نگاه عوامانه به منجی

در این نوشتار، ضمن تشریح نگاه عوامانه به مسأله منجی و ظهور امام زمان علیه السلام، به آسیب شناسی و خطرات این نگاه و مصادیق آن می پردازیم.
شنبه، 24 شهريور 1403
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاه عوامانه به منجی
طرح مسأله و ضروت بحث
خطر و آسیب نگاه عامیانه آن گاه که به موضوع بسیار کلیدی و حیات بخشی همچون «منجی» سرایت کند، دو چندان می شود و آسیب های بیشتری را به همراه خواهند داشت. این در حالی است که نگاه عامیانه به موضوع «منجی» به دلیل ابهامات و نادانسته های فراوانی که در مورد آن وجود دارد، جزء رایج ترین مسایل همه ی ملت های معتقد به ظهور منجی به حساب می آید.
 
اگر چه این نگاه عامیانه، در میان پیروان دیگر ادیان و مذاهب بیشتر است، ولی رواج اندک آن هم در میان مردم ما زیاد است؛ و نه تنها قابل تحمل نیست بلکه می تواند به موضوع انتظار و مهدویت لطمه های جدی وارد نماید. لذا در این نوشتار، ضمن تشریح نگاه عوامانه به مسأله منجی و ظهور امام زمان علیه السلام، به آسیب شناسی و خطرات این نگاه و مصادیق آن می پردازیم.
 

نگاه عامیانه

نگاه عامیانه یعنی نگاهی سطحی به مفاهیم و مسایل عمیق داشتن، و به اندک آگاهی درباره ی هر چیزی اکتفا کردن. نگاه عامیانه یعنی پردازش اطلاعات اندک، و افزایش غیر واقعی وخیال پردازانه ی آنها. نگاه عامیانه یعنی از چرایی ها و چگونگی ها نپرسیدن، و ریشه ها و نتیجه ها را ندانستن. نگاه عامیانه یعنی از افواه مردم درس گرفتن و به افکار عمومی اتّکا کردن. نگاه عامیانه یعنی نشستنِ گمانه زنی جای تدبر و اندیشه؛ و باب شدن استنباط بی استدلال. به عبارت دیگر، هر یک از این ویژگی ها به تنهایی می توانند مقدمه و یا نتیجه ی یک نگاه عامیانه باشند.
 
تلقی های عامیانه، ممکن است درباره ی هر چیزی پدید بیاید. هم اکنون نیز بسیاری از موضوعات و مسایل علمی در رشته های مختلف، در افکار مردم گرفتار تلقی های عامیانه اند. در این میان، موضوعات معنوی که از پیچیدگی و پنهانی های خاصی برخوردارند، بیش از هر موضوعی در معرض برداشت های عامیانه قرار دارند.
 
نگاه عامیانه که در همه ی جوامع و فرهنگ ها جریان دارد، به عوام اختصاص ندارد. گاهی از اوقات تحصیل کرده ها و خواص جامعه نیز دچار عوام زدگی می شوند؛ خصوصاً وقتی در موضوعاتی وارد می شوند که اطلاعات و تحصیلات علمی آنها با موضوع مورد نظر تناسبی نداشته باشد، در حالی که اندیشمندان و تحصیل کرده ها علی القاعده باید از عوام زدگی مصون باشند به همین دلیل وقتی یک اهل علم دچار عوام زدگی می شود، گروه بیشتری از مردم را به دنبال خود می کشاند؛ و بیش از عوام می تواند نگاه عامیانه را ترویج دهد.
 
ترویج یک نگاه عامیانه، می تواند عوامل متعددی داشته باشد. یکی ازعوامل طبیعی آن قابل پذیرش تر بودن نگاه سطحی نسبت به یک نگاه ژرف و عمیق است که از پیچیدگی های خاصی برخوردار بوده و درک آن برای عوام دشوار می باشد.
یکی دیگر از عوامل ترویج نگاه سطحی و غلط آن است که معمولاً چنین دیدگاه هایی با اهواء نفسانی بیشتر تطبیق دارند؛ و هوای نفس، به صورت پنهان یا پیدا اندیشه ی انسان را به همراهی و حتی دفاع از سخن غلط وادار می کند.
 
البته همیشه کسانی هم پیدا می شوند که از شیوع برخی از نگاه های عامیانه در میان مردم سود می برند و طبیعتاً به آن دامن می زنند؛ چرا که بهترین راه به بردگی کشیدن انسان ها تخریب آگاهی های آنها و انحراف آدم ها از حقایق است؛ که این هدف بیشتر در تحریف حقایق از طریق رواج یک نگاه عامیانه رخ می دهد. زیرا بهترین راه غفلت از حقایق مهم عالم، که از توجه به آن ها اجتنابی نیست، غرق شدن در نگاه عامیانه و در نتیجه نگرش باطل داشتن به حقایق است.
 
اگر چه در میان همین نگاه های عامیانه، آگاهی های درست بسیاری نیز وجود دارد که هر کدام به گوشه ای از حقایق اشاره می کند، اما مشکل اینجاست که اگر انسان گوشه هایی از حرف های درست را بگیرد، ولی تحلیل دقیق و تصور کاملی از کلیت آنها نداشته باشد، در معرض برداشت غلط و عوام زدگی قرار خواهد گرفت.
 
این عوام زدگی آثار سویی به همراه دارد. یکی از آثار سوء آن، فراهم شدن زمینه ی تحریف و انحراف است. یکی دیگر از آثار سوء آن این است که حتی اگر این عوام زدگی موجب تحریف و انحراف هم نشود، لااقل موجب بیزار شدن کسانی خواهد شد که با دقت و موشکافی برخورد کرده و ضعف های نگاه عامیانه را به سرعت در می یابند. علاوه بر آن، نجات بخش نبودن و بی ثمر شدن اندیشه های حیات بخش، در اثر پدید آمدن و گسترش یک تلقی عامیانه، ضروری غیر قابل اغماض است.
 

نگاه عامیانه به منجی

خطر و آسیب نگاه عامیانه آن گاه که به موضوع بسیار کلیدی و حیات بخشی همچون «منجی» سرایت کند، دو چندان می شود و آسیب های بیشتری را به همراه خواهند داشت. این در حالی است که نگاه عامیانه به موضوع «منجی» به دلیل ابهامات و نادانسته های فراوانی که در مورد آن وجود دارد، جزء رایج ترین مسایل همه ی ملت های معتقد به ظهور منجی به حساب می آید. (1) اگر چه این نگاه عامیانه، در میان پیروان دیگر ادیان و مذاهب بیشتر است، ولی رواج اندک آن هم در میان مردم ما زیاد است؛ و نه تنها قابل تحمل نیست بلکه می تواند به موضوع انتظار و مهدویت لطمه های جدی وارد نماید.
 
نگاه عامیانه به منجی، در همه ی ادیان وجود دارد؛ تصور کسی که سوار بر مرکب خواهد آمد و دنیا را تنها با «اعجاز» داستانش متحوّل می کند و لابد بی نیاز به همراهی مردم و هوشیاری آنها، زمین و زمان را زیرو رو کرده و بی اعتنا به سنت های الهی و همه ی آنچه در طبیعت حیات بشر است، سعادت را برای انسان به ارمغان می آورد.
 
همچنین این یک نگاه عامیانه است که «ما منتظر منجی باشیم، امّا مقدماتی را برای آن لازم ندانیم». این یک نگاه عامیانه است که «درکی از ساز و کار نجات بخشِ منجی نداشته باشیم.» این یک نگاه عامیانه است که «چگونگی تداوم حاکمیت منجی و رموز بقای آن را ندانیم.» و موارد دیگری که ندانستن هر یک از آنها ما را به نگاه عامیانه نزدیک می کند. کمترین زیان این نگاه این است که تکلیف ما را برای یاری او و مقدمه سازی برای قیام او معلوم نمی کند.
 
اگر چه اقبال عمومی و منجی و علاقه ی نوع انسان ها به این موضوعِ شریف، بستر مناسبی برای درک عمیق تر آن به حساب می آید و باید از آن به عنوان مقدمه ای برای بسط فهم عمیق استفاده کرد، ولی وقتی به مجموعه ی منتظران نگاه می کنید، می بینید کم نیستند کسانی که درایت لازم را نسبت به منجی ندارند. همین مسأله موجب اشتباهات فراوانی در عملکرد امروزین آنها به عنوان منتظر می شود. طبیعتاً این اشتباهات، نه تنها فرج را جلو نمی اندازد و انتظار را ثمربخش نمی سازد، بلکه چه بسا موجب عقب افتادن فرج هم بشود.
 
انسان دردمند و رنج کشیده ای که همه ی راه های نجات را بسته می بیند و توانایی حل مشکلات خود را ندارد، چاره ای ندارد جز آن که دل به روزنه هایی ببندد که بتواند او را به منجی امیدوار کنند و مانند غریقی به هر احتمالی برای نجات چنگ بزند. طبیعی است در چنین فضایی، بازار سطحی نگری ها و گمانه زنی های عوامانه هم گرم می شود.
 
درحالی که برای تحکیم امید به فرج و حتی برای نزدیک کردن آن و نجات یافتن در آن، باید ابتدا از همین عوام زدگی نجات پیدا کرد؛ و این مقدمه ی تغییر وضعیت و نجات است. چرا که اراده ی خداوند متعال به آن تعلق گرفته است که انسان ها با اقدام آگاهانه ی خود، مقدمه ساز تغییر اوضاع عالم بشوند: « إنَّ اللهَ لا یغِیرُ ما بِقَومٍ حَتَّی یغَیروُا ما بِانفُسِهِم؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»(2)
 
الف) قیامی خارج از سنن الهی
بخشی از نگاه عامیانه به ظهور منجی به این تلقی مربوط می شود که عملیات نجات را خارج از سنت های تغییر ناپذیر الهی بدانیم؛ سنت هایی که تاریخ حیات بشر بر آن مبتنی بوده است و هیچ گاه دچار کمترین تغییر یا تبدیلی نشده است: « فَلَن تَجِد لسُنَت اللهِ تَبدیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَحویلاً؛ هرگز برای سنت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز بر ای سنت الهی تغییری نمی یابی!»(3)
 
در یک نگاه عوامانه وقتی گفته می شود: « ان شاء الله آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند و اوضاع را درست خواهند کرد»، طوری این عبارت در ذهن ها معنا می شود که گویی این اصلاح اوضاع عالم، خارج از قواعدی است که تاکنون بر تمامی رخدادها حاکم بوده است. مانند این قاعده ی طلایی که فرمود: « إنَّ اللهَ لا یغَیرُ ما بِقَومٍ حَتَّی یغَیروُا ما بِانفُسهِم؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»(4)
 
اگر منجی، خارج از این گونه قواعد، عملیات نجات را به انجام برساند، نقش آگاهی و اراده ی انسان ها در سعادتشان در نظر گرفته نشده است؛ و ارزش سنت های الهی و اساساً ارزش حیات بشر و این همه امتحانات و شکست ها و پیروزی ها زیر سؤال خواهد رفت.
 

شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت، نتیجه ی این تلقی عوامانه

نتیجه ی این تلقی آن خواهد بود که نه مسؤولیتی در ایجاد مقدمات فرج به عهده ی ما قرار می گیرد و نه مسؤولیتی پس از آن بر دوش ما خواهد بود. چون بناست کسی بیاید و ما را نجات دهد که همه ی مسؤولیت ها و فعالیت ها به عهده ی اوست. دیگر ما نیاز به تلاش و تکاپویی قبل و بعد از آن نخواهیم داشت. با این تلقی، شاید این تصور باطل شکل بگیرد که یاران حضرت هم خارج از حیات طبیعی ما زیست می کند و از ما بهترانی هستند که با برخورداری از قدرت های خارق العاده مانند فرشته های الهی، آماده اند تا به خدمت آن حضرت در آیند و با قدرت خارق العاده ی خود زمین را پر از عدل و داد نمایند.
 
در نتیجه حضرت با 313 نفر، به جای همه ی مردم عالم احساس مسؤولیت می کنند، عالِم به امور هستند، دین داری می کنند، و احیاناً بقیه ی مردم را هم به شکل اجباری و یا غیر اختیاری به سوی خدا راهی می کنند. چون اگر به اختیار مردم باشد، می بینیم که در طول حیات بشر، این اختیار اکثراً منجر به ظلم های فراوانی و دوری آنها از خدا شده است. پس لابد باید خارج از اراده ی انسان ها و بدون نیاز به احساس مسؤولیت آنها و تکیه بر این احساس مسؤولیت، کسی بیابد و عالَم را آباد نماید. در این نگاه، انگار آدم ها بدون اختیار و لیاقت هم می توانند سعادتمند شوند و کمال یابند.
گویی با یک اَبَر فرمانده ی خیلی خوب و تعدادی یار وفادار، می توان جبراً همه ی انسان ها را سعادتمند کرد.
 
می توان به این نگاه عامیانه صورت معنوی هم داد و آن اینکه تصور کنیم قدرت معنوی حضرت همه را گوش به فرمان خداوند خواهد کرد، و با ایشان با نیروی غیبی همه ی مشکلات را حل می فرمایند. اگر چه این سخن خالی از حکمت نیست و اثر معنوی حضور حضرت در جهان هستی در تمامی جان ها بسیار بالاست، ولی باز معنی این سخن در بستر یک نگاه عامیانه چه خواهد بود؟
 
معنایش این می شود که حضرت با یک نگاه و اراده ی معنوی موجب می شوند که ناگهان همه ی آدم ها احساس خوبی پیدا کنند و مثلاً بی مقدمه به هم بگویند: « چه احساس خوبی برای نماز خواندن دارم.» آن یکی بگوید: « من چه علاقه ی عجیب و ناخواسته ای به قرآن خواندن پیدا کرده ام.» و چقدر فضای رؤیایی و قشنگی به وجود می آید!
 
البته نگاه معنوی حضرت معجزه خواهد کرد و قطعاً ظهور ایشان آثار پر برکتی را برای انسان های مستعد به دنبال خواهد داشت، اما قواعد «رشد و کمال»، و نقش «عزم و لیاقت» انسان چه خواهد شد؟ اگر قرار باشد امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تنها از قدرت معنوی بهره ببرند، خُب این کار که از دست پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) و علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بهتر بر می آمد. امّا خداوند متعال به پیامبرش می فرمود: « إنَّکَ لا تَهدی مَن أحببَتَ؛ تو هر کسی را که دلت بخواهد، نمی توانی هدایت کنی».(5) آن وقت چگونه می شود که آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با اراده ی خود همه را بدون دخالت اراده آنها هدایت می کند؟!
 
آیا حضرت مسؤولیت به بهشت بردن ما را به عهده می گیرند، در حالی که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) این مسؤولیت را نداشت؟ چگونه است که خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبرش می فرماید: « تو فقط انذار دهنده هستی»(6) و یا «وظیفه ی تو فقط ابلاغ است و کاری جز ابلاغ نداری»(7)، آن وقت یک دفعه مسؤولیت های امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و شیوه ی اعمال آن مسؤولیت ها توسط ایشان فرق خواهد کرد؟!
 
پس این تصور، اشتباه است که فکر کنیم معنای این حقیقت که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) منجی جهان بشریت هستند، آن است که ایشان تشریف می آورند و انسان را خارج از مسؤولیت هایی که باید داشته باشد، و جامعه ی بشری را خارج از ساختارهای طبیعی که دارد، و تاریخ را خارج از سنت های الهی، به سوی بهشت و وضع مطلوب خود رهنمون خواهند شد. این طرز فکر، هم در نظر نگرفتن کرامت انسان است و هم استحفاف دین و سنت های تبدیل ناپذیر خداوند می باشد. در نهایت هم انتظاری بی مسؤولیت و بی خاصیت به ارمغان خواهد آورد.
 
بله، روایت داریم «امام زمان (علیه السلام) بر سر مؤمنان دست می کشند و عقل آنها رشد پیدا می کند»(8)، اما درک معنای این حدیث نیازمند یک نگاه عمیق است؛ نه اینکه این روایت را عامیانه تفسیر نماییم و تصوّر کنیم که فعل حضرت برخلاف تمام سنت های الهی، در وضع طبیعی خلقت بشر تغییری ایجاد می نماید.
 
نکته ی بسیار مهم در این زمینه آن است که همین الان هم اگر شرایطی فراهم شود که گروهی از مؤمنان لیاقت تفقّد حضرت را پیدا کنند، مورد عنایت او قرار خواهند گرفت.(9) و با لطف خاص حضرت، عقول آنها بیش از سایرین رشد خواهد کرد.
 
به هر حال نگاه عامیانه به مسأله ی ظهور، و تصور اینکه ظهور مسأله ای خارج از سنن الهی خواهد بود، مطلبی است که ائمه ی معصومین (علیهم السلام) نیز به شدت آن را نفی کرده و با آن مقابله می کردند:
«بشیر می گوید: وقتی از کوفه به مدینه رسیدم، خدمت امام باقر (علیه السلام) مشرف شدم. حضرت از هم سفرانم پرسیدند؛ عرض کردم: عده ای از مُرجیه (فرقه ای انحرافی) (10) بودند. حضرت فرمودند: وای بر مرجیه! وقتی قایم ما قیام کند به چه کسی پناه خواهند برد؟ عرض کردم: آنها می گویند هر وقت که قایم قیام کند، باما و شما یکسان برخورد می شود. حضرت فرمودند: هر کس بازگردد و توبه کند، خدا توبه اش را قبول می کند و هر کس نفاق خود را پنهان کند، خدا او را از خود دور خواهد کرد، اما هر کس چیزی از نفاق خود را آشکار کند، خداوند خون او را می ریزد. سپس فرمود: قسم به کسی که جانم به دست اوست، آنها را گردن می زند، همان گونه که قصاب گوسفندش را گردن می زند. عرض کردم: ایشان می گویند: هنگامی که مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، کارها خود به خود (ناخودآگاه و به سهولت) برای او درست می شود و سامان پیدا می کند، به طوری که حتی به اندازه ی یک حجامت هم خون ریخته نمی شود. حضرت فرمودند: قسم به کسی که جانم به دست اوست هرگز چنین نیست اگر کارها به خودی خود برای کسی برقرار و رو به راه می شد مسلماً برای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) درست می شد، همان گاه که دندانهای پیشین آن حضرت شکست و صورتش زخم برداشت. هرگز، سوگند به آن که جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آن که ما و شما عرق و خون منعقد شده (خون زخم، وقتی خشک می شود) را پاک کنیم، سپس آن حضرت پیشانی خود را - به عنوان نمودار آن حالت- پاک کرد.»
 
«عَن بَشیرٍالنَّبَّالِ قَالَ: لَمَّا قَدِمتُ المَدِینهَ انتَهَیتُ إلی مَنزِلِ أبی جَعفَرٍ البَاقِرٍ ع فَإذَا انَا بِبَغلَتِهِ مُسرَجَةُ بِالبَابِ فَجَلَستُ حِیالَ الدَّارِ. فَخَرجَ، فَسَلَّمتُ عَلَیهِ، فَنَزلَ عَنِ البَغلَةِ وَأقبَلَ نَحوِی. فَقَالَ: مِمَّنِ الرَّجُلُ؟ فَقُلتُ: مِن اهلِ العِراقِ. قَالَ: مِن أیها؟ قُلتُ: مِن أهلِ الکُوفَه؟ فَقَالَ مَن صَحِبَکَ فِی هَذَا الطَّرِیقِ؟ قُلتُ: قَومُ مِنَ المُحدِثَةِ. فَقَالَ: وَ مَا المُحدِثَهُ؟ قُلتُ: المُرجِیهُ. فَقَالَ: وَیحَ هَذِهِ المُرجِیهِ إلَی مَن یلجَیونَ غَداً إذَا قَامَ قَایمُنَا؟ قُلتُ: إنَهُم یقُولُونَ لَو قَد کَانَ ذَلِکَ کُنَّا وَ انتُم فِی العَدلِ سَوَاءُ. فَقَالَ: مَن تَابَ تَابَ اللهُ عَلَیهِ وَ مَن أسَرَّ نِفَاقاً فَلَا یبَعِّدُ اللهُ غَیرهُ وَ مَن أظهَرَ شَییاً اهرَقَ اللهُ دَمَهُ. ثُمَّ قَالَ: یذبَحُهُم وَ الَّذی نَفسِی بِیدهِ کَمَا یذبَحُ القَصَّابَ شَاَتَهُ وَ أومَا بِیدهِ إلی حَلقِهِ. قُلتُ: إنَّهُم یقُولُونَ إنَّ المَهدِی لَو قَامَ لَاستَقَامَت لَهُ الاُمُورُ عَفواً(11) وَلا یهَرِیقُ مِحجَمَةَ دَمٍ. فَقَالَ: کَلَّا وَالَّذِی نَفسِی بِیدِهِ لَوِ استَقَامَت لِاحَدٍ عَفواً لَاستَقَامَت لِرَسُولِ اللهِ ص حِینَ أدمِیت ربّاعِیتُهُ وَ شُجَّ فِی وَجهِهِ. کَلَّا والَّذِی نَفسِی بِیدِهِ حَتَّی نَمسَحَ نَحنُ وَ انتُم العرَقَ وَالعَلَقَ(12) ثمَّ مسَحَ جَبهَتَهُ» (13)
 
امام خمینی (رحمه الله) نیز در وصیت نامه ی الهی سیاسی خود، صریحاً چنین تصور عامیانه ای را نفی کرده و نقش کوشش های مؤمنین را یادآوری می کنند تا کسی به بهانه ی این تصور عامیانه از زیر بار مسیولیت های انتظار شانه خالی نکند:
«و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان شاء الله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی می شوند.»(14)
 
ب) حکومتی متکی به شمشیر
همچنین بعضی تصور عامیانه ای دارند که وقتی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید، با شمشیر همه ی مسایل را حل می کند! البته در جریان قیام حضرت، قطعاً شمشیر (سلاح) به کار گرفته خواهد شد، اما هم مقدمات بسیاری می خواهد و هم با لوازم بسیاری همراه خواهدبود. آن روز هم که دست های علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را بسته بودند، شمشیر بود ولی به دلیل نبودن آن مقدمات و لوازم، به کار گرفته نشد. این شمشیر همان شمشیر است که تنها موقعیت بیرون آمدن از نیام را خواهد داشت.
 
به این ترتیب در یک نگاه عامیانه ممکن  است رفتار و منش منجی موعود، خارج از شریعت و نظام تکالیف الهی تلقی شود؛ همان تکالیفی که محدودیت هایی برای استفاده از قوه ی قهریه توسط حاکمان را وضع کرده است. گویی - نعوذ بالله - خداوند به حضرت خواهند فرمود: « دیگر حوصله مان سر رفته است، هر چه صبر و مدارا کردیم، نشد، حالا دیگر بروید با شمشیر مسایل را حل کنید!»
 
لذا این تصور هم که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) صرفاً با شمشیر عالم را نجات خواهد داد، یک برداشت سطحی و عامیانه است. بله، شمشیر هم در کار است، از اول هم در کار بود، اما شرایطی دارد که در آن زمان فراهم نبود، ولی در زمان ظهور فراهم خواهد شد. یکی از آن شرایط «اتمام حجت» و «روشن بینی» مردم است، که در آن زمان به قدر کافی موجود خواهد بود؛ و حضرت بی تأمل با شمشیر به رفع موانع سعادت مردم اقدام خواهند فرمود.(15)
 
وقتی استفاده از شمشیر با شرایط و لوازم خاص خودش درک شود، دیگر نگاه عامیانه به موضوع انتظار از میان خواهد رفت و جای خود را به سعی و تلاش برای فراهم آوردن آن شرایط خواهد داد.
 
اگر بهره گیری از شمشیر بدون توجه به قواعدش بیان شود، آن وقت تصویری که دشمنان امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از ایشان به جهان ارایه می دهند و مردم را از ایشان می ترسانند، تأیید می شود؛ تصویر یک سلطان ستمگر و بی تدبیر که وقتی بیاید، می خواهد همه ی مسایل را صرفاً با تکیه به شمشیر حل کند.
 
قبل از این اقبال اخیری که در جامعه نسبت به موضوع انتظار و امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ایجاد شد و دعای ندبه در جامعه رونق تازه ای گرفت، تصور برخی از امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، تصویر کسی بود که او را فقط با شمشیرش می شناختند. حتی خیلی ها در دلشان نوعی نگرانی از ظهور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) داشتند؛ نگران بودند که اگر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، گردن ما گناه کارها را خواهد زد! این یک تصور نسبتاً عمومی از حضرت بود.
 
کم کم برای مردم توضیح داده شد که «امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که نمی آید مؤمنان و عوام غیر مؤمن را بکشد؛ حتی ایشان نمی آید که گناه کارها را بکشد. بلکه بسیاری از گناه کارها با آمدن ایشان، آدم های خوبی می شوند. کشتن قاعده دارد. نه اینکه هر کسی گناه کرده بود، کشته شود. حتی قرار نیست برخی از گناه کارهایی که با آمدن ایشان هم خوب نشدند و دست از گناهشان بر نداشتند هم کشته شوند.» وقتی این حرف ها گفته شد و قواعدش برای مردم تبیین گردید، خیلی ها تازه به مهربانی حضرت توجه پیدا کردند و مهر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در دلشان جوشید.
 
این تصورهای عامیانه، نگرش خود مؤمنین را نسبت به حضرت خراب کرده بود، آن وقت تصور کنید آنهایی که خارج از جرگه ی جامعه ی دینی بخواهند مباحث مهدویت را تعقیب کنند، چه تصوری از امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا می کنند؟
 
البته نباید به دلیل جلب عوام به منجی، خواص بد را از شمشیر حضرت نترساند و به طور کلی موضوع شمشیر را از عملیات اصلاحی منجی حذف کرد. بله، شمشیر نقش بسیار مهمی در احقاق حق و اقامه ی دین خواهد داشت؛ چرا که «مستکبران» هیچ زبانی جز زبان زور نمی فهمند و جز با گردن های شکسته، سر طاعت در مقابل اوامر حق الهی فرود نمی آورند.
 
برای تأمین امنیت جامعه، ترساندن مستکبران از شمشیر عدالت، یک اصل اساسی به حساب می آید. تنها در این صورت است که جامعه روی آرامش را خواهد دید؛ و این امری نیست که لازم باشد آن را پنهان کنیم. باید در جریان ظهور همه چیز در اوج شفافیت تبیین شود تا مستکبران هم آخرین مقاومت های رذیلانه ی خود را برای تحقق حق نشان دهند.
 
در یک نگاه غیر عامیانه، آنچه مهم است علت به کار گرفته شدن شمشیر در قیام و حکومت حضرت است که بسیار روشن است. وقتی اتمام حجت برای ظالمان و همه ی مردم صورت گرفته باشد، دیگر چه نیازی به مماشات است؟ وقتی کسی نمی خواهد دست از ظلم و ستیزه جویی بردارد، دیگر چه جای صبر و مدارا است؟ آن کس که بنای کوتاه آمدن در برابر حق را ندارد؛ و می خواهد تا آنجا که ممکن است از فرصت ها سوء استفاده کرده و هواپرستی های خود را تأمین کند؛ و در این راه به غارت دیگران بپردازد، چرا باید با شاهد و دلیل محاکمه و اعدام شود؟ اینجا وقتی می شنویم حضرت بدون درنگ و بدون طی مراحل تشریفات رایج در محاکم به صدور و اجرای حکم ظالمان می پردازند، (16) آرامش می یابیم و ظالمان نیز چاره ای جز تمکین و تسلیم نخواهند داشت.
 

دو مصداق از نگاه عوامانه به انتظار

ج) نجات از ظلم و دیگر هیچ
یکی از این ویژگی ها و شرایط ظهور، مطلب مشهور «ظهور عدل پس از فراگیری ظلم و جور» است. در روایات هم داریم که «حضرت زمانی ظهور می کنند که زمین پر از ظلم و جور شده باشد.»(17) ولی می توان از همین حقیقت روشن و مسلّم هم تصوری عامیانه داشت. تصور عامیانه از این حقیقت، آن است که فکر کنیم صرف به ستوه آمدن مردم از ظلم و یا به اوج رسیدن جور، برای تحقق فرج کافی است؛ و دیگر نیازی به آمادگی مردم برای «پذیرش عدالت» نیست.
 
در حالی که در میان مردمی که صرفاً از ظلم خسته شده اند، ولی تحمل عدالت را هم ندارند، تشکیل یک حکومت عادلانه اصلاً حکومت ماندگاری نخواهد بود. برای درک بهتر این مطلب می توان نگاهی به تاریخ صدر اسلام و حکومت حضرت علی (علیه السلام) انداخت:
بعد از 25 سال دوران غربت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، پس از آنکه نارضایتی مردم از ظلم و جور عوامل حکومت به اوج خود رسیده بود (تاجایی که در اثر همین نارضایتی ها و با وجود ممانعت و مخالفت شدید حضرت علی (علیه السلام)، خلیفه ی سوم به قتل رسید) مردم برای انتخاب حضرت علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه ی مسلمین به در خانه ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) هجوم آوردند. مردم به شدت اصرار می کردند که «یا علی! شما باید حکومت را به عهده  بگیرید.»، اما حضرت می فرمودند: « نه، من را رها کنید.»(18)
 
چرا در مقابل این همه اصرار برای خلافت، حضرت امتناع می کردند؟ آیا ایشان تعارف داشتند؟ در حالی که حضرت اساساً اهل تعارف نبودند، چه رسد به تعارف در چنین اموری. پس علت این امتناع چه بود؟ مگر ایشان بیست و پنج سال منتظر نبودند که مردم بیایند؟ حالا که مردم آمده اند، چرا امتناع می کنند؟ جای ترس از اینکه دیگران هم بخواهند حضرت را متهم به جاه طلبی کنند هم نبود؛ و اساساً چنین ترسی در مورد شخصیتی مانند امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) معنا ندارد. وقتی پای «انجام تکلیف» به میان بیاید، دیگر چه جای این گونه امور است؟(19)
 
علت اساسی امتناع حضرت این بود که هر چند مردم از ظلم خسته شده بودند، اما خواهان عدالت هم نبودند. آنها اساساً نه عدالت و لوازم آن را درست می فهمیدند و نه می توانستند آن را تحمل کنند. خیلی بین این دو فرق است اگر مردم اهل تحمل عدالت بودند، آن گونه حضرت را در دوران حکومتش شکنجه نمی کردند.! (20)
 
الان مردم عالم از ظلم اسراییل وآمریکا خسته شده اند، اما آیا این کافی است؟ باید دید آیا مردم طاقت عدالت را دارند؟ آیا معنای عدل را می فهمند؟ آیا می دانند که چه تغییراتی باید اتفاق بیفتد تا این ظلم برطرف گردد؟ آیا لوازمش را درک می کنند؟ امروز اگر بعضی از لوازم عدالت در میان مؤمنین هم گفته شود، ممکن است این نگرانی به وجود بیاید که «نکند نتوانیم تحمل کنیم!» همان طور که در روایات آمده است که برخی نمی توانند تحمل کنند.(21)
 
هرچند خودِ درک ظلم هم مرحله ای است که باید جامعه پس از رشد به آن برسد و این گونه نیست که مردم هر جامعه ای به سهولت بتوانند درک درستی از ظلم داشته باشند. ممکن است مظالمی در جامعه وجود داشته باشد ولی مردم آن را درک نکنند و اساساً آن را ظلم تلقی نکنند. چنان که امروزه در تمام دنیا، به ویژه در جوامع غربی، بسیاری از مردم درک صحیحی از ظلم ندارند که بخواهند خواهان عدالت باشند. لذا اگر با رشد فهم و بصیرت عمومی، مردم، بسیاری از ظلم هایی را که تاکنون درک نمی کرده اند، درک و احساس کنند و دردمند عدالت شوند، یک مرحله ارتقا پیدا کرده اند؛ و با این رشد، ما یک قدم به ظهور نزدیک شده ایم، ولی باز کافی نخواهد بود.
 
بعد از درک ظلم، باید درک صحیحی از عدالت هم پدید بیاید. اجرای عدالت به معنای واقعی کلمه، مستلزم «فراگیر» و «پایدار» بودن آن است. فراگیر بودن عدالت، نه تنها موجب دشمنی های فراوان منفعت طلبان و ظالمان «کلان» می شود، بلکه از ناحیه ی کسانی هم که تحمل از دست دادن منافع «اندک» خود را ندارند، مورد عناد قرار می گیرد.
 
عدالت تنها در صورت فراگیر بودن، پایدار خواهد ماند. اجرای عدالت در بخشی از امور، تنها به روشن شدن آدرس عدالت طلبان حقیقی می انجامد که نتیجه ی طبیعی آن، قرار گرفتن این عدالت طلبان در مقابل حملات ناجوانمردانه‌ی ظالمان خواهد بود؛ همان اتفافی که در کربلا افتاد. حادثه ی کربلا در حقیقت، انتقامی بود که از عدالت علی (علیه السلام) گرفته شد.
 
می دانیم که امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) زمانی ظهور خواهند کرد که ظلم فراگیر شده باشد، مردم از ظلم خسته شده باشند و منتظر کسی باشند که آنها را از این ظلم برهاند، اما باید مردم آمادگی پذیرش عدالت و لوازم آن را هم داشته باشند. همچنین باید ریشه های مظالم را هم، هر چند به صورت اجمالی، بشناسند. تنها در این صورت است که اگر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کنند، موجی از اقبال به ایشان به وجود خواهد آمد و مردم دنیا از ایشان تبعیت کرده، و حکومت حق به سهولت در جهان مستقر خواهد شد.
 
اما نگاه عامیانه این است که تصور کنیم تشدید ظلم، «موجی» را در اقبال به حضرت ایجاد خواهد کرد و بدون آمادگی عمومی برای پذیرش عدالت و لوازم آن، حکومت حضرت تنها بر آن موج استوار خواهد شد. این یک تصور سطحی است. مگر خدا دنبال موج می گردد که بخواهد حکومت حق را بر روی موج «نارضایتی مردم از ظلم» سوار کند؟
 
اساساً خدا به امواج گذرا اهمیت نمی دهد و بنا ندارد که دین را بر روی امواج جلو ببرد. اگر هم زمانی از امواج اجتماعی برای پیشبرد بخشی از امور دین بهره بگیرد، خودش زمینه های شکستن آن امواج را با امتحانات سهمگین فراهم خواهد آورد. برای درک دقیق تر این سخن، باز هم برگردیم و نگاهی به تاریخ صدر اسلام بیندازیم:
در اواخر عمر شریف پیامبر و در زمانی که نیروهای قدرتمندی دور پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را گرفته بودند، موج بزرگی از گرایش به اسلام پدید آمد: « وَرَایتَ النَّاسَ یدخُلُونَ فی دینِ اللهِ أفواجاً، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبَّکَ...؛ و [هنگامی که] ببینی مردم گروه گروه در دین خدا داخل می شوند، پس پروردگارت را تسبیح و حمد گوی.»(22) اگر مصداق این افواج، همان گروهایی باشند که اواخر دوران رسالت به اسلام گرویدند، معلوم است که خلوص سابقانِ در اسلام را نداشتند. بنابراین شاید بتوان این افواج را همان امواجی دانست که مفید بودند اما گرایش بسیاری از آنها به اسلام ناب، ثابت و پایدار نماند.
 
اگر چه به وجود آمدن این موج، برای تثبیت نام دین و استقرار جامعه ی دینی و آغاز تمدن اسلامی مؤثر بود، اما پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، خداوند امتحان زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را مانند سدّی در مقابل این موج قرار داد و بسیاری از کسانی که به گونه ای اصیل به اسلام نگرویده بودند، فرو ریختند و ایمان خود را از دست دادند.
 
تا آنکه پس از فراز و فرودهای بسیار، در اواخر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کار به جایی رسید که مردم آماده ی مقابله با معاویه و اجرای فرمان حضرت در مورد نبرد با او، که از خلیفه ی مورد اتفاق مسلمین تبعیت نمی کرد، شدند، که زمان شهادت حضرت فرا رسید.
 
ما اگر سطحی نگر باشیم، به خدا خواهیم گفت: « خدایا! شما که وقت شناس هستی، مردم تازه بخش هایی از حقانیت علی (علیه السلام) را فهمیده اند و حاضر شده اند پای رکابش جمع شوند. بعد از سال ها اذیت کردن، حالا تازه می خواهند از آقا تبعیت کنند، الان وقت خوبی برای شهادت علی (علیه السلام) نیست.» لابد خداوند هم جواب خواهد داد: « خُب، وصی او - امام حسن (علیه السلام) - که هست. امام، امام است، فرقی نمی کند. اگر واقعاً حقیقت اسلام را فهمیده اند و ولایت پذیر شده اند، ولایتِ وصیش را بپذیرند.»
 
می بینید که خدا بنای همراهی با هر موجی را ندارد؛ به همین دلیل سر بزنگاه علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را برداشت و برد. مردم هم با امام حسن مجتبی (علیه السلام) همراهی نکردند و زمین خوردند. این روش خدا است که در امتحانات، گاهی ضد جّو و مخالف موج عمل می کند.
 
خداوند هم در قرآن کریم وعده داده است که از مؤمنین امتحان بگیرد و به صرف فریادها و ادعاهای مؤمنانه ی آنها اتکا نکند. خداوند جّو مسلمانی را با امتحانی که از ایمانشان می گیرد مورد امتحان قرار می دهد:
« اَحَسِبَ النَّاسُ أن یترکُوا أن یقُولُوا ءَامَناَّ وَهُم لاَیفتَنُونَ* وَلَقَد فَتَنَّا الَّذینَ مِن قَبلِهِم فَلَیعلَمَنَّ اللهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیعلَمَنَّ الکَاذِبینَ؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! بی تردید ما کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان می کنیم)، تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد.»(23) و در جای دیگر نیز نفوذ ایمان در اعماق جان را مطلوب برشمرد و ادعای بی جا را نپذیرفت: « قالتِ الاعرابُ آمنَّا قُل لَم تُؤمِنُوا وَلکِن قُولُوا أسلَمنا وَ لَمَّا یدخُل الایمانُ فی قُلُوبِکُم؛ عرب های بادیه نشین گفتند: «ایمان آورده ایم» [ای پیامبر به آنها] بگو: شما ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلوب شما نشده است!»(24)
 
آیا این بد است که خدا به آگاهی، اعتقاد راسخ، و یقین شایسته ی  انسان ارزش می دهد و به موج اعتنا نمی کند؟ می خواهد من و تو از روی آگاهی و اعتقاد، طرفدار امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) شویم و شاهد اقامه ی حق باشیم، نه از روی جوزدگی.
 
صحبت از این بود که «ظلم فراگیر» بدون «آمادگی پذیرش عدالت» برای ظهور کافی نیست و به همین دلیل برخی از ظلم گریزی ها بی فایده است و علامت آمادگی ظهور نیست. یک دسته از ظلم گریزی های بی فایده مواردی است که معلول جوّ و موج هستند.
 
فرض دیگری هم برای ظلم گریزی های بی فایده وجود دارد و آن اینکه مثلاً شخصی برای کلاه برداری یا گران فروشی پولی جمع کرده و خانه ای برای خودش ساخته است. بعد یک پادشاه یا یک کلاه بردار زورگوی دیگری آمده و خانه ی او را غصب کرده است. آن شخص اول که دیگر دستش به جایی نمی رسد تا خانه اش را پس بگیرد، حالا حق طلب شده و بگوید: « کِی امام زمان می آید تا حق را به حق دار برساند؟ کی امام زمان می آید تا حق من را از این آقا بگیرد؟» امام زمان برای این جور حق طلبی ها نمی آید.
 
باید به چنین حق طلبی گفت: « تو که خودت مدام به اطرافیان و جامعه ات ظلم می کنی؛ و هر ظلمی را به این دلیل که ظاهراً به نفع دنیای خودت هست، می پذیری و پذیرفته ای، حالا تا ظلمی علیه خودت صورت گرفته، حق طلب شده ای؟ این «حق طلبی» نیست. «حق ّخودطلبی» است.»
 
اساساً دنبال حقّ «خود» بودن یک چیز است، طرفدار حق و عدالت بودن چیز دیگری است. خیلی ها که دم از حق و عدالت می زنند، در واقع دنبال حق «خود» شان هستند، نه اینکه دلشان برای حق و عدالت سوخته باشد. آنها تا جایی از حق و عدالت صحبت می کنند و حاضرند برایش مایه بگذارند، که حق و منفعت خودشان در میان باشد.
 
این گونه حق طلبی هم به درد نمی خورد. همچنان که در غرب وقتی دم از حقوق بشر زده می شود، غرض و نتیجه، تقویت خودخواهی های انسان ها است نه تأمین حقوق انسان ها.
 
حضرت امام (رحمه الله) در فرمایشی به خوبی به تفاوت حق طلبی و حق خودطلبی اشاره می فرمایند:
«باید اشخاصی که می خواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را می خواهند برای حق؟ بزرگتر چیزی که انسان اگر آن را داشته باشد. کمال بزرگ دارد این است که حق را برای حق بخواهد. از حق خوشش بیاید برای اینکه حق است. و از باطل متنفر باشد برای اینکه باطل است. اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، این مالکیت را داشته باشد بر نفس خودش که آن حق را تعریف کند. و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد، این مالکیت را داشته باشد که از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر کند. کسانی که حق را برای حق خواهند اندک اند، بسیار اندک. کسانی که باطل را برای باطل بودنش بُغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند اندک اند، و بسیار اندک. انسان خودش هم نمی تواند بفهمد که چه کاره است.»(25)
 
حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) نیز در کلامی به تفاوت کسی که منتظر رسیدن به حق و نیاز خود است، و منتظر حقیقی که منتظر برپایی حق است اشاره می فرمایند:
«اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتطر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!»(26)
 
د) نعمت، بی دلیل فراوان می شود
نگاه عوامانه ی دیگری که به مفاهیم مهدویت وجود دارد مربوط به این حقیقت است که پس از ظهور، نعمت فراوان خواهد شد، برکات نازل می شوند، مریض ها شفا پیدا می کنند، بی خانه ها خانه دار می شوند، امنیت کامل برقرار می شود و خلاصه همه ی امور سامان می یابند. همه ی این گزاره ها درست و مطابق با روایات مربوط به دوران ظهور است،(27) اما اگر نگاه ما به همین آثار، یک نگاه عامیانه باشد، کار به تلقی های نادرستی خواهد کشید.
 
اینکه ما به عظمت منزلت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نزد خداوند متعال و اینکه ایشان به اذن خدا می توانند مشکلات زندگی بشر را به سهولت حل کنند، اعتقاد داشته باشیم، یقیناً اعتقاد ارزشمندی است؛ و بخشی از معرفت و اعتقاد ما به امام معصوم (علیه السلام) را تشکیل می دهد، اما همین اعتقاد نیز می تواند دچار نگاه عامیانه شود.
 
اگر انتظار ما برای ظهور و تشریف فرمایی حضرت، صرفاً به این دلیل باشد که مشکلات شخصی ما حل شود، معلوم است که چنین انتظاری بسیار سطحی و عامیانه خواهد بود. اگر چه حضرت حتی در دوران غیبت نیز گرفتاری های مؤمنان را برطرف می کنند و آنها را مورد عنایت و تفقد قرار می دهند.(28) اما درخواست فرج تنها برای رفع چنین مشکلاتی، سطحی انگاشتن قیام منجی است.
 
بله، اگر بدانیم رفع مشکلات معیشتی ما در گروه رفع مشکلات کلانی است که عالم گرفتار آن است و بنا است منجی عالم این گرفتاری ها را به صورت ریشه ای برطرف فرمایند، به نگاه عمیق تری رسیده ایم. اما اساساً هدف کلیدی ظهور و حضور حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) رفع مشکلات خرد و کلان جامعه نیست. رفع این مشکلات، تنها مقدمه ای برای نایل آمدن به اهداف بالاتر انسانی و معنوی است.
 
کسانی که می خواهند غیر عامیانه به این موضوع نگاه کنند، باید بدانند که هم برطرف شدن سختی های زندگی مقدماتی دارد، که اهمّ آنها برچیده شدن بساط کفر است (که همیشه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم موجب ظلم می گردد)، و هم برطرف شدن مشکلات، خود مقدمه ای برای رسیدن به اهداف مهم تری است؛ مانند فراغت و فرصت یافتن بندگان خدا برای عبودیت پروردگار و کسب کمالات معنوی.
 
ضمن آنکه باید بدانیم اساساً پس از ظهور، تمامی مشکلات برطرف نخواهند شد و برخی از مشکلات و حتی مظلومیت‌های حضرت باقی می ماند. حضرت امام (رحمه الله) در این باره اشاره ی روشنی دارند:
«و ما نباید توقع داشته باشیم که صبح کنیم در حالی که همه چیز سر جای خودش باشد. در زمان حضرت صاحب - سلام الله علیه- هم که ایشان با تمام قدرت می خواهند عدل را اجرا نمایند، با این ترتیب نمی شود که هیچ کس حتی خلاف پنهانی هم نکند. و بالاخره همانها هم که مخالف هستند حضرت صاحب را شهید می کنند. و در روایات، قریب به این معنا دارد که بعضی فقهای عصر با ایشان مخالفت می کنند.»(29)
 
هر چند دوران طلایی و زیبای ظهور با وضعیتی که امروزه انسان ها تجربه می کنند، بسیار متفاوت است، امّا این تصور هم که در آن زمان «دنیا جای خود را با بهشت عوض خواهد کرد»، یک تصور عامیانه است. تا دنیا باقی است، سختی ها و مشکلات دنیا هم وجود خواهند داشت. خالق انسان می فرماید: « ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم؛ لَقَد خَلَقنَا الانسانَ فی کَبَدٍ»(30) و امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید: « دنیا خانه ی سختی ها و محنت هاست؛ الدُّنیا دَارُ المِحَنِ»(31)
 
تمام این نگرش های عوامانه می توانند حرف های درستی در بر داشته باشند، اما وقتی نگاه عمیقی به این حرف ها نداشته باشیم، ممکن است در ذیل هر کدام از آنها تصورات و برداشت های نادرستی شکل بگیرد نباید با اشاره هایی که درباره ی ظهور و حکومت حضرت وجود دارد، بدون تحلیل برخورد کرد. بلکه باید با بهره گیری از عموم معارف دینی به تفسیر آنها پرداخت.
 
ویژگی های مطرح شده درباره ی ظهور، تنها بخش هایی از آن کوهستان با عظمتی است که از زیر آب دریا بیرون آمده و به صورت جزیره ای خودنمایی کرده است. ما نباید فقط به همین گوشه ی بیرون آمده از دریا نگاه کنیم، بلکه باید غواصی کرده و به کمک معارف دینی، با تمام مختصات آن کوهستانی که قرار است تماماً از زیر آب بیرون بیاید، آشنا شویم.
 

جمع بندی و نتیجه گیری

نگاه عامیانه که در همه ی جوامع و فرهنگ ها جریان دارد، به عوام اختصاص ندارد. گاهی از اوقات تحصیل کرده ها و خواص جامعه نیز دچار عوام زدگی می شوند؛ خصوصاً وقتی در موضوعاتی وارد می شوند که اطلاعات و تحصیلات علمی آنها با موضوع مورد نظر تناسبی نداشته باشد، در حالی که اندیشمندان و تحصیل کرده ها علی القاعده باید از عوام زدگی مصون باشند به همین دلیل وقتی یک اهل علم دچار عوام زدگی می شود، گروه بیشتری از مردم را به دنبال خود می کشاند؛ و بیش از عوام می تواند نگاه عامیانه را ترویج دهد.
 
اینکه ما به عظمت منزلت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نزد خداوند متعال و اینکه ایشان به اذن خدا می توانند مشکلات زندگی بشر را به سهولت حل کنند، اعتقاد داشته باشیم، یقیناً اعتقاد ارزشمندی است؛ و بخشی از معرفت و اعتقاد ما به امام معصوم (علیه السلام) را تشکیل می دهد، اما همین اعتقاد نیز می تواند دچار نگاه عامیانه شود.
 
اگر انتظار ما برای ظهور و تشریف فرمایی حضرت، صرفاً به این دلیل باشد که مشکلات شخصی ما حل شود، معلوم است که چنین انتظاری بسیار سطحی و عامیانه خواهد بود. اگر چه حضرت حتی در دوران غیبت نیز گرفتاری های مؤمنان را برطرف می کنند و آنها را مورد عنایت و تفقد قرار می دهند. اما درخواست فرج تنها برای رفع چنین مشکلاتی، سطحی انگاشتن قیام منجی است.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. اصل اعتقاد به ظهور یک موعود و منجی جهانی، اختصاص به شیعیان و یا حتی مسلمانان ندارد، بلکه این اعتقاد تقریباً در تمام ادیان وجود دارد. امام خامنه ای در این باره می فرمایند: « روز نیمه ی شعبان روز امید است. این امید، مخصوص مجموعه ی شیعیان یا حتّی مخصوص امت مسلمان هم نیست. اصل امید به یک آینده ی روشن برای بشریت و ظهور یک موعود، یک منجی، یک دست عدالت گستر در سرتاسر جهان، تقریباً مورد اتفاق همه ی ادیانی است که در عالم سراغ داریم. غیر از حالا دین اسلام و مسیحیت و یهودیت، حتّی ادیان هند، بودایی و ادیانی که نامی از آن ها هم در ذهن اکثر مردم دنیا نیست، در تعلیمات خود یک چنین آینده ای را بشارت داده اند.» (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه ی شعبان؛ 27/ 05/ 1387).
2. سوره رعد، آیه 11.
3. سوره فاطر، آیه 43.
4. سوره رعد، آیه 11.
5. سوره قصص، آیه 56.
6. «إن أنتُ إلاَّ نَذیر» سوره فاطر، آیه 23.
7. ما عَلی الرَّسُولِ إلاَّ البَلاغ؛ بر پیامبر وظیفه ای جز رساندن پیام [الهی] نیست؛ سوره مایده آیه 99.
توضیح: حکومت نیز که جزء وظایف پیامبران قرار می گیرد، در راستای همان هدف ابلاغ است. به طور خلاصه می توان گفت که حکومت در منظر اولیای الهی، بیش از هر چیز تضمین کننده و حافظ آزادی، امنیت و آرامش انسان هاست، تا در سایه ی این سه، بتوانند فارغ از تحمیل ها و ستم های طاغوتیان و ظلم ظالمان، سخن حق را با فراغت بال و آرامش خیال، بشوند و آزادانه راه خود را انتخاب کنند.
8. امام باقر (علیه السلام): إذَا قَامَ قَایمُنَا ع وَضَعَ یدَهُ عَلَی رُؤُوسِ العبَادِ فَجَمَعَ بَها عُقُولَهُم؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 675.
9. نگاه کنید به توقیع امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به شیخ مفید که در پاورقی صفحه 49 آمده است.
10. مرجیه یکی از فرقه های انحرافی در اسلام بوده است. آیت الله مکارم شیرازی می گوید: « مرجیه» از ماده «ارجاء» به معنی تأخیر انداختن است و این اصطلاحی است که در مورد «جبریون» به کار می رود؛ چرا که آنها اوامر الهی را نادیده گرفته و رو به سوی معصیت می آورند، به گمان این که مجبورند یا این که معتقدند مرتکبین گناهان کبیره، سرنوشتشان روشن نیست و آن را به قیامت می اندازند تفسیر نمونه، ج 23، ص 94، و علامه سید حسن مصطفوی (رحمه الله) گفته: مرجیه از کلمه ارجاء و به معنی تأخیر است، این گروه در زمان حکومت معاویه در شام پیدا شده، و می گفتند: ایمان ارتباطی با اعمال خارجی ندارد، و هرگز کسی نتواند درباره دیگری که مؤمن است، در این دنیا حکم و رأیی بدهد، و حکم در عالم آخرت و از جانب خداوند باید معین گردد... پس مرجیه گذشته از مقید نبودن و ملتزم نشدن به اعمال و عبادات: اولیاء خدا را نیز کنار گذاشته و آنها را نیز محدود می کنند. تفسیر روشن، ج 5، صص 89 و 90.
11. «فَعَلَهُ عَفواً»؛ آن کار را ناخودآگاه انجام داد.«عَفَوِیاً»: ناخودآگاه (فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ج1، ص 616) و نیز: أدرَکَ الاَّمرَ عَفواً صَفواً أی فی سُهُولة و سَراح و یقال: خُذ من مالِه ما عَفَا أی ما فَضَل و لم یشُقَّ علیه. (لسان العرب، ج15، ص 75).
12. العلق: الدم الجامد (مفردات راغب، ج 1، ص 579).
13. غیبت نعمانی، صص 283 و 284. و از راوی دیگر، با کمی اختلاف در عبارات: کافی، ج 8، ص 80، حدیث 37.
14. صحیفه ی امام، ج 21، ص 447.
15. نگاه کنید به احادیثی که در پاورقی صفحه 172 آمده ا ست.
16. امام صادق (علیه السلام): « إذَا قَامَ قَایم آل مُحَمَّدِ ع حَکَمَ بَینَ النَّاسِ بِحُکمِ دَاوُدَلَا یحتَاجُ إلَی بَینَةٍ، یلهِمُهِ اللهُ تَعَالَی فَیحکُمُ بِعِلِمهِ؛ هنگامی که قایم آل محمد قیام کند، مانند حضرت داود قضاوت خواهد کرد و نیازی به شاهد و بینه ندارد، بلکه خداوند به او الهام می فرماید و بر اساس آنچه می داند حکم خواهد کرد». غیبت نعمانی، ج 2، ص 386 و نیز: امام حسن عسکری (علیه السلام): « إذَا قَامَ (القایم) قَضَی بَینَ النَّاسِ بِعلِمهِ کَقَضَاءِ دَاوُدَ علیه السلام لَا یسألُ البَینَةَ؛ هنگامی که قایم ما قیام کند، با علم خودش در میان مردم قضاوت خواهد کرد، همان گونه که داود (علیه السلام) چنین می کرد و برای قضاوت کردن تقاضای شاهد و بینّه نمی کند».  کافی، ج 1، ص 509.
17. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله): لا تَقُومُ السّاعَهُ حَتّی تَمتَلِیءَ الارضُ ظُلماً وَ عُدواناً، ثُمَّ یخرُجُ رَجُلّ مِن عِترَتی فَیمَلوُها قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِیتَ ظُلماً وَ عُدواناً؛ قیامت بر پا نخواهد شد تا اینکه زمین از ظلم و دشمنی پر شود، آنگاه مردی از نسل من خروج کند و زمین را از عدل و داد پر کند همان گونه که از ظلم و دشمنی پر شده بود» کنزالعمال، حدیث 38691 و میزان الحکمه، حدیث 1276 و نیز امام صادق (علیه السلام): «...الَّذِی یملَاُهَا عَدلاً کَمَا مُلِیت ظُلماً وً جَوراً؛ کسی که زمین را از عدل پر می کند، همان طور که از ظلم و جور پر خواهد شد.» کافی، ج 1، ص 341.
18. از جمله فرمایشات حضرت هنگامی که مردم می خواستند با او بیعت کنند، این بود که فرمود: « دَعُونِی وَالتَمِسُوا غَیرِی...» نهج البلاغه، خطبه 92؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 434؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 193.
19. امام سجاد (علیه السلام): « المُومِنُ...لَا یعمَلُ شییاً مِنَ الخَیرِ رِیاءً وَلا یترُکُهُ حَیاءً؛ مؤمن چنین است که کار خیر را نه به دلیل ریا انجام می دهد و نه به خاطر حیاء ترک می کند» کافی، ج 2، ص 231؛ همچنین در کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق آمده است که «یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به نام اسحاق در کوفه به گونه ای بوده که مؤمنین بسیاری به او مراجعه می کردند و مسایل دینی از او می پرسیدند. او هم برای پرهیز از شهرت در دین، تدبیری اندیشید تا کمتر به او مراجعه شود. در همان سال به حج می رود و با برخورد سرد امام صادق (علیه السلام) مواجه می شود. وقتی علت را می پرسد حضرت به نادرستی کار او در پراکندن مؤمنین از اطراف خود اشاره می کنند؛ عَن إسحَاقَ بنِ عَمَّارِ الصیرفی قَال: کُنتُ بِالکُوفَةِ فَیاتِینِی إخوَانُ کَثِیرَهُ وَ کَرِهتُ الشُّهرَهَ فَتَخَوَّفتُ أن أشتَهِر بِدینی. فَامَرتُ غُلاَمی کُلَّمَا جَاءَنِی رَجُلُ مِنهُم یطللُبِنی قَالَ: لَیسَ هُوَ هَاهُنَا. قَالَ فحَججَتُ تِلکَ السَّنةَ فَلَقِیتُ أبا عبدِالله ع، فَرأیتُ مِنهُ ثِقلاً وَ تَغَیراً فِیمَا بَینِی وَ بینَه...» ثواب الأعمال صدوق، ص 146.
20. امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطاب به مردان شهر کوفه فرمود: « خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پُر خون، و سینه ام از خشم شما مالامال است! کاسه های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید؛ قَاتَلَکُمُ اللهُ لَقَد مَلَاتُم قَلبِی قَیحاً وَ شَحَنتُم صَدرِی غَیظاً وَ جَرعُتُمونِی نُعَبَ التَّهمَامِ أنفَاسا» کافی، ج5، ص 4 و نهج البلاغه، خطبه 27.
21. پس از ظهور برخی به حضرت اعتراض خواهند کرد و خواهند گفت ایشان پسر پیغمبر نیست؛ مگر می شود پسر پیغمبر این قدر با شدت برخورد کند؟ (امام باقر (علیه السلام): «...حَتّی یقُولَ کَثیرُ مِنَ النّاس: لَیسَ هَذَا مِن آلِ مُحَمَّد لَو کَانَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ...» غیبت نعمانی، باب 13، حدیث 113) همچنین امام صادق (علیه السلام) در مورد حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «زمین را از عدل و داد پر می کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده است، و به قدری از ظالمان می کشد که آدم جاهل می گوید: اگر او از فرزندان محمد (صلّی الله علیه و آله) بود، رحم می کرد و این قدر با شدت برخورد نمی کرد؛ یملَاُ الأرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِیت ظُلماً وَ جَوراً وَ یقتُلُ حَتَّی یقُولَ الجَاهِلُ لَوکَانَ هَذَا مِن ذُریهِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ» غیبت طوسی، ص 188. امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «فَبَینَا صَاحِبُ هَذَا الأمرِ قَد حَکَمَ بِبَعضِ حَکَمَ بِبَعضِ الاحکَامِ وَ تَکلَّمَ بِبعضِ السُّنِن إذ خَرَجت خَارِجَةُ مِنَ المَسجِدِ یرِیدُونَ الخُرُوجَ عَلَیهِ فَیقُولُ لاصحَابِهِ انطَلقُوا فَیلحَقونهُم فِی التَّمارِینِ فَیاتونَهُ بِهِم اسرَی فَیامُر بِهِم فَیذبَحُون؛
هنگامی که حضرت مهدی (علیه السلام) برخی احکام را اجرا کند و برخی از سنت ها را بازگو نماید، گروهی از مسجد خارج می شوند که قصد خروج و قیام بر علیه حضرت دارند، پس حضرت دستور می دهد آنها را اسیر کرده و گردن بزنند». تفسیر عیاشی، ج 2، ص 56.
22. سوره ی نصر، آیه 2. سوره ی نصر پیش از فتح مکه نازل شده است و آیه ی مذکور، مژده فراگیر شدن اسلام و گرویدن مردم به اسلام را می دهد. برای توضیح بیشتر رجوع کنید به تفسیر المیزان، ذیل همین سوره.
23. سوره ی عنکبوت، آیه 2 و 3. همچنین: سوره ی بقره، آیه 214؛ سوره آل عمران، آیه 142 و سوره ی توبه، آیه 16.
24. سوره حجرات، آیه 14.
25. صحیفه ی امام، ج 14، ص 145.
26. در محضر بهجت، ج 2، شماره 276.
27. رسول الله (صلّی الله علیه و آله): «...پس در آن هنگام مهدی من زمین را از عدل و داد پر می کند و از آسمان بارانی می بارد که زمین گیاهان خود را می رویاند وامت من در ولایت او چندان نعمت و رفاه خواهند داشت که قبل از آن هیچ گاه مانند آن نبوده باشد؛ فَیملَا الارضَ قِسطاً وَ عَدلاً وَ تُمطِرُ السَّماءُ مَطَراً تُخرِجُ الارضُ نَبَاتَهَا وَ تُنعِمُ أمَتَّی فِی ولاَیتِهِ نِعمةً لَم تُنعِم بِمِثلِهَا قَطُّ» ملاحم سید ابن طاووس، ص 139. و در روایت دیگر آمده است: «امت من در زمان او (حضرت مهدی علیه السلام) چنان زندگی خواهند داشت که قبل از آن، هیچ گاه مانند آن زندگی نکرده باشند؛ وَیطلُبُ الرَّجلُ مِنکُم مَن یصلُهُ بِمَاِلِهِ وَ یاخُذُ مِنهُ زَکَاتَهُ فَلاَ یجِدُ أحَداً یقبَلُ مِنهُ ذَلِکَ. استَغنَی النَّاسُ بِمَا رَزَقَهُمُ اللهُ مِن فَضلِه؛ ارشاد مفید، ج2، ص 381. برای دیدن روایات مربوطه نگه کنید به: نجم الدین طبسی، نشانه هایی از دولت موعود بوستان کتاب، 1385، ص 252، ذیل عنوان: « ریشه کن شدن فقر از جامعه») در خصوص امنیت کامل و گسترده در آن زمان نیز روایات بسیار زیبایی در این زمینه وجود دارد که تعدادی از آنها در فصل سوم کتاب «نشانه هایی از دولت موعود» که به آن اشاره شد، با عنوان «امنیت» آمده است.
روایات دیگری که به تفصیل و زیبایی، نعمت های فراوان دوران حضرت را ذکر کرده و کیفیت آنها را بر شمرده اند در کتاب های مربوطه آمده است. از آن جمله می توانید نگاه کنید به بخش سوم کتاب نشانه هایی از دولت موعود نوشته ی آیت الله نجم الدین طبسی، که احادیث مربوط به: «شکوفایی دانش و صنعت، رشد معنویت و اخلاق، امنیت، شکوفایی اقتصادی و رفاه اجتماعی، بهداشت و درمان» را جمع آوری، طبقه بندی و توضیح داده است. (نجم الدین طبسی، نشانه هایی از دولت موعود، بوستان کتاب، 1385) همچنین نگاه کنید به فصل بیست و یکم کتاب ارزنده ی «امام مهدی (علیه السلام) از تولد تا بعد از ظهور» نوشته ی سیدمحمد کاظم قزوینی موسوی (رحمه الله)، ترجمه لطیف راشدی، انتشارات مسجد مقدس جمکران.
28. در کتاب احتجاج طبرسی، در ضمن توقیعی که از امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به شیخ مفید (رحمه الله) فرستاده شده است آمده است: «..فَإنَّا نُحِیطُ عِلماً بِأنبَایکُم وَ لَا یعزُبُ عَنَّا شَیءُ مِن اخبَارِکُم وَ مَعرِفَتُنَا بِالذُّلِّ الَّذی اصاَبَکُم مُذ جَنَحَ کَثِیرُ مِنکُم إلَی مَا کَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنهُ شَاسِعاً وَ نَبَذُوا العَهدَ المَاخُوذَ وَراءَ ظُهُورِهِم کَانَّهم لایعلَمُونَ إنَّا غَیرُ مُهمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لَا نَاسِینَ لِذِکِرِکُم وَ لَو لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُم الَّلاوَاءُ وَ اصطَلَمَکُمُ الاعدَاءُ؛ در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمی ماند. ما از لغزشهایی که از برخی شیعیان سر می زند از وقتی که بسیاری از آنان میل به بعضی از کارهای ناشایسته ای نموده اند که نیکان گذشته از آن احتراز می نمودند و پیمانی که از آنان برای توجه به خداوند و دوری از زشتی ها گرفته شده وآن را پشت سر انداخته اند اطّلاع داریم، گویا آنان نمی دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتاری به شما رو می آورد و دشمنانتان، شما را از میان می بردند» احتجاج طبرسی، ج 2، ص 497.
29.صحیفه امام، ج 19، ص303.
30. سوره بلد، آیه 4. در آیه ی دیگری نیز خداوند متعال حرکت انسان به سوی خودش را توأم با سختی و رنج می داند و می فرماید: « ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد؛ یا أَیهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ‌» سوره انشقاق، آیه6. در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: «کدح» (بر وزن مدح) به معنی تلاش و کوششی است که با رنج و تعب همراه باشد، و در جسم و جان اثر بگذارد- این آیه اشاره به یک اصل اساسی در حیات همه انسانها است، که همواره زندگی آمیخته با زحمت و رنج و تعب است» مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 26، ص 300.
31. غررالحکم، حدیث 2239، همچنین امیرالمؤمنین در توصیف دنیا فرمودند: «سرایی است پوشیده از بلا و گرفتاری؛ دَارُ بِالبَلَاء مَحفُوفَه» نهج ا لبلاغه، خطبه 266. و فرمودند: «دنیا آکنده از مصیبت ها و پیش آمدهای ناگوار است؛ الدُّنیا مَلییهٌ بِالمَصَایبِ طَارِقهُ بِالفَجَایعِ وَ التَّوَایب» غررالحکم حدیث 2241.
 

منبع:

انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه، علیرضا پناهیان، ناشر: موسسه بیان معنوی.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.