مرورى بر سيره آموزشى و تبليغى مدرسه نراقى ها (1)
مرورى بر سيره آموزشى و تبليغى مدرسه نراقىها
يادكرد نراقىها ، تجليلى است از غيرت دينى و تلاش آن بزرگ مردان براى ايجاد حكومت دينى و اقتدار و عزت اسلامى.
همايش نراقىها، هم انديشى در روشهاى آموزشى و تربيتى مدرسهاى است كه آثار آن در فتواى «ميرزاى شيرازى» عليه استعمار بريتانيا به ميوه نشست. و سپس در جنبش عمومى مردم ايران براى ايجاد حكومت دينى شكوفا شد و عالمان دين دنباله رو راه عالمانى چون نراقى، دين ستيزان و مترفان و غارت گران را از كرسى قدرت و ادعاى نمايندگى ملتبه زير كشيدند. و قوانين اسلام را به اجرا درآوردند. يادآورى نراقىها ، تورقى استبر دفتر ايثارها و فداكارىها و مجاهدتهاى عالمان دين در دفاع از اسلام و ميهن اسلامى.
از اين رو، كنكاش در آموزهها و روش تربيتى مدرسه نراقىها ضرورتى است كه نبايد فراموش گردد و راه كارهاى آموزنده و انسان ساز آنان هماره بايستى راهنماى حوزويان باشد. به تعبير «حسن زاده آملى» :
«وقتى در محضر مبارك حضرت استاد، علامه طباطبايى صاحب تفسير الميزان تشرف داشتم، از نراقيان سخن به ميان آمد. فرمودند: نراقيان هر دو از علماى بزرگ اسلام و ناشناختهاند» . (1)
اين نوشتار نگاهى دارد به روش آموزشى و تبليغى نراقيان:
نظام آموزشى مدرسه نراقىها
آشنايى با تعاليم دينى و آموزش آن به ديگران نه تنها پسنديده است كه واجبى است عينى. و در هر روزگار ضرورت دارد كسانى با قرآن و سنت آشنا شوند و آن گاه دست رنجخويش به ديگران بسپارند.
شرايط تحصيل دانش در دوره نراقىها مشكلتر از اين زمان بود. براى راه يافتن به مراكز دينى شخص ساليان دراز از زادگاه خود هجرت مىكرد و ناگزير بود رنج غربت و فقر و بىچيزى را بر خويش هموار نمايد. و در اين راه هر كس مرد اين ميدان نبود.
در روزگار غربت اسلام و روحانيت، نراقىها مردم را تشويق مىكردند حوزهها را پر سازند و ميراث عالمانى را كه در طول قرنها اندك اندك گرد آمده بود، از تندباد حوادث نگه دارند و از برج و باروى ديانت پاس دارى كنند.
ملا احمد، در آن شرايط تاريخى درس خواندن را جهاد اكبر و تكليفى دشوار مىشمرد كه پايدارى در راه آن از روبهرو شدن با نيزهها و شمشيرهاى دشمنان شجاع كمتر نيست:
«... و اشد منها الجهاد الاكبر مع احزاب الشيطان و المهاجرة عن الاوطان لتحصيل ما وجب من مسائل الحلال و الحرام و ترك الرسوم و العادات المتداولة بين الانام، المخالفة لما يرضى به الملك العلام» . (2)
ضرورت تحصيل معارف و بايستههاى دين، پدر و پسر را واداشت رنج غربت را به جان بخرند و ساليان سال، دور از همه امكانات زندگى باشند. ملا مهدى بسيار سخت كوش بود و با دست تنگى در شرايط سخت و دشوار با سرمايه مناعت طبع درس مىخواند و هيچ حادثه و رخدادى او را از درس و بحثباز نمىداشت. براى عمر و فرصتش ارزش قائل بود و آن را به سادگى از كف نمىداد و در روزهاى تعطيلى درس، وجود اساتيد بزرگى چون «ملااسماعيل خواجوى، شيخ محمد هرندى، ميرزا نصير اصفهانى و آقا محمد باقر بهبهانى و شيخ يوسف براتى» او را به تلاش و كوشش بيشتر در كسب علم جدىتر مىكرد. ملا مهدى در روزهاى تحصيل، شب و روز نمىشناخت. و وى تنها به مناسبت درگذشت پدر چند روزى از «نجف» به كاشان بازگشت. و پس از اداى احترام نسبتبه پدر و صلهارحام و سامان دادن به كارها، با شتاب به مدرسه بازگشت. (3)
«ملااحمد» نيز روش پدر را در پيش داشت و در طول همه سالها براى فراگيرى دانش، مرزى نمىشناخت و در همه حال براى روشن شدن ابهامات علمى و گشودن گره كارهاى پژوهشى در تكاپو بود.
در سالهاى جنگهاى ايران و روس، علماى اسلام به ويژه نراقى، در فرصتهاى به دست آمده به تحليل و كنكاش مشكلات علمى مىپرداختند (4) و پيرامون مسائل مربوط به جنگ و جهاد بحث مىكردند.
ملا مهدى پس از فراغت از تحصيل به كاشان بازگشت. به بركت وجودش، آن شهر دارالعلم و مجمع علما گرديد. ايشان در كاشان به تربيت و آموزش طلاب مشغول شد و رياست مدرسه حوزه كاشان بر عهده ايشان بود. (5) پس از وفاتش در سال 1209 رياستحوزه به ملا احمد منتقل شد و او راه پدر را در تربيت طلاب پى گرفت. (6)
2. شايسته گزينى
استعداد و توانايىهاى افراد يك سان نيست و هر كسى را براى كارى ساختهاند. در ميان پيشهها، دانش اندوزى و پرچم دارى دين آمادگى و دلبستگى بيشترى لازم است; چه، طلبه شدن تنها يادگرفتن مسائل شرعى نيست، و اين آغاز راه است. مشعل دارى دين، كارى است پر رنج و خطر و آمادگى براى ايثار و فداكارى تا مرز جانبازى در راه مكتب، نخستين شرط طلبگى است. و سپس علاقه به كار و صبر و حوصله شرط دوم آن. ملا احمد در بيان راههاى آموزش دين از راه ارزيابى استعداد و سنجش علاقه نوجوانان به اين موضوع پافشارى مىورزد و مجبور كردن آنان را به كارى كه بدان دل بستگى ندارند و براى آن شايسته نيستند، تباهى عمر مىشمرد:
«... و بعد از آن كه اين ادب را به فرزند آموختى ملاحظه كن كه قابليت و استعداد كدام علم و صنعت را دارد. پس او را به آموختن آن بدار و نگذار كه مشغول امرى شود كه استعداد ندارد تا عمر او ضايع نگردد» . (7)
ملا احمد افراد مستعد و علاقهمند به تحصيل علوم دينى را برمىگزيد و آنان را پرورش مىداد و با شكوفا كردن استعدادها آنان را در كسب دانش مورد علاقهشان يارى مىكرد و اين يكى از ويژگىها و موفقيت و پربارى حوزه نراقىها بود.
3. استاد شايسته
استاد توانا و زبردست و خوش سخن در بالندگى و رشد شاگران تاثير به سزايى دارد. آموزنده اگر درس را به درستى فهميده باشد و توانايى انتقال درست آن را به ديگران نيز دارا باشد، فهم مطلب بر شنوندگان آسان مىشود.
در تاريخ حوزه، از استادانى نامور و پرتجربه فراوان ياد شده كه ويژگىهاى يگانهاى در زمينه تدريس و تربيتشاگردان داشتهاند و توانستهاند دانشآموختگان ارزشمندى را به حوزه تربيت، هديه كنند. (8)
از آنسو، حوزهها، گاه از استادانى كم مايه و ناتوان در تدريس رنجبرده كه سبب تباه شدن عمر افراد شده و آنان را از رشد و پويايى باز داشته است.
ملا مهدى ، از رونق بازار برخى مدرسان كم صلاحيت معاصر خود شكوه مىكند و رواج كار آنان را سبب رشد سطحى نگرى و دور شدن طلاب از وادى تحقيق و مهجور شدن افراد انديشهور مىشمارد:
«... آگاه به احوال روزگار مىداند، آداب درس خواندن و درس دادن در ميان مردم غريب مانده و افراد خبره بر آناند: روزگار و مردمش فاسد شدهاند و كسانى بر مسند تدريس تكيه زدهاند كه دانششان اندك و نادانىشان بيشتر استبه جاى گاه دانش و دانشمند سقوطكرده و آداب دانش آموزى در ميان جويندگان از ميان رفته است» . (9)
ملا مهدى، خود استاد حوزه بود و علوم معقول و منقول تدريس مىكرد. ملا احمد نيز از استادان حوزه كاشان بود. وى افزون بر تدريس كتابهاى عالى و ژرف در فقه و اصول، تدريس ادبيات و علوم مقدماتى و سطح براى طلاب نيز در برنامه كارش قرار داشت و با همه بزرگى و جاىگاه بلند علمى كه از آن برخوردار بود، بارها كتاب «مطول» و «معالم الاصول» را براى طلاب درس گفت. (10)
4. پرورش نيروى انديشه
انديشهورى راه اساسى دستيابى به مطالب مشكل علمى است. در سايه تفكر و تدبر دانش قوام مىگيرد و آدمى با تجزيه و تحليل آموزهها آن را هضم كرده و در گنجينه حافظه مىسپارد.
در مدرسه نراقىها، افزون بر استاد و راهنما و متون درسى، طلاب به انديشهورى و مطالعه آموزهها تشويق مىشدند، تا آنان در سايه تفكر، حصار تقليد را بشكنند و نوآورى كنند. به گفته ملا احمد، كسانى بسيار سالها در مدرسه ماندهاند و به جايى نرسيدهاند. و رمز آن: نه اين است كه استاد كمتر ديدهاند ; بلكه عقب ماندگى آنان بر اثر بىتوجهى به نيروى فكر و انديشهشان بود. آنان به جاى مطالعه و پژوهش و فهم مطلب، سالها در پى استاد دويده و دفترها از تقريرات درسى انباشته بودند; ولى مجالى براى تجزيه و تحليل آموختهها براى خود فراهم نكردند.
چه، مغز آدمى به معده او شباهت دارد. شكم غذا را از بيرون مىگيرد و به كمك ترشحات درونى آن را مىپزد. معدهاى كه به خاطر پر بودن فراغت و فرصتحركت ندارد، قدرت هضم غذا را از دست مىدهد..
فاضل نراقى، كه خود از علماى بارز بود و در نگاه «شيخ انصارى» ، «علامه» جامع معقول و منقول و حافظ فروع و اصول بود (11) از بسيارى از علماى معاصرش استاد كمتر ديده بود و به جاى رفتن به اين درس و آن درس، در نكتهها دقت مىكرد و آن را با همقطاران و طلاب به گفت و گو مىگذاشت و در سايه تلاش فكرى به مرحله استنباط رسيد و تاليفهاى ارزشمند و گران سنگى را از خود به يادگار گذاشت. و اين داورى «علامه امين» در حق نراقى كه: چون استاد كمتر ديده و از كتابها استفاده كرده بود نوشتههايش پرقيمت نيست، (12) جاى نقد و پرسش دارد و شواهد عينى آن را تاييد نمىكند. نراقى، در تحقيق و نوآورى از بسيارى از معاصرانش پيشتر است. شاگردش «شيخ انصارى» نيز كه شيوه استادش نراقى را در پيش گرفت، در تحقيق و نوآورى از ديگران جلوتر بود و همه دوران تحصيل او كه بيش ترش در كاشان در مدرسه ملا احمد نراقى سپرى شد، از ده سال افزون نشد. (13)
ملا احمد درباره اهميت توجه به نيروى انديشه نوشته است:
«شكى نيست كه حصول ملكه اجتهاد و فهم آيات و اخبار و كلمات علماى ابرار موقوف استبه تكميل قوه نظريه و تشحيذ ذهن و خاطر. و اين امور [درسهاى رسمى] موجب ازدياد قوه و نظريه تشحيذ ذهن مىگردد. پس تامل در اين امور از ابتدا از براى طالب فى الجمله مطلوب و سعى در آنها مرغوب است و بسا باشد كه لازم باشد; بلكه مقصود آن است كه در اين امور به قدر ضرورت اكتفا كند. پس اگر تا ممكن باشد تشحيذ ذهن مطلوب و تقويت قوه نظر و مستحسن باشد بايد آدمى همه عمر خود را صرف آن كند. (14)
5. روششناسى
روش مندى، زمينههاى موفقيت در تحصيل را فراهم مىكند. اگر طالب علم نداند در چه عرصهاى گام بر مىدارد، موضوع دانش و مسئله چيست؟ و يا چه فايدهاى بر آن مترتب است و آثار آن در كجا آشكار مىشود و مرزهاى آن با ديگر موضوعات در كجا است؟ شوق و علاقهاش براى فهم و ضبط آن به كار نمىافتد.
«علامه محمد باقر صدر» در تبيين مسائل علم اصول، ابتدا به ضرورت و فايده مسئله مىپردازد و جاى گاه آن را در مجموعه علوم اسلامى بيان مىكند تا جوينده به درستى در آن وارد و خارج شود. (15)
ملا احمد نراقى، درمعرفى شيوه كسب دانش بر فهم آگاهانه مسائل تاكيد دارد و بر آن است طلبه نبايد كوركورانه به درس بنشيند. بايد بفهمد آغاز و پايان و فايده اين مسئله كدام است. سرچشمه و تاريخ مسئله از كى و چه زمانى آغاز گرديده است. و در مجموعه مؤلفههاى جهانبينى و شريعت در كجاى آن قرار دارد. در آن صورت طلبه افزون بر آن كه از روى نشاط درس مىخواند راهگشاى ديگران نيز خواهد شد. نراقى در نكوهش درس خواندن و درس دادن ناآگاهانه برخى از افراد، نوشته است:
... زان قضيه هيچ نه آگاهيش نى مقدم داند نى تاليش گر نه اصل آن از او پرسى به جد يا عنودى خواندت يا مستبد منشا آن را نداند از چه خواست مبداش چه منتهاى آن كجاست؟ چون قضايايش نبود از اجتهاد آن نتايج جمله از تقليد باد پس بود تقليد يك سر علم او كى ز گربه شير زايد اى عمو (16)
6. هم انديشى و تبادل نظر
داد و ستدهاى علمى از راههاى كسب دانش و روشن شدن حقايق است. درگذشتهى حوزهها، تشكيل مجالس مناظره، گفت و گوهاى چند جانبه، مكاتبههاى علمى از كارهاى رايج ميان عالمان و انديشه ورزان بود. آنان از اين راه از نظريات يك ديگر سود مىبردند و اشتباهات علمى هم ديگر را تحليل مىكردند.
علامه ملا مهدى نراقى با سيد بحرالعلوم داد و ستد علمى داشت. او اندوختههاى خود را براى نقد و ارزيابى از راه نامه نزد سيد به نجف مىفرستاد. از جمله پس از فرستادن يكى از نامههايش براى «سيد» خطاب به او نوشت:
الا قل لسكان ذاك الحمى هنيئا لكم فى الجنان الخلود افيضوا علينا من الماء فيضا فنحن عطاش و انتم ورود
اى رسول ما به ساكنان آن حمى (حريم مرتضى) بگو: خلود در بهشتشما را گرامى باد... بر ما آبى افاضه كنيد كه ما تشنه و شما سيرابيد.
«سيد بحرالعلوم» در پاسخ نوشت :
الا قل لمولى يرى من بعيد جمال الحبيب بعين الشهود لك الفضل من غائب شاهد على شاهد غائب بالصدوم فنحن على الماء نشكو الظماء و انتم على بعدكم بالورود
اى رسول ما به آقايى كه از دور جمال دوست را با چشم شهود مىبيند بگو: تو را كه غايب حاضرى، بر اين حاضر غايب، فضل و برترى است; زيرا كه ما در كنار آب از تشنگى مىناليم و شما كه دوريد، وارد بر آبيد. (17)
مولا احمد نراقى با عالم فيلسوف و فقيه نام آور مولا اسماعيل كاشانى داد و ستد علمى داشت. پس از نگارش كتاب «مناهج الاحكام» نراقى آن را به «مولا اسماعيل» هديه كرد. او پس از مطالعه و بررسى كتاب در سال 1235 ق. بر آن تقريضى نگاشت. (18)
نراقى، با شاگردان فاضل و برجسته خود نيز رايزنى علمى مىكرد. او «شيخ مرتضى انصارى» را بسيار دوست مىداشت و با او نشستهاى علمى بسيارى برگزار كرد، و به استفاده علمى از «شيخ» اعتراف مىكرد. (19) علما در سفر جهادى با روس نيز با يك ديگر گفت وگوهاى علمى برپا مىكردند و درباره مرزهاى جهاد و چگونگى دفاع از كيان اسلام و ايران با يك ديگر به همانديشى مىپرداختند. ملااحمد در اين نشستها هماره شركت فعال داشت. (20)
7. اولويتهاى آموزشى
پيش از مشروطيت، همه رشتههاى علمى مورد نياز جامعه در مدارس حوزوى رواج داشت. بسيارى از علما، به جز علومى مانند فقه و اصول در بخش هايى از ديگر دانشها نيز صاحب نظر بودند. ملا مهدى فيلسوف و رياضى دان بود. و ملا احمد در كيهانشناسى سررشته داشت. ملا احمد آموختن دانش هايى مانند طب و هندسه و ديگر علومى را كه زندگى اجتماعى مردم بدان نيازمند است واجب كفايى مىشمارد; ولى دانشهاى پايهاى براى حوزهها در ديدگاه ملا احمد عبارت اند:
دانش عقايد و علم شناخت آرا و انديشهها;
دانش اخلاق و ارزشها و آداب;
دانش فقه و دستور العمل زندگى.
پي نوشت ها :
1. در آسمان معرفت» ، علامه حسن زاده آملى، ص 308، انتشارات تشيع، قم.
2. عوائد الايام، ملا احمد نراقى، ص 69، دفتر تبليغات حوزه علميه قم.
3. ريحانة الادب، مدرس تبريزى، ج 6، ص 164، كتابفروشى خيام.
4. قصص العلماء، تنكابنى، ص 23.
5. ريحانة الادب، ج 6، ص 146.
6. مكارم الآثار، حبيبآبادى، ج 4، ص 1236.
7. معراج السعادة، ص 217، مؤسسه انتشارات هجرت.
8. قصص العلماء، ميرزا محمد تنكابنى، ص 95، اسلاميه، تهران.
9. جامع السعادات، ج 1، ص 109، اسماعيليان، قم.
10. مستند الشيعه، ملا احمد نراقى، ج 1، ص 15، مقدمه، آل البيت.
11. حكم نافذ آقا نجفى، موسى نجفى، ص 14.
12. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 10، ص 162، دارالتعارف، بيروت.
13. تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهرى، ص 7، انتشارات الزهراء.
14. معراج السعاده، ص 118، هجرت.
15. مجله حوزه، شماره 79، 80، ص 242، يادنامه آيت الله محمد باقر صدر.
16. خزائن، ملا احمد نراقى، ص 145.
17. در آسمان معرفت، ص 322.
18. كرام البرره، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 44.
19. معارف الرجال، شيخ محمد حرز الدين، ج 2، ص 401، كتابخانه آيت الله مرعشى.
20. قصص العلماء، ص 23.
ادامه دارد...
/ع