روش خطابه و سخنوری(1)

رابطه انسان با دیگران، اغلب از طریق، « زبان » و « گفتار » انجام می‌گیرد. كسانی كه از نعمت نطق محرومند، یا با داشتن زبان، از نحوه صحیح ارتباط برقرار ساختن با دیگران ناتوانند،‌بخش عظیمی از مقاصد خود را نمی‌توانند به دیگران برسانند.
سه‌شنبه، 28 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش خطابه و سخنوری(1)

روش خطابه و سخنوری(1)
روش خطابه و سخنوری(1)


 





 

مقدمه
 

رابطه انسان با دیگران، اغلب از طریق، « زبان » و « گفتار » انجام می‌گیرد. كسانی كه از نعمت نطق محرومند، یا با داشتن زبان، از نحوه صحیح ارتباط برقرار ساختن با دیگران ناتوانند،‌بخش عظیمی از مقاصد خود را نمی‌توانند به دیگران برسانند.
« بیان » و « خطابه »، یكی از شیوه‌های تبلیغ و ادای مقصود و رساندن پیام و تربیت دیگران و كار فرهنگی و آموزشی است. كسی كه نتواند آموخته‌ها و اندوخته‌ها و اندیشه‌های خود را به صورت مطلوب،‌ به دیگران منتقل كند، آن دانسته و اندوخته، بی‌ثمر می‌ماند.
كلام، بر دیگران تأثیر می‌گذارد. اگر این سخنوری، از ویژگی‌های فنی و مهارت‌های لازم كه در « فن خطابه » مطرح است، برخوردار باشد، تأثیر سخن را چند برابر می‌كند، هر كس بتواند سخن خویش را به طور مؤثر و نافذ، در دل و جان مخاطبان بیشتری بنشاند،‌ موفقتر است. انسان می‌تواند هنگام نیاز، لباس، ظرف و وسایل دیگران را عاریه بگیرد،‌ ولی توان‏‎ِ حرف زدن و مهارتِ سخنوری را نمی‌توان از كسی عاریه گرفت.
اصمعی ‌گوید:
مردی به فرزندانش توصیه كرد: فرزندانم! زبان و گفتار خویش را اصلاح و بسامان كنید؛ زیرا گاهی كه نیاز و حادثه‌ای برای كسی پیش می‌آید و دوست دارد كه در آن هنگام خود را بیاراید، از این رو از دیگری مركب و جامه او را عاریه می‌گیرد، ‌ولی هرگز كسی را نمی‌یابد كه زبانش را به او عاریه دهد.[1]
در حدیث، از علی ـ علیه السلام ـ نقل است كه:
« احسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَ فَهِمَهُ الخاصُّ و العامُّ »[2]
بهترین سخن آن است كه نظام نیكو آن را آراسته باشد و خواص و عامه مردم آن را بفهمند.
شناخت این « حسن نظام »، چیزی است كه در علم بلاغت و فن خطابه روشن می‌گردد.
از این رو، آن‌چه در این بخش از نظر شما می‌گذرد، نكاتی است كه هم به شیوه‌های ایراد سخن مربوط می‌شود، هم به كیفیت تنظیم مطلب و هم تمرین‌های عملی و كسب مهارت‌های تجربی؛ به علاوه، از آن‌جا كه معیار فهم و دانش هر كس را از روی سخن و كیفیت بیان او ارزیابی می‌كنند، سزاوار است كه « آداب سخن گفتنِ » نیك و شایسته را بیاموزیم. به قول سعدی:
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
و این ترجمه كلام علوی ـ علیه السلام ـ است كه:
« تَكَلّمُوا تُعرفوا، فَاِنَّ المرءَ مَخبوءٌ تحتَ لِسانِه »[3]
مولوی هم به این نكته اشاره می‌كند:
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان، پرده است بر درگاه جان
چون كه بادی پرده را در هم كشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
كاندر آن خانه، گهر یا گندم است گنج زر، یا جمله مار و كژدم است
یا بر آن گنج است و ماری بر كران زانكه نبود گنجِ زر بی پاسبان

ماهیت خطابه
 

سخنوری و خطابه، صرف سخن گفتن در یك جمع نیست، بلكه « برانگیختن » افراد است؛ چه نسبت به انجام یك كار، چه نسبت به بازداشتن از یك عمل. از این رو، در خطابه چنان باید سخن گفت كه مستمعان برانگیخته شوند و دارای انگیزه « عمل » یا « ترك عمل » شوند. به همین دلیل است كه خطابه یك « هنر » است و ویژگی‌های خاصّی می‌طلبد؛ مثلاً باید چنان سخن گفت كه شنوندگان، برای جهاد، انفاق، كار، تحصیل، خدمت گزاری، ایثار و ... بر انگیخته شوند، یا از اموری همچون گناه، تنبلی، ترس و عقب نشینی، دنیا گرایی و حرص، تكبر و خود برتربینی، و ... دست بكشند. این در سایه تأثیرپذیری روحی شنوندگان و تأثیرگذاری نیرومند گوینده در دل و جان شنونده است و « هزار نكته باریك‌تر ز مو این‌جاست».
به تعبیر حضرت علی ـ علیه السلام ـ : « رُبَّ كَلامٍ أَنْفَذُ مِنْ سِهامٍ »[4]
چه بسیار سختی كه نافذتر و كاری‌تر از تیرهاست.
و طبق یك مثل یوگسلاوی: « حرف خوش، درِ آهنین را باز می‌كند».
بر انگیختن‌ها، یا بر اساس « مهر » و « محبت » است، یا بر پایه « كین » و « نفرت »؛ یعنی یا باید در دل طرف، شادی، عشق، امید و مهربانی آفرید، تا تحریك به عمل شود، یا باید سردی، افسردگی و ناخوشایندی پدید آورد، تا ترك كند.
آن‌چه در این مسأله بر « خطیب » كمك می‌كند، عبارت است از:
ـ عامل درونی شورانگیزی
ـ روش تدریجی در برانگیختن مخاطب
ـ موقع شناسی زمانی و مكانی
ـ نكته سنجی و دقت در ویژگی‌های شنوندگان
ـ تناسب میزان انگیزش با موضوع
ـ طبیعی بودن شورانگیزی، نه تصنعی.

ابعاد فن خطابه
 

در سخنرانی، از آن‌جا كه « مفاهیمی » برای « مردم » در یك جلسه عمومی « بیان » می‌شود، باید همه علوم و فنونی كه به نحوی قدرت و مهارت سخنران را در این سه زمینه (مفاهیم، مردم، بیان) افزایش می‌دهد، مورد توجه قرار گیرد. از این رو آشنایی با نكات زیر لازم است:

1. روان شناسی
 

آگاهی از روحیات مردم و كشش‌ها و گرایش‌ها و زمینه‌های « اثرپذیری » و شیوه‌های « اثرگذاری »، از عوامل موفقیت یك خطیب است. روان شناسی آگاهی‌های مفیدی در این زمینه می‌دهد.

2. معلومات عمومی و اسلامی
 

هر چه دانش عمومی، ذخایر فكر و معلومات سخنران در زمینه‌های مختلف، به ویژه در زمینه موضوعات مورد خطابه بیشتر باشد، سخنانش از غنا و محتوای بیشتری برخوردار خواهد بود و قدرت « جذب مخاطب » بیشتر خواهد شد و هرچه با معارف گسترده دین آشناتر باشد، میدان سخن برای او بازتر است. سخنران باید به بهترین وجه، توان بهره گیری از آیات و احادیث را داشته باشد.

3. ادبیات
 

از آن‌جا كه در سخنرانی، استفاده از كلمه و كلام و جمله بندی لازم است، سخنران هر چه بر ادبیات تسلط بیشتری داشته باشد، سخنان او صحیح‌تر و استفاده از تعبیرات، بی غلط‌تر خواهد بود.آگاهی از اشعار، ضرب المثل‌ها، تمثیلات و ... نیز در همین مقوله است.

4. تاریخ
 

چاشنی سخن، حكایات است. سخنران باید هر چه بیشتر از تاریخ (تاریخ اسلام، ایران، جهان، زندگی نامه صحابه پیامبر و ائمه و علما و دانشمندان و عارفان و مشاهیر جهان و بزرگان علم و صنعت و ...) آگاه باشد تا بتواند با استفاده به جا از آن‌ها، تأثیر سخن خویش را افزون كند.

5. معانی و بیان
 

در این علم، فصاحت و بلاغت كه عهده‌دار شیوه‌های درستی سخن و رسایی كلام است، مطرح می‌گردد. آگاهی از علوم بلاغی و شیوه‌های سخن آرایی و زیبایی‌های گفتاری، خطابه سخنران را زیبایی و تأثیر بیشتری می‌بخشد.

6. شناخت زمان
 

نیازهای موجود در هر عصر و شرایطی، نوعی سخن می‌طلبد. خطیب موفق كسی است كه با درك بهتر نیازهای جامعه و مردم، سخنانی مفید و جهت دهنده و مرتبط با زمینه‌های موجود، ایراد كند و پا به پای زمان حركت داشته باشد.

7. منبع شناسی
 

از مهم‌ترین نیازهای سخنران آن است كه با كتب گوناگون در زمینه‌های مختلف آشنا باشد و بداند برای تهیه مواد سخنرانی به چه منابعی مراجعه كند. البته پر مطالعه بودن ناطق، به طور طبیعی او را كتاب شناس بار می‌آورد، ولی دانستنِ منابع خاصّ هر موضوع، برای ناطق بسیار مهم است.[5]

عناصر خطابه
 

در سخنرانی، دو مورد مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
الف. شكل و فرم ظاهری خطابه
ب. محتوا و درونمایه سخن
در هر یك از دو محور فوق نیز، عواملی باید به كار گرفته شود تا سخنرانی را مؤثر سازد.
آنچه در یك خطابه مورد نظر است عبارت است از:
1. اقناع و باوراندن مسأله به مخاطب
2. جلب توجه شنوندگان به سخن
3. تأثیرگذاری كلام
اما اسكلت و مجموعه یك خطابه تشكیل می‌شود از:
1. مقدمه و بیان موضوع
2. پرداختن به موضوع اصلی
3. آوردن حكایات و تمثیل‌های مناسب
4. تنظیم شایسته و ترتیب مناسب مباحث
5. نتیجه گیری و پایان سخن
اما « مقدمه »:
بجز برخی سخنرانان و سخنرانی‌ها كه نیازی به « مقدمه » نیست، اغلب باید سخنران مطالبی را به عنوان مدخل كلام بیاورد،‌ تا شنوندگان هم به موضوع، هم به سخنران و هم به اهمیت بحث، توجه پیدا كنند. مقدمه، از نظر تناسب با گوینده، موضوع، جلسه، و مخاطبان باید تنظیم شود.
آنچه خوب است در مقدمه رعایت شود:
1. متناسب با مقتضای حال و موقعیت جلسه باشد
2. طبیعی و دور از تصنع باشد
3. طولانی نباشدكه ملال آور شود (علی ـ علیه السلام ـ : آفهُ الكلامَ الإطاله)[6]
4. مرتبط به بحث باشد (رعایت براعت استهلال)
5. وعده‌های غیر عملی و لاف‌های گزاف نباشد.
6. آرام، سنگین و با وقار شروع شود
7. در مقدمه، از خودستایی یا اظهار ناتوانی و عجز، پرهیز شود.
تنظیم مقدمه كه پنجره‌ای به روی مباحث اصلی است، خوب است پس از تكمیل مواد اصلی سخن باشد، تا بهتر بتوان مطالب مرتبط به اصل موضوع را در مقدمه بیان كرد.

تنظیم محتوا:
 

آفت و اشكال برخی سخنرانی‌ها، « كم محتوایی » است برخی « نامرتب بودن».
پس، ناطق باید هم به محتوای غنی و سودمند و نكات جالب و سازنده و نو توجه كند، هم شیوه عرضه و قالب بیان و تدوین مطالب را به صورت به هم پیوسته و مرتبط و منسجم رعایت كند.
سخن، باید دارای نكات برجسته باشد،
شروع خوب و خاتمه مناسب داشته باشد،
از مطالب تكراری یا تكرار مطالب پرهیز شود،
هر مطلب در جای خود باشد و نظم منطقی بر مجموعه سخن حاكم باشد.
با یك تشبیه، می‌توان خطابه خوب و بد را این‌گونه مثل ترتیب اعداد، بیان كرد:
صحبت خوب: ‘ مثل ترتیبِ 6،5،4،3،2،1 (مرتب)
صحبت بد: ‘ مثل ترتیبِ 6،5،3،4،1،2 (بی ترتیب)
صحبت بدتر: ‘ مثل 6،1،2،3،1،2 (بی ترتیب و با تكرار)[7]

پي نوشت ها :
 

[1] . قال رجل لبنیه: یا بَنیَّ !‌ اَصلحوا السنتكم فانَّ الرّجل تنوبُهُ النائبهُ یُحبّ اَن یتجمّل فیها فیستعیرُ مِن اخیهِ دابّتَه و ثوبَه، ‌و لا یَجدُ مَن یُعیره لسانَه. مصنفات شیخ مفید، ج 2، ص 91.
[2] . غرر الحكم.
[3] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 384.
[4] . غرر الحكم.
[5] . به بحثِ « كتاب شناسی » در همین مجموعه مراجعه كنید. در زمینه موضوع شناسی و محورهای مباحث، برای آشنایان به عربی كتاب « زاد المبلّغین » محسن محمد عطوی و « مفتاح الخطابه و الوعظ » محمد احمد العدوی و « معجم الموضوعات » مناسب است.
[6] . غرر الحكم.
[7] . از كتاب « فن سخن گفتن »، دكتر مظلومی، ص 14.
 

منبع:www.andisheqom.com
ادامه دارد...
ارسالي از طرف کاربر محترم :omidayandh



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط