معیارها و شاخصهای سنجش علم
نويسنده:حميد پارسانيا
این روزها وقتی برنامههای علمی كشورهای مختلف مورد مطالعه قرار میگیرد با واژههایی همانند تولید علم، تعداد مقالات، تعداد ارجاعات به مقاله ها، میانگین تعداد ارجاعات به هر مقاله، تعداد ارجاعات به ازاء هر انستیتو یا موسسه علمی و تعداد ارجاعات به ازاء هر عضو هیات علمی، علمسنجی، سیاستهای علمی و واژههایی از این دست بر میخوریم، اكثریت كسانی كه در این وادیها كار میكنند خود یا با اینگونه محاسبات و اعداد و ارقام بیگانهاند و یا برای آنها اهمیت ندارد كه به این آمارها رجوع كنند. اما در هر كشور تعدادی از افراد دانشگاهی و متخصصین، و نیز برخی مسئولین اجرائی آموزش و بویژه آموزش عالی در گیرودار این مقولههایند. اینها عمدتاً یا بدلایل علاقه شخصی یا بدلیل اینكه جزو سیاستگزاران و تصمیمسازان و تصمیمگیران علمی كشورها هستند به این مطالب میپردازند. اینكه بالاخره ملاك و معیار سنجش علم در یك كشور تعداد مقالات منتشر شده است یا تعداد ارجاعات و یا شاخص ها و معیارهایی كه برخی موسسات و بانكهای اطلاعاتی علمی ارائه كردهاند و یا چیزهای دیگری غیر از اینها و یا تلفیقی از همه اینها، هنوز مورد بحث و جدال است.
غالبا توجه خواننده به این موضوع جلب میشود چون ما در بسیاری از مقولات، خصوصاً در سده اخیر همه چیز را از جهان بیرون گرفتهایم. در این راستا عدهای از كشورها بویژه كشورهای پیشرو در سیاستگزاریهای مختلف برنامههای تعیین شدهای با ملاكها و معیارهای خود در راستای منافع ملی خویش برای ارزیابی همه زمینهها تدوین و تعریف کرده و به اجرا گذاشتهاند و برای ارزیابی برنامههای خویش و اینكه این برنامهها چقدر موفق است و میتواند آنها را به چشم انداز و اهداف تعیین شده در برنامه برساند و حتی برای اینكه از دیگران عقب نیفتند و در عرصه رقابتهای بین المللی در حیطههای مختلف بویژه زمینههای اقتصادی بتوانند رقابت نمایند؛ بعضاً سایر كشورها را نیز با این معیارها میسنجند و نتایج ارزیابی خویش را منتشر نیز میكنند.
این كشورها با نشر این نتایج یا به یك غرور نسبی و افتخاری ملی نائل میشوند و از جایگاه خویش راضی خواهند شد و یا خود را عقب می بینند و در برنامهریزیها و تصمیمگیریشان تجدید نظر میكنند. اما كشورهایی كه برنامههای مشخص و متقنی ندارند و یا اصولاً كارهایشان جنبه تقلیدی دارد این شاخصها را كه عاریت گرفته و خویشتن خویش را مورد ارزیابی و مقایسه قرار میدهند و آن وقت بحث و جدالهای بدون نتیجه براه میافتد؛ كه حاصل همه اینها دو چیز است اول اینكه این كشورها وضعیت خود را مطلوب میبینند و یا وضعیت خویش را نسبتاً و یا بطور كلی نامطلوب مییابند و لذا تلاش برای رسیدن به معیارهای غیرخودی تعیین شده آغاز شده و برنامهریزیها در این راستا شكل میگیرد تا به آن شاخصها دست بیابند در حالیكه این معیارها برای كشوری طراحی شده كه شاید كلاً و یا حداقل در بخش عمدهای از مسائل و مشكلات و مزایا و فرهنگ با آنها متفاوت باشد.
بنابراین آنچه مهم است و باید دقت شود آن است كه اولاً ملاک و معیارها بر مبنای رفع نیازها و مشكلات و ثانیاً مطابق با فرهنگ و آداب و رسوم ملی تدوین گردد.
ممكن است این ایراد وارد شود مگر شما میخواهید تنها زندگی كنید و مگر نمیخواهید با كل جهان و بویژه جهان پیشرفته تعامل علمی داشته و وضعیت خویش را در رتبهبندی جهانی مشخص كنید؟ پاسخ آنست كه این مطلب خوبست و چه بهتر كشور وضعیت خود را در جهان رقابتی با معیارهای جهانی بسنجد و بداند و این دانستن او را در برنامهریزی علمی آینده كمك كند.
اما سوال اینجاست كه تاكنون كدام برنامه در راستای این امر به اجراء و بروز رسیده است و آیا بدون اینكه نیم نگاهی به مشكلات و مسائل درونی داشته و جهتگیری علمی خویش را عمدتاً بر این مبنا تنظیم و برنامهریزی كنیم باید جهانی نگریست ؟! بعلاوه مغالطه دوم از جائی شروع میشود كه تولید علم را تولید مقاله علمی بدانیم!!چه كسی تولید مقاله را تولید علم بطور مطلق میداند؟ بعلاوه علم از دیگاه مكتبی و ملی علم نافع، علم متقاضی محور و علم كاربردی و برطرف كننده برخی نیازها و مشكلات تعریف میشود. لذا قبل از اینكه رتبهبندی خویش را در جهان بدانیم لازمست میزان اثر بخشی و كارآیی علم خویش را بدانیم. دانشگاهها و عالمان و متخصصان و فرهیختگان جامعه كه بدنبال علم هستند باید با شاخصهای معین و علمی میزان كارآئی كلی علم را در ایران و نیز میزان اثر بخشی آن را در ابعاد مختلف اعلام نمایند و سپس بگوئیم ما به یک میزان مشخص اثر بخشی و به یک میزان كارآئی علمی داشتهایم. پس از این که اثر بخشی علم ما برای خودمان و با معیارهای ملی و بومی خودمان مشخص شد، خواهیم توانست رتبهبندی واقعی خود را در جهان نیز بدانیم.
در این مقال روی سخن با مؤلفین محترم مقالات و تولیدكنندگان مقاله نیست، که فعالیت آنها مغتنم و محترم است، اما ایشان توجه کنند که تولید مقاله را بعنوان یك مقوله فلسفی و ارزشی مطلق، همتراز تولید علم قرار ندهند و مهمتر آنكه تصمیمسازان و برنامهریزان را در مسیر مسابقه كمٌی تعداد مقالات نیندازند، همه این اعداد كمٌی و آمارها نیاز به تفسیر و تعبیر دارد و صرف بالا رفتن تعداد مقالهها هنر نیست كه همه جا و همه وقت شعارش را بدهیم. به قول جناب آقای دكتر گلشنی در شماره 4434 روزنامه همشهری مورخ 15/9/86 چرا یك علم تجربی را فلسفی میكنند و چرا یك مقوله كمٌی را بدون تعبیر و تفسیر افتخار جلوه بدهند، باز هم تاكید میكنیم این امر خوبست و بجای خویش ارزش خود را نیز دارد، ولی شعار˝هر عضو هیات علمی در سال دو مقاله ISI " و یا "هر پایاننامه كارشناس ارشد حداقل یك مقاله و هر پایاننامه دكتری حداقل دو مقاله ISI ˝ شعارهای خطرناكی هستند كه متاسفانه تا یكی دو سال قبل بر در و دیوار دانشگاههای مهم كشور به چشم میخورد.
حال آنكه اگر شعار ما این باشد ˝هر پایاننامه كارشناسی ارشد برآورد یك نیاز كوچك˝ و ˝هر پایاننامه دكترا برآورد یك نیاز بزرگ و حل یك مسئله كلان كشور˝ آیا مطلوب نیست؟ برخی اوقات گفتن برخی حرفها از زبان دانشگاهیان آن هم نه از روی قصد ،که از روی دلسوزی و تعهد، جای بحث و تأمل دارد.
به هر صورت اگر وزارتخانههای محترم درگیر در آموزش و پژوهش و مخصوصاً آموزش عالی، ابتدا شاخصهای اثر بخشی و كارآئی علمی را تعریف نمایند و ما وضعیت خودمان را در آن دو مورد مشخص كنیم آن وقت گامهای بعدی را محکم و دقیق تر برخواهیم داشت.
منبع:کرسی نیوز
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : amirpetrucci0261
ae
غالبا توجه خواننده به این موضوع جلب میشود چون ما در بسیاری از مقولات، خصوصاً در سده اخیر همه چیز را از جهان بیرون گرفتهایم. در این راستا عدهای از كشورها بویژه كشورهای پیشرو در سیاستگزاریهای مختلف برنامههای تعیین شدهای با ملاكها و معیارهای خود در راستای منافع ملی خویش برای ارزیابی همه زمینهها تدوین و تعریف کرده و به اجرا گذاشتهاند و برای ارزیابی برنامههای خویش و اینكه این برنامهها چقدر موفق است و میتواند آنها را به چشم انداز و اهداف تعیین شده در برنامه برساند و حتی برای اینكه از دیگران عقب نیفتند و در عرصه رقابتهای بین المللی در حیطههای مختلف بویژه زمینههای اقتصادی بتوانند رقابت نمایند؛ بعضاً سایر كشورها را نیز با این معیارها میسنجند و نتایج ارزیابی خویش را منتشر نیز میكنند.
این كشورها با نشر این نتایج یا به یك غرور نسبی و افتخاری ملی نائل میشوند و از جایگاه خویش راضی خواهند شد و یا خود را عقب می بینند و در برنامهریزیها و تصمیمگیریشان تجدید نظر میكنند. اما كشورهایی كه برنامههای مشخص و متقنی ندارند و یا اصولاً كارهایشان جنبه تقلیدی دارد این شاخصها را كه عاریت گرفته و خویشتن خویش را مورد ارزیابی و مقایسه قرار میدهند و آن وقت بحث و جدالهای بدون نتیجه براه میافتد؛ كه حاصل همه اینها دو چیز است اول اینكه این كشورها وضعیت خود را مطلوب میبینند و یا وضعیت خویش را نسبتاً و یا بطور كلی نامطلوب مییابند و لذا تلاش برای رسیدن به معیارهای غیرخودی تعیین شده آغاز شده و برنامهریزیها در این راستا شكل میگیرد تا به آن شاخصها دست بیابند در حالیكه این معیارها برای كشوری طراحی شده كه شاید كلاً و یا حداقل در بخش عمدهای از مسائل و مشكلات و مزایا و فرهنگ با آنها متفاوت باشد.
بنابراین آنچه مهم است و باید دقت شود آن است كه اولاً ملاک و معیارها بر مبنای رفع نیازها و مشكلات و ثانیاً مطابق با فرهنگ و آداب و رسوم ملی تدوین گردد.
ممكن است این ایراد وارد شود مگر شما میخواهید تنها زندگی كنید و مگر نمیخواهید با كل جهان و بویژه جهان پیشرفته تعامل علمی داشته و وضعیت خویش را در رتبهبندی جهانی مشخص كنید؟ پاسخ آنست كه این مطلب خوبست و چه بهتر كشور وضعیت خود را در جهان رقابتی با معیارهای جهانی بسنجد و بداند و این دانستن او را در برنامهریزی علمی آینده كمك كند.
اما سوال اینجاست كه تاكنون كدام برنامه در راستای این امر به اجراء و بروز رسیده است و آیا بدون اینكه نیم نگاهی به مشكلات و مسائل درونی داشته و جهتگیری علمی خویش را عمدتاً بر این مبنا تنظیم و برنامهریزی كنیم باید جهانی نگریست ؟! بعلاوه مغالطه دوم از جائی شروع میشود كه تولید علم را تولید مقاله علمی بدانیم!!چه كسی تولید مقاله را تولید علم بطور مطلق میداند؟ بعلاوه علم از دیگاه مكتبی و ملی علم نافع، علم متقاضی محور و علم كاربردی و برطرف كننده برخی نیازها و مشكلات تعریف میشود. لذا قبل از اینكه رتبهبندی خویش را در جهان بدانیم لازمست میزان اثر بخشی و كارآیی علم خویش را بدانیم. دانشگاهها و عالمان و متخصصان و فرهیختگان جامعه كه بدنبال علم هستند باید با شاخصهای معین و علمی میزان كارآئی كلی علم را در ایران و نیز میزان اثر بخشی آن را در ابعاد مختلف اعلام نمایند و سپس بگوئیم ما به یک میزان مشخص اثر بخشی و به یک میزان كارآئی علمی داشتهایم. پس از این که اثر بخشی علم ما برای خودمان و با معیارهای ملی و بومی خودمان مشخص شد، خواهیم توانست رتبهبندی واقعی خود را در جهان نیز بدانیم.
در این مقال روی سخن با مؤلفین محترم مقالات و تولیدكنندگان مقاله نیست، که فعالیت آنها مغتنم و محترم است، اما ایشان توجه کنند که تولید مقاله را بعنوان یك مقوله فلسفی و ارزشی مطلق، همتراز تولید علم قرار ندهند و مهمتر آنكه تصمیمسازان و برنامهریزان را در مسیر مسابقه كمٌی تعداد مقالات نیندازند، همه این اعداد كمٌی و آمارها نیاز به تفسیر و تعبیر دارد و صرف بالا رفتن تعداد مقالهها هنر نیست كه همه جا و همه وقت شعارش را بدهیم. به قول جناب آقای دكتر گلشنی در شماره 4434 روزنامه همشهری مورخ 15/9/86 چرا یك علم تجربی را فلسفی میكنند و چرا یك مقوله كمٌی را بدون تعبیر و تفسیر افتخار جلوه بدهند، باز هم تاكید میكنیم این امر خوبست و بجای خویش ارزش خود را نیز دارد، ولی شعار˝هر عضو هیات علمی در سال دو مقاله ISI " و یا "هر پایاننامه كارشناس ارشد حداقل یك مقاله و هر پایاننامه دكتری حداقل دو مقاله ISI ˝ شعارهای خطرناكی هستند كه متاسفانه تا یكی دو سال قبل بر در و دیوار دانشگاههای مهم كشور به چشم میخورد.
حال آنكه اگر شعار ما این باشد ˝هر پایاننامه كارشناسی ارشد برآورد یك نیاز كوچك˝ و ˝هر پایاننامه دكترا برآورد یك نیاز بزرگ و حل یك مسئله كلان كشور˝ آیا مطلوب نیست؟ برخی اوقات گفتن برخی حرفها از زبان دانشگاهیان آن هم نه از روی قصد ،که از روی دلسوزی و تعهد، جای بحث و تأمل دارد.
به هر صورت اگر وزارتخانههای محترم درگیر در آموزش و پژوهش و مخصوصاً آموزش عالی، ابتدا شاخصهای اثر بخشی و كارآئی علمی را تعریف نمایند و ما وضعیت خودمان را در آن دو مورد مشخص كنیم آن وقت گامهای بعدی را محکم و دقیق تر برخواهیم داشت.
منبع:کرسی نیوز
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : amirpetrucci0261
ae