جامعه ي ديني در آينه ي انديشه (6)
نويسنده: گروه دين پژوهي
55) اصغري، محمود (1387)، حمايت هاي اجتماعي و تقويت هم گرايي، انديشه ي حوزه، ش70.
چکيده: سياست هاي حمايتي اسلام که بخشي از آنها در قالب نهادها و موسسات مردمي شکل گرفته است، از جمله برنامه ها و خط مشي هايي است که اين دين مبين در جهت برپايي جامعه ي ايده آل ديني مبتني بر عدالت و برابري و مساوات در نظر گرفته است. بنابراين کارکرد نهادها و موسسات مردمي، جداي از بحث ثواب و نتايج اخروي آن، که به تعبير زيباي قرآن «المال و البنون زينه الحياه الدنيا و الباقيات الصّالحات خير عند ربّک ثواباً و خير املا» (کهف، 46)؛ است، در دو بخش تأمين نيازهاي مادي و معنوي افراد و جامعه داراي اهميت بسزايي است. در بخش تأمين نيازهاي معنوي حداقل دو کارکرد اساسي دارد:
1) سبب اعتلاي معنوي و تربيت و رشد فضايل اخلاقي کساني که به کمک اين گونه نهادها و موسسات برمي خيزند، مي گردد.
2) سبب رشد و تقويت سرمايه ي اجتماعي است، که اين امر نقش بسيار مهمي را در ايجاد امنيت اجتماعي ايفا مي کند.
در بخش تأمين نيازهاي مادي و حمايت هاي اقتصادي نيز مي تواند کمک شاياني در رابطه با کمک به دولت ها در امر فقرزدايي و رشد و توسعه ي اقتصادي از دو طريق انجام دهد:
1) با توجه به فلسفه ي وجودي اين گونه نهادها و موسسات، که تحت پوشش و حمايت قرار دادن گروه هاي نيازمند را شامل مي شود، موجب کاهش فقر و توزيع مجدد ثروت در جامعه شده، راه را براي دست يابي به تأمين اجتماعي در جامعه فراهم مي سازد.
2) وجود اين گونه نهادها و موسسات، علاوه بر فقرزدايي، که خود عامل توانمندي و کارايي نيروي انساني است، نقش بسزايي در کارآفريني و بهبود نيروي مولد جامعه خواهد داشت، در نتيجه تأثير فراواني در کمک به رشد و توسعه ي اقتصادي جامعه ايفا خواهد نمود.
واژگان کليدي: اسلام، حمايت هاي اجتماعي، سرمايه ي اجتماعي، نهادهاي مردمي، تأمين اجتماعي، برنامه هاي حمايتي اسلام.
56) جمشيدي، حسن و تنهايي، سيده نرگس (1387)، الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (ص) 1 و 2، انديشه ي حوزه، ش 71 و 72.
چکيده: آنچه در اين نوشتار بيان شده است، الگوگيري مدنيت ديني از پيامبر (ص) است. ابتدا دورنمايي از موقعيت جغرافيايي، اوضاع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي يثرب، پيش از ورود پيامبر (ص) به آن جا، مورد بررسي قرار گرفته است تا آنچه پس از حضور پيامبر (ص) اتفاق مي افتد، بتواند مورد ارزيابي و بررسي قرار گيرد. سپس دلايل و زمينه هاي انتخاب يثرب براي مهاجرت بيان شده است. همچنين بسترسازي لازم براي حضور در يثرب از سوي پيامبر (ص) مورد تحليل قرار گرفته است. در قسمت دوم مقاله به بررسي رويدادهايي پرداخته شده است که پس از حضور پيامبر (ص) در مدينه رخ داد.
يثربي ها پيامبر (ص) را براي ايجاد امنيت و انسجام به شهرشان فرا خوانده بودند، و اين امنيت مستلزم همکاري و همراهي مردماني بود که از ديرباز با آشفتگي و از هم پاشيدگي خو گرفته بودند. ساختار جديد سياسي و اجتماعي شايد چندان با باورها و افکار آنها سازگاري نداشته باشد. از سوي ديگر مهاجراني که از مکه به يثرب آمده بودند، کار تدبير امور را دشوار مي ساخت. بي کاري، وضعيت روحي و رواني، اختلاف فرهنگي و رفتاري مهاجران، راهکارهاي خاصي براي حل و فصل آنها مي طلبيد.
پيامبر (ص)، در آغاز ورود، دست به ابتکار سياسي زد و اقداماتي انجام داد که تا اندازه اي دل همگان را به دست آورد. با توجه به اين اقدامات، زمينه براي آيين و آداب شهروندي جديد فراهم آمد؛ همچون پذيرش اديان ديگر، استقلال گروه ها و قبايل، استقلال مهاجران و محوريت پيامبر (ص) در صورت بروز اختلافات، همکاري همگان با يکديگر، آزادي و استقلال هريک در حوزه ي شخصي و فردي، ايجاد پيوند عميق بين مهاجران و انصار با حفظ استقلال هريک. هريک از اين اقدامات زمينه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را براي همبستگي اجتماعي بيشتر فراهم مي کرد. در اين ميان پيامبر (ص) آيين و آدابي را به اجرا گذاشت و همگان بدان تن در دادند و پيروي کردند که امروزه بدان ها آيين شهروندي مي گويند. ما کوشيده ايم تا تجربه ي ده سال حکومت پيامبر (ص) را در مدينه، به عنوان ملاک شهروندي ديني، به محک تجربه در آوريم.
واژگان کليدي: نظم اجتماعي، هجرت، امت
57) سعيدي، محمد مسعود (1387)، سيره ي نبوي (ص) الگوي جامعه ي اخلاقي، انديشه ي حوزه، ش71.
چکيده: اين مقاله دو نهاد دين و جامعه را پيوند مي زند و عنصر ديني الگوي اخلاقي نبوي (ص) و عنصر اجتماعي را در هم مي تند. کارکرد الگو بودن پيامبر (ص) از جهت معرفت شناختي، اقناع ذهني و از لحاظ روانشناختي، اقناع عاطفي است و اين دو کارکرد امروزه برعهده ي کساني است که انتساب بيش تري به دين دارند. جذابيت پيامبر (ص) در وهله ي اول در اخلاق اجتماعي ايشان بود. همين اخلاق، محل تجلي عمومي ترين جذابيت ها و ارزش هاي انساني است و امروزه حتي دليلي بر حقانيت خود دين نيز تلقي مي شود. به هين سان جذاب ترين ويژگي براي الگو شدن يک جامعه، اخلاقي بودن آن است. جامعه ي اخلاقي، جامعه اي است که بستر مناسبي را براي عمل اخلاقي فراهم مي کند. اين جامعه اثر مطلوبي نيز بر همبستگي اجتماعي دارد. زيباترين الگو براي اخلاق در جامعه ي اسلامي، اخلاق پيامبر اکرم (ص) است.
واژگان کليدي: الگو (Pattern)، اخلاق ديني(religious ethic)، اخلاق اجتماعي (social ethic) همانندسازي (identification)، جامعه ي اخلاقي (ethical society).
58) مصباح، سيدوحيد (1387)، مردم سالاري، بيعت و ولايت، انديشه ي حوزه، ش 71.
چکيده: از شمار مهم ترين مسائلي که در حوزه ي عمومي و مديريتي جامعه در جهان امروزي مطرح است، و اين اهميت پس از تجربه ي حکومت ديني در ايران و عرضه ي الگوي مردم سالاري ديني از سوي آن، بيشتر شده است، همانا مردم سالاري يا دموکراسي مي باشد. طبعاً مردم سالاري به ويژه همچون روش در نظام هاي فکري- اعتقادي قبض و بسط هايي يافته و خواهد يافت، و انديشمندان ديني و حتي غير ديني نيز تلاش دارند تا با استفاده از منابع و مفاهيم ديني، مانند بيعت، شوري و... به اين پرسش ها پاسخ دهند. در اين نوشتار نيز نسبت ميان مردم سالاي، بيعت و ولايت دنبال شده است. براي اين مهم، نخست مديريت مردم سالارانه ي جامعه و مراحل و سازوکارهايش بازگو شده است. سپس بيعت از حيث شکل و محتوا و نيز ساحات سخت افزاري و نرم افزاري آن کالبد شکافي و تحليل گرديده و به اين نتيجه مي انجامد که مراحل و سازوکارهاي مديريت مردم سالارانه در بيعت حضور داشته و بيعت با همان سازوکارها عمل مي نمايد. از اين روي بيعت، سازوکار مردم سالارانه ي ولايت نبوي، به مثابه حاکم سياسي و مدير جامعه مي باشد. و ولايت همچون شأن حکومتي- سياسي پيامبر (ص) در ساحت اجتماع و سياست چهار مرحله و سازوکار ياد شده در اداره ي مردم سالارانه ي جامعه را در برداشته و با آن روش به صورت اجرايي و عملياتي در مي آيد.
واژگان کليدي: ولايت، بيعت، مردم سالاري، ايده، اخلاق، ارزش ها.
59) پروين، فرهاد (1387)، حقوق شهروندي در سيره ي نبوي (ص) و در حقوق ايران، انديشه ي حوزه، ش 72.
چکيده: حقوق شهروندي، يکي از مهم ترين مولفه ها و عناصر جامعه ي ديني است که در اين جستار با اتکا به سيره ي مقدس نبوي (ص) بدان پرداخته شده و در يک بررسي مقايسه اي، حقوق شهروندي در جامعه ي ايران اسلامي تبيين گشته است.
موضوع علم حقوق، انسان است و نحوه ي بهره مندي انسان ها از حقوق شهروندي، از مباحث مهم نظام هاي حقوقي ديني و غيرديني است. در حالي که در تعريف اصطلاح «شهروند» ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد، بررسي اين ديدگاهها به همراه مقايسه ي تطبيقي آن در سيره ي نبوي و در حقوق ايران، در عين بديع بودن مي تواند راه گشاي بحث و بررسي بيشتر درباره ي اين موضوع باشد. بدين منظور مقاله شامل دو قسمت است در قسمت اول، اصطلاح «شهروند» از ديدگاه هاي مختلف و نيز در حقوق اسلام و ايران و همچنين تفکيک بين حقوق شهروندي و حقوق بشر و انواع حقوق شهروندي مورد بحث قرار گرفته است و در قسمت دوم، برخي از حقوق شهروندي در بخش هاي مدني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و قضايي، به طور مقايسه اي در سيره ي نبوي (ص) و حقوق فعلي ايران، بررسي شده است.
واژگان کليدي: شهروندي، تابعيت، رسول اکرم (ص)، اسلام، ايران، مردم، اقليت ها.
60) مصباح، سيد حسين همايون (1387)، شاخصه ها و راهکارهاي کارآمدي دولت در جامعه ي ديني، انديشه ي حوزه، ش72.
چکيده: در اين مقاله شاخص و مولفه هاي کارآمدي و راهکارهاي آن در جامعه ي ديني، با اتکا به باورها و ارزش هاي نبوي (ص)، مورد بررسي قرار مي گيرد و يکي از ارکان مهم جامعه ي ديني، يعني دولت و حکومت، را در کانون توجه مي گذارد.
يکي از ويژگي هاي بنيادين جهاني که امروز در آن زندگي مي نماييم، تغيير، زايش و رويش مداوم و پيوسته در اکثر حوزه هاي زيستي مي باشد. از شمار مهم ترين اين ساحات که همچنان در مسير دگرگون گشت هاي ساختاري، حقوقي و کارکردي قرار دارد، نهاد دولت و حکومت مي باشد. از اين رو مهم ترين دغدغه و پرسش در باب حکومت در دنياي نوين به روش حکومت بر مي گردد و در اين محور آن چه حياتي به نظر مي آيد، و استقرار و استمرار دولت نيز وابسته به آن است، مسأله ي کارآمدي دولت مي باشد. اين نوشتار با اين پيش فرض که پيامبر (ص) در مدينه دولت و حکومت به معناي امروزين آن تشکيل داد (هرچند دامنه ي معناي آن فراخ تر از معناي مدرن دولت بود) آغاز مي شود، در پي پاسخ گويي به اين پرسش برآمده که «آيا در دولت نبوي مسأله ي کارآمدي مورد نظر بوده است يا خير، يا اساساً چنين عملکردي براي دولت لحاظ شده، و در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا سازوکار کارآمدي دولت نبوي، قابليت الگو شدن در دنياي امروز و براي جوامع اسلامي- انساني را دارد ياخير؟ جستار حاضر اين واقعيت را تبيين مي کند که کارآمدي در دولت نبوي مورد توجه و اعمال بود. سازوکارها و اصولي که براي کارامدسازي دولت در دولت نبوي ساخته شده و دنبال مي گرديد، دقيقاً همان هايي است که دولت هاي امروزين ناگزير از اعمال آنها مي باشند. اصول آن راهکارها به مديريت در سه محور بر مي گردد:
1) مديريت تغيير ذهنيت؛
2) مديريت تثبيت موقعيت؛
3) مديريت توليد ظرفيت، توانايي و امکانات.
اين سه محور به روش ها، مفاهيم و ارزش هاي مختلف و در ضمن تکامل و تغييرپذير نيازمند هستند، که در اين نوشتار بخشي از آنها به تفصيل مورد ارزيابي و تحليل قرار گرفته و ريشه هاي آن نيز در دولت نبوي دنبال شده است. در پايان به نتيجه مي رسد که ايده ها و شاخصه هاي اصولي کارآمدي دولت نبوي در دنياي امروزين قابليت الگوگيري دارد، گرچه روش هاي اجرايي و عيني سازي آنها به تبع تغييرات فکري و فني جوامع، تکامل پذير و جايگزين پذير مي باشد.
61) رضايي، صديقه، (1387)، نقش امامت در رشد معنوي جامعه، انديشه ي حوزه، ش74.
چکيده: مقاله ي حاضر، کاوشي است در راستاي تبيين جايگاه عنصر معنويت در جامعه ي ديني و والايي و نقش و تأثير امامت در رشد و بالندگي و پويايي اين مولفه در جامعه.
معناگرايي امري فطري است و روح جستجوگر انسان در هر برهه اي از زمان طالب آن بوده است. کارکرد شريعت هاي آسماني غفلت زدايي از انسان مادي و هدايت و رستگاري آنها از طريق انبيا و در قالب تنسيق احکام است، که ره آورد آن، ورود به عالم معناست. انسان براي شناخت وظايف خود نياز به علائم راهنما دارد و کلام نوراني انبيا و اوصيا بهترين راهنماي او است و از آن جا که اين بزرگان به سرچشمه هاي نور وصل هستند، انسان را به نور و عالم معنا هدايت مي نمايند.
ائمه اطهار (ع) منابعي نوراني هستند که اگر انسان در پرتو اين نورانيت قرار گيرد، بي شک به مقصد نهايي و عالم معنا راه پيدا مي کند، ايمان، عبادت و شهود آنها، همه نشان از انقطاع از عالم ماده و وصل به عالم معناست. آنها از هيچ کوششي براي منتقل کردن اين معنويت به جامعه فروگذار نکرده اند. گاهي با تفسير آيات، در نفي امتيازات پوشالي در جهت تحقق عدالت اجتماعي مي کوشند و گاه مبارزه با بدعت ها و کج روي ها سرلوحه ي کار آنها مي شود و با بازخواني ارزش هاي معنوي و نفي رفاه طلبي، همچون پيامبر (ص)، سعي در سوق دادن جامعه به سوي عالم معنا دارند. آنها حتي در امر حکومت داري نيز عنصر اصلي حکومت خود را ارزش هاي معنوي و رضاي خدا قرار مي دهند و فقط در راستاي آن قدم بر مي دارند. بنابراين تمام فعاليت هاي ائمه (ع)، اعم از علمي، فرهنگي، عبادسي و سياسي تحت احاطه ي اين عنصر بوده و حکومت را وسيله ي ارزش هاي الهي و معنوي مي دانند. واضح است که ورود به عالم معنا از طريق اين راهنمايان ميسر است.
واژگان کليدي: معناگرايي، معنويت، ائمه (ع)، معناگرايي، شريعت، معنا،
62) نبوي، سيد عباس (1387)، تحليل جامعه شناختي سيره ي سياسي امامان (ع)، انديشه ي حوزه، ش 74.
چکيده: اين مقاله، که مولفه ي ديني سيره ي امامان معصوم (ع) را با مولفه ي اجتماعي پيوند مي دهد، در حقيقت، نوعي شناخت و بصيرت سياسي از جامعه ي ديني به مخاطب ارائه مي دهد. به دلايلي چند، بحث از سيره ي سياسي امامان شيعه (ع)، کاري سخت و دشوار است. محدوديت و مهجوريت مباحث سيره ي معصومان (ع)، ناهمساني بهره وري از منافع فهم ديني، فقدان فراواني و دقت در استناد به سيره، افزايش صعوبت درک و تحليل سيره ي سياسي از سيره ي اخلاقي و اقتصادي و...، عوامل دشواري بحث از سيره ي معصومان (ع) به ويژه ي سيره ي سياسي آن حضرات (ع) است. در عين حال در اين نوشتار، به مولفه هاي اصلي سيره ي معصومان (ع)، به نحوي منطقي و عقلاني پرداخته شده که اين مباني، وجهه نظر معصومان (ع) قرار گرفته است.
1) لزوم مشروعيت قدرت حاکميت، که در همين راستا، بخش عمده اي از موضع گيري و معارضات سياسي آن حضرات (ع) را مي توان مورد تجزيه و تحليل و بسط مفهومي قرار داد.
2) کاربرد قدرت حاکميت در جهت اقامه ي حق و طرد باطل، که خود معرکه اي دائمي و بي پايان بين جناح حق به رهبري امامان معصوم (ع)، و جناح باطل، به رهبري غاصبانه ي ستم گران تاريخ بوده است، که البته براي حق گرايان، اين موضع گيري ها سند قاطع و حجت شرعي است.
3) کاربرد قدرت و حاکميت براي تحقق عدالت و نفي ظلم، که مقوله ي عدالت، به لحاظ مباني نظري و عقلاني عامل حيات جوامع انساني است و اديان آسماني، به ويژه اسلام، از رهبران تعهد گرفته است که در راستاي تحقق عدالت و بسط ارزش ها تلاش نمايند.
4) تلازم قدرت سياسي با اخلاق، نقطه ي برجسته ي اقتدار و حاکميت، آميختگي آن با اخلاق کريمانه و ارزشي است، که ملاک امامان شيعه (ع)، در عرصه ي رهبري اجتماع آن بوده که قدرت سياسي، منشأ نشر اخلاق متعالي ديني باشد.
5) قدرت بشري در پرتو قدرت الهي، مسأله ي ديگري که بر آن پاي فشرده شده، آن است که لزوماً بايد قدرت الهي باشد و در طول آن بوده و مشروعيت خويش را از آن بگيرد.
اين ها نقطه ي تمرکز تلاش ها سياسي و الهي امامان معصوم شيعه (ع) بوده است.
واژگان کليدي: امامت، قدرت، حق، باطل، سياسي، عدالت.
63) مصباح، سيد حسين همايون (1387)، کارکرد حقوقي عدالت در مکتب اهل بيت (ع)، انديشه ي حوزه، ش74.
چکيده: عدالت مولفه ي اجتماعي است که در پيوند با عنصر ديني مکتب اهل بيت (ع) اصلي اساسي از جامعه ي ديني مطلوب را تبيين مي نمايد.
از شمار چالش ها و پرسش هاي عمده ي حقوقي، که در جهان مدرن و پيشرفته امروزي، به ويژه تمدن غرب، پيش آمده است، اين است که عده اي از صاحب نظران، سياست مداران و استراتژيست هاي غربي اموري که حتي در اسناد بين الملل به عنوان حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي شناخته شده اند را از شمار حقوق انساني نمي دانند، بلکه مجموعه اي از آرزوها و اهداف مي خوانند که پي گيري آن الزام آور نمي باشد. به نظر آنان اين امور بسيار مبهم، تعريف ناپذير و فاقد مختصات حقوقي اند و توانايي و قابليت اجرايي نيز ندارند. در اين نوشتار براي اين پرسش ها و چالش ها با توجه به مکتب اهل بيت (اسلام) (ع) پاسخ ها و راه حل هايي ارائه شده است که برايند آن اثبات حقوق دانستن آنها و نيز عملياتي سازي شان از طريق نهادهاي معين مي باشد. سازوکاري که به اين برآيند مي انجامد و در اين نوشتار بر آن تأکيد رفته است، کارکرد حقوقي عدالت (البته با سرزنش و تصوير ويژه اي که از عدالت عرضه شده است) مي باشد. کارکرد حقوقي عدالت نخست شاخه ها و مختصات حقوقي را براي امور ياد شده به اثبات مي رساند که نتيجه ي آن حقوق دانستن آنهاست. ثانياً، با توضيح نهادي توانمندي و قدرت، ملکيت مشاع همگان را بر عوامل و منابع حياتي تثبيت نموده و با نهادينه سازي و توليد همزمان سه گونه فعاليت اجتنابي، حمايتي، حفاظتي، کمک تقويتي در جامعه نهاده و مراجع مسؤول و اجرايي امور ياد شده را معرفي و مشخص مي سازد.
64) اصغري، محمود (1387)، اصول راه بردي در سيره ي اقتصادي معصومين (ع)، انديشه ي حوزه، ش74.
چکيده: راه بردهاي اقتصادي از ارکان اصلي شکل دهنده ي جامعه ي ديني است که در اين مقاله در پيوند با رکن رکين ديني، يعني سيره ي معصومين (ع)، تبيين شده است.
از امتيازهاي اساسي و برجستگي هاي ممتاز سيره ي معصومين (ع)، در بخش اقتصاد، داشتن مجموعه ي الگوهاي رفتاري اقتصادي برگرفته از آموزه هاي قرآني است که متناسب با نيازهاي واقعي انسان در هر دوره و زماني مي باشد. اين مجموعه ي غني، دست مايه ي تحول عظيم جامعه ي جاهلي و تغيير بنيادي آن به سمت جامعه ي نمونه ي اسلامي در طول تاريخ اسلام گرديد. معصومين (ع)، با اتخاذ روش هاي مناسب و با بهره گيري از تعاليم وحياني، جريان هنجارسازي رفتارهاي اقتصادي را شکل دادند. اين رفتارها در برهه اي از تاريخ اسلام، به خصوص در زمان حکومت نبوي و علوي، جلوه اي خاص از خود به نمايش گذاشت.
اين مقاله براساس چنين فرضي به برخي از مکانيسم ها، اصول و مولفه هاي تأثيرگذار در رفتارهاي اقتصادي، بر مبناي سيره و آموزه هاي معصومين (ع) در جامعه، مي پردازد.
واژگان کليدي: سيره ي معصومين (ع)، رفتارهاي اقتصادي، کار و تلاش، درآمد و مصرف.
65) حميدي، محمد محسن (1388)، جنگ و صلح پيامبر (ص) از نگاه جامعه شناسي، انديشه ي حوزه، ش76.
چکيده: اين مقاله، کاوشي در راستاي تبيين مکانيزم جنگ و صلح در جامعه ي ديني با اتکا به سياست هاي پيامبر اکرم (ص) از منظر جامعه شناختي، است. هر پيام و سخني تازه، حتي در حوزه ي علم، با واکنش ها و مخالفت هايي روبرو مي گردد و تقابل امري مي شود ناگزير. پيامبر اسلام (ص) نيز هرچند به بسياري کارها دست زده و بسي تأثيرها بر روزگار خود و روزگاران پس از خويش گذاشته است، ولي همچنان پيام وي در سايه ي جنگ ها تفسير مي شود. هرچند گمان مي رفت که نقدها يا تهمت هايي اين گونه، فروکش کرده باشد، ولي سخنان «باب بنديکت شانزدهم» و بازتاب و واکنش هاي جهاني آن، بار ديگر بررسي اين موضوع را ضروري ساخت. تبيين هاي گذشته از جنگ هاي پيامبر (ص)، بيشتر تبيين ها ديني بوده و روزگار ما بيش از گذشته نيازمند تبيين هايي تازه از اين موضوع است. از اين رو، بررسي و مقابله ي رهيافت هاي علوم اجتماعي و راهبردي با کارنامه ي جهاد پيامبر(ص) مي تواند افق هاي تازه اي بر اين موضوع بگشايد. ريشه هاي جنگ هاي پيامبر چه بوده است؟»، «پيامبر (ص) از چه راهبردهايي بهره مي جسته و چه مفروضه هاي بنياديني، راهبرد و آموزه ي امنيتي آن حضرت (ص) را شکل مي بخشيده است؟»، سوالاتي که اين مقاله در پي پاسخ گويي به آنهاست.
واژگان کليدي: جنگ و صلح، پيامبر اکرم (ص)، علوم اجتماعي.
منبع: انديشه حوزه، ش8-79
/ج
چکيده: سياست هاي حمايتي اسلام که بخشي از آنها در قالب نهادها و موسسات مردمي شکل گرفته است، از جمله برنامه ها و خط مشي هايي است که اين دين مبين در جهت برپايي جامعه ي ايده آل ديني مبتني بر عدالت و برابري و مساوات در نظر گرفته است. بنابراين کارکرد نهادها و موسسات مردمي، جداي از بحث ثواب و نتايج اخروي آن، که به تعبير زيباي قرآن «المال و البنون زينه الحياه الدنيا و الباقيات الصّالحات خير عند ربّک ثواباً و خير املا» (کهف، 46)؛ است، در دو بخش تأمين نيازهاي مادي و معنوي افراد و جامعه داراي اهميت بسزايي است. در بخش تأمين نيازهاي معنوي حداقل دو کارکرد اساسي دارد:
1) سبب اعتلاي معنوي و تربيت و رشد فضايل اخلاقي کساني که به کمک اين گونه نهادها و موسسات برمي خيزند، مي گردد.
2) سبب رشد و تقويت سرمايه ي اجتماعي است، که اين امر نقش بسيار مهمي را در ايجاد امنيت اجتماعي ايفا مي کند.
در بخش تأمين نيازهاي مادي و حمايت هاي اقتصادي نيز مي تواند کمک شاياني در رابطه با کمک به دولت ها در امر فقرزدايي و رشد و توسعه ي اقتصادي از دو طريق انجام دهد:
1) با توجه به فلسفه ي وجودي اين گونه نهادها و موسسات، که تحت پوشش و حمايت قرار دادن گروه هاي نيازمند را شامل مي شود، موجب کاهش فقر و توزيع مجدد ثروت در جامعه شده، راه را براي دست يابي به تأمين اجتماعي در جامعه فراهم مي سازد.
2) وجود اين گونه نهادها و موسسات، علاوه بر فقرزدايي، که خود عامل توانمندي و کارايي نيروي انساني است، نقش بسزايي در کارآفريني و بهبود نيروي مولد جامعه خواهد داشت، در نتيجه تأثير فراواني در کمک به رشد و توسعه ي اقتصادي جامعه ايفا خواهد نمود.
واژگان کليدي: اسلام، حمايت هاي اجتماعي، سرمايه ي اجتماعي، نهادهاي مردمي، تأمين اجتماعي، برنامه هاي حمايتي اسلام.
56) جمشيدي، حسن و تنهايي، سيده نرگس (1387)، الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (ص) 1 و 2، انديشه ي حوزه، ش 71 و 72.
چکيده: آنچه در اين نوشتار بيان شده است، الگوگيري مدنيت ديني از پيامبر (ص) است. ابتدا دورنمايي از موقعيت جغرافيايي، اوضاع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي يثرب، پيش از ورود پيامبر (ص) به آن جا، مورد بررسي قرار گرفته است تا آنچه پس از حضور پيامبر (ص) اتفاق مي افتد، بتواند مورد ارزيابي و بررسي قرار گيرد. سپس دلايل و زمينه هاي انتخاب يثرب براي مهاجرت بيان شده است. همچنين بسترسازي لازم براي حضور در يثرب از سوي پيامبر (ص) مورد تحليل قرار گرفته است. در قسمت دوم مقاله به بررسي رويدادهايي پرداخته شده است که پس از حضور پيامبر (ص) در مدينه رخ داد.
يثربي ها پيامبر (ص) را براي ايجاد امنيت و انسجام به شهرشان فرا خوانده بودند، و اين امنيت مستلزم همکاري و همراهي مردماني بود که از ديرباز با آشفتگي و از هم پاشيدگي خو گرفته بودند. ساختار جديد سياسي و اجتماعي شايد چندان با باورها و افکار آنها سازگاري نداشته باشد. از سوي ديگر مهاجراني که از مکه به يثرب آمده بودند، کار تدبير امور را دشوار مي ساخت. بي کاري، وضعيت روحي و رواني، اختلاف فرهنگي و رفتاري مهاجران، راهکارهاي خاصي براي حل و فصل آنها مي طلبيد.
پيامبر (ص)، در آغاز ورود، دست به ابتکار سياسي زد و اقداماتي انجام داد که تا اندازه اي دل همگان را به دست آورد. با توجه به اين اقدامات، زمينه براي آيين و آداب شهروندي جديد فراهم آمد؛ همچون پذيرش اديان ديگر، استقلال گروه ها و قبايل، استقلال مهاجران و محوريت پيامبر (ص) در صورت بروز اختلافات، همکاري همگان با يکديگر، آزادي و استقلال هريک در حوزه ي شخصي و فردي، ايجاد پيوند عميق بين مهاجران و انصار با حفظ استقلال هريک. هريک از اين اقدامات زمينه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را براي همبستگي اجتماعي بيشتر فراهم مي کرد. در اين ميان پيامبر (ص) آيين و آدابي را به اجرا گذاشت و همگان بدان تن در دادند و پيروي کردند که امروزه بدان ها آيين شهروندي مي گويند. ما کوشيده ايم تا تجربه ي ده سال حکومت پيامبر (ص) را در مدينه، به عنوان ملاک شهروندي ديني، به محک تجربه در آوريم.
واژگان کليدي: نظم اجتماعي، هجرت، امت
57) سعيدي، محمد مسعود (1387)، سيره ي نبوي (ص) الگوي جامعه ي اخلاقي، انديشه ي حوزه، ش71.
چکيده: اين مقاله دو نهاد دين و جامعه را پيوند مي زند و عنصر ديني الگوي اخلاقي نبوي (ص) و عنصر اجتماعي را در هم مي تند. کارکرد الگو بودن پيامبر (ص) از جهت معرفت شناختي، اقناع ذهني و از لحاظ روانشناختي، اقناع عاطفي است و اين دو کارکرد امروزه برعهده ي کساني است که انتساب بيش تري به دين دارند. جذابيت پيامبر (ص) در وهله ي اول در اخلاق اجتماعي ايشان بود. همين اخلاق، محل تجلي عمومي ترين جذابيت ها و ارزش هاي انساني است و امروزه حتي دليلي بر حقانيت خود دين نيز تلقي مي شود. به هين سان جذاب ترين ويژگي براي الگو شدن يک جامعه، اخلاقي بودن آن است. جامعه ي اخلاقي، جامعه اي است که بستر مناسبي را براي عمل اخلاقي فراهم مي کند. اين جامعه اثر مطلوبي نيز بر همبستگي اجتماعي دارد. زيباترين الگو براي اخلاق در جامعه ي اسلامي، اخلاق پيامبر اکرم (ص) است.
واژگان کليدي: الگو (Pattern)، اخلاق ديني(religious ethic)، اخلاق اجتماعي (social ethic) همانندسازي (identification)، جامعه ي اخلاقي (ethical society).
58) مصباح، سيدوحيد (1387)، مردم سالاري، بيعت و ولايت، انديشه ي حوزه، ش 71.
چکيده: از شمار مهم ترين مسائلي که در حوزه ي عمومي و مديريتي جامعه در جهان امروزي مطرح است، و اين اهميت پس از تجربه ي حکومت ديني در ايران و عرضه ي الگوي مردم سالاري ديني از سوي آن، بيشتر شده است، همانا مردم سالاري يا دموکراسي مي باشد. طبعاً مردم سالاري به ويژه همچون روش در نظام هاي فکري- اعتقادي قبض و بسط هايي يافته و خواهد يافت، و انديشمندان ديني و حتي غير ديني نيز تلاش دارند تا با استفاده از منابع و مفاهيم ديني، مانند بيعت، شوري و... به اين پرسش ها پاسخ دهند. در اين نوشتار نيز نسبت ميان مردم سالاي، بيعت و ولايت دنبال شده است. براي اين مهم، نخست مديريت مردم سالارانه ي جامعه و مراحل و سازوکارهايش بازگو شده است. سپس بيعت از حيث شکل و محتوا و نيز ساحات سخت افزاري و نرم افزاري آن کالبد شکافي و تحليل گرديده و به اين نتيجه مي انجامد که مراحل و سازوکارهاي مديريت مردم سالارانه در بيعت حضور داشته و بيعت با همان سازوکارها عمل مي نمايد. از اين روي بيعت، سازوکار مردم سالارانه ي ولايت نبوي، به مثابه حاکم سياسي و مدير جامعه مي باشد. و ولايت همچون شأن حکومتي- سياسي پيامبر (ص) در ساحت اجتماع و سياست چهار مرحله و سازوکار ياد شده در اداره ي مردم سالارانه ي جامعه را در برداشته و با آن روش به صورت اجرايي و عملياتي در مي آيد.
واژگان کليدي: ولايت، بيعت، مردم سالاري، ايده، اخلاق، ارزش ها.
59) پروين، فرهاد (1387)، حقوق شهروندي در سيره ي نبوي (ص) و در حقوق ايران، انديشه ي حوزه، ش 72.
چکيده: حقوق شهروندي، يکي از مهم ترين مولفه ها و عناصر جامعه ي ديني است که در اين جستار با اتکا به سيره ي مقدس نبوي (ص) بدان پرداخته شده و در يک بررسي مقايسه اي، حقوق شهروندي در جامعه ي ايران اسلامي تبيين گشته است.
موضوع علم حقوق، انسان است و نحوه ي بهره مندي انسان ها از حقوق شهروندي، از مباحث مهم نظام هاي حقوقي ديني و غيرديني است. در حالي که در تعريف اصطلاح «شهروند» ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد، بررسي اين ديدگاهها به همراه مقايسه ي تطبيقي آن در سيره ي نبوي و در حقوق ايران، در عين بديع بودن مي تواند راه گشاي بحث و بررسي بيشتر درباره ي اين موضوع باشد. بدين منظور مقاله شامل دو قسمت است در قسمت اول، اصطلاح «شهروند» از ديدگاه هاي مختلف و نيز در حقوق اسلام و ايران و همچنين تفکيک بين حقوق شهروندي و حقوق بشر و انواع حقوق شهروندي مورد بحث قرار گرفته است و در قسمت دوم، برخي از حقوق شهروندي در بخش هاي مدني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و قضايي، به طور مقايسه اي در سيره ي نبوي (ص) و حقوق فعلي ايران، بررسي شده است.
واژگان کليدي: شهروندي، تابعيت، رسول اکرم (ص)، اسلام، ايران، مردم، اقليت ها.
60) مصباح، سيد حسين همايون (1387)، شاخصه ها و راهکارهاي کارآمدي دولت در جامعه ي ديني، انديشه ي حوزه، ش72.
چکيده: در اين مقاله شاخص و مولفه هاي کارآمدي و راهکارهاي آن در جامعه ي ديني، با اتکا به باورها و ارزش هاي نبوي (ص)، مورد بررسي قرار مي گيرد و يکي از ارکان مهم جامعه ي ديني، يعني دولت و حکومت، را در کانون توجه مي گذارد.
يکي از ويژگي هاي بنيادين جهاني که امروز در آن زندگي مي نماييم، تغيير، زايش و رويش مداوم و پيوسته در اکثر حوزه هاي زيستي مي باشد. از شمار مهم ترين اين ساحات که همچنان در مسير دگرگون گشت هاي ساختاري، حقوقي و کارکردي قرار دارد، نهاد دولت و حکومت مي باشد. از اين رو مهم ترين دغدغه و پرسش در باب حکومت در دنياي نوين به روش حکومت بر مي گردد و در اين محور آن چه حياتي به نظر مي آيد، و استقرار و استمرار دولت نيز وابسته به آن است، مسأله ي کارآمدي دولت مي باشد. اين نوشتار با اين پيش فرض که پيامبر (ص) در مدينه دولت و حکومت به معناي امروزين آن تشکيل داد (هرچند دامنه ي معناي آن فراخ تر از معناي مدرن دولت بود) آغاز مي شود، در پي پاسخ گويي به اين پرسش برآمده که «آيا در دولت نبوي مسأله ي کارآمدي مورد نظر بوده است يا خير، يا اساساً چنين عملکردي براي دولت لحاظ شده، و در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا سازوکار کارآمدي دولت نبوي، قابليت الگو شدن در دنياي امروز و براي جوامع اسلامي- انساني را دارد ياخير؟ جستار حاضر اين واقعيت را تبيين مي کند که کارآمدي در دولت نبوي مورد توجه و اعمال بود. سازوکارها و اصولي که براي کارامدسازي دولت در دولت نبوي ساخته شده و دنبال مي گرديد، دقيقاً همان هايي است که دولت هاي امروزين ناگزير از اعمال آنها مي باشند. اصول آن راهکارها به مديريت در سه محور بر مي گردد:
1) مديريت تغيير ذهنيت؛
2) مديريت تثبيت موقعيت؛
3) مديريت توليد ظرفيت، توانايي و امکانات.
اين سه محور به روش ها، مفاهيم و ارزش هاي مختلف و در ضمن تکامل و تغييرپذير نيازمند هستند، که در اين نوشتار بخشي از آنها به تفصيل مورد ارزيابي و تحليل قرار گرفته و ريشه هاي آن نيز در دولت نبوي دنبال شده است. در پايان به نتيجه مي رسد که ايده ها و شاخصه هاي اصولي کارآمدي دولت نبوي در دنياي امروزين قابليت الگوگيري دارد، گرچه روش هاي اجرايي و عيني سازي آنها به تبع تغييرات فکري و فني جوامع، تکامل پذير و جايگزين پذير مي باشد.
61) رضايي، صديقه، (1387)، نقش امامت در رشد معنوي جامعه، انديشه ي حوزه، ش74.
چکيده: مقاله ي حاضر، کاوشي است در راستاي تبيين جايگاه عنصر معنويت در جامعه ي ديني و والايي و نقش و تأثير امامت در رشد و بالندگي و پويايي اين مولفه در جامعه.
معناگرايي امري فطري است و روح جستجوگر انسان در هر برهه اي از زمان طالب آن بوده است. کارکرد شريعت هاي آسماني غفلت زدايي از انسان مادي و هدايت و رستگاري آنها از طريق انبيا و در قالب تنسيق احکام است، که ره آورد آن، ورود به عالم معناست. انسان براي شناخت وظايف خود نياز به علائم راهنما دارد و کلام نوراني انبيا و اوصيا بهترين راهنماي او است و از آن جا که اين بزرگان به سرچشمه هاي نور وصل هستند، انسان را به نور و عالم معنا هدايت مي نمايند.
ائمه اطهار (ع) منابعي نوراني هستند که اگر انسان در پرتو اين نورانيت قرار گيرد، بي شک به مقصد نهايي و عالم معنا راه پيدا مي کند، ايمان، عبادت و شهود آنها، همه نشان از انقطاع از عالم ماده و وصل به عالم معناست. آنها از هيچ کوششي براي منتقل کردن اين معنويت به جامعه فروگذار نکرده اند. گاهي با تفسير آيات، در نفي امتيازات پوشالي در جهت تحقق عدالت اجتماعي مي کوشند و گاه مبارزه با بدعت ها و کج روي ها سرلوحه ي کار آنها مي شود و با بازخواني ارزش هاي معنوي و نفي رفاه طلبي، همچون پيامبر (ص)، سعي در سوق دادن جامعه به سوي عالم معنا دارند. آنها حتي در امر حکومت داري نيز عنصر اصلي حکومت خود را ارزش هاي معنوي و رضاي خدا قرار مي دهند و فقط در راستاي آن قدم بر مي دارند. بنابراين تمام فعاليت هاي ائمه (ع)، اعم از علمي، فرهنگي، عبادسي و سياسي تحت احاطه ي اين عنصر بوده و حکومت را وسيله ي ارزش هاي الهي و معنوي مي دانند. واضح است که ورود به عالم معنا از طريق اين راهنمايان ميسر است.
واژگان کليدي: معناگرايي، معنويت، ائمه (ع)، معناگرايي، شريعت، معنا،
62) نبوي، سيد عباس (1387)، تحليل جامعه شناختي سيره ي سياسي امامان (ع)، انديشه ي حوزه، ش 74.
چکيده: اين مقاله، که مولفه ي ديني سيره ي امامان معصوم (ع) را با مولفه ي اجتماعي پيوند مي دهد، در حقيقت، نوعي شناخت و بصيرت سياسي از جامعه ي ديني به مخاطب ارائه مي دهد. به دلايلي چند، بحث از سيره ي سياسي امامان شيعه (ع)، کاري سخت و دشوار است. محدوديت و مهجوريت مباحث سيره ي معصومان (ع)، ناهمساني بهره وري از منافع فهم ديني، فقدان فراواني و دقت در استناد به سيره، افزايش صعوبت درک و تحليل سيره ي سياسي از سيره ي اخلاقي و اقتصادي و...، عوامل دشواري بحث از سيره ي معصومان (ع) به ويژه ي سيره ي سياسي آن حضرات (ع) است. در عين حال در اين نوشتار، به مولفه هاي اصلي سيره ي معصومان (ع)، به نحوي منطقي و عقلاني پرداخته شده که اين مباني، وجهه نظر معصومان (ع) قرار گرفته است.
1) لزوم مشروعيت قدرت حاکميت، که در همين راستا، بخش عمده اي از موضع گيري و معارضات سياسي آن حضرات (ع) را مي توان مورد تجزيه و تحليل و بسط مفهومي قرار داد.
2) کاربرد قدرت حاکميت در جهت اقامه ي حق و طرد باطل، که خود معرکه اي دائمي و بي پايان بين جناح حق به رهبري امامان معصوم (ع)، و جناح باطل، به رهبري غاصبانه ي ستم گران تاريخ بوده است، که البته براي حق گرايان، اين موضع گيري ها سند قاطع و حجت شرعي است.
3) کاربرد قدرت و حاکميت براي تحقق عدالت و نفي ظلم، که مقوله ي عدالت، به لحاظ مباني نظري و عقلاني عامل حيات جوامع انساني است و اديان آسماني، به ويژه اسلام، از رهبران تعهد گرفته است که در راستاي تحقق عدالت و بسط ارزش ها تلاش نمايند.
4) تلازم قدرت سياسي با اخلاق، نقطه ي برجسته ي اقتدار و حاکميت، آميختگي آن با اخلاق کريمانه و ارزشي است، که ملاک امامان شيعه (ع)، در عرصه ي رهبري اجتماع آن بوده که قدرت سياسي، منشأ نشر اخلاق متعالي ديني باشد.
5) قدرت بشري در پرتو قدرت الهي، مسأله ي ديگري که بر آن پاي فشرده شده، آن است که لزوماً بايد قدرت الهي باشد و در طول آن بوده و مشروعيت خويش را از آن بگيرد.
اين ها نقطه ي تمرکز تلاش ها سياسي و الهي امامان معصوم شيعه (ع) بوده است.
واژگان کليدي: امامت، قدرت، حق، باطل، سياسي، عدالت.
63) مصباح، سيد حسين همايون (1387)، کارکرد حقوقي عدالت در مکتب اهل بيت (ع)، انديشه ي حوزه، ش74.
چکيده: عدالت مولفه ي اجتماعي است که در پيوند با عنصر ديني مکتب اهل بيت (ع) اصلي اساسي از جامعه ي ديني مطلوب را تبيين مي نمايد.
از شمار چالش ها و پرسش هاي عمده ي حقوقي، که در جهان مدرن و پيشرفته امروزي، به ويژه تمدن غرب، پيش آمده است، اين است که عده اي از صاحب نظران، سياست مداران و استراتژيست هاي غربي اموري که حتي در اسناد بين الملل به عنوان حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي شناخته شده اند را از شمار حقوق انساني نمي دانند، بلکه مجموعه اي از آرزوها و اهداف مي خوانند که پي گيري آن الزام آور نمي باشد. به نظر آنان اين امور بسيار مبهم، تعريف ناپذير و فاقد مختصات حقوقي اند و توانايي و قابليت اجرايي نيز ندارند. در اين نوشتار براي اين پرسش ها و چالش ها با توجه به مکتب اهل بيت (اسلام) (ع) پاسخ ها و راه حل هايي ارائه شده است که برايند آن اثبات حقوق دانستن آنها و نيز عملياتي سازي شان از طريق نهادهاي معين مي باشد. سازوکاري که به اين برآيند مي انجامد و در اين نوشتار بر آن تأکيد رفته است، کارکرد حقوقي عدالت (البته با سرزنش و تصوير ويژه اي که از عدالت عرضه شده است) مي باشد. کارکرد حقوقي عدالت نخست شاخه ها و مختصات حقوقي را براي امور ياد شده به اثبات مي رساند که نتيجه ي آن حقوق دانستن آنهاست. ثانياً، با توضيح نهادي توانمندي و قدرت، ملکيت مشاع همگان را بر عوامل و منابع حياتي تثبيت نموده و با نهادينه سازي و توليد همزمان سه گونه فعاليت اجتنابي، حمايتي، حفاظتي، کمک تقويتي در جامعه نهاده و مراجع مسؤول و اجرايي امور ياد شده را معرفي و مشخص مي سازد.
64) اصغري، محمود (1387)، اصول راه بردي در سيره ي اقتصادي معصومين (ع)، انديشه ي حوزه، ش74.
چکيده: راه بردهاي اقتصادي از ارکان اصلي شکل دهنده ي جامعه ي ديني است که در اين مقاله در پيوند با رکن رکين ديني، يعني سيره ي معصومين (ع)، تبيين شده است.
از امتيازهاي اساسي و برجستگي هاي ممتاز سيره ي معصومين (ع)، در بخش اقتصاد، داشتن مجموعه ي الگوهاي رفتاري اقتصادي برگرفته از آموزه هاي قرآني است که متناسب با نيازهاي واقعي انسان در هر دوره و زماني مي باشد. اين مجموعه ي غني، دست مايه ي تحول عظيم جامعه ي جاهلي و تغيير بنيادي آن به سمت جامعه ي نمونه ي اسلامي در طول تاريخ اسلام گرديد. معصومين (ع)، با اتخاذ روش هاي مناسب و با بهره گيري از تعاليم وحياني، جريان هنجارسازي رفتارهاي اقتصادي را شکل دادند. اين رفتارها در برهه اي از تاريخ اسلام، به خصوص در زمان حکومت نبوي و علوي، جلوه اي خاص از خود به نمايش گذاشت.
اين مقاله براساس چنين فرضي به برخي از مکانيسم ها، اصول و مولفه هاي تأثيرگذار در رفتارهاي اقتصادي، بر مبناي سيره و آموزه هاي معصومين (ع) در جامعه، مي پردازد.
واژگان کليدي: سيره ي معصومين (ع)، رفتارهاي اقتصادي، کار و تلاش، درآمد و مصرف.
65) حميدي، محمد محسن (1388)، جنگ و صلح پيامبر (ص) از نگاه جامعه شناسي، انديشه ي حوزه، ش76.
چکيده: اين مقاله، کاوشي در راستاي تبيين مکانيزم جنگ و صلح در جامعه ي ديني با اتکا به سياست هاي پيامبر اکرم (ص) از منظر جامعه شناختي، است. هر پيام و سخني تازه، حتي در حوزه ي علم، با واکنش ها و مخالفت هايي روبرو مي گردد و تقابل امري مي شود ناگزير. پيامبر اسلام (ص) نيز هرچند به بسياري کارها دست زده و بسي تأثيرها بر روزگار خود و روزگاران پس از خويش گذاشته است، ولي همچنان پيام وي در سايه ي جنگ ها تفسير مي شود. هرچند گمان مي رفت که نقدها يا تهمت هايي اين گونه، فروکش کرده باشد، ولي سخنان «باب بنديکت شانزدهم» و بازتاب و واکنش هاي جهاني آن، بار ديگر بررسي اين موضوع را ضروري ساخت. تبيين هاي گذشته از جنگ هاي پيامبر (ص)، بيشتر تبيين ها ديني بوده و روزگار ما بيش از گذشته نيازمند تبيين هايي تازه از اين موضوع است. از اين رو، بررسي و مقابله ي رهيافت هاي علوم اجتماعي و راهبردي با کارنامه ي جهاد پيامبر(ص) مي تواند افق هاي تازه اي بر اين موضوع بگشايد. ريشه هاي جنگ هاي پيامبر چه بوده است؟»، «پيامبر (ص) از چه راهبردهايي بهره مي جسته و چه مفروضه هاي بنياديني، راهبرد و آموزه ي امنيتي آن حضرت (ص) را شکل مي بخشيده است؟»، سوالاتي که اين مقاله در پي پاسخ گويي به آنهاست.
واژگان کليدي: جنگ و صلح، پيامبر اکرم (ص)، علوم اجتماعي.
منبع: انديشه حوزه، ش8-79
/ج