جنبش مقاومت اسلامي (حماس)؛ گذشته، حال و آينده (2)
نويسنده: كسري صادقي زاده*
2- پيدايش مقاومت اسلامي
اسلام در کنار عربيت هويت، اصلي ملت فلسطين را از زمان ورود و تثبيت اسلام در اين سرزمين تشکيل مي داده. در خلال جنگ هاي صليبي مسلمانان فلسطيني دوشادوش لشکريان اسلام از مرزهاي اسلامي دفاع کردند و در زمان خلافت عثماني، با وجود تمام کاستي ها در اواخر عمر اين امپراطوري به حمايت از آن برخاستند. اينک به سرگذشت مقاومت اسلامي از فروپاشي دولت عثماني تا پيدايش حماس مي پردازيم.
2-1- مقاومت اسلامي از جنگ جهاني اول تا تشکيل دولت اسرائيل
پس از پايان جنگ و آغاز سرپرستي انگلستان بر فلسطين، در اثر سياست هاي تبعيض آميز اين کشور و اجازه مهاجرت نامحدود يهوديان به اين منطقه، تنش ها آغاز گرديد. در سال 1922 ميلادي مجلس اعلاي اسلامي به رهبري حاج امين الحسيني بنيان گذاشته شد و تا سال 1924 ميلادي يعني سال به قدرت رسيدن آتاتورک نقش نيرومند و فعالي در گسترش اسلام و دميدن روح مقاومت در ميان توده ي مردم و ريشه دار کردن اصلاحات اسلامي در مقابل انگلستان و صهيونيزم از خود نشان داد، هر چند که در نهايت انگلستان بر امور حاکم شد. جمعيت جوانان مسلمان نيز به تبعيت از جمعيتي مصري به رهبري عبدالحميد سعيد، به منزله جمعيتي ديني، اجتماعي و ادبي غير مبارز در سال 1928 ميلادي در فلسطين ظهور کرد و راغب الامام، رهبري کنگره آن را بر عهده گرفت، ولي بعدها همين جمعيت، پايه گذار حرکت هاي مبارز و جهادي اسلامي در دهه سي در فلسطين شد. هر چند که شروع حرکت به صورت يک جنبش فرهنگي و اجتماعي غير نظامي و غير سياسي بود، اما به تدريج تحت تعليمات اسلام به مبارزه، روي آورد (خسروشاهي، 1375: 47-37).
به طور کلي قيام هاي دهه بيست، تحت رهبري حاج امين الحسيني و جريان «مجلسي ها» بود. برخوردهاي خونين اين دوره در دفاع از ارزشهاي ديني و اسلامي در بيت المقدس بين مسلمانان و يهوديان روي داد که در برخي از اين درگيري ها مسيحيان فلسطين از مسلمانان حمايت کردند. در قيام مراسم ديني فصل موسي پيامبر (آوريل 1920)، قيام مه 1921 ميلادي و قيام براق (1929) مردم مسلمان فلسطين اهانت و بي حرمتي به مقدسات اسلامي را نپذيرفتند و با صهيونيست ها به شدت درگير شدند و علماي ديني و در راس آنها حاج امين الحسيني، رهبري همه حرکت ها را بر عهده داشت (پاشاپور، 1381: 73).
برجسته ترين رخداد دهه 30، علاوه بر تشکيل کنفرانس اسلامي را بايستي در قيام مسلحانه شهيد عزالدين قسام جستجو کرد که آثار و تبعات همچنان بر انديشه مقاومت اسلامي در فلسطين و مخصوصاً جنبش مقاومت اسلامي (حماس)، سايه افکنده. تفاوت اساسي حرکت شيخ عزالدين قسام، در مسلحانه بودن مبارزه اوست. بدون ترديد، شيخ عزالدين قسام، طلايه دار و پيشتاز جريان اسلامي جهادي در برابر صهيونيزم است و لذا حماس با الگوپذيري از حرکت ايشان، بازوي نظامي جنبش را تحت عنوان گردان عزالدين قسام نامگذاري کرده است.
قسام به طور مخفيانه از سال 1925 ميلادي تشکيلات خود را بنيان نهاد و تا سال 1935، يعني سال شهادت او، اين تشکيلات ادامه يافت و پس از آن نيز در خدمت قيام سراسري مردم فلسطين قرار گرفت. جنبش فلسطين هم زمان با تشييع گسترده مردم و رويارويي با انگليسي ها و صهيونيست ها شعله ور شد. علاوه بر شهادت قسام، اعلاميه کميسيون انگليسي «بيل» که تقسيم فلسطين را پيشنهاد کرد، موجب قيام مسلحانه مردم فلسطين و قتل عام شش هزار نفر از آنها شد (پاشاپور، 1381: 76).
اگر دهه 30 را دهه شهيد قسام و يارانش در نظر بگيريم، دهه 40 را بايستي دهه اخوان المسلمين و تاثير آن بر روند مبارزات ملت فلسطين بر ضد صهيونيزم ناميد. اقدام حسن البناء (1949-1906) در تشکيل جمعيت اخوان المسلمين در مارس 1928 ميلادي و در شهر اسماعيليه مصر در واقع به موازات حرکت هاي اصلاح طلبانه سلفي مشرقي و در راستاي مقابله با الگوي لائيک از نوع کماليسم (ترکيه) صورت گرفت و تلاشي براي کاستن از آثار زيانبار آن در دنياي اسلام بود (محمد، 1385: 15). يکي از پايه هاي اصلي انديشه استاد حسن بنا مسئله فلسطين و آزادسازي آن بوده. بدون ترديد تحولات سال هاي 1939-1936 ميلادي در مطرح شدن جدي فلسطين در صدر مسائل اخوان المسلمين تاثير بسزايي داشته است. اهميت اخوان المسلمين در مسئله فلسطين زماني آشکار مي شد که بدانيم جنبش هاي موجود فراگير در فلسطين از الفتح گرفته تا حماس و جهاد اسلامي و ... همگي به نوعي از اخوان المسلمين منشعب شده اند.
از سال 1946 ميلادي اخوان المسلمين به صورت رسمي در بيت المقدس، يکي از شعبه هاي خود را داير کرد و در سال 1948 ميلادي نيز حسن بنا از فلسطين بازديد کرد و تا آخر دهه چهل، تعداد شعبات اخوان المسلمين در فلسطين به بيش از بيست شعبه رسيد (پاشاپور، 1381: 77). با آغاز جنگ اول اعراب و اسرائيل در سال 1948 ميلادي، اخوان در خط مقدم جبهه نبرد با اسرائيل قرار گرفت و مجاهدان اخواني دوشادوش ارتش مصر و ديگر دُوَل عربي بر عليه اسرائيل وارد کارزار شدند و از خود رشادت هاي فراواني نشان دادند.
2-2- مقاومت اسلامي از شروع اشغال تا انتفاضه
جريان اسلامگرا در طي همين سال ها با وجود مقاومت شديد در مقابل گسترش صهيونيزم و تقديم ده ها هزار شهيد در راه آزادي فلسطين، به دليل کمبود امکانات و عدم هم سويي جدي و حمايت مسلمانان دنيا، موفق به جلوگيري از تاسيس اسرائيل نشد. در جنگ 48، اخوان المسلمين با شرط هماهنگي با ارتش متحد عربي وارد صحنه نبرد گشت و رشادت هاي فراواني از خود نشان داد، اما نهايتاً اين ارتش اسرائيل بود که توانست با استفاده از نقاط ضعف ارتش متحد عربي، پيروز ميدان گرديد.
با ترور استاد حسن البنا در سال 1949 ميلادي و بروز بحران در روابط اخوان المسلمين با دولت مصر که به انحلال اين جنبش انجاميد و همچنين با ظهور انديشه هاي پان عربيسم و آغاز انقلاب افسران آزاد و رشد ناصريسم در جهان عرب از قدرت و هيمنه اخوان به شدت کاسته شد که اين امر تاثير مستقيمي در تحليل بردن توان اخوان و شعبات وابسته به آن در فلسطين داشت.
فشارهاي ناصر و صهيونيست ها در دوره اي که اخوان به لحاظ سازماني و رهبري بدترين دوران خود را طي مي کرد به تدريج ميدان را به ساير نيروها از جمله ملي گراها و سوسياليست ها واگذار کرد و با انشعاب فتح از دل سازمان اخوان به رهبري خليل وزير (ابوجهاد) انديشه ي اسلامي آزادسازي وطن اسلامي به انديشه آزادسازي وطن فلسطيني تبديل شد و انديشه اخوان که به هيچ وجه با به رسميت شناختن دولت غاصب موافقت نمي کرد، جاي خود را به انديشه هايي داد که کم و بيش اين امر را مي پذيرفتند (پاشاپور، 1381: 79-78). تقريباً از همين زمان بود که ارتباط علمي بين شعبه هاي فلسطيني اخوان المسلمين با شعبه مادر در مصر قلع گرديد و اين امر موجب بروز تحولاتي گرديد که در چندين دهه بعد با تشکيل الفتح و جهاد اسلامي و حماس، نقطه عطفي در سير مبارزات اسلامي در فلسطين گرديد.
پس از تأسيس دولت اسرائيل و حمايت غرب از آن، مسئله فلسطين در قالب نظام دو قطبي وارد عرصه بازي قدرت هاي بزرگ و اعراب گشت. نيروهاي ملي گرا و سوسياليستي، حرکت اسلامي اخوان المسلمين را تحت فشار قرار دادند و از صحنه خارج کردند. پس از آن راه حل ملي و قومي آزادسازي فلسطين، جايگزين راه حل اسلامي شد که با انقلاب اسلامي و پس از آن، انتفاضه، دوباره تاکيد بر اين راه حل، در محور امور قرار گرفت (پاشاپور، 1381: 80).
2-3- انتفاضه اول فلسطين و پيدايش حماس
2-3-1- پيدايش حماس
مقاومت اسلامي حماس از انتفاضه زائيده شده و نشاني است از بازگشت مجدد و قاطعانه سياسي نيروهاي اسلامي در نوار غزه و کرانه باختري در مواجه با اشغالگري اسرائيل و نيروهاي ملي سکولار تحت امر ساف(2) (Abu-amr, 1993: 5) جنبش مقاومت اسلامي (حماس) از برجسته ترين جنبش هايي است که از خط ايدئولوژي در صحنه فلسطين پيروي مي کند؛ راه آن اسلام است و انديشه ها و باورهاي خود را در مورد آفرينش و حيات انسان از اسلام بهره مي گيرد و به داوري هاي اسلام گردن مي نهد و گام هاي خود را از اسلام الهام مي گيرد. جنبش حماس پس از پيدايش، خود را «يکي از جناحهاي اخوان المسلمين در فلسطين» معرفي کرده است. اين جنبش مبارزات اخوان المسلمين در فلسطين را عمق تاريخي خود مي داند. (3) (برغوثي، 1382:29-28). با وجود اينکه اخوان المسلمين خود را پايه گذار و رهبر انتفاضه فلسطين مي داند از جمله سازمان هايي است که با پيدايش انتفاضه در استراتژي مبارزاتي خود تحول عميقي را ايجاد کرد و نام جديدي را براي تفکر جديدش انتخاب نمود. «حماس» مولود اين چرخش در استراتژي تدريجي و تاخيري اخوان المسلمين و ورود به «عمل مستقيم» و «مبارزه مسلحانه» بود. آنهايي که اعتقاد به «تأسيس جامعه اسلامي و حکومت اسلامي قبل از جهاد براي آزادي فلسطين» تغيير استراتژي دادند ... انتفاضه به اخوان المسلمين آموخت که راهي جز جهاد و انقلاب براي فلسطين وجود ندارد (پاشاپور، 1381: 116)، با اين وجود برخي پژوهشگران منجمله خالدالحروب از پژوهشگران حوزه مطالعاتي فلسطين معتقدند که: حماس يک مقاومت سياسي مدرن است که از جنگ براي قدرت تشکيل شده و گفتمان سياسي آن از مذهب منبعث گرديده است (Al-Hroub, 1999: 107)
2-3-2- ايدئولوژي حماس
ميثاق حماس که در اوت 1988 ميلادي منتشر شد، فلسطين را يک زمين وقف اسلامي مي داند که آزادي آن از طريق جهاد براي هر مسلمان يک واجب عيني است.
فلسطين به عنوان يک موقوفه اسلامي يک امانت مذهبي است که تا آخر الزمان به مسلمانان واگذار شده و بنابراين به هيچ کشور يا پادشاه عرب تعلق ندارد و جزء يا کل آنرا نمي توان به ديگران اعطا کرد. و به طور صريح، حماس همزيستي با اسرائيل را نمي پذيرد و متعهد است که هر گونه توافق صلح از سوي ساف و کشورهاي عربي با اسرائيل را به دليل اينکه خلاف فرامين اسلامي است از بين ببرد (دکمجيان، 1383: 356-355).
از ديگر اهداف ايدئولوژيکي حماس مي توان به موارد زير اشاره کرد:
• حماس جنبشي مقاومتي مي باشد و هدفش آزادسازي فلسطين است؛ حماس يک حزب سياسي نيست که بر روي تصاحب قدرت متمرکز شده باشد (نظري در تعارض با نظر الحروب).
• حماس جهاد في سبيل الله را مورد توجه خود قرار داده،جنگ براي آزادي به عنوان عنصر اصلي مقاومت در مقابل اشغالگري صهيونيستي فلسطين. اين امر تلاش براي دست يابي به منافع فلسطينيان از طرق مسالمت آميز را به زير سوال مي برد.
• فلسطينيان نوک پيکان مبارزه با دشمن صهيونيستي به شمار مي روند اما اين به معني بي نيازي از کمک مسلمين جهان در سرتاسر دنيا نمي باشد (Daoudi, 2006: 10-15) .
2-3-3- اهداف حماس
پي نوشت ها :
* دانشجوي کارشناسي ارشد، معارف اسلامي و علوم سياسي، ورودي 1381 ، دانشگاه امام صادق(ع).
1- Intifada
2- PLO
3- آگاهي از نظرات مختلف در باب تاريخ واقعي پيدايش حماس رجوع کنيد به: زياد ابوعمرو، حماس؛ پيشينه تاريخي سياسي، مجله الدراسات الفلسطينيه، بيروت، شماره 13، زمستان 1993، ص 87.
ادامه دارد...
/ج