ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (3)

ابوالفرج اصفهاني به عنوان قديمي ترين محقّق درباره ي مجنون مي گويد:«قيس بن ملوّح بن مزاحم، معروف به مجنون ليلي ، شخصيّت افسانه اي منسوب به قبيله ي بني عامر، شاعري که عشق وي را از پاي در آورد. به اين شخصيّت افسانه اي، داستان ها و شعرهاي زيادي نسبت داده اند تا ان جا که جاحظ مي گويد مردم هر شعري را که در مورد ليلي سروده شده بود و گوينده اش مجهول، به وي منسوب کرده اند.»(27)
جمعه، 10 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (3)

ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (3)
ريشه يابي داستان ليلي و مجنون (3)


 

نويسنده: دکتر مهدي ستوديان*




 

نظر دانش پژوهان درباره ي هويّت ليلي و مجنون
ابوالفرج اصفهاني به عنوان قديمي ترين محقّق درباره ي مجنون مي گويد:«قيس بن ملوّح بن مزاحم، معروف به مجنون ليلي ، شخصيّت افسانه اي منسوب به قبيله ي بني عامر، شاعري که عشق وي را از پاي در آورد. به اين شخصيّت افسانه اي، داستان ها و شعرهاي زيادي نسبت داده اند تا ان جا که جاحظ مي گويد مردم هر شعري را که در مورد ليلي سروده شده بود و گوينده اش مجهول، به وي منسوب کرده اند.»(27)
نظر رضاقلي خان هدايت جالب است :«قيس در عرب متعدد بوده، از جمله قيس بن ذريح صاحب لُبني برادر رضاعي امام حسن (ع)که بر لُبني از قبيله ي بني کعب عاشق شده، پدر لُبني به اشاره ي امام حسن(ع)دخترش را به قيس داد. اما خويشان دختر به تدريج کوشيدند و قيس را به طلاق دختر وادار کردند و او در فراق لُبني بي تابي کرده و اشعاري نيز سروده است.
چون لُبني، در گذشت، پس از چندي قيس هم بيمار شد و دچار غشي گرديد و وفات يافته و در نزديکي قبر لُبني به خاک سپرده شد . گفته اند که قصّه ي اين قيس با قيس عامري يکي شده و داستان عشق اين قيس عامري به ليلي شهرت يافته است. (28)
اگر چه رضا قلي خان هدايت به وضوح در مورد داستان ليلي و مجنون اظهار نظر نکرده است، اما از فحواي کلامش اين گونه دستگير مي شود که وي مجنون را داراي هويتي تاريخي مي داند.
مؤلف تاريخ ادبيّات عرب به شدت اصالت تاريخي داستان را رد کرده، مي گويد:«داستان ليلي و مجنون هيچ پايه ي تاريخي درستي ندارد و آن را يکي از جاعلان قرن دوم هجري ساخته است.»(29)
بروکلمن نيز مجنون را شخصيّتي افسانه اي مي داند و مي گويد :«مجنون شخصيّتي است افسانه اي که تصور مي شود در حدود سنه ي 70هجري وفات يافته است.»(30)
هرمان اته به شکل ديگري با داستان ليلي و مجنون برخورد مي کند و مي نويسد :«داستان ليلي و مجنون، شرح زندگاني بياباني عرب قديم است.»(31)وي ارتباط داستان را به عرب بدوي تأييد مي کند.
نظر جرجي زيدان در مورد داستان ليلي و مجنون اين گونه است :«داستان ليلي و مجنون و اشعار مجنون، اثري دراماتيک است که پاره هايي از فضيلتهاي انساني را به نمايش مي گذارد . اين داستان، عشق را همراه با گران مايگي اخلاقي و پاکدامني نشان مي دهد .(32)
برتلس ضمن رد شخصيّت تاريخي مجنون، به روايت ابن کلبي اشاره کرده که شعرهاي مجنون و افسانه ي عشق شوربخت او را ساخته و پرداخته ي يکي از خاندان بني اميه است که نمي خواست نامش آشکار شود.(33)
طه حسين ديگر محقّق عرب فقط انتساب داستان را به عرب جاهلي رد مي کند و مي نويسد :«مردم عرب پيش از اسلام و تمدّن نخستين اسلامي، با اين گونه داستانها آشنايي نداشتند.»(34)
شارحان ديوان مجنون نيز در مورد اصالت داستان اظهار نظر کرده اند. عبدالستار احمد فراج در مقدمه ي ديوانِ مجنون ليلي مي نويسد:«و مجنون ليلي، ذکرتُ روايات قليله اِنّهُ غير موجود و اکثرها اثبت وجودهُ»(35)اين سخن عبدالستار به طور غير مستقيم دليلي بر وجود تاريخي مجنون است.
عدنان زکي درويش شارح ديگر ديوان مجنون ليلي مي نويسد :«عاش قيس بن الملوّح بن مزاحم بن عدس بن ربيعه من قبيله ي بني عامر، في زمن خلافه ي مروان بن الحکم في مطالع خلافة بني اميّه.»(36)مطابق اين نظريّه زمان زندگي مجنون نيز اواخر قرن اول هجري مي باشد
دکتر محمد جعفر محجوب ضمن اذعان به افسانه اي بودن داستان ليلي و مجنون مي گويد:«فرض وجود حقيقي براي مجنون و معشوق ليلي، مطالبي است که قوّياً مورد ترديد است و در هر حال اگر هم حقيقتي داشته باشد، اخلاف آنان، شاخ و بر گ فراوان بدين داستان افزوده اند و آن را با وقايع جعلي بسيار به هم آميخته اند و هر کسي اندکي بر آن مزيد کرده تا بدين غايت رسيده است.»(37)دکتر محجوب حکم روشني نداده، بلکه شک و ترديد درباره ي وجود مجنون را بيان مي کند که خود بارقه ي اميدي براي درک هويت تاريخي مجنون است.
دکتر خانلري درمقاله اي تحت عنوان «داستان پديد آمدن يک داستان»نظر روشني درباره ي اصالت يا عدم اصالت داستان ليلي و مجنون ارائه نمي دهد ، بلکه به منابع داستان اشاره کرده ، مي نويسد:«داستان ليلي و مجنون تا اين زمان (عصر نظامي)ناشناخته نبود. در بسياري از کتابهاي ادبي به زبان عربي قصه ي شيدايي قيس عامري يا مهدي يا معاذبن کليب نقل شده، يا به اين داستان اشارتي رفته است. شعرهاي عربي بسيار هم به اين عاشق سودايي نسبت داده اند که در زمان هاي جديدتر جمع و تدوين شده و به عنوان ديوان اشعار قيس عامري انتشار يافته است. شايد متن داستان اين عشق بازي را هم به زبان عربي نوشته بودند و نيز مي توان گمان برد که قصّه گويان ايراني آن را براي شنوندگان خود نقل کرده اند .»(38)
حسين فرمند محقّق افغاني در مقاله اي تحت عنوان «نگاهي بر ريشه و پيشينه ي داستان ليلي و مجنون»مي نويسد:
«داستان ليلي و مجنون اندکي قبل از آغاز عصر اسلامي در سرزمين عرب بوجود آمد و بعد انکشافاتي در آن رو نما گرديد. در اين هنگام از لحاظ اجتماعي و اقتصادي در ساختمان جامعه تفاوتهاي چشمگيري ميان شهر و ده به چشم مي خورد. بويژه در شهرها براي ثروتمندان و طبقات بالاي جامعه شرايط زندگي مرفه مهيا بود، در حالي که در صحراها و دهات، هنوز همه ي مردم در حالت بدوي به سر مي بردند. آناني که برخوردار از زندگي مرفه بودند به ساختن و سرودن اشعار عشقي پرداختند . در ميان شاعراني که در زمينه ي عشق و محبّت آنها افسانه ها ساخته شده، جميل بن معمر قيصر، قيس بن ملوّح و چند تن ديگر ، از همه شهرت بيشتر دارند . اما آهسته آهسته عشق تاريخي که در اشعار آنان منعکس بود، رنگ افسانه به خود گرفت. چنانکه افسانه ي ليلي و مجنون نيز به همين صورت ساخته شد.»(39)از بررسي گفته هاي وي اينگونه مستفاد مي شود که وي مسلماً داستان ليلي و مجنون را واقعي مي داند و فقط حوادث جنبي را ساخته فکر و انديشه ي داستان نويسان مي داند.
در جايي ديگر از همين مقاله آمده است که :«داستان ليلي و مجنون که امروز شهرت جهاني کسب نموده است در اوايل عهد اسلامي و يا اندکي پيش تر از آن در سرزمين عرب پديد آمده، با عشق عاميانه و فولکلوريک عرب پيوند داشته است، امّا در ادبيّات مکتوب عرب چندان انکشافي نکرده است.»(40)
در اين مقاله که اثرات نثر معاصر افغاني به وضوح ديده مي شود، منظور محقّق از انکشاف نکردن داستان ليلي و مجنون در ادبيّات مکتوب عرب با توجه به کاربرد انکشافات در ابتداي مطالب ذکر شده، در معني جا باز کردن و جا افتادن است. وي مي خواهد بيان کند شهرت داستان ليلي و مجنون در ادبيّات شفاهي عرب است نه در ادبيّات مکتوب عرب.
پژوهنده ي معاصر،ا.نيکوهمت در مقاله ي «مثنويهاي ليلي و مجنون»درباره ي هويت ليلي و مجنون مي نويسد:
«اصل داستان عاشقانه ي ليلي و مجنون مربوط به سرگذشت قيس عامري و ليلي بنت سعد است که از دلدادگان نامي دوره ي جاهليّت بوده اند و پاره اي اين داستان نيمه افسانه اي عربي را مربوط به سده ي اوّل هجري مي دانند.»(41)در اين سخنان ، محقّق ضمن ذکر نسب عاشق و معشوق ،اصالت و هويت تاريخي آنان را پذيرفته و فقط در زمان ظهور و بروز عشق اين دو دلداده شک کرده است . اما جلال ستاري که کتابي مستقل و تحقيقي با عنوان"حالات عشق مجنون"نوشته، هويت تاريخي مجنون را مشکوک مي داند و مي نويسد:«براي داستان ليلي و مجنون شايد به تحقيق نتوان زمان تاريخي تعيين کرد. هر چند معلوم است، قصه اي است مربوط به حُبّ عذري که ريشه در محيط باديه ي پيش از ظهور اسلام دارد و در عصر اموي به ويژه، نظير ديگر داستانهاي عشقي باديه، صورتي آرماني و مثالي يافته است. و بنابراين هم روزگار دانستن مجنون و خليفه ي اموي عبدالملک مروان، فرضي و خيالي است.»(42)
از جمع بندي نظرات محقّقان اين گونه برداشت مي شود که اکثر پژوهندگان معاصر ليلي و مجنون را داراي هويّت و اصالت تاريخي مي دانند. اگر چه در زمان حيات آنان اختلاف نظر وجود دارد. حال اگر به بررسي دقيق متن داستان ليلي و مجنون بپردازيم، بهتر خواهيم توانست در اين باره قضاوت کنيم.
هويّت تاريخي مجنون براساس اصل داستان ليلي و مجنون
مسلماً مستندترين تحقيق، تحقيقي است که مطابق اصل موضوع و مأخذ اصلي تهيه شود. در مورد ليلي و مجنون معتبرترين سند، اصل عربي داستان است . از آن جايي که ما در صدد يافتن رد پاي تاريخ در اين داستانيم، بهترين راهنماي ما اَعلام اين داستان، شامل اسمهاي خاص، اسمهاي مکان و نام قبايل است تا از طريق اسمهاي خاص به هويّت تاريخي داستان پي ببريم و از طريق اسمهاي مکان و نام قبايل بتوانيم موقعيّت جغرافيايي رويداد حوادث داستان را مشخص کنيم . در اين قسمت تنها اسمهاي خاص را بررسي مي کنيم و در قسمت بعدي موقعيّت جغرافيايي داستان را از طريق اسمهاي مکان و نام قبايل پي مي گيريم.
در داستان ليلي و مجنون به نام اشخاصي مثل قيس، ليلي، سيد عامري، ابن سلام، عبدالرحمن عوف، نوفل بن مساحق، سليم عامري، سلام بغدادي، زيد، زينب، کُثيّر، عزّه،و ...برمي خوريم.
از اين ميان قيس، ليلي ، سيد عامري، ابن سلام، زيد،زينب، سليم عامري چندان مشکلي از هويّت تاريخي داستان را حل نمي کنند، زيرا اصالت آنها وابسته به وجود مجنون است. اما نامهايي مثل کثيّر، عِزّه ، عبدالرحمن عوف و نوفل بن مساحق مي توانند راهنماي ما به سوي حقيقت باشد.
کُثيِّر و معشوقش عِزّه در کتاب "الفهرست"(43)به مانند ليلي و مجنون جزو عشّاق جاهلي معرفي شده اند . اما در کتاب "تزيين الاسواق"(44)کثيّر فرزند عبدالرحمن بن اسود است و عمروبن ربيعه از اجداد اوست که در زمان جاهليّت ،عرب را از دين ابراهيم به سوي پرستش اصنام دعوت مي کرد . کثيّر از بني خزاعه است و عِزّه نيز مطابق نظر صاحب "تزيين الاسواق"دختر جميل بن حفص است که نسبش به عبدمناف مي رسد.
در لغت نامه ي دهخدا نيز کثيّر از شعراي دربار بني اميه است که عبدالملک مروان پنجمين خليفه اموي(65-68ق)و برادرش عبدالعزيز و پسرش را مدح گفته است و در سال 105هجري قمري وفات يافته است.
پس يکي از شخصيّت هاي داستان ليلي و مجنون داراي هويتي تاريخي است که در حدود قرن اوّل هجري مي زيسته است. شخص ديگري که هويتش در اثبات هويت مجنون بسيار تأثيرگذار است، عمر بن عبدالرحمن بن عوف است. مطابق متون تاريخي(45)اين شخص پسر عبدالرحمن بن عوف زهري قرشي است. پدرش عبدالرحمن از بزرگان صحابه است و جزو عشره ي مبشره معرفي شده است. وي مردي بازرگان و متموّل بود که عمر بن خطاب او را جزو شورايي قرار داد که بعد از مرگ عمر ، خليفه ي بعد را تعيين کنند. عبدالرحمن در سال 31هجري از دنيا رفته است. عمر بن عبدالرحمن از کاتبان خليفه ي اموي مروان حکم بوده است و در سال 95هجري قمري از دنيا مي رود. اگر چه در "الاغاني"(46)از اين شخص با همين عنوان عمر بن عبدالرحمن نام برده مي شود. امّا محقّق روسي کراچکوفسکي (47)از او با نام "نوفل"ياد مي کند. در هر حال اثبات هويّت تاريخي عمر بن عبدالرحمن تأييدي بر هويّت تاريخي داستان ليلي و مجنون است و هيچ منافاتي با زمان حيات"کثيّر"که هويّتش قبلاً اثبات شد، ندارد.
شخص ديگري که در اثبات هويّت داستان بسيار با اهميّت مي باشد"،نوفل بن مساحق"است که مطابق آن چه در "الاغاني"(48)" الشعر و الشعرا"(49)و ديگر منابع آمده است با مجنون ملاقات مي کند و در راه رساندن او به ليلي تلاش هم مي کند.
اين شخص يک سال بعد از عمر بن عبدالرحمن مأمور جمع آوري صدقات در قبيله ي بني عامر مي شود. نوفل بن مساحق ابتدا در مدينه منصب قضاوت داشت و در سال 83هجري قمري عزل شد. وي که مردي شعر دوست بود و حتي در مسجد مدينه درباره ي شعر عمر بن ابي ربيعه اظهار نظر هم کرده بود، بعدها مأمور گردآوري صدقات مي شود و در سال 87هجري از دنيا مي رود.(50)
در کتاب "تزيين الاسواق"نيز درباره ي نوفل آمده است که :«نوفل بن مساحق بن عبدالله بن المسور بن مخرمه و کان والياً علي الصدقات من قبل مروان او عبدالملک»(51)
در کتاب"مصارع العشاق"(52)هم از نوفل به عنوان والي صدقات ياد شده است . به اين ترتيب چهار نفر از کساني که نامشان در منابع طراز اول داستان ليلي و مجنون آمده است ، در حدود اواخر قرن اوّ ل هجري و اوايل قرن دوم هجري قمري مي زيسته اند . همين امر مي تواند دليلي محکم بر هويّت تاريخي مجنون در حدود قرن اوّل يا دوم هجري باشد. کرچکوفسکي نيز اذعان کرده است که مجنون مي بايد درهمين سالها زيسته باشد و حتي سال مرگ مجنون را اواخر قرن هفتم ميلادي و در سال 80هجري قمري مي داند.(53)
طه حسين نيز که قبلاً انتساب داستان ليلي و مجنون را به عرب جاهلي رد کرده بود، احتمال مي دهد که شکل گيري داستان ليلي و مجنون به اواخر سده ي نخست هجري يا اوايل سده ي دوم يعني دهه ي آخر حکومت امويان برمي گردد.(54)


پی نوشت:
 

* استاديار زبان و ادبيّات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد

ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط