شادي در کلام وحي

در منطق قرآن، اگر شادي، انسان را از پيمودن راه تکامل باز دارد، ارزش ندارد. بنابراين، صرف شاد بودن ارزشمند نيست، بلکه اگر شادي در سمت و سوي حق، لطف الهي، خدمت به مردم و رسيدن به کمال باشد، ارزش است. (1)
سه‌شنبه، 2 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شادي در کلام وحي

شادي در کلام وحي
شادي در کلام وحي


 






 

1. شاد بودن از فضل و رحمت الهي
 

قل بفضل الله و برحمته فبذلک فليفرحوا هو خير مما يجمعون. (يونس: 58)
بگو به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] بايد شاد شوند و اين از هر چه گرد مي آورند، بهتر است.
در منطق قرآن، اگر شادي، انسان را از پيمودن راه تکامل باز دارد، ارزش ندارد. بنابراين، صرف شاد بودن ارزشمند نيست، بلکه اگر شادي در سمت و سوي حق، لطف الهي، خدمت به مردم و رسيدن به کمال باشد، ارزش است. (1)
مؤمنان بايد به فضل پروردگار و رحمت بي پايان او و به قرآن، کتاب بزرگ الهي که جامع همه ي نعمت هاست خشنود باشند، نه به گرد آوري ثروت و برتري مقام و فزوني قوم و قبيله که مردم عصر جاهلي را به خود مشغول ساخته بود.
اولياي خدا با الطاف الهي به شادماني مي رسند و مردم عادي با امور مادي. بنابراين، مؤمن بايد به نعمت ولايت و قرآن که شفا، موعظه، هدايت و رحمت است شاد باشد، نه به مال و مقام. (2)

2. شادي مؤمنان در روز قيامت
 

وجوه يومئذ ناعمة. (غاشيه: 8)
در آن روز چهره هايي شادابند.
خداي متعال به مؤمنان وعده داده است که روز قيامت و در بهشت، شاد خواهند بود.
فاما من اوتي کتابه بيمينه فسوف يحاسب حسابا يسيرا و ينقلب الي اهله مسروراً. (انشقاق: 7-9)
اما کسي که کارنامه اش به دست راستش داده شود، به زودي برايش حسابي آسان کنند و شادمان به سوي اهلش باز گردد.
اعطاي نامه ي عمل به دست راست انسان در قيامت و حسابرسي آسان از او در قيامت فرح بخش و شادي آفرين است. (3)

3. ايمان و شادي
 

و الذين اتيناهم الکتاب يفرحون بما انزل اليک. (رعد: 36)
و کساني که به آنان کتاب [آسماني] داده ايم، از آنچه به سوي تو نازل شده است، شاد مي شوند. خداوند در قرآن کريم، هنگام بيان شيوه ي ايمان آوردن پيروان راستين اهل کتاب، به نکته ي مهمي توجه دارد و آن، شادي اين افراد است. اگر چه پذيرفتن کتاب آسماني قرآن مهم است، پذيرش شادمانه ي آن مهم تر است. (4)

4. غفلت و شادي
 

و لئن اذقناه نعماء بعد ضراء مسته ليقولن ذهب السيئات عني انه لفرح فخور. (هود: 10)
و اگر پس از محنتي که به او رسيده است، نعمتي به او بچشانيم، حتماً خواهد گفت: «گرفتاري ها از من دور شد!» بي گمان، او شادمان فخر فروش است.
دو چيز شادي را خطرناک مي کند: يکي، تحليل نادرست و ديگري، شادي همراه با فخر فروشي. تحليل ها و بينش هاي نادرست، سبب رفتار اشتباه مي شود. بنابراين، اگر کسي گمان کند، نعمت هايي که به او رسيده، نشانه ي مجبوبيتش نزد خداوند است و به اين معناست که ديگر هيچ بدي ندارد، فخر فروشي مي کند. (5)
مؤمن بايد نعمت ها را از فضل الهي بداند، نه از سوي خود. در اين صورت، شادي رنگ الهي مي يابد و سبب فخر فروشي و تکبر نمي شود.(6)

5. شادي هاي ناسالم
 

فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله و کرهوا ان يجاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله ... (توبه: 81)
بر جاي ماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا، شادمان شدند و از اينکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند، کراهت داشتند.
عده اي از اينکه همراه پيامبر به جنگ نمي رفتند، شاد بودند. اين گونه شادي ها نشانه ي نفاق است و حسرت هاي طولاني در پي دارد (7)
شادي به دليل کام يابي هاي دنيوي همراه غفلت از آخرت «فرحوا بالحياة الدنيا». (رعد: 26)
«لا تفرح ان الله لا يحب المفرحين؛ اي قارون ،شادي مکن. خداوند شادي کنندگان را دوست نمي دارد». (قصص: 6)
قارون به واسطه ي نعمت هاي دنيوي به خود مي باليد و بسيار مغرور شده بود. غرق شدن در لذت هاي دنيوي، او را از آخرت غافل کرده بود.
شادي به خاطر سختي هايي که به مؤمنان مي رسد: «ان تصبکم سيئه يفرحوا بها؛ اگر به شما (مؤمنان) گزندي رسد، بدان شاد مي شوند». (آل عمران: 120)

6. فرجام شادکامان غافل
 

اذا الاغلال في اعناقهم و السلالسل يسحبون في الحميم ثم في النار يسجرون ... ذلکم بما کنتم تفرحون في الارض بغير الحق و بما کنتم تمرحون. (غافر: 71، 72 و 75)
هنگامي که غل ها در گردن هايشان [افتاده] و [با] زنجير ها کشانده مي شوند، در ميان جوشاب [و] آنگاه در آتش برافروخته مي شوند. اين [عقوبت] به سبب آن است که در زمين به ناروا شادي و سرمستي مي کرديد و بدان سبب است که [سخت به خود] مي نازيديد.
شادي هاي نادرست سبب قهر الهي مي گردد. در سوره ي غافر به عاقبت شوم اين افراد اشاره شده است. شادکامي هاي نابجاي امروز که در پي تجاوز، قتل، غارت و به سخره گرفتن ارزش ها و مقدسات است، روزگاري به غل و زنجير و رفتن به دوزخ، همراه با تحقير و ذلت، تبديل خواهد شد. (8)

پي نوشت:
 

1. نک: محسن قرائتي، تفسيرنور، ج 10، ص292.
2. همان، ج 8، ص420.
3. اکبر هاشمي رفسنجاني، تفسير راهنما، ج 20، ص283.
4. تفسير نور، ج 6، ص202.
5. همان، ج 5، ص277.
6. همان، ص 217.
7. همان، ص 105.
8. همان، ج 1، صص 292 و 293.
 

منبع: گلبرگ جوان، شماره ي 113



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط