پژوهشی پیرامون ذکرهای رکوع و سجود

کلمه سبحان از ریشه سَبَحَ به معنی فراغت گرفته شده( يكون السبح فراغا بالليل(1))و در مورد خداوند به معنی دوری است که از آن تعبیر به تنزیه یا منزه بودن میکنند . تایید این معنی از آیه 68 قصص(2) قابل استفاده است که در بیان معنای سبحان از عطف تفسیری (تعالی) به معنی بلند مرتبه استفاده شده است.
جمعه، 19 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پژوهشی پیرامون ذکرهای رکوع و سجود

پژوهشی پیرامون ذکرهای رکوع و سجود
پژوهشی پیرامون ذکرهای رکوع و سجود


 

نويسنده:وحید سعیدبخش
منبع : سایت راسخون




 
برای روشن شدن معنای این ذکر شریف ابتدا باید به چند سوال پاسخ داد.
1- معنای کلمه سبحان
2- معنای کلمه ربّ
3- معنای کلمه اعلی و کلمه عظیم
4- معنای کلمه حمد
5- ربط این معانی و بدست آمدن معنای جمله

الف : معنای کلمه سبحان
 

کلمه سبحان از ریشه سَبَحَ به معنی فراغت گرفته شده( يكون السبح فراغا بالليل(1))و در مورد خداوند به معنی دوری است که از آن تعبیر به تنزیه یا منزه بودن میکنند .
تایید این معنی از آیه 68 قصص(2) قابل استفاده است که در بیان معنای سبحان از عطف تفسیری (تعالی) به معنی بلند مرتبه استفاده شده است.
و همچنین کم نیستند در این باره از احادیث ائمه بزرگوار که به این مطلب اشاره می کند :
1- أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ سُلَيْمَانَ مَوْلَى طِرْبَالٍ عَنْ هِشَامٍ الْجَوَالِيقِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سُبْحانَ اللَّهِ مَا يُعْنَى بِهِ قَالَ تَنْزِيهُهُ(3)
در این حدیث امام صادق علیه السلام می فرمایند:
سبحان الله همان تنزیه خداست .
وامّا خدا از چه چیزی دور است ؟ چیست که از خدا دور و خدا نیز از او دور است ؟یا بهتر بگوییم چیست که خدا از او منزّه است؟
قرآن کریم خداوند را از 3 چیزمنزّه (دور) دانسته است :
آنچه مردم خدا را توصیف کنند = سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (صافات159)
آنچه مردم برای خدا شریک بدانند = سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ (68قصص)
آنچه مردم درباره خدا میگویند = سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبيراً (43اسراء)
البته آیاتی که به این معانی اشاره دارد محصور در این 3 آیه نیست ولیکن از باب نمونه ما به همین اکتفا کردیم .
مشاهده فرمودید که قرآن این 3 عنوان را از خداوند متعال تنزیه کرده است. وجه مشترک میان این 3 موضوع که می توان گفت معنی واحدی در تمام اینهاست، آن است که کسی در مورد خدا فکری و تصوری داشته باشد که با تصور خودش خدا را توصیف کند . در واقع رجوع 2 مورد دوم و سوم به مورد اول است زیرا شریک برای خدا آوردن و در مورد خدا صحبت کردن هردو زاییده وصفی است که کسی در مورد خدا در ذهن خود دارد و چون ذهنِ محدود نمی تواند نا محدود را درک کند -به این دلیل که درک شیئ احاطه به آن شیی را لازم دارد و ما نمی توانیم به خدای نامحدود احاطه پیدا کنیم- در نتیجه ما نمی توانیم نسبت به خدا تصور حقیقی داشته باشیم که او را وصف کنیم . الا اینکه تصور نسبی به او داشته باشیم که آن دیگر تصوری از خدای واقعی نیست بلکه خداییست که ما در ذهن خود درست کرده ایم و او را می پرستیم .
همچنین در تایید مطلب فوق محدثان در کتب روایی بابی را تحت عنوان (نهی از اینکه خدا وصف شود بغیر صفتی که خودش را با آن وصف کرده )آورده اند که از این خیل عظیم به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم .
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ : قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُوصَفُ بِمَحْدُودِيَّةٍ عَظُمَ رَبُّنَا عَنِ الصِّفَةِ فَكَيْفَ يُوصَفُ بِمَحْدُودِيَّةٍ مَنْ لَا يُحَدُّ وَ لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ(4)
حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: خداوند به محدودیت وصف نمی شود .خداوند ما از صفت بلند مرتبه تر است . چگونه وصف شود به محدودیت کسی که محدودیتی ندارد و ابصار نمی توانند او را درک کنند و ....
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِيرٍ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَّاسُ بْنُ عَامِرٍ الْقَصَبَانِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي هَارُونُ بْنُ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ قَالَ لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَنْ يَصِفُوا اللَّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ يَقْدِرُوا
امام سجاد علیه السلام فرمودند :اگر تمام اهل آسمانها و زمین جمع شوند که خدا را (حتی به ) بزرگیش وصف کنند؛ نمی توانند

ب : معنای کلمه ربّ

کلمه رب از ریشه رَبَبَ به معنی مالکیتی است که تمام امور مملوک را تدبیر میکند ودر جهت رشد او کوشش دارد .
در آیه 49و50 سوره طه وقتی فرعون از موسی(علی نبینا وآله وعلیه السلام) سوال میکند که ربّت را برای من تعریف کن او جواب می دهد که ربّ من کسی است که همه چیز را خلق می کند و بعد از خلق هدایت می کند (یعنی مسیر چگونه بودنش را روشن می کند )
قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى‏ ---قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى(5)
و همچنین در آیه 54 سوره اعراف 2 خصوصیت را برای خدا بیان می کند :
اول اینکه خالق همه چیز است
ودوم اینکه همه امور به امر او می چرخند
و حتماً از آن امور است معیشت و زندگانی و هدایت مخلوقین .
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ(6)
علی علیه السلام در این مورد میفرماید:
وَ رَبُّ الْعَالَمِينَ مَالِكُهُمْ وَ خَالِقُهُمْ وَ سَائِقُ أَرْزَاقِهِمْ إِلَيْهِمْ مِنْ حَيْثُ يَعْلَمُونَ وَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون‏.
رب عالمین یعنی: 1- مالک آنها و 2- خالق آنها 3- و کسی که ارزاق خلق را به سویشان سرازیر می کند . چه از راهی که می دانند و از راهی که نمی دانند.(7)
پس این را بدان ای عزیز که ربّ تو کسی است که هر لحظه تو را می آفریند و تدبیر تمامِ تمامِ تمامِ تمامِ امورت بدست اوست .

ج : معنای کلمه اعلی و کلمه عظیم
 

کلمه اعلی اسم تفضیل از کلمه علو به معنی بلندی است که نهایتا به معنی بلند مرتبه ترین می آید.
یعنی هیچ ذهنی به مرتبه او دست رسی ندارد و هر کمال و مرتبه ای برای او قائل شوی او از آن بالا تر و بلند تر است .
و همچنین کلمه عظیم صفت مشبهه است از ماده عَظُمَ
در لغتنامه التحقیق آمده است :
فالعظيم من أسماء اللّه تعالى: و هو المتفوّق قوّة و قدرة على من سواه من الخلق أجمعين مطلقا، بحيث يكون كلّ عنده متصاغرا و حقيرا.
فانّ العظمة المطلقة و التفوّق على الكلّ في القوّة: يرفع الاستبعاد على الحافظيّة و المالكيّة و لزوم التسبيح و قبح الكفر.
فالعظيم المطلق من جميع الجهات: هو اللّه المتعال.(8)
می گوید عظیم که از اسماء خداوند آن است که از تمام جهات در مقابل غیر او از خلق برتری داشته باشد ، به صورتی که تمام خلق در مقابل او صغیر و حقیر باشند . پس همانا عظمت و برتری بر همه ، این را به ذهن می آورد که دور نیست که او حافظ ما و مالک مطلق ما باشد و لازم است ما او را تسبیح کنیم .پس عظیم مطلق از جمیع جهات فقط خداست .
جالب اینکه در دو آیه- فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ(9) – و- سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى(10)- نیز که در روایات مدرک ذکر رکوع و سجده بیان شده ؛ بر طبق این قاعده که وصف مشعر به علیّت است ،می توان گفت تسبیح ما به علت عظیم بودن و اعلی بودن خداست در نتیجه معنی این می شود که عبد زمانی که متوجّه عظمت و علو خدا میشود ، آنگاه میتواند حق سجده و رکوع را بجا آورد.

د : معنی کلمه حمد
 

عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مَا تَفْسِيرُهُ؟ فَقَالَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مَا تَفْسِيرُهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ هُوَ أَنْ عَرَّفَ عِبَادَهُ بَعْضَ نِعَمِهِ عَلَيْهِمْ جُمَلًا إِذْ لَا يَقْدِرُونَ عَلَى مَعْرِفَةِ جَمِيعِهَا بِالتَّفْصِيلِ لِأَنَّهَا أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى أَوْ تُعْرَفَ فَقَالَ لَهُمْ قُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْنَا رَبُّ الْعَالَمِينَ(11)
یک شخصی آمد پیش حضرت رضا علیه السلام و در مورد جمله- الحمد لله رب العالمین- پرسید . حضرت فرمودند که کسی همین را از امیر المومنین سوال کرد. ایشان پاسخ دادند که حمد این است که خدا اوّلا بعض نعمش را اجمالا به عبادش شناساند چون قادر به شناختن تمام نعمت هایش که نیستند و بعد به ایشان دستور داد که بگویند تمامِ حمد برای الله است بخاطر آن نعمتهایی که رب عالمیان به ما عطا فرمود.
پس لازمه حمد شناختن نعمت است ،یعنی اول نعمت را بشناس تا بعد متوجه شوی تشکر و حمد یعنی چه . اگر دقت فرمایید ،می بینید که ایشان شکر را متوقف بر شناختن نعمت کرده اند و قطعا این برداشت بدست می آید که شکر و حمد واقعی این است که بدانی و بفهمی، خیر بودن و از جانب خدا بودن این پیشامد را.
حال آیا کسی هست که بتواند نعمات خدا را احصاء کند تا بتواند شکر و حمد خدا را بجا آورد ؟
رسول اکرم صل الله علیه و آله در ضمن حدیثی فرمودند چون کسی نمی تواند حمد خدا را بجا آورد خدا زود تر از همه حمد خود را بجا آورد و اگر چنین نمی کرد به هیچ کس نعمتی نمی داد.(12)
نتیجه اینکه حمد یعنی شناختن نعمات خدا . تا کسی نتواند نعمت بودنِ یک چیز را درک کند ، نمیتواند شکر آن را بجا آورد . اوّل باید بدانی که این اتفاق که افتاد یا این ضرر یا نفع که به شما رسید خیر شما در آن بود و خدایت برایت فرستاده بود ؛ حمد و شکرش را بجا آورده ای.
این بود ترجمه اجمالی این واژگان. وامّا :

هـ : رابطه ی بین این معانی
 

با تفحص در قرآن کریم به این نتیجه رسیدیم که این کتاب آسمانی 2 نوع تسبیح برای خدا معرفی کرده است
1- تسبیح و تنزیه خدا به صورت مطلق . مانند آیات:
قُلْ هذِهِ سَبيلي‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ (یوسف108)
وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (اسراء108)
فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (8نمل ) 2- تسبیح خدا به صورت تسبیح به حمد ؛ به معنی اینکه ما بواسطه اینکه حمد خدا را بجا می آوریم او را تسبیح کرده ایم (13)
وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَديدُ الْمِحالِ (13رعد)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً (اسراء44)
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ ( بقره 30)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدينَ (98 حجر)
که در ذکر رکوع و سجود نیز ذکر ، به صورت تسبیح به حمد است به این معنی که همان زمان که حمد و شکر خدا را به جا می آورند تسبیح نیز هست.
صاحب أطيب البيان‏مي نويسد :
ركوع تعظيم است چنانچه در مقابل سلاطين خم ميشوند و از همين جا است كه ذكر ركوع سبحان ربي العظيم و بحمده شده، و سجود كوچكي و تسليم و خضوع و خشوع است و لذا شيطان زير بار سجده آدم نرفت و نسبت باو كوچكي نكرد و ذكر سجده سبحان ربي الاعلي و بحمده شده.(14)
در بعضي از روايات سيره مرضيّه پيغمبر اكرم نقل شده چون فسبّح باسم ربّك العظيم نازل شد پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آنرا در ركوع خودتان قرار دهيد و چون سبّح اسم ربك الاعلي نازل شد فرمود آنرا در سجود خود قرار دهيد و قبلا در ركوع الّلهمّ لك ركعت و در سجود الّلهم لك سجدت مي گفتند.(15)
در كتاب علل به اسناد خود از هشام بن حكم از ابي الحسن موسي بن جعفر (ع) حديثي نقل كرده كه در ضمن آن گفته است: خدمت آن حضرت عرض كردم به چه علت بايد در ركوع بگويند:" سبحان ربي العظيم و بحمده" و ليكن در سجود گفته شود:
" سبحان ربي الاعلي و بحمده" فرمود: اي هشام وقتي كه رسول خدا (ص) را به معراج بردند و در آنجا نماز گذاشت و ذكر گفت و از عظمت خداوند ديد آنچه را كه ديد بندهاي بدنش مرتعش شد و بدون اختيار به حالت ركوع درآمد، و در آن حال گفت:" سبحان ربي العظيم و بحمده" وقتي كه از آن حالت برخاست نظرش به عظمت خداي خود در مكان بلندتري كه از آن بلندتر تصور نمي‏شود افتاد و بدون اختيار صورت خود را به خاك نهاد و گفت:" سبحان ربي الاعلي و بحمده" و هم چنين تكرار مي‏كرد تا پس از گفتن هفت مرتبه قدري از آن رعبي كه دلش را پر كرده بود كاسته گرديد، از اين جهت در امتش هم اين دو ذكر سنت شد.(16)

پی نوشت ها :
 

- كتاب‏العين ج : 3 ص : 151
2 - وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ
3 - الكافي ج1 ص118 باب معاني الأسماء و اشتقاقها
4 - الكافي ج 1 ص102 باب النهي عن الصفة بغير ما وصف به نفسه
5 - سوره طه آیه 49--50
6 - سوره اعراف آیه 54
7- بحارالانوار، ج‏26، ص 275
8 - التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص: 175
9- 96 واقعه
10- 1 اعلی
1 - بحارالانوار، ج‏26، ص 275
12- امالی شیخ صدوق ج1 ص 157 وتفسیر البرهان ج 3 ص 17 ح3
13- برای تصدیق این معنا به ترجمه تفسیرالمیزان در ذیل این آیات مراجعه شود
-14 أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏13، ص: 347
15- البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص: 635
16- علل الشرایع ج2 ص331 ح 5
 

منابع تحقیق :
1-قرآن کریم
2-بحار الأنوار- العلامة المجلسي - چاپ : الثانية المصححة - ناشر : مؤسسة الوفاء - بيروت – لبنان- دار إحياء التراث العربي 3 - البرهان فى تفسير القرآن- بحرانى سيد هاشم- بنياد بعثت - نوبت چاپ: اول‏ -تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة- قم‏
4- اطيب البيان في تفسير القرآن-‏ طيب سيد عبد الحسين‏ -انتشارات اسلام‏ - نوبت چاپ: دوم‏
5- علل الشرائع- الشيخ الصدوق -تحقيق : تقديم : السيد محمد صادق بحر العلوم - منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف
6 - كتاب العين‏ - فراهيدى، خليل بن احمد- 8 جلدی- منشورات الهجرة- نوبت چاپ: دوم‏
7- الكافي‏- كلينى، ابو جعفر محمد بن يعقوب‏- 8 جلدی عربی- دار الكتب الإسلامية -نوبت چاپ: چهارم‏
8 - التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏- مصطفوى، حسن-14 جلدی-‏ مركز الكتاب للترجمة و النشر
(به نشر)- نوبت چاپ: اول‏



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط