فضل الله بن روزبهان خنجي و شريعت نامه نويسي در قرن نهم (2)
خصائل شش گانه سلطنت
فضل الله روزبهان سلسله صفاريان را به دليل اينكه نياي آنان يعقوب ليث رويگرزاده و عيار بود و از اينجا به مقام اميري سيستان رسيد از افراد پست و طبقه پايين اجتماعي مي داند كه لياقت امارت و حكومت ندارند. وي بدون دليل طاهريان را كه به دست يعقوب ليث منقرض شدند جزء سلاطين پست مي داند؛ در حالي كه امراي طاهري از اولين حكومت هاي محلي خراسان بودند كه دعوت عباسيان را لبيك گفتند و اجداد طاهريان به پاس خدماتشان در كسب قدرت عباسيان، حكومت پوشنگ و هرات را به دست آوردند.
فضل الله همچنين از زندگي گذشته امراي آق قوينلو سخني به ميان نمي آورد و فقط با انشايي پر تكلف و نثري سنگين و مملو از چاپلوسي و مداهي اجداد آق قوينلو را ستارگان درخشان آسمان جلالت، پاكي و بزرگي نسب مي داند كه همچون نور صبح روشنايي مي دهند و با اين همه زبان خود را براي نشر مكارم و محاسن آق قوينلو الكن و قاصر مي داند. (31)
خصلت دوم: نبايد دست نامحرمي به حرم و ناموس سلطان وقت برسد. فضل الله در اينجا حكمي كلي صادر كرده و مي گويد:
اولاد و ازدواج ايشان- سلاطين آق قوينلو- داغ عار اختلاط نسب نكشيده و غير از اين طايفه از ملوك بدن تبارشان از حيله اين افتخار مبرا و حريم اين ملوك-آق قوينلو- از اين سلوك همگي منزه و مبرا بودند.(32)
به اين ترتيب او داغ و ننگ اتلاط نسبت را به حرم و ناموس ساير سلاطين مي نشاند.
خصلت سوم: اجداد سلاطين وقت نبايد در هيچ زماني به مخالفت با اديان و بزرگان شرايع حقه معروف و مشهور باشند، مثل ملوك عرب پادشاهان ساساني(33) و به تبايعه يمن كه به مخالفت با دين حق معروف و مشهورند.
فضل الله در شرح خصلت سوم بعد از بررسي تاريخ ملل قديمه به اين نتيجه مي رسد كه سلاطين آق قوينلو هر كدامشان قبل از بعثت معاصر پيامبر اكرم بوده اند در راه تبعيت و گردن گذاشتن حكم وي گام برداشته و بعد از ظهور دعوت اسلام، آنان- اجداد سلاطين آق قوينلو- بر سر سفره ايمان لقمه احسان را ربوده اند.(34)
خصلت چهارم:(35) تعصب مذهبي بر ضد مذاهب حرام و فاسد و ترويج اين مذاهب ناروا؛ مثل زندقه در مروان، اعتزال در بني مروان، و تشيع در آل بويه و بني صفارجه.(36) فضل الله معتقد است دارا بودن اين خصلت موجب مي شود كه سلاطين به مذاهب رد و حرام تمايل پيدا كنند و به مذهب اهل سنت و جماعت كه مذهب بر حق است بي اعتنا شوند.(37)
خصلت پنجم: منشأ اجداد سلطان نبايد در شهرها و بلاد فاسد و پليد باشد، زيرا اقامت در اين قبيل شهرها باعث روي آ وردن به خوشگذراني، عياشي و راحت طلبي و اعمال خلاف شرع مي شود.(38)
در بسي از ملوك كه در مداين، خراسان، فارس و كرمان انتشار يافتند اين حالت مشاهده و ملحوظ گشت.
البته سلاطين آق قوينلو در صحاري و ييلاق و قشلاق نشو و نما يافته و كمتر در شهرها اقامت كرده اند و از خصائل ذميمه تمدن شهري يعني راحت طلبي، خوشگذراني و اعمال خلافت شرع به دور هستند.(39)
خصلت ششم: عدم ضعف و سستي اجداد و سلاطين بعدي در امر حكومت به نحوي كه همه امر حكومت و دولت و رياست آنان را از مسلمات دانسته و از دستورهاي آنها بي چون و چرا اطاعت كنند.
سلطنت و ايالت خود را در قاب لشكري به برهان قاطع سيف و سنان روشن گردانيده باشند و نبايد هيچگاه ذليل و زبون و بازيچه دست امرا و سرداران شده، مثل بعضي از خلفاي عباسي و امراي آخري چنگيزي.(40)
به نظر فضل الله سلاطين آق قوينلو اين صفت را مثل ساير صفات و خصائل حسبي دارا هستند و اين سلاطين هميشه مورد احترام و اطاعت تمام لشكريان، ايل و بزرگان كشوري و لشكري بودند و جبراً سرداران ايل را در طوق انقياد خود خوار و ذليل ساخته اند. (41)
خصائل هفت گانة طهارت حسبي سلطنت
خصلت اول: آراستن خود به اعتقاد كامل و صادق و مذهب موافق و خالي بودن و دوري كردن از هرگونه مذهب حرام و بدعت. به نظر فضل الله همان طور كه اعتقادات فاسد و حرام موجب ناپاكي و زشتي نسل و نسب مي شود، عقايد ناروا نيز موجب از بين رفتن اصل، تبار، شرف و بزرگي مي شود. به گفته فضل الله در بين ملوك آق قوينلو هيچ يك از اجداد آنها به الحاد، رفض و اعتزال مشهور نيستند؛ در حالي كه اين خو و خصلت ناپسند در ملوك قرا قوينلو وجود دارد، زيرا آنها حامي و پشتيبان مذهب شيعه بودند و شيعيان هم رافضي و خارج از دين و مستحق قتل و نابودي. (42)
خصلت دوم: آشنايي با علوم مختلف يا داشتن مقداري علم، كه در اجرا و تنفيذ احكام شرايع امضاي احكام دين مبين لازم است. فضل الله در توضيح اين خصلت مي گويد: در بعضي از ملوك بايندرخان اين علم موجود بوده و اگر احياناً سمت فقدان پذيرفته در اتباع فتاوي علماي صاحب اجتهاد حد سعي و جهد تقديم فرموده اند.(43)
خصلت سوم: دليري، قوت، مردانگي و شجاعت و فرار نكردن از ميدان جنگ. روزبهان مي گويد ملوك آق قوينلو اين خصلت را در حد كمال دارند و هر كدامشان شيري خوانخوار هستند كه پلنگ گردون در نبرد با او زبون است و طبيعتاً شكست در نبرد و فرار كردن را هم عيب و ننگ مي دانند.(44)
خصلت چهارم حفظ استقلال و تماميت ارضي مملكت به دست سلطان به نحوي كه تمام مملكت در حكم خانه خود دانسته و مثل فردي كه خانه و كاشانه اش مورد تجاوز قرار مي گيرد و باعث تحريك و غيرت و جوانمردي اش مي شود و حمله دشمن غاصب را دفع مي كند، به نبرد با دشمن متجاوز بپردازد و در سركوب و دفع تجاوزگر تمام سعي و كوشش خود را به كار برد. به گفته روزبهان اين خصلت نيز در سلاطين آق قوينلو به اتم وجهي حاصل است.(45)
خصلت پنجم: دارا بودن عفت و نداشتن طمع به ناموس و خانواده دشمن و دوست، و زايل نكردن آبروي آنان. از آنجا كه ملوك آق قوينلو اين خصلت را به اتم وجهي دارا مي باشند، دامن عفت آنها هرگز به طمع ناموس كسي آلوده نشده و لشكريانشان هم به واسطه داشتن عفت بر تمام سربازان و لشكريان دنيا برتري دارند و در حفظ آبروي مسلمانان و خانواده آنان سعي بليغ دارند.(46)
خصلت ششم: شفقت داشتن و طمع نكردن به مال و منال مردم. چون اين خصلت هم در سلاطين آق قوينلو در حد كمال موجود است، آنان به ميزان مال و درآمدي كه يراق خاصه و مواجب دولتي را كافي باشد اكتفا مي كنند و مانند ساير ملوك تحت عنوان خرج و خراج آب زندگاني را از بدن هاي رعاياي بيچاره به دست نمي آورند. (47)
خصلت هفتم: بذل، بخشش مال و ثروت و دلجويي و مهرباني كردن با خواص حكومت و رعاياي عادي، كه اين خصلت نيز در نزد ملوك آق قوينلو به اتم وجه حاصل است.
خوان احساس ايشان در عالم گسترده و عامه اولاد آدم از سفره مكارم ايشان نواله مقصود برده و غني و درويش را با احسان تعميم فرموده و بر بيگانه و خويش نعم بي دريغ تقسيم نموده اند.(48)
فضل الله بن روزبهان خنجي مدعي است جمع شدن خصائل هفت گانه در ملوك آق قوينلو، پاكي گوهر شخصي و اصل و تبار آنان را ثابت كرده و باعث فضيلت ايشان بر ساير ملوك شده است. همچنين از آنجا كه اين مكارم و محاسن اخلاقي در بين امرا و تمام لشكريان آق قوينلو برقرار است، بر اساس حكم «الناس علي دين ملوكهم» در بين تمامي مردم نيز جاري است، كه اين باعث شهرت آنها به داشتن اعتقاد و ايمان راسخ به مذهب حق – اهل سنت – و دوري از هر نوع بدعت ديني و فساد شده و نيز موجب گرديده مقام خلافت و امامت مسلمين كه از زمان انقراض بني عباس به دست هلاكوخان مغول خالي مانده بود به وجود ملوك آق قوينلو تشريف پيدا كند و در تمامي مملكت از آذربايجان و عراقين و فارس و كرمان تا لب آب سند با حفاظت و اجتهاد سلطان و لشكريان آق قوينلو امنيت و عدالت برقرار گردد.(49)
فضل الله بن روزبهان در كتاب عالم آراي اميني در توجيه و تأييد حكومت و خلافت سلاطين آق قوينلو به خصائل حسبي و نسبي كه به عقيده وي در ملوك سپيد گوسفند به اتم وجه حاصل است اكتفا نمي كند و چون فردي متعصب و همچنين طرفدار انديشه تجديد خلافت، البته به سبك خود، است، از آيات قرآني هم سود مي برد؛ البته او تنها كسي نيست كه از آيات قرآني براي توجيه نظريات خود استفاده مي كند، قبل از او جلال الدين دواني كه كتاب اخلاق ناصري خواجه نصيرالدين طوسي را بازنويسي كرده، اوزون حسن را برگزيده قرن نهم هجري دانسته و با استناد به واژه «بضع» كه در آيه چهارم سوره روم (50) آمده و براساس حساب ابجد مطابق با 872 هجري، شروع پادشاهي اوزون حسن است حكومت او را رويدادي الهي و قرآني مي دادند.(51)
ابن روزبهان خنجي بعد از شرح خصائل حسبي و نسبي، به تقليد از استاد خود جلال الدين دواني، آيه 55 سوره نور را نيز مدركي غير قابل رد در تأييد حكومت اوزون حسن معرفي مي كند:
وعدالله الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنّن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً يعبدونني لا يشركون بي شيئاً ومن كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون.
همان طور كه از مضمون آيه برمي آيد، خداوند كريم وعده مي دهد افرادي كه ايمان آوردند و عمل شايسته كردند خليفه نمايد و متصرف گرداند در روي زمين. روزبهان خنجي در شرح خصائل حسبي و نسبي به اين نتيجه رسيده كه اين خصائل در نزد سلاطين آق قوينلو به اتم وجه حاصل است و به همين دليل داراي عمل شايسته و افرادي بودند كه به خدا و رسولش ايمان آوردند و با استناد به اين نتيجهاي كه مي گيرد مدعي است اوزون حسن و فرزندانش همان افرادي هستند كه خداوند به آنها وعده خلافت و تصرف زمين را داده مي گويد:
زمان انجاز وعده مذكور را مبدأ طلوع بتأشير صبح دولت عالي حضرت خلافت مرتبت، ايالت منقبت، جمشيد حشمت، سكندر مرتبت، خسرو گردون پناه، انجم سپاه، ضلل الله في الارض، السلطان بن السلطان بن السلطان، معين الخلاقهًْ و العدل والرفهًْ و الملهًْ و الدين، ابونصر و المظفر حسن بهادرخان قديس گردانيد.(52)
فضل الله در توضيحات و توجيهات خود به همين مقدار بسنده نمي كند و به تفسير معجزات و غرايب لطايف قرآني پرداخته مي گويد:
خداوند در سوره نور فرموده «وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات» كه لفظ «منكم» در اين آيه بر اساس حروف ابجد درست مطابق است با عدد حروف «حسن بيك» و در هيچ موقعي مفهوم كلام و مضمون آيات قرآني اشاره به مؤمنان و عمل كنندگاني به اعمال صالح ندارد مگر در اين مورد كه لفظ «منكم» آمده و دليل قوي و محكم در مورد اسم حسن بيك اين است كه خلافت بر روي زمين و پذيرفتن دين متين- [گويي قبل از اوزون حسن دين اسلام مورد پذيرش قرار نگرفته بود] – و بر قراري امنيت و عدالت و انتشار دين اسلام- براساس آيين اهل سنت و جماعت- و آثار ايمان در زمان دولت آق قوينلو انجام شد.(53)
فضل الله روزبهان خنجي در انتهاي توجيهات شرعي و عقلي حكومت اوزون حسن و به طور كلي ملوك آق قوينلو به عنوان حكومتي الهي كه خداوند در قرآن وعده ظهور آن را داده، به دومين آيه سوره (في أدني الارض و هم من غلبهم سيغلبون) استناد كرده و مي گويد:
واژه«أدني الارض» به حساب جمل-كه همان ابجد بايد باشد- عدد 872 مي شود، كه دقيقاً مطابق است با شروع حكومت اوزون حسن.
فضل الله بعد از اين توضيحات، به طور خلاصه به فتوحات اوزون حسن مي پردازد و او را قائم مقام خداوند در حفظ دفاع از ملك و ملت و شرع مقدس مي داند و به دليل اينكه جوهر ذات اوزون حسن از آن بزرگ تر و پرمايه تر بود كه فقط به شهر آمد و حصن كهف قناعت كند و ميل داشت سايه لطف و مرحمتش در شرق و غرب برقرار و آفتاب خلافتش در سراسر گسترده شود؛(54) بنابراين براي اولين بار به سراغ حكومت قراقوينلو رفته و با تيغ جانسوزش تاريكي براي ظلم و ستم قراقوينلو را كه بيضه اسلام را نابود و صورت مردم مسلمان را سياه ساخته بود، به روشني روز تبديل كرد(55) و در اين راه حتي هيچ يك از فرزندان جهانشاه كه به نظر روزبهان حامي شر و فساد در كره زمين بودند رحم نكرده و همگي از جمله پس بزرگ جهانشاه كه از سوي سلطنت پدر سوري اندوخته بود از دم تيغ گذراند. بعد از جهانشاه نوبت به سلطان ابوسعيد تيموري رسيد كه از سمت اترار و كاشغر با لشكري جرّار به نبرد خليفه زمان و ظل الله في الارض اوزون حسن آمده بود كه لاله جوانياش به دست امام زمان موسوم به درد و داغ كرده و بعد از جنگ هاي بسيار توانست حكومتي تشكيل دهد كه از فرات تا جيحون و حدود روم تا جزاير عمان تحت فرمان داشت. (56)
اوزون حسن بعد از اين نبردها و حملات مكرر به ديار كفار گرج، به مراقبت از امنيت كشور و برقراري قوانين شرع مقدس پرداخت و دين مبين اسلام را زنده كرد. او در سرتاسر مملكت چهارصد رباط، (57) خانقاه و زاويه ساخت و چون مربي لطفش ابوالضعفا بود، فقرا و ايتام را غذا داد و لباس پوشانيد.
صاحب كتاب عالم آراي اميني در مورد پايان اوزون حسن مي گويد:
لاجرم چون ابراهيم آسا به بسط بساط نعم با اهل عالم مواسا فرمود و به حكم «وهبنا له اسحق و يعقوب نافلهًْ» حضرت اعلي يعقوبي را بر تخت شاهي يادگار گذاشته.(58
اگر اعتقادات مذهبي آن عصر(قرن نهم هجري) به فضل الله روزبهان اجازه مي داد با توجه به اينكه وي سعي داشت مقام سلطنت و خلافت را يكي كند، اوزون حسن را عمر جاويد مي بخشيد و يا او را به منجي عالم كه از انظار غيب شده معرفي مي كرد؛ كاري كه با سروده زير در مورد سلطان يعقوب كرد:
هم او مقصد از كيقباد و كي است
زصفري وكبري نتيجه وي است
با انتخاب يعقوب ميرزا به جانشيني اوزون حسن، ابن روزيهان خنجي تمام خصائل حسبي و نسبي و مقامي كه در قرآن به اوزون حسن نسبت داده به يكباره به يعقوب ميرزا منتقل كرد و او را دارنده تمام آنها دانست. «غرض از تأليف اين تاريخ عالم آراي بيان سوانح آن عالي حضرت است».(59)
فضل الله در كتاب عالم آراي اميني اين چنين از سلطان يعقوب ياد مي كند و حتي او را از اوزون حسن بالاتر مي برد:
عالي حضرت خلافت منقبت، امامت مرتبت، يوسف مصر عدالت و رأفت، يعقوب كنعان خلافت، پايه خورشيد عالم و سايه رحمت عالم امكان و عالم رحمت رحمان، برگزيده خداوند ذي الجلال، خداوند برگزيده خصال و معني هويداي صور امكاني رايت افراز صبح صادق عدل و داد غياث السلطنه و الخلافه ابوالمظفر يعقوب خانت.(60)
دراينجا حتي طبع شعر فضل الله هم به كمك او مي آيد و چنين مي سرايد:
به آدم سرير خلافت رسيد
به عالم برعدل و رأفت رسيد
ازو دست به دست ملك جهان
بياريد تا دست شاه يعقوب خان
كه شايسته ملك جاويد اوست
غرض از كيومرث وجمشيد اوست
هم او مقصد از كيقباد و كي است
زصغري وكبري نتيجه وي است(61)
با وجود اينكه معتقد است تمام خصائل حسبي و نسبي و مكارم اخلاقي و بديع ترين كمالات اين مجموع كامله- ملوك آق قوينلو- كه از حد شمارش بيرون است به سلطان يعقوب رسيده، ولي هشت باب را به ذكر خصايص و صفات يعقوب ميرزا اختصاص داده است.
پي نوشت ها :
30. ص 13، نسخه خطي.
31. قرا عثمان معروف به زالوي سياه – قرايولوك- بنيان گذار سلسله آق قوينلو، يك مزدور نظامي ماجراجو بود و از آنجا كه مردي جنگي بود در خدمت حكومت هاي مختلف مثل امراي محلي ارزنجان سيواس و حتي پادشاهان مصر بود. وي حكومت خود را در شهر آمد و تأسيس سلسله آق قوينلو را مديون كمكي است كه به تيمور لنگ در نبرد با ايلدرم بايزيد عثماني كرد و به پاس همين خدمت تيمور حكومت شهر آمد را به وي داد و رياست او را بر قبايل آق قوينلو تأييدكرد. محمد يوسف واله اصفهاني قزويني، خلد برين (تاريخ تيموريان و تركمانان)،روضه هاي ششم و هفتم. به كوشش ميرهاشم محدث (تهران: انتشارات ميراث مكتوب، 1379) ص 717- 718؛ كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي، مطلع سعدين و مجمع بحرين، ج 1، دفتردوم، به اهتمام عبدالحسين نوايي، (تهران:پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1383) ص 839، 874 و922 و حسن بيگ روملو، /حسن التواريج، ج 1، به سعي عبدالحسين نوايي (تهران: انتشارات اساطير، 1384) ص 117.
32. ص 14، نسخه خطي
33. اصل متن اكاسره فارس است.
34. ص 14، نسخه خطي.
35. نظر به تعصب شديد فضل الله بن روزبهان و شيعه ستيزي مادام العمر وي، او در بيان خصلت چهارم تشيع را در رديف مذاهب حرام و فاسد قرار داده است.
36. اصل نسخه خطي به همين ترتيب نوشته شده و منظور دولت صفاريان است كه يعقوب ليث صفاري در 254 ق، تأسيس كرد.
37. ص 14، نسخه خطي.
38. فضل الله بن روزبهان، به اين حقيقت تاريخي بي توجه است كه اجداد اوزون حسن كه وي او را سلطان و خليفه وقت مي داند حركت خود را براي تشكيل حكومت آق قوينلو از شهر آمد از سرزمين ديار بكر آغاز كردند و همه آنها در شهرهاي ديار بكر مثل آمد، رها، ماردين و بعداً تبريز ساكن بودند.
39. ص 14، نسخه خطي.
40. ص 15، نسخه خطي.
41. ص 15، نسخه خطي.
42. ص 15، نسخه خطي.
42. ص 15 نسخه خطي.
43. ص 15، نسخه خطي.
44. ص 15، نسخه خطي.
45. ص15، نسخه خطي.
46. ص16، نسخه خطي.
47. ص 16، نسخه خطي.
48. ص 61، نسخه خطي.
49. ص 17، نسخه خطي.
50.«في بضع سنين لله الامر من قبل و بعد و يومئذ يفرح المومنون» غلبه روميان در اندسالي خواهد شد و كليه امور عالم قبل از اين و بعد از اين همه به خواست خداست وآ ن روز مؤمنان شاد مي شوند.»
51. جلاالدين دواني، اخلاق جلالي(هند:[بي نا، بي تا]، نسخه موجود در كتابخانه آية الله مرعشي نجفي)ص10-12.
52.ص 18، نسخه خطي.
53.ص18،نسخه خطي.
54.ص19، نسخه خطي.
55. از آنجا كه قراقوينلو ها طرفدار مذهب شيعه در ايران بودند، به عقيده ابن روزبهان، باعث تباهي اسلام و بدبختي مسلمانان شده و اوزون حسن به عنوان كفيل خداوند در روي زمين و صاحب مقام خلافت، اولين وظيفه اش نابودي اين سلسله است.
56. ص19 ،نسخه خطي.
57. فضل الله بن روز بهان مناسبت و فضيلتي كه از روي حروف ابجد با عدد 400 يكي باشد و در قرآن هم باشد نيافته تا به اوزون حسن نسبت دهد.
58. ص 20، نسخه خطي.
59. ص 21، نسخه خطي.
60. ص22، نسخه خطي.
61. ص21، نسخه خطي.
منبع: تاريخ اسلام- ش 38
ادامه دارد...
/ج