ابراهيم (عليه السلام) و خاندانش در تورات و قرآن (4)

پس از مرگ پادشاه مصر و دعاي مردم، خداوند از روي لطف بر آنان نظر كرد و تصميم گرفت آنان را از اسارت نجات دهد. موسي در بيابان حوريب (1) كه جبل الله است، مشغول چوپاني گوسفند يترون (شعيب) بود كه صدايي را از ميان آتشي از بوته ي خار شنيد كه با او سخن مي گويد. او مشاهده كرد كه بوته به آتش مشتعل است، ولي نمي سوزد. ندايي آمد كه
دوشنبه، 13 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابراهيم (عليه السلام) و خاندانش در تورات و قرآن (4)

ابراهيم (عليه السلام) و خاندانش در تورات و قرآن (4)
ابراهيم (عليه السلام) و خاندانش در تورات و قرآن (4)


 

نويسنده: محمد حسين طاهري




 

ب. بعثت، معجزات و نجات بني اسرائيل
 

1. در تورات
 

در ادامه ي سفر خروج آمده است:
پس از مرگ پادشاه مصر و دعاي مردم، خداوند از روي لطف بر آنان نظر كرد و تصميم گرفت آنان را از اسارت نجات دهد. موسي در بيابان حوريب (1) كه جبل الله است، مشغول چوپاني گوسفند يترون (شعيب) بود كه صدايي را از ميان آتشي از بوته ي خار شنيد كه با او سخن مي گويد. او مشاهده كرد كه بوته به آتش مشتعل است، ولي نمي سوزد. ندايي آمد كه «اي موسي!»، گفت: بلي، فرمود: نزديک من بيا، كفش هايت را از پاي بيرون بياور؛ زيرا در مكان مقدسي ايستاده اي. من خداي اجداد تو ابراهيم، اسحاق و يعقوب هستم. دعاي مردم مصر را اجابت كردم و تو را براي رهايي آنان فرستادم. موسي بعد از پرسش و پاسخ هايي با خدا و گرفتن چندين معجزه و اجازه همراهي با برادرش هارون، به سمت فرعون و بني اسرائيل حركت كرد.(2) او با شباني دراين منطقه، شناختي همه جانبه از اين منطقه كسب كرد و بدون اينكه آگاه باشد، آمادگي يافت تا بتواند براي سال هاي آينده، بني اسرائيل را در اين بيابان رهبري كند و اين نشانه ي كمک خدا به موسي است.(3)
نكته ي داراي اهميت اين است كه خدايي كه با موسي صحبت كرد، براي مردم بيگانه نبود، بلكه همان خداي عهد كننده با ابراهيم و يعقوب بود. از اين روي، به او اعتماد كردند كه يهوه آنان را نجات خواهد داد و مسير تاريخ را عوض خواهد كرد.(4) خداوند همچنين به موسي وعده ي نجات بني اسرائيل از دست فرعون را داد و وعده كرد سرزمين كنعان را كه بسيار پربركت است، به بني اسرائيل بدهد؛ البته مشروط بر آنكه خداوند را عبادت كنند. موسي و هارون نزد فرعون رفتند. ابتدا فرعون حرف هاي آنان را نپذيرفت و حضرت موسي چندين معجزه آورد و حتي در نبرد ميان ساحران و موسي، موسي برنده شد تا اينكه بعد از معجزات فراوان، فرعون تسليم شد و به موسي گفت بني اسرائيل را از مصر خارج كن.
تورات دو معجزه را هنگام بعثت موسي برمي شمرد: 1.تبديل شدن عصاي هارون به اژدها؛ 2.ساطع شدن نور از دست موسي. پس از آنکه فرعون اينان را نپذيرفت، موسي هر بار که نزد فرعون مي رفت، معجزه و عذابي براي فرعون و مصريان مي آورد و هر بار، فرعون وعده مي داد که بني اسرائيل را رها کند؛ اما به وعده ي خود عمل نمي کرد. ساير معجزات و عذاب هاي موسي و هارون عبارتند از: 1.تبديل شدن آب ها و نهرهاي مصريان به خون؛ 2.زياد شدن قورباغه ميان آنان؛ 3.زياد شدن پشه؛ 4.زياد شدن مگس؛ 5.مرگ حيوانات مصريان بر اثر وبا؛ 6.مبتلا شدن مصريان و چارپايان آنان به دمل ؛ 7.فرود آمدن تگرگ بر مصريان و تلف شدن حيوانات و مزارع ؛ 8.زياد شدن ملخ ؛ 9.تاريک شدن مساكن مصريان تا سه روز؛ 10.مرگ نخست زادگان انسان ها و حيوانات مصري و حتي نخست زاده ي فرعون.
پس از آخرين عذاب و مرگ نخست زاده و جانشين فرعون، سرانجام فرعون تسليم شد و شبانه موسي و هارون را خواست و به آنان گفت با بني اسرائيل به هر جا كه مي خواهيد برويد و هر كه را مي خواهيد عبادت كنيد. سپس موسي، بني اسرائيل را طلبيد و به سوي درياي سرخ در شرق مصر كوچ كردند و در كنار دريا اردو زدند. فرعون پس از چندي پشيمان شد و به تعقيب آنان پرداخت. قوم موسي وقتي سپاه فرعون را ديدند، از موسي كمک طلبيدند و او به اذن خدا، دست خود را به طرف دريا دراز كرد و دريا شكافت؛ بادي از مشرق وزيد و معبر را خشک كرد و بني اسرائيل از آن عبور كرد و وقتي لشكر فرعون خواست عبور کند، به امر خدا با اشاره ي موسي معبر بسته شد و لشکر فرعون همه غرق شدند. سرانجام دعاي بني اسرائيل به اجابت رسيد و خداوند به وسيله ي موسي آنان را از دست مصريان و فرعون نجات داد و آنان پس از عبور از دريا، وارد صحراي سينا شدند و تا وفات موسي آنجا مستقر بودند. تورات تعداد افراد بني اسرائيل را هنگام خروج از مصر، به استثناي كودكان نزديک به 600 هزار مرد، و فاصله ي عصر يوسف تا خروج از مصر را حدود 400 يا 430 سال مي داند.(5)
حضرت موسي پس از عبور از درياي سرخ و ورود به صحراي سينا، مفهوم بنيادينِ حكومت الهي را پي ريزي كرد. او تنها كسي بود كه ايده ي حكومت الهي اش به منزله ي يک واقعيت مسلم، هزاران سال باقي ماند.(6) يهوديان همه ساله، سال روز عبور از دريا و نجات بني اسرائيل را جشن مي گيرند و عيد پسح (فصح) يادآور چنين روزي است. خروج از مصر همواره در اذهان يهوديان ماند و به سمبلي براي آزادي قوم تبديل گشت.(7)
نكته ي مهم اين است كه داستان موسي وبني اسرائيل از مسلمات تاريخ يهود است؛ اما برخي معتقدند موسي نه تنها مؤسس دين يهود نبود، بلكه درصدد ايجاد انقلاب نيز نبود. در تاريخ تنها اين مسئله آمده است كه او فقط اين سد محكم را شكست و در آن نيروهاي جديدي به وجود آمدند تا نقطه ي فشار و عاملي براي تغيير در حكومت باشند. موسي منجي قومش نبود، بلكه برترين فردي بود كه قوم را به حركت درآورد.(8)
زيگموند فرويد يهودي نيز در سال 1937 با تحليل روان شناختي خود به اين نتيجه رسيد كه اولاً موسي مصري است، نه بني اسرائيلي و ثانياً ديانت او شبيه ديانت خدايان قديم مانند اختاتون است و شبيه ديانت بني اسرائيلي نيست. عالمان يهود به اين شبهات پاسخ دادند، اما اين مسئله شبهات بسياري ايجاد كرد و بسياري از مسلمات قوم يهود را دچار ترديد كرد و اين مسئله در قرن بيست، بهانه اي براي سكولارها شد.(9)

2.در قرآن
 

سخن قرآن در اين باره، مانند سخن تورات است و همين ديدگاه را در مورد بعثت موسي در سوره طه آيات 11-16 بيان مي كند و برخي از اين معجزات را نيز در سوره ي اعراف آيات 130 و 133 يا سوره ي اسراء آيه 101 بيان مي كند. گفتني است قرآن تعداد معجزات را بيش از اين مي داند. البته تفاوت هايي نيز بين قرآن و تورات در اين باره وجود دارد. برخي از اين تفاوت ها عبارتند از:
أ.قرآن معجزات را مربوط به عصاي موسي مي داند، نه عصاي هارون (كه تورات مي گويد)؛
ب.تورات مي گويد موسي فقط براي نجات بني اسرائيل آمد، ولي قرآن معتقد است هدف اصلي موسي اين بود كه او وظيفه داشت فرعون را به ايمان، عمل صالح و ترک كفر دعوت كند وسپس به فكر نجات بني اسرائيل باشد؛
ج.تورات مي گويد فرعون خود به موسي گفت هر جا مي خواهيد برويد، ولي قرآن مي گويد موسي به اذن خدا بني اسرائيل را مخفيانه از مصر بيرون برد (شعراء 52)، نه به اذن فرعون؛
د.قرآن معتقد است موسي عصاي خود را به دريا زد، ولي تورات مي گويد موسي دست خود را به طرف دريا دراز كرد.
اما در مجموع، اصل داستان و چگونگي بعثت موسي و نجات بني اسرائيل مورد توافق قرآن و تورات است.

پي نوشت ها :
 

1. اين واژه در دعاي سمات به «حوريث» تصحيف شده است و مراد همان صحراي سينا است.
2.خروج3 :2-15.
3.ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن مي گويد، ص42.
4.ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ص 10.
5. خروج 12 : 40؛ و 15 : 13/ر.ک:
-Haim Hillel Ben Sasson, "History" in Encyclopedia Judaica, Vol. 8, p.574
6.Josef Kastein ,History and Distiny of the Jew,p.10.
7. Haim Hillel Ben Sasson, "History" in Encyclopedia Judaica, Vol. 8, p.150 & 576.
8.Josef Kastein ,History and Distiny of the Jew,p10.P9.
9.محمد خليفه حسن احمد، تاريخ الديانة اليهودية، ص 65.
 

منبع:فصلنامه علمي- تخصصي معرفت اديان شماره 1
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط