نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (3)
استقلال قلمرو علم و دين
در انديشه اسلامى، نوعى اشاره به استقلال قلمرو علم و دين را در آثار متكلمان نخستين ، چون: سيد مرتضى (م: 355 ـ 436) و شيخ طوسى (م: 385 ـ 460) كه لزوم نبوت و امامت را بر پايه «وجوب لطف» ثابت كردهاند، مىتوان ديد.
اين دانشمندان، نبوت را به دليل ناتوانى عقل در درك مصالح و مفاسد امور دينى، لازم شمردهاند . (64) و حتى شيخ طوسى، به روشنى يادآور شده است:
«به خاطر منافع دنيوى كه با وجود رؤسا (ى الهى) حاصل مىشود، رياست واجب نيست، بلكه به خاطر مصالح دينى كه رفع ظلم و بسيارى از قبايح است، واجب است و منافع دنيوى به تبع آن حاصل مىشود.» (65)
اما متكلمان پسين، مانند خواجه نصير طوسى (م: 672)، علامه حلى (م: 648 ـ 726)، فاضل مقداد (م: 826) و... در استناد به قاعده لطف توسعه دادند و هم امور معاش و هم معاد را در دايره وجوب لطف الهى شمردند و حتى شناخت غذاهاى مسموم و دواهاى سودمند و زيانبار و نيز شناخت حرفهها و شغلها را هم در دايره لطف الهى قرار داده و از فوايد بعثت و دلايل حسن آن شمردهاند. (66) چنان كه علامه حلى در شرح كلام خواجه نصيرطوسى در بيان فايدهها و خوبيهاى بعثت مىنويسد :
«از فوايد بعثت اين است كه برخى اشياء براى ما نافع است، مانند بسيارى غذاها و دواها و برخى مضر، مانند بسيارى سموم و حشيشها، و عقل، همه اين امور را درك نمىكند و با بعثت، اين فايده بزرگ حاصل مىشود... نيز نوع انسان نيازمند ابزارها و اشيايى است كه در بقاى او مؤثر است، مانند لباس ، مسكن و غير آن و شناخت كيفيت اين اعمال، نيازمند معرفتى است كه قواى بشر از آن عاجز است و بنابراين، فايده وجود نبى، تعليم اين صنايع خفيه مفيد است.» (67)
فاضل نراقى نيز، در بيان دليلهاى واجب بودن بعثت مىنويسد:
«دليل سوم آن است كه اشتباهى نيست كه فياض على الاطلاق، نوع انسان را از براى جود و لطف ايجاد كرده است و اتمام جود و لطف موقوف است بر صلاح داشتن بندگان به حسب معاش و معاد، و صلاح معاش موقوف است بر چند امر، كه هر يك از آنها موقوف است بر وجود پيامبران.»
وى شناخت مبدء و صفات او، شناخت صفات و اخلاق پسنديده و شناخت دواها و غذاهاى سودمند و زيانبار را از اين جمله به شمار آورده است. (68)
در كتابهاى كلامى معاصر نيز، اين دليل، به عنوان ضعف علمى بشر در شناخت طريق سعادت شكل تازهاى گرفته و ماندگار شده است. (69) بنابراين، در ديدگاه متكلمان پسين اسلامى دين و علم، دو قلمرو كاملا مستقل نيستند كه فارغ از اثرگذارى و اثرپذيرى باشند. دست كم اثرگذارى دين در قلمرو علم قطعى است.
محقق نراقى نيز، در كتاب سيفالامه، در مورد نوعى جدايى يا استقلال آموزههاى علمى از آموزههاى دينى سخن رانده است كه البته با آنچه در نظريه استقلال در غرب مطرح است، به طور كامل، فرق دارد.
وى، امور علمى و تجربى را از دايره تكليفهاى الهى خارج مىداند و به نقش عقل در واقعيتهاى علمى و نيز تكليفهاى الهى مىپردازد.
«بدان كه هر چيزى را كه ما مىخواهيم آن را اثبات كنيم و حكم به ثبوت و تحقق آن كنيم، يا از قبيل تكاليف و امور متعلقه به تكليف است، بىواسطه يا با واسطه، يا از آن چيزهايى است كه آن را اصلا و مطلقا مدخليتى و تعلقى به تكليفى از تكاليف و اوامر و نواهى نيست . چون حكم به ثبوت تدوين و تمثيل از براى فلك زحل و اثبات كرويت براى ارض و هوا و امثال اينها.» (70)
و از اين روست كه وى، پارهاى از امور را از دايره تكليفهاى الهى خارج شمرده است، كه محكوم به هيچ حكمى حتى اباحه نيستند. (71) وى مخاطب احكام الهى را عقل مىداند و پيروى از عقل را در اين مورد لازم مىشمرد، ولى در باب امور علمى ، عقل انسان را خطاپذير مىداند:
«اگر حكم عقل به سرحد بداهت و ضرورت نرسيده باشد، خصم منكر لجوج و عنود باشد و گويد: بلى، گرچه مقتضاى برهان عقلى اين است؛ اما از كجا عقل من و تو خطا نكرده باشد و شايد مطابق واقع مخالف مقتضاى برهان باشد.» (72)
بر اين اساس ، قلمرو علم و دين جداست و دين اثر مستقيم در مسايل علمى ندارد و شايد به همين جهت فاضل نراقى نيز در كتاب بزرگ «المستصقى» در علم هيئت، به هيچ روى، آيات و روايات دينى را دليل مطالب علمى قرار نداده است و به ذكر دليلهاى علمى و عقلى بسنده كرده است .
نكته اينجاست: با اينكه چنين جدايى بين علم و دين را پذيرفته، قلمرو علم و دين را به طور كامل مستقل ندانسته و اظهار نظرهاى دينى درباره امور علمى، نيز كردهاند.
فاضل نراقى در ذكر معناى عبارتى از دعاى امير مؤمنان (علیه السلام) كه فرموده است: «يولج كل واحد منهما فى صاحبه و يولج صاحبه فيه» يادآور مىشود و در بيان معناى آن، دو ديدگاه نقل مىكند كه دومى، داخل شدن پارهاى از شب و روز است، به حسب طول و عرض جغرافيايى سرزمينها .
و بر حسب اين احتمال در حديث اشارتى به كروى بودن زمين و آسمان رفته است. فاضل نراقى ديدگاه اول را نقد و دوم را بدون هيچ گونه اظهار نظرى رها مىكنند كه نمايانگر نوعى پذيرش اين ديدگاه است. (73)
فاضل و محقق نراقى، هر دو اصطلاحات قرآنى را دربارهمرحلههاى آفرينش جنين، به كار مىگيرند (74) و در بيان سرعت حركت خورشيد به حديثى استناد مىكنند، به اين شرح:
«با وجود بزرگى و عظمت، سرعت حركت آنها را ملاحظه كن و ببين كه چون ابتدا خورشيد از مشرق سر برآورده به يك چشم بر هم زدن همه آن كه صدوشصت مقابل روى زمين است از افق طلوع مىكند، سرعت حركت آنها به نحوى است كه در يك طرفةالعين مسافت صدوشصت مقابل روى زمين را طى مىنمايد، و از اين جهت بود كه سيد رسل از روحالامين پرسيد كه وقت زوال داخل شده؟ گفت: لا، نعم؛ يعنى نه، آرى. حضرت فرمود: اين چه جواب بود؟ گفتم نه، پانصد سال راه را طى كرد و زوال رسيد.» (75)
يادآورى :
«علاوه بر آن، اين قول با آنچه در شرع وارد شده است كه ثبوت آسمانهاى هفتگانه و كرسى و عرش است موافق است.»
همراه نقل تأويل ديگرى در مورد كرسى و عرش ، ديدگاه ياد شده را مىپذيرد:
«كرسى اگر بر علم و عرش بر جميع ممكنات يا زمان حمل نشود، بلكه كرسى بر فلك هشتم و عرش بر فلك نهم حمل گردد، چنانكه ظاهر و نظريه مشهور و معتبر در نزد جمهور است.» (76)
در غرب، بين قلمرو علم و دين استقلال همه جانبه و فراگير قايل شدهاند، چنانكه نوارتدوكسها، خداوند را موجودى «به كلى ديگر» دانستهاند كه جز در عيسى (علیه السلام) متجلى نيست و شناخت خداوند از راه طريق اتقان صانع را نامعقول مىشمارند. (77)
واگزيستانسها، در گير شدن با موضوع الهى را لازم دانسته و پژوهش در اين عرصه را بدون درگير شدن قلبى و عاطفى ناممكن انگاشتهاند. (78)
دليل استقلال قلمرو علم و دين از نظر آنان ، ناممكن بودن بررسى علمى در حوزه دين است . اما محقق نراقى، در عين پذيرفتن حكمتآميز بودن كشف و تأثير ايمان و دل سپردن در شناخت خداوند و الهام او، شناخت خداوند را منحصر در اين نوع شناخت نمىداند:
«براى تحصيل معرفت دو راه است: اولى كه طريق اعلاست ، استدلال، به واسطه حق بر خلق است، بدان نحو كه خداوند به ذات خودش شناخته مىشود و به واسطه معرفت او، شناخت غير يعنى افعال و آثارش شناخته مىشود و همين است كه در كتاب الله فرمود:
«او لم يكف بربك انه على كل شىء شهيد.» (79)
و اين راه، مشكل است و فهم آن بر اكثر انسانها مشكل، كه در برخى كتابهاى خود در الهيات به كيفيت آن پرداختهايم. (80) و راه دوم كه مرتبه پايينتر است: استدلال به واسطه خلق است بر حضرت حق. و اين راه، در نهايت وضوح است و اكثر فهمها بدان توانا هستند و اين راه، جوانب وسيع و شعبههاى زيادى دارد؛ زيرا هيچ ذرهاى از اوج آسمان تا حضيض خاك نيست، جز آنكه عجائب و غرائب آيات و بيناتى كه در آن است، بر وجود واجب و كمال قدرت و غايت حكمت او، دلالت مىكند .» (81)
«و از اين جهت است كه شناخت حق تعالى براى كافر و مؤمن، هر دو، ممكن است.» (82)
«و عدم راهيابى برخى افهام به شناخت حق به دليل اعراض از تفكر و تدبر و اشتغال به شهوات دنيوى و هواهاى نفسانى است.» (83)
ديدگاه نراقى، اتقان صنع، مىتواند رهنماى شناخت خداوند شود و البته شناخت شهودى بالاتر از شناخت عقلى است و از اين روى، مرتبههاى بالاتر توحيد و ايمان، از شناخت شهودى سرچشمه مىگيرد. (84) بنابراين، نراقى استقلال قلمرو علم و دين را بيشتر به خاطر رسالت هدايت دين مىداند كه مسايل علمى را به تلاش و توان بشر نهاده است نه اينكه اظهار نظر دينى درباره امور علمى ناممكن باشد، يا پژوهش علمى وعقلى درباره امور دينى، نشدنى.
در ديدگاه فاضل و محقق نراقى، استقلال اين دو قلمرو، مقدمهاى است براى گفتو گوى علم و دين و فراهمآورنده زمينه اثرگذارى ژرف دين در هويت علم و نيز اثرگذارى علم در دين، چنانكه باربور نيز نظريه استقلال را گام اول براى نظريه گفتو گوى علم و دين شمرده است . (85)
گفتو گوى علم و دين
«نيز با شناخت اين آسمان رفيع و آفرينش بديع بر وجود فاعل و صانع تواناى ازلى حكيم استدلال شده كه حكمت بالغهاش، بهترين نظام رامقتضى است.» (87)
از اين روى، اثرگذارى و اثرپذيرى علم و دين را از دو چشمانداز مىتوان مورد بررسى قرار داد: يكى از چشمانداز بيان و روشنگرى آموزههاى هر يك از آنها به واسطه ديگرى و ديگرى اثرگذارى بنيادين دين بر علم كه به متافيزيك علم مربوط مىشود و هدفها و انتظارهاى ويژهاى را بر علم بار مىكند.
پی نوشت ها :
.64 تمهيد الاصول فى علم الكلام، شيخ طوسى313/؛ شرح جمل العلم و العمل، مرتضى علم الهدى، تصحيح و تعليق الشيخ يعقوب الجعفرى المراغى169/، دارالاسوة للطباعة والنشر.
شيخ مفيد در اوائل المقالات، علم ائمه (ع) را به همه حرفهها، صنعتها و حتى ضمير افراد، لازم نمىشمرد، هر چند منع نمىكند. (مصنفات شيخ مفيد، ج4/67، كنگره هزاره شيخ مفيد) اما در تعليقه بر كتاب اعتقادات صدوق، علم طب را جز از طريق ائمه (ع) ممكن نمىداند (همان، ج5/144) .
.66 به عنوان نمونه ر.ك: انوار الملكوت فى شرح الياقوت، علامه حلى، تحقيق محمد نجمى الزنجانى202/، رضى، بيدار، قم؛ اللوامع الالهيه فى المباحث الكلاميه، جمالالدين مقداد السيورى، تحقيق سيد محمد على قاضى طباطبايى166/. مطبعة شفق، تبريز؛ گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهيجى، تصحيح زينالعابدين قربانى لاهيجى359/، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
.67 كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلى، تصحيح و تعليق: حسنزاده آملى359/، مؤسسة النشر الاسلامى.
.68 انيس الموحدين93/.
.69 الالهيات، جعفر سبحانى، تلخيص: على ربانى گلپايگانى360/ 361، مؤسسه النشر الاسلامى، آموزش عقايد، محمد تقى مصباح، ج2/11 10، سازمان تبليغات.
.70 سيفالامه، ملااحمد نراقى43/.
.71 عوائد الايام، ملا احمد نراقى371/، دفتر تبليغات اسلامى، قم.
.72 سيف الاامه43/.
.73 مشكلات العلوم69/ .70
.74 جامعالسعادات، ملامهدى نراقى، ج1/183 172؛ معراج السعادة65/ .71
.75 معراجالسعادة، ملااحمد نراقى74 65؛ جامع السعادات194/.
.76 المستصقى، ملامهدى نراقى، نسخه خطى كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى شماره .11567 (بدون شماره صفحه) .
.77 علم و دين، ايان باربور145/ .147
.78 همان150/ .151
.79 سوره فصلت، آيه .59
.80 اشاره است به شرح الالهيات من كتاب الشفا158/ كه شأن صديقين و كاملان را چنين معرفى دانسته است.
.81 جامعالسعادات، ج3/ .168
.82 خزائن489/.
.83 جامعالسعادات، ج1/ .168
.84 مشكلات العلوم362/ ؛ قرة العيون490/.
.85 ديدگاههاى مختلف درباره ارتباط علم و دين، ايان باربور، نشريه ذهن، شماره سوم105/ .
.86 شرح الالهيات من كتاب الشفا، محمد مهدى نراقى145/ .146
.87 المستصقى.
ادامه دارد...