جایگاه و نقش چشم در زندگی از دیدگاه قرآن
چشم و بینایی یکی از مهمترین ابزارهای شناختی انسان به شمار می رود که به وسیله آن می تواند درک درست و شناختی ژرف و واقع بینانه از هستی داشته باشد. اما عده ای با کوته بینی و عدم تأمل در حقایق جهان پیرامون خود، عملا زاویه دیدی ناصحیح برای خویش فراهم می کنند که از آن به پرده پندار یاد می شود و انسان با این پرده کشی برروی ابزار شناختی خود در حقیقت در دام کوری می افتد و ناتوان از دیدن می شود. در مقاله حاضر نویسنده با تشریح اهمیت چشم و بصیرت از دیدگاه قرآن، راههای استفاده صحیح از ابزارهای شناختی را بیان کرده و به موضوع امکان تصرف در چشمها می پردازد. با هم آن را از نظر می گذرانیم:
انسان با زبان و بیان می تواند دریافت ها و شناخت های خویش را به دیگری منتقل کند و تجربیات و کشفیات خود را به عنوان میراث علمی و فرهنگی به نسل های دیگر انتقال دهد.
قرآن در آیات بسیاری با یاد کرد چشم و بینایی به عنوان ابزاری مهم در زندگی بشر و نعمتی بزرگ، می کوشد تا انسان را به ارزش و جایگاه بینایی توجه دهد.
در آیه ۴۶ سوره انعام با مقایسه نعمت بینایی با دیگر نعمت های خدادادی بر اهمیت آن تأکید می کند و از بشر می خواهد که سپاسگزار آن باشد. (نحل آیه ۷۸ و مومنون آیه ۷۸ و سجده آیه ۹) چشم به عنوان ابزار شناختی مطرح است و کسانی که نتوانسته و یا نخواسته اند از آن برای شناخت موقعیت خود و خدا در هستی بهره گیرند مورد سرزنش و عتاب قرآن قرار می گیرند.(بقره آیه ۷) کسانی که با فروبستن چشم بر حقایق و نادیده گرفتن عناصر موثر در هستی می کوشند تنها محیط پیرامونی خویش را با همه نواقص بپذیرند و به آن اصالت بخشند به عنوان کسانی یاد می شوند که پرده بر چشمان خویش گذاشته اند و نسبت به هستی از پس عینک پرده پوش می نگرند.
بسیار دیده اید که انسان ها برای رهایی از سوزش و تندی شدید آفتاب، عینک های رنگین و یا سیاه بر چشم می گذارند. اینان جهان پیرامونی خویش را طور دیگر می نگرند. برخی برای رهایی از دیدن حقیقت چنین پرده هایی را بر چشمان خویش می نهند تا جهان را وارونه بنگرند و نسبت به آن شناختی از این زاویه دید پیدا کنند.
به نظر می رسد آن چه در آیه ۷ سوره بقره به عنوان غشاوه و پرده بر چشم عنوان شده همان زاویه دیدی است که انسان با ایجاد بینش و نگرش پیش ساخته از خود می کوشد تا جهان را از آن بنگرد. این گونه است که زاویه دید وی به شکل پرده ای از پندار نادرست در جلوی چشم شخص قرار می گیرد و موجب می شود تا شخص از این زاویه دید به تحلیل و تبیین و تجزیه هستی و موقعیت خود بپردازد و نتواند به شناختی درست دست یابد.
این ناتوانی به جهت همان زاویه دید (پرده پندار) و ضعفی ایجاد شده است که در هرمونیتک از آن سخن به میان می آید و به عنوان پیش فرض های شناختی مورد تردید و تشکیک قرار می گیرد.
تزکیه راه صحیح
بنابر این اگر انسان بارها و بارها به حقایق هستی به درستی بنگرد می تواند به آسانی به عدم وجود تفاوت در هستی برسد و دریابد که حقایق هرگز دوگانه و متفاوت و متضاد نیستند و در هر نگاهی نه تنها تفاوتی پدید نمی آید بلکه همواره حقیقتی واحد تجلی می کند. (ملک آیه ۳ و ۴) قرآن با گزارش علت سقوط قوم عاد توضیح می دهد که عدم استفاده ایشان از چشم و دیگر ابزارهای شناختی، مهم ترین عاملی بود که آنان را د رگمراهی قرارداد و در نهایت دچار نیستی و نابودی گرداند. (احقاف آیه ۲۵ و ۲۶) قرآن توضیح می دهد که خداوند برای این که انسان از موقعیت خود و خدا و هستی شناختی درست به دست آورد از همان آغاز تولد و پس از بیرون آمدن از زهدان مادر این امکان برای وی فراهم شده است که به ابزارهای مهم شناختی شنوایی و بینایی دست یابد.
انسان از همان آغاز تولد امکان شنیدن از راه گوش را می یابد و گوش و شنوایی، نخستین ابزارهای شناختی وی به کار می افتد و آن گاه پس از مدتی کوتاه، چشم نیز باز می شود و ابزار شناختی بینایی ایجاد می شود. البته قدرت شنوایی انسان به گونه ای است که از همان آغازین لحظات تولد به کار می افتد و انسان می تواند بشنود هر چند که در تشخیص جهت صدا اشتباه می کند ولی این امر مدت کوتاهی بطول می کشد به سرعت از میان می رود اما از آن جایی که بینایی، ابزاری مهم تر و کاربردی تر در تشخیص است نیازمند فرآیندی است تا به تکامل برسد و بتواند رنگ ها را تشخیص دهد.
به هر حال آگاهی انسان از طریق دیدن محیط و خود و خدا از زمان تولد در انسان آغاز می شود و این امکان به قدرت الهی درا نسان نهاده شده است که بتواند از آن بهره مند شود. (نحل آیه ۷۸) قرآن برای چشم چنان ارزش و اهمیتی قایل است که آن را ملک خداوند می داند و به انسان یادآور می شود که قدر این نعمت را بداند و این که مالک واقعی آن خداوند است (انعام آیه ۴۶ و یونس آیه ۳۱) هدف از این تأکید بر مالکیت از آن روست تا انسان خود را بازشناسد و بداند که چگونه می تواند از این ابزار که مالک حقیقی آن خداوند است بهره مند گردد و ارزش و اهمیت آن را برای شناخت خدا بشناسد. به سخن دیگر هدف از این تأکید آن است که انسان از نعمت هایی چون ابزارهای شناختی برای شناخت خدا و جایگاه وی در هستی استفاده کند و از آن برای امور ناپسند و دور از ارزش و بی اهمیت بهره نگیرد؛ زیرا کسی که بر این باور است خداوند مالک ابزارهای شناختی وی است و می بایست پاسخ گوی مالک وی باشد می کوشد به درستی از آن استفاده کند و در راه شناخت خدا و راه های رسیدن به او از آن بهره گیرد.
خداوند در آیه ۱۳ سوره آل عمران از دو تصرف خود در چشمان کافران در جنگ بدر سخن گفته است. در تصرف نخست که پیش از جنگ انجام شد کافران، مؤمنان را از نظر شمار بسیار اندک یافتند به گونه ای که ترغیب شدند به آنان یورش برند و کارشان را یکسره کنند. در تصرف دوم که در هنگامه کارزار و در میدان جنگ رخ داد کافران، شمار مؤمنان را که در واقع بسیار اندک تر از کافران بودند، دوبرابر دیدند به گونه ای که ترس و رعب در دلهایشان افتاد و تسلط خود را بر نفس و میدان کار از دست دادند. در این تصرفات که به دو گونه متضاد رخ داد، کافران در بار نخست مؤمنان را به گونه ای و در بار دوم به گونه ای دیگر دیدند. این مسأله نشان می دهد که تصرفات خداوند به گونه ای بوده است که آنان ناتوان از تشخیص حق از باطل و درست از نادرست شده اند. این گونه تصرف هرچند که در چشم و قوه بینایی آنان انجام شد اما تأثیر خود را در شناخت و بینش و نگرش آنان به جا گذاشت و واکنش های متفاوتی را سبب شد. آیه مذکور به خوبی روشن می کند که چگونه ابزارهای شناختی می تواند دست خوش تصرف شود و آثار آن در بینش و نگرش و واکنش ها خود را نشان دهد. در حقیقت نقصی که در ابزار شناختی رخ می دهد موجب می شود تا انسان در تحلیل درست حق بازماند و در نتیجه آن گرایش و نگرش وی نیز نادرست و بیرون از صدق و واقعیت و حقیقت از آب درآید.
هرچند در این آیات سخن از تصرف خداوند در چشم و بینایی کافران است به گونه ای که آنان را با مشکل شناختی و تحلیلی و تبیینی و در نتیجه نگرشی و گرایشی و واکنشی مواجه ساخت و سبب شکست و ناکامی کافران و پیروزی مؤمنان شد. اما به این نکته نیز اشاره شده است که تصرفات در حوزه چشم و بینایی نه تنها امکان پذیر است و حتی واقع شده است بلکه می تواند این تصرفات آثار مهمی در زندگی بشر به جای گذارد. البته ریشه این تصرف را می بایست در مالکیت خداوند و بازگشت همه امور به سوی خدا دانست (انفال آیه ۴۴ و انعام آیه ۴۶ و یونس آیه ۳۱) البته هستند کسانی دیگر که امکان این گونه تصرفات را فراهم می کنند و یا خود با در پیش گرفتن رفتار و اعمالی بر چشم خویش پرده می گذارند و امکان دیدن درست اشیا و پیرامون را از خود سلب می کنند و یا به دیگری اجازه می دهند تا در چشمان ایشان تصرف کند. چنان که جادوگران و ساحران فرعونی در چشمان مردمان بنی اسرائیل و کسانی که در حشر آن روز در میدان گرد آمده بودند تصرف کردند. (اعراف آیه ۱۱۶) و یا کافران مکه زمانی که گشایش درهای آسمان را دیده بودند مدعی شدند که چشمان ایشان مسحور شده است. (حجر آیه ۱۴ و ۱۵) در تحلیل قرآنی، عواملی چون گمراهی و پیروی از اعمال و رفتار ناپسند و بیرون از دایره دین موجب می شود تا چشم از دیدن حقایق محروم گردد و از سوی دشمنان مورد تصرف قرار گیرد و در دام شیطان افتد. این همان چیزی است که گاه از آن به مهرشدن چشمان یاد می شود؛ زیرا انسان با غفلت کامل خویش قوای ادراکی خود را می بندد و بر ابزارهای شناختی مهر می زند. بنابراین، گونه دیگری از تصرف از سوی انسان پدید می آید که تصرفات ناخوشایندی است و انسان را در جایگاه ضلالت قرار می دهد. (نحل آیه ۱۰۸) قرآن از وارونگی چشمان و مشرکان طغیانگر سخن می گوید که از سوی خداوند انجام می شود؛ زیرا آنان با رفتارها و کردارهای خویش درهای بینشی و نگرشی خود را بسته اند و حقایق را وارونه می نگرند. به این معنا که مشرکان به جای آن که خداوند و حق را بنگرند خدایان باطل را می بینند و از پس ظاهر به حقیقت در نمی آیند. آنان از آن جایی که هستی را وارونه جلوه می دهند، در یک فرآیندی به دام وارونگی می افتند و دیگر نمی توانند از آن رهایی یابند. (انعام آیه ۱۰۸ و ۱۱۰) این نیز نوعی دیگر از تصرف در چشم است که نتیجه رفتار و کردار و بینش خود آدمی است.
البته تصرفات چشمی و بینایی غیر از مسأله خطا در دیدن است، آنگونه که خداوند از دیدار ملکه سبا از قصر حضرت سلیمان(ع) گزارش می کند. (نمل آیه ۴۴) ولی به نظر می رسد که این خطا امری طبیعی نبوده بلکه برخاسته از بینش و نگرش وی بوده است که موجب شد او، انسانی حس گرا شود و تنها ظاهر را ببیند و به بصیرت نرسد؛ زیرا خورشیدپرستی ملکه سبا که ریشه در حس گرایی و ظاهرگرایی وی داشت و نتوانسته بود با برخورداری از بصیرت و بینایی و تأمل دقیق به باطن امور دست یابد، موجب شده بود تا در تشخیص ظاهر از باطن باز ماند و خطای باطنی وی به خطای باصره نسبت داده شود.
انسان هایی که خود را گرفتار ظاهر می کنند و در امور تأمل نمی کنند و بصیرت نمی ورزند دچار توهمی می شوند که از آن به خطای باصره یاد می شود. به هر حال خطای ملکه سبا را می بایست به تصرفاتی نسبت داد که خود وی موجب و عامل آن بوده است. بنابراین می تواند به عنوان نمونه ای از تصرفات چشمی مطرح باشد که موجب می شود انسان به شناخت درست و کامل و واقع بینانه ای از هستی و پیرامون نرسد. این همان امری است که امروزه در علم هرمونتیک از آن به عنوان خطای زاویه دید نام برده می شود.
منبع: پایگاه آفتاب <http://www.erfan.ir/article/article.php?id=17602>
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sinezan
/ج
● چشم و گوش، ابزارهای شناخت هستی
انسان با زبان و بیان می تواند دریافت ها و شناخت های خویش را به دیگری منتقل کند و تجربیات و کشفیات خود را به عنوان میراث علمی و فرهنگی به نسل های دیگر انتقال دهد.
قرآن در آیات بسیاری با یاد کرد چشم و بینایی به عنوان ابزاری مهم در زندگی بشر و نعمتی بزرگ، می کوشد تا انسان را به ارزش و جایگاه بینایی توجه دهد.
در آیه ۴۶ سوره انعام با مقایسه نعمت بینایی با دیگر نعمت های خدادادی بر اهمیت آن تأکید می کند و از بشر می خواهد که سپاسگزار آن باشد. (نحل آیه ۷۸ و مومنون آیه ۷۸ و سجده آیه ۹) چشم به عنوان ابزار شناختی مطرح است و کسانی که نتوانسته و یا نخواسته اند از آن برای شناخت موقعیت خود و خدا در هستی بهره گیرند مورد سرزنش و عتاب قرآن قرار می گیرند.(بقره آیه ۷) کسانی که با فروبستن چشم بر حقایق و نادیده گرفتن عناصر موثر در هستی می کوشند تنها محیط پیرامونی خویش را با همه نواقص بپذیرند و به آن اصالت بخشند به عنوان کسانی یاد می شوند که پرده بر چشمان خویش گذاشته اند و نسبت به هستی از پس عینک پرده پوش می نگرند.
بسیار دیده اید که انسان ها برای رهایی از سوزش و تندی شدید آفتاب، عینک های رنگین و یا سیاه بر چشم می گذارند. اینان جهان پیرامونی خویش را طور دیگر می نگرند. برخی برای رهایی از دیدن حقیقت چنین پرده هایی را بر چشمان خویش می نهند تا جهان را وارونه بنگرند و نسبت به آن شناختی از این زاویه دید پیدا کنند.
به نظر می رسد آن چه در آیه ۷ سوره بقره به عنوان غشاوه و پرده بر چشم عنوان شده همان زاویه دیدی است که انسان با ایجاد بینش و نگرش پیش ساخته از خود می کوشد تا جهان را از آن بنگرد. این گونه است که زاویه دید وی به شکل پرده ای از پندار نادرست در جلوی چشم شخص قرار می گیرد و موجب می شود تا شخص از این زاویه دید به تحلیل و تبیین و تجزیه هستی و موقعیت خود بپردازد و نتواند به شناختی درست دست یابد.
● کوری حقیقی انسان
این ناتوانی به جهت همان زاویه دید (پرده پندار) و ضعفی ایجاد شده است که در هرمونیتک از آن سخن به میان می آید و به عنوان پیش فرض های شناختی مورد تردید و تشکیک قرار می گیرد.
تزکیه راه صحیح
● برای اصلاح زاویه دید
بنابر این اگر انسان بارها و بارها به حقایق هستی به درستی بنگرد می تواند به آسانی به عدم وجود تفاوت در هستی برسد و دریابد که حقایق هرگز دوگانه و متفاوت و متضاد نیستند و در هر نگاهی نه تنها تفاوتی پدید نمی آید بلکه همواره حقیقتی واحد تجلی می کند. (ملک آیه ۳ و ۴) قرآن با گزارش علت سقوط قوم عاد توضیح می دهد که عدم استفاده ایشان از چشم و دیگر ابزارهای شناختی، مهم ترین عاملی بود که آنان را د رگمراهی قرارداد و در نهایت دچار نیستی و نابودی گرداند. (احقاف آیه ۲۵ و ۲۶) قرآن توضیح می دهد که خداوند برای این که انسان از موقعیت خود و خدا و هستی شناختی درست به دست آورد از همان آغاز تولد و پس از بیرون آمدن از زهدان مادر این امکان برای وی فراهم شده است که به ابزارهای مهم شناختی شنوایی و بینایی دست یابد.
انسان از همان آغاز تولد امکان شنیدن از راه گوش را می یابد و گوش و شنوایی، نخستین ابزارهای شناختی وی به کار می افتد و آن گاه پس از مدتی کوتاه، چشم نیز باز می شود و ابزار شناختی بینایی ایجاد می شود. البته قدرت شنوایی انسان به گونه ای است که از همان آغازین لحظات تولد به کار می افتد و انسان می تواند بشنود هر چند که در تشخیص جهت صدا اشتباه می کند ولی این امر مدت کوتاهی بطول می کشد به سرعت از میان می رود اما از آن جایی که بینایی، ابزاری مهم تر و کاربردی تر در تشخیص است نیازمند فرآیندی است تا به تکامل برسد و بتواند رنگ ها را تشخیص دهد.
به هر حال آگاهی انسان از طریق دیدن محیط و خود و خدا از زمان تولد در انسان آغاز می شود و این امکان به قدرت الهی درا نسان نهاده شده است که بتواند از آن بهره مند شود. (نحل آیه ۷۸) قرآن برای چشم چنان ارزش و اهمیتی قایل است که آن را ملک خداوند می داند و به انسان یادآور می شود که قدر این نعمت را بداند و این که مالک واقعی آن خداوند است (انعام آیه ۴۶ و یونس آیه ۳۱) هدف از این تأکید بر مالکیت از آن روست تا انسان خود را بازشناسد و بداند که چگونه می تواند از این ابزار که مالک حقیقی آن خداوند است بهره مند گردد و ارزش و اهمیت آن را برای شناخت خدا بشناسد. به سخن دیگر هدف از این تأکید آن است که انسان از نعمت هایی چون ابزارهای شناختی برای شناخت خدا و جایگاه وی در هستی استفاده کند و از آن برای امور ناپسند و دور از ارزش و بی اهمیت بهره نگیرد؛ زیرا کسی که بر این باور است خداوند مالک ابزارهای شناختی وی است و می بایست پاسخ گوی مالک وی باشد می کوشد به درستی از آن استفاده کند و در راه شناخت خدا و راه های رسیدن به او از آن بهره گیرد.
● تصرف در چشم
اکنون که جایگاه چشم و قوه بینایی در حوزه شناختی دانسته شد و این که خداوند چرا و چگونه مالک آن است؛ به خوبی روشن می شود که خداوند چگونه و به چه هدفی می تواند در چشم دیگران تصرف کند.خداوند در آیه ۱۳ سوره آل عمران از دو تصرف خود در چشمان کافران در جنگ بدر سخن گفته است. در تصرف نخست که پیش از جنگ انجام شد کافران، مؤمنان را از نظر شمار بسیار اندک یافتند به گونه ای که ترغیب شدند به آنان یورش برند و کارشان را یکسره کنند. در تصرف دوم که در هنگامه کارزار و در میدان جنگ رخ داد کافران، شمار مؤمنان را که در واقع بسیار اندک تر از کافران بودند، دوبرابر دیدند به گونه ای که ترس و رعب در دلهایشان افتاد و تسلط خود را بر نفس و میدان کار از دست دادند. در این تصرفات که به دو گونه متضاد رخ داد، کافران در بار نخست مؤمنان را به گونه ای و در بار دوم به گونه ای دیگر دیدند. این مسأله نشان می دهد که تصرفات خداوند به گونه ای بوده است که آنان ناتوان از تشخیص حق از باطل و درست از نادرست شده اند. این گونه تصرف هرچند که در چشم و قوه بینایی آنان انجام شد اما تأثیر خود را در شناخت و بینش و نگرش آنان به جا گذاشت و واکنش های متفاوتی را سبب شد. آیه مذکور به خوبی روشن می کند که چگونه ابزارهای شناختی می تواند دست خوش تصرف شود و آثار آن در بینش و نگرش و واکنش ها خود را نشان دهد. در حقیقت نقصی که در ابزار شناختی رخ می دهد موجب می شود تا انسان در تحلیل درست حق بازماند و در نتیجه آن گرایش و نگرش وی نیز نادرست و بیرون از صدق و واقعیت و حقیقت از آب درآید.
هرچند در این آیات سخن از تصرف خداوند در چشم و بینایی کافران است به گونه ای که آنان را با مشکل شناختی و تحلیلی و تبیینی و در نتیجه نگرشی و گرایشی و واکنشی مواجه ساخت و سبب شکست و ناکامی کافران و پیروزی مؤمنان شد. اما به این نکته نیز اشاره شده است که تصرفات در حوزه چشم و بینایی نه تنها امکان پذیر است و حتی واقع شده است بلکه می تواند این تصرفات آثار مهمی در زندگی بشر به جای گذارد. البته ریشه این تصرف را می بایست در مالکیت خداوند و بازگشت همه امور به سوی خدا دانست (انفال آیه ۴۴ و انعام آیه ۴۶ و یونس آیه ۳۱) البته هستند کسانی دیگر که امکان این گونه تصرفات را فراهم می کنند و یا خود با در پیش گرفتن رفتار و اعمالی بر چشم خویش پرده می گذارند و امکان دیدن درست اشیا و پیرامون را از خود سلب می کنند و یا به دیگری اجازه می دهند تا در چشمان ایشان تصرف کند. چنان که جادوگران و ساحران فرعونی در چشمان مردمان بنی اسرائیل و کسانی که در حشر آن روز در میدان گرد آمده بودند تصرف کردند. (اعراف آیه ۱۱۶) و یا کافران مکه زمانی که گشایش درهای آسمان را دیده بودند مدعی شدند که چشمان ایشان مسحور شده است. (حجر آیه ۱۴ و ۱۵) در تحلیل قرآنی، عواملی چون گمراهی و پیروی از اعمال و رفتار ناپسند و بیرون از دایره دین موجب می شود تا چشم از دیدن حقایق محروم گردد و از سوی دشمنان مورد تصرف قرار گیرد و در دام شیطان افتد. این همان چیزی است که گاه از آن به مهرشدن چشمان یاد می شود؛ زیرا انسان با غفلت کامل خویش قوای ادراکی خود را می بندد و بر ابزارهای شناختی مهر می زند. بنابراین، گونه دیگری از تصرف از سوی انسان پدید می آید که تصرفات ناخوشایندی است و انسان را در جایگاه ضلالت قرار می دهد. (نحل آیه ۱۰۸) قرآن از وارونگی چشمان و مشرکان طغیانگر سخن می گوید که از سوی خداوند انجام می شود؛ زیرا آنان با رفتارها و کردارهای خویش درهای بینشی و نگرشی خود را بسته اند و حقایق را وارونه می نگرند. به این معنا که مشرکان به جای آن که خداوند و حق را بنگرند خدایان باطل را می بینند و از پس ظاهر به حقیقت در نمی آیند. آنان از آن جایی که هستی را وارونه جلوه می دهند، در یک فرآیندی به دام وارونگی می افتند و دیگر نمی توانند از آن رهایی یابند. (انعام آیه ۱۰۸ و ۱۱۰) این نیز نوعی دیگر از تصرف در چشم است که نتیجه رفتار و کردار و بینش خود آدمی است.
البته تصرفات چشمی و بینایی غیر از مسأله خطا در دیدن است، آنگونه که خداوند از دیدار ملکه سبا از قصر حضرت سلیمان(ع) گزارش می کند. (نمل آیه ۴۴) ولی به نظر می رسد که این خطا امری طبیعی نبوده بلکه برخاسته از بینش و نگرش وی بوده است که موجب شد او، انسانی حس گرا شود و تنها ظاهر را ببیند و به بصیرت نرسد؛ زیرا خورشیدپرستی ملکه سبا که ریشه در حس گرایی و ظاهرگرایی وی داشت و نتوانسته بود با برخورداری از بصیرت و بینایی و تأمل دقیق به باطن امور دست یابد، موجب شده بود تا در تشخیص ظاهر از باطن باز ماند و خطای باطنی وی به خطای باصره نسبت داده شود.
انسان هایی که خود را گرفتار ظاهر می کنند و در امور تأمل نمی کنند و بصیرت نمی ورزند دچار توهمی می شوند که از آن به خطای باصره یاد می شود. به هر حال خطای ملکه سبا را می بایست به تصرفاتی نسبت داد که خود وی موجب و عامل آن بوده است. بنابراین می تواند به عنوان نمونه ای از تصرفات چشمی مطرح باشد که موجب می شود انسان به شناخت درست و کامل و واقع بینانه ای از هستی و پیرامون نرسد. این همان امری است که امروزه در علم هرمونتیک از آن به عنوان خطای زاویه دید نام برده می شود.
منبع: پایگاه آفتاب <http://www.erfan.ir/article/article.php?id=17602>
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sinezan
/ج