جلوه هايي از هنر تصوير آفريني درروايات ائمه اطهار(ع)(2)

تشخيص، شخصيت انساني دادن به اشيا و آنها را به صورت انسان مجسم کردن است.(1) و يا: پوشاندن لباس انساني بر اندام اشيا و يا هر مخلوق غيربشري و بخشيدن صفات بشري به آنهاست.(2) و برخي نيز آن را «مطلق زندگي بخشيدن به اشيا» دانسته اند.(3)
شنبه، 29 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جلوه هايي از هنر تصوير آفريني درروايات ائمه اطهار(ع)(2)

جلوه هايي از هنر تصوير آفريني درروايات ائمه اطهار(ع)(2)
جلوه هايي از هنر تصوير آفريني درروايات ائمه اطهار(ع)(2)


 






 

2. تشخيص
 

در تعريف آن گفته اند:
تشخيص، شخصيت انساني دادن به اشيا و آنها را به صورت انسان مجسم کردن است.(1)
و يا:
پوشاندن لباس انساني بر اندام اشيا و يا هر مخلوق غيربشري و بخشيدن صفات بشري به آنهاست.(2)
و برخي نيز آن را «مطلق زندگي بخشيدن به اشيا» دانسته اند.(3)
ادبا و شعرا سعي دارند تا براي اشيا غير ذي روح خصوصيات انساني تصور نمايند و صفات يا اعمال يا احساساتي که ويژه انسان است به آنها نسبت دهند و به اين وسيله به آنها حس و حرکت بخشند.
روشن است که اين شيوه در برانگيختن احساسات مخاطبان نقشي بسزا دارد؛ چرا که در قالب آن تمامي پديده ها و مظاهر هستي و موجودات بي جان در کسوت انسان و با غرايز و صفات بشري به نمايش گذاشته مي شوند؛آن چنان که مي توان با آنها سخن گفت و يا سخنانشان را شنيد و شور و نشاط حيات را در وجودشان کاملا احساس نمود.
شخصيت بخشيدن و به جنبش درآوردن اشيا و عناصر طبيعت موضوعي است که در روايات اهل بيت(ع)جايگاهي خاص و قابل توجه دارد، و در تعابير آنان، نمونه هاي بسياري را مي توان سراغ گرفت که در آنها از اين شيوه بديع براي خلق صحنه هايي زنده و تابلوهايي جذاب استفاده شده است.
تشخيص، جلوه هاي بديعي را در روايات اهل بيت(ع) پديد آورده است که در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:

1. تشخيص موضوعات و مفاهيم ديني و اخلاقي
 

- در تصويري بديع«ايمان» و «حيا» را در نقش دو دوست شفيق مشاهده مي کنيم که چنان رشته هاي پيوندي ميانشان برقرار است که هرگاه يکي از آنها به راهي رود، دوستش نيز او را همراهي مي کند.(4)
- «عمل صالح» را همچون فردي که از ناحيه کسي به سوي سرايي رفته و آن را از هرجهت آماده اقامت و پذيرايي صاحبش مي کند،مشاهده مي نماييم.(5)
- «صله رحم» را درحالي مي بينيم که به عرش الهي درآويخته و در حق کساني که جانش را پاس داشته اند، د عا مي کند و آنان که او را مورد بي مهري قرارداده اند، در حقشان نفرين مي کند.(6)

2. تشخيص حالات روحي
 

- در تصويري شگفت، شاهد ازدواج«کسالت» با «ناتواني» هستيم که فرزند زاده شده از اين دو نيز چيزي جز فقر نيست!(7)
- در صحنه اي ديگر«غنا» و «عزّت» را در حرکت و جنب و جوش مي بينيم که وقتي به قرارگاه «توکل» مي رسند، آرام مي گيرند.(8)
- و در تصويري ديگر، «عزت» را دائما در اضطراب و تشويش مي بينيم که تا اين که پا به سرايي مي گذارد که ساکنانش چشم طمع به دست مردم ندارند، در اينجاست که بار سفر مي نهد و آرام و قرار مي گيرد.(9)
- و «بخل» در قالب شخصي زشت و کريه المنظر به نمايش درآمده که هرانساني از ديدن آن احساس تنفّر مي کند.(10)
- و «حسد» را در لباس جنايتکاري مشاهده مي کنيم که نخست از صاحبش انتقام مي گيرد.(11)
- و «صبر» را در چهره پيکارگري مشاهده مي کنيم که به مبارزه با سختي ها رفته و آنها را از پا درمي آورد.(12)

3. تشخيص جمادات
 

- «قبر» در نقش موجودي زنده به تصوير درآمده که هر روز زبان به سخن مي گشايد و پرده از رازهاي دروني خود برمي دارد.(13)
- و در صحنه اي ديگر، «قبر» را در نقش دامادي مشاهده مي کنيم که پيکر نيکان را عروس وار در بر مي کشد و آنان را از آلام دنيا مي رهاند.(14)
- و در تصويري بديع و جذاب، «قلم» در نقش انساني به نمايش درآمده که داراي عواطف بشري است و مي خندد و مي گريد.(15)

4. تشخيص موضوعاتي گوناگون
 

- «دنيا» را در تصويري شگفت، همچون انساني مشاهده مي کنيم که سَرش کبر و چشمش حرص و گوشش طمع و زبانش ريا و دستش شهوت و پايش عُجب و قلبش غفلت است.(16)
- و در تصويري ديگر«دنيا» همچون عروسي آرايش کرده به نمايش درآمده که چشم ها را به خود خيره مي کند ولي چيزي نمي گذرد که تمامي خواستگاران خود را به قتل مي رساند.(17)
- و «مرگ» را در هيبت تعقيب کننده اي بي رحم مشاهده مي کنيم که به سرعت آدمي را تعقيب مي کند و هر آن، احتمال مي رود تا او را به چنگ اندازد(18و19)
- و درصحنه اي ديگر، «مرگ» را در نقش پيکارگري مشاهده مي نماييم که نيزه اش را در بدن ابناي بشر فرو مي برد و آنان را راهي ديار ابدي مي نمايد.(20)
- و «ساعات و لحظات» همچون غارت گراني به تصوير درآمده اند که بر عمر فرزندان آدم يورش مي برند و آن را به تاراج مي برند.(21)
- و «فتنه» همانند حيواني درنده به نمايش درآمده که به خواب رفته است، و هرکه آن را بيدار کند، طعمه آن قرارخواهد گرفت.(22)
- و «چشم ها» در نقش جاسوساني به تصويردرآمده اندکه هرچه مشاهده مي کنند، خبرش را براي دل ها مي آورند تا در آنها تفکر کنند.(23)
- و «تفکر» در نقش پدر و مادر تمامي خوبي ها و نيکي ها به تصوير درآمده است. (24)

3. تخييل
 

تخييل در لغت،به معناي به خيال انداختن،(25) يا به عبارتي خيال و تصوير و نماي چيزي را در انديشه و ذهن ديگران آفريدن است.
صاحب الطراز، تخييل را در شمار صنايع بديع به شمار آورده و در تعريف آن گفته است:
تخييل، تصوير حقيقت چيزي است به گونه اي که گمان برده شود آن چيز داراي صوتي قابل مشاهده است و از اموري است که به ديدار درمي آيد.(26)
وي تخيل را نوعي شخصيت بخشيدن به معاني و مفاهيم دانسته و اساس آن را تشبيه غيرمحسوس به محسوس مي داند.(27)
زملکاني هم تخييل را شيوه اي براي مصور جلوه دادن حقايق دانسته مي گويد:
تخييل تصوير نمودن حقيقت يک شيء است به گونه اي که گمان برده مي شود آن حقيقت داراي صورتي قابل مشاهده است و در مقابل ديدگان ظاهر گرديده است. (28)
در واقع، هنر وقتي جلوه مي کند که خيال در کار باشد و اين عنصر را مي توان از مهم ترين عناصر هنر به شمار آورد.(29)
هنر واقعي ادبا و شعرا در آن است که به جاي تعبيراتي مستقيم از حقيقت اشيا آنها را در قالب هايي بديع و مصوّر و خيال انگيز عرضه مي دارند؛ آن چنان که توسن فکر را در پهن دشت خيال به جولان در مي آورند و انسان را به عالمي از نشاط و سرور منتقل مي سازند.(30)
يکي از محققان درباره نقش مهم خيال در تصوير آفريني مي گويد:
خيال، قدرتي است که با آن مي توان ناديدني ها را مشاهده کرد و به وسيله آن، امور غايب را حاضر نمود و ديدني ها و صورت هاي ذهني و موضوعات گوناگون را با يکديگر الفت داد؛ آن چنان که خواننده را تحت تاثير قرارمي دهد و او را به عالمي ديگر منتقل مي سازد. خيال، ميدان هاي وسيعي از حقايق حيات بشري و پديده هاي متنوع جهان هستي، در برابر ذهن مي گشايد.
خيال را مي توان همچون نواري دانست که ادبا به وسيله آن، تصاويري از حوادث گذشته، حال و آينده و تصاويري از زندگي ملت ها و ويژگي هاي آنان را ازجنبه نوع تفکر و رفتار و مناسباتشان در برابر خوانندگان خود به نمايش مي گذارد.(31)
در ميان روايات ائمه هدي(ع) مي توان شاهد تابلوهاي بديع و باشکوهي بود که صحنه هاي زيبا و جذابش، حس و خيال انسان را برمي انگيزد و تصاوير بي مانندش، مرغ خيال را در افق هايي دور دست به پرواز در مي آورد.
در اينجا نمونه هايي را از تصاوير خيال انگيز و تابلوهاي زنده و جذابي که در لابه لاي روايات اهل بيت (ع) خودنمايي مي کند به نظاره مي نشينيم:
- علي(ع) در تابلويي زيبا و خيال انگيز، دانش و حکمت و جايگاه دانشمندان و حکما و عرفا را اين گونه به نمايش مي گذارد:
دانش، نهري و حکمت، دريايي است. دانشمندان در پيرامون نهر مي گردند و حکما درميان دريا به شناگري و غوّاصي(گوهر معاني) مشغول اند و عرفا در کشتي نجات نشسته و سير مي کنند.(32)
- در تابلويي ديگر، شاهد صحنه هايي بديع و روح پروريم که اميرمومنان علي(ع) با بهره گيري از قوه خلاقه و تخيل گسترده خويش به خلق آن مبادرت ورزيده است:
جهان باغي است، سياحت آن شريعت است و شريعت، سلطاني است که فرمان برداري آن لازم است و فرمان برداري، سياستي است که زمامداري بدان قوام مي گيرد و زمامدار، چوپان و نگهباني است که لشکر، کمکش مي دهند و لشکر ياراني هستند که مال کفالت امور آنان را عهده دار است.(33)
- دريکي ديگر از روايات بديع آن حضرت، مي توان نظاره گر اين تصوير شگفت و بي بديل بود:
خداوند متعال در هر لحظه سه لشکر دارد: لشکري که از صلب پدران به رحم مادران مي ريزند و لشکري که از رحم مادران به زمين وارد مي شوند و لشکري که از دنيا به آخرت کوچ مي کنند.(34)
- در صحنه اي ديگر، امام سجاد(ع) با خلق تصويري بديع و با استفاده از کليد کلماتش دريچه روح آدمي را گشوده و پرنده خيال را در افقي بيکران به پرواز درآورده است:
در بين شب و روز گلستاني وجود دارد که نيکوکاران(با تهجد و عبادت خود در شبانه روز) در پرتو انوار آن سياحت مي کنند و پرهيزکاران در باغ هاي آن متنعم مي شوند.(35)
- و در نمونه اي ديگر، امام صادق(ع) در تصويري خيال انگيز، انسان هاي خودکامه و مستبد را- که وقعي به آرا و نظريات ديگران نمي گذارند – همچون فردي به نمايش گذاشته که بر لب پرتگاهي هول انگيز ايستاده و هر لحظه در معرض لغزش و سقوط در دره اي مخوف است:
خودکامه و مستبد در راي خويش، بر لب پرتگاه هاي لغزش قرارگرفته است.(36)

نتيجه
 

از آنچه گذشت، به وضوح، روشن مي شود که ائمه هدي(ع) با بهره گيري از شيوه مجسم ساختن معاني، معارف بلند و ژرفي را در سطح فهم همگان تنزل بخشيده و با ترسيم دقيق حقايق در تصاوير و صحنه هايي زنده، معنويات را به قلمرو محسوسات درآورده اند و تابلوهاي بديعي آفريده اند که در پشت تصاوير و صحنه هاي بديع آن به وضوح، قوه خلاق و نيروي ابداع گر آفريننده آنها به چشم مي خورد.
کتابنامه
- آثار الصادقين، صادق احسان بخش، ستاد برگزاري نماز جمعه، 1371ش.
- الاختصاص، محمدبن نعمان العکبري(شيخ مفيد)، قم: کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
- اساليب البيان في القرآن، سيد جعفر حسيني، تهران: موسسه الطباعه و النشر، 1413ق.
- اسلام و هنر، محمود بستاني، ترجمه: حسين صابري، مشهد: بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1371ش.
- ارشاد القلوب، حسن بن ابي الحسن ديلمي، قم: موسسه آل البيت، 1408ق.
- الکافي، محمدبن يعقوب کليني، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365ش.
- اعلام الدين، حسن بن ابي الحسن ديلمي، قم: موسسه آل البيت، 1408ق.
- الامالي، محمدبن نعمان العکبري(شيخ مفيد)، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
- الامالي، محمدبن علي بن بابويه(شيخ صدوق)، تهران: انتشارات کتابخانه اسلاميه، 1362ق.
- بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1403ق.
- البلاغه و التحليل الادبي، احمد ابوحاقه؛ بيروت: دارالعلم للملايين، 1993م.
- التبيان في علم البيان، ابومکارم ابن زملکان؛ تحقيق: احمد مطلوب، بغداد، بي نا، 1964م.
- تحف العقول، حسن بن شعبه حراني، قم: انتشارات جامعه مدرسين، 1404ق.
- التصوير الفني في الحديث النبوي، محمدبن لطفي صباغ؛ بيروت: المکتب الاسلامي، 1409ق.
- التصوير الفني في القرآن، سيد قطب، مصر: دارالشروق، بي تا.
،- تمهيد في النقد الحديث، روز غريب، بيروت: درالمکشوف، 1971م.
- تنبيه الخواطر و نزهه النواظر (مجموعه الورام)، مسعود بن عيسي ورام، بيروت: دارصعب و دارالتعارف، بي تا.
- التوحيد محمدبن علي بن بابويه(شيخ صدوق)، قم: انتشارات جامعه مدرسين، 1398ق.
- ثواب الاعمال، محمدبن علي بن بابويه(شيخ صدوق) قم: انتشارات شريف رضي، 1364ش.
- جامع ا لاخبار، تاج الدين شعيري، قم: انتشارات رضي، 1363ش.
- الخصال، محمدبن علي بن بابويه(شيخ صدوق) قم: انتشارات جامه مدرسين، 1403ق.
- روضه الواعظين و بصيره المتعلمين، محمدبن احمد فتال نيشابوري، قم: انتشارات دليل ما، 1423ق.
- شرح نهج البلاغه، عزالدين ابوحامد ابن ابي الحديد، بيروت: داراحياء الثرات العربي، 1965م.
- شرح غررالحکم، جمال الدين محمد خوانساري، تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران، بي تا.
- شرح اصول کافي، محمد صالح مازندراني، بي جا، بي تا.
- صور خيال در شعر فارسي، محمدرضا شفيعي کدکني؛ تهران: انتشارات آگاه، هشتم، 1380ش.
- الصوره الادبيه في القرآن الکريم، صلاح الدين عبدالتواب، بيروت: مکتبه اللبنان ناشرون، 1995م.
- الصوره الفينه في التراث النقدي و البلاغي عندالعرب، جابرعصفور، بيروت: المرکز الثافي العربي، 1992م.
- الصورت الفينه في المثل القرآني، محمدحسين علي الصغير، بيروت: دارالهادي، 1412ق.
- الصوره الفينه في الحديث النبوي الشريف، احمد ياسوف، دمشق: دارالمکتبي، 2006م.
- الطراز، يحيي بن حمزه علوي يمني، بيروت، مکتبه العصريه، 1442ق.
- عده الداعي، ابن فهد حلي، قم: دارالکتاب الاسلامي، 1407ق.
- عوالي اللالي، ابن ابي جمهور احساب، قم: انتشارات سيدالشهدا، 1405ق.
- غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحدبن محمدآمدي، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1366ش.
- فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ابن حجر عسقلاني، بيروت: دارالفکر، 1420ق.
- فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوري، تهران: انتشارات سخن، دوم، 1382ش.
- فرهنگ لغت دهخدا، علي اکبر دهخدا، تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1373ش.
- في النقد الادبي، شوقي ضيف، قاهره: دارالمعارف، 1966م.
- کتاب المومن، حسين بن سعيد اهوازي، قم: مدرسه الامام المهدي(عج) 1404ق.
- کشف الغمه، علي بن عيسي اربلي، تبريز: مکتبه بني هاشم، 1381ش.
-مستدرک الوسائل، ميرزا محمد علي نوري، قم: موسسه آل البيت، 1408ق.
- المستطرف في کل فن مستظرف، احمدبن محمدابشيهي، بيروت: دار مکتبه الهلال، 2001م.
- مشکاهًْ الانوار، ابوالفضل علي بن حسن طبرسي، نجف: کتابخانه حيدريه، 1385ق.
- مصباح الشريعه، قم: موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1400ق.
- معاني الاخبار، شيخ صدوق، قم: انتشارات جامعه مدرسين، 1361ش.
- معجم احاديث الامام المهدي(عج)، علي کوراني، قم: موسسه المعارف الاسلاميه، 1411ق.
- مکارم الأخلاق، حسن بن فضل طبرسي، قم: انتشارات شريف رضي، 1412ق.
- المصنف، ابي بکر عبدالرزاق، بيروت: المجلس علمي، بي تا.
- منيه المريد، زين الدين عاملي(شهيد ثاني)، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1409ق.
- نهايه الارب في معرفه انساب العرب، احمدبن علي قلقشندي، قاهره: دارالکتاب المصري، 1411ق.
- وسائل الشيعه محمدبن حسن حر عاملي، قم: موسسه آل البيت، 1409ق.
- الوافي، محمدبن مرتضي فيض کاشاني، قم: مکتبه آيه الله مرعشي، بي تا.

پي نوشت:
 

1. فرهنگ بزرگ سخن، ج 3، ص1623.
2. الصوره الفنيه في التراث النقدي و البلاغي عند العرب، ص 268.
3. صور خيال در شعر فارسي، ص151.
4. امام باقر(ع): الحياء و الايمان مقرونان في قرن فاذا احدهما تبعه صاحبه؛ حيا و ايمان دو همراهند و در يک رشته بسته اند و چون يکي از آن دو برود، ديگري هم خواهد رفت. (الکافي، ج2، ص106؛ مشکوه الانوار، ص233؛ تحف العقول، ص297؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص166؛ بحارالانوار، ج68، ص331)
5. امام صادق(ع): ان عمل المومن يذهب فيمهد له في الجنه کما يرسل الرجل غلامه فيفرش له؛ عمل مومن(به سوي بهشت) مي رود و براي صاحبش جايگاهي را فراهم مي کند؛ همان گونه که کسي غلامش را به (سرايي) مي فرستند تا آن جا را برايش مهيا کند. (الامالي شيخ مفيد، ص195؛ عده الداعي، ص231؛ المومن، ص35، بحارالانوار، ج64، ص66)
6. امام صادق(ع): ان الرحم معلقه بالعرش تقول: اللهم صل من وصلني و اقطع من قطعني؛ رحم به عرش آويخته شده و مي گويد: پروردگارا، با هر که مرا وصل نموده پيوند (محبت آميز) برقرار نما و با هر که مرا قطع نموده پيوند خويش را قطع نما. (الکافي، ج2، ص151؛ وسائل الشيعه، ج21، ص534؛ بحارالانوار، ج23، ص268)
7. علي (ع): ازدوج الکسل و العجز فنتج بينهما الفقر؛ کسالت و ناتواني با يکديگر ازدواج نمودند که از آنها فقر زاده شد. (الکافي، ج5، ص86؛ وسائل الشيعه، ج17، ص60؛ بحارالانوار، ج75، ص59؛ تحف العقول، ص220)
8.امام صادق(ع): ان الغناء و العز يجولان، فاذا ظفرا بموضع التوکل اوطنا. (الکافي، ج2، ص64؛ وسائل الشيعه، ج15، ص212؛ بحارالانوار، ج68، ص126؛ مجموعه الورام، ج2، ص185)
9. امام صادق(ع): لايزال العز قلقا حيت ياتي دارا قد استشعر اهلها الياس مما في ايدي الناس فيوطنها؛ عزت، پيوسته بي قراري مي کند تا آن که به خانه اي درآيد که اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آن جا مستقر مي شود. (بحارالانوار، ج75، ص 206؛ کشف الغمه، ج2، ص205)
10. علي (ع): لو رايتم البخل رجلا لرايتموه مشوها يغض عنه کل بصر و ينصرف عنه کل قلب؛ اگر بخل را ببينيد، البته او را شخصي زشت و کريه المنظر خواهيد ديد که هر چشمي از او روي گردان و هر دلي را از او متنفر است. (غرر الحکم، ص 293)
11. علي (ع): لله درالحسد ما اعدله بدأ بصاحبه فقتله؛ آفرين بر حسد! چه قدر عدالت پيشه است، نخست به سراغ صاحبش مي رود و او را به قتل مي رساند. (ارشاد القلوب، ج1، ص129؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج1، ص316)
12. علي (ع): الصبر يناصل الحدثان؛ صبر و پايداري، با حوادث و گرفتاري هاي روزگار مبارزه مي کند. (وسائل الشيعه، ج 15، ص264؛ بحارالانوار، ج 66، ص410؛ غررالحکم، ص 284)
13. امام صادق(ع): ان للقبر کلاماً في کل يوم يقول: انا بيت الغربه، انا بيت الوحشه، انا بيت الدود، انا روضه من رياض الجنه، او حفره من حفر النار؛ قبر هر روز سخني دارد و (آن اين است که) مي گويد: من سراي غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کرم هايم، من باغي از باغ هاي بهشتم يا گودالي از گودال هاي دوزخ. (الکافي، ج3، ص242؛ بحارالانوار، ج6، ص267)
14. علي (ع): نعم الصهر القبر؛ چه خوب دامادي است قبر. (شرح غرر الحکم، ج2، ص772)
15. امام صادق(ع): لم ار باکياً احسن من تبسم القلم؛ هيچ گرياني را زيباتر از تبسم قلم نديدم. (نهايه الارب، ج7، ص20) در اين سخن نغز، مرکب قلم به گريه و اشک چشم تشبيه شده و صدا و صرير قلم به تبسم آن مانند گرديده و هيچ گريه و تبسمي زيباتر از گريه همراه با تبسم قلم نيست.
16. امام صادق(ع): الدنيا بمنزله صوره رأسها الکبر و عينها الحرص و أذنها الصعمع و لسانها الرياء و يدها الشهوه و رجلها العجب و قلبها الغفله. (مصباح الشريعه، ص139؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص37؛ بحارالانوار، ج 70، ص105)
17. علي(ع): احذروا هذه الدنيا الخداعه الغداره التي قد تزينت بحليها و فتنت بغرورها و غزت بامالهاو تشوقت لخطابها و فاصبحت کالعروس المجلوه و العيون اليها ناظره و النفوس بها مشغوفه و القلوب اليها تائقه و هي لازواجها کلهم قاتله؛ از اين دنياي فريبکار مکار بپرهيزيد، همان که با زيور آلاتش خود را مي آرايد و با وعده هاي دروغينش فريب مي دهد، و با آرزوهاي درازش مقهور مي سازد و خود را در خواستگاري مشتاق جلوه مي کند و لي (به زودي) تمامي همسرانش را به قتل مي رساند. (بحارالانوار، ج70، ص108)
18. علي(ع): ان من ورائک طالباً حثيثاً من الموت فلا تغفل؛ به راستي از پشت سر تو جوينده سخت گيري چون مرگ به دنبال توست. پس غافل منشين. (شرح غررالحکم، ج1، ص288)
19. امام سجاد(ع): يا ابن آدم! ان اجلک اسرع شييء اليک قد اقبل نحوک حثيثاً يطلبک و يوشک ان يدرکک؛ اي فرزند آدم، اجل سريع ترين چيزي است که به شتاب به تو رو مي کند و نزديک است تو را دريابد. (الکافي، ج8، ص72؛ الامالي شيخ صدوق، ص503؛ تحف العقول، ص294؛ مجموعه الورام، ج2، ص47؛ بحارالانوار، ج 6، ص223)
20. علي(ع): الموت بکم نزول تنتضل فيکم مناياه؛ مرگ بر شما فرود مي آيد و نيزه هايش را در شما فرو مي برد. (الکافي، ج8، ص170)
21. علي(ع): الساعات تنهب الآجال؛ ساعت ها اجل ها را به غارت مي برند. (شرح غررالحکم، ج1، ص186)
22. امام صادق(ع): من ايقظ فتنه فهو اکلها؛ هر که فتنه اي را بيدار سازد، خود طعمه آن مي شود. (بحارالانوار، ص75، ص208؛ کشف الغمه، ج2، ص207)
23. علي(ع): العيون طلائع القلوب؛ چشم ها جاسوسان دل هايند. (شرح غررالحکم، ج1، ص110)
24. امام حسن(ع): اوصيکم بتقوي الله و ادامه التفکر، فان التفکر ابوکل خير و امه؛ شما را به تقواي الهي و تداوم تفکر سفارش مي کنم، زيرا تفکر پدر و مادر تمامي نيکي هاست. (مجموعه الورام، ج1، ص52)
25. فرهنگ فارسي، ج1، ص1054.
26. الطراز، ج3، ص4.
27. همان، ج3، ص3.
28. التبيان في علم البيان، ص178.
29. اسلام و هنر، ص26.
30. بنگريد به: في النقد الادبي، شوقي ضيف، ص168-171؛ الصوره الادبيه في القرآن الکريم، ص25؛ الساليب البيان في القرآن، ص273و 274.
31. البلاغه و التحليل الادبي، احمد ابوحاقه، ص296.
32. العلم نهر و الحکمه بحر والعلماء حول النهر يطوفون و الحکماء وسط البحر يغوصون و العارفون في سفن النجاه يخوضون. (المستطرف، ج1، ص19؛ شرح الکافي، ملا صالح مازندراني، ج2، ص61؛ آثار الصادقين، ج13، ص496)
33. العالم حديقه سياحها الشريعه و الشريعه سلطان تجب له الطاعه و الطاعه سياسه يقوم بها الملک و الملک راع يعضده الجيش و الجيش اعوان يکفلهم المال. (بحارالانوار، ج75، ص83)
34. لله تعالي کل لحظه ثلاثه عساکر، فعسکر ينزل من الاصلاب الي الارحام و عسکر ينزل من الارحام الي الارض و عسکر يرتحل من الدنيا الي الاخره. (شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج20، ص319)
35. ان بين الليل و النهار روضه يرتع في نورها الابرار و يتنعم في حدائقها المتقون. (ارشاد القلوب، ج1، ص83)
36. المستبد برايه موقوف علي مداحض الزلل. (اعلام الدين، ص304؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص342؛ بحارالانوار، ج72، ص105)



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط