تاريخ نگاري مصر در قرن نوزدهم (3)
نويسنده:جمال الدين شيال *
مترجم: غلامحسين نوعي**
مترجم: غلامحسين نوعي**
موضوعات مورد علاقه مورخان مصري
1. تاريخ جهان
در اين راستا رفاعه با همكاري شماري از شاگردانش تعداد زيادي از كتب فرانسوي مربوط به تاريخ جهان در اعصار مختلف را ترجمه كردند. يكي از اين كتاب ها تاريخ چارلز پنجم است كه مورخ اسكاتلندي، ويليام رابرتسون(1793 ـ 1721) تأليف كرده بود.
در اواخر قرن نوزده، دو نويسنده مصري كتاب هايي درباره تاريخ جهان تأليف كردند. يكي از اين نويسندگان، محمد فهمي رئيس انقلاب عربي است كه كتاب البحر الذخير را در چهار جلد در زمان تبعيدش در سيلون تأليف كرد. نويسنده ديگر، ميخائيل شاروبيم است كه كتابي در همين حوزه با نام الكافي في التاريخ نوشت. هر دو نويسنده در كتاب هاي خود اتكاي فراواني به منابع اروپايي داشتند.
درست است كه مصريان و مورخان اسلامي متقدم نيز در باب تاريخ جهان قلم فرسايي كرده بودند، اما مرزهاي جهان آنان فقط مرزهاي جهان اسلام بود. آنها هيچ كوششي براي تحقيق در مورد ملت هايي خارج از جهان اسلام نكرده بودند و موارد استثنايي هم مربوط به كشورهايي مانند هند و تركيه و بيزانس است كه در مجاورت جهان اسلام واقع شده بودند مسلمانان ديدگاهي منفي و تحريف شده در مورد كشورهاي اروپايي داشتند. مسلمانان معتقدند بودند اروپاييان مردماني جاهل و بدوي هستند كه دور از تمدن درخشان اسلامي زندگي مي كنند و چيزي براي عرضه به مسلمانان ندارند. اين ديدگاه را مي توان به راحتي در نوشته هاي مورخين و جغرافي دانان عرب در قرون وسطي مشاهده كرد. مسعودي جغرافي دان قرن دهم مي نويسد:
مردمان شمال، مردماني اند كه فاصله شان با خورشيد زياد است ، خورشيد بر اين مردمان با حرارت كمتري مي تابد و از اين رو اينان همواره با برف و يخ سر مي كنند و مردماني فاقد شور و حرارت اند، بدن هاي آنان بزرگ است و طبعي گياه گونه دارند و دركي پايين و زباني ثقيل دارند، اينان دين محكمي ندارند ... هر چه بيشتر به طرف شمال پيش رويم بر حماقت و گياه گونه و بي ايماني اينان افزوده مي شود.
يك قرن بعد، ابن سعيد اندلسي كه يك قاضي اهل تولدو بود در كتاب طبقات الامم، «هنديان، پارسيان، چالدي ها، عبريان، يونانيان، روميان، مصريان و اعراب» را «مردماني با دانشي يكسان» توصيف مي كند و «چيني ها و ترك ها» را «نزديك ترين مردم به آنان»معرفي مي كند، اما در وصف ساير مردم جهان، آنها را «داراي پيكرهايي بزرگ، رنگ هاي پريده و موهاي بلند، فاقد هوش و شعور، و مصداق حماقت و كوري و ناداني» برمي شمرد.
البته شايد اين توصيفات درباره اروپاييان قرون وسطي صادق باشد، اما در قرن شانزدهم اين وضعيت كاملاً دگرگون شده بود. در اين دوره، مصر و مسلمانان خاور نزديك از بقيه جهان جدا شده بودند و خود، در همان جهل و تاريكي به سر مي بردند. از سوي ديگر، كشورهاي اروپاي غربي به پيشرفتي خيره كننده در علم، اقتصاد و نظامي گري دست يافته بودند. بنابراين طبيعي بود كه مصريان قرن نوزده به شناخت غرب روي آورند. مصريان قرن نوزده به فراگيري علم اروپايي و يادگيري زبان آنان روي آوردند و مورخانشان دست به ترجمه كتاب هايي درباره تاريخ جهان و به ويژه تاريخ اروپا زدند. اينها اولين كتاب هايي بود كه درباره تاريخ اروپا به زبان عربي چاپ مي شد.
2. تاريخ كشورهاي همسايه
تاريخ سودان از ديگر موضوعاتي بود كه مورد توجه مورخان مصري در آن عصر قرار گرفت. دو كتاب عمده در اين باره نوشته التونسي است كه در قالب سفرنامه، ماجراي سفر خود به دارفور و واداي را تشريح كرده است. مؤلفان ديگري همچون نائوم شُقَير و ابراهيم فوضي نيز كتاب هايي درباره تاريخ سودان تأليف كردند.
از جمله موضوعات مورد اقبال مورخان مصري، تاريخ اعراب و اسلام بود. در اين مورد، رفاعه زندگي نامه پيامبر را نوشت و جرجي زيدان كتاب هايي درباره اعراب قبل از اسلام، تاريخ تمدن اسلامي و تاريخ ادبيات عربي نگاشت. بعضي از اين موضوعات براي اولين بار بود كه در جامعه عرب مطرح مي شد و به لطف مورخان مصري، اعراب براي اولين بار كتاب هايي عربي در اين حوزه ها مطالعه مي كردند. از اين موضوعات به ويژه مي توان به تاريخ امپراتوري عثماني، اروپاي شرقي، ژاپن، انگلستان و سودان اشاره كرد.
3. خاطرات شخصي
4. تاريخ عمومي مصر
5. تاريخ قوم نگاري و تاريخ شهرها
پی نوشت ها :
* جمال الدين شيال (1911-1967م) مورخ معاصر مصري و مؤلف کتاب هايي از جمله تاريخ الاسکندريه و تاريخ مياط و تاريخ مصرالاسلاميه است. کتاب مفرج الکروب في اخبار بني ايوب که با تصحيح وي به چاپ رسيده به فارسي ترجمه شده است.
** کارشناس ارشد تاريخ دوره ايران اسلامي
ادامه دارد...
/ج