راهبرد پيشرفت در دولت ديني و عصر مدرنيته(4)
نويسنده :عليرضا موفق
راهبرد چهارم : انسان شناسي دقيق
اين موضوع در ارائه مدل پيشرفت ، بسيار مهم و سرنوشت ساز است و شايد کمتر مسئله اي بتواند به اين اندازه مهم باشد. مقام معظم رهبري بارها به اين موضوع اشاره نمودند و تفاوت بنيادين دولت ديني و غربي را در همين موضوع انسان قرار دادند:
آنچه که موجب مي شود ما الگوي غربي را براي پيشرفت جامعه خودمان ناکافي بدانيم، در درجه اول اين است که نگاه جامعه غربي و فلسفه هاي غربي به انسان با نگاه اسلام به انسان ، به کلي متفاوت است و يک تفاوت بنياني و ريشه اي دارد؛ لذا پيشرفت ، که براي انسان و به وسيله انسان است، در منطق فلسفه غرب معناي ديگري پيدا مي کند، تا در منطق اسلام.(1)
مدرنيست ها تعريف و تبيين خاصي از انسان را مطرح نمودند که شايد بتوان تمام نظرات بعدي آنها را در همين راستا معنا و تفسير کرد که بعد از طرح ديدگاه موردنظر دولت ديني ، مورد اشاره قرار خواهد گرفت . در اين رابطه لازم است، به پنج موضوع دقت شود که هر يک مي تواند راهبردي فرعي براي راهبرد کليدي ياد شده باشد:
1. تأکيد برنيازها
اسلام که بر چنين جهان بيني بنياد شده است ، مکتبي است جامع و واقع گرا . در اسلام به همه جوانب نيازهاي انساني ، اعم از دنيايي و يا آخرتي ، جسمي يا روحي ، عقلي و فکري يا احساسي و عاطفي ، فردي يا اجتماعي توجه شده است.(2)
شايد کمتر آيه اي را مي توان يافت که در آنها به طور مستقيم يا غير مستقيم ، به نيازهاي انسان و رفع واقعي آنها توجه نشده باشد؛ براي مثال ، آياتي که درباره
معرفي خداوند بيان شده ، به جست و جو گري انسان درباره ي حقيقت محض عالم هستي ، پاسخ مي دهد. آياتي که درباره برخي از ويژگي هاي اخلاقي بيان مي شود، مانند صداقت ، پاکدامني ، عدم ظلم به ديگران ، لزوم توجه به مستمندان و نيازمندان و عدم استکبار و خود ستايي ، همگي از نيازهاي واقعي انسان خبر مي دهد و آياتي که درباره محبت به خداوند و بندگان خوب او بيان شده، به نوعي بيانگر نياز انسان به بذل محبت از يک سو و حصول آن از سوي ديگر است. شايد اگر اين رويکرد در انسان نبود و انسان به کلي از نياز تهي بود ، اساس هدايت او با چالش جدي مواجه مي شد و شايد بشود گفت : هدايت براي او از ريشه ، امري بيهوده مي گشت. چگونه مي توان کسي را به سويي فراخواند که هيچ ميل و رغبتي به سوي آن ندارد؟ مطمئناً براي حرکت انسان به سوي هدفي ، لازم است انگيزه اي وجود داشته باشد ؛ اگر نيازي در درون انسان وجود نداشته باشد، اين انگيزه چگونه قابل تحصيل است؟ بر عکس ، هر اندازه نيازها شديدتر باشد، انگيزه ها قوي تر خواهد بود وانسان با سهولت و آمادگي بيشتر ، به سوي هدف به پيش خواهد رفت.
2. شناخت نيازهاي واقعي
بنابراين ، با وجود مسائلي که درباره نظر اسلام در زمينه نيازهاي انسان بيان شده دولت ديني بايد دقت کند که از ساده انگاري نسبت به شناخت نيازها بپرهيزد ، نيازها را با تمام ظرافت هاي آن در يابد و بنا بر آنچه ذکر شد، در نگاهي طولي بدان، تمام همت خود را به کار گيرد.
درباره توجه شناخت نيازهاي واقعي ، نبايد تنها به افواه عامه توجه نمود. چه بسا برخي نيازها در لايه هاي پنهان گفته ها و شنيده ها وجود دارد که بايد کارشناسان ومتخصصان ، آنها را کشف کنند و چه بسا بيشتر آنها ريشه هاي روحي داشته باشند که بايد بدان ها توجه لازم را نمودو چه بسا توجه با گفته ها و صرف هزينه هاي هنگفت درباره آن ، نه تنها موجبات سهولت کار را فراهم نکند ، بلکه کار را پيچيده تر سازد.
3. توجه فراگير به انواع نيازها
ليس منا من ترک دنياه لاخرته و لا اخرته لدنياه ؛ (3) حضرت علي ((ع)) مي فرمايند : هر کسي که دنيايش را براي آخرت و آخرتش را براي دنيايش ترک کند ، از ما نيست.
بنابراين، دولت ديني لازم است هيچ وقت براي تأمين نيازها، بهانه تأمين نيازي ديگر را به کار نبرد. هر نيازي ، گرچه کم اهميت باشد، بايد جايگاه خودش را داشته باشد. گاه تصور مي شود، نيازهاي مورد نظر دولت بايد جمعي باشد نه فردي؛ اين نيز چندان درست نيست. نيازهاي فردي ، مثل نيازي که يک بچه خردسال در کوره پس کوره هاي سيستان و بلوچستان دارد، همان مقدار اهميت دارد که جمعي از متمولان در تهران ؛ هر يک شايسته توجه هستند و هر کدام بايد مورد عنايت دولت قرار گيرد. البته مسئله تعارض ، مطلبي ديگر است که در سطور آينده بدان پرداخته مي شود، اما تا زماني که حرف از تعارض نباشد، اهميت گذاري هر نياز در هر سطحي و در هر قشري بايد اعمال شود.
توجه به رتبه بندي نياز در صورت تعارض
علت اين توجه آن است که انسانيت انسان به روح اوست ، نه به جسم او. اين موضوع به هيچ وجه تنها يک موضوع نقلي محض نيست، بلکه حتي انسان با مراجعه به خود مي تواند دريابد ، اگر روزها طعم گرسنگي و فقر را بچشد ، بهتر از آن است که کرامت و احترام او پايمال شود.
از اين رو ، لازم است دولت ديني در صورت تعارض ميان نيازها، بيش از نيازهاي مادي به نيازهاي معنوي و روحي توجه کند. چه بسا تحمل گرسنگي ها و محروميت ها ، براي مردمي که از حيثيت و آبروي خود دفاع مي کنند. بسيار راحت تر از حقارت هايي باشد که با پول و ثروت همراه است. ساليان طولاني حاکميت دولت ديني در جمهوري اسلامي، نشان دهنده همين امر بوده است. گفتني است ، دولت مردان به قول مقام معظم رهبري ، نه بايد مأيوس شوند و نه
خستگي را به خود راه دهند. شايد برخي تصور کنند ، مردم عادي از پذيرش اين همه ناراحتي و محروميت ناراضي هستند و در نهايت ، به خستگي و تسليم آنها مي انجامد، در صورتي که چون اين برتري - همان گونه که اشاره شد - برخاسته از برتري نيازهاي معنوي و غير مادي انسان بر نيازهاي مادي و حيواني اوست، نگراني و تشويش ، معنايي ندارد. ترس ها و نگراني ها بايد متوجه موقعي باشد که پس از فراهم کردن نيازهاي اوليه ، به نيازهاي روحي انسان ، مانند عزت ، کرامت ، عفت ، محبت ، اخلاق ، پرستش ، آزادي و مانند اينها کم توجهي شود که در آن صورت عواقب آن ، همه چيز را از بين خواهد برد ، و گر نه اگر دولت ديني تمام همت خود را براي نيازهاي مزبور به کار گيرد، تحمل فقدان نيازهاي مضاعف مادي و توجه بدان ها چندان مشکل و طاقت فرسا نخواهد بود.
5. توجه معتدل به توانايي هاي او
الم تروا ان الله سخر لکم ما في السماوات و ما في الارض و اسبغ عليکم نعمه ظاهره و باطنه (سوره : 20) آيا نديديد که خداوند زمين و آسمان را مسخر شما گردانيد و نعمات خود را چه آنها که پيدايند و چه آنها که نهانند براي شما گسترانيد.
واژه «تسخير» به معناي قهر و غلبه فاعل در فعل خود است، به اين معنا که اگر انسان به دليل شعور و اراده خود مي تواند به هر نحو که بخواهد در نظام هستي
دخل و تصرف کند و قادر است امور عالم را به نفع خود تغيير دهد، اين قدرت ، عنايتي است که به يمن و برکت ذات حق به وي افاضه شده است؛ از اين روست که خداوند بلافاصله به اين نکته اشاره مي کند که اين ها نعمات الهي هستند که از سوي پروردگار ، براي آدمي گسترانيده شده است.(6) جاي تأسف است، انساني که قدرت و توانايي تسخير عالم از سوي حق به او افاضه شده، متکبرانه تصور مي کند که همه ارزش ها و معاني در گرو قدرت، اداره و علم اوست و غير از اراده و عنايت وي ، عالم هستي ، اهميت و ارزش ندارد؛ غافل از آنکه حتي همين قدرت و توانايي او ، تنها در فرض يک نظام منسجم و معنا دار هستي ، معنا مي يابد.
دولت محترم در نظام جمهوري امروز، در صدد است تا روحيه خود باوري و عزتمندي را در مردم ايجاد نمايد. اين روحيه، مسلماً بسيار ارزشمند است و موجب مي شود مردم از سلطه استعمار پيدا و پنهان غرب ، رها شوند. هم چنين مي توانند در مقابل ظلم ها و جنايت هاي آنها ايستادگي کنند، اما اين روحيه نبايد موجب شود ما به همان بيچارگي مدرنيته، يعني به انساني که خودمحورو مغرور به داشته ها و تواناي هاي کاذب خويش شده است، مبتلا شويم. شايد الان اين روحيه افراطي در جامعه ايراني ، که هنوز در صدد پيدا کردن توانايي هاي خود است ، مشهود و ملموس نباشد، اما در طول زمان ، اگر سياست درستي اتخاذ نشود ، بيم اين توجه افراطي به توانايي انسان وجود دارد . علاج اين بيچارگي ، در سياست گذاري اصيل جمهوري اسلامي ، مبني بر محوريت حضرت حق جل جلاله و توکل بر توانايي هاي او در تمام مقاطع است. هر بار که ايستادگي و توانايي هاي ايران و ايراني تأکيد مي شود، بايد آن را مديون رحمت وتوکل به خداوند متعال بدانيم و حرف و پيام امام (قدس سره) در تمام مسير تصميم گيري ها و سخنراني ها اين باشد
که اگر نيروي لايزال حق نبود ، نه انقلابي پيروز مي شد و نه جنگ به نتيجه مي رسيد و نه امروز شاهد اين شگفتي ها درعرصه هاي فناوري مي شديم.
پی نوشت ها :
1- بيانات مقام معظم رهبري در دانشگاه فردوسي مشهد، 1386/2/25.
2- مرتضي مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 66.
3- محمد بن علي صدوق، من لا يحضر الفقيه، ج 3، ص 156.
4- محمد حسن حرعاملي، وسايل الشيعه، ج 15، ص 365.
5- عبدالله جوادي آملي، فطرت در قرآن، ص 54.
6- سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج 16، ص 229.
ادامه دارد...