ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (2)

اگر بپذيريم که آن چه امروزه از داستان ليلي و مجنون در اختيار ماست، ريشه در ادبيّات عربي دارد، بهتر است که به دنبال ريشه هاي اشعار عاشقانه در ادب عربي بگرديم. برخي از محقّقين، عشق در اشعار عرب جاهلي را سرچشمه گرفته از دو منبع ايراني و سنن جاهلي مي دانند. اينوسترانتسف در اين باره مي نويسد:
جمعه، 10 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (2)

عنوان : ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (2)
ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (2)


 

نويسنده: دکتر مهدي ستوديان*




 
ريشه هاي عاطفي داستان ليلي و مجنون
اگر بپذيريم که آن چه امروزه از داستان ليلي و مجنون در اختيار ماست، ريشه در ادبيّات عربي دارد، بهتر است که به دنبال ريشه هاي اشعار عاشقانه در ادب عربي بگرديم. برخي از محقّقين، عشق در اشعار عرب جاهلي را سرچشمه گرفته از دو منبع ايراني و سنن جاهلي مي دانند. اينوسترانتسف در اين باره مي نويسد:
«در عربستان جاهلي از درجه ي ممتاز و مترقي فرهنگ ايراني ساسانيان به خوبي آگاه بودند. از جمله اتباع شاهنشاه ايران در ولايات غربي کشور، عده زيادي عرب بودند که ضمن معاملات تجاري، حکايات و شايعات راجع به عظمت ايرانشهر را بين قبايل صحراي شام و در قسمت جنوبي جزيره ي عربستان منتشر مي ساختند . افکار و عقايد مذهبي ايرانيان نيز بين قبيله هاي عرب مورد توجه بوده و رواج داشته است. مثلاً ما مي دانيم ميان قبيله ي بني تميم عرب، آتش پرستاني وجود داشته اند
نفوذ ايرانيان در دوره ي قبل از اسلام در زمينه ي سياست بسيار قوي بوده ، چنانکه مسلم است بقاي کشور کوچک عربي حيره، در حدود جنوب شرقي کشور ايران، به ويژه مديون نفوذ ايران بوده است. کمي قبل از ظهور اسلام ، اعراب جنوب نيز زير نفوذ ساسانيان آمدند، چون در آن زمان يمن به تصرف ايران در آمد. در آن زمان خسرو و دربار او در نظر عرب کمال مطلوب جلال و عظمتي صعب الوصول بودند.»(15)
تأثير ايران بر عرب از راه مناسبات و مراودات روزانه و پيوسته با عربها و يا از طريق حيره که خود هنر و سليقه ي ايراني را چاشني زندگي بدوي کرده بود، اعمال گشت . معيارهاي ذوق و سليقه ي ايراني در شؤون مختلف از جمله رفاه، وسايل زندگي، هنر و جمال پرستي ، الگو و سرمشقي براي اعراب در آمد و به گفته ي جلال ستاري«بعضي انديشه هاي کاملاً ايراني که در ادب عرب باز مي يابيم ، ظاهراً از همين دوران کهن به ادب قوم عرب راه يافته اند.»(16)
در عصر بهرام پنجم و خسرو دوم ادبيّات غير مذهبي در ايران گسترش يافت و بهرام پنجم (بهرام گور)در حيره توسط منذر اوّل پسر و جانشين نعمان پرورش يافته بود. بنابراين ظاهراً مناسبات و مبادلات فرهنگي که از نوع وچگونگي آن به درستي خبري نيست، از دوران بهرام گور ميان حيره و دربار تيسفون برقرار بوده است. به هر حال اين مفاهيم و انديشه هاي ايراني کم کم بر پهنه ي عربستان جاهلي بال و پر گشود و پس از اسلام نيز خوانندگان مدينه که بيشترشان ايراني نژاد بودند، به همان سنت ايراني وفادار ماندند.
همين رابطه و تأثير پذيري ادب عربي از ادبيّات ايراني، مي تواند اين فکر را تقويّت کند که ريشه ي اصلي بسياري از نمودهاي ادب عربي نشأت گرفته از فرهنگ و ادب ايراني است و شايد داستان ليلي و مجنون نيز تأثير پذيرفته از فرهنگ ايراني باشد.
مؤيّد ارتباط فرهنگ و ادب ايران باستان با شعر و ادب عرب جاهلي، اين است که يان ريبکا مي گويد :«قصه ي ليلي و مجنون در حقيقت مضمون عاميانه ي بسيار کهني است که پيشينه ي آن در ادبيّات بابل ديده مي شود، با اين تفاوت که داستان در آن جا پاياني خوش دارد.»(17)
اين شعراي ايراني بودند که ذوق و عاطفه ي آنها گويي دريغ داشته که اين چنين دلدادگي و پاکبازي بي جواب بماند و سودي ندهد. از اين رو با تصرف در اصل داستان عشاق را به تعبير يان ريبکا (18)عاقبت به خير کرده اند.
شهرت داستان ليلي و مجنون و مَثَل شدن آنها در عشق و عاشقي، در واقع از دولت سرشاعران ايراني حاصل آمده است و اصلاً اين ايرانيانند که داستاني گسيخته و پاره پاره را يک پارچه کرده اند و به آن وحدت و انسجام بخشيده اند.
اصولاً عربها را فاقد قدرت داستان سرايي معرفي کرده اند و گفته اند که :«عرب قريحه ي داستان سرايي ندارد و درست برعکس ايراني است،چنانکه مضامين پراکنده ي داستان کوچک ليلي و مجنون،فقط پس از آن که به دست ايراني ها افتاد، به صورت يک اثر پيوسته ومنظم و واقعاً با ارزش درآمد»(19)پس مي توان نتيجه گرفت که رابطه اي عاطفي ميان ايران وايراني با داستان ليلي ومجنون وجود دارد.هم از نظر ارتباط ريشه اي وهم از نظر نقشي که ايرانيان در گسترش اين داستان داشته اند.وحال اگر هم اثبات شود داستان ليلي ومجنون که فعلاًدر اختيار ماست،ريشه اي عربي دارد ،باز از نقش فرهنگ وادب ايراني در تبلور اين داستان نمي توان چشم پوشيد.
هرچند آن چه از ايرانيان در اختيار ماست,رنگ وصبغه اي عربي دارد ويافتن رگه هايي از فرهنگ ايراني در اين داستان به سادگي امکان پذير نيست. شروع عشق از مکتب خانه به گفته ي دکتر زرين کوب چيزي است که با زندگي در باديه و با رسم حيات بدوي چندان سازگار نيست(20)و مي تواند متأثّر از فرهنگ ايراني باشد، اما موارد متعددي يافت مي شود که علاوه بر نشان دادن رنگ محلي(عرب بدوي)در قصّه و ارتباط با خاستگاه اصلي داستان ، تا حدي نيز سعي قصّه پرداز را در تأمين واقع گرايي در قصّه نشان مي دهد. مانند:
ـ عزيمت به مکه و حاجت طلبي از مکه.
ـ جنگ نوفل که جوانمرد بيابان است.
ـ انس مجنون با حيوانات در بيابان .
ـ راز و نياز با ستارگان که چيزي بازمانده از رسم پرستش اجرام در انديشه ي شاعر صحرا گرد عاشق پيشه است.
ـ زندگي در صحرا و آزاد کردن آهو و گوزن.
و... .
خاستگاه ديگر مفهوم عشق در شعر جاهلي عرب،سنن جاهلي است. عشق جنون آميز و جنون انگيزي که زاييده ي سحر و جادو و دخالت جادوگر يا جن و وسواس شيطان بوده است. به گفته ي جلال ستاري «اين طليعه و نمايش حديث مجنون بيش از ظهور مجنون واقعي و تاريخي و هذيان حاصل عشق و آوارگي و سرگشتگي عاشق شيفته در بيابانهاست.»(21)بايد توجه داشت که عشق و شيفتگي در عرف و آداب سنتي عرب، درد و رنجي جاودانه و چاره ناپذير و حالتي نابهنجار و ناپسند تلقي مي شده است و بعيد نيست که اعراب جاهلي عشق را برانگيخته ي موسيقي و مثل موسيقي ثمره ي جادوگري بدانند.
به هر حال در معتقدات باديه نشينان قديم، عشق و جادوگري به هم بسته و پيوسته بوده اند. اما احتمال قريب به يقين وجود دارد که در اصل اين ارتباط به هيچ وجه معناي مذموم و ناپسندي نداشته است.
جلال ستاري معتقد است که :«در اشعار اين دوره، دو مفهوم ايراني و عرب از عشق:عشق صيقل يافته ي ايراني وار و عشق جنون انگيز ساخته و پرداخته ي اجنّه و جادوگران به هم مي آميزد .»(22)
به اين ترتيب شعر عشقي عرب ريشه اي عربي -ايراني دارد و نمود آن را به وضوح در داستان ليلي و مجنون مي توانيم مشاهده کنيم.
حال اگر مطابق روش نظريه ي معنايي به متن داستان ليلي و مجنون نظر افکنيم، مي توانيم به نتايجي ارزشمند برسيم.«نظريه ي معنايي مبتني بر نوعي خاص از معناشناسي يا علم دلالت است که در آلمان توسط پروفسور لئووايسگربر، ساخته و پرداخته شده است. اين نظريه در مباحث عمده و اصلي اش با آنچه امروزه زبان شناسي قومي ناميده مي شود، مطابقت بسيار دارد. زبان شناسي قومي، نظريه اي است که روابط متقابل ميان الگوهاي زباني و الگوهاي فرهنگي را بررسي مي کند.»(23)
مطابق اين نظريه هر واژه اي نمايانگر منظر و زاويه ي خاصي است که ما از آن جا به جهان مي نگريم، و آنچه را ما يک مفهوم مي ناميم، چيزي نيست جز تبلور اين منظر و زاويه ي ذهني. به عبارت ديگر، يک مفهوم حالت کم و بيش پايا و ثابت آن منظر و زاويه است و منظور از زاويه ي ذهني جنبه فردي نيست، بلکه متعلّق به همه ي افراد جامعه است و در قرون و اعصار به وسيله ي سنّت تاريخي به آنها رسيده است.
در داستان ليلي و مجنون به واژه ها و مفاهيمي بر مي خوريم که از طريق آنها مي توان الگوهاي فرهنگي و اجتماعي را شناخت. مفهوم اصلي در اين داستان"عشق"است که به هر جامعه و فرهنگي مي تواند تعلّق داشته باشد امّا عشقي که همراه با جنون است به جامعه اي وابسته است که سحر، جادو، جن و جادوگر نمودي خاص داشته باشند نظير جامعه ي عرب بدوي.
مفاهيم زندگي در بيابان، حيوانات وحشي، جنگ و خشونت، به حج رفتن و حاجت طلبيدن از کعبه و...به خوبي داستان ليلي و مجنون را به سرزمين بياباني عربستان، وابسته مي کند. اگر به متن داستان روي آوريم, در مي يابيم که در ديار ليلي حکومت مطلق با خشونت است و مردانگي به قبضه ي شمشير بسته است، حتي به مراسم لطيفي چون خواستگاري هم با طبلِ جنگ و تير و خدنگ مي روند و به گفته ي سعيدي سيرجاني:«در ذهن جوانمرد آزاده اي چو ن نوفل اين سؤال مطلقاً مطرح نمي شود که گيرم در جنگ پيروز شدي و قبيله ي ليلي را به خاک وخون کشيدي و دخترک را تحويل مجنون دادي، در اين صورت رفتار ليلي با مردي که باعث قتل پدر و برادر و کسانش شده است، چگونه خواهد بود ؟»
اين مطلب نيز تأکيد مجدّدي بر وابستگي داستان ليلي و مجنون به فرهنگ و ادب عربي است. کلماتي مثل مناسک حج، خليفه، عقد بستن، آيات قيامت، مأمور صدقات، عبدالرحمن بن عوف، نوفل بن مساحق، کُثيّر ، عزّه و...نشان از ارتباط داستان ليلي و مجنون با عصر اسلامي است. در ادامه ي بحث و به هنگام اثبات هويّت تاريخي مجنون در اين باره مفصّل بحث مي کنيم.
از مشخّصات خاص جهان بيني اعراب بدوي"واقع گرايي"است و به نظر مي رسد، اين خصيصه با آب و هواي سرزمين عربستان ارتباط نزديکي دارد. «در ذهن واقع گرايي عرب، دنياي حاضر موجود با رنگها و صورتهاي بي شمارش، تنها دنيايي است که وجود دارد. در چنين ذهن و مغزي آن چه هرگز راه ندارد، اعتقاد به زندگي جاويدان و ابدي و اعتقاد به جهان آينده است. براي چنين ذهني بيرون از محدوده ي اين جهان، دنيايي ديگري وجود ندارد.»(25)
پس آن مفاهيمي که مبني بر جاودانگي و وجود جهاني ديگر باشد ,وابسته به جامعه اي غير از عرب جاهلي است و در داستان ليلي و مجنون اين گونه مفاهيم به فراواني وجود دارد و دليل ديگري بر وابستگي داستان ليلي و مجنون به عصر اسلامي است.
«در سراسر شعر عرب پيش از اسلام، نغمه ي غم انگيز و تاريخ بدبيني در ترنّم است. مي توانيم بگوييم که تِم طبيعي اصلي ادبيّات جاهلي جز اين نيست .آثار شاعران بزرگ پيش از اسلام بدون استثنا نوميدي ناشي از پوچي زندگي انسان را با جانگزاترين فريادها باز گو مي کند.»(26)
حاکميّت اميد و آرزو در سراسر داستان ليلي و مجنون با اين انديشه ي شعر جاهلي منافات دارد و بار ديگر وابستگي داستان را به عصر اسلامي نمايان مي سازد.

پی نوشت:
 

* استاديار زبان و ادبيّات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد

ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط