روش شناسي برنامه هاي پژوهش علمی
نويسنده: سيد محمد تقي موحد ابطحي
مسئله بازسازی عقلانی پیشرفت علمی مسئله بحث برانگیز دهه 1960 بود. پوپر و کوهن دیدگاه های اساسی در این زمینه را فراهم آورده و متعاقب آن نظریات مقایسه ای پدید آمده بود. مهمترین دیدگاه مقایسه ای در این مقطع از زمان، دیدگاه ایمره لاکاتوش بود. لاكاتوش الگوی پیشنهادی خود را درباره تبیین ماهیت علم و روش آن، در قالب مقاله ای با عنوان روش شناسی برنامه های پژوهش علمی در 1968 پیشنهاد کرد و بر آن بود که این الگو واجد مزایا و فاقد مشکلات نظریه پوپر و کوهن بوده و مطابقت بیشتر این الگو با تاریخ پیشرفت علم، برتری آن را بر دیگر روش شناسی های علم اثبات می کند.
در الگوی پیشنهادی لاکاتوش، بر خلاف نگرش اثبات گرایی و ابطال گرایی که واحد دستاورد علمی را یک فرضیه منفرد قلمداد می کردند، نظریه های علمی در قالب ساختاری به تصویر کشیده شده و معنا می یابند که اجزاء این ساختار را هسته سخت(hard core ، مفروضات اساسی غیر قابل ابطال) و کمربند محافظ(protective belt، کمربند محافظ شامل فرضیه های صریح، گزاره های مشاهدتی و مفروضاتی می شود که در توصیف شرایط اولیه نهفته اند) تشکیل می دهند.
در این الگو، برای پژوهشهای بعدی که درون برنامه پژوهشی موجود انجام می شود، دو راهنمون ایجابی و سلبی ارائه گردیده است.
راهنمون سلبی یک برنامه بیان می دارد که مفروضات اساسی آن برنامه نباید طرد شده یا مورد جرح و تعدیل قرار گیرد. این مفروضات اساسی، بنا به تصمیم روش شناختی مدافعانش از ابطال مصون نگاه داشته شده و هرگونه تعارض پدید آمده بین یک برنامه پژوهشی توسعه یافته و شواهد تجربی به بخش دیگری از ساختار نظری نسبت داده می شود. این نگرش، فعالیت علمی را واجد جنبه های قراردادی معرفی می کند که با قراردادگرایی پوپر از جهتی شباهت و از جهت دیگری تفاوت دارد. به این ترتیب که پوپر از تصمیم جامعه علمی در مورد پذیرش گزاره های مشاهدتی جزئی و لاکاتوش از تصمیم جامعه علمی درباره پذیرش گزاره های کلیه و مفروضات متافیزیکی یاد می کنند.
راهنمون ایجابی نیز چگونگی تحول و توسعه برنامه پژوهشی را از طریق ضمیمه کردن مفروضات اضافی به هسته سخت بیان می کند تا در پرتو آن، برنامه پژوهشی بتواند پدیدارهای شناخته شده بیشتری را تبیین و پدیدارهای جدیدی را پیش بینی کند. توسعه یک برنامه پژوهشی از طریق افزایش و تفصیل فرضیه های مناسب و همچنین بسط فنون آزمایشی و ریاضی مناسب انجام می گیرد، به گونه ای که امکان آزمون های تازه و کشف های جدید فراهم آید.
در این دیدگاه اعتقاد بر این است که باید به هر برنامه پژوهشی به قدر کافی فرصت داد تا تمام توان خود را آشکار ساخته و فرضیه های آزمون پذیر مناسبی را برای خود بسازد. بر این اساس کارهای اولیه روی یک برنامه پژوهشی بدون توجه به شواهد تجربی مبطل صورت می گیرد. وقتی برنامه پژوهشی بدان حد توسعه یافت که بتوان آن را به بوته آزمونهای مشاهدتی برد، بر خلاف ابطال گرایی پوپری تایید برنامه توسط شواهد تجربی در دستور کار قرار می گیرد نه ابطال آن.
در این دیدگاه، دو شیوه جهت ارزیابی برنامه های پژوهشی وجود دارد که بر اساس آن می توان حکم به پیشرفته بودن یک برنامه نسبت به برنامه دیگر صادر کرد و یکی را پذیرفته و دیگری را طرد کرد: اول آنکه برنامه پژوهشی باید دارای درجه ای از سازگاری درونی باشد که طراحی برنامه ای معین برای تحقیقات آینده را امید دهد. دوم آنکه یک برنامه پژوهشی موفق و پیشرفته باید گاه به گاه موفق به ارائه پیش بینی های جدید و متهورانه(پیش بینی هایی که برنامه پیشین از عهده آن برنیامده یا به صراحت آنها را نفی کرده باشد) شده و این پیش بینی ها مورد تایید قرار گیرند. یک برنامه پژوهشی زمانی به منزله یک برنامه علمی به حساب می آید که واجد هر دو شرط باشد. لاکاتوش، مارکسیسم و روان شناسی فرویدی را از آن جهت که نمی توانستند شرط دوم را برآورده سازند و جامعه شناسی را به خاطر اینکه از عهده شرط اول برنمی آمد، علمی نمی دانست.
مشکل عمده الگوی پیشنهادی لاکاتوش آن است که به این سوال اساسی پاسخ ندهد که چه مدت باید به یک برنامه فرصت داد تا قابلیت های خود را آشکار ساخته و پیشرونده بودن خود را نسبت به برنامه های رقیب به اثبات برساند؟ به بیان دیگر بر اساس دیدگاه لاکاتوش در هر مقطع از زمان هرگز نمی توان به طور قاطع یک برنامه پژوهشی را بهتر از برنامه رقیب دانست. بر این اساس باز هم یک ملاک فرازمانی برای ترجیح یک برنامه به برنامه رقیب ارائه نشد و این چالشی بزرگ برای دیدگاه عقلگرایانه لاکاتوش به حساب می آید.
منابع:
1) چالمرز، آلن، ف، چیستی علم، درآمدی به مکاتب علم شناسی فلسفی، ترجمه سعید زیبا کلام، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، 1374، ص 99 – 112.
2) ناجی، سعید، لاکاتوش و معقولیت معرفت علمی، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال 9، شماره 34، بهار 1382، ص 104 – 119.
3) لازی، جان، درآمدی تاریخی به فلسفه علم، ترجمه علی پایا، تهران، انتشارات سمت، 1377، ص 272 – 278.
4) بی نام، ایمره لاکاتوش، فصلنامه ذهن، سال پنجم، شماره 17، ص 177 – 181.
5) منبع: www.pajoohe.com
ارسالي از طرف کاربر محترم : amirpetrucci0261
/ع
در الگوی پیشنهادی لاکاتوش، بر خلاف نگرش اثبات گرایی و ابطال گرایی که واحد دستاورد علمی را یک فرضیه منفرد قلمداد می کردند، نظریه های علمی در قالب ساختاری به تصویر کشیده شده و معنا می یابند که اجزاء این ساختار را هسته سخت(hard core ، مفروضات اساسی غیر قابل ابطال) و کمربند محافظ(protective belt، کمربند محافظ شامل فرضیه های صریح، گزاره های مشاهدتی و مفروضاتی می شود که در توصیف شرایط اولیه نهفته اند) تشکیل می دهند.
در این الگو، برای پژوهشهای بعدی که درون برنامه پژوهشی موجود انجام می شود، دو راهنمون ایجابی و سلبی ارائه گردیده است.
راهنمون سلبی یک برنامه بیان می دارد که مفروضات اساسی آن برنامه نباید طرد شده یا مورد جرح و تعدیل قرار گیرد. این مفروضات اساسی، بنا به تصمیم روش شناختی مدافعانش از ابطال مصون نگاه داشته شده و هرگونه تعارض پدید آمده بین یک برنامه پژوهشی توسعه یافته و شواهد تجربی به بخش دیگری از ساختار نظری نسبت داده می شود. این نگرش، فعالیت علمی را واجد جنبه های قراردادی معرفی می کند که با قراردادگرایی پوپر از جهتی شباهت و از جهت دیگری تفاوت دارد. به این ترتیب که پوپر از تصمیم جامعه علمی در مورد پذیرش گزاره های مشاهدتی جزئی و لاکاتوش از تصمیم جامعه علمی درباره پذیرش گزاره های کلیه و مفروضات متافیزیکی یاد می کنند.
راهنمون ایجابی نیز چگونگی تحول و توسعه برنامه پژوهشی را از طریق ضمیمه کردن مفروضات اضافی به هسته سخت بیان می کند تا در پرتو آن، برنامه پژوهشی بتواند پدیدارهای شناخته شده بیشتری را تبیین و پدیدارهای جدیدی را پیش بینی کند. توسعه یک برنامه پژوهشی از طریق افزایش و تفصیل فرضیه های مناسب و همچنین بسط فنون آزمایشی و ریاضی مناسب انجام می گیرد، به گونه ای که امکان آزمون های تازه و کشف های جدید فراهم آید.
در این دیدگاه اعتقاد بر این است که باید به هر برنامه پژوهشی به قدر کافی فرصت داد تا تمام توان خود را آشکار ساخته و فرضیه های آزمون پذیر مناسبی را برای خود بسازد. بر این اساس کارهای اولیه روی یک برنامه پژوهشی بدون توجه به شواهد تجربی مبطل صورت می گیرد. وقتی برنامه پژوهشی بدان حد توسعه یافت که بتوان آن را به بوته آزمونهای مشاهدتی برد، بر خلاف ابطال گرایی پوپری تایید برنامه توسط شواهد تجربی در دستور کار قرار می گیرد نه ابطال آن.
در این دیدگاه، دو شیوه جهت ارزیابی برنامه های پژوهشی وجود دارد که بر اساس آن می توان حکم به پیشرفته بودن یک برنامه نسبت به برنامه دیگر صادر کرد و یکی را پذیرفته و دیگری را طرد کرد: اول آنکه برنامه پژوهشی باید دارای درجه ای از سازگاری درونی باشد که طراحی برنامه ای معین برای تحقیقات آینده را امید دهد. دوم آنکه یک برنامه پژوهشی موفق و پیشرفته باید گاه به گاه موفق به ارائه پیش بینی های جدید و متهورانه(پیش بینی هایی که برنامه پیشین از عهده آن برنیامده یا به صراحت آنها را نفی کرده باشد) شده و این پیش بینی ها مورد تایید قرار گیرند. یک برنامه پژوهشی زمانی به منزله یک برنامه علمی به حساب می آید که واجد هر دو شرط باشد. لاکاتوش، مارکسیسم و روان شناسی فرویدی را از آن جهت که نمی توانستند شرط دوم را برآورده سازند و جامعه شناسی را به خاطر اینکه از عهده شرط اول برنمی آمد، علمی نمی دانست.
مشکل عمده الگوی پیشنهادی لاکاتوش آن است که به این سوال اساسی پاسخ ندهد که چه مدت باید به یک برنامه فرصت داد تا قابلیت های خود را آشکار ساخته و پیشرونده بودن خود را نسبت به برنامه های رقیب به اثبات برساند؟ به بیان دیگر بر اساس دیدگاه لاکاتوش در هر مقطع از زمان هرگز نمی توان به طور قاطع یک برنامه پژوهشی را بهتر از برنامه رقیب دانست. بر این اساس باز هم یک ملاک فرازمانی برای ترجیح یک برنامه به برنامه رقیب ارائه نشد و این چالشی بزرگ برای دیدگاه عقلگرایانه لاکاتوش به حساب می آید.
منابع:
1) چالمرز، آلن، ف، چیستی علم، درآمدی به مکاتب علم شناسی فلسفی، ترجمه سعید زیبا کلام، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، 1374، ص 99 – 112.
2) ناجی، سعید، لاکاتوش و معقولیت معرفت علمی، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال 9، شماره 34، بهار 1382، ص 104 – 119.
3) لازی، جان، درآمدی تاریخی به فلسفه علم، ترجمه علی پایا، تهران، انتشارات سمت، 1377، ص 272 – 278.
4) بی نام، ایمره لاکاتوش، فصلنامه ذهن، سال پنجم، شماره 17، ص 177 – 181.
5) منبع: www.pajoohe.com
ارسالي از طرف کاربر محترم : amirpetrucci0261
/ع