ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (1)

داستان عشق ليلي و مجنون از جمله منظومه هاي غنايي ادب فارسي است که از ديرباز مورد اقبال نويسندگان و شعراي فارسي زبان و غير فارسي زبان قرار گرفته است، تا جايي که بيش از 70مثنوي به تقليد از مثنوي ليلي و مجنون سروده اند که بسياري از آن ها تا حدّ زيادي در راستاي مثنوي ليلي و مجنون نظامي است. نظامي نيز در سرودن مثنوي خود بهره مند
جمعه، 10 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (1)

ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (1)
ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (1)


 

نويسنده: دکتر مهدي ستوديان*




 

چکيده:
داستان عشق ليلي و مجنون از جمله منظومه هاي غنايي ادب فارسي است که از ديرباز مورد اقبال نويسندگان و شعراي فارسي زبان و غير فارسي زبان قرار گرفته است، تا جايي که بيش از 70مثنوي به تقليد از مثنوي ليلي و مجنون سروده اند که بسياري از آن ها تا حدّ زيادي در راستاي مثنوي ليلي و مجنون نظامي است. نظامي نيز در سرودن مثنوي خود بهره مند از منابع عربي داستان مي باشد . آنچه بعدها فکر و ذهن افراد زيادي را به خود مشغول کرده است، هويّت تاريخي يا داستاني بودن ليلي و مجنون است . بسياري از محقّقين حوادث و شخصيّت هاي داستان را زاده تصور و خيال شاعران و نويسندگان عرب دانسته اند. برخي ديگر نيز بر هويّت تاريخي داستان، پاي فشرده اند. اين دو گانگي ما را بر آن داشت تا در تحقيقي جامع، به بررسي اين مهم بپردازيم و داستان ليلي و مجنون را از نظر تاريخي ريشه يابي کنيم . در آغاز با بهره مندي از منابع معتبر از جمله :"الاغاني"،"مصارع العشاق"،"تزيين الاسواق"و"ديوان شعر قيس بن ملوَح"ضمن آشنايي کامل با داستان عشق اين دو دلداده با برخي از شخصيّت هاي داستان و اماکن مطرح شده در داستان آشنا شديم. ابتدا موقعيّت جغرافيايي حوادث داستان را مشخص کرده، سپس در صدد کشف هويّت تاريخي شخصيّتهاي داستان برآمديم. اميدوار بوديم که با مشخص شدن هويّت تاريخي اين افراد،قهرمانان اصلي داستان يعني ليلي و مجنون نيز هويّت تاريخي يابند. بدين ترتيب توجه خود را معطوف به افرادي کرديم که نقش اساسي در شکل گيري داستان داشته اند. نظير نوفل بن مساحق، عبدالرحمن بن عوف، کثّير و ...با کشف هويّت تاريخي اين افراد، در صدد تعيين هوّيت ليلي و مجنون برآمديم و ضمن جمع بندي نظرات به اين نتيجه رسيديم که ليلي و مجنون هويّتي تاريخي دارند و در حدود اواخر قرن اول هجري مي زيسته اند.
واژه هاي کليدي:
داستان هاي غنايي، ليلي و مجنون، هويّت تاريخي ليلي و مجنون.
عشق و دوست داشتن را از آغاز در ضمير هر انساني به وديعت نهاده اند. به گونه اي که خلقت انسان نيز بر عشق بنا شده است (1)و دوست داشتن از حالات جدايي ناپذير روح انسان سالم است. در بسياري موارد مسير پرفراز و نشيب عشق، شاهد ظهور و بروز افرادي است که به نحوي جهت دهنده ي تمايلات و گرايشهاي دروني انسان ها گشته اند. از آن جمله زيباروياني که به خاطر بهره مندي از نعمت زيبايي تمام روح و جسم عاشق را به خود معطوف مي نمايند. عاشق با نگاهي خاص، معشوق خود را نظاره مي کند، به وجهي که نمي توان نگرش يک عاشق به معشوق را با نگرش عاشقي ديگر مقايسه کرد. اين نيز از عجايب خلقت انسان است که اگر غير از اين مي بود، شايد وضع جوامع بشري به گونه اي ديگر رقم مي خورد. هر چند عشق و دلدادگي در دل تمامي انسانها يافت مي شود، امّا انسانهايي يافت مي شوند که در عشق و شيدايي شهره و سرآمد ديگرانند. در کتاب الفهرست (2)از چهل عاشق و معشوق ذکري به ميان آمده است، که در عصر جاهلي عرب، شهره ي آفاق بوده اند:مجنون و ليلي، قيس و لُبني، جميل و بثينه، عروه و عفرا، کُثِّير و عِزّه و...در ميان اين عشاق نام شش زوج يادآور داستان ليلي و مجنون است:قيس و لُبني، مجنون و ليلي، توبه و ليلي، اسعد و ليلي ، عمر بن زيد و ليلي، مرّه و ليلي.
در ديگر جوامع نيز عشاقي شهره اند:خسرو و شيرين، وامق و عذرا، يوسف و زليخا، ويس و رامين، ورقه و گلشاه، بيژن و منيژه، زال و رودابه، سلامان و ابسال و...
در جوامع اروپائي نيز رومئو و ژوليت، تريستان و ايزوت و ...در عشق شهره اند. با نگاهي گذرا به داستان عشق و دلدادگي اين عشاق در مي يابيم که بسياري از اين داستانها داراي ريشه اي تاريخي و اجتماعي است، برخي ديگر نيز پشتوانه اي ديني و اساطيري دارد . در اين ميان برخي داستان ها از نظر اصالت در هاله اي از ابهام فرو رفته است. از آن جمله داستان ليلي و مجنون است. در اين مقاله سعي ما بر آن است که ريشه هاي عاطفي، تاريخي و اجتماعي اين داستان را بيابيم. براي اين کار ابتدا نگاهي اجمالي به حوادث داستان مي اندازيم.
چکيده ي داستان ليلي و مجنون
يکي از بزرگان بني عامر از داشتن فرزند بي نصيب بود. تا اين که خداوند به او پسري زيبا عطا کرد. اين فرزند را قيس ناميدند. قيس در لغت عرب به معني"شدّت" و "صلابت" و "شيردرنده "است و همچنين نام يکي از بتهاي عرب بوده و از نامهاي رايج مردان عرب است.(3)قيس در مکتب خانه و يا به روايتي در هنگام چراندن گوسفندان عاشق دختري به نام ليلي مي شود. شروع عشق و دل باختگي ليلي و قيس به مانند عشق ساير دل باختگان، با پديدار شدن جمال معشوق بر عاشق همراه است. در داستان ويس و رامين، با وزيدن باد و کنار رفتن پرده ي کجاوه، جمال ويس بر رامين آشکار مي شود و سرآغاز عشق است:

چو بادي بر عماري بر گذشتي
جهان از بوي او خوش بوي گشتي

چو تنگ آمد فضاي آسماني
که بر رامين سرآيد شادماني

برآمد تندباد نوبهاري
يکايک پرده ها بربود از عماري

رخ ويسه پديد آمد ز پرده
دل رامين شد از ديدنش برده (4)

در داستان ورقه و گلشاه نيز به مانند ليلي و مجنون آغاز عشق از مکتب خانه است.

چون ده سال پروردشان روزگار
نشاندندشان پيش آموزگار

معلم به تعليم شد در شتاب
که تا هر دو گشتند فرهنگ ياب

چو فارغ شدندي ز تعليم گر
به مهر آمدندي بر يکديگر

به سوي وي اين گاه نگريستي
دمي پر زدي سرد و بگريستي (5)

عشق قيس و ليلي، در آغاز دور از چشم اغيار است، اما سرانجام علني شده وباعث مي شود که پدر ليلي از ملاقات آن دو جلوگيري کند. عاشق و معشوق پنهاني به ملاقات يکديگر مي روند. شدّت علاقه مندي قيس به ليلي به جايي مي رسد که پدر و ديگر بزرگان بني عامر نگران حال او مي شوندو پس از اطلاع از عشق قيس، راه حل را در خواستگاري از ليلي مي دانند. امّا پدر ليلي به دلايلي با اين ازدواج مخالفت مي کند. پس از اين ناکامي قيس با پريشاني و شوريدگي آواره ي کوه و دشت مي شود و به جاي همدمي با انسانهايي که درد عشق او را درک نمي کنند، همنشين دد و دام مي شود. پدر تنها راه خلاص فرزند از اين عشق را رفتن به حج و توسل به خداي کعبه مي داند. به اين اميد که عشق ليلي از دل فرزند خارج شود. هنگامي که قيس به کنار کعبه مي رسد، به جاي دعا در مورد سرد شدن عشق ليلي، از خدا مي خواهد که عشق او را نسبت به ليلي جانسوزتر نمايد. قيس همچنان آواره ي دشت و بيابان است تا با نوفل مأمور جمع آوري زکات و صدقات مواجه مي شود نوفل که مردي شجاع و در عين حال اهل دل است، قول مي دهد که قيس را به وصال ليلي برساند. نوفل در اين راه حتّي مجبور به جنگ با قبيله ي ليلي هم مي شود، اما اين کار ثمري نمي بخشد و تلاش اين انسان خيّر نيز مشکل قيس را حل نمي کند.
ازدواج ليلي با جواني از بني اسد يا بني ثقيف ، وضعيّت عاشق و معشوق را دگرگون مي سازد. ليلي به اجبار عازم خانه ي شوهر مي شود. اما به خاطر وفاداري به قيس هرگز حاضر نمي شود که خواسته هاي شوهر را برآورده سازد. قيس نيز پريشان حال تر از گذشته همدم وحوش است.
در اين دوران فراق، ارتباط ليلي و مجنون از طريق نامه هايي است که براي يکديگر مي نويسند. تا اين که شوهر ليلي در اثر بيماري از دنيا مي رود و مانع وصال بين عاشق و معشوق از ميان مي رود.
ملاقات ليلي و مجنون بعد از مرگ شوهر ليلي که در واقع آزاد شدن از قيد و اسارت نظام قبيله اي را به همراه داشت، از حد ملاقاتي حضوري که بيان دل دادگي آنهاست، تجاوز نمي کند و مجنون به عنوان عاشقي عذري با چشم پوشي از وصال، عازم کوه و دشت مي شود. مرگ ليلي در اثر بيماري، نقطه ي اوج دل دادگي هاست. مجنون با شنيدن خبر مرگ ليلي، خود را کنار قبر او رسانده، با در برگرفتن گور معشوق جان مي دهد.
اين در حالي است که عاشق و معشوق اگر در اين عالم از وصال بي بهره بودند، اميدوارند که در جهاني ديگر وصال صورت پذيرد. آن گونه که نظامي با بيان خوابي که زيد بعد از وفات ليلي و مجنون مي بيند، اين اميد را تحقّق يافته مي داند.
آن چه اکنون بايد به آن بپردازيم ,اين است که آيا ليلي و مجنون شخصيّتي حقيقي دارند، يا ساخته ي فکر و ذهن داستان نويسان مي باشند ؟
براي يافتن پاسخي مناسب براي اين سؤال، ابتدا منابع اصلي داستان را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهيم.
منابع داستان ليلي و مجنون
به زعم اکثر نويسندگان و محقّقان عرب، اوّلين اثري که در آن نامي از داستان ليلي و مجنون به ميان آمده است، کتاب "الشعر و الشعرا"نوشته ي ابن قتيبه ي دينوري است . ابن قتيبه (م.276)، ضمن معرفي شعراي عرب، درباره ي مجنون مي نويسند:«هو قيس بن معاذ، و يقالُ قيس بن الملوَّح».(6)در بخش ديگري از اين کتاب نيز آمده است:«لم يکن مجنوناً و لکن کان فيه لُوثة کلوثةُ ابي حيّه»(7)
اين کتاب به جزئيات عشق مجنون به ليلي اشاره نپرداخته است
اثر ديگري که از داستان ليلي و مجنون به تفصيل ياد کرده است، کتاب "الاغاني"(8)است . ابوالفرج اصفهاني(م.356)جزئيات خاصي از داستان ليلي و مجنون را نقل مي کند. به نحوي که کتاب الاغاني را، به عنوان مهمترين منبع داستان ليلي و مجنون قرار داده است.
کتاب ديگري که ما را در يافتن اطلاعاتي نسبت به ليلي و مجنون ياري مي کند کتاب «الزُهره»نوشته ي محمد بن داوود ظاهري است که وي در سال 297هجري قمري از دنيا رفته است. اگر چه در اين کتاب اطّلاعات اندکي درباره ي مجنون آمده، ولي از اهميّت ويژه اي برخوردار است. زيرا کتاب شمار بسياري از اشعار منسوب به مجنون را در خود جاي داده و زماني دراز پيش از کتاب الاغاني ، گرد آوري شده است .(9)
چهارمين منبع معتبر، کتاب «مصارع العشاق»نوشته ي ابن سراج متوفي به سال 418است . در اين کتاب حوادثي از داستان عشق ليلي و مجنون نقل مي شود.(10)
از منابع معتبر ديگر مي توان از کتاب «تزيين الاسواق به تفصيل أشواق العشاق»(11)نوشته ي داوود انطاکي مشهور به "اکمه"، نام برد . انطاکي اين روشندل محقّق کتاب را در سال 972هجري قمري نوشته است.
انطاکي به مانند ابوالفرج اصفهاني جزئيات داستان ليلي و مجنون را به همراه ابياتي از مجنون نقل کرده است . اکثر اين ابيات در ديوان مجنون ليلي نيز يافت مي شود.
در ديوان شعر«مجنون ليلي»ابيات زيادي از سروده هاي قيس آمده است که اکثراً مرتبط با عشق مجنون به ليلاست و در کنار ديگر منابع مي تواند راهنماي ما به سوي شناخت هر چه بيشتر مجنون و به تبع آن شناخت ريشه ي داستان اين عشق جانسور باشد.
در کتب ديگر نيز به داستان ليلي و مجنون اشاره شده است که در اين جا به ذکر نام تعدادي از اين آثار بسنده مي کنيم.
1ـ اخبار عقلاءالمجانين مدايني
2ـ اخبار المجنون زبير بن بکار
3ـ المؤتلف و المختلف في اسماء الشعرا آمدي (ابوالقاسم حسين بن بشر)
4ـ بساط السامع المسامر في اخبار مجنون بني عامر ابن طولون
5ـ خزانة الادب بغدادي
6ـ ديوان ابن فارص مصري
7ـ سرح العيون ابن بناته
8ـ شرح الشواهد بدر الدين عيني
9ـ الکامل مبرّد
10ـ نزهة المسامر في ذکر بعض اخبار مجنون بني عامر يوسف بن حسن مبرّدي حنبلي
مطالب کتب ياد شده، گاه ممکن است رهزن ما به حقيقت باشد ، زيرا اقوالي نقل مي کنند که ضد و نقيض مي باشند. به عنوان مثال ابوالفرج اصفهاني در الاغاني از قول اصمعي دو روايت متناقض نقل مي کند. بدين ترتيب که در يک جا نقل مي کند :«رياشي گويد از اصمعي شنيدم که گفت دو نفرند که فقط نامشان باقي است و حقيقت تاريخي ندارند، مجنون عامري و ابن القرّيه »(12)و در جايي ديگر مي نويسد :«اصمعي روايت کرده است که او واقعاً ديوانه نبود بلکه مثل ابوحيّه ي نُميري از شدت عشق دچار پريشاني حواس و شيفتگي شده بود.»(13)
در جايي ديگر نيز از قول ابن دأب (م171)نقل مي کند که :«مردي از بني عامر را گفتم، آيا مجنون را مي شناسي و چيزي از اشعار او روايت مي کني؟ گفت :مگر ما از عقلا فراغت يافته ايم که به روايت شعر ديوانگان بپردازيم . گفتم مقصودم ديوانه ي معمولي نيست؛ از شاعري که نامش مجنون عامري بوده و کشته ي عشق است، سؤال مي کنم. گفت :اين حرفها به بني عامر نمي چسبد . جگر بني عامر از آن غليظ تر و سخت تر است که دچار درد عشق شود . اين حالتها فقط در بين يماني هاي نازک دلِ ناقص عقلِ کلّه کوچک پيدا مي شود . امّا در بين نزاريها هرگز.»(14)
اکنون قبل از بررسي ريشه هاي تاريخي داستان ليلي و مجنون به تبيين ريشه هاي عاطفي و اجتماعي اين داستان مي پردازيم.


پی نوشت:
 

* استاديار زبان و ادبيّات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد

ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط