادند که حاج میرزاجواد جویاى احوال شما شده اند، چون از کسالت وى اطلاع داشتم بدون هیچ معطلى به خدمتشان رفتم، ایشان به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته بودند. در ظاهر منتظر اذان بودند اما انتظار بیش از این مقدار بود چون ظهر فرا رسید در بستر شروع به اذان و اقامه کردند، با گفتن هر جمله اى بهجت بیشتر و آرامش فراوان ترى سراغ او مى آمد، پس از اذان دعاى تکبیرات افتتاحیه را ترنم کردند سپس دو دست را بالا برده تا تکبیر الاحرام بگویند که گویى درهاى آسمان براى ورود او گشوده شد و با گفتن الله اکبر مرغ روحش از بدن پاکش به سوى عالم قدس پرواز کرد و به سوى یار و محبوب دیرینه خویش پَر کشید».
اینک حدود هشتاد سال است که اهل دل بر فراز قبر نورانى او در شیخان قم از خداى خویش طلب علم و عرفان کرده و از روح ملکوتى اش استمداد مى طلبند.

شرح حال مشاهیر مدفون در حرم حضرت معصومه علیها السلام
 
4. آیت الله میرزا على آقا شیرازى اصفهانى قدس سره
در وصف ایشان همین بس که استاد شهید مرتضى مطهرى6 درباره وى مى فرماید: او را همواره یکى از «ذخائر» گران بهاى عمر خودم ـ که حاضر نیستم با هیچ چیز معاوضه کنم ـ مى شمارم و شب و روزى نیست که خاطره اش در نظرم مجسم نگردد، یادى نکنم و نامى نبرم و ذکر خیرى ننمایم.

به خود جرأت مى دهم و مى گویم او به حقیقت یک «عالم ربانى» بود، اما چنین جرأتى ندارم که بگویم من «متعلم على سبیل نجاة»7 بودم. یادم هست که در برخورد با او همواره این بیت سعدى در ذهنم جان مى گرفت:
عابد و زاهد وصوفى همه طفلان رهند مرد اگر هست به جز «عالم ربانى» نیست

او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب. فقه و فلسفه و ادبیات عربى و فارسى و طب قدیم را کاملاً مى شناخت و در برخى متخصص درجه اول به شمار مى رفت، قانون بوعلى را که اکنون مدرس ندارد او به خوبى تدریس مى کرد و فضلا در حوزه درسش شرکت مى کردند، اما هرگز نمى شد او را در بند یک تدریس مقید ساخت، قید و بند به هر شکل با روح او ناسازگار بود، نهج البلاغه به او حال مى داد و روى بال و پر خود مى نشاند و در عوالمى که ما نمى توانستیم درست درک کنیم سیر مى داد.

او با نهج البلاغه مى زیست، با نهج البلاغه تنفس مى کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب مى زد و قلبش با این کتاب مى تپید، جمله هاى این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد مى نمود، غالبا جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود. براى ما درگیرى او با نهج البلاغه، که از ما و هر چه در اطرافش بود مى برید و غافل مى شد منظره اى تماشائى و لذتبخش و آموزنده بود، سخن دل را از صاحبدلى شنیدن، تأثیر و جاذبه و کشش دیگرى دارد. او نمونه اى عینى از سلف صالح بود، سخن على درباره اش صادق مى نمود: «و لولا الاجل الذى کتب لهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفة عین، شوقاً الى الثواب و خوفا من العقاب، عظم الخالق فى انفسهم فصغر مادونه فى اعینهم»8.

ادیب محقق، حکیم متأله، فقیه بزرگوار، طبیب عالى قدر، عالم ربانى مرحوم آقاى حاج میرزا على آقا شیرازى اصفهانى قدس سره راستى مرد حق و حقیقت بود، از خود و خودى رسته و به حق پیوسته بود. با همه مقامات علمى و شخصیت اجتماعى، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله  الحسین علیه السلام  موجب شده بود که منبر برود و موعظه کند، مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون مى آمد لاجرم بر دل مى نشست، هر وقت به قم مى آمد علماء طراز اول قم به اصرار از او مى خواستند که منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آنکه «قال» باشد «حال» بود.
آن شمع فروزان در نهایت بعد از رحلت در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
 

جمع بندی و نتیجه گیری  

در این نوشتار شرح حال و زندگینامه علما و بزرگان مشهور مدفون در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام که غالبا مورد بازدید و زیارت زائران حضرت معصومه علیها السلام قرار مى گیرند به طور بسیار مختصر ذکر گردید.
در بین علمای مدفون در صحن بزرگ، به شرح حال قطب الدین راوندى قدس سره و شهید آیت الله شیخ فضل الله  نورى قدس سره پرداختیم.
در بین علمای مدفون در داخل حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، به شرح حال آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (مؤسّس حوزه علمیه قم)، آیت الله سید محمد تقى خوانسارى قدس سره، آیت الله سید صدرالدین صدر قدس سره (پدر امام موسى صدر)، آیت الله سید محمدرضا گلپایگانى قدس سره، آیت الله سید رضا بهاءالدینى قدس سره، آیت الله شیخ محمد على اراکى قدس سره، حاج شیخ محمدتقى بافقى یزدى قدس سره، آیت الله سید حسین بروجردى قدس سره، آیت الله سید احمد خوانسارى قدس سره، علامه سید محمد حسین طباطبایى قدس سره و شهید آیت الله مرتضى مطهرى قدس سره پرداختیم.
در بین علمای مدفون در قبرستان شیخان نیز به شرح حال ذکریا بن آدم القمّى قدس سره، میرزا ابوالقاسم قمّى قدس سره، آیت الله میرزا جواد آقا ملکى تبریزى (استاد عرفان امام خمینى قدس سره) و آیت الله میرزا على آقا شیرازى اصفهانى قدس سره پرداختیم.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. لسان المیزان، ابن حجر، ج 3، ص 48.
2. الغدیر، ج 5، ص 380.
3. یوسف12، آیه 93.
4. برادر سید رضى، مؤلف نهج البلاغه و از شاگردان شیخ طوسى.
5. متولد جاپلق از توابع الیگودرز در 80 کیلومترى بروجرد در استان لرستان.
6. شهید مطهرى، مقدمه کتاب سیرى در نهج البلاغه.
7. یا کمیل! الناس ثلثة: فعالم ربانى و متعلم على سبیل نجاة و همج رعاع. نهج البلاغه، حکمت 147.
8. اگر نبود اجل معینى که براى آنها مقدر شده روانهاشان در تن هاشان نمى ماند، ازکمال اشتیاق به پاداش هاى الهى و ترس از کیفرهاى الهى. آفریننده در روحشان به عظمت تجلى کرده، دیگر غیر او در چشم هایشان کوچک مى نماید.
 

منبع:

کوثر کویر، علیرضا مستشارى، دفتر نشر معارف، چاپ سوم، زمستان 1389.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.