«گل» در ترانه هاي محلي
گل نعمتي است هديه فرستاده از بهشت.
کسايي مروزي
گل مظهر زيبايي و طراوت و دوست داشتني ترين موهبت خدايي است. ايرانيان از دير زمان به باغ و گل دلبستگي داشته و هر جا توانسته اند به احداث باغ هاي سرسبز و پرگل و ريحان همتي جانانه نشان داده اند. هم اينک يادگارهاي چشم نواز و روح پرور پيشينيان را مي توان در گوشه و کنار ايران مشاهده کرد.
باغ بي گل را نمي پسنديم، گل چشم و چراغ باغ است. هر صاحبدلي چون به باغ وارد شود، بي اختيار به جانب گل هاي معطّر باغ کشيده مي شود. اين خود پيوند گل و آدمي است، پيوندي سرمدي.
عمر گل کوتاه است و همين کوتاهي عمر سبب قرب و منزلت اين هديه جادويي خداوند شده است. راستي اگر گل عمري طولاني داشت و سال ها با آدمي مي ماند همين کيفيت امروزي را هم داشت؟ مسلم که نه، آن وقت گل هم مي شد مثل خيلي چيزهاي ديگر که قدرشان را کمتر مي شناسيم.
علاقه ي آدمي به گل ويژه ي گروه خاصّي نيست. گل عزيز است و همه در حدّ توانشان گل را به خانه خوانده گراميش مي دارند.
امروزه هر خانواده ي ايراني آرزوي داشتن يک باب خانه را دارد، هر چند اين خانه کوچک باشد. کنار باغچه نشستن، چشم به گل هاي زيبا دوختن، مشام جان را از عطر گل ها انباشتن، خودش نعمتي است.
در گذشته حياط خانه ها به ويژه در شيراز، اکثراً با آجر فرش بود؛ مخصوصاً آجرهاي نظامي که در ابعادي بزرگ تهيه مي شد.
عصرهاي تابستان حياط خانه را آب مي پاشيدند، دقايقي بعد آجرها آب را به خود مي گرفتند، خنک مي شدند. قالي و قاليچه هاي خوشرنگ قشقايي را کنار باغچه ها پهن مي کردند و مي نشستند. از جمله گل هايي که آن زمان در باغچه ي هر خانواده شيرازي ديده مي شد، اين ها بودند:
1ـ گلهاي بوته اي مثل: لاله عباسي، شاه پسند، ميمون، ميخک، قَرنفل، زلف عروسون، اطلسي، هميشه بهار، نيلوفر، شمعداني «شعداني پيچ، شمعداني عطري، شمعداني حرامزاده، شمعداني بلوتي...»، ناز، مينا، پريوش و...
2ـ گلهاي درختي، مثل: گل نسترن، گل محمدي، گل زرد، گل آتشي، گل بيدمشک، گل ياس، گل ياسمن، گل رازقي، گل محبوبه، ياس عطاءالدوله، و... که بعضي از اين گل ها را در گلدان هاي بزرگ مي توان نگهداري کرد.
در اين ميان گل لاله عباسي در اکثر خانه ها يافت مي شد. به اين گل «گل مرد» هم مي گويند. چون صحبگاهان با رفتن مرد از خانه، لاله عباسي ها توي هم مي روند، و غروب که مرد به خانه بازگشت از هم باز مي شوند. اين گل به رنگ هاي سفيد، سرخ، زرد ديده مي شوند. بعضي اوقات اين رنگها در هم مخلوط شده، ترکيب زيبايي را مي آفريند.
مي گويند اگر بذر اين گل را در سرکه خيس دهند، گلهايش به رنگ هاي مختلف درمي آيد. لاله عباسي تا اواخر پائيز ادامه دارد. اين گل را چون شاه عباس رواج داده بدين خاطر به گل لاله عباسي معروف شده است. تکثير لاله عباسي به وسيله دانه انجام مي گيرد. بعضي هم سر گياه را بريده مي گذارند براي سال بعد که باز به موقع سبز مي شود. در اصلطلاح مي گويند: «کُنده روست».
از گل به عنوان سمبل زيبايي، انسان هر جا توانسته بهره گرفته است. صنعتگران و هنرمندان ايران زمين به اين مهم اقبالي شايسته نشان داده و هر جا توانسته اند از آن سود جسته اند. به همين خاطر نقش گل را از دير زمان بر روي حجاري ها، سفال ها، منسوجات، قالي و قاليچه، تمام دست بافته ها، اقسام صنايع دستي مي توان ديد.
اين آفريده هاي زيبا را مي بينيم و لب به ستايش مي گشائيم؛ و همين آبروي هنر و سبب ماندگاري آن مي شود. سرايندگان شناخته شده و بي نام و نشان ترانه هاي محلي، اين شعرهاي ناب روزگار ما علاوه بر اين که يار و محبوب را به صورت استعاره و سمبليک گل مي نامند، از گل به مفهوم واقعي هم بارها و بارها ياد کرده اند.
مگر روح زيبايي در گل خلاصه نمي شود؟ مگر طراوت و تازگي نشاني از گل نيست؟ مگر شميم بهاري از گل نشأت نمي گيرد.
گل نشانه ايثار و محبت است. گل با انسان پيوندي ناگسستني دارد. از اين خشت تا آن خشت، گل يار و همراه انسان است. پس نمي توانيم نسبت به «گل» بي اعتنا باشيم.
سالها به گلگشت، گلزار هميشه سرسبز ترانه هاي محلي مشغول بوده ام. در سيري در ترانه هاي محلي به جايگاه والاي گل رسيدم. براي شما عزيزان صاحبدل هم، گل دسته اي فراهم آوردم که مي خوانيد مضمون اين ترانه ها همان حرف هاي شيريني است که در ترانه ها سراغ داريد... در ترانه ها صحبت از دل است، دل دروغ را نمي شناسد.
جايگاه گل در ترانه هاي محلي
الف) هنگامي که يار، محبوب، معشوق، دلدار، نگار، معبود، صنم، عزيز، بت ووِِل1 به صورت گل تجلّي مي کنند.
مرد ـ گل از قلعه در آرين تا ببينُم
بِروُنه ي سفرم شايد بميرم
زن ـ بِرونه ي سفري صحت و سلامت
گل هم مال خودت هَس تا قيامت (2)
*
مرد ـ برو، برو منم بيزارم از تو
خيالم هس که دست وردارُم از تو
زن ـ خيالت هَس که تو ياري ندارم؟
گلي دارم که بويش بهتر از تو (3)
*
وِِل بالا بلند، گردن گل من
زدي قفل محبت بر دل من
اگر صد بارون رحمت بباره
نشوره مهر دلبر از دل من
*
ول کوچيککي دارم به دهنو
که هر دم زلف خود مي کرد شونه
اگر يک تال موي گل بيفته
شوم بلبل بچينم دونه، دونه (4)
*
عزيزم گفته بودي سبز پوشم
خودت گلچين و من هم گل فروشم
همه بي جاست حرفت اي عزيزم
من از حرف تو گل اندر خروشم
*
از اين کوچه به دو، دو ميروم من
به دنبال گل نو، ميروم من
اگر لطف خدا همرام باشه
دو صد منزل به يک شُو، ميروم من (5)
*
گل از قلعه درآمد دو به خرمن
نمي دونم چه گله داره از من
برم عرضش کنم پيش خداوند
يقين ياري گرفته، بهتر از من
*
شُو شنبه خيال يارُم اومد
دوشنبه قاصد دلدارم اومد
سه شنبه انتظارش مي کشيدم
که چارشنبه گل بي خارم اومد
*
مرد ـ زمستون و بهار مُو چار وادارم
گلم، چي چي مي خواي واست بيارم
زن ـ مَنَم هيجي نمي خوام، تندرستي
اگر بودجه ت رسيد يک جفت اَرسي (6)
*
خودِ يار گُلم رفتم به بازي
به والله نکردم دست درازي
کليد باغ گل دست خودم بيد
نچيدم گل براي سرفرازي (7)
*
الهي مُو، بقربونت بِرُم گل
بقربون دو چشمونت بِرُم گل
دلت را ديگري خون کرده دونم
بقربون دل تنگت بِرُم گل (8)
*
مرد ـ تو گل بودي و من غنچه ي کنارت
تُف و لعنت بر آن قول و قرارت
زن ـ تو هم مردي نبودي زن بگيري
نميرم تا ببينم، روزگارت
*
به دور قلعه مي گردم چو بلبل
ميون قلعه دارم خرمن گل
دو تا دشمن به کار من حريفن
نميذارند، بچينم غنچه از گل (9)
*
هميشه ياد رويت مي کنم، گل
گلاب هستي و بويت مي کنم، گل
اگر صد يار جوني داشته باشم
فداي تار مويت مي کنم، گل
*
گل سرخ و سفيدم کي ميائي؟
بنفشه بلگ بيدم کي ميائي؟
تو گفتي گل در آيه مو، ميايم
گل عالم تموم شد کي ميائي؟ (10)
*
از اون بالا صداي ني ميايه
گل من شهربانو، کي ميايه (11)
گل من شهربانو، شاه زن ها
به گل چيدن خدايا کي ميايه
*
خودت گل، قامتت گل، کفش پات گل
قد و بالات بنازم خرمن گل
اگر يک شُو به باغت جا بگيرم
بگردم شاخه، شاخه مثل بلبل
*
اگر مردي به نامردان مزن رو
گل پس مونده ي هيشکس نکن بو
گل پس مونده ي کس بو نداره
شو مبو روز بچين و شُو بکن بو (12)
قد باريک، کمر زري، گل حق شناسم
تو بيو ماچم بده وِِي حرف را سُم
ب) گل به مفهوم واقعي:
گل محمدي، گل سرخ
سر بند امير و گوشه پل
قدمگاه علي و سم دلدل
عرق از چهره پاک محمد (ص)
چکيده بر زمين حاصل شده گل (13)
گل سرخ و سفيد دسته، دسته
ميون صد جوون دلبر نشسته
ميون صد جوون شادم نکردي
دو انگشت کاغذي يادم نکردي
*
گل سرخم چرا رنگت شده زرد
مگر باد خزون بر تو گذر کرد
برو باد خزون که برنگردي
که رنگ گل انارم زرد کردي
*
گل سرخ و سفيدم، بارک الله
بنفشه بلگ بيدم، بارک الله
ميون دخترون دل وَر تو بستم
نکردي نااميدم، بارک الله
*
گل سرخ و سفيدم کي ميائي؟
بنفشه بلگ بيدم کي ميائي؟
تو گفتي گل در آيه، مو ميايم
گل عالم تموم شد کي ميائي؟
*
پري، رفتي که جايت مُونده خالي
بسوزم همچون کنده در بخاري
گل سرخي که تو دادي به دستم
خودت رفتي و گل موند يادگاري (14)
*
گل سرخ و سفيديم هر دو تامون
ز دنيا نااميديم هر دو تامون
تو اين دنيا تو را بر من نميدن
تو آن دنيا شهيديم هر دو تامون
گل بادام
به دستمالم گل بادام دارم
نه شب خواب و نه روز آرام دارم
ندارم قاصدي محرم فرستم
براي يار خود پيغام دارم
گل زرد
سَرُم درد و سرُم درد و سرُم درد
به رويم واکنين باغ گل زرد
به رويم واکنين هيچ چيم نگوئين
غريبي گشته ام رنگم شده زرد (15)
*
گل سرخ و گل زرد و گل ياس
عجايب دختري همسايه ماس
نه بر من مي دهند نه مي فروشند
غنيمت هست که سايه ش بر سر ماس (16)
گل ريحان
سر راهت نشينم خسته، خسته
گل ريحون بچينم دسته، دسته
گل ريحون که هيچ بوئي نداره
دل من طاقت دوري نداره
گل لاله
زمين نرم را مالِه کنم من
ز درد عاشقي ناله کنم من
همه گويند که ترک يار خود کن
چطور ترک گل لاله کنم من
گل نرگس
گل نرگس بيدم، خارم تو کردي
به درد دل گرفتارم تو کردي
به درد دل شب و روزم گرفتار
علاجم کن، که بيمارم تو کردي
*
سحر شد، صبحدم شد لاله سر زد
بنفشه خيمه از کوه و کمر زد
گل سوسن برو خاکي به سر کن
که نرگس تاج سلطوني به سر زد
گل قرنفل
خودت گل، مادرت گل، خواهرت گل
به چار باغت بيايم همچو بلبل
به چار باغت بيايم گل بچينم
عجب بوي خوشي داره قرنفل
*
م ـ قرنفل بر سر دستمال داري
به مرگ من بگو چند يار داري؟
ز ـ به مرگ خود، به مرگ يک برارم
به غير از تو دگر ياري ندارم (17)
گل نيلوفر
دو چشمون وِلُم امشو خرابه
گل نيلوفر و ختمي بر آبه
بيارين ني شکر با مغز بادام
خوراک دلبرم اِمشو گلابه
گل خيري
گل خيري خيابونت بکارم
خودم باغبون شوم آبش بدارم
خودم باغبون شوم تا موسم گل
که تا سر گل شوي در نوبهارم
گل انار
گل نار و گل نار و گل نار
بده بوسي که مي خواهم کنم بار
بده بوسي که بار بسته دارم
دو پايم در رکاب دستم به اوسار (18)
*
الا دختر که رويت گل اناره
دو چشمون تو روز و شُو خماره
دو زلفونت چو شاخ قوچ جنگي
به خونريزي عاشق گرم کاره
گل شب بو
نمي چينم گلي که خار داره
نمي گيرم ولي که يار داره
نمي چينم گلي مانند شب بو
که شب بو، بوي زلف يار داره
*
شُو مبو يک سر و بوي تو يک سر
گل سرخ يک سر و بوي تو يک سَر
اگر بر من دهند شش دانگ دنيا
که دنيا يک سر و موي تو يک سر (19)
گل ميخک
به اين خوبي گل ميخک بکارم
خودم باغبون بشم آبش بدارم
اگر دونم که يار مو، ميايه
گلي دسته کنم، پيشش بيارم
گل بنفشه
تو که ماه ميون آسموني
بنفشه مي کني، گل مي نشوني
نمک هاي لبم چشمت بگيره
به جاي من اگر ناکس نشوني
گل سنبل
رسد روزي که بشناسي دل و گل
نواي ناي عشق و شور بلبل
شوي ديوانه بعد از آشنايي
پريشانت کند گيسوي سنبل
گل بيدمشک
زلف مشکي شاه کاکا، کفش زرشکي آکاکا
پهلوي گل بنشين، گل بيدمشکي، آکاکا (20)
گل رازيانه
پسرعمو گل را جونه ي من
مگر گفتم، نيايي خونه ي من
بکن کفش و بيا در روي قالي
بده دستمال دستت يادگاري
بده دستمال دستت تا بشورم
به آب زمزم و صابون لاري (21)
گل آبشن
گل لاله، گل آبشن، گل خون
گل داغ دلِ بريون مجنون
به عمري هر دو در سوز و گدازيم
تو در دشت و مو در کهسار و هامون
گل سيسنبر
به درگاهي نرفتم جز در عشق
نگرديدم به جز گِرد سر عشق
به هر گلشن سرايي پا نهادم
نبوئيدم به جز سيسنبر عشق
گل ياسمن
جهان رفت و جواني و چمن رفت
گل نسرين و سرو ياسمن رفت
پس از من دوستان گويند افسوس
که آخر فايز شيرين سخن رفت
گل نسرين
سحرگاهان به گلشن انجمن بود
گل نسرين و سرو ياسمن بود
همه گل ها به گلشن جمع بودند
ولي فايز، نه پيدا يار من بود
گل ناز
خداوندا گل ناز آفريدي
تو کبک و بلبل و باز آفريدي
چرا فايز از اين غصه نميرد
پري رخسار و شهباز آفريدي
*
گل نازم بيا، نازت بنازم
قد و بالاي طنازت بنازم
دلم تنگه بخوان بيتي برايم
که بيتابيت آوازت بنازم
*
گل نازم به آفتو مي کند ناز
دمي که لب به خنده مي کند باز
بنازم نازِِ، نازِ نازنينش
که در نازش نهفته عالمي راز
باز هم «گل» در هر دو زمينه:
خودت گل، قامتت گل، کفش پات گل
سخن گل، معرفت گل، مدعا گل
به گل چيدن درآمد يار فايز
سر و گردن گل و نشو و نما گل
*
اگر خواهي کران گل، بي کران گل
زمين گل، آسمان گل، مردمان گل
بيا در مشهد مرغاب گل خيز
که بيني سيرت پير و جوان گل
*
بيا تا برگ گل نارفته بر باد
گلي چينيم و بنشينيم دلشاد
بت فايز نکن تأخير چندان
که تعجيل است عمر آدميزاد
*
دو تا بوديم که داغ هم نبينيم
گل خرمن کنيم سايه ش نشينيم
گلي خرمن کنيم سايه نداره
که درد عاشقي چاره نداره
*
گلي که من بدادم پيچ و تابش
به آب ديدگونم دادم آبش
به درگاه الهي کي دوا بو
گل از من، ديگري گيره گلابش
*
گلي که من فرستادم تو بو کن
ميون شال قدبندت فرو کن
به صحرا مي روي تنها نباشي
قدت واکن و با گل گفتگو کن
*
نگارين عزيزم رو مي گيره
به دست کوچکش قيلون مي گيره
بيارين آب گل دستش بشورين
که دستش بوي تنباکو نگيره (22)
*
ببين اي وِل، ببين از شو چه رفته
که بلبل مست و شيدا بر درخته
که بلبل راز دل ميگه بر گل
دو يار از هم جدا کردن چه سخته
*
سر راهت بشينم گل بريزم
اگر خنجر بباره بر نخيزم
اگر خنجر بباره مثل بارون
که تا رويت نبينم بر خيزم
*
سرم بالا کنم مهتاب بينم
گلي خوشبو کنار آب بينم
گل خوشبو که هيچ بوئي نداره
يکي هم مثل تو در خواب بينم
*
دو تا سرو بلند بوديم بر هم
جدا گشتيم و هر دو مي خوريم غم
نه دستم مي رسه که گل بچينم
نه آن سرو بلند سر مي کند خم
*
وِلُم از کوچه مياد گل به دستش
کرشمه مي ريزه از چشمون مستش
بَرات آورده تا خونم بريزه
مسلمونون بگيرين هر دو دستش
*
گلي از دست وِل اومد به دستم
من از بوي گُلو حيرون و مستم
گهي بوسم، گهي بر ديده مالم
که دستاويز وِل اومد به دستم (23)
*
بيا باقر نه وقت مردنت بيد
نه وقت مار و موري خوردنت بيد
تن باقر مثال قرص گُل بيد
نه وقت زير گِل پيسيدنت بيد (24)
*
زمين بوسم که اينجا يار گشته
زمين از بوي يار گلزار گشته
همونجايي که دلبر پا نهاده
گل سرخ و شو مَبو زار گشته
*
سه گل ديدم، سه گل غنچه، سه گل نار
سه مَه پيکر، سه لب شکر، سه دلدار
گرفتارم ميون اين سه جادو
سه گبر نامسلمون و سه خونخوار
*
سه گل بويم که نام هر سه مون گل
يکي کبک و يکي تيهو و بلبل
صداي ناله تيهو بلند شد
که کبک از کوه ناله بلبل از گل
*
دو چشمونم به چشمون وِل افتاد
چه مهتابي که از کنگ گل افتاد
شتر دارون، شتر لنگر برونيد
يقين دونم که کارم مُشکل افتاد (25)
*
بيا تا سر به سامونت کنم مُو
بچينم گل به دامونت کنم مو
ندارم ميوه اي مو بهتر از جون
بيا تا جون بقربونت کنم مو (26)
*
قلم بردارم از بهر شکايت
نويسم بر گل رويت حکايت
نويسم بي وفاي کم محبت
من از عشق تو مي ميرم چه بايت (27)
*
سلام کردم، عليکم را ندادي
لبونت برگ گل بر هم نهادي
لب مو تشنه آب لبت بود
غلط کردي که آب از کوزه دادي
*
بسي ليل و نهار آيد بسي روز
بسي آيد بهار و عيد نوروز
بسي آيد بهار و گل برويد
پس از مردن به قبرسون بهروز (28)
*
از اون بالا ميايه جومه زردُم
نمي ذاره بخوابم روي دردُم
تو که باغ گلي از خود نداري
تماشايي نداره باغ مردم (29)
*
سه چند روزه که بوي گل نيومد
صداي چهچه بلبل نيومد
برين از باغبون گل بپرسين
چرا بلبل به سيل گل نيومد (30)
*
صدا کردي بقربون صدايت
بچينم گل بيايم در سرايت
بچينم گل، بيايم تو نباشي
نشونم دسته گل جاي پايت
*
عجب ابرو، عجب گيسو، عجب مو
عجب گردن، عجب سينه، عجب مو
عجب صاحب جمال است دلبر من
مثال دسته گل مي دهد بو
*
پسر عمو به باغ گل دراومد
دو چنگش پر گل و روبر من اومد
دو چنگش پر گل دستش حنايي
به شونه ش مي برازه کدخدايي
*
قدت از دور مي بينم بَسم ني
به جايي رفته اي که دستِ رَسم ني
به جاي رفته اي که گل بچيني
که هر چه گل بچيني من بَسم ني
*
وِل بالا بلندم ديدم امروز
بياض گردنش چون شعله روز
در اين فصل بهار و عيد نوروز
گل هرگز نچيده چيدم امروز
*
برفتم گل بچينم، چيده بيدند
برفتم يار بينم ديده بيدند
برفتم دُر دريايي درآرم
همان دُري که خواسم برده بيدند (31)
*
بهار اومد زمين انداخت سايه
شومبو يکه و گل پايه، پايه
نکش تو زحمت بي اعتبارون
که آخر مي کند عمر تو ضايه (32)
*
برو با يار گو، يار تو آمد
گل نرگس خريدار تو آمد
برو با يار گو چشم تو روشن
همو يار وفادار تو آمد (33)
*
کدوم عطر و گلاب بوي تو داره
کدوم گل لايق روي تو داره
همو ماهي که از قبله کشد سر
نشان طاق ابروي تو داره
*
گل سرخ و سفيدم دسته، دسته
ميون سنگ مرمر ريشه بسته
الهي بشکنه اين سنگ مرمر
که يار نازنين تنها نشسته
*
دمي بوره بوين حالم تِه دلبر
دلم تنگه شبي با مُو بسر بر
تِه گل بر سر زني اي نوگل مو
به جاي گل زنم مُو دست بر سر (34)
*
دو زلفان سيه را چين به چين کن
مرا در خرمن گل خوشه چين کن
اگر مهر علي داري به سينه
خودت انگشتر و ما را نگين کن
*
گل من مُشک داره در پياله
زده بر زلف و پيدا شد ستاره
چه خوش بود شانه شمشاد بودم
که شاکش بر قد زلف تو بودم (35)
پی نوشت ها :
1ـ وِل (VEL) يار، محبوب.
2ـ بِروُنِه ي سفرم BEROVNY SAFAROM ـ روانه سفرم. هس HAS هست.
3ـ مُو MO من.
4ـ تال TAL تار.
5ـ شو SO شب.
6ـ چاروادار ـ چهار پادار ـ کساني بودند که در گذشته ميان شهر و روستا توسط الاغ رفت و آمد مي کردند. محصولات روستا را براي فروش به شهر مي بردند و متقابلاً چيزهايي را به روستا مي آوردند ـ اُرسي ORSI کفش.
7ـ خود ـ با ـ بيد BID بود.
8ـ مُو MO من.
9ـ حريفن ـ حريفند.
10ـ بلگ BALG برگ.
11ـ ميايه MIYAYE مي آيد.
12ـ شومبو SOVAMBU گل شب بو ـ شُو ـ شب So.
13ـ بند امير ـ سدي است که عضدالدوله ديلمي بر روي رودخانه کُر KOR زده است و هنوز هم پا برجاست. مصراع سوم به اين شکل هم ضبط شده است: عرق از سينه پاک محمد (ص).
گل محمدي يا گل سرخ از گل هاي معطري است که در گوشه و کنار ايران ديده مي شود. در فارس «ميمند» سرزمين گل هاي سرخ است. از اين گل گلاب مي گيرند و همچنين عطري به نام «عطر گل محمدي». گلاب در تهيه انواع شيريني ها کاربرد دارد. گلاب را هم در عروسي و هم عزا مصرف مي کنند. براي خوشبو کردن بدن از گلاب استفاده مي شود. روستاييان غنچه هاي گل سرخ را بند کرده و به شکلي زيبا در خانه نگهداري مي کنند.
وِلم گل بود و گل شيرازه مي کرد
نگاهي بر در دروازه مي کرد
دو چشمش بر من دستش به سوزن
دمادم زخم باقر تازه مي کرد
کوبيده گل سرخ همراه با دوغ حالت مُسهل را دارد. از اين گل براي خوشبو کردن رختخواب استفاده مي کنند. شربت گلاب هم خوردني است. از گل سرخ مربا هم درست مي کنند.
14ـ مونده MONDE مانده.
15ـ گل زرد گلي است از خانواده نسترن، کمياب با عطري ملايم، اين گل را شيرازي ها خشک کرده و از کوبيده آن حلوايي درست مي کنند به نام حلواي گل زرد.
16ـ همسايه ماس ـ همسايه ما است ـ بر سر ماس ـ بر سر ما است.
17ـ برار BERAROM برادرم. امشو EMSo امشب.
18ـ اوسار ـ OVSAR ـ افسار.
19ـ شومبو ـ شب بو.
20ـ کاکا ـ برادر ـ اين نوع ترانه ها را در مراسم عروسي مي خوانند که بدان واسونک مي گويند.
21ـ راجونه ـ رازيانه.
22ـ قيلون ـ قليان.
23ـ واويکه دنبال گل آمده «واو» معرفه است که در فارس بين مردم متداول است.
24ـ بيد ـ بود. پيسيدنت PISIDANNT پوسيدن.
25ـ کنگ KANG شاخه.
26ـ مو ـ MO من.
27ـ چه بابت؟ ـ چه بايد کرد؟
28ـ بهروز ـ نام سراينده ترانه است.
29ـ جومه ـ جامه.
30ـ سيل ـ سير ـ تماشا.
31ـ چيده بيدند ـ چيده بودند ـ خواسم ـ خواستم.
32ـ ضايه ـ ضايع.
33ـ آمه AME آمد.
34ـ بوره ـ بيا.
35ـ شاکِش SAKES ـ روي زلف تو، چسبيده به زلف تو. شانه را در قديم از چوب مي ساختند. مخصوصاً چوب شمشاد که عمري طولاني داشت.
مأخذ:
1ـ هفتصد ترانه کوهي کرماني.
2ـ ترانه هايي از جنوب صادق همايوني.
3ـ ديوان باباطاهر به کوشش وحيد دستگردي.
4ـ يک هزار و چهارصد ترانه محلي صادق همايوني.
5ـ ترانه هاي فايز به کوشش عبدالمجيد زنگوئي.
6ـ فرهنگ مردم کرمان ـ گردآورنده: د ـ ل ـ لريمر به کوشش فريدون وهمن.
7ـ ترانه هاي محلي ـ ابوالقاسم فقيري.
8ـ ترانه هاي روستايي خراسان ـ ابراهيم شکورزاده.
9ـ گوشه هايي از فرهنگ مردم فارس ـ ابوالقاسم فقيري.
مجله ي ادبستان، شماره ي 52.
/ج