زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1)

زعفران براي ثبات رنگ سبز زنگار استفاده مي شود. اين مطلب را هنرمندان ايراني از قرنها پيش مي شناختند و از آن براي جلوگيري از تخريب مينياتورهايي رنگ به روي کاغذ مي کشيدند بهره بردند. آزمايشهاي شيميايي که به وسيله نگارنده اين مقاله بر روي چند مينياتور قديمي انجام گرفت نه تنها وجود زعفران را در اين مينياتورها محرز ساختند، بلکه نظريه هنرمندان پيشين را نيز تأييد کردند.
سه‌شنبه، 16 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1)

زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1)
زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1)


 

نويسنده:ماندانا برکشلي




 

 

چکيده
 

زعفران براي ثبات رنگ سبز زنگار استفاده مي شود. اين مطلب را هنرمندان ايراني از قرنها پيش مي شناختند و از آن براي جلوگيري از تخريب مينياتورهايي رنگ به روي کاغذ مي کشيدند بهره بردند. آزمايشهاي شيميايي که به وسيله نگارنده اين مقاله بر روي چند مينياتور قديمي انجام گرفت نه تنها وجود زعفران را در اين مينياتورها محرز ساختند، بلکه نظريه هنرمندان پيشين را نيز تأييد کردند.
کليد واژه ها: زعفران، سبز زنگار، مينياتور، تخريب، رنگدانه، فهلينگ، ميرعلي هروي.

مقدمه
 

رنگ سبز زنگار از ديرباز توجه هنرمندان و نقاشان را به خود جلب کرده و عليرغم عدم ثبات و خاصيت تخريبي اش در آثار هنري به کار رفته است. اين رنگ به ويژه در تذهيب نسخ خطي فارسي و عربي و نيز مينياتورهاي اسلامي بسيار مورد استفاده بوده است. رنگ زنگار به مرور زمان تغيير رنگ داده و به رنگ قهوه اي تبديل مي شود و پس از اين دگرگوني، تخريب نهايي روي مي دهد و بدينگونه آثار هنري کاغذي را آسيب مي رساند. تخريب زنگار بر هنرمندان قديمي ايران پوشيده نبوده است. زيرا اين هنرمندان براي پيشگيري از اين آفت هنري آن را با زعفران مي آميختند و همين امر موجب ثبات اين رنگ مي شده است.
اين عامل ثبات رنگ زنگار را در رساله ها و متون تاريخي دورة صفويه تا عصر قاجار مي توان مشاهده کرد. نگارندة اين مقاله با مقايسه مينياتورهاي ايراني با مينياتورهاي هم عصر آن در ساير نقاط جهان، متوجه ثبات رنگ زنگار در مينياتورهاي ايراني شد، چيزي که در مينياتورهاي کشورهاي ديگر اسلامي وجود نداشت.
نتايج بررسي هاي علمي آزمايشگاهي در مورد شناسايي ترکيبات شيميايي زنگار، در مينياتورهاي ايراني، وجود زعفران را در زنگار به عنوان عامل بازدارنده تخريب اين رنگ، اثبات کرد و بر ادعاي هنرمندان ايراني قرون پانزدهم و شانزدهم دورة تيموري و صفويه مبني بر استفادة زعفران در زنگار به منظور پيشگيري از تخريب آن صحه گذاشت. و به طريقه علمي آزمايشگاهي خصوصيت زعفران شناسايي شد و عدم تخريب زنگار توسط زعفران براي نخستين بار مطرح گرديد و در مجامع علمي به اثبات رسيد.
در نخستين بخش از اين مقاله طرز تهيه سبز زنگار از ديدگاه تاريخي و علمي مورد بررسي قرار گرفته و به محصولات شيميايي حاصل از ساخت اين رنگ و مراحل تخريب آنها اشاره مي شود.
در بخش دوّم آزمايشهاي علمي در خصوص کشف زعفران به عنوان عامل بازدارنده در سه مرحله تشريح مي گردد.

1- تاريخچه رنگهاي مس دار
 

تا قرن نوزدهم که صنعت رنگسازي توسعه پيدا کرد تنها تعداد کمي رنگ سبز با ثبات رنگي، پايداري شيميايي و قدرت پوششي رنگ متناسب مورد استفاده قرار گرفته بودند. اگرچه هنرمندان نسبت به طبيعت مخرب و عدم دوام رنگهاي سبز سنتي مس دار آگاهي داشتند، با وجود اين استفاده از اين رنگها کماکان تا اوايل قرن بيستم رواج داشت.
بعضي از اين رنگها مثل مالاشيت (کربنات بازي مس) و زنگار بازي و خنثي (استات مس در ترکيبات مختلف) در ادوار کهن مورد استفاده بوده اند. در ميان رنگهاي سبز مس دار، زنگار و مالاشيت براي رنگ آميزي کتب و نسخ خطي رواج بيشتري داشته اند. مالاشيت، همواره به عنوان يک رنگ بادوام و بي ضرر براي کاغذ و پارشمن شهرت داشته است. برعکس، انواع ترکيبات زنگار به عنوان يک ماده رنگي مخرب شناخته شده است.
متون قديمي طرز تهيه هاي متفاوتي را براي سبز زنگار ذکر کرده اند. بستگي به نوع سرکه و افزودن مواد متفاوتي چون ادرار، عسل و غيره ترکيبات مس دار متفاوتي حاصل مي شود. اين ترکيبات داراي رنگهاي مختلف بوده و قابليت انحلالشان نيز متفاوت است. اطلاعات کمي در مورد ترکيبات دقيق زنگار مورد استفاده در تذهيب نسخ خطي مربوط به قرون وسطي در دست است.
روشهاي مختلف براي تهية انواع رنگ سبز مس دار که در متون کهن بر همة آنها واژة زنگار اطلاق مي شود، موجود است.
روش متداول تهية زنگار چنين بوده است که در يک محفظه بسته، صفحة مسي را بر فراز سرکة داغ مي آويختند تا اينکه بلورهاي سبز رنگي روي صفحه مسي شکل گيرد. در تمام دستورالعملها، واکنش فلز مس با يک آلياژ مس (مفرغ يا برنج)، نسبت به سرکه در حضور اکسيژن و در غياب دي اکسيد کربن انجام مي شده است. کل اين فرآيند در دماي بالا مثل تودة پهِن يا زباله صورت مي گرفته است.
محصولات اين فرآيند مخلوط پيچيده اي از استات بازي و خنثي مس، مالاشيت و فلزهاي اضافة ديگري است که هنوز تشخيص داده نشده است و قابل توجه است که دستورالعملهاي متنوع موجود ما را به رنگهاي سبز مس دار مختلفي از قبيل سبز نمک (salt green) يا سبز اسپانيولي (Spanish green) هدايت مي کند.
سبز نمک مشابه زنگار تهيه مي شده با اين تفاوت که صفحات مس با عسل و نمک طعام پوشيده مي شده است. نتيجة محصولات، اين بار نيز مخلوطي از نمکهاي بازي مس بوده است. در کنار استات و کربنات مس، کلريد بازي مس نيز شکل مي گرفته است.(1)
در اروپاي غربي نيز معمولاً زنگار از آميزش مس و آلياژهاي آن با سرکه فراهم مي شده است. در روسيه و صربستان به جاي سرکه از شير ترشيده استفاده مي کرده اند. اين روش منجر به محصولات مختلف رنگي مي شده است. تحقيقات نشان مي دهد که ترکيبات شيميايي اين رنگ مشابه با رنگ مالاشيت است.(2)
زنگار توسط ايرانيها به هنديها معرفي شد چنان که تا قرن پانزدهم هيچ سند تاريخي مبني بر استفاده از زنگار در هندوستان نمي بينيم. بر طبق نسخه هاي خطي اسرارالخط(3) هنديها براي تهية زنگار، نوشادر (کلريد آمونيوم) را در ظرفي ريخته و به اندازة نصف آن براده هاي مس به آن اضافه مي کردند. سپس سرکه را قطره قطره اضافه کرده و با دسته چوبي سرپهن آن را هم مي زدند تا زنگار به دست آيد.
در ايران روشهاي مختلفي در باب تهيه رنگ زنگار از متون دورة صفويه به دست آمده است. روش اول مشابه روشي است که به هنديها معرفي شده و از ترکيب مس و نوشادر و سرکه تهيه مي شده است.(4) به طور مثال مجنون رفيق هروي در رسالة سوادالخط براي گرفتن زنگار اين چنين مي نويسد:
يک رطل نوشادر و نيم رطل خرده مس در کاسه کن، و آب سرکة انگوري در وي چکان، و چوبي که سر آن چون سم شتر بوده باشد، در آن کاسه صلايه مي کن تا آنگاه که زنگار گردد.
روش دوم در چندين رساله مطرح شده است که مربوط به دوره هاي صفويه تا قاجار مي باشد. در اين روش تکه هاي مس و سرکة انگور کهنه را به يک نسبت در ظرفي ريخته و براي 40 روز از بالاي چاه بسته اي آويزان مي کردند. صادق بيک افشار در رسالة قانون الصور، ساختن زنگار را به صورت شعر اين چنين بيان مي کند:(5)

 

بِکَن چاهي دو گز در جاي نمناک
صفايح کن تُنک، ليک از مس پاک

بريز از سرکة ناصاف چندان
که گردد سرکه ها در خاک پنهان

در آن جايي بنه يک مه کم و بيش
بپوشان از کم و بيشش مينديش

پس از يک ماه بنگر کان تمامي
شود زنگار خاطرخواه نامي

روش سوم که در رساله هاي مختلف ذکر شده است. مشابه روش اول است با اين تفاوت که به جاي سرکه از ماست گوسفندي استفاده مي شده است. ميرعلي هروي در رسالة مدادالخطوط روشهاي مختلف ساخت زنگار را توضيح داده و در مورد روش سوم اين چنين مي نويسد:(6)
خرده مس و سرکة انگور کهنه تند برابر يکديگر به هم آميخته در چاه آب آويزند تا چهل روز بر او بگذرد، پس چون بيرون آورند زنگار باشد در نهايت خوبي و اگر به عوض سرکه آب ماست کنند شايد، و چون خواهند که آن را حل کنند و با آن کتابت کنند در کاسة چيني با صمغ و انزروت حل کرده به کار برند.
 

2ـ ترکيبات شيميايي سبز زنگار
 

هنوز کاملاً اثر عنصرهاي فلزي آلياژ شده با مس بر روي ترکيب و واکنش رنگ حاصله شناخته شده نيست. به علاوه قابل ذکر است که افزودنيهاي مختلف و انواع مختلف سرکه مورد استفاده در زنگار نه تنها ترکيب استاتها را حاصل مي آورد بلکه نمکهاي اسيدي مالئيک (malates) و اسيد تارتريک (tartrates) را نيز منجر مي شود.
ترکيبات شيميايي و واکنش محصولات به دست آمده توسط دستورالعمل هاي قرون وسطي، دورة صفويه و دوره هاي بعد آن با انواع زنگارهاي جديد متفاوت است. اين طور به نظر مي رسد که واژة زنگار در منابع تاريخي براي محصولات مختلفي استفاده مي شده به طوري که گاهي رنگ حاصله تقريباً در آب نامحلول قيد شده و در جاي ديگر حلاليت بالايي را در آب از خود نشان داده است. به نظر مي رسد قابليت انحلال يک کلمه کليدي براي واکنش شيميائي ترکيبات مسي بخصوص در محيطهاي آلي است.
همانطور که قبلاً گفته شد در صنايع مربوط به روشهاي تهيه رنگهاي نقاشي، دستورالعمل هاي بسيار در مورد تهيه رنگهاي سبز مس دار قيد شده است. اين روشها تعداد زيادي از نمکهاي بازي مس را توليد مي کند. آناليز نمونه هاي اصلي نشان مي دهد که ترکيبات غيرمعمول مسي بسياري به جز مالاشيت و استات مس (زنگار) در قسمتهاي سبز مذّهب حضور دارند. اغلب اين پديده ها نشانة اين است که واکنش شيميايي رنگ به صورت مادة رنگي انجام پذيرفته است.

3ـ مراحل تخريب زنگار
 

اگرچه دانش ما نسبت به مکانيزم شيميائي تخريب کاغذ توسط رنگهاي مس دار کامل نيست، اما تحقيقات انجام شده نتايج زير را تأييد مي کند:

ـ تخريب در سه مرحله صورت مي پذيرد:
 

1ـ رنگ سبز از بافت کاغذ عبور مي کند.
2ـ در پشت کاغذ در منطقة رنگ شده ناحيه قهوه اي رنگ به جا مي گذارد.
3ـ در آخرين مرحله کاغذ شکننده و با کوچکترين حرکت قسمت رنگ شده سوراخ مي گردد.

ـ عوامل مکانيکي زير در مکانيزم تخريب نقش مؤثري دارند:
 

1ـ فرسودگي طبيعي کاغذ.
2ـ ترکيب شيميايي رنگ.
3ـ وجود ورقه هاي فلزي و امکان ايجاد واکنش شيميايي با تکيه گاه و بَست.
4ـ تأثير شديد آلودگي هوا و محيط و شرايط نگهداري بخصوص دما و رطوبت بر مراحل تخريب.

4ـ فرآيند تخريب رنگدانه
 

در مورد قسمتهاي تخريب شده لاية رنگ، تجزيه و تحليل رنگدانه بسيار مشکل است. در بسياري موارد، تشخيص ترکيبات مس در قسمتهاي تخريب شده، غيرممکن است چرا که واکنش بخشي از محصولات آمورفي رنگدانه مس با مشتقات سلولز، آنها را غيرقابل تشخيص نموده است. در آزمايشات انجام شده با دستگاههاي SEM و EDX، زنگار، مالاشيت و کلريد بازي مس (مس 55%، کلر 16-15%) تشخيص داده شده است؛ اگرچه هيچ رابطه اي بين حضور کلر و مقدار تخريب پيدا نشده است. از طرف ديگر افزايش تخريب تکيه گاه کاغذي با کاهش مقدار مس باقي مانده در رنگدانه و افزايش مس در الياف کاغذ همراه است. آزمايشات انجام شده بر روي نمونه هاي رنگ مس دار، در قسمت تخريب شده نشان مي دهد که با بالا رفتن تخريب، مقدار مس باقيمانده در رنگدانه پايين مي آيد. در مواردي که مقدار تخريب به منتها درجه مي رسد مقدار مس بين8 تا10 درصد پايين مي آيد، که در اين صورت تشخيص نوع رنگ اصلي مورد استفاده غيرممکن مي شود. نکتة قابل توجه اين است که در تمام موارد در جايي که مقدار منگنز در حد بالايي در لاية رنگ حضور داشته، تخريب به مراتب کمتر يا اصولاً وجود نداشته است.

5ـ فرآيند تخريب تکيه گاه
 

بر طبق تحقيقات مورفولوژي الياف کاغذ توسط ميکروسکوپ الکتروني (SEM)، تغييرات اساسي مثل سطوح شکاف خورده يا ريشه شدن الياف، به ندرت در نمونه هاي تخريب شده به چشم مي خورد. اگرچه تحقيقاتي که در مورد برش قطعي الياف انجام شده اين موضوع را کاملاً روشن مي سازد که بيشترين تخريب الياف کاغذ در قسمت داخلي است و تغييرات شديد داخلي را که بيشتر تشکيل حفره هاي بزرگ مرکزي مي دهد مي توان ديد. برعکس اليافي که در ناحية رنگ شده هستند تقريباً سالم مانده و به هيچ وجه تخريب نشده اند. به نظر مي رسد تخريب الياف در ابتدا از (Lumen) شروع مي شود و آزمايشات آناليز عنصري، حجم زيادي از مس (حدود 8 تا 10 درصد) را در قسمت داخلي الياف نشان مي دهد. بنابراين مي توان فرض نمود که خصوصاً ترکيبات مس قابل حل در آب و مواد جاذب الرطوبه مثل زنگار (استات مس، Verdigris) بيشترين تخريب را در رنگدانه و تکيه گاه ايجاد مي کند.
تعيين درجه پوليريزاسيون (DP) سلولز در نمونه هاي کاغذ مورد آزمايش کاملاً با نتايج آزمايشات مورفولوژي مطابقت دارد. درجه پوليريزاسيون (DP) نمونه هاي کاغذي مربوط به قسمتهاي رنگ نشده بين 200 و 500 است که اين مقدار براي استحکام تکيه گاه کاغذي کاملاً مناسب است. برعکس، درجه پوليريزاسيون نمونه هاي رنگ شده در قسمتهاي تخريب شده به ميزان قابل توجهي پايين بوده و در حد 63 و 76 درجه بوده است. درجه پايين پوليريزاسيون در قسمتهاي تخريب شده عدم استحکام و عدم انعطاف کاغذ را روشن مي سازد.
در نمونه هايي که تخريب بسيار بالايي داشته اند، حضور مس (1+cu) يک ظرفيتي در کنار مس (2+cu) دو ظرفيتي را توسط آزمايشات ميکروشيميايي(7) نشان داده شده است. تشکيل ترکيبات مس با وجود مس يک ظرفيتي مي تواند به اين ترتيب توجيه شود که يک عمل احياء بر روي مس طبيعي مي تواند مس را به عدد اکسيداسيون 2+ برساند. به عبارت ديگر مقدمة فوق اين نتيجه را دربر دارد که اکسيداسيون سلولز و پس از آن احياي ترکيب مس دو ظرفيتي که از اصل، اساس رنگ مورد استفاده بوده است مي تواند اتفاق افتد. توجيه اين نکته با دو واکنش ميسر است.
1ـ در محيط اسيدي طي يک مکانيسم راديکالي و به کمک کاتاليز استات مس کربوهيدراتها اکسيده و تجزيه مي گردند.
2ـ در محيط قليايي اکسيداسيون تخريبي سلولز توسط يونهاي مس کاتاليز مي شود و منجر به تشکيل گروههاي احياء شده مي گردد. اين واکنش ها مطابق واکنش مشهور فهلينگ انجام مي پذيرد.
بر طبق گزارشات علمي، آزمايشات نشان داده که هر دو واکنش مي تواند پديد آيد. زنجيرة سلولز در شرايط اسيدي در قسمت اتصال زنجيره اي گلوکوزيدي شکسته مي شود. در شرايط اسيدي و حتي در شرايط خنثي گروههاي جديد انتهايي تشکيل شده آلدئيدها هستند. در شرايط قليايي گروههاي جديد انتهايي کربوکسيلاتها هستند. قسمتهاي غيرمعمولي آمورفي الياف سلولز توسط هيدروليز و اکسيداسيون، اول صدمه مي بينند.
بر طبق مطالعات علمي تأثير اسيديته و اکسيداسيون را روي سلولز تجزيه شده مي توان تخمين زد. تأثير pH روي اکسيداسيون سلولز هنوز به طور کامل روشن نشده است و بستگي به نوع محيط اکسيدان دارد. انتقال يونهاي فلزي مثل مس قابليت اين را دارند که در طيف وسيع pH عمل دِپوليمريزه شدن زنجيرة سلولز را کاتاليز کنند. به نظر مي رسد که عوامل مکانيکي و سرعت واکنش آنقدر تعيين کننده نمي باشند که pH در انتقال يون فلز و غلظت آن در فاز آلي تعيين کننده است.
تأثير متقابل يونهاي مس با سلولز تحت شرايط اسيدي و قليايي اتفاق مي افتد. حجم مقدار سلولز که يونهاي مس را جذب مي کند بسيار مهم است. يون مس به سادگي با پروتون گروههاي کربوکسيل سلولز اکسيده شده با قسمتي از سلولز اکسيده شده تحت شرايط مساعد مبادله مي شود. اتصال مس به سلولز از طريق تشکيل کمپلکس يون فلزي با گروههاي هيدروکسيل همچنين امکان پذير است. بر طبق گزارشات اخير، جذب نوري مس به طور قابل ملاحظه اي با تشکيل گروههاي کربوکسيل در سلولز که در نتيجه اکسيداسيون سلولز تحت شرايط قليايي ايجاد مي شود بالا مي رود. به علاوه استات مس (زنگار) که کمي در آب محلول است در محيط آبي کمي اسيدي است. زنگار توسط الياف سلولز بهتر از ديگر رنگدانه هاي مسي جذب مي شود. مقدار جذب زنگار توسط سلولز شديداً تحت تأثير نوع افزاينده مورد استفاده مثل سرکه يا عسل مي باشد.

واکنشهاي شيميايي تخريب
 

نتايجي که تا به حال به دست آمده مکانيزم شيميايي تخريب را به طور دقيق هنوز روشن نساخته است. مسئله اي که مي توان به طور قطع به آن اذعان نمود اين است که واکنش تخريب، يک مکانيزم کاملاً اسيدي يا يک فرآيند کاملاً اکسيداسيون نيست.(8)
مشتقاتي که از واکنش فِهلينگ به طور وضوح در نمونه هاي مورد آزمايش به دست آمده نشان دهندة اين است که در مرحلة نهايي روند تخريب حداقل بين مرز رنگدانة مس و ليف سلولز pH قليايي فعال است. اما بسيار بعيد است که تخريب بر طبق مکانيزم قليايي شروع گردد چرا که رنگها معمولاً از همان ابتدا در محلول اسيدي مثل سرکه تهيه شده و مورد استفاده قرار مي گيرند. پس مي توان تصور کرد که در مرحلة ابتدايي درجه پوليمريزاسيون DP سلولز توسط روند تخريب در شرايط اسيدي کاهش مي يابد. به علاوه اکسيداسيون سلولز تحت همين شرايط در حالي که CU2O شکل مي گيرد، صورت مي پذيرد. در شرايط رطوبتي و اکسيژن CU2O بي ثبات است و مي تواند بر طبق واکنشهاي (1) و (2) عکس العمل نشان دهد.

 زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1)

همچنين در اينجا، ارزش pH افزايش يافته است. تشکيل موضعي هيدروکسيد قليايي (OH) همچنين امکان دارد. به همين منظور، اتو اکسيداسيون سلولز تحت شرايط قليايي، توسط يونهاي مس کاتاليز شده، به عنوان دومين مرحلة واکنش کاملاً قانع کننده به نظر مي رسد. در خلال اتو اکسيداسيون سلولز، کربوهيدراتهاي احياء شده شکل گرفته، چنانچه قبلاً توضيح داده شد، با مس دو ظرفيتي +2cu براساس قانون فهلينگ، به واکنش خود ادامه مي دهد. محصولات اين واکنش به دفعات در بسياري از نمونه هاي تخريب شده توسط تکنيک گاز کروموتوگرافي و روشهاي ميکروشيميايي رديابي شده است. از اين نتايج مي توان فرض کرد که در مرحله نهايي روند تخريب، آخرين مرحله تخريب و قهوه اي شدن کاغذ واکنشي شبيه به واکنش فهلينگ را دارد.
در ابتدا مي توان تصور کرد که اگر رطوبت کافي حضور داشته باشد، مس دو ظرفيتي cu2+ تبديل به محلول مي شود. خوردگي فلز به صورت اتوکاتاليتکالي (auto-catalytically)، اگر فلز مس يا برنج در کنار يونهاي مس دوظرفيتي حضور داشته باشد تسريع مي يابد. مس مي تواند اکسيژن را دپولاريزه (depolarize) کرده چنانچه يونهاي OH تشکيل گردد. معادلات (3) تا (7) مکانيزم واکنش پيشنهادي را شرح مي دهد:
واکنش اوليه

 زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1)

واکنش اتوکاتاليتيک تسريع

 زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1)

در حضور نمکهاي قليايي، هيدروکسيد قليايي در طي اکسيداسيون فلز به طور موضعي شکل مي گيرد. به اين ترتيب مي توان فرض نمود که خوردگي آلياژهاي مس و تشکيل موضعي هيدروکسيد قليايي، تخريب اکسيداسيون سلولز را منجر مي شود. اين واکنش مسئول شکنندگي تکيه گاه کاغذي بوده و تا زماني که به مقدار کافي رطوبت و فلز غيرخورده شده روي کاغذ حضور داشته باشد ادامه مي يابد. به علاوه، در همين شرايط مس دوظرفيتي بر طبق معادله (8) براساس واکنش فهلينگ عکس العمل نشان مي دهد.
(8) محصولات+ زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1) کربوهيدراتهاي احياء شده زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1) اين واکنش همچنين توسط واکنش برگشت مس يک ظرفيتي زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1) به مس دوظرفيتي زعفران عامل ثبات «سبز زنگار» در نگاره هاي ايراني(1) که با معادلات (6) و (7) وجه تشابه دارد در حضور رطوبت کافي تسريع مي يابد.

تخريب زنگار از ديدگاه تاريخي
 

عدم ثبات بعضي از رنگهاي مس دار از قديم توسط هنرمندان در طول تاريخ به خوبي تشخيص داده شده بود. به طور مثال سنيني(9)(cennini) در مورد زنگار چنين مي گويد: «زنگار به چشم زيبا مي آمد ولي دوامي ندارد».
و يا تئوفيلوس(10)(Theophilus) استفاده از سبز نمک (salt green) در تذهيب کتب را هشدار مي دهد: «استفاده از سبز نمک در کتب مناسب نيست».
بُعد تخريبي زنگار که اخيراً به صورت علمي و آزمايشگاهي بررسي شده بر قدما و اهل هنر ايراني نيز پنهان نبوده است. به طور مثال در رسالة در بيان کاغذ، مرکب و حل الوان در متعلق به قرن پانزدهم بعد از شرح روش تهيه زنگار به ويژگي تخريبي آن اشاره شده است.(11)
... اما خاصيت او (زنگار) آن است که چون مدتي برآيد کاغذ را سوراخ سازد، بر دوام و قوام آن اعتماد و اعتضادي نباشد.
نکته قابل توجه و بسيار مهم اين است که در بعضي از رسالات(12) و متون قديمي اساتيد فن افزودن زعفران به زنگار را نه تنها به عنوان ايجاد رنگ دلپذير پسته اي (فستقي) بلکه به عنوان عامل بازدارندة تخريب زنگار تجويز نموده اند. به طور مثال در رساله هاي مرکب سازي و جلدسازي(13)، طلا و نقره و حل کردن آن(14) و مدادالخطوط بعد از شرح روشهاي مختلف به دست آوردن زنگار به اين نکته اشاره شده است که زنگار مخرب بوده و کاغذ را سوراخ مي کند و براي اين که از سوراخ شدن کاغذ جلوگيري شود توصيه کرده اند که به زنگار، زعفران اضافه شود. به طور مثال ميرعلي هروي در مدادالخطوط اين توصيه را چنين عنوان مي کند:
... اما چون مدتي کاغذ را به زنگاري که به آب ماست گرفته باشند سوراخ کند تدبير آن است که اندک زعفران به آن ضم کنند تا پايدار بماند.
همچنين علي حسيني در مرکب سازي و جلدسازي بعد از شرح تمام روشهاي تهية زنگار اين چنين مي نويسد:
... نوع ديگر زنگار آن است که به عوض سرکه ماست کنند. چون خواهند که آن را حل نمايند آن را در کاسه چيني با صمغ و انزروت حل سازند و کتابت نمايند. اما چون مدتي ماند کاغذ را سوراخ کند و تدبير آن است که اندکي زعفران با آن مخلوط نمايند.
البته بسياري از هنرمندان، زعفران را نه به عنوان عامل بازدارندة تخريب زنگار بلکه براي به دست آوردن رنگ سبز پسته اي توصيه به اضافه کردن آن به زنگار نموده اند. به طور مثال علي صيرفي در گلزار صفا چنين مي گويد:(15)

 

زعفران داخل زنگار نما
پس بدان رنگ کتابت فرما

با توجه به مقدة ذکر شده در مورد تاريخچة سبز زنگار و(16) همچنين به استناد رساله هاي تاريخي مي توان نتيجه گرفت که ايرانيها تنها ملتي بوده اند که نه تنها آثار تخريبي زنگار را مطرح نموده اند بلکه استفاده از زعفران در زنگار را به عنوان يک عامل پيشگيري از تخريب زنگار توصيه نموده اند. اين سند تاريخي مقدمه اي بوده است که مطالعات و تحقيقات علمي نگارنده را در چند سال اخير در مورد زعفران که بر طبق توصيه هاي قدماي اهل هنر به رنگ زنگار در مينياتورهاي ايراني اضافه شده است معطوف داشته و اين ادعاي تاريخي را براساس بررسي هاي علمي و آزمايشگاهي براي اولين بار به اثبات رساند که در ادامة مقاله به آن خواهيم پرداخت.
 

پی نوشت ها :
 

*پژوهشگر در مرمت آثار هنري و استاديار دانشگاه هنر
1- Banik, G.: Discolouration of green copper pigments in manuscripts and works of graphic art. Restaurator 10(1989) : 10.
2- Naumova, M.M, & S.A. Pisareva: A note on the use of blue and green copper compounds in paintings. Studies in Conservation 39(1994(.
3- o.p. Agrawal, o.p.A Study of the technique and materials of Indian illustrated manuscripts, ICOM, 1969.
4- سلطان احمد مجنون رفيقي هروي، سوادالخلط، 930-926ه.ق. شماره 526، کتابخانه ملي ملک.
5- صادق بيک افشار، قانون الصور، 1010ه.ق.، شماره6325، کتابخانه ملي ملک وشماره 7395 کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران.
6- ميرعلي هروي، مدادالخطوط، 900ه. ق.، کتابخانه شخصي استاد رضا مايل هروي.
7- Banki, G., & J. Ponahlo: Some aspects concerning degradation phenomena of paper caused by green copper containing pigment. preprints of the 6th Meeting of the ICOM committee for Conservation. Ottawa 1981: 14, 1-4.
8- Banik G., H. Stachelberger & o. Wachter: Investigation of destiuctive action of copper pigments on paper and consequences for conservation. In: Science and Technology in Service of Conservation, ed. N.S. Brommelle & G. Thompson. London 1982:75-78.
9- Cennion Cennini: The Craftsman's handbook. Translated by D.V. Thompson. New York: Dover 1954.
10- Theophylus, On Diverese Arts (translated by J.G Hawthorne & Smith), New York, Dover, 1979.
11- رساله در بيان کاغذ، مرکب و حل الوان. قرن نهم هجري، شماره 4767، کتابخانه مجلس.
12. نجيب مايل هروي، کتاب آرايي در تمدن اسلامي، آستان قدس رضوي، 1372.
13- علي حسيني، مرکب سازي و جلدسازي، بيان هايي از کشف الصنايع، عصر قاجار، شماره2261 کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران.
14- رساله طلا و نقره و حل کردن آن؛ عهد صفوي، شماره 5344 کتابخانه مدرسه غرب همدان.
15- علي صيرفي، گلزار صفا، 950 ه.ق، ميکروفيلم، شماره 3637 کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران.
 

 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 28
ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط