الگوي مصرف از نگاه قرآن و حديث(1)

الگوي مصرف اگرچه عنواني نا آشنا در ميان احاديث اسلامي است، اما با در نظرگذراندن احاديثي که بر نفي اسراف، تبذير، انفاق و ...اشاره دارند، مي توان ديدگاه اسلام را در اين باره از آنها استنباط کرد.
شنبه، 29 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
الگوي مصرف از نگاه قرآن و حديث(1)

الگوي مصرف از نگاه قرآن و حديث(1)
الگوي مصرف از نگاه قرآن و حديث(1)


 

نويسنده: محمدمحمدي ري شهري




 

چکيده
 

الگوي مصرف اگرچه عنواني نا آشنا در ميان احاديث اسلامي است، اما با در نظرگذراندن احاديثي که بر نفي اسراف، تبذير، انفاق و ...اشاره دارند، مي توان ديدگاه اسلام را در اين باره از آنها استنباط کرد.
در اين نوشتار، ابتدا مباني اصلاح الگوي مصرف بيان شده و پس از طرح بايدها و نبايدهاي استفاده از امکانات شخصي و ملي و ارائه راهکارهاي اصلاح الگوي مصرف از امکانات ملي به سيره پيشوايان ديني در مصرف اشاره شده و نمونه هايي از چگونگي رفتار ايشان ارائه گرديده است.
کليد واژه ها: اصلاح الگوي مصرف، اسراف و تبذير. سيره پيشوايان، بيت المال.

درآمد
 

يکي از پايه هاي اصلي توسعه اقتصادي، «اصلاح الگوي مصرف» است.(1) افزايش درآمد سرانه ملي، بدون اين اقدام اساسي، نمي تواند نقش موثري در توسعه پايدار، ايفا نمايد؛ زيرا اگر الگوي مصرف اصلاح نگردد، مصرف بي رويه، موجب تباهي منابع قابل سرمايه گذاري مي شود و زمينه رشد اقتصاد و رفاه جامعه در بلندمدت از بين مي رود. همچنين امکان مشارکت در هزينه هاي عمومي و بهبود توزيع درآمد فراهم نمي شود؛ از اين رو، موضوع اصلاح الگوي مصرف در نظام اسلامي، از اهميت ويژه اي برخوردار است.
نام گذاري سال جاري(1388) توسط رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، حضرت آيه الله خامنه اي، به نام «سال اصلاح الگوي مصرف» قطعاً، اهميت بررسي اين موضوع را دو چندان نموده است.
همان طور که در سخنان ايشان اشاره شده، اصلاح الگوي مصرف، فقط يک مساله اقتصادي نيست؛ بلکه ابعاد فرهنگي و اجتماعي نيز دارد.(2) اصلاح الگوي مصرف، مي تواند به خودسازي انسان و مهار تمايلات غريزي او، مانند:خودخواهي ، حرص، طمع و تجمع گرايي کمک کند و با رياضت اختياري، موجب شکوفايي معنوي انسان گردد. از اين رو، همه پيروان قرآن و علاقمندان به پيشرفت و بالندگي اقتصادي فرهنگي و اجتماعي ملت ايران بايد همه توان خود را به کار گيرند تا حرکت مبارکي که با نامگذاري سال جاري آغاز شده هرچه بيشتر، تقويت شود.
بي ترديد، نخستين گام براي تقويت اين حرکت و پاسخگويي مثبت به اين دعوت سرنوشت ساز، آشنايي دقيق با الگوي مصرف از نگاه قرآن و احاديث اسلامي است.
گفتني است که در قرآن و احاديث اسلامي، چيزي تحت عنوان «الگوي مصرف» به طور مستقل، مطرح نشده است اما با ملاحظه و جمع بندي آيات و رواياتي که درباره انفاق، نفقه، قصد، اقتصاد ، قناعت، تقدير در معيشت، اسراف، تبذير، اتراف و همانند آنها آمده مي توان از ديدگاه اسلام درباره الگوي مصرف آگاهي يافت.
تامل در اين آيات واحاديث نشان مي دهد که رهنمودهاي اسلام درباره الگوي مصرف در واقع همان راه کارهاي عقل و منطق براي توسعه پايدار اقتصادي و ساماندهي زندگي سالم، همراه با رفاه و آسايش جامعه انساني است.
بدين منظور بررسي مسائل از نگاه قرآن و حديث ضروري است:
الف. مباني اصلاح الگوي مصرف،
ب. الگوي تخصيص درآمد،
ج. بايدهاي الگوي مصرف از امکانات شخصي،
د. نبايدهاي الگوي مصرف از امکانات شخصي و ملي،
ه. راه کارهاي اصلاح الگوي مصرف از امکانات ملي،
و. سيره عملي پيشوايان ديني در مصرف.

الف. مباني اصلاح الگوي مصرف
 

مباني اصلاح الگوي مصرف را مي توان در دو مبنا خلاصه کرد:

1 . مباني عقلي
 

رفاه و توسعه اقتصادي پايدار جامعه راهي جز اصلاح الگوي مصرف ندارد زيرا اگر الگوي مصرف اصلاح نشود مصرف بي رويه موجب تباهي منابع سرمايه گذاري و مانع مشارکت همگان در هزينه هاي عمومي و بهبود توزيع درآمد مي شود و بدون منابع سرمايه گذاري و مشارکت همگاني توسعه پايدار امکان پذير نيست. از اين رو، در رواياتي از امام صادق(ع) ميانه روي- که از لوازم اصلاح الگوي مصرف است- از سپاهيان عقل و مصرف بي رويه و اسراف از سپاهيان جهل شمرده شده است.(3)
همچنين در روايتي از امام علي (ع) آمده است:
العقل انک تقتصد فلا تسرف(4)
خردمندي اين است که ميانه روي کني و اسراف نکني.
بنابراين اگر هيچ دليلي براي اثبات ضرورت اصلاح الگوي مصرف نداشته باشيم، مقتضاي عقل و تدبير براي رسيدن به توسعه و رفاه پايدار، وجوب اصلاح الگوي مصرف و اجتناب از مصرف بي رويه است.

2. مباني ديني
 

از نظر اسلام ضرورت اصلاح الگوي مصرف، لااقل سه مبناي محکم اعتقادي و اخلاقي دارد:
يک. اعتقاد به مالکيت خداوند متعال
باورداشتن به اين اعتقاد که مالکيت انسان اعتباري بوده و در طول مالکيت حقيقي آفريدگار هستي است. اين باور بدين معنا است که انسان اجازه ندارد اموال در اختيارش را هرگونه که مي خواهد مصرف کند چنانکه در روايتي از امام صادق (ع) آمده است:
المال مال الله جعله ودائع عند خلقه و امرهم ان ياکلوا منه قصدا، و يشربوا منه قصدا، و يلبسوا منه قصدا، و ينکحوا منه قصدا، و يرکبوا منه قصدا ،و يعودوا بما سوي ذلک علي فقراء المومنين فمن تعدي ذلک کان ما اکله حراما، و ما شرب منه حراما و مالبسه منه حراما، و ما نکحه منه حراما، و ما رکبه منه حراما(5)
اموال از آن خداست و آنها را نزد آفريدگان خويش امانت نهاده است و فرمانشان داده که از آن با ميانه روي بخورند و با ميانه روي بنوشند و با ميانه روي ازدواج کنند و با ميانه روي وسيله سواري بخرند و سوار شوند و بيش از آن را به مومنان نيازمند ببخشند. هرکه از اين حد [اعتدال و ميانه روي] فراتر رود آنچه از آن مال مي خورد حرام است و آنچه مي نوشد حرام و آنچه مي پوشد حرام و مالي که به وسيله آن ازدواج مي کند حرام و آنچه سوار مي شود، حرام است.
اين سخن بدين معني است که اسراف و مصرف بي رويه مال با اعتقاد به مالکيت خداوند متعال، در تضاد است، و اصلاح الگوي مصرف از لوازم توحيد عملي است.
دو. اعتقاد به برادري ديني
ازچشم انداز قرآن، همه اهل ايمان برادر يکديگرند. پيوند برادري اهل ايمان از نگاه روايات اسلامي آن قدر قوي است که آحاد جامعه همانند اعضاي پيکر يک انسان اند:
المومن اخو المومن کالجسد الواحد، ان اشتکي شيئا منه وجد الم ذلک في سائر جسده و ارواحهما من روح واحده، و ان روح المومن لاشد اتصالا بروح ا لله من اتصال شعاع الشمس بها (6)
مومن برادر مومن است و همانند يک پيکرند که اگر عضوي از آن به درد آيد ساير اعضايش نيز آن درد را در خود احساس مي کنند. روح آن دو مومن، از يک روح است. پيوند روح مومن به روح خداوند، بيشتر از پيوند پرتو خورشيد به خورشيد است.
اين باور ايجاب مي نمايد که درجامعه اسلامي، توسعه و رفاه بايد به صورت متعادل در ميان يکايک مردم تقسيم گردد.
سه. تلازم تکامل معنوي و کنترل لذت هاي مادي
در روايتي از امام علي (ع) آمده است:
دواء النفس الصوم عن الهوي و الحميه عن لذات الدنيا (7)
دواي نفس بازايستادن از هوس است و منع نمودن از لذت هاي دنيا
در مقابل، لذت گرايي و زياده روي در مصرف قرارداد که موجب انحطاط معنوي و مانع کمالات نفساني است.براين اساس، کنترل خواسته هاي مادي به منظور تکامل معنوي لازم و ضروري است.

ب. الگوي تخصيص درآمد
 

براي تبيين الگوي تخصيص درآمد و توضيح مواردي که درآمد بايد در آنها مصرف شود، بايد به مواردي اشاره کرد که عبارتند از:

1. نيازهاي شخصي
 

آيات و روايات فراواني تاکيد دارند که انسان بايد از لذت هاي حلال مادي استفاده کند و در شماري از روايات با اين تعبير که «خداوند متعال دوست دارد که بهره گيري از نعمتي را که به بنده اش داده، ببيند» مردم را با استفاده از اين لذت ها به اندازه نياز تشويق مي نمايد و نيز کساني را که خود را از لذت هاي مشروع زندگي محروم کرده اند به شدت نکوهش مي نمايند. البته تخصيص درآمد به نيازهاي شخصي بايدها و نبايدهايي دارد که به آنها اشاره خواهد شد.

2. گشاده دستي براي خانواده
 

دومين مورد تخصيص درآمد -که در روايات اسلامي به آن توصيه شده-، گشاده دستي درتامين نيازهاي خانواده است. اين موضوع، آن قدر اهميت دارد که در روايتي از امام زين العابدين(ع) آمده است:
ارضاکم عندالله اسبغکم علي عياله (8)
خوشنودترين شما نزد خداوند کسي است که خانواده خود را بيشتر در رفاه قرار بدهد.
در روايتي ديگر امام رضا (ع) مي فرمايند:
صاحب النعمه يجب عليه التوسعه علي عياله(9)
برآن که از نعمت برخوردار است، واجب است که بر خانواده اش گشاده دستي کند.

3. پس انداز
 

آينده نگري ايجاب مي کند که انسان همه درآمد خود را يک جا مصرف نکند؛ بلکه آينده خود را نيز در نظر بگيرد و براي تامين آرامش خاطر خود، در صورت امکان، بخشي از درآمدش را پس اندازکند. در روايتي از امام صادق (ع) آمده که مي فرمايد:
ان النفس اذا احرزت قوعها استقرت؛(10)
آدمي، هرگاه وسايل زندگي اش به قدر نياز فراهم باشد روانش آسايش مي يابد .
همچنين در موردي ديگر، آن حضرت، در پاسخ گروهي از صوفيان – که زهد اسلامي را تحريف کرده بودند – به پس انداز سلمان رحمه الله عليه براي زندگي ساليانه خود به عنوان يک زاهد نمونه اي که الگوي مصرف اسلامي را رعايت مي کرد اشاره مي فرمايند.(11)
بديهي است که آينده نگري و پس انداز در سطح کلان براي تامين نيازهاي جامعه از اهميت دوچنداني برخوردار است و با آينده نگري فردي قابل مقايسه نيست. نمونه قراني آن نيز، آينده نگري حضرت يوسف در ذخيره گندم براي تامين نيازهاي آينده مردم است.

4. سرمايه گذاري در توليد و تجارت
 

نکته بسيار مهم و قابل توجه اين است که توصيه روايات در تخصيص بخشي از درآمد به پس انداز، اين نيست که پول، به صورت نقدي پس انداز شود بلکه با تاکيد به اصلاح و ساماندهي مال و بهره وري از آن مردم به سرمايه گذاري در زمينه هاي مختلف توليدي و تجاري تشويق شده اند تا آن جا که ساماندهي ثروت بخشي از ايمان شمرده شده است:
اصلاح المال من الايمان (12)
نگاهداري نيکو از مال نشانه ايمان است.

5. مشارکت اجتماعي
 

يکي از موارد تخصيص درآمد- که قرآن و احاديث اسلامي، برآن تاکيد دارند- هزينه کردن در راه خداوند متعال است.
اقدام اين افراد از نظر اسلام آن قدر اهميت دارد که در قران در رديف ايمان آورندگان به غيبت و نمازگذاران شمرده شده است:
«الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقناهم ينفقون»؛ (13)
[پرهيزگاران اينان اند:] کساني که به غيب ايمان دارند و نماز را برپا مي کنند و از آنچه روزي شان کرده ايم انفاق مي کنند.
در روايات اسلامي، بسيار تاکيد شده که اين بخش از هزينه ها، در واقع موجب باقي ماندن مال و ذخيره سازي آن براي جهان پس از مرگ انسان است.
در روايتي آمده است که گوسفندي را در خانه پيامبر ذبح کردند و گوشت آن را به ديگران دادند. پيامبر(ص) از عايشه پرسيد: «چيزي از آن مانده است؟»
وي پاسخ دد: چيزي جز کتف(سردست) آن، باقي نمانده است.
پيامبر (ص) فرمود:
بقي کلها غير کتفها؛ (14)
بجز سردستش همه آن باقي مانده است!
اين روايت به اين نکته اشاره دارد که آنچه براي خداوند به ديگران داده شده براي جهان پس از مرگ باقي مي ماند و آنچه در راه مصارف شخصي هزينه شده فاني مي گردد.
خداوند متعال وعده داده است که پاداش آنچه را انسان براي خداوند هزينه کرده به مراتب، بيش از آنچه هزينه کرده، در زندگي ابدي به او باز مي گرداند:
«مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل في کل سنبله مائه حبه و الله يضاعف لمن يشاء والله واسع عليهم»؛(15)
مثل [صدقات] کساني که اموال خود را در راه خدا انفاق مي کنند، همانند دانه اي است که هفت خوشه بروياند که در هر خوشه اي، صد دانه باشد. و خداوند براي هرکس که بخواهد، [آن را] چند برابر مي کند، و خداوند گشايشگر داناست.
اما از آن جا که خداوند متعال بي نياز مطلق است هزينه کردن در راه خدا، در واقع، به معناي هزينه کردن براي منافع ديگران و مشارکت در خدمات اجتماعي براي جلب رضاي حق تعالي است.
بنابراين، مقتضاي اين روايات و ديگر روايات مشابه اين است که شخص مسلمان در صورت امکان بايد درآمد خود را به سه بخش تقسيم کند: بخشي را صرف نيازهاي شخصي و رفاه خانواده خود کند؛ بخشي را به پس انداز اختصاص دهد، آن هم پس اندازها درجهت سرمايه گذاري توليدي و تجاري؛ و بخشي را صرف کمک به نيازمندان و خدمات اجتماعي نمايد.
البته همه اين موارد، ضوابط و بايدها و نبايدهايي دارند که به آنها اشاره خواهد شد.

ج. بايدهاي الگوي مصرف از امکانات شخصي
 

اصلي ترين اقداماتي که انجام دادن آنها به منظور اصلاح الگوي مصرف البته از درآمدها و امکانات شخصي لازم و ضروري است، عبارت اند از:

1. برنامه ريزي
 

نخستين رهنمود اسلام براي اصلاح الگوي مصرف برنامه ريزي براي هزينه کردن و ايجاد تعادل ميان دخل و خرج زندگي است. قرآن در اين باره مي فرمايد:
«لينفق ذو سعه من سعته و من قدر عليه رزفه فلينفق مما آتاه الله»؛ (16)
بر توانگر است که از دارايي خود هزينه کند و هرکه روزي اش بر او تنگ شده باشد از آنچه خداوند به او داده است خرج کند.
اين سخن بدين معناست که هرکس بايد به فراخور درآمد خود براي هزينه هاي زندگي خويش برنامه ريزي کند؛ زيرا درآمد همه مردم يکسان نيست. از اين رو، هرکس براي رسيدن به توازن و تعادل ميان دخل و خرج زندگي، بايد برنامه خاصي داشته باشد. رعايت اين توازن، حتي در شرايط مختلف اقتصادي زندگي يک فرد نيز ضروري است.
اين اقدام، يکي از مصاديق بارز تدبير در امور معيشتي است که بيش از ثروت، در رفاه و آسايش انسان موثر است، و در کنار دين شناسي و مقاومت در سختي ها، به دست آوردن آن براي اهل ايمان، ضروري است و گاهي فقدان اين ويژگي موجب مي گردد که برخي از بينوايان از ثروتمندان اسراف کارتر شمرده شوند. در روايتي از امام صادق (ع) آمده است:
رب فقير اسرف من غني. فقلت کيف يکون الفقير اسرف من الغني؟ فقال: ان الغني ينفق مما اوتي والفقير ينفق من غير ما اوتي؛(17)
[امام (ع) فرمود:] «بسا فقيري که از توانگر، اسر اف کارتر باشد». گفتم: چگونه چنين چيزي ممکن است؟ فرمود«توانگر، از آنچه به وي عطا شده، خرج مي کند ولي فقير، بدون آن که به وي انفاق شده خرج مي کند».

2. ميانه روي
 

دومين رهنمود براي اصلاح الگوي مصرف، ميانه روي (اعتدال) در مصرف است. ممکن است درآمد شخصي، به گونه اي باشد که هر قدر که مايل است بتواند هزينه کند؛ اما اسلام، اجازه نمي دهد که بيش از نياز، مصرف نمايد. البته بايد توجه داشت که نياز مراتبي دارد. دانشمندان نيازهاي انسان را به سه مرتبه تقسيم کرده اند.
مرتبه نخست نياز، نياز انسان به امکانات اوليه ضروري است؛ يعني چيزهايي که ادامه زندگي بدون آنها امکان پذير نيست و يا با مشکل جدي رو به روست.
مرتبه دوم نياز، نياز انسان به امکاناتي است که براي اداره يک زندگي متوسط، اعم از نيازهاي اقتصادي، علمي و فرهنگي، کافي است.
مرتبه سوم نياز، نياز انسان به امکاناتي است که افزون بر برخورداري از يک زندگي متوسط رفاه و آسايش او را نيز در حد معقول و منطقي تامين نمايد.
گفتني است که هرچند آنچه در روايات اسلامي مورد تاکيد قرارد دارد تامين نيازهاي زندگي در حد کفاف و برخورداري از يک زندگي متوسط است، اما برخورداري از رفاه نسبي با ميانه روي در مصرف، منافاتي ندارد. از اين رو در روايتي از اسحاق بن عمار نقل شده است:
قلت لابي عبدالله (ع): يکون للمومن عشره اقمصه؟ قال نعم قلت: عشرون؟ قال: نعم، قلت: ثلاثون؟ قال: نعم ليس هذا من السرف انما السرف ان تجعل ثوب صونک ثوب بذلک(18)
به امام صادق(ع) گفتم: آيا مومن مي تواند ده پيراهن داشته باشد؟ امام(ع) فرمود:«آري» گفتم: بيست پيراهن چه؟ فرمود:«آري[اشکالي ندارد]» گفتم: سي تا چه؟ فرمود:«آري. اين اسراف نيست اسراف آن است که لباس بيروني ات (ميهماني ات) را لباس کار و دم دستي قرار دهي.
بنابراين، آنچه در اسلام اسراف و غيرمجاز شمرده شده مصرف بيش از حد رفاه نسبي است.

3. رعايت اوليت ها
 

يکي از نکات بسيار مهم در اصلاح الگوي مصرف درنظرگرفتن اوليت ها است. بي توجهي به اين امر در واقع هدردادن سرمايه و گونه اي اسراف کاري است و مشکلات گوناگوني را در پي خواهد داشت. در روايتي از امام علي(ع) آمده است :
من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم (19)
هرکس به چيزي که مهم نيست بپردازد آنچه را که اهميت بيشتري دارد از دست مي دهد.
بنابراين، در تامين نيازهايي که از درآمدهاي شخصي صورت مي گيرد توجه به دو نکته ضروري است:
يک . در نظر گرفتن اولويت در شخص مصرف کننده
چنانکه در روايتي از پيامبر (ص) آمده است:
اذا کان احدکم فقيرا فليبدا بنفسه، فان کان فضلا فعلي عياله، فان کان فضلا فعلي قرابته او علي ذي رحمه فان کان فضلا فهاهنا و هاهنا:(20)
هريک از شما که فقير است نخست به خود بپردازد اگر مالي افزون آمد، به خانواده اش بدهد، اگر بيشينه اي ماند، به خويشاوندان يا بستگانش بپردازد، و اگر بازهم ماند، اين سو و آن سو هزينه کند.
همان طور که در اين روايت آمده، انسان به طور طبيعي در درجه اول نيازهاي خود را تامين کند، سپس نزديکان و پس از آن ديگران. اما گاه ضرورت ايجاب مي کند که نياز ديگران را مقدم دارد که اين معنا از نظر اخلاقي، در اسلام پسنديده است و ايثار ناميده مي شود.
دو. در نظر گرفتن اولويت در نياز مصرف کننده
تامين نيازهاي ضروري تر بر نيازهايي که تامين آنها ضرورت کمتري دارد، بايد مقدم گردد.
معيار اصلي در تشخيص ميانه روي در مصرف، بلکه مهمترين اصل در اصلاح الگوي مصرف، بجا مصرف کردن و نابجا مصرف کردن است. اين معيار در روايتي از پيامبر(ص) بدين گونه بيان شده است:
من اعطي في غير حق فقد اسرف و من منع عن حق فقد فقتر (21)
هرکه به ناحق (بي جا) بخشش کند اسراف کرده است و هرکه به حق (بجا) خرج نکند، سخت گيري و خست ورزيده است.
بر پايه اين معيار عقلي و شرعي، همه بايدها و نبايدها اصلاح الگوي مصرف را مي توان مشخص کرد و ترديدي نيست که تامين همه مراتب نياز انسان ها از درآمد مشروع خود، از مصاديق روشن مصرف بجا محسوب مي گردد.

4. همدردي در تنگناهاي اقتصادي
 

يکي ديگر از دستورالعمل هاي مهم اخلاقي در اسلام، همدردي با توده مردم در تنگناهاي اقتصادي است. شخصي به نام معتب،(22) روايت کرده که در زمان امام صادق(ع) در شرايطي که بهاي مواد غذايي، رو به افزايش بود امام از من پرسيد «چقدر گندم داريم؟»
گفتم: مقداري که ماه ها براي ما کافي است.
فرمود: «همه را به بازار ببر و بفروش» گفتم در مدينه گندم نيست!؟
فرمود:«ببر و آنها را بفروش».
پس از فروش آنها امام (ع) فرمود: اکنون مانند همه مردم برو و گندم مورد نياز ما را از بازار تهيه کن» و افزود:
يا معتب! اجعل قوت عيالي نصفا شعيرا و نصفا حنطه؛ فان الله يعلم اني واجد ان اطعمهم الحنطه عي وجهها، ولکني احب ان يراني الله قد احسنت تقدير المعيشه (23)
اي معتب، غذاي خانواده مرا نيمي جو و نيمي گندم قرار ده؛ خدا مي داند که من، توانايي اين را دارم که همه خوراک آنان را گندم قرار دهم ولي من دوست دارم که خداوند مرا اين گونه ببيند که زندگي را خوب تدبير مي کنم.
اين سخن، بدين معناست که همدردي با مردم در تنگناهاي اقتصادي، بالاترين مراتب «تدبير زندگي» و زيباترين «الگوي مصرف» در اسلام است که بايد مورد توجه ثروتمندان بويژه رهبران ديني و سياسي باشد.

5. رعايت بيشترين بازدهي اجتماعي
 

يکي از نکات مهم در الگوي مصرف در مشارکت هاي اجتماعي اين است که بايد به گونه اي عمل شود که داراي بيشترين بازدهي اجتماعي باشد. از اين رو، هزينه کردن در مواردي که زيانش براي انسان، بيش از سودش باشد براي ديگران است، نکوهيده شمرده شده است. چنان که در روايتي از امام کاظم(ع) آمده است:
لاتبذل لاخوانک من نفسک ما ضره عليک اکثر من منفعه لهم؛(24)
براي برادران [ايماني] خود، چندان از خودت مايه مگذار که زيان آن براي تو، بيشتر از سودش براي آنهاست.
يعني وقتي کسي، بدهکاري زيادي دارد شما نبايد همه ثروتتان را براي پرداخت بدهي چنين شخصي بدهيد؛ چون در اين صورت بدون آنکه بدهي او پرداخته شده باشد همه ثروت خود را از دست داده ايد.(25)

6. ساده زيستي
 

اصلاح الگوي مصرف، بدون قناعت و ساده زيستي ودوري از تجمل گرايي امکان پذير نيست. از اين رو، در روايات اهل بيت کاستن از هزينه هاي زندگي و ساده زيستي بسيار توصيه شده است. بر پايه روايتي از امام صادق(ع) ويژگي هاي شخص با ايمان اين گونه است:
المومن حسن المعونه، خفيف الموونه جيد التدبير لمعيشته؛ (26)
مومن، ياريگري شايسته است؛ کم خرج است و گذران زندگي اش را خوب تدبير مي کند.
براين اساس، برنامه ريزي براي ارتقاي فرهنگ ساده زيستي، يکي ازمصاديق بهترين برنامه ريزي ها براي تدبير زندگي و اصلاح الگوي مصرف است.
در اين باره، سفارش امام صادق(ع) اين گونه است که انسان در زندگي مادي بايد به تهي دستي تر از خود نگاه کند:
انظر الي من هو دونک في المقدره و لاتنظر الي من هو فوقک في المقدره، فان ذلک اقنع لک بما قسم لک؛ (27)
به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر از خويش منگر؛ زيرا اين کار تو را به آنچه قسمت تو شده قانع تر مي سازد.

7. درنظر گرفتن فرهنگ جامعه
 

يکي از نکاتي که درباره موضوع ساده زيستي و دوري از تفريط در مصرف توجه به آن ضروري است، در نظرگرفتن فرهنگ عمومي مردم در زمان هاي مختلف است. به سخن ديگر ساده زيستي به معناي استفاده از پوشاک يا غذاي نامرغوب و يا مسکن نامطلوب و در يک جمله، زندگي نامتعارف نيست. در روايتي از امام رضا(ع) آمده است که مي فرمايد:
ان اهل الضعف من موالي يحبون ان اجلس علي البود والبس الخشن، و ليس يتحمل الزمان ذلک؛(28)
دوستان سست عقيده ام دوست دارند که من بر پلاس بنشينم و جامه زمخت بپوشم اما اين روزگار گنجايش چنين کاري ندارد.
همچنين هنگامي که سفيان ثوري، ملاحظه کرد که امام صادق(ع) لباس زيبايي بر تن دارد به ايشان ايراد گرفت که پدرانش از اين گونه لباس ها استفاده نمي کرده اند امام فرمود:
ان آبائي (ع) کانوا في زمان مقفر مقتر، و هذا زمان قد ارخت الدنيا عزاليها، فاحق اهلها بها ابرارهم؛(29)
همانا پدران من در روزگار فقر و تنگ دستي زندگي مي کردند، حال آن که امروز زمانه گشايش و فراخي است؛ پس شايسته ترين کسان براي بهره مندي از اين گشايش نيکان اين زمانه اند.
بنابراين همسويي با فرهنگ مشروع حاکم بر جامعه، نه تنها نکوهيده نيست، بلکه مطلوب و پسنديده است؛ همان گونه که در روايتي ديگر از امام صادق(ع) آمده است:
خير لباس کل زمان لباس اهله؛(30)
بهترين جامه براي هر روزگار، جامعه مردم همان زمان است.

د. نبايدهاي اصلاح الگوي مصرف، از امکانات شخصي و عمومي
 

بر پايه آنچه درباره ضرورت هاي اصلاح الگوي مصرف تبيين شد معيارهاي الگوي صحيح در مصرف عبارت اند از: برنامه ريزي ، ميانه روي، رعايت اولويت ها، همدردي با توده هاي مردم در تنگناهاي اقتصادي، ساده زيستي، اجتناب از تفريط، درنظر گرفتن فرهنگ حاکم بر جامعه و هزينه کردن بخشي از درآمد براي مصالح جامعه.
بنابراين، مصرف، هرچه به اين معيارها نزديک تر باشد پسنديده تر است و هرچه دور تر باشد، نکوهيده تر و نارواتر. اينک انواع مصرف هاي ناروا و ويژگي هاي آنها را بيان مي کنيم:

1. اسراف و تبذير
 

اسراف در لغت، به معناي تجاوز از مرز اعتدال در هرکار است.(31) در قرآن (32) و حديث نيز اين واژه در معناي لغوي آن به کار رفته است. در روايتي از امام علي(ع) آمده است:
کل ما زاد علي الاقتصاد اسراف؛(33)
هرآنچه از ميانه روي بگذرد زياده روي است.
همچنين از امام صادق(ع) روايت شده است:
اعلم ان لکل شي حدا، فان جاوزه کان سرفا؛(34)
بدان که هرچيزي، اندازه اي دارد که اگر از آن بگذرد، زياده روي است.
امام کاظم(ع) در روايتي، در تبيين سپاهيان عقل وجهل، اين دو گزينه را نيز آورده است:
القصد، الاسراف؛(35)
ميانه روي [و در برابر آن] زياده روي.
اين سخن، اشاره به آن است که اصلاح الگوي مصرف و ميانه روي در آن، مساله اي عقلي است و آنچه را که اسلام در اين باره آورده، چيزي جز ارشاد به حکم عقل نيست.
گفتني است که درباره مفهوم اسراف، چند نکته قابل توجه است:
يک. گستره اسراف
با عنايت به آنچه در تبيين مفهوم اسراف اشاره شد، مصاديق اين واژه در زندگي فردي و اجتماعي انسان بسيار گسترده است؛ چنانکه در حديثي از پيامبر (ص) آمده است:
في الوضوء اسراف و في کل شيئ اسراف؛(36)
در وضو [و شستشو] اسرف هست، و در هر چيز[ديگر هم] اسراف وجود دارد.
مفهوم اسراف، در هر کاري مي تواند تحقق پيدا کند و هرکاري که از مرز اعتدال خارج شود، اسراف شمرده مي شود حتي در وضو گرفتن اگر کسي بيش از حد نياز آب مصرف کند اسراف کار است.
در روايتي ديگر از امام صادق(ع) نقل شده که مي فرمايد:
ان القصد امر يحبه الله(عز و جل)، و ان السرف يبغضه؛ حتي طرحک النواه فانها تصلح للشي، و حتي صبک فضل شرابک؛(27)
ميانه روي کاري است که خداوند آن را دوست دارد و اسراف را ناخوش دارد، حتي دور انداختن هسته [ي ميوه] را؛ زيرا آن [نيز] به کاري مي آيد، و حتي دور ريختن زيادي نوشيدني ات را.
بنابراين، اسراف، تنها در خوردن و آشاميدن نيست؛ بلکه حتي دور ريختن هسته خرما يا هسته ديگر ميوه هايي که براي کاشت، قابل استفاده اند، اسراف محسوب شود؛ ولي در عصر ما، گستره اسراف، بسيار گسترده تر از گذشته است: اسراف در بهره گيري از هوا و محيط زيست، اسراف در استفاده از بنزين، نفت، گاز و ديگر منابع حياتي نيز مصداق دارد.
دو. اسراف کمي و اسراف کيفي
گاه اسراف، درکميت مصرف است؛ يعني بيش از مقدار موردنياز مصرف کردن. گاه نيز در کيفيت مصرف تحقق پيدا مي کند؛ بدين معنا که مصرف از نظر کمي بيش از حد نياز نيست، ولي ازنظر کيفي، بيش از حد نياز است؛ مانند پوشيدن لباس ميهماني- که براي حفظ آبروست- در منزل.
روايت است شخصي به نام سليمان بن صالح، از امام صادق(ع) پرسيد: کمترين درجه اسراف چيست؟
امام (ع) در پاسخ فرمود:
ابذالک ثوب صونک، و اهراقک فضل انائک؛(38)
کمترين اندازه آن، اين است که لباس ميهماني ات را لباس خانه قراردهي و ته مانده ظرف را دور بريزي.
بر پايه روايتي ديگر حتي انسان مي تواند سي پيراهن داشته باشد و از هريک، به منظوري استفاده کند و اسراف شمرده نشود؛ ولي اگر لباسي را که براي حفظ آبرو بايد در بيرون از خانه بپوشد، در خانه، مورد استفاده قراردهد، اسراف کار خوانده مي شود.(39)
بنابراين استفاده نابجا از وسائل شخصي نيز از مصاديق اسراف است. استفاده نابهينه از لباس بيروني اسراف کيفي قلمداد مي شود و دور ريختن باقيمانده آب مصرفي، اسراف کمي. همچنين در روايت ديگري به نقل از پيامبر (ص) آمده است:
ان من السرف ان تاکل کل ماشتهيت؛(40)
اين سخن اشاره دارد به اين نکته که ممکن است کسي بيش از اندازه لازم، غذا نخورد ولي در انتخاب نوع غذا اسراف کار باشد؛ يعني به جاي انتخاب غذاي مفيدتر، غذاي لذيذتر را انتخاب کند. به سخن ديگر آنچه بايد بخورد نمي خورد بلکه آنچه مي خواهد مي خورد.
سه. نسبي بودن مفهوم اسراف
نکته قابل توجه ديگر در تبيين مفهوم اسراف، نسبي بودن آن است؛ بدين معنا که ممکن است بهره گيري مقداري، و يا نوعي از يک کالا، براي يک نفر اسراف و تجاوز از حد اعتدال محسوب شود، ولي براي ديگري، اسراف نباشد؛ چنان که در روايتي از امام صادق(ع) آمده است:
اتري الله اثتمن رجلا علي مال خول له ان يشتري فرسا بعشره الاف درهم و يجزيه فرس بعشرين درهما؛(41)
آيا گمان مي کني خداوند انسان را در مالي که به وي عطا فرموده، امين شمرده که اسبي به بهاي ده هزار درهم بخرد؟ حال آن که اسبي به قيمت بيست درهم براي او کفايت مي کند.
برپايه اين روايت، در زمان ما، مثلاً دو نفر که هردو مي توانند خودرويي به قيمت يک صد ميليون تومان تهيه کنند، يکي از آنها نيازمند به اتومبيلي با اين قيمت است، ولي، ديگري اتومبيلي با قيمت بيست ميليون تومان هم براي تامين نيازهايش کافي است، اگر هردو اتومبيل يکصد ميليون توماني تهيه کردند، شخص دوم، اسرافکار است و اولي، اسراف کار نيست؛ چون فرد دوم از مرز اعتدال تجاوز کرده و ديگري تجاوز نکرده است.
چهار. اسراف در کارهاي خير
برخي از روايات، دلالت دارند که در کارهاي نيک اسراف، نکوهيده نيست؛ مانند آنچه از پيامبر نقل شده که مي فرمايد:
لاخير في السرف ولاسرف في الخير؛(42)
دراسرف، خيري نيست و در [کارهاي] خير، اسراف نيست.
در روايتي ديگر از امام علي(ع) آمده است:
الاسراف مذموم في کل شيء الا في افعال البر؛(43)
اسراف در هرچيزي ناپسند است مگر در کارهاي خير
اما بي ترديد، مقصود از اين روايات، اين نيست که انسان حق دارد همه اموال خود را به بهانه نيکي کردن به ديگران ببخشد و خود و خانواده خويش را به فقر و فلاکت بيندازد. قرآن کريم انفاق انسان هاي شايسته را چنين توصيف مي کند:
والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواما؛(44)
و کساني که هرگاه انفاق مي کنند، نه اسراف مي نمايند و نه سخت گيري؛ بلکه ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مي کنند.
نيز در موردي که پيامبر خدا(ص) همه اموالي را که نزد او بود انفاق کرد، به گونه اي که ديگر نزد او چيزي نماند تا بتواند پاسخگوي نياز ديگران باشد، خداوند متعال ايشان را از اين کار نهي فرمود.
«و لا تجعل يدک مغلوله الي عنقک و لاتبسطها کل ا لبسط فتقعد ملوما تحسورا»؛(45)
و دستت را به گردنت زنجير مکن و بسيار [هم] گشاده دستي منما تا ملامت شده و حسرت زده برجاي ماني.
بنابراين، مقصود از روايتي که تاکيد دارند براين که در کارهاي نيک اسراف نيست، دفع توهم نکوهيده بودن گشاده دستي در کارهاي خير است و تاکيد براين نکته که نه تنها در کارهاي خير، گشاده دستي نکوهيده نيست بلکه نيکو و پسنديده است. اين معنا در روايتي که وصاياي پيامبر(ص) به امام علي(ع) را گزارش کرده نيز به روشني ديده مي شود:
اما الصدقه فجهدک حتي تقول: قد اسرفت و لم تسرف؛(46)
صدقه، آن است که تا توان داري ببخشي، چندان که بگويي اسراف کردم؛ ولي اسراف نکرده باشي.
اين بدان معناست که مومن بايد در انفاق در راه خدا آن قدر گشاده دست باشد که خيال کند، اسراف کرده است: وي در واقع، کار او اسراف نيست بلکه گشاده دستي است.
با اين توضيح، از رواياتي که دلالت دارند اسراف، در شماري از مصارف، قابل تحقق نيست نيز روشن مي گردد؛ مانند آنچه از امام صادق نقل شده که مي فرمايد:
ليس في الطعام سرف؛(47)
در خوراک اسراف نيست.
يا از امام علي(ع) نقل شده است که مي فرمايد:
ليس في الماک و المشروب سرف؛(48)
در خوردني و آشاميدني اسراف نيست.
يا در روايتي که از کليني رحمه الله آورده است:
ما انفقت في الطيب فليس بسرف؛(49)
مالي که صرف بوي خوش(عطر) مي کني، اسراف نيست.
بي ترديد، مقصود از اين روايات اين نيست که تهيه غذاهاي گوناگون مازاد بر نياز و يا پرخوري از آنها اسراف نيست! يا اگر انسان، در و ديورا خانه اش را هر روز با عطر و گلاب شستشو دهد مانعي ندارد؛ بلکه اين را مي رساند که گشاده دستي در تهيه غذاهاي لذيذ و نوشيدني هاي گوارا و عطرهاي دلپذير، در حد ميانه روي، اسراف محسوب نمي شود؛ چنان که در روايتي ديگر از امام صادق(ع) آمده است:
ليس فيما اصلح البدن اسراف ...انما الاسراف فيما اتلف المال و اضر بالبدن؛(50)
در آنچه بدن را سالم نگه مي دارد اسراف نيست ...؛بلکه اسراف، در چيزهايي است که مال را تلف مي کند و به بدن زيان مي رساند.
در همه اين موارد، مقصود يک چيز است و آن دفع توهم صدق اسراف، بر مصارفي است که گشاده دستي در آنها نه تنها نکوهيده نيست بلکه نيکو و پسنديده است.

پي نوشت ها:
 

1. پايه هاي توسعه اقتصادي، عبارت است از: دانش، برنامه ريزي، کار، بازار، مصرف و دولت. در اسلام، علاوه بر اين اصول، براي توسعه پايدار اقتصادي، پايه هاي ديگري نيز مطرح شده اند؛ مانند: اصول اعتقادي، اصول حقيقي، اصول حقيقي، اصول اخلاقي، اصول عبادي و ... (ر.ک: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث)
2. سخنراني معظم له در تاريخ 1388/1/1 در آستان قدس رضوي.
3. الکافي ، ج 1، ص17، ح12.
4.غررالحکم، ح2130.
5. اعلام الدين – ص269، بحارالانوار – ج103 – ص16،ح74.
6.الکافي،ج2، ص166، ح4.
7. غررالحکم، ح5153، عيون الحکم و المواعظ، ص520، ح4686.
8. الکافي، ج4، ص11، ح3.
9. همان، ج4، ص11، ح5.
10.همان، ج5، ص89، ح2؛ کتاب من لايحضره الفقيه – ج3، ص166، ح3619.
11. الکافي، ج5، ص68، ح1.
12. همان، ج5، ص87، ح3؛ کتاب من لايحضره الفقيه – ج3، ص 166، ح3617.
13.سوره بقره، آيه 3.
14. سنن الترمذي، ج4، ص644، ح2470، کنزالعمال – ج6، ص381، ح16150.
15. سوره بقره،آيه 261.
16. سوره طلاق، آيه 7.
17.الکافي، ج4، ص54، ح11.
18. همان، ج 6، ص441، ح4؛ مکارم الاخلاق، ج1، ص221، ح649.
19.ميزان الحکمه، ج8، ص129، ح14328.
20. سنن النسايي، ج7، ص304؛ صحيح مسلم، ج2، ص693، ح41.
21. تفسير مجمع البيان، ج7، ص280(عن معاذ)؛ بحار الانوار، ج69، ص261.
22. وي، خدمتکار امام صادق(ع) است.
23. الکافي، ج5، ص166، ح2؛ تهذيب الاحکام، ج7، ص161، ح15.
24. همان، ج4، ص32، ح2.
25. ر.ک: همان، ج4، ص32،ح1.
26. همان، ج2، ص241، ح38.
27. همان، ج8، ص244، ح338؛ علل الشرائع ، ص559؛ تحف العقول، ص360.
28.مکارم الاخلاق، ج1، ص220، ح748.
29.بحارالانوار، ج47، ص354، ح63.
30. الکافي، ج1، ص411، ح4، ج6، ص444، ح15.
31. الاسراف: مجاوزه القصد (لسان العرب، ذيل واژه «سرف»): السرف: تجاوز الحد في کل فعل يفعله الانسان، (مفردات، ذيل واژه «سرف»).
32. از نگاه قرآن کريم، هرکاري که خارج از مرز اعتدال انجام شود اسراف است و انجام دهنده آن مسرف ناميده مي شود. از اين رو، قرآن همان طور که شخص پرخورد را مسرف مي نامد(سوره اعراف، آيه 31) گناهکار را نيز مسرف مي خواند(سوره زمر، آيه 53) همچنين شخص مستبد و مستکبر را هم مسرف مي داند(سوره يونس، آيه 83) زيرا اولي در مورد جسم، دومي، در مورد جان، و سومي، درباره جامعه، از مرز اعتدال خارج شده اند.
33. غررالحکم – ح6899.
34. نزهه الناظر، ص178، ح54.
35. تحف العقول، ص402.
36. کنزل العمال، ج9، ص 474، ح27027.
37. الکافي، ج4، ص52، ح2؛ ثواب الاعمال، ص221، ح1.
38. الکافي، ج4، ص56، ج10؛ کتاب من لايحضره الفقيه، ج3، ص167، ح3626.
39. الکافي، ج4، ح4؛ مکارم الاخلاق، ج1، ص221، ح649.
40. سنن ابن ماجه، ج2، ص1112، ح3352، کنزالعمال، ج3، ص444، ح7366.
41. تفسير العياشي، ج2، ص13، ح23.
42. عوالي اللالي، ج1، ص291؛ بحارالانوار، ج77، ص165، ح2. گفتني است که در بسياري از منابع اين سخن به عنوان روايت نقل نشده است.
43. غررالحکم، ح1938.
44. سوره فرقان، آيه 67.
45. سوره اسراء، آيه 29.
46. ر.ک: الکافي، ج8، ص79، ح33.
47. المحاسن، ج2، ص162، ح1444.
48. بحارالانوار، ج69، ص261.
49. الکافي، ج6، ص512، ح16.
50. ميزان الحکمه، ج5، ص287، ح8683.
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره52



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط