نگرش تاريخي محقق سبزواري در كتاب روضة الانوار عباسي (1)

تاريخ انديشي و تعقل تاريخي از گذشته دور وجود داشته است، ولي به معناي يك نظام فلسفي و فكري منظم و داراي پيش فرض‌هاي معين و روش مشخص به دوره جديد باز مي‌گردد. فيلسوف تاريخ به دنبال فهم معنا و هدف تاريخ است. او مي‌خواهد دريابد آيا سلسله حوادث و رويدادهاي گذشته مجموعه نامرتبط و بي‌هدفي بوده يا اين كه در وراي اين رويدادها هدف،
پنجشنبه، 9 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگرش تاريخي محقق سبزواري در كتاب روضة الانوار عباسي (1)

نگرش تاريخي محقق سبزواري در كتاب روضة الانوار عباسي (1)
نگرش تاريخي محقق سبزواري در كتاب روضة الانوار عباسي (1)


 

نويسندگان:
دکتر نجف لك زايي*
زهره باقريان**



 
تاريخ انديشي و تعقل تاريخي از گذشته دور وجود داشته است، ولي به معناي يك نظام فلسفي و فكري منظم و داراي پيش فرض‌هاي معين و روش مشخص به دوره جديد باز مي‌گردد.
فيلسوف تاريخ به دنبال فهم معنا و هدف تاريخ است. او مي‌خواهد دريابد آيا سلسله حوادث و رويدادهاي گذشته مجموعه نامرتبط و بي‌هدفي بوده يا اين كه در وراي اين رويدادها هدف، غايت و طرفي وجود دارد؛ اما اين كه يك فقيه نيز داراي تعقلي تاريخي است يا نه، اين سؤالي است كه اين مقاله در صدد پاسخ‌گويي به آن است. مقاله حاضر در صدد است تا پاسخ به سه سؤال اصلي فلسفه نظري تاريخ را از منظر فيلسوف فقيه، محقق سبزواري بررسي و تحليل كن.
كليد واژگان: محقق سبزواري، نگرش تاريخي، فلسفه تاريخ، محرك تاريخ، مسير تاريخ، غايت تاريخ.

مقدمه
 

محمد باقر سبزواري، معروف به محقق سبزواري، در سال 1017 ق. در قريه نامن سبزوار به دنيا آمد. (1) وي فرزند محمد مؤمن خراساني است كه پس از وفات پدر به اصفهان آمد و در آن جا سكني گزيد. (2) او در سال 1090 ق. در اصفهان ديده از جهان فرو بست. (3) محقق سبزواري در اندك زماني سرآمد عالمان عصر خود شد و به درخواست شاه عباس دوم سمت امامت جمعه و جماعت و منصب شيخ‌الاسلامي را پذيرفت. (4) از اين زمان اولاد و اعقاب او به شيخ الاسلام مشهور شدند. (5)
محقق سبزواري علوم مختلف را نزد اساتيد بنام برجسته‌اي فرا گرفت. از اساتيد او در علوم نقلي، علامه محمد تقي مجلسي، (6) ملا حسن علي شوشتري،(7) حيدر علي اصفهاني (8) سيد حسين بن حيدر عاملي (9) را مي‌توان نام برد و از اساتيد او در علوم عقلي مي‌توان به مير ابوالقاسم فندرسكي (10) و قاضي معز (11) اشاره كرد.
سبزواري در علوم عقلي و نقلي از خواص علماي دوران صفويه بود. (12) او در انواع فنون عقلي به خصوص حكمت الهي از مدرسان عالي مقام عصر خود به شمار مي‌رود. او همچنين بر ادبيات فارسي احاطه كامل داشت و نويسنده‌اي چيره‌دست بود و طبع شعر نيز داشت و اشعاري را سروده است. سبزواري در رياضي نيز تبحر داشت. (13) نكته شايان ذكر در رويكرد سبزواري به تاريخ اين است كه او به اين موضوع نگرشي تاريخي صرف ندارد، بلكه او فقيهي است فيلسوف كه با انديشه اصلاحي در عصر شاه عباس دوم در صدد حفظ يا به تأخير انداختن زوال سلسله صفويان از طريق اصلاح پادشاه، دولت و سياست است. البته محقق سبزواري را به مثابه فقيهي فيلسوف ـ براساس آنچه در مقدمه روضة الانوار آورده و از ظهور و سقوط دولت‌ها سخن گفته ـ مي‌توان داراي نظرگاهي تاريخي و در عين حال ديدگاهي فلسفي به تاريخ دانست. بر اين اساس نگرش تاريخي محقق را تنها مي‌توان در كتاب روضة الانوار عباسي مشاهده كرد كه اين مقاله به آن پرداخته است.
در نگرش تاريخي و به عبارتي فلسفه نظري تاريخ، سه سؤال عمده مطرح مي‌گردد:
1ـ عامل محرك تاريخ چيست؟
2ـ مسير و منازل تاريخ كدام است؟
3ـ غايت و نهايت تاريخ به كجا ختم مي‌گردد؟
در اين مقاله سه پرسش فوق با توجه به نگرش محقق سبزواري بررسي و تبيين مي‌شود.

محرك تاريخ از ديدگاه سبزواري
 

اصالت و هويت تاريخ
 

سبزواري از زواياي مختلف به جامعه، هستي و انسان مي‌نگرد، اما بحث مستقلي درباب اصالت جامعه ارائه نمي‌دهد؛ بنابراين از طريق تحليل محتوا ديدگاه وي را به جامعه و انسان بررسي مي‌كنيم تا قانونمندي يا تصادفي بودن تاريخ را از خلأ مباحث مقدماتي اثبات نماييم. به عبارتي قانونمندي تاريخ منوط به اثبات اصالت و هويت تاريخ و جامعه در ديدگاه سبزواري است.
سبزواري براي جامعه و تاريخ اصالت و هويت حقيقي قائل است و ماهيت تاريخ را نه صرفاً مادي و نه صرفاً معنوي بلكه طبيعت آن را مزدوج (نه جبر و نه تفويض بلكه امر بين الامرين) تلقي مي‌كند. به عبارت ديگر، به هويت و اصالت فرد و جامعه هر دو اعتقاد دارد و اراده انسان را در طول اراده الهي مطرح مي‌كند:
«ديگر از اسباب زوال ملك آن است كه پادشاه به خود تغيير راه دهد، يعني اخلاق و اعمال خيري كه داشته باشد تغيير دهد؛ چنانچه متواضع باشد تغيير دهد و متكبر شود و... [چنان كه] خداي عزّوجلّ در قرآن مجيد فرمود:(14)خداي عزوجل تغيير دهندة نيست نعمتي را كه بر قومي انعام كرد تا آن كه تغيير دهند ايشان آنچه به انفس ايشان است». (15)
بنابراين اعتقاد وي به اراده الهي به معناي نفي اراده انسان نيست، بلكه قرار دادن اراده انسان در طول اراده خداوند را از سخنان وي مي‌توان استنباط كرد.
او در روضة الانوار جبر را به طور كلي انكار كرده و اراده انسان را نيز با توجه به مشيت الهي در نظر مي‌گيرد، يعني به اصالت فرد بدون اصالت جامعه اعتقادي ندارد.
... [خداوند] هر چه را خواست وقتي كه خواست به مشيت خود بود... عالم را به اراده و اختيار آفريده نه به جبر و تفويض.(16)
وي در جاي ديگر اعتقاد به جبر يا تفويض را از مذاهب فاسده تلقي مي‌كند و به نظريه «امرٌ بين الامرين» شيعه اعتقاد دارد:
و بسياري از ايشان در اعتقادات، مذاهب فاسده اختيار كرده‌اند، چون جبر و تفويض و غلوّ و تجسم و امثال آن. (17)
ديدگاه امرٌ بين الامرين مستلزم قبول اصالت جامعه و انسان در كنار يكديگر است.
محقق در روضة الانوار سنت‌هايي را براي جامعه ذكر مي‌كند، از جمله سنت ظهور و سقوط تمدن‌ها و زوال دولت‌ها و سنت امهال (مهلت دادن تمدن‌ها ودولت‌ها) كه بيان اين سنت‌ها و قوانين در جامعه نشان دهنده ي اعتقاد او به اصالت حقيقي جامعه و تاريخ است. همچنين بيان هدايت انسان توسط انبيا و لزوم امر به معروف و نهي از منكر و نيز اعتقاد به معاد و انتخاب راه بهشت يا دوزخ توسط انسان، در مطالب سبزواري، نشان دهنده ي اين نظرگاه در اوست كه انسان اختيار دارد كه افعال خود را به سوي درست يا نادرست سوق دهد و در راه صحت اعمال خود مختار است.
و مي‌بايد دانست كه غرض از ايجاد انسان و آمدن به اين جهان آن است كه آدمي تحصيل زاد آخرت نمايد. و اين جهان را مكان و مأوي و منزل سكان قرار ندهد و كوشش و جهد مي‌نموده باشد در تحصيل آنچه در معاد نافع است...(18)
او اعتقاد به حاكميت خداوند بر انسان و هستي را انكار نكرده، اما در حركت انسان نيز اختيار را از او سلب نمي‌كند.
انسان در اين جهان مسافري است كه خدا او را آفريده و به سوي او يعني جهان آخرت در حركت است. بنابراين لازم است تدبير زندگي به گونه‌اي باشد كه هر روز به خدا و آخرت نزديكتر شود. (19)

مشيت و قضا و قدر الهي
 

سبزواري در جاي جاي روضة الانوار اعتقاد خود را به مشيت الهي بيان مي‌دارد؛ براي نمونه مي‌نويسد:
«هرگاه عاقل تأمل كند مي‌داند كه هيچ چيز از تقدير الهي بيرون نيست و او را قدرتي بر رفع و دفع آنچه واقع شده نيست».(20)
يا در جاي ديگر بيان مي‌كند:
آورده‌اند كه يكي از سلاطين عرب را مصافي پيش آمد و با دشمني تلاقي شد هر دو لشكر صف بركشيدند. امراي دولت، ملك عرب را گفتند: هم حرب از دو بيرون نيست: يا نصرت است يا هزيمت. اگر به حكم قضا و قدر شكستي بر لشكر ما افتد تو را كجا جوييم، گفت: اگر من بگريزم، هر كه مرا جويد از عنايت آفريدگار محروم ماند، ليكن اگر غلبه خصم را باشد مرا در ميدان زير سم اسبان جوييد، يا غالب شوم يا كشته شوم.
البته اعتقاد به مشيت الهي تضادي با اعتقاد سبزواري در باب اراده ي آزاد و مختار انسان ندارد. همچنين آزادي و اختيار انسان در ديدگاه او، با آزادي و اختيار مورد نظر معتزله تفاوت دارد:
آزادي و اختيار معتزله مساوي است با «تفويض» يعني واگذاشته شدن انسان به خود.
و مشيت الهي به آزادي و اختيار انسان لطمه‌اي نمي‌زند؛ براي نمونه سبزواري به نقل از امام علي مي‌نويسد:
كسي مي ترسد از مكاره و اهوال و در مقامي كه شرع و دين حكم به اقدام و حرب نمايد، متوجه نمي شود و از ترس نمي نشيند و يا در معركة جهاد مي گريزد و عار فرار به خود مي گذارد، واثق و مطمئن نيست به آن كه هيچ چيز از قضا و تقدير الهي بيرون نيست و مشيت او را در هر چيز مدخل دارد، و از آن كه غافل است كه ظفر از جانب خداست و نصرت و تأييد به مشيت و اعانت رباني است و كمي و بسياري لشكر و قوت و ضعف خصم، سبب تام نيست و از حفظ و حراست رباني غافل است (21)
و مشيت الهي به آزادي و اختيار انسان لطمه اي نمي زند؛ براي نمونه سبزواري به نقل از امام علي (ع) مي نويسد:
کسي مي ترسد از مکاره و اهوال و در مقامي که شرع و دين حکم به اقدام و حرب نمايد، متوجه نمي شود و از ترسش نمي نشيند و يا در معرکه جهاد مي گريزد و عار فرار به خود مي گذارد، واثق و مطمئن نيست به آن که هيچ چيز از قضا و تقدير الهي بيرون نيست و مشيت او را در هر چيز مدخل دارد. و از آن غافل است که ظفر از جانب خداست و نصرت و تأييد به مشيت و اعانت رباني است و کمي و بسياري لشکر و قوت و ضعف خصم، سبب تام نيست و از حفظ و حراست رباني غافل است. (22)
بنابراين مشيت الهي از نظر او همان اراده الهي است كه اراده انسان در طول آن قرار دارد؛ به طوري كه رفتن به جهاد طبق اراده انسان است، اما شكست و پيروزي طبق مشيت الهي است. پس در جهاد، هم تقدير الهي و هم اراده انسان نقش بارزي را ايفا مي‌كند.
هر چه خواست وقتي كه خواست به مشيت خود بود ... [اما] عالم را به اراده و اختيار آفريده نه به جبر و اضطرار.(23)

پی نوشتها :
 

*استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه باقر العلوم (ع)
**کارشناس ارشد تاريخ دانشگاه باقر العلوم (ع)
1 ـ سيد عبدالحسين خاتون آبادي، وقايع السنن والاعوام، تصحيص محمد باقر بهبودي (تهران: كتاب فروشي اسلاميه، 1352) ج3، ص 535 و 501؛ ميرزا محمد علي معلم حبيب آبادي، مكارم الآثار (بي جا: بي‌نا، بي‌تا) ص 823.
2ـ سيد محمد باقر خوانساري اصفهاني، روضات الجنات (تهران و قم: مكتب اسماعيليان، 1390 ق) ص 68.
3ـ ميرزا عبدالرحمان، تاريخ علماي خراسان (مشهد: بي نا، 134 ـ ص 231.
4ـ همان؛ مدرس تبريزي، ريحانه الادب (تهران: كتاب فروشي خيام، 1374) ج 5، ص 242.
5ـ ميرزا محمد علي معلم حبيب آبادي، پيشين، ص 823.
6ـ آقا بزرگ تهراني، طبقات اعلام الشيعه (قم: موسسه اسماعيليان، بي تا) ص 71.
7ـ ميرزا محمد طاهر نصر آبادي، تذكره نصر آبادي، تصحيح وحيد دستگردي (بي جا، كتاب فروشي فروغي، 136 ـ ص 152.
8ـ همان، آقا بزرگ تهراني، پيشين، ص 71.
9ـ سيد محمد باقر خوانساري اصفهاني، پيشين، ص 69؛ شيخ عباس قمي، مشاهير دانشمندان اسلام، ترجمه شيخ محمد رازي (تهران: انتشارات كتاب فروشي اسلاميه، 135 ـ ص 192.
10ـ ميرزا محمد طاهر نصر آبادي، پيشين، ص 152؛ سيد عبدالحسين خاتون آبادي، پيشين، ص 514.
11 ـ آقا بزرگ تهراني، پيشين، ص 71.
12 ـ سيد جلال الدين آشتياني، منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران (قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1363) ج 2، ص 490 ـ 491.
13 ـ همان.
14 ـ انفال (8) آيه 53.
15 ـ سبزواري، روضه الانوار عباسي، به تصحيح نجف لک زايي (قم: بوستان کتاب، 13ص 62.
16 ـ همان، ص 87.
17 ـ نجف لك‌زايي، انديشه سياسي محقق سبزواري، (قم: بوستان کتاب، 1380) ص 327.
18 ـ محمد باقر محقق سبزواري «رساله خلافيه»، پيوست انديشه سياسي محقق سبزواري، ص 322.
19 ـ نجف لك‌زايي، پيشين، ص-312-313.
20 ـ سبزواري، پيشين، ص 249.
21 ـ مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي (قم: انتشارات صدرا، 1379) ج 2، ص 75.
22 ـ سبزواري، روضه الانوار عباسي، ص 326 ـ 327.
23 ـ همان، ص 87.
منبع:فصلنامه تخصصي تاريخ اسلام شماره 37
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط