حق گرفتنی است یا دادنی؟

فراتر از دوراهی: نگاه جامع اسلام به مسئله حق (دادنی و گرفتنی)

با نگاهی به آموزه‌های اسلامی، این نوشتار به بررسی این پرسش می‌پردازد که آیا حق، تلاشی دوسویه و هم دادنی و هم گرفتنی است، یا صرفاً مقوله‌ای دادنی یا گرفتنی محسوب می‌شود.
دوشنبه، 29 ارديبهشت 1404
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
فراتر از دوراهی: نگاه جامع اسلام به مسئله حق (دادنی و گرفتنی)
مقدمه:
مسئله دیرینه‌ی حقوق و چگونگی استیفای آن، همواره در کانون توجه اندیشمندان و مکاتب مختلف بوده است. آیا حق، موهبتی است که از سوی دیگران اعطا می‌شود، یا آنکه ضرورتی است که باید با تلاش و کوشش به دست آید؟
 
 این پرسش بنیادین، دو رویکرد متضاد "حق دادنی است" و "حق گرفتنی است" را شکل داده است. در این میان، آموزه‌های اسلامی، با ارائه نگرشی جامع و متوازن، فراتر از این دوگانگی صرف، راهی میانه و واقع‌بینانه را فراروی انسان قرار می‌دهد.
 
این مقاله در پی آن است تا با تکیه بر آیات قرآن کریم، سنت نبوی و به ویژه حکمت‌های نهج البلاغه، به تبیین این دیدگاه جامع بپردازد.
 
 بررسی سخنان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نشان می‌دهد که استیفای حق در اسلام، نه صرفاً منوط به بخشش دیگران است و نه تنها از طریق مبارزه و مطالبه به دست می‌آید، بلکه ترکیبی هوشمندانه از این دو رویکرد را در بر می‌گیرد.
 
 این نوشتار تلاش می‌کند تا با تحلیل دیدگاه‌های مختلف و ارائه شواهد متقن از منابع اسلامی، این توازن ظریف در مسئله حق را آشکار سازد و نشان دهد که چگونه اسلام، با در نظر گرفتن ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، راهنمایی‌های لازم برای تحقق عدالت و استیفای حقوق را ارائه می‌دهد.


فراتر از دوراهی: نگاه جامع اسلام به مسئله حق (دادنی و گرفتنی)

أملی در یک شعار محوری با الهام از نهج البلاغه

شعار "حق گرفتنی است، نه دادنی" به عنوان یک اصل راهنما در روابط و تعاملات انسانی، به ویژه در مواجهه با ستم و بی‌عدالتی، در اذهان بسیاری نقش بسته است. این مفهوم عمیق، ریشه در کلام نورانی امیرالمؤمنین، حضرت امام علی علیه السلام دارد.
 
ایشان می‌فرمایند: «لایَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلیلُ، وَ لایُدْرَکُ الْحَقُّ اِلاّ بِالْجِدِّ»؛ «افراد ناتوان و ذلیل (و به تعبیری ترسو)، هرگز نمى‌توانند ستم را از خود دور کنند؛ و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى‌آید.»(1)
 
در این بیان حکیمانه، امام علی (ع) بر یک حقیقت بنیادین تأکید می‌ورزند: استیفای حق، مستلزم اراده، شناخت و تلاش پیگیرانه از سوی صاحب آن است. واژه "درک" در این سیاق، صرفاً به معنای به دست آوردن نیست، بلکه دربرگیرنده مراحلی چون شناخت دقیق حق، فهم عمیق ابعاد آن و سپس اقدام جدی و مستمر برای تحقق آن می‌باشد.
 
این اصل از آنجا نشأت می‌گیرد که طبع ظالمان بر تعدی و تجاوز به حقوق دیگران استوار است و انتظار بازگرداندن حق بدون مطالبه و ایستادگی، انتظاری دور از واقعیت به نظر می‌رسد.
 
علاوه بر این، در فرهنگ اسلامی، نه تنها ظالم به دلیل ستمگری مورد نکوهش قرار می‌گیرد، بلکه مظلومی که با وجود توانایی، در برابر ظلم سکوت اختیار می‌کند و از حق خود دفاع نمی‌نماید نیز، در معرض غضب الهی قرار دارد.
 
 مگر آنکه شرایط به گونه‌ای باشد که فرد یا جامعه تحت فشاری طاقت‌فرسا، توانایی دفاع از حقوق خود را از دست داده باشند.
 
بنابراین، این سخن گهربار از نهج البلاغه، نه تنها مبنای شعار "حق گرفتنی است" را تبیین می‌نماید، بلکه بر اهمیت آگاهی از حق، تلاش برای استیفای آن و مسئولیت فردی و اجتماعی در مقابله با بی‌عدالتی تأکید می‌ورزد. در ادامه این نوشتار، به بررسی ابعاد گوناگون این مفهوم خواهیم پرداخت.
 

سؤال: امام علی(ع) راه رسیدن به حق را چه می داند؟

جواب: امام علی(ع) در بخشی از خطبه29 نهج البلاغه به یک اصل بسیار مهم در زندگى انسان ها اشاره کرده، مى فرماید: «افراد ضعیف و ناتوان، هرگز نمى توانند ستم را از خود دور کنند; و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى آید»; (لاَیَمْنَعُ الضَّیْمَ (2) الذَّلِیلُ! وَ لاَیُدْرَکُ الْحَقُّ إِلاّ بِالْجِدِّ).
 
از جمله «لایُدْرَکَ الْحَقُّ إلاّ بالْجِدِّ» به خوبى استفاده مى شود که حقّ گرفتنى است، نه دادنى; یعنى «در جوامعى که زورمندان و غارتگران حاکمند، یا در کمین حکومتند، هرگز نمى توان انتظار داشت که با میل و رغبت حقوق مستضعفان را به آنها بدهند;
 
 چرا که قدرت آنها اصولا از غصب حقوق دیگران به دست مى آید و بازگرداندن حقوق دیگران به آنها مساوى است با از دست دادن قدرتشان و این کارى است که هرگز آماده انجام آن نیستند.
 

نکات مهم:

1-  تأکید بر نقش کنشگری افراد
 سخن امام علی (ع) به روشنی بر نقش فعال و کنشگرانه افراد در به دست آوردن حقوقشان تأکید دارد. ایشان ضعف و ناتوانی را مانعی برای دفع ستم و استیفای حق می‌دانند. این بدان معناست که انفعال و چشم‌داشتن صرف به بخشش دیگران، راه به جایی نخواهد برد.
 
 2- پیوند حق و قدرت:
این دیدگاه به طور ضمنی به پیوند میان حق و قدرت اشاره دارد. در جوامعی که موازنه قدرت به نفع زورمندان است، آن‌ها انگیزه‌ای برای اعطای حقوق دیگران ندارند. در واقع، حفظ قدرت آن‌ها اغلب در گرو تداوم بی‌حقوقی دیگران است.
 
 3- ضرورت مبارزه و مقاومت
برداشت "گرفتنی بودن حق" لزوماً به معنای توسل به خشونت نیست، بلکه می‌تواند شامل اشکال مختلف مبارزه مدنی، مطالبه‌گری، روشنگری افکار عمومی، سازماندهی اجتماعی و استفاده از سازوکارهای قانونی و مشروع برای احقاق حق باشد.
 
 4- مفهوم "جدّ" (تلاش و کوشش)
واژه "جدّ" در کلام امام (ع) بسیار کلیدی است. این واژه فراتر از یک تلاش ساده، بر کوشش مستمر، پیگیرانه، آگاهانه و همراه با برنامه‌ریزی دلالت دارد. به دست آوردن حق نیازمند صبر، استقامت و فداکاری است.
 
5- حقوق به مثابه یک مفهوم پویا:
این دیدگاه، حق را به عنوان یک مفهوم ایستا و صرفاً "دادنی" تلقی نمی‌کند، بلکه آن را امری پویا می‌داند که برای تحقق آن باید تلاش کرد و در صورت تضییع، برای بازپس‌گیری آن اقدام نمود.
 

زوایای پنهان در عبارت امام علی (ع)

 1- نگاهی به تاریخ
 در طول تاریخ، جنبش‌های اجتماعی و مبارزات مردمی بسیاری برای کسب حقوق مختلف (مانند حق رأی، حقوق کارگران، حقوق زنان، حقوق مدنی و غیره) شکل گرفته‌اند که همگی مؤید این نکته هستند که حقوق معمولاً با تلاش و پیگیری به دست آمده‌اند، نه صرفاً از سوی حاکمان اعطا شده‌اند.
 
2- نقش قانون و نهادهای مدنی:
 اگرچه حق گرفتنی است، اما وجود قوانین عادلانه و نهادهای مدنی قوی می‌تواند فرایند استیفای حق را تسهیل کند و از اعمال زور و خشونت بی‌مورد جلوگیری نماید. این نهادها می‌توانند بستری برای دادخواهی و مطالبه حقوق فراهم آورند.
 
3- مسئولیت صاحبان قدرت:
 در مقابل، صاحبان قدرت نیز مسئولیت دارند که به حقوق مردم احترام بگذارند و از تضییع آن خودداری کنند. اگرچه تاریخ نشان می‌دهد که این امر همواره نیازمند نظارت و فشار از سوی جامعه بوده است.
 
3- تفاوت میان "حق فطری" و "حق قانونی":
می‌توان بین حقوق فطری و ذاتی انسان که غیرقابل سلب هستند و حقوق قانونی که در چارچوب یک نظام حقوقی تعریف می‌شوند، تمایز قائل شد. حتی برای تحقق حقوق فطری در عرصه عمل، اغلب نیاز به مبارزه و مطالبه‌گری است تا در قالب قوانین به رسمیت شناخته شوند و ضمانت اجرایی پیدا کنند.
 

راهبرد اتحاد و عدم اعتماد به وعده‌های فریبنده

اینجاست که امام(ع) به همه ستمدیدگان و محرومان و مستضعفان جهان درس مى دهد که متحد شوند و به پاخیزند و با تلاش و کوشش حقِّ خود را از زورمندان بگیرند و در این راه به یقین پیروز مى شوند; چرا که غاصبان حتّى براى حفظ موقعیت خود حاضر به ایثار نیستند، در حالى که مستضعفان و ستمدیدگان هر بهایى را براى احقاق حقّ خویش مى پردازند.
 
درست است که در دنیاى امروز شعارهایى در زمینه حقوق بشر و بازگرداندن حقّ محرومان به آنها داده مى شود، ولى تجربه نشان داده که این شعارها دامى است براى همان قشر محروم و مستضعف و فریب و نیرنگى است براى اغفال آنها و در نتیجه غصب حقوق آنان. بنابراین، این اصل که «حقّ را باید گرفت» هم در گذشته صادق بوده و هم امروز و هم فردا و فرداها.
 
آرى مؤمنان پاکدل و سربلند دست روى دست نمى گذارند تا زورمندان بى رحم تمام سرمایه ها و افتخارات آنها را بر باد دهند. نزد آنان تن به شمشیر دادن بر تسلیم ذلیلانه در برابر زورمندان غاصب ترجیح دارد.
 

نکات:

1- دعوت به اتحاد و قیام ستمدیدگان
امام علی (ع) به محرومان و مستضعفان در سراسر جهان توصیه می‌کنند که برای احقاق حقوق خود متحد شده و به پا خیزند. این تأکید بر کنشگری جمعی به عنوان یک نیروی قدرتمند در برابر ظلم است.
 
2- تلاش و کوشش به عنوان ابزار اصلی
این فراز تصریح می‌کند که به دست آوردن حق نیازمند تلاش و کوشش پیگیر است. این دیدگاه، انفعال و انتظار برای اعطای حق را رد می‌کند و بر نقش فعال افراد در تعیین سرنوشت خود تأکید دارد.
 
3- تفاوت انگیزشی ظالم و مظلوم
دلیل پیروزی نهایی ستمدیدگان در این راه، تفاوت اساسی در انگیزه و میزان فداکاری آن‌ها با غاصبان است. غاصبان برای حفظ موقعیت خود حاضر به ایثار نیستند، در حالی که ستمدیدگان برای احقاق حق، هر بهایی را می‌پردازند.
 
3- نگاه انتقادی به شعارهای حقوق بشری معاصر
 این دیدگاه با دیده تردید به شعارهای حقوق بشری که از سوی قدرت‌های جهانی مطرح می‌شود، می‌نگرد و آن‌ها را ترفندی برای فریب و اغفال محرومان و استمرار غصب حقوقشان تلقی می‌کند.
 
4- اصل ثابت "گرفتنی بودن حق" در گذر زمان
 این اصل به عنوان یک حقیقت همیشگی در طول تاریخ مطرح می‌شود که نه تنها در گذشته صادق بوده، بلکه در حال و آینده نیز معتبر است.
 
5- ترجیح مقاومت بر تسلیم
 این بخش بر روحیه عزت و سربلندی مؤمنان تأکید دارد که حاضرند در راه حق مبارزه کنند و حتی جان خود را فدا کنند، اما در برابر زورگویان غاصب تسلیم ذلیلانه را نمی‌پذیرند.
 

عاشورا؛ تبلور "حق گرفتنی است" در رد ذلت و انتخاب شهادت

این همان درسى است که امام حسین (علیه السلام) در میدان نینوا در روز عاشورا به جهانیان آموخت و در جمله هاى تاریخى و ماندگارش فرمود: «ألا! وَ إنَّ الدّعی بن الدّعی قَدْ تَرَکَنی بَیْنَ السِلّةِ و الذِلّة! وَ هیهاتَ لَهُ ذلِکَ! هیهاتَ مِنّى الذلّةُ! اَبَى اللهُ ذالِکَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُدُودٌ طَهُرَتْ وَ حُجُورٌ طابَتْ، أنْ نُؤثر طاعَةَ اللّئامِ عَلى مَصارعِ الْکِرامِ»;
 
 (آگاه باشید! مرد آلوده، فرزند آلوده، مرا در میان شمشیر و ذلّت مخیّر ساخته است. هیهات که من ذلّت را بپذیرم و او به مقصد خویش برسد! خداوند و رسولش و مؤمنان و نیاکان پاک دامن و مادران پاکیزه، از این ابا دارند که اطاعت لئیمان را بر قربانگاه بزرگواران ترجیح دهیم).(3)
 
این فراز، همان درسی را تبیین می‌کند که امام حسین (علیه السلام) در واقعه کربلا و در روز عاشورا به جهانیان آموخت. ایشان در سخنانی ماندگار و تاریخی، وضعیت تحمیلی از سوی دشمن را تشریح فرمودند: فردی ناپاک و زاده‌ی ناپاک، ایشان را بین پذیرش شمشیر و تن دادن به ذلت مخیر ساخته بود.
 
اما امام حسین (علیه السلام) با قاطعیت این پیشنهاد را رد کردند و فرمودند که پذیرش ذلت از ساحت ایشان دور است. ایشان تصریح نمودند که خداوند، پیامبر گرامی اسلام (ص)، مؤمنان راستین، و نیز پیشینیان پاک و مادران پاکیزه‌سرشت ایشان، همگی از این امر اکراه دارند که اطاعت افراد پست و فرومایه را بر شهادت در راه بزرگان و کرامت ترجیح دهند.
 
این سخنان امام حسین (علیه السلام) به روشنی نشان می‌دهد که در مواجهه با ستم و تهدید به ذلت، انتخاب مقاومت و حفظ کرامت انسانی، حتی به قیمت جان، ارجحیت دارد.
 
 این رویکرد، امتداد همان اصل "حق گرفتنی است" است که در بخش‌های پیشین به آن اشاره شد. امام حسین (علیه السلام) با عمل خود نشان داد که برای حفظ حق و ارزش‌های الهی، نباید در برابر زورگویان تسلیم شد، بلکه باید با تمام وجود ایستادگی کرد و از هیچ فداکاری دریغ نورزید.
 
 واقعه عاشورا، نمادی از همین درس بزرگ است که در آن، امام حسین (علیه السلام) و یارانشان، شهادت عزت‌مندانه را بر زندگی توأم با ذلت برگزیدند.
 

صبر و استقامت مؤمنان؛ در پرتو اصل "حق گرفتنی است

این که آیات قرآن کراراً مؤمنان را به صبر و استقامت دعوت مى کند، در واقع براى همین است. در قرآن مى خوانیم:
«أمْ حَسِبْتُمْ أنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَأتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ، وَ الضَّرّآءُ وَ زُلْزِلُوا حَتّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللهِ أَلا اِنَّ نَصْرَ اللهِ قَرِیبٌ»;
 
 (آیا گمان کردید داخل بهشت مى شوید بى آن که حوادثى همانند حوادث گذشتگان به شما برسد؟ همانا که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید و آنچنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند، گفتند: «پس یارى خدا کى فرا مى رسد؟» آگاه باشید که یارى خدا نزدیک است) (4)
 
این بخش به ارتباط میان صبر و استقامت مؤمنان و تحقق نصرت الهی در قرآن کریم می‌پردازد. آیه 214 سوره بقره به این حقیقت اشاره می‌کند که ورود به بهشت و دستیابی به پیروزی و سربلندی، بدون مواجهه با سختی‌ها، مشکلات و امتحان‌های الهی میسر نخواهد بود.
 
 مؤمنان پیشین نیز با انواع گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها دست و پنجه نرم کردند و در شرایط دشوار، حتی پیامبر و همراهان مؤمنشان نیز زمان تحقق یاری خداوند را جویا شدند.
 
این آیه در سیاق بحث "حق گرفتنی است" از این منظر قابل تأمل است که استقامت و پایداری در راه حق و مقابله با ظلم و باطل، لازمه‌ی استحقاق نصرت الهی است.
 
خداوند وعده یاری به کسانی داده است که در راه او صبر و استقامت پیشه کنند و در برابر مشکلات و موانع تسلیم نشوند. این صبر و استقامت، خود نوعی تلاش و کوشش برای حفظ و استیفای حق است. مؤمنان با پایداری در اعتقادات و عمل به وظایف خود، در واقع برای تحقق وعده الهی و پیروزی نهایی تلاش می‌کنند.
 
بنابراین، دعوت قرآن به صبر و استقامت، نه تنها یک فضیلت اخلاقی، بلکه یک راهبرد عملی برای رسیدن به اهداف الهی و پیروزی بر چالش‌ها است.
 
مؤمنان با تکیه بر ایمان و صبر، در مسیر استیفای حق خود و مقابله با باطل، گام برمی‌دارند و به وعده نصرت الهی امیدوار می‌مانند. این آیه یادآور می‌شود که تحقق نصرت الهی نزدیک است، اما نیازمند پایداری و استقامت در این راه است.
 

یروزی در سایه تلاش و ایثار؛ قانون جاودانه تاریخ (تأییدی بر "حق گرفتنی است")

مطالعه‌ی تاریخ جنگ‌های صدر اسلام، همچون بدر، احد، احزاب، تبوک و حنین، به روشنی این حقیقت را آشکار می‌سازد که پیروزی‌های پی در پی مسلمانان در عصر پیامبر اکرم (ص)، همگی بدون استثنا، در نتیجه‌ی تلاش و کوشش فراوان، ایثار و فداکاری بی‌دریغ آنان به دست آمد.
 
 اگرچه حمایت و امداد الهی همواره شامل حال مؤمنان بوده است، اما از منظر اسباب ظاهری و عوامل مادی، عامل اصلی پیروزی، جدیت، همت و از خودگذشتگی آنان بود.
 
این واقعیت تاریخی، یک قانون پایدار و همیشگی در طول تاریخ است. اینگونه نبوده است که این اصل تنها مختص یاران پیامبر (ص) و امام حسین (علیه السلام) باشد و یا صرفاً به گذشته و حال محدود گردد؛ بلکه این قاعده اساسی در آینده نیز همچون گذشته حکمفرما خواهد بود.
 
 دستیابی به اهداف و پیروزی در هر عرصه‌ای، خواه مادی و خواه معنوی، نیازمند تلاش، کوشش و تحمل سختی‌ها است. انتظار پیروزی بدون مجاهدت و فداکاری، انتظاری بیهوده است.(5)
 
این نگرش، بار دیگر بر مفهوم "حق گرفتنی است" تأکید می‌کند. پیروزی و موفقیت، که خود نوعی دستیابی به حق و غلبه بر موانع محسوب می‌شوند، به صورت رایگان و بدون تلاش به دست نمی‌آیند. بلکه نیازمند بذل جهد، تحمل مشقت و ایثار از سوی کسانی است که در پی آن هستند. تاریخ جنگ‌های اسلامی گواه روشنی بر این مدعاست که نصرت الهی نیز در سایه‌ی همین تلاش و فداکاری محقق می‌گردد.
 

سه دیدگاه کلی در مورد حق:

الف-- دیدگاه "حق دادنی است
ب- دیدگاه "حق گرفتنی است
ج- دیدگاه "حق؛ تلاشی دوسویه: هم دادنی، هم گرفتنی (نگاهی به دیدگاه اسلام)
 

الف- دیدگاه "حق دادنی است

این دیدگاه (که نویسنده آن را به برخی مکاتب از جمله برداشت خاصی از مسیحیت نسبت می‌دهد) معتقد است که حق چیزی است که باید توسط کسی که آن را غصب کرده یا از آن منع کرده، به صاحبش اعطا شود. بر اساس این دیدگاه، صاحب حق نباید خود برای گرفتن آن اقدام کند و این کار خلاف اخلاق تلقی می‌شود.
 
 
این دیدگاه بر این اصل استوار است که اعطای حق، یک عمل ارادی و مبتنی بر میل و خواست طرفی است که قدرت یا امکان اعطای آن را دارد. در این نگرش، اگر حقی از کسی سلب شده باشد، راهکار اصلی برای استیفای آن، توسل به وجدان، اخلاق یا قدرت خیرخواهانه طرف مقابل (ظالم یا مانع) است تا او با اراده خود، حق را به صاحب آن بازگرداند.
 

ویژگی‌های اصلی این دیدگاه

1- تأکید بر اراده اعطاکننده
محوریت این دیدگاه، فرد یا نهادی است که حق را در اختیار دارد یا آن را سلب کرده است. فرض بر این است که بازگرداندن حق، منوط به تصمیم و اقدام اوست.
 
2- نفی یا کمرنگ کردن نقش مطالبه‌گر:
 
در این دیدگاه، نقش صاحب حق در استیفای حق خود کمرنگ می‌شود یا حتی نفی می‌گردد. اقدام فعالانه از سوی کسی که حقش ضایع شده، ممکن است ناپسند یا غیراخلاقی تلقی شود.
 
3- اتکا به نصیحت و خواهش:
 راهکار پیشنهادی برای بازگرداندن حق، اغلب شامل نصیحت کردن ظالم، خواهش و تمنا از او یا توسل به احساسات و وجدان اوست.
 
4-نگاه منفی به قیام برای حق:
 هرگونه اقدام جدی و سازمان‌یافته از سوی صاحب حق برای گرفتن آن (به تعبیر نویسنده "قیام")، ممکن است به عنوان رفتاری خشونت‌آمیز، غیراخلاقی یا مغایر با شأن انسانی تلقی شود.
 
5-نمونه مسیحیت از منظر شهید مطهری (ره)
شهید مطهری (ره) برداشت خاصی از آموزه‌های مسیحیت را به عنوان نمونه‌ای از این دیدگاه مطرح می‌کند. بر اساس این برداشت، توصیه می‌شود که با ظالم مدارا شود و از او خواهش شود که حق را بازگرداند، اما صاحب حق نباید برای گرفتن آن دست به اقدام بزند.
 

محدودیت‌ها و ضعف‌های عملی دیدگاه "حق دادنی است"

1- محدودیت و ضعف عملی
 این دیدگاه در عمل با محدودیت‌ها و ضعف‌های جدی مواجه است. اتکا صرف به اراده ظالم برای بازگرداندن حق، در بسیاری از موارد به دلیل منافع شخصی، تکبر یا عدم احساس مسئولیت او، ناکارآمد خواهد بود و منجر به استمرار ظلم و تضییع حقوق می‌شود.
 
2- نادیده گرفتن پویایی قدرت:
3-  این دیدگاه، پویایی‌های قدرت در روابط انسانی و اجتماعی را نادیده می‌گیرد. کسانی که از غصب حقوق دیگران سود می‌برند، معمولاً انگیزه‌ای برای بازگرداندن آن ندارند، مگر آنکه با فشار و مطالبه جدی مواجه شوند.
 
4- احتمال تداوم بی‌عدالتی
 در جوامعی که این دیدگاه حاکم باشد، احتمال تداوم بی‌عدالتی و محرومیت افراد از حقوقشان افزایش می‌یابد، زیرا هیچ سازوکار مؤثری برای استیفای حق در صورت عدم تمایل طرف مقابل وجود ندارد.
 
5-تفاوت با مفهوم "بخشش":
 باید توجه داشت که این دیدگاه با مفهوم "بخشش" که یک عمل داوطلبانه از سوی صاحب حق برای چشم‌پوشی از حق خود است، متفاوت است. در دیدگاه "حق دادنی است"، انتظار می‌رود که ظالم حق را بدهد، نه اینکه صاحب حق از آن بگذرد.
 
به طور خلاصه، دیدگاه "حق دادنی است" بر این باور است که استیفای حق، منوط به اراده و اقدام طرف مقابل است و صاحب حق نباید به طور فعال برای گرفتن آن تلاش کند. این دیدگاه، با توجه به واقعیت‌های روابط قدرت و انگیزه‌های انسانی، اغلب ناکارآمد و زمینه‌ساز تداوم بی‌عدالتی تلقی می‌شود.
 

ب- دیدگاه "حق گرفتنی است

 این دیدگاه معتقد است که حق صرفاً با تلاش و کوشش صاحب آن به دست می‌آید. طرفداران این دیدگاه، با بدبینی به اراده کسانی که حقوق دیگران را پایمال کرده‌اند، معتقدند که آن‌ها به میل خود حق را بازنمی‌گردانند و بنابراین، صاحب حق باید برای استیفای آن اقدام کند.
 

ویژگی‌های اصلی این دیدگاه حق گرفتنی است

1- تأکید بر نقش فعال صاحب حق
این دیدگاه بر این باور است که تنها راه استیفای حق، اقدام و تلاش مستقیم از سوی کسی است که حقش ضایع شده است. صاحب حق باید به طور فعال برای به دست آوردن حق خود اقدام کند.
 
2- بی‌اعتمادی به اراده طرف مقابل
 فرض اساسی این دیدگاه، بی‌اعتمادی به اراده و تمایل کسانی است که حقوق دیگران را پایمال کرده‌اند. معتقدان به این دیدگاه بر این باورند که افراد زورگو و غاصب به میل خود حق را بازنمی‌گردانند.
 
3- ضرورت مبارزه و تلاش
 برای گرفتن حق، مبارزه، کوشش و پیگیری مستمر ضروری تلقی می‌شود. انفعال و انتظار برای اعطای حق، بی‌نتیجه خواهد بود.
 
4- انکار یا نادیده گرفتن جنبه‌های عاطفی و اخلاقی
 این دیدگاه ممکن است جنبه‌های عاطفی، انسانی و اخلاقی را در بازگرداندن حق نادیده بگیرد یا کم‌اهمیت جلوه دهد. فرض بر این است که تنها اهرم فشار و اقدام عملی می‌تواند مؤثر باشد.
 
5- تأکید بر قدرت و زور (نه لزوماً خشونت فیزیکی)
در این دیدگاه، اعمال نوعی قدرت (که می‌تواند شامل قدرت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قانونی و در موارد خاص، قدرت قهری باشد) برای وادار کردن طرف مقابل به بازگرداندن حق، امری مشروع و ضروری تلقی می‌شود.
 

محدودیت‌ها و ضعف‌های عملی این دیدگاه حق گرفتنی است

1- نادیده گرفتن ظرفیت اصلاح و وجدان انسانی
این دیدگاه، ظرفیت اصلاح و بیداری وجدان در افراد خاطی را نادیده می‌گیرد. در حالی که تربیت و آموزش می‌توانند در برخی موارد منجر به بازگرداندن حق شوند.
 
2- خطر خشونت و بی‌قانونی
 تأکید صرف بر "گرفتن" حق، بدون در نظر گرفتن سازوکارهای قانونی و اخلاقی، می‌تواند منجر به خشونت، هرج و مرج و بی‌قانونی در جامعه شود.
 
3- ایجاد دشمنی و کینه
تلاش صرف برای گرفتن حق با رویکرد خصمانه، ممکن است منجر به ایجاد دشمنی و کینه بین طرفین شود و روابط اجتماعی را تخریب کند.
 
4- عدم کارایی در برخی موارد: در برخی شرایط، به دلیل عدم توازن قدرت یا پیچیدگی ساختارهای ظلم، اقدام فردی برای گرفتن حق ممکن است بی‌نتیجه یا حتی خطرناک باشد.
 
5- نادیده گرفتن نقش جامعه و حکومت
این دیدگاه ممکن است نقش جامعه و حکومت را در ایجاد سازوکارهای عادلانه برای احقاق حق و مجازات ظالمان نادیده بگیرد. در یک نظام عادلانه، باید هم امکان مطالبه حق برای افراد وجود داشته باشد و هم نهادهایی برای رسیدگی و اجرای عدالت عمل کنند.
 
به طور خلاصه، دیدگاه "حق گرفتنی است" بر ضرورت اقدام فعالانه صاحب حق برای استیفای آن تأکید دارد و به اراده طرف مقابل برای بازگرداندن حق بی‌اعتماد است. با این حال، این دیدگاه ممکن است ظرفیت اصلاح، سازوکارهای قانونی و نقش جامعه و حکومت را در فرآیند احقاق حق نادیده بگیرد و خطر خشونت و بی‌قانونی را افزایش دهد.
 

ج- دیدگاه اسلام ("تلفیق حق دادنی و گرفتنی"):

این دیدگاه (که توسط شهید مطهری (ره) تبیین شده) یک رویکرد جامع را ارائه می‌دهد. از منظر اسلام، برای استیفای حق باید هم از طرف کسی که حق را ضایع کرده تلاش برای بازگرداندن آن صورت بگیرد (از طریق تعلیم و تربیت و سازوکارهای قانونی) و هم صاحب حق باید برای مطالبه و گرفتن حق خود اقدام کند. اسلام نه انفعال را توصیه می‌کند و نه توسل صرف به زور را تجویز می‌کند، بلکه بر یک تلاش دوسویه برای برقراری عدالت تأکید دارد.(6)
 
جمله ای است که علی علیه السلام در نامه ی معروف خودشان به مالک اشتر، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید:
فَاِنّی سَمِعْتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ فی غَیْرِ مَوْطِنٍ: لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ حَتّی یُؤْخَذَ لِلضَّعیفِ حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ (7)
 
هیچ امت و قومی به مقام قداست و تقدیس و- به تعبیر ما- به مقام ترقی و رُقاء نمی رسد مگر آنکه قبلاً این مرحله را گذرانده باشد که ضعیف در مقابل قوی بایستد و حق خود را مطالبه کند، بدون آنکه زبانش به لکنتی بیفتد. یعنی اسلام آن ضعیفی را که حق خود را نمی تواند مطالبه کند، به رسمیت نمی شناسد. جامعه ای که در آن، ضعفا آنقدر ضعیف النفس باشند که نتوانند حقوق خود را مطالبه کنند، یک جامعه ی اسلامی نیست.
مردهای برتر خودمان در گذشته چگونه بوده اند؟ اصلاً خود پیغمبر صلی الله علیه و آله چگونه انسانی است؟ یکی از مشخصات پیغمبر صلی الله علیه و آله قوّت روحی و قدرت بدنی، هردو است. قوّت روحی پیغمبر را تاریخ زندگی ایشان نشان می دهد.
 

ویژگی‌های مثبت دیدگاه اسلام در مسئله حق:

1- تأکید بر تلاش دوسویه برای استیفای حق:
 اسلام برای احقاق حق، یک رویکرد جامع و متعادل را در پیش می‌گیرد. این دیدگاه هم بر لزوم اقدام از سوی کسی که حق را ضایع کرده برای بازگرداندن آن تأکید دارد (جنبه "دادنی") و هم بر ضرورت تلاش و مطالبه از سوی صاحب حق برای گرفتن آن (جنبه "گرفتنی").
 
2-نقش سازنده تعلیم و تربیت
 اسلام به نقش تعلیم و تربیت در اصلاح فرد خاطی و آماده کردن او برای پس دادن حق اذعان دارد. این نشان‌دهنده توجه این دیدگاه به جنبه‌های اخلاقی و انسانی در حل مسئله حقوق است.
 
3-  به رسمیت شناختن حق مطالبه ضعیف
بر اساس نقل قول امام علی (ع) از پیامبر (ص)، جامعه‌ای به مقام تعالی و پیشرفت نمی‌رسد مگر آنکه در آن، فرد ضعیف بتواند بدون لکنت زبان و با قدرت، حق خود را از قوی مطالبه کند. این نشان می‌دهد که اسلام، حق مطالبه‌گری را برای همه افراد، به ویژه ضعفا، به رسمیت می‌شناسد و آن را از نشانه‌های یک جامعه سالم می‌داند.
 
4-  ترکیب قوّت روحی و عملی
اسلام، فرد مسلمان و جامعه اسلامی را به داشتن قوّت روحی و قدرت عملی برای استیفای حق تشویق می‌کند. همانگونه که پیامبر اسلام (ص) دارای قوّت روحی و بدنی بودند، پیروان ایشان نیز باید از این ویژگی برای برپایی عدالت و گرفتن حق خود و دیگران بهره ببرند.
 
5-  ایجاد توازن و جلوگیری از افراط و تفریط
این دیدگاه با تأکید هم‌زمان بر "دادن" و "گرفتن" حق، از یک سو از انفعال و پذیرش ظلم جلوگیری می‌کند و از سوی دیگر، از خشونت و بی‌قانونی که ممکن است در دیدگاه صرفاً "گرفتنی" وجود داشته باشد، پرهیز می‌کند.
 
6- تأکید بر مسئولیت فرد و جامعه
در این دیدگاه، هم فردی که حق دیگری را ضایع کرده مسئول است و باید برای جبران آن اقدام کند، و هم فردی که حقش ضایع شده مسئول است که برای گرفتن آن تلاش کند. همچنین، جامعه نیز وظیفه دارد سازوکارهای عادلانه برای احقاق حق را فراهم آورد.
 
به طور خلاصه، دیدگاه اسلام در مورد حق، یک دیدگاه پویا، جامع و واقع‌بینانه است که هم بر مسئولیت اخلاقی و تربیتی افراد در ادای حق تأکید دارد و هم بر حق و بلکه ضرورت تلاش و مطالبه از سوی صاحب حق برای استیفای آن. این دیدگاه، قوّت روحی و عملی را لازمه برپایی عدالت و استیفای حقوق می‌داند.
 

جزای کردار؛ تأثیر رفتار بر حقوق

لإمامُ علیٌّ علیه السلام : کَما تَدینُ تُدانُ :امام على علیه السلام : از هر دست بدهى، با همان دست پس مى گیرى.(8) این روایت به طور مستقیم بر اصل کنش و پاداش تأکید دارد. "تدین" در اینجا به معنای "قرض دادن" و "جزا دادن" هر دو به کار رفته است.
 
مفهوم کلی این است که هرگونه رفتاری که از انسان سر بزند، خواه نیک و خواه بد، دیر یا زود بازتاب آن به خود او خواهد رسید. در بحث ما، اگر کسی حقی را از دیگری بگیرد (نوعی "دِین" یا بدهی اخلاقی و اجتماعی ایجاد کند)، انتظار داشته باشد که به نوعی مشابه، حق او نیز گرفته شود یا مورد ظلم واقع گردد.
 
 از طرف دیگر، اگر کسی حقی را به صاحب آن بازگرداند یا در ادای حق دیگران کوشا باشد، انتظار پاداش و رفتار منصفانه از دیگران را خواهد داشت.
 
 این روایت، ضمن اینکه هشداری به غاصبان حق است، تلویحاً بر مسئولیت فرد در ادای حق دیگران تأکید می‌کند که همان جنبه‌ی "دادنی" حق از منظر فاعل است.
 

بذری که امروز می‌کاریم؛ پیامدهای رعایت حقوق در آینده

و کما تدین تدان، و کما تزرع تحصد، و ما قدّمت الیوم تقدم علیه غدا، فأمهد لقدمک، و قدّم لیومک. فالحذر الحذر أیّها المستمع و الجدّ الجدّ أیّها الغافل «و لا ینبّئک مثل خبیر». (9)
 
چنان که جزا دهى تو جزا دهند ترو چنان که بکارى بدروى، و آنچه تقدّم دارى امروز برسى بر او فردا، پس بگستر براى قدم خود، و پیش بفرست براى روزگار خود، پس بپرهیز بپرهیز اى شنوده و جدّ کن و کوشش اى غافل شونده، و آگاه نکند ترا [از حقیقت کارها هیچ آگاه کننده‏] مانند دانا و آگاه.
 
این فراز نیز بر همین اصل عمل و عکس‌العمل در سطحی وسیع‌تر تأکید دارد. تشبیه دنیا به مزرعه ("چنان که بکاری بدروی") و تأکید بر اینکه "آنچه امروز پیش فرستی، فردا به آن خواهی رسید"، همگی بیانگر این هستند که اعمال انسان در این دنیا، نتایج و پیامدهای خود را در پی خواهد داشت.
 
در ارتباط با حق، این بدان معناست که اگر فرد یا جامعه‌ای حقوق دیگران را نادیده بگیرد و ظلم کند، دیر یا زود آثار سوء آن (عدم تقدس، عدم ترقی) متوجه خودشان خواهد شد.
 
 در مقابل، اگر جامعه‌ای به ادای حقوق افراد، به ویژه ضعفا، اهمیت دهد و سازوکارهای عادلانه‌ای برای استیفای حق فراهم کند، به سوی تعالی و پیشرفت گام برخواهد داشت.
 
 تأکید بر "بگستر برای قدم خود و پیش بفرست برای روزگار خود" نیز بر مسئولیت کنونی انسان در قبال آینده و تأثیر رفتارهای امروز بر سرنوشت فردا دلالت دارد.
 
این روایت نیز، با هشدار به غفلت و تأکید بر جدیت، به طور ضمنی بر لزوم تلاش برای ادای حق و جلوگیری از تضییع آن تأکید می‌کند که هر دو جنبه‌ی "دادنی" (از منظر فاعل خیر) و "گرفتنی" (از منظر مطالبه حق در صورت تضییع) را در بر می‌گیرد.
 
هر دو روایت، با تأکید بر قانون عمل و عکس‌العمل، نشان می‌دهند که رفتار انسان در قبال حقوق دیگران، بازتاب مستقیمی بر وضعیت خود او و جامعه‌اش خواهد داشت.
 
 این امر، ضمن اینکه هشداری به ظالمان و تشویقی برای نیکوکاران در ادای حق است، زمینه را برای مطالبه حق توسط مظلومان نیز فراهم می‌کند.
 
 بنابراین، این روایات به خوبی با دیدگاه سوم اسلام سازگار هستند که بر یک تلاش دوسویه برای استیفای حق، هم از طریق ادای آن توسط صاحبان قدرت و مکلفان، و هم از طریق مطالبه آن توسط صاحبان حق، تأکید دارد.
 
 با این حال، لحن و مضمون این روایات، بیشتر بر اهمیت ادای حق و عواقب تضییع آن (جنبه "دادنی" از منظر مسئولیت فردی و اجتماعی) تمرکز دارد.
 

حکمت و انعطاف در استراتژی استیفای حق از منظر امام علی (ع)

ز منظر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، مسئله استیفای حق یک قاعده ثابت و یک‌بعدی نیست، بلکه تابعی از شرایط، مصالح و اقتضائات زمان است. در این راستا، دو وضعیت متفاوت از زندگی حضرت (ع) مورد اشاره قرار گرفته و تحلیل شده است:
 

۱. حق دادنی است در پرتو حفظ اسلام

صلح در عین مظلومیت: حکمت سکوت امام علی (ع) برای بقای اسلام
در این بخش، به دوران پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و غصب خلافت اشاره می‌شود. با وجود اینکه امام علی (ع) خود را صاحب حق می‌دانستند، اما به دلیل نوپا بودن اسلام و خطر بروز فتنه و درگیری داخلی که می‌توانست اصل دین را به نابودی بکشاند، ایشان سکوت اختیار کردند و مصلحت اسلام را بر استیفای فوری حق خود ترجیح دادند.
 
 تعبیر ایشان به اینکه "شخص دومی خواهیم بود که پشت سر فرد اول و در انتهای شتر، سوار می‌شویم" نشان از پذیرش اجباری وضعیت موجود برای حفظ وحدت و جلوگیری از تضعیف اسلام دارد.
 
 در این شرایط خاص، از منظر امام (ع)، استیفای حق از طریق درگیری، هزینه‌ای به مراتب سنگین‌تر از تأخیر در آن داشت. لذا، ایشان منتظر ماندند تا شرایط برای احقاق حق فراهم شود، و این رویکرد مصداقی از "حق دادنی است و نه گرفتنی" در آن مقطع زمانی خاص به شمار می‌رود.(1)
1. همان، ص ۱۴۱، خ ۹۷. حکمت ۲۲ نهج البلاغه
 

۲. حق گرفتنی است در مواجهه با انحراف و سستی

لزوم پایداری و تلاش برای تثبیت حق در برابر باطل
این بخش به دوران خلافت ظاهری امام علی (ع) و شورش معاویه اشاره دارد. پس از آنکه جامعه اسلامی حضرت را به عنوان خلیفه به رسمیت شناخت، معاویه با علم به حقانیت امام (ع) علم مخالفت برافراشت و جنگ‌هایی را به راه انداخت. در این شرایط، سستی و بی‌تفاوتی برخی از سپاهیان امام (ع) باعث شد تا حقی که به ایشان بازگردانده شده بود، مجدداً در معرض تهدید قرار گیرد.
 
امام (ع) در این موقعیت، با توبیخ یاران خود، بر ضرورت تلاش، کوشش و پایداری برای حفظ و تثبیت حق تأکید کردند. ایشان دلیل پیروزی دشمن را نه شایستگی آنان، بلکه ثبات‌قدمشان در باطل و کوتاهی سپاهیان خود در دفاع از حق دانستند.
 
 در این وضعیت، امام (ع) به صراحت اعلام می‌کنند که برای حفظ حق و مقابله با باطل، نباید سستی کرد، بلکه باید با تمام توان تلاش نمود و این مصداقی از "حق گرفتنی است و نه دادنی" در این شرایط است.(10)
 
امیرالمؤمنین (ع) در مواجهه با مسئله حق، رویکردی عمل‌گرایانه و مبتنی بر حکمت و درایت داشته‌اند. ایشان همواره یک شیوه قهرآمیز و بدون در نظر گرفتن شرایط را دنبال نمی‌کردند.
 
 بلکه گاه سکوت و نرمش قهرمانانه (نه از سر ترس، بلکه از سر مصلحت) را برمی‌گزیدند و گاهی نیز بر تلاش و کوشش برای گرفتن و تثبیت حق تأکید می‌کردند. این نشان می‌دهد که از منظر ایشان، استیفای حق نیازمند تشخیص درست شرایط و انتخاب راهبرد مناسب بر اساس مصالح عالی‌تر است.
 

کم نفروشید!": فرمان الهی برای پاسداشت حقوق

آیه شریفه «لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ» (11) که در این سخنان به آن اشاره شده است، مستقیماً به مفهوم "حق دادنی است" مربوط می‌شود.
 
معنای این آیه شریفه این است که "از حقوق و اموال مردم کم مگذارید و به آنان خسارت نزنید." این آیه، در سیاق معاملات و روابط اجتماعی، بر وظیفه و تکلیف کسانی که در جایگاه قدرت، مسئولیت یا تعامل با دیگران قرار دارند، تأکید می‌کند که حقوق آنان را به طور کامل و عادلانه ادا کنند و از تضییع آن بپرهیزند.
 
مدیر در اداره، کارفرما در کارخانه، حاکم بر مردم، شوهر در خانه) همگی مصادیقی از افرادی هستند که در موقعیت "دادن" حق به زیردستان، کارگران، شهروندان، همسر و غیره قرار دارند.
 
این افراد ابتدا باید حقوق کسانی که تحت مسئولیت آن‌ها هستند را به آنان گوشزد کنند و سپس در عمل آن حقوق را به طور کامل ادا نمایند. این دقیقاً مفهوم "حق دادنی است" را تبیین می‌کند؛ یعنی قبل از آنکه کسی مجبور به مطالبه حق خود شود، طرف مقابل باید به وظیفه خود در ادای آن عمل کند.
 

از مزرعه دنیا تا معماری آخرت: پیوند عمل و پاداش در حقوق

1- قوانین بهشت و پاداش عمل
مثال‌های مربوط به بهشت و ارتباط آن با اعمال دنیوی ("اگر کسی درختی را خشکاند، آنجا هم درختش خشکیده است" و غیره) و همچنین حدیث "کما تزرع تحصد" (همان‌گونه که می‌کاری، درو خواهی کرد)، بر اصل عمل و عکس‌العمل و مسئولیت فردی تأکید دارند.
 
 این‌ها می‌توانند هم به جنبه "دادنی" (نیکوکاری و ادای حق در دنیا، پاداش در آخرت) و هم به جنبه "گرفتنی" (تضییع حق دیگران در دنیا، مواجهه با نتایج آن در آخرت) مرتبط شوند.
 
2- لزوم تلاش برای تغییر:
مثال تلاش برای تبدیل تخم هندوانه به زعفران با دعا، در رد این ایده است که می‌توان بدون تلاش و کوشش، به نتایج مطلوب رسید. این با مفهوم "حق گرفتنی است" همخوانی دارد؛ یعنی برای دستیابی به هدف (حتی پاداش الهی)، تلاش و کوشش لازم است.
 
3- اهمیت آگاهی از حقوق:
تأکید بر اینکه مدیران و مسئولان باید حقوق زیردستان خود را به آن‌ها بگویند، نشان‌دهنده اهمیت آگاهی از حقوق است. اگر افراد از حقوق خود آگاه نباشند، چگونه می‌توانند آن را مطالبه کنند؟ این مقدمه‌ای برای هر دو جنبه "دادنی" و "گرفتنی" است.
 
4- توصیه به مدارا در صورت عدم توانایی پرداخت:
در صورتی که مسئول توانایی پرداخت حق را در زمان مقرر نداشته باشد، توصیه به درخواست بخشش و عفو می‌کند. این نشان‌دهنده وجود اخلاق و مدارا در کنار اصل لزوم ادای حق است.
 
5-آرزوی رعایت حقوق متقابل در جامعه اسلامی:
آرزوی رعایت حقوق متقابل در تمام سطوح جامعه، نشان‌دهنده اهمیت قائل شدن برای حقوق همه افراد و تلاش برای ایجاد یک جامعه عادلانه است که در آن هم حق داده شود و هم در صورت لزوم، امکان مطالبه آن وجود داشته باشد.
 
از منظر قرآن و آموزه‌های اسلامی، ادای حقوق دیگران یک وظیفه اساسی ("حق دادنی است") است، و در عین حال، تلاش و آگاهی برای حفظ و مطالبه حقوق نیز اهمیت دارد ("حق گرفتنی است"). این دو جنبه مکمل یکدیگر در ایجاد یک جامعه عادلانه هستند.
 

نتیجه :

در جمع‌بندی نهایی، می‌توان دریافت که اسلام در مسئله استیفای حق، از یک نگرش تک‌بعدی پرهیز کرده و با ارائه دیدگاهی جامع و متوازن، فراتر از دوراهی "دادنی" یا "گرفتنی" صرف، راهی متعادل را فراروی مؤمنان قرار می‌دهد.
 
 آموزه‌های اسلامی، ضمن تأکید بر مسئولیت افراد در ادای حقوق دیگران و پرهیز از تضییع آن ("حق دادنی است")، بر ضرورت آگاهی از حقوق و تلاش برای مطالبه و استیفای آن‌ها در صورت لزوم ("حق گرفتنی است") نیز تأکید می‌ورزد.
 
حکمت‌های نهج البلاغه و سیره معصومین (علیهم السلام) گواه این مدعاست که بسته به شرایط و اقتضائات، هر دو رویکرد می‌توانند در مسیر تحقق عدالت و احقاق حقوق مؤثر واقع شوند.
 
بنابراین، استیفای حق در اسلام، نه یک مبارزه صرف و نه یک انتظار منفعلانه، بلکه یک تلاش هوشمندانه و متکی بر اصول اخلاقی و عدالت‌خواهانه است که هم بر مسئولیت فردی و اجتماعی در ادای حق و هم بر حق مطالبه و پیگیری آن تأکید دارد.
 این توازن، ضامن برقراری عدالت و حفظ کرامت انسانی در جامعه اسلامی خواهد بود.
 

پی نوشت ها:

1.خطبه ۲۹ نهج البلاغه
2.ضیم، به معناى «ظلم و ستم» آمده است.
3.بحارالانوار، جلد 45، صفحه 83.
4. در آیه 214 بقره
5. پیام امام علی(ع)، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، جلد2، ص 213.
6.مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 266
7. نهج البلاغه ، نامه ی 53
8.غرر الحکم : 7208
9.نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 - جلد 1/ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص ۴۷۲، حکمت ۲۲، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
10.خطبه ۹۷ نهج البلاغه
11.اعراف/۸۵ و هود/۸۵ و شعراء/۱۸۳
 

منابع:

https://old.makarem.ir/main.aspx?typeinfo=35&lid=0&catid=25300&mid=253838
http://www.imamalinet.net/fa/Book/View/408/130293
https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/82544/358
https://hadithlib.com/hadithtxts/view/1205562
https://www.tebyan.net/news/521649
https://www.tabnak.ir/fa/news/413118
https://ahlolbait.com/content/15295
https://azarpazhouh.ir/1637


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط