ساختار توليد علم
نويسنده: سيد يونس ادياني
1ـ برای توليد علم، ساختاری به مثابه منطق علم در کشور طراحی نشده و گفتارها در اين حوزه غيرعلمی و معطوف به بازی زبانی هستند.ساختار توليد علم با انديشه علمي ميسر مي شود و اگر انديشه علمي به كمك ساختار توليد علم نيايد، طراحي ساختار علمي غير علمي است.
2- فقر تفکر علمی موجب شد که توليد علم در فرهنگ آموزش و پژوهش ادبياتی پيدا نکند و مستندات علمی، برنامه ريزی و مديريت آن به صورت مرموزی دچار بازی عرفی گردند. در اين بازی هم سياستمداران ميانه نقشی ايفا کردند و هم به دانش آموختگان نقشی واگذار شده است. البته ارتقای اين تفکر وارونه، افق آرمانی فراروی جايگاه علمی کشور قرار نمی دهد و جالب اين که در اين مفهوم عرفي در صورت مسئله هم هدف گذاری علمي صورت نگرفته است.
3ـ فرايند توليد علم و عوامل مؤثر در آن هدف اصلی چرخه توليد علم و زايش علمی هستند. برای تحقق اين هدف راهکار علمي ارائه نگرديده و هدف اصلی اين تفکر از دستور افتاده است.
4ـ وضعيت کنونی توليد علم، وضعيتی غيرعلمی در تالار علم است. در اين دوره دانش آموختگان به نحوي در توسعه دانش نقش ايفا می کنند و جالب اين كه فرصتی به نخبگان داده نمی شود. اگر نخبگان سکاندار علم و جامعه علمي شوند، با احيای توليد علم در توسعه دانش و توليد آن نقش مناسب ايفا می کنند.
5ـ توليد علم نه با دستوری صورت می گيرد، نه به دستوري فرو مي ريزد و نه از نوع شوخ طبعی صوفيانه است. شايد هر کسی به نحوی فرصت پژوهشی پيدا کند كه با اين رويکرد روزگاری را صرف کند، ولی فاصله بسياری با توليد علم دارد. کسی که زبان و منطق علم را نمی شناسد و با الفبای علم ستانی، علم پژوهی و علم سازی آشنايی ندارد و رگه شناسی علمی انجام نداده و در حوزه علم استخواني نرم نكرده، از او کاری هر چند ساده در فرايند توليد علم ساخته نيست.
6ـ در وضعيت کنونی کشور، تحول روش علمی و احياي منطق کشف علم و توليد دانش بنيادين مانند توسعه و ترويج آن امری اجتناب ناپذير است. روش های متداول دانشگاهی كه برگردانده شده مدل عرفي غرب هستند به كلي مسخ شده اند و پاسخ گوی نيازهای علمی کشور نيستند و بايد چاره ديگری انديشيد که راهگشا و فكربرانگيز باشد.
7ـ در مواجهه با علم دو نظريه کلی وجود دارد.
9ـ اصطلاحات زبانی نشانه هايی برای نمايش دادن اصطلاحات مفهومی هستند. اگر نشانه ها ناشناخته باشند، ابهامي در همايش مفهومی به وجود می آورند. 10ـ سه اصل بنيادين توصيف، تحليل و توليد علم در طول هم قرار دارند و هر يک بستری برای پديداری بخش ديگر هستند. اين سه اصل در جامعه علمي به صورت تلازم يک به يک فراموش شدند و به صورت پراکنده نکته هايی درباره آنها گفته می شود.
11ـ توليد علم همواره با ساختار جديدی روبرو است. اگر در توليد علم تحول ساختاری مشاهده نگردد، در پديداری آن ترديد وجود دارد.
12ـ توليد علم به دو صورت کمی و کيفی صورت می گيرد. توليد کمی، ماهيت عددی دارد و توليد کيفی به مفاهيم بنيادين ناظر است. ذهن نخست به دنبال کميت می رود که ساده تر است و سپس توليد کيفی را که با شاکله ذهن فاصله دارد، در دستور قرار می دهد.
13ـ توليد علم زمانی ميسر می شود که چارچوب نظری تفکر تغيير کرده باشد. اگر در رشته های مختلف علمی چنين تحولی مشاهده نمی شود، نشان از فقر توليد مفهوم، تفکر و فرهنگ علمي دارد.
14ـ چرا فقر مفهومي در خانه علم به وجود آمده است؟ فقر مفهومی علم حاصل تعامل خرد ايراني با خرد عرفی غرب است. برای پويايی مفهوم علمی نخست بايد احيای تفکر مفهومی در چرخه تفكر علمي به وجود آيد تا برشانه اين امکان،توليد مفهوم شکل گيرد. ايران در دوره باستان و اسلامی نقش مؤثری در توليد مفاهيم پايه(فلسفه، رياضي، پزشكي و نجوم) داشته و در دوره معاصر با افول تفکر پايه و توليد مفهوم در فضاي ادبيات عرفي علم دچار خوابگردي شده است.
15ـ توليد علم به احيای فرهنگ علمی نياز دارد. فقر اين توليد ناشی از فقر فرهنگ علمی است. اين فقر به فقر فرهنگ تفکر درآميخته و وضعيتی به وجود آورده که در اين خانه، فرهنگ تفکر و فکر کردن بيمار شده است.
16ـ راهکار علمی توليد علم به بازنگری و نوسازی آموزش و پژوهش کشور باز می گردد. در کشور وضعی به وجود آمده که فرهنگِ آموزش و پژوهش بيمار است و در فرايند توليد علم انگيزه، دغدغه و هدف فكري وجود ندارد.
17ـ توليد علم به کمک تفکر خلاق و نخبگی فراهم می شود. اگر اين تفکر جدی گرفته نشود، تفکر عرفی برجای تفکر فکری می نشيند که سرانجامی جز ترويج و توسعه علمی نخواهد داشت و در اين وضعيت منطق علم و توليد علم به کلی از جريان تفکر علمی می افتد. با پديداري اين وضع، سيطره دانش آموختگي بر نخبگي شكل مي گيرد و چرخه سلطه پارادايم زبان بر مفهوم هموار مي گردد و بازي زباني در فضاي مه آلود فرهنگ علمي تلغي مي شود.
منبع:www.adyani.ir
ارسالي از طرف کاربر محترم : amirpetrucci0261
/ع
2- فقر تفکر علمی موجب شد که توليد علم در فرهنگ آموزش و پژوهش ادبياتی پيدا نکند و مستندات علمی، برنامه ريزی و مديريت آن به صورت مرموزی دچار بازی عرفی گردند. در اين بازی هم سياستمداران ميانه نقشی ايفا کردند و هم به دانش آموختگان نقشی واگذار شده است. البته ارتقای اين تفکر وارونه، افق آرمانی فراروی جايگاه علمی کشور قرار نمی دهد و جالب اين که در اين مفهوم عرفي در صورت مسئله هم هدف گذاری علمي صورت نگرفته است.
3ـ فرايند توليد علم و عوامل مؤثر در آن هدف اصلی چرخه توليد علم و زايش علمی هستند. برای تحقق اين هدف راهکار علمي ارائه نگرديده و هدف اصلی اين تفکر از دستور افتاده است.
4ـ وضعيت کنونی توليد علم، وضعيتی غيرعلمی در تالار علم است. در اين دوره دانش آموختگان به نحوي در توسعه دانش نقش ايفا می کنند و جالب اين كه فرصتی به نخبگان داده نمی شود. اگر نخبگان سکاندار علم و جامعه علمي شوند، با احيای توليد علم در توسعه دانش و توليد آن نقش مناسب ايفا می کنند.
5ـ توليد علم نه با دستوری صورت می گيرد، نه به دستوري فرو مي ريزد و نه از نوع شوخ طبعی صوفيانه است. شايد هر کسی به نحوی فرصت پژوهشی پيدا کند كه با اين رويکرد روزگاری را صرف کند، ولی فاصله بسياری با توليد علم دارد. کسی که زبان و منطق علم را نمی شناسد و با الفبای علم ستانی، علم پژوهی و علم سازی آشنايی ندارد و رگه شناسی علمی انجام نداده و در حوزه علم استخواني نرم نكرده، از او کاری هر چند ساده در فرايند توليد علم ساخته نيست.
6ـ در وضعيت کنونی کشور، تحول روش علمی و احياي منطق کشف علم و توليد دانش بنيادين مانند توسعه و ترويج آن امری اجتناب ناپذير است. روش های متداول دانشگاهی كه برگردانده شده مدل عرفي غرب هستند به كلي مسخ شده اند و پاسخ گوی نيازهای علمی کشور نيستند و بايد چاره ديگری انديشيد که راهگشا و فكربرانگيز باشد.
7ـ در مواجهه با علم دو نظريه کلی وجود دارد.
الف: مواجهه نظری که زيربنای علم است.
ب: مواجهه عملی که ريشه در مواجهه نظری دارد.
9ـ اصطلاحات زبانی نشانه هايی برای نمايش دادن اصطلاحات مفهومی هستند. اگر نشانه ها ناشناخته باشند، ابهامي در همايش مفهومی به وجود می آورند. 10ـ سه اصل بنيادين توصيف، تحليل و توليد علم در طول هم قرار دارند و هر يک بستری برای پديداری بخش ديگر هستند. اين سه اصل در جامعه علمي به صورت تلازم يک به يک فراموش شدند و به صورت پراکنده نکته هايی درباره آنها گفته می شود.
11ـ توليد علم همواره با ساختار جديدی روبرو است. اگر در توليد علم تحول ساختاری مشاهده نگردد، در پديداری آن ترديد وجود دارد.
12ـ توليد علم به دو صورت کمی و کيفی صورت می گيرد. توليد کمی، ماهيت عددی دارد و توليد کيفی به مفاهيم بنيادين ناظر است. ذهن نخست به دنبال کميت می رود که ساده تر است و سپس توليد کيفی را که با شاکله ذهن فاصله دارد، در دستور قرار می دهد.
13ـ توليد علم زمانی ميسر می شود که چارچوب نظری تفکر تغيير کرده باشد. اگر در رشته های مختلف علمی چنين تحولی مشاهده نمی شود، نشان از فقر توليد مفهوم، تفکر و فرهنگ علمي دارد.
14ـ چرا فقر مفهومي در خانه علم به وجود آمده است؟ فقر مفهومی علم حاصل تعامل خرد ايراني با خرد عرفی غرب است. برای پويايی مفهوم علمی نخست بايد احيای تفکر مفهومی در چرخه تفكر علمي به وجود آيد تا برشانه اين امکان،توليد مفهوم شکل گيرد. ايران در دوره باستان و اسلامی نقش مؤثری در توليد مفاهيم پايه(فلسفه، رياضي، پزشكي و نجوم) داشته و در دوره معاصر با افول تفکر پايه و توليد مفهوم در فضاي ادبيات عرفي علم دچار خوابگردي شده است.
15ـ توليد علم به احيای فرهنگ علمی نياز دارد. فقر اين توليد ناشی از فقر فرهنگ علمی است. اين فقر به فقر فرهنگ تفکر درآميخته و وضعيتی به وجود آورده که در اين خانه، فرهنگ تفکر و فکر کردن بيمار شده است.
16ـ راهکار علمی توليد علم به بازنگری و نوسازی آموزش و پژوهش کشور باز می گردد. در کشور وضعی به وجود آمده که فرهنگِ آموزش و پژوهش بيمار است و در فرايند توليد علم انگيزه، دغدغه و هدف فكري وجود ندارد.
17ـ توليد علم به کمک تفکر خلاق و نخبگی فراهم می شود. اگر اين تفکر جدی گرفته نشود، تفکر عرفی برجای تفکر فکری می نشيند که سرانجامی جز ترويج و توسعه علمی نخواهد داشت و در اين وضعيت منطق علم و توليد علم به کلی از جريان تفکر علمی می افتد. با پديداري اين وضع، سيطره دانش آموختگي بر نخبگي شكل مي گيرد و چرخه سلطه پارادايم زبان بر مفهوم هموار مي گردد و بازي زباني در فضاي مه آلود فرهنگ علمي تلغي مي شود.
منبع:www.adyani.ir
ارسالي از طرف کاربر محترم : amirpetrucci0261
/ع